قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

ویژگی‌های وحی

ویژگی‌های وحی

الف: آگاهی فرابشری
از برخی آیاتی که عنوان شد یکی از خصوصیات این آموزه الهی به دست آمد. این نکته اشاره شد که وحی یک آگاهی معمولی نیست. وحی یک آگاهی برخواسته از تدبیر عقلانی انسان نیست و یک دانش برخواسته از نبوغ انسانی نیست. و نیز وحی یک آگاهی درونی و تجلی سلوک و مکاشفه انسان نمی‌باشد. بلکه وحی رسالی یک آگاهی فرابشری است وحی یک تعلیم قدسی و ملکوتی است. و آگاهی است که ویژگی‌های آگاهی و دانش بشری را ندارد. وحی آ‌موزه غیبی است و برخواسته از اندیشه و عرفان و تجربه پیامبر نیست و اصولاً پیامبر یک واسطه بیش نیست این چنین نیست که دست‌آوردهای وحی در اختیار پیامبر باشد. وحی آموزه‌ای است که از جانب خدای سبحان از ملکوت به پیامبر متجلی می‌شود: )اِنَّک لَتلَقَی القُرآنَ من لَدُن حکیمِ علیمٍ( (نمل، 6)؛ «تو قرآن را از نزد خدای حکیم و علیم دریافت می‌کنی. فرشته، وحی را از غیب بر پیامبر نازل می‌کند».
)نَزَلَ بِهِ‌ الرُوحُ الأمینَ‌ علی قَبلک لتَکُونَ‌ منَ‌المُنذرین( (شعراء، 194)؛ «قرآن را جبرئیل روح‌الامین بر قلب تو فرود آورده تا تو از بیم‌دهندگان باشی. پیامبر در این آگاهی نقشی ندارد و تنها واسطه است».
)قالَ الَّذینَ‌ لایرجُونَ لقاءَ‌نا اِئتِ‌ بِقُرآنِ غَیرِ هذا اَو بدلهُ‌ قُل ما یکُونُ لی اَن اُبدلَهُ من تلقاءِ‌ نَفسی اِن أتَبِعُ الاّ ما یُوحی اِلیَّ( (یونس، 15)؛ «آنانکه به قیامت ایمان ندارند به پیامبر می‌گفتند قرآنی غیر از این قرآن بیاور و یا این قرآن تبدیل به قرآن دیگر کن! در جواب آنها بگو که من از نزد خود اختیاری ندارم که تبدیل کنم من آنچه را که وحی است پیروی می‌کنم».
)قُل اَنزلَهُ‌ الذی یعلَم السر فی السمواتِ وَالأرضِ( (فرقان، 6)؛ «بگو قرآن را آن کسی که پنهان را در آسمان‌ها و زمین می‌داند نازل کرده است».
)فَاعلَمُوا اَنَّما اُنزِلَ‌ بِعلمِ اللهِ( (هود، 14)؛ «بدانید قرآن با علم الهی نازل شده است و از علم الهی نشأت گرفته است».
)و کَذالک اَوحینا اِلَیک روُحاً‌ من اَمرِنا ما کُنتَ‌ تَدری ما الکتابُ ولا الایمانُ( (شوری، 52)؛ «و آنچنان وحی بر تو کردیم بوسیله فرشته وحی به دستور ما اگر وحی نبود نه کتاب خدا را (قرآن) می‌شناختی و نه می‌دانستی ایمان چگونه است».
)و علَّمک ما لَم تَعلَمُ( (نساء، 113)؛ «خدا به شما آموخت آموزه‌هایی که هیچگاه خودت آن را یاد نمی‌گرفت».
این تحلیل وحی از زبان وحی است و خود را اینگونه معرفی می‌کند که یک تعلیم قدسی و غیبی و الهی است که از ملکوت بر پیامبر ارزانی می‌شود پیامبر نقش واسطه را دارد، وحی آموزه غیبی محض است: )اِن هُوَ‌ اِلاّ وَحی یوُحی( (نجم، 4)؛ «قرآن جز وحی الهی نیست».
وحی را نمی‌توان با دانش‌های بشری مقایسه کرد زیرا وحی آگاهی فرابشری است و لذا کاستی‌ها و سایر ویژگی‌های دانش بشری را ندارد.
ب: مصون از تردید
از ویژگی‌های مهم دیگر وحی این است که چون یک تعلیم قدسی و فراتر از دانش بشری است تردید و خطا که دو ویژگی آگاهی‌های بشری است در آن راه ندارد که با توضیحی که داده می‌شود چگونگی این ویژگی آشکار خواهد شد.

ویژگی‌های قرآن علی (ع)

ویژگی‌های قرآن علی (ع)

نکته حایز اهمیت دیگر این است که قرآنی که علی (ع) جمع‌آوری نمود با قرآنی که عثمان تنظیم کرد و متداول بین مردم شد چه تفاوت‌هایی داشت. آیا نسبت به قرآن عثمانی تفاوت داشت؟ کم یا زیاد بوده است؟! از شواهد روایی و تاریخی دو تفاوت برای قرآن علی (ع) مشاهده می‌شود، یکی این که حضرت سور‌ه‌ها را بر اساس ترتیب نزول که کاملاً به آنها آگاهی داشت تنظیم کرد که مثلاً سوره علق اول سوره مزمل دوم سوره مدثر، سوم و … دوم این که حضرت در حاشیه قرآن خود برخی شأن نزول‌ها، ناسخ و منسوخ‌ها، محکم و متشابه‌های قرآن را شرح داده بود و چه بسا برخی شأن نزولها طعن و خورده‌گیری بر خلفا هم به حساب می‌آمد. در هر صورت عمده تفاوت‌های قرآن حضرت اینها بود. اما این که در قرآن علی (ع) برخی آیه‌ها یا سوره‌ها بوده است که در قرآن عثمان حذف شده بوده است، چنین مسائلی وجود نداشت. زیرا اینها تحریف قرآن به حساب می‌آید. امام(ع) و مسلمانان در برابر آن نمی‌توانستند بی‌تفاوت باشند. هیچگونه تحریفی در کار نبوده است: «فَلَما قُبِضَ النّبی (ص) جلسَ‌ علی فَألَّفَهَ‌ کَما اَنْزَلَ الله و کانَ بهِ‌ عالماً» (بحار، ج 89، ص 52)؛ «بعداز رحلت رسول‌الله (ص) علی (ع) قرآن را بر اساس ترتیب نزول که به آن آگاه بود تنظیم نمود».
«وَ کان اَوَّلَ مصحف علی (ع) سْورَه إقرَ‌أ ثُمّ‌ سْورهِ المْدَ‌ثِّر، ثُمّ‌ تَبت، ثُم التَّکْویر، وَ هکَذا اِلی آخر تَرتیبِ السْوَ‌ر حسب نُزولها» (اتقان، ج 1، ص 195) حضرت قرآنرا بر اساس ترتیب سوره‌ها تنظیم نمودند: عن أصْبغ عن علی (ع): اِنّی لأعرِفُ ناسخَهُ‌ وَ منْسوخَه وَ مْحکَمه وَ مْتَشابِهه … اَعرف فیما اَنْزَلَ وَ فی ایِّ یوْ‌مٍ وَفی اَیِّ موْ‌ضعٍ» (تفسیر برهان ج 1، ص 16 و تمهید ج 1، ص 293)؛ «اصبغ بن نباته نقل می‌کند حضرت می‌فرماید من به ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه شأن نزولها، که کجا و در مورد چه کسی، نازل شده‌اند، آگاهی دارم».
«عن علی (ع) مانَزَلَت آیه علی رسول‌الله (ص) اِلاّ أقرأنیها و أملأها علیّ‌ فَأکْتُبْها بِخَطّی وَ علّمنی تأویلَها وَ تَفسیرَ‌ها وَ ناسخَها وَ منْسوخَها وَ مْحکَمها وَ‌ مْتَشابِهها» (اصول کافی کتاب فضل القرآن باب اختلاف الحدیث حدیث اول)؛ «هر آیه‌ای نازل می‌شد رسول‌الله (ص) آن را بر من قرائت می‌کرد و املا می‌کرد و من می‌نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را آگاه می‌نمود». حضرت بر اساس این آگاهی‌ها قرآن را تنظیم نمود و عرضه کرد لیکن پذیرفته نشد.
عْمر: «اِنَّ علیاً جاءَ بِالْقرآن وَ فیهِ‌ فَضائحُ‌ المْهاجرینَ‌ وَ‌الأنْصار»؛ «عمر می‌گوید: علی (ع) قرآنی آورد که در آن طعنها بر مهاجرین وجود داشت».
منظور نقل شأن نزولها بوده است.
عمر وقتی قرآن علی (ع) را گشود: «فَلَما فَتَحها خَرَ‌جَ من اَوَّلَ صَفْحتهِ‌ فَتَحها فَضایحُ‌ القَوْ‌مُ فَوَ‌ثَبَ‌ عُمر وَ قالَ یا علی اَرْ‌دُدْهُ فَلا حاجتَ لَنا فیهِ‌ فَأخَذَه وَ اِنْصَرَ‌فَ» (بحار، ج 89، ص 52)؛ «قتی قرآن علی (ع) را گشود در همان صفحه اول فضایح (طعنها) برخی را مشاهده کرد آنگاه عمر گفت: ما نیازی به این قرآن نداریم برگردان و امام علی (ع) آن را برگرداند!»

وحی یا آموزه الهی

وحی یا آموزه الهی

سخن در پیرامون وحی از عرصه گسترده‌ای برخوردار است؛ در ابعاد گوناگون تفسیری، کلامی، فلسفی وحی مورد کاوش می‌باشد. همه آن بحث‌ها هماهنگ با موضوع علوم قرآنی نیست. لیکن چون علوم قرآنی پیش‌نیاز تفسیر می‌باشد؛ شناخت برخی ابعاد وحی که در فهمیدن قرآن، مفسر را یاری می‌نماید بایسته است. از این روی‌کرد به مباحث وحی در علوم قرآن در زمینه‌های مفهوم وحی، حقیقت وحی و ویژگی‌های وحی و امثال اینها می‌باشد. اما مطالبی چون امکان وحی، مقایسه وحی قرآنی با دیگر کتب آسمانی، تجرد روح انسان و ویژگیهای روح مجرد و مطالبی از این قبیل که بیشتر رنگ کلامی و یا فلسفی دارد؛ ارتباط آن چنانی با علوم قرآنی ندارند. در علوم قرآن تلاش برای شناخت ویژگی‌های وحی رسالی است تا با بررسی‌ ویژگی‌های وحی برخی شبهات در این رابطه پاسخ داده شود.
برخی و بلکه بسیاری برای شناخت وحی و یا ویژگی‌های آن تلاش می‌کنند مفهوم صحیح از واژه وحی بدست آورند به گمان این که اگر به این کار موفق شوند شناخت صحیح از وحی حاصل می‌شود. در صورتی که راه صحیح فهمیدن وحی زبان خود وحی یعنی قرآن است و قرآن حقیقت وحی را تبیین نکرده، تنها خصوصیات این آموزه الهی را طرح نموده است و در بیان ویژگی‌ها هم تنها وحی تعبیر نکرده است بلکه تعبیرات گوناگون نموده است که اگر ترجمه لغت راه‌گشا باشد باید تمام آن واژه‌ها ترجمه شوند ولی ترجمه واژه آنچنان کارآیی در شناخت حقیقت وحی ندارد.

وحی همگون انبیا

وحی همگون انبیا

از کاربردهای قرآن این نکته به خوبی آشکار است که این نوع آموزه‌ که وحی رسالی نامیده می‌شود اختصاص به پیامبر خاصی ندارد بلکه حقیقت وحی و ویژگیهای آن مربوط به وحی تمام انبیا می‌باشد. از این آموزه الهی در مورد همه انبیا تعبیرها یکسان است:
)نَزَّلَ علَیک الکتابَ بِالحقِ مُصَدقاً لما بین یدیه وَ اَنزَل التُواراهَ‌ وَ‌الانجیلَ( (آل‌عمران، 3)؛ «به حق بر تو کتاب فرود فرستاد در حالی که این کتاب مصدق کتاب‌های آسمانی است که در دسترس تو است و تورات و انجیل را فرود فرستاد. که از ارسال کتاب‌های آسمانی تعبیر به انزال نموده است».
)کَذالک یُوحی اِلَیک وَ اِلَی الَذین من قَبلک اللهُ( (شوری، 1)؛ «این چنین خدای سبحان بر تو و بر همه انبیا پیشین وحی کرد».
از همه تعبیر به وحی شده است. معلوم می‌شود حقیقت و ویژگی‌های وحی در طول تاریخ رسالت یکسان است، لذا قرآن که از هرگونه تحریف در امان مانده است وقتی وحی را معرفی می‌کند نسبت به همه وحی‌های پیش نیز معرفی خواهد بود خصوصیت وحی رسول‌الله (ص) همان خصوصیت وحی نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و سایر انبیا (ع) می‌باشد که هرگونه پیرانه و باطل از دامن وحی انبیا (ع) زدوده است. وحی سایر انبیا نیز ویژگی‌هایی که بیان خواهد شد بهره‌ورند. گرچه از کتاب‌هایی که به نام کتاب مقدس آسمانی در دست است چنین نکته‌ای استفاده نشود. قرآن که وحی خالصی است دامن همه را تطهیر و ویژگی‌های همه را یکسان بیان نموده است.

نویسندگان وحی

نویسندگان وحی

2 – دلیل دیگری که بر مرحله اول می‌توان طرح نمود، وجود نویسندگان وحی است، در عهد رسول‌الله (ص) با این که هم افراد باسواد اندک بودند و هم لوازم‌التحریر دایر نبود؛ لیکن به لحاظ اهتمام رسول‌الله (ص) به خواندن و نوشتن و نگاشتن قرآن، تعداد زیادی از این نعمت برخوردار شدند و به عنوان «نویسنده وحی» قرآن را نگاشتند، گرچه نویسندگان وحی در یک درجه و رتبه نبودند بلکه برخی از ابتدا همراه حضرت بودند و تمام قرآن را نگاشتند، و برخی مقداری از قرآن را نوشتند و برخی در اواخر بعثت حضرت به جمع آنان پیوستند؛ لیکن وجود افرادی زیادی به عنوان کاتب وحی، دلیل گویایی به موضوع نگاشتن و جمع‌آوری قرآن و اهتمام فوق‌العاده به این شأن از شؤون قرآن می‌باشد، که افرادی اصولاً به همین عنوان معروف و مشهور شده‌ بودند که اسامی تعدادی از آنها با ذکر منابع تقدیم می‌شود. ابوعبدالله زنجانی تعداد 43 نفر را به عنوان کاتب وحی مطرح می‌کند آنگاه بیست و نه نفر را اسم می‌برد: 1 – علی بن ابی‌ طالب 2 – ابوبکر ابی قحاطه 3 – عمربن خطاب 4 – سعید بن العاص 5 – ابان بن سعید 6 – خالد بن سعید 7 – زید بن ثابت 8 – زبیر بن عوام 10 – سعد بن ابی وقاص 11 – عامر بن فهمیده 12 – عبدالله بن ارقم 13 – عبدالله بن رواحه         14 – عبدالله بن سعید بن ابی السرح 15 – أبی بن کعب 16 – ثابت بن قیس 17 – حنظله بن الربیع   18 – شر حبیل بن حسنه 19 – علاء بن حضرمی 20 – خالد بن ولید 21 – عمرو بن عاص 22 – مغیره بن شعبه 23 – معیقب بن ابی القاطمه الدوسی 24 – حذیفه بن الیمان 25 – حویطب بن عبد العزی عامری 26 – ابو سفیان 27 – معاویه‌ بن ابوسفیان 28 – یزید بن ابی سفیان. (تاریخ القرآن زنجانی، ص 91) آن گاه یعقوبی افراد دیگری را هم نام می‌برد مانند: 29 – معاذ بن جبل 30 – جهیم بن الصلت 31 – الحصین بن نمیری (تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 402). ناسخ‌التواریخ چند نفر دیگر را اضافه می‌کند: 32 – محمد بن سلمه 33 – عبدالله بن زبیر 34 – ابو ایوب انصاری 35 – برید بن حصیب 36 – ابو سلمه بن عبد الاسد 37 – حاطب بن عمر الاخطل 38 – علاء بن عقبه 39 – عبدالله بن مسعود (ناسخ‌التواریخ، ج 3، ص 522). آنگاه برخی منابع دیگر اضافه می‌کند: 40 – عبدالله بن ابی سلول (تاریخ‌القرآن، رامیار) سیوطی دو نفر دیگر را نیز نام می‌برد. «یکی از بین زنان» 41 – ام ورقه 42 – ابو درداء. (اتقان، ج 1، نوع 20) تاریخ جرجی زیدان اضافه می‌کند: 43 – سعد بن عبید، (تاریخ جرجی زیدان ج 3، ص 85) در التمهید افراد دیگری هم نام برده شده است 44 – ابوموسی اشعری، (التمهید ج 1، ص 96، ص 335) 45 – مقداد بن الاسود، (التمهید ج 1، ص 335 و ص 307) ممکن است اگر به منابع بیشتر مراجعه شود افراد دیگری نیز به لیست اضافه شوند. (مانند: کامل بن اثیر     ج 2، ص 313. فهرست ابن ندیم ص 30. بدایه و نهایه ابن اثیر ج 7، ص 339. سیره حلبی ج 3، ص 422. مستدرک حاکم ج 1، ص 231. تاریخ طبری ج 4، ص 1303. مناهل العرفان ج 1، ص 231. تاریخ قرآن رامیار ص 264. حیات‌النبی و سیرته ج 3، ص 279. البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 295).
در بین این افراد شخصی چون ابوسفیان و معاویه و نیز شخصی همانند عبدالله بن ابی سلول نام برده شده است که هیچگونه اعتباری ندارند. همانگونه که همانند علی بن ابی طالب (ع) که از اول ملازم رسول‌الله (ص) بودند و نیز مانند عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب نیز نام برده است، که تمام قرآن را نگاشته بودند، لیکن فعلاً سخن در اعتبار کاتبان وحی نیست سخن در این است که موضوع نگاشتن قرآن تا چه اندازه از اهمیت برخوردار بوده است که در آن شرایط کم‌سوادی و تنگناهای فراوان حدود پنجاه نفر به عنوان کاتب وحی ثبت شده، و به دست ما رسیده است.
3 – دلیل دیگری که بر مرحله اول دیدگاه سوم می‌توان طرح نمود، کاربرد واژه «کتاب» در قرآن است. در موارد متعدد از قرآن به عنوان کتاب یاد شده است مانند )ذالکَ‌ الْکتابُ‌ لا رَیبَ‌ فیهِ‌ هْدیً للْمُتَّقین( (بقره، 1)؛ «این کتاب که شک بردار نیست رهنمود انسانهای با تقوی است».
)کتابٌ اُحکمتْ آیاتُهُ‌ ثُمَ‌ فُصِّلَتْ منْ‌ لدُ‌ن حکیم خَبیرٍ( (هود، 1)؛ «کتابی که آیات آن را احکام بخشیده آنگاه تفکیک و تفصیل حاصل شده است».
و کتاب به چیزی که در خارج نگاشته شده باشد اطلاق می‌شود. معلوم می‌شود قرآن در هنگام نزول نوشته می‌شده است و نگاشتن قرآن نظم آیه‌ها و شکل‌گیری سوره‌ها را در پی دارد.
4 – نظیر همین بیان را در مورد حدیث شریف ثقلین می‌توان طرح کرد زیرا در آن حدیث مبارک رسول‌الله (ص) از دو یادگار خودش نام برده است یکی به عنوان کتاب الله دیگری به عنوان عترت(ع) لذا به قرآن کتاب اطلاق می‌شده است و این کاربرد رایج در زبان احادیث نبوی (ص) است. اگر قرآن نگاشته نمی‌شده است به چه اعتبار به آن کتاب گفته می‌شده است؟
چند نکته دیگر را به لحاظ این که برخی اشکال‌ها در مورد آنها مطرح است به عنوان تأیید نه به عنوان دلیل، می‌توان طرح کرد.
الف: در روایات بسیاری سخن از فضایل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها و برخی احکام فقهی آنها می‌باشد. تعبیراتی که حکم سوره را بیان می‌کند، یا حکم برخی آیات آنها را عنوان می‌نماید شاهد بر این است که سوره‌ها نگاشته می‌‌شده است نظم و ترتیب خاصی داشته‌اند، ابتدا و انتهای آنها مشخص بوده است مانند: «عن الصّادق (ع) قالَ رَسوُ‌ل الله (ص) اِنَّ فاتحه الکتابِ وَ آیهَ‌ الْکُرْ‌سی وَ الآتین من آل عمران (شهد الله … وَ قُلِ اللَّهْمَ‌ مالک المْلکِ‌) معلَقّاتٌ‌ لَیسَ‌ ما بینَهْنَ‌ وَ بینَ‌ الله حجابٌ» (بحار، ج 89، ص 369)؛ «سوره حمد و آیه‌الکرسی و دو آیه آل عمران آویخته‌هایی هستند (شاید منظور این باشد که حبل‌الله هستند). که هیچ حجابی بین آنها و خدای سبحان وجود ندارد.
مانند: «یا رَسوُ‌ل الله (ص) قَد اَسرَ‌عَ اِلَیکَ‌ الشَّیبُ‌ قالَ شَیبتْنی هود وَ الواقعه وَ  المْرسلات وَ عمَ‌» (نورالثقلین، ج 2، ص 334)؛ «از رسول‌الله (ص) پرسیدند چگونه زود پیر شدی، فرمودند سوره‌های هود، واقعه، مرسلات، عم نبأ مرا پیر کرد».
«قال رَسوْل الله (ص) من قَرَ‌أ یس وَ الصّافات یومَ‌ الجْمْعه ثُمّ‌ سأل الله اَعطاهُ سْؤْ‌لَه» (بحار، 89، ص 296)؛ «از رسول‌الله (ص) نقل شده که هر کس در روز جمعه سوره یس و صافات را بخواند و آنگاه از خدا طلب حاجت کند؛ حاجت او برآورده می‌شود».
«عن رَسوُ‌ل الله (ص) من قَرَ‌أ حم وَ الدّ‌خان فی لَیلَهِ‌ جْمْعهِ‌ اَصْبحَ‌ مغْفوُ‌راً» (همان، ص 300)؛ «هر کس در شب جمعه سوره دخان و حم را بخواند؛ بخشیده می‌شود».
«من حفظَ عشر آیاتٍ من سوُ‌رهِ کهف عصمَ‌ منَ‌ الدّ‌جال» (صحیح مسلم، ج 1، ص 199)؛ «کسیکه ده آیه از سوره کهف را حفظ کند از شر دجال در امان خواهد بود».
«عنِ‌ النّبی (ص): اِقرَ‌ؤُوا الظَهراوَین منَ‌ القُرآن البقَرَ‌هَ‌ وَ‌ سْورَهَ آل عمرانِ» (ظهر اوین از قرآن را بخوانید که منظور سوره بقره و آل عمران می‌باشد».
این گونه تعبیرات که فراوان هستند شاهد بر این نکته می‌باشند که سوره‌ها مشخص بوده است، و سوره‌ها در صورتی مشخص می‌شوند که آیه‌های آنها با ترتیب خاص کنار هم قرار گیرد و این همان مرحله اول دیدگاه سوم است.
ب: دومین نکته که تأیید همین موضوع است، آیه‌های تحدی قرآن است که می‌فرماید: اگر تردید دارید قرآن از جانب خداست مانند آن بیاورید. کاربرد سوره در خود قرآن دلیل بر این است که سوره‌ها به صورت نوشتار بوده‌اند و در حدود آنها مشخص بوده است که می‌گوید مثل این سوره‌ها بیاورید.
ج: و نیز اهمیت قرآن که آخرین وحی آسمانی است باید از هرگونه خطر در امان باشد و بدون شک نگاشتن آیه‌ها و تنظیم آن و مطرح شدن قرآن به صورت مکتوب در بین مردم کمک به تحقق این هدف دارد، تا اراده الهی که می‌خواهد قرآن از هر خطر حفظ شود شکل گیرد: )انّا نحنُ‌ نَزَّلنا الذِّکْرَ‌ وَ انّا لَهُ‌ لَحافظوُ‌ن(؛ «ما قرآن را نازل کردیم و آن را از هر خطر مصون نگه می‌داریم».
اما این که این سه نکته را به عنوان مؤید نه دلیل عنوان نمودیم به لحاظ این است که بر سه مورد اشکالی متوجه است، که استدلال بر آنها را سست می‌کند و آن اشکال این است که تحقق هیچ کدام از این سه محور با نوشتار قرآن ملازمه ندارد. زیرا مطرح شدن فضایل سوره‌ها و مطرح بودن نام سوره‌ها در فرهنگ و زبان روایات، مبتنی بر این نیست که قرآن به صورت نوشتار درآمده باشد، بلکه به صورت حفظ در سینه‌ها نیز شکل گرفته باشد، این کاربردها صحیح خواهد بود. و همچنین اطلاق سوره در آیه‌های تحدی ملازمه با نوشتار قرآن ندارد بلکه اگر قرآن در بین مسلمانان و حتی به صورت حفظ آن در سینه‌ها که دهها نفر حافظ قرآن بودند شکل بگیرد هم باز صحیح است که قرآن بگوید یک سوره همانند این سوره‌ها که مردم آنها را حفظ نموده‌اند و به طور دقیق حدود آنها را می‌شناسند بیآورید و همین نکته در مورد مطلب سوم هم مطرح است، اهتمام به قرآن فوق‌العاده بوده است و قرآن باید از هر خطر حفظ می‌شد، و اراده الهی تحقق می‌یافت، لیکن هیچ کدام اینها متوقف بر مکتوب بودن قرآن نیست بلکه اگر قرآن به صورت محفوظ در سینه‌ها که «جیلاً بعد جیل» و نسل به نسل دست به دست شده است نیز این هدف را تأمین می‌کند. و اصولاً تواتر قرآن به محفوظ بودن آن در سینه‌های مسلمانان می‌باشد. مسلمانان صدر اسلام به لحاظ این که شور و علاقه زاید الوصفی به قرآن داشتند به محض این که سوره‌ای نازل می‌شد دهها نفر به طور دقیق آن را حفظ می‌کردند و لو خواندن و نوشتن هم یاد نداشتند. و همین موضوع باعث تواتر قرآن شد که هر کس می‌خواست دخل و تصرفی در آن صورت بدهد همگان متوجه می‌شدند. آنچه محور در حفظ و حراست قرآن است، تواتر قرآن به کتابت آن نبود حتی اگر هیچ نویسنده‌ای قرآن را نمی‌نگاشت باز هم تواتر، قرآن از هر گزند مصون بود. زیرا به صورت حفظی سینه به سینه، نسل به نسل منتقل می‌شد.

نزول وحی

نزول وحی

نزول وحی، زمینه وحی فراگیر، آغاز رسالت رسول‌الله (ص)، اولین آیات نازل شده، آخرین سوره نازل شده، نام‌گذاری سوره‌ها، فضای مکه، فضای مدینه، اسباب نزول، شأن نزول اختصاصی، سوره‌های مکی و مدنی، ترتیب سوره‌ها، معنای آیه، توفیقی بودن آیه‌ها، فایده شناخت آیه‌ها، آخرین آیه، از جمله بحث‌های این بخش می‌باشد.

نزول قرآن در ماه رمضان

نزول قرآن در ماه رمضان

آیه‌های قرآن به خوبی دلالت دارند که قرآن در ماه رمضان نازل شده است، برخی آیه‌ها دلالت دارد قرآن در ماه رمضان نازل شده است: )شَهرُ‌ رَمضانُ الَّذی اُنزِلَ فیهِ‌ القُرآنَ( (همان). برخی آیه‌ها زمان این نزول را تعیین می‌کند که در شب بوده است: )اِنّا اَنزَلناهُ فی‌ لَیلهٍ مبارَکَهٍ( (الدخان، 3)؛ «ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم».
آنگاه سوره قدر آن شب را مشخص می‌کند که شب قدر است: )اِنّا اَنزَلناهُ‌ فی‌ لَیلَهِ‌ القَدرِ(. از مجموع آیه‌ها استفاده می‌شود که قرآن در ماه رمضان نازل شده است. لذا با دیدگاه اول ناسازگار است که می‌گفت شروع نزول قرآن در ماه رجب بوده است.
پذیرش این دیدگاه سوال‌هایی را سبز می‌کند که باید از آنها پاسخ داد. ابتدا این که مفهوم این آیه‌ها این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است و به همین لحاظ ستایش ماه رمضان به حساب می‌آیند و این نکته با موضوع مسلم و ضروری در نزد تمام مسلمانان ناسازگار است؛ زیرا این نکته یقینی است که قرآن در طول بیست و سه سال رسالت رسول‌الله (ص) نازل شده است. افزون بر این، این دیدگاه با آیاتی دلالت دارند قرآن یک مرتبه نازل نشده است بلکه نزول آن تدریجی بوده است، ناسازگار می‌باشد. اصولاً یکی از اعتراض‌های مخالفان قرآن همین بود که چرا قرآن یکجا بر رسول‌الله‌ (ص) نازل نمی‌شود: )لَو لا نُزِّل الَیهِ‌ القُرآنُ جملَه واحده کذالکَ‌ لٍنُثبِتَ بِهِ‌ فُؤادَکَ وَ رَتَّلناهُ‌ تَرتیلاً( چرا که قرآن یکجا بر او نازل نمی‌شود، لیکن این بهانه‌ای بیش نیست به تدریج نازل کردیم تا قلب تو را تثبیت کنیم و با ترتیل بر تو خواندیم. اینها برخی سؤالهای اساسی است که باید به آنها پاسخ داده شود.
بیشتر اهل سنت و برخی از علما شیعه مانند شیخ مفید، سید مرتضی، ابن شهر آشوب. از این سؤال پاسخ می‌دهند که منظور از نزول قرآن در ماه رمضان نزول تمام قرآن نیست بلکه منظور آغاز نزول است که در ماه رمضان بوده است زیرا نسبت هر حادثه‌ای را می‌توان به زمان شروع آن داد. (نقل از التمهید، ج 1، ص 113) فرضاً ساختمانی که پنج سال طول می‌کشد تا احداث شود می‌توان گفت این ساختمان در فلان سال یعنی سال شروع ساختمان ساخته شده است.
لیکن این پاسخ صحیح نمی‌باشد زیرا نسبت نزول قرآن به ماه رمضان در صورتی صحیح خواهد بود که یا تمام قرآن و یا حداقل معظم یعنی اکثر سوره‌های آن در ماه رمضان نازل شده باشد در همان مثال ساختمان در صورتی می‌توان احداث ساختمان را به سال شروع آن نسبت داد که بیشتر کارهای آن انجام گرفته باشد و الا اگر ساختمانی در سالی که شروع می‌شود تنها کلنگ آن زده شده باشد یا مثلاً پی‌ریزی شده باشد و آنگاه اتمام آن ده سال طول کشیده باشد نمی‌گویند این ساختمان در فلان سال (سال شروع) ساخته شده است. با نزول اندکی از قرآن در ماه رمضان نمی‌توان گفت قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
برخی با توجه به مخدوش بودن جواب قبلی جواب دیگر داده‌اند و آن این که «واژه قرآن» جنس است و منظور از قرآن در آیه نزول مقداری از قرآن است یعنی جنس قرآن و اگر حتی یک آیه هم نازل شده باشد صحیح است گفته شود در ماه رمضان قرآن نازل شده است؛ زیرا اسم جنس به یک مصداق هم اطلاق می‌شود مانند این که اگر یک قطره آب در داخل ظرفی باشد صحیح است گفته شود آب داخل ظرف است همانطور که به دریای آب هم گفته می‌شود آب در دریاست. و این تعبیر مجاز هم نیست بلکه یک کاربرد حقیقی است. اگر اندکی از قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد صحیح است گفته شود قرآن در ماه رمضان نازل شده است آنگاه با دیدگاه اول که می‌گوید آغاز رسالت در ماه رجب است، نیز سازگار خواهد بود؛ زیرا بنابراین دیدگاه، اکثر قرآن بعد از ماه رمضان و اندکی از آن قبل از ماه رمضان و مقداری هم در ماه رمضان نازل شده است.
این جواب هم از جهت دیگر مخدوش است؛ زیرا گرچه این سخن از لحاظ کاربرد واژگانی بی‌اشکال است، لیکن با لحن آیه‌های یاد شده سازگار نیست. زیرا لحن و سیاق آیه‌ها ستایش ماه رمضان است و بزرگ‌ترین فضیلت ماه رمضان را به این می‌داندکه قرآن در آن نازل شده است اگر منظور اندکی از قرآن باشد چه فرقی با سایر ماه‌ها پیدا می‌کند و چه فضیلتی به حساب ماه رمضان می‌شود که بر دیگر ماه‌ها شرافت دارد که قرآن در آن نازل شده است در حالی که در برخی از ماه‌ها چندین برابر ماه رمضان قرآن نازل شده باشد.
در این زمینه جواب سومی مطرح است که برخی از اهل سنت و نیز علمای بزرگ شیعه مانند صدوق (نقل از بحار، ج 18، ص 250)، (ره) آن را پذیرفته‌اند که منظور از نزول قرآن نزول آن به صورت آیه و سوره نمی‌باشد که به مردم ابلاغ شود بلکه منظور نزول آن بر قلب رسول‌الله (ص) است یا بر بیت‌المعمور یا بیت‌العزّه یا آسمان دنیا می‌باشد. این دیدگاه برگرفته از برخی شواهد تاریخی و  روایی است. مانند جملاتی که از ابن عباس نقل شده است که «شَهرُ رَمضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ‌ القُرآنَ، قالَ اِبن عباسُ فی رَمضانِ‌ وَ‌ فی لَیلَهِ‌ القَدرِ وَ‌ فی لَیلَهِ‌ مبارَکَهِ‌ جملَه واحدهً… ثُم اُنزِلَ بعدَ‌ ذالکَ‌ فی مواقَعَ‌ النُجوم». (درالمنثور، ج 1، ص 189) عن اِبنِ عباس: «نَزَلَ القُرآنَ جمله واحدهً‌ لأربعهِ‌ وَ‌ عشرینَ‌ من رَمضانِ فَوضعَ‌ فی بیتِ‌ العزَّتِ‌ فی السماءِ‌ الدنیا». (همان) صدوق نیز از امام صادق (ع) نقل می‌کند: «نَزَلَ القُرآنَ جمله واحدهً اِلی بیتِ‌ المعمورِ ثُم نَزَلَ فی طُولِ‌ عشرینَ‌ سنَتاً» (بحار، ج 18، ص 250)؛ «قرآن یک جا بر بیت المعمور نازل شده است آنگاه در طول بیت سال بر پیامبر نازل شده است».
این شواهد تاریخی که روایت معتبر نیستند سخنان ابن عباس، حکایت شده است اما روایتی که صدوق (رحمه‌الله) نقل می‌کند اگر معتبر هم باشد با سیاق و سخن آیه‌ها هماهنگ نیست زیرا همین آیه قرآن را هادی و رهنمود برای مردم معرفی ‌می‌کند، اگر منظور نزول آن بر بیت‌المعمور باشد چگونه قرآنی که در بیت‌المعمور است رهنمود مردم کره زمین است. بنابراین هیچ کدام از این جواب‌های اشکال نیست و راهی این محققین پیموده‌اند قابل پیروی نیست. دیدگاه دیگر برخی علمای شیعه مانند فیض کاشانی (تفسیر صافی، ج 1، ص 41) و ابوعبدالله زنجانی (تاریخ قرآن، ص 10) ابراز نموده‌اند که منظور از نزول قرآن در ماه رمضان فرود آمدن الفاظ قرآن نیست بلکه منظور حقایق و مفاهیم آن است. و نیز مراد فرود آمدن قرآن بر قلب رسول‌الله (ص) می‌باشد. که در روایات تعبیر به بیت‌المعمور نموده است. این سخن صرف‌نظر از تحلیلی که درباره روایت بیان می‌کند سخن متینی می‌باشد و می‌توان گفت دیدگاه صحیح است لیکن این که کسی بگوید منظور از بیت‌المعمور قلب رسول‌الله‌ (ص) می‌باشد بی‌دلیل است. توضیح همین دیدگاه در بخش بعدی آمده است.

نزول دفعی، نزول تدریجی

نزول دفعی، نزول تدریجی

دیدگاهی که با شواهد قرآنی همراه است این که منظور از فرود آمدن قرآن در ماه رمضان نزول یک جای آن است که مفاهیم و حقایق قرآن بر قلب رسول‌الله (ص) فرود آمده است اما مفاهیم در غالب الفاظ عربی در مدت بعثت رسول‌الله (ص) شکل گرفته است. این دیدگاه را که المیزان طرح می‌کند در واقع همان دیدگاه فیض کاشانی است. با این تفاوت که روایت را شاهد ادعا قرار نمی‌دهد تا آن اشکال متوجه شود که به چه دلیل منظور از بیت‌المعمور قلب پیامبر است. بلکه بر دیدگاه خود شواهد قرآنی بیان می‌کند از جمله این که فرق است بین انزال و تنزیل، انزال نزول دفعی و یک مرتبه فرود آمدن چیز را می‌گویند و تنزیل نزول تدریجی چیز را می‌گویند قرآن در مورد نزول قرآن در ماه رمضان تعبیر به انزال نموده است. که همان نزول دفعی است معلوم می‌شود قرآن یک مرحله‌ای دارد که مرحله مفاهیم و حقایق آن است که در آنجا لفظ و آیه‌ آیه و سوره سوره نیست مقام جمع و وحدت است که مقام احکام است. یک مرحله فصل فصل و قطعه قطعه دارد که مقام تفصیل قرآن است: )کتابُ اُحکمتْ آیاتُهُ‌ ثُم فُصِّلَتْ من‎ لَدْن حکیمٍ خَبیرٍ( (هود، 1) مرحله احکام همان تفصیل قرآن همان به صورت الفاظ آیه و سوره آمدن قرآن است، می‌باشد: )إنّا جعلْنا قُرآناً عربیاً( (یوسف،2)؛ «ما قرآن را به صورت لفظ عربی درآوردیم».
دیگر این که آیه‌های قرآن این نکته را تأیید می‌کند که گاهی رسول‌الله (ص) عجله در قرائت قرآن داشتند می‌خواستند قبل از تنظیم الفاظ از سوی خدای سبحان قرائت کنند معلوم می‌شود مفاهیم و معانی در نزد حضرت بوده هنوز در غالب الفاظ در نیامده بوده است که حضرت قادر بوده عجله در قرائت کنند: )لا تُحرِک بِهِ‌ لسانَکَ‌ لتَعجلَ بِهِ‌( (قیامت، 16)؛ «زبان خود را به قرآن با عجله حرکت نده».
)وَلا تَعجلْ بِالْقُرآنِ‌ منْ‌ قَبلِ انْ‌ یْقْضی اِلیکَ‌ وَحیْهُ‌( (طه، 114)؛ «قبل از اتمام وحی قرآن عجله در قرآن نکن».
به این دیدگاه کمترین اشکال متوجه است و می‌تواند آن را پذیرفت؛ زیرا با شواهد قرآنی همراه است و روایت را هم توجیه ننموده است و با دیدگاهی که می‌گفت شروع بعثت در ماه رجب است سازگار است و با رهنمود بودن قرآن نیز هم‌خوانی دارد یعنی می‌توان گفت قرآنی که بر قلب رسول‌الله (ص) نازل شده است هْدیً للنّاسِ است هم اکنون رهنمود مردم می‌باشد زیرا وقتی حقایق قرآن نازل شده باشد، که حقیقت رهنمود قرآن به همان حقایق و مفاهیم در نزد رسول‌الله‌ (ص) آماده باشد و لو هنوز به صورت لفظ درنیامده و حضرت دستور تلاوت آنها را بر مردم ندارد لیکن چون مفاهیم آماده است تا در موقع مناسب خود باز شده بر مردم ابلاغ شود هم‌اکنون می‌توان گفت این پیام رهنمود مردم است مانند این که یک نامه دربسته به کسی بدهند و به او بگویند این نامه راه‌گشای، مشکلات شماست؛ لیکن تا رسیدن فرصت مناسب آن را باز نکن هم‌اکنون صحیح است که گفته شود این نامه سربسته راه‌گشاست. در عین حال دو اشکال مهم دیگر متوجه این دیدگاه است که اگر از آنها هم پاسخ داده شود قابل پیروی خواهد بود.
الف: بر اساس بیان علامه قرآن در ماه رمضان به صورت حقایق نه الفاظ بر قلب حضرت نازل شده است که همان مرحله احکام و جمع قرآن است که در شب قدر ماه رمضان جمله واحده بر حضرت نازل شده است. این دیدگاه با ویژگی شب قدر هماهنگ نیست زیرا قدر به معنای اندازه و تقدیر است که در حقیقت مرحله تفصیل و تفکیک حقایق است نه مرحله احکام و جمع آنها )فیها یُفْرقُ کُلُّ أمرٍ حکیمٍ( (دخان، 4) هر امر حکیمی و جمع شده در این شب تفکیک و جدا می‌شود این نکته با تفصیل و آیه آیه بودن قرآن هماهنگ است، نه مرحله وحدت و حقایق آن.
ب: افزون بر این، اشکال دوم متوجه بیان علامه است و آن این که برای دریافت مرحله جمع و حقایق قرآن که به صورت جمعی گرفته می‌شود انزال قرآن نیست بلکه صعود رسول‌الله (ص) لازم است. یعنی برای گرفتن مرحله حقایق قرآن بدون واسطه از نزد خدای سبحان باید رسول‌الله (ص) بالا برود تا به آن مقام و مرحله برسد و حقایق را بلا واسطه دریافت کند نه این که قرآن نازل شود تا به پیامبر برسد.
این دو اشکال از جانب حضرت استاد مفسر فرزانه قرآن آیت‌الله جوادی آملی در درس‌های تفسیر ترتیب خود که به فارسی هم نگاشته می‌شود طرح شده است و حضرت استاد «حفظه‌الله» از هر دو اشکال پاسخ داده‌اند از اشکال اول به این صورت پاسخ دادند که: اجمال دو نوع است. گاهی چیزی به گونه‌ای مجمل است که جزئیات را در بر ندارد لیکن گاهی به گونه‌ای مجمل است که در عین اجمال جزئیات را همراه دارد تکثّر دارد که اجمال با کشف و تفصیل همراه است. شب قدر گرچه شب تقدیر و اندازه و تفریق و تفکیک امور است، لیکن این تفریق به صورت جزئیات در عین اجمال می‌تواند باشد. که به این نکته ظریف خود علامه در تفسیر سوره دخان توجه پیدا کرده است. (المیزان، ج 18، ص 132)
از اشکال دوم هم اینگونه پاسخ دادند که برای گرفتن مرحله بالای قرآن صعود رسول‌الله (ص) شرط است لیکن همین دریافت حقایق از مرحله بالا همانند تجلی سایر فیوضات الهی دو نسبت دارد، از آن جهت که به بنده نسبت داده می‌شود صعود لازم است تا شایسته دریافت فیض شود و از آن جهت که به خدا نسبت داده می‌شود باید فرود آید و نازل شود تا به بنده برسد؛ لذا تعبیر از این حقیقت به انزال بی‌اشکال خواهد بود. بر این اساس می‌توان گفت منظور از نزول قرآن در ماه رمضان نزول دفعی و یک مرتبه قرآن است که بر قلب رسول‌الله (ص) نازل شده است و آیه‌های قرآن را در این رابطه اینگونه معنا نمود اما نزول تدریجی قرآن مربوط به طول رسالت حضرت می‌باشد و این دیدگاه ناسازگار با آغاز رسالت در ماه رجب نیست که مقداری آیه‌ها قبل از ماه رمضان نازل شده باشد آنگاه حقایق قرآن یکجا در ماه رمضان تجلی بیابد و سپس همین حقایق در طول رسالت به صورت لفظی درآمده و نازل شود. (و الله سبحانه هو العالم)

نام‌گذاری سوره‌ها

نام‌گذاری سوره‌ها

سخن از نام‌گذاری خود قرآن و نیز سوره‌های آن خیلی بحث مهم و اساسی نیست. در عین حال برای آشنایی خوانندگان، به این نکته نیز اشاره می‌شود.
بدون شک نام قرآن از تعبیرات خود قرآن گرفته شده است که واژه «قرآن» هفتاد مرتبه در قرآن به کار رفته است و در مواردی مانند؛ )وَعداً علَیهِ‌ حقاً فی التَّوْ‌راتِ وَ الإنجیلِ وَ الْقُرآنِ( (توبه، 111) اسم قرار گرفته است برای همین کتاب آسمانی همانطور که از کتاب‌های دیگر با اسم یاد شده، از کتاب آسمانی رسول‌الله (ص) نیز با اسم یعنی «قرآن» یاد شده است. گرچه در کتاب‌های علوم قرآنی برای قرآن نام‌های دیگری چون فرقان و نور و … ذکر و بیان شده است، لیکن اینها به لحاظ صفت هستند نه اسم «علم» اسم به عنوان «علم» فقط قرآن یاد شده است. اما به اعتبار صفات چون قرآن صفات بسیاری دارد برخی آنها را به عنوان اسامی قرآن یاد نموده‌اند. و زرکشی از قاضی ابوالعالی نقل می‌کند که پنجاه و پنج اسم به این اعتبار برای قرآن نام برده است مانند کتاب، کلام، نور، هدایت، رحمت، فرقان، شفا و … (البرهان فی‌ علوم القرآن، ج 1، ص 343) لیکن صفات قرآن را به عنوان اسم قرآن یاد کردن صحیح به نظر نمی‌رسد، اما نام‌گذاری سوره نیز نمی‌توان گفت به دستور رسول‌الله (ص) می‌باشد. بلکه هر سوره‌ای به لحاظ محتوایی که دارد و به لحاظ مطالب اعجاب‌آوری که برای خوانندگان دارد عنوانی را به عنوان اسم آن انتخاب می‌نموده‌اند مثلاً نام‌گذاری سوره نساء به اعتبار این که بسیاری از احکام زنان را بیان کرده است، سوره مائده به این جهت که در این سوره سخن از مائده آسمانی است، سوره انعام به لحاظ این که در این سوره سخن از چهارپایان است، سوره نمل به لحاظ اینکه سخن از زنبور عسل است یا سوره نمل به لحاظ این که سخن از مورچه می‌باشد و یا برخی سوره‌ها به لحاظ حروف مقطعه‌ نام‌گذاری شده‌اند مانند سوره «ق، ص، حمعسق». به همین جهت که سوره‌ها ضابطه خاصی در نام‌گذاری نداشتند؛ بلکه به صورت طبیعی در زبان مردم نام‌گذاری می‌شده‌اند و مردم حوادث را به لحاظ نکات نادرش یا نکات برجسته و اعجاب‌آورش نام‌گذاری می‌کنند همانند سال جنگ، سال پیمان صلح، سال زلزله، سال باران و … و شهر ایمان، شهر علم، شهر صنعت و مانند اینها. نام‌گذاری سوره‌ها نیز به صورت طبیعی شکل گرفته است. و برای همین نکته است که بسیاری از سوره‌ها بیش از یک اسم دارند مانند سوره بقره مناط‌القرآن، سوره آل‌عمران طیبه، سوره نحل نعیم و سوره جاثیه شریعت، و سوره مائده عقود، سوره غافر مؤمن، و سوره فاطر ملائکه، و سوره توبه برائت. حذیفه این سوره را سوره عذاب نامیده است، ابن عمر آن را مشقشقه نامیده است. (البرهان، ج 1، ص 339) برای برخی سوره‌ها مانند حمد بیست نام یاد شده‌ ام‌الکتاب، ام‌القرآن، فاتحه‌الکتاب و …

موفقیت مرحله سوم

موفقیت مرحله سوم

عثمان از این کار قرآنی دو هدف را دنبال می‌کرد، یکی نظم سوره‌ها دیگری وحدت قرائت. (التمهید ج 1، ص 341، نقل از مصاحف شجستانی) به هدف اولی دست یافت، لیکن موفقیت آن در هدف دوم که هدف اصلی بود چشم‌گیر نبود. زیرا در آن زمان قرآن نقطه و اعراب‌گذاری نشده بود و برای ایجاد وحدت قرآئت هم با قرآنی که به شهرها می‌فرستاد یک قاری آشنا به قرائت اصلی قرآن، همراه می‌کرد که این قاری همان کار علائم اعراب را انجام می‌داد. با قرآن مکه عبدالله بن سائب را همراه کرد. با مصحف شام مغیره بن شهاب، با قرآن کوفه عبد الرحمن بن سلمی، با قرآن بصره عامر بن عبد القیس، همراه نمود. (مناهل العرفان، ج 1، ص 396) عثمان گرچه در رسیدن به هدف خیلی پافشاری نمود و سایر قرآنها را به هر نحوی بود و لو با تمسک به قدرت، جمع‌آوری کرد و محو نمود، حتی در برخی موارد مانند مورد عبدالله بن مسعود منجر به مخالفت و ضرب و شتم ایشان شد. ابن مسعود همواره بر عثمان غضبناک بود تا درگذشت. (تاریخ یعقوبی ج 2، ص 66)
اما این که عثمان با سایر قرآنها چه کرد برخی می‌گویند آنها را سوزاند. و حتی از سوی برخی از شیعیان این کار به عنوان طعن و خورده‌گیری بر عثمان تلقی می‌شود که سوزاندن قرآنها اهانت به قرآن است. لیکن برخی دیگر چون یعقوبی نقل می‌کند که قرآنها را با آب جوش یا سرکه محو کرد. (همان) این نقل صحیح‌تر به نظر می‌رسد و شاید مطرح شدن سوزاندن قرآن هم از همین‌ جا ناشی شده است. زیرا برای محو کردن با آب جوش نیاز به گرم کردن آب با آتش است. در هر صورت اگر سایر قرآنها را سوزانده باشد، نمی‌توان گفت که قصد اهانت داشته است، زیرا منظور وی از این کار ایجاد وحدت قرائت بود. در هر صورت نه قرآنهای الگوی عثمان دوام پیدا کردند و نه پافشاری عثمان موجب متوقف شدن قرائت‌های گوناگون شد. بلکه نسخه‌های قرآن عثمانی به مرور زمان از بین رفت و اختلاف قرائت‌ هم همواره در حاشیه قرائت اصلی ادامه داشت و دارد! لذا بسیاری این نکته را تصریح می‌کنند که اثری از قرآنهای عثمانی باقی نمانده است، و هر کس هم ادعا می‌کند در فلان موزه قرآن عثمانی مشاهده کرده است، اثبات آن به عهده خودش است. چنان که سمهودی می‌گوید: اثری از قرآنهای عثمانی باقی نمانده است به مرور زمان کهنه و مندرس شدند. (وفاء‌الوفا،  ج 2، ص 667) زرقانی می‌گوید: ما دلیل نداریم که اثبات کند قرآن عثمانی تا کنون باقی مانده است. (مناهل، ج 1، ص 379)