قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

گذری بر مطالب نزول وحی

گذری بر مطالب نزول وحی

در بخش‌های این قسمت، نزول قرآن روشن شد که به معنای تجلی است نه تجافی آیاتی که اول نازل شده‌‌اند پنج آیه اول سوره علق می‌باشد و آغاز بعثت رسول‌الله (ص) هم در بیست و هفتم ماه رجب است و نزول قرآن در ماه رمضان به معنای نزول مفاهیم و حقایق قرآن است نه الفاظ آن. نزول تدریجی قرآن به صورت لفظ در طول بیست و سه سال رسالت حضرت بوده است. سوره مائده آخرین سوره است و نامگذاری سوره‌ها به صورت طبیعی توسط مسلمانان انجام گرفته است.
و نیز رشد اجتماعی و اندیشه‌های انسان سبب نزول وحی فراگیر شده است. قرآن در دو فضای کاملاً تفاوت مکه و مدینه نازل شده است شأن نزول‌های فضای خاصی برای آیه‌ها ایجاد می‌کند در عین حال مکی و مدنی و ترتیب نزول سوره‌ها نیز مطرح گردید. و نیز معنای اصطلاحی و کاربرد قرآنی واژه «آیه» بررسی شد و توفیقی بودن آیه‌ها بصورت مطلق پذیرفته نشد و فایده شناخت حدود آیه‌ها مورد توجه قرار گرفت و این نکته نیز اشاره شد که آخرین آیه نازل شده آیه «کَلاله» آخرین آیه سوره نساء می‌باشد.

کاربرد قرآنی وحی

کاربرد قرآنی وحی

قرآن وحی را در خصوص آموزه غیبی و وحی رسالی به کار نبرده است بلکه وحی به معنای القا مطلب به دیگر با مراتبی که دارد به کار رفته است حتی در مصادیق متضاد رحمانی و شیطانی، وحی تعبیر شده است.
واژه وحی در الهام مطلب به دیگر در سطح جماد گرفته تا وحی رسالی کاربرد دارد،
)و اَوحی فی کُلِّ سماءٍ اَمرها( (فصّلت، 12)؛ «دستور هر آسمانی را به آن وحی نموده است».
)و اَخرجتِ‌ الاَرضُ اَثقالَها بِاَنَّ رَبَّک اَوحی لَها( (زلزال، 5)؛ «زمین‌ سنگینی‌های خود را بیرون نمود زیرا خدای سبحان چنین وحی و دستوری به او داده است».
در مورد حیوان نیز می‌فرماید: )و اَوحی رَبّک اِلی النَحلِ‌ اَنِ اتَّخذی من الجِبالِ بُیوتاً( (نحل، 65)؛ «پرورش‌دهنده تو بر زنبور عسل وحی کرد که از کوه‌ها، خانه‌ها انتخاب کند».
در مورد آموختن به انسان عادی می‌فرماید: )و اوحینا الی اُمِّ موسی اَن اَرضیعه( (قصص، 7)؛ «بر مادر موسی(ع) وحی کردم که موسی را شیر بنوشان».
)و اوحیتُ الی الحواریینِ اَن آمنوا بِی( (مائده، 111)؛ «بر حوارین عیسی (ع) وحی کردیم که به من ایمان آوردید».
در مورد آموختن به ملائکه می‌فرماید:
)اِذا یُوحی رَبک اِلَی الملائِکَه( (انفال، 12)؛ «آنگاه که پروردگار تو بر فرشته‌ها وحی کرد».
حتی وحی در القائات شیطانی به کار رفته است: )اِنَّ الشَیاطینُ لَیُوحُونَ‌ الی اَولیائهِم( (انعام، 112)؛ «شیطانها بر دوست‌داران خود وحی می‌کنند».
)وَ کَذلک جعلنا لکُلِّ نبیءٍ عدُواً شَیاطینَ‌ الأِنسِ و الجِن یُوحی‌ بعضُهُم الی بعضٍ( (انعام، 12)؛ «برای پیامبری از میان انسانها و جن‌ها دشمنانی قرار دادیم که برخی بر برخی دیگر وحی می‌کنند».
با توجه به مراتب اینگونه آموزه‌ها از کاربردهای قرآنی که به صورت یکنواخت می‌باشد نمی‌توان از خود واژه به حقیقت یا ویژگی وحی رسالی پی برد. برای دسترسی به ویژگیهای وحی راه دیگری باید انتخاب نمود. البته این تعبیرات از یک لحاظ در خور توجه هستند که اختصاص به وحی رسالی رسول‌الله (ص) ندارند، بلکه در مورد آموزه غیبی و الهی سایر انبیا هم همین تعبیرات آمده است.

کاربرد آیه در روایات

کاربرد آیه در روایات

در روایات نبوی (ص) و نیز روایات رسیده از ائمه اطهار (ع) و نیز در کاربردهای محاوره‌ای اصحاب بدون شک آیه به معنای اصطلاحی کنونی کاربرد داشته است مانند عن رسول‌الله (ص):
«منْ‌ قَرَ‌أ اَرْبعَ‌ آیاتٍ‌ منْ‌ اَوَّلِ البقَرَ‌هِ وَ‌ آیهِ‌ الْکُرْ‌سی وَ‌ آتین بعدَ‌ها وَ ثَلاثُ‌ آیاتٍ منْ‌ آخَرِها لَمْ‌ یرَ‌ فی نَفْسهِ‌ وَ‌ مالهِ‌ شَیئاً بکَرَ‌مهِ‌» (نورالثقلین، ج 1، ص 24)؛ «کسی که چهار آیه اول بقره و آیت‌الکرسی و دو آیه بعد از آن و سه آیه آخر سوره بقره را قرائت کند در جان و مال خود بد نخواهد دید».
عنْ‌ رسول‌الله (ص): «اَلْحمدُ‌ للهِ رَبِّ الْعالَمینَ‌ سبعَ‌ آیه‌ها بِسمِ اللهِ الرَ‌حمنِ الرَ‌حیمِ اَحدیهْنّ‌َ». (درالمنثور، ج 1، ص 2) سوره حمد هفت آیه دارد که بسم‌الله یکی از آنهاست و مانند: «منْ‌ تَلا فیهِ‌ آیهً‌ منَ‌ الْقُرآنِ‌ کانَ‌ لهُ‌ مثلَ اجرِ‌ منْ‌ خَتَمَ‌ الْقُرآنَ فی غَیرِهِ منَ‌ الشُّهورِ» (امالی صدوق، مجلس بیستم، ص 95)؛ «هر کس در ماه رمضان یک آیه از قرآن تلاوت کند؛ پاداش یک ختم قرآن در غیر ماه رمضان را دارد».
امام صادق (ع): «سبعاً منَ‌ المثانی هیَ‌ سوُ‌رَهُ الْحمدِ‌ هیَ‌ سبعَ‌ آیاتٍ‌» (نورالثقلین، ج 1، ص 6)
در سرتاسر روایات تفسیری و فقهی این نکته به چشم می‌خورد. و اصطلاح شدن این کاربرد از صدر اسلام در محاوره مسلمانان امر قطعی است گرچه کاربرد خود قرآن به اثبات نرسد.

قرآن و آموزه الهی

قرآن و آموزه الهی

قرآن از این آموزه و تعلیم الهی به إنزال، تلاوت، قرائت، القاء، اظهار، فرقان، تعلیم، وحی و … تعبیر نموده است.
(بالحق اَنزَلناهُ وَ بِالحق نَزَلَ)  (اسراء، 105)؛ «قرآن را به حق فرود فرستادیم و به حق هم فرود آمده است».
(اَللهُ الَّذی اَنزَلَ الکتابَ بِالحق وَ المیزانَ) (نساء، 105)؛ «خدای آن چنانی که کتاب و میزان را به حق فرود فرستاد».
(قُرآناً فَرقناهُ لتَقراهُ علی النّاسِ‌ علی مُکثٍ) (اسراء، 106)؛ «قرآنی را که قطعه قطعه بر تو فرود فرستادیم، تا با مکث آرامش بر مردم بخوانی».
(تلک آیات الله نَتلُوها علَیکَ‌ بِالحق وَ اِنَّک لَمن المُرسلین( (بقره، 252)؛ «آنها آیه‌های خدای سبحان هستند که بر تو به حق تلاوت می‌کنیم و تو از فرستادگان خدا هستی».
(سنُقرِئُکَ فَلا تَنسی) (اعلی، 6)؛ «قرآن را به تو قرائت می‌کنیم هیچ‌گاه آن را فراموش نمی‌کنی».
(اِنا سنُقلی اِلَیک قَولاً ثَقیلاً) (مزمل، 5)؛ «ما به زودی بر تو سخن گرانقدر و سنگین القا خواهیم کرد».
)فَلا یُظهِرُ علی غَیبِه اَحداً اِلّا من اِرتَضی من رَسُولٍ( (جن، 26)؛ «خدای سبحان کسی را از علم غیبش آگاه نمی‌کند مگر کسی که مورد رضایت او باشد از پیامبران».
)وَ علَّمک مالَم تَکُن تَعلَم( (نساء، 113)؛ «خدای سبحان حقایقی به تو یاد می‌دهد که هیچگاه قادر نیستی آنها را یاد بگیری».
)وَ لَقَد اَوحینا اِلَیک وَ اِلَی الَّذین من قَبلک( (زمر، 65)؛ «بر تو و بر پیامبران پیش از تو وحی کردیم».
)اِن هُو اِلّا یُوحی( (نجم، 4)؛ «قرآن جز وحی چیز دیگری نیست».
اینها همه تعیبر از یک حقیقت می‌باشد، از این حقیقت به وحی یاد می‌شود. گرچه مفهوم واژگانی وحی به لحاظ ویژگیهایش بیشتر رهنمود به خصوصیت وحی است زیرا واژه وحی را به اشاره سریع (مفردات، ص 51)، سرعت (کتاب‌العین، 843. و نهایه ابن اثیر، ج 5، ص 296)، سخن پنهانی (المنجد، ص 891. صحاح اللغه، ج 6 ص 2520)، اشاره (لسان العرب، ج 15، ص 240) معنا نموده‌اند.
این تبیرها، ویژگی‌های وحی را بهتر می‌رساند. که در کاربرد این واژه ممکن است برخی این خصوصیات در نظر باشد و ممکن است در مثل وحی رسالی تمام خصوصیات مورد توجه باشد چنانکه ابن اثیر می‌گوید وحی بر کتاب و اشاره، رسالت، الهام، سخن‌ پنهانی اطلاق می‌شود. در هر صورت شناخت واژه وحی و امثال آن در راه‌یابی به حقیقت وحی رسالی آن چنان کمکی نمی‌کند به خصوص با توجه به کاربردهای قرآنی آن.

قرآن علی (ع)

قرآن علی (ع)

بر اساس توصیه رسول‌الله (ص) به علی (ع) که قرآن را یکجا جمع کنید و نگذارید ضایع شود؛ علی بن  ابی طالب (ع) بعد از تجهیز رسول‌الله (ص) مهمترین کاری که در سرلوحه کارهای خویش قرار داد، جمع‌آوری و تنظیم قرآن بود: «عن علیّ‌ (ع): لَما قُبِضَ رَسوْلُ‌ الله (ص) اَقْسمتُ الاّ اَضَعَ‌ رَدائی عن ظَهری حتّی اَجمعَ‌ ما بینَ‌ اللّوحینِ فما وَضَعتُ رَدائی حتّی جمعتُ القرآن». (بحار، ج 89، ص 53)؛ «وقتی رسول‌الله (ص) رحلت کردند، قسم یاد کردم که ردا بر دوش نگیرم تا وقتی که قرآن را جمع‌آوری کنم، و ردا بر نگرفتم تا قرآن را جمع‌آوری نمودم». «لَما قُبِضَ النّبی (ص) جلسَ‌ علی فَألّفَهُ‌ کَما اَنْزَلَ الله وَ کانَ بِهِ‌ عالماً» (همان) وقتی رسول‌الله (ص) رحلت نمودند علی (ع) قرآن را آنگونه که نازل شده بود تنظیم نمود. در برخی شواهد آمده است این کار شش ماه طول کشید: «جمعهُ‌ بعدَ‌ موْ‌تِ النّبی (ص) ستَّهُ‌ اَشْهْرٍ» (همان). اینگونه تعبیرات فراوان است که حضرت بعد از رحلت رسول‌الله (ص) مهمترین کار را تنظیم قرآن قرار دادند.

قرآن با چه خطی نوشته می‌شد؟

قرآن با چه خطی نوشته می‌شد؟

قرآن هم مانند سایر نوشتار تا دو قرآن اول با خط کوفی (خط کوفی: بدون شک خط از هنرهای انسان و نشان تمدن هر ملت است. خط عامل بقا تمدنها و انتقال آنها از نسلی به نسل دیگر، و نیز سبب جاودانگی آثار و معارف و مرامها و تکامل آنها می‌باشد. پیدایش خط در بین ملت‌های متمدن شهروند و توسعه یافته می‌باشد و هر مقدار مدنیت کم‌رنگ‌تر باشد وجود خط و زیبایی‌های آن نیز کمتر است. به همین جهت اقوام بادیه‌نشین و صحرانورد از این نعمت کمتر بهروند. ملت عرب به لحاظ فرهنگ صحرانشینی از نعمت خواندن و نوشتن کمترین بهره را داشت افراد با سواد آنها انگشت شمار بودند. در بین قریش هنگام طلوع اسلام می‌نویسند هفده نفر قادر به نوشتن بودند. (فتوح‌البلدان بلاذری، ج 1، ص 457)
در بین اعراب دو نوع خط وجود داشت که هر دو وارداتی از شام و عراق بودند. یکی خط نسخ یعنی همین خط رایج فعلی که نشأت گرفته از خط نبطی بوده است. دیگری خط کوفی که از حیره گرفته شده است که نام شهری در نزدیکی کوفه، آن هم از حمیر گرفته شده، لذا به خط کوفی حیری نیز گفته می‌شود. گفته می‌شود این خط را شخصی به نام بشر بن عبدالملک کندی که از شهر انبار عراق بوده است یاد گرفته و به مکه آورده است (تاریخ الکوفه، ص25، مقدمه ابن خلدون، ص 418)
تا دو قرن اول اسلام این خط در بین اعراب رایج بود و مکاتبات رسمی واسناد با این خط نگاشته می‌شدند.
در زمان بنی‌عباس ابن مقله (متوفای 328، تاریخ الکوفه، ص 216) تحسیناتی در خط نسخ نبطی پدید آورد. به گونه‌ای خط کوفی از رسمیت افتاد و مرسلات رسمی و نوشتار با خط نسخ انجام می‌گرفت و تا کنون هم که همواره بر زیبایی‌های آن افزوده شده است، به همین خط نگاشته می‌شود. در هر صورت سابقه خط در بین مکه و حجاز خیلی زیاد نیست و اگر برخی نسبت خط عربی را به اسماعیل (ع) (البرهان، ج 1، ص 458، الخط العربی و تطوره، ص 5) داده‌‌اند ممکن است منظورشان تکلم به زبان عربی باشد. زیرا اسماعیل اولین کسی است که به زبان عربی تکلم نموده است. (تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 269، تحف العقول، ص 297)) نگاشته می‌شده است. پس از آن با خط نسخ نوشته می‌شده است. و هم اکنون با همین خط نوشته می‌شود خط کوفی که قرآن بر آن نگاشته می‌شده تا نیمه قرن اول هجری بدون نقطه و علائم اعراب بوده است. نقطه و اعراب‌گذاری قرآن در زمان حجاج بن یوسف ثقعی والی کوفه صورت گرفته است. دو تن از شاگردان ابی الاسود الدولی (متوفای 68) که از مخلصان علی بن ابی طالب (ع) بودند بنامهای یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم اقدام به نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاری قرآن نمودند. (مناهل العرفان، ج 1، ص 299، التمهید، ج 1،   ص 360) تا آن زمان باء از نون یا تا و ثاء و دیگر حروف نقطه‌دار از یکدیگر تشخیص داده نمی‌شد. و نیز اعراب حروف علامت‌گذاری نبود. این خصوصیات در واقع از طریق شنیدن از قبلی‌ها سینه‌ به سینه منتقل می‌شد.

فضای مکه

فضای مکه

گرچه پیام قرآن در معارف، اجتماعی، حقوقی و فقه و … جهانی است لیکن چون وحی به صورت لفظ و سخن درمی‌آید و هر سخنگوی حکیم باید تناسب فضای سخن خویش را رعایت کند. و گرچه خطاب او فراگیر انسان‌هاست اما مخاطب که در حال صدور سخن شنونده است باید تناسب فضای آن نیز مورد توجه سخنگو باشد. به همین سبب چون فضای سخن مخاطب متفاوت است سخن نیز به تناسب آن تفاوت پیدا می‌کند و به لحاظ اینکه فضای مکه با فضای مدینه دو جو کاملاً متفاوت بود سخن وحی هم به تناسب آن تفاوت‌ها طرح شده است البته پذیرش این واقعیت به معنای تأثر از فرهنگ جامعه نیست. و معنای این سخن که وحی بازتاب فرهنگ جامعه خویش است بلکه رعایت ضوابط سخن است که هر سخنگوی حکیم باید آنها را رعایت کند. که شرح این نکته در فصل زبان قرآن آمده است برای رعایت همین معیار است که خطاب‌ها و محتوای سخن قرآن در مکه با مدینه فرق دارند در مکه که شروع کار است و شرک، و فساد و ناهنجاریهای اجتماعی دامن گسترده است. باید سخن به صورت آرام آرام از مسائل اعتقادی و اجتماعی و اخلاقی شروع شود. سخن با اندیشه‌های پربار زلال و در عین حال محورهای کلی طرح شود مانند دعوت به توحید، آشنایی با معاد. صفات حسنای خدای سبحان مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی و امثال اینها. و در رابطه با رسول‌الله‌ (ص) و هوادارانش هم از سخن از صبر و بردباری و تحمل مزاحمت‌ها و شکنجه‌های دشمن است نه سخن از عده و هجوم و نه تمکن و توانمندی آنان. لذا سوره‌های مکی که حدود 85 سوره می‌باشد و تقریباً دو سوم کل قرآن را تشکیل می‌دهند در این حال و هوا سخن می‌گویند. سخن از شرک‌زدایی، توحید، معاد خصوصیات آن حرمت بسیاری از مفاسد اجتماعی و اخلاقی و کوبیدن روحیه تقلید کورکورانه از پیشینیان و احیای کرامت و تبیین ارزشهای انسانی می‌باشد و این در حالی که محتوای سخن وحی در مدینه تفاوت آشکار با اینگونه مطالب دارد.

فضای مدینه

فضای مدینه

اما در مدینه که سیزده‌ سال از شروع بعثت گذشته و عده چشم‌گیری به اسلام روی آورده‌اند و تمکن و قدرت‌ مسلمانان افزون شده است و یک فضای باز در افق گشوده شده و نوید توانمندی آنان را می‌دهد. و مسلمانان متشکل و همدل می‌توانند آزادانه ایده خویش را مطرح کنند. خلاصه به طور کلی فضا عوض شده است. در مدینه زمینه مساعد برای طرح فروعات فقهی است و زمینه مساعد برای طرح یک تشکل و نهاد سیاسی است. در مدینه اهداف دیگری چون مقابله با تهاجم نظامی دشمن مطرح است )وَ اَعدوّا لَهْمْ‌ ما استَطَعتُمْ‌ منْ‌ قُوَ‌هٍ( (انفال، 60)؛ «هر چه در توان دارید برای ستیز دشمن آماده باشید، و توان خود را افزون کنید».
در مدینه سخن از مناظره با تشکیل میزگرد با اهل کتاب است که: )قُلْ‌ یا اَهلَ الْکتابِ تعالَوْ‌ا اِلی کَلمهٍ‌ سواءٍ بینَنا وَ‌ بینَکُمْ‌( (آل‌عمران، 63)؛ «هان ای اهل کتاب پیش آیید به سوی یک آرمانی که در نزد ما و شما یکسان است (توحید)».
در مدینه سخن از تشکل اجتماعی است: )یا اَیُّها الَّذینَ‌ آمنوُ‌ا اِصْبِرُ‌وا وَ صابِرُ‌وا وَ رابِطوُ‌ا( ؛ «ای مؤمنان مقاوم باشید و با هم پایداری کنید و روابط خویش را تنگاتنگ کنید».
)وَ اِعتَصَموُ‌ا بِحبلِ اللهِ‌ جمیعاً( (آل‌عمران، 103)؛ «با هم به ریسمان الهی متمسک شوید»، (با هم مسلمان باشید) در مدینه به لحاظ این که جامعه اسلامی شکل گرفته و متحد و نیرومند در مقابل شرک و نفاق و ظلم مقام شده است سخن از دفاع است، سخن از جنگ‌های خونین چون بدر و اُحْد وخیبر است، سخن از )قاتَلوُ‌ا اَئمهَ‌ الْکُفْرِ اِنَّهْمْ‌ لا ایمانَ لَهْمْ‌( است. «سردمداران کفر را که به هیچ پیمانی وافادار نیستند به هلاکت برسانید».
در مدینه به لحاظ این که جامعه اسلامی بیمه شده و خطر آسیب‌پذیری ندارد سخن از ایجاد روابط حتی خانوادگی با اهل کتاب است: )اَلیوْ‌م اَحلَّتْ لَکُمُ‌ الطَّیِباتَ وَ الْمحصَنات منَ‌ الَّذینَ‌ اُوتُوا الْکتابَ(؛ (مائده، 5) «امروز پاکیزه‌ها بر شما حلال شده است و امروز طعام (دست‌پخت) اهل کتاب بر شما حلال و طعام شما برای آنها حلال شده است. امروز ازدواج با زنان پاکدامن مؤمن بر شما حلال و نیز ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب بر شما حلال می‌باشد».
این خطاب‌های (امروز) می‌توانید با آنها ازدواج کنید؛ در برابر (دیروز) است امروز مدینه با دیروز مکه، فضای فساد و خفقان مکه با فضای باز و توانمند مدینه آن فضاهای بسته )أنْذِ‌رْ عشیرَ‌تُکَ‌ اَلاَقْرَ‌بین( (شعراء، 214)؛ «خویشاوندان خویش را بیم بده».
آنچنان تغییر نموده است که سطح گسترده سخن از ناامیدی کفار است: )اَلْیوْ‌مُ یأسَ‌ الَّذینَ‌ کَفَروُا منْ‌ دینِکُمْ‌( (مائده، 3)؛ «امروز کفار از خاموش شدن نور دین شما ناامید شده‌اند».
امروز سخن از روابط سیاسی با دیگر ملت‌هاست مانند بسیاری از آیه‌های سوره مائده سخن از حقوقی جزئی فرعی و خلاصه طرح یک شریعت کامل و جامع است سخن از اکمال دین و اتمام نعمت است )اَلیوْ‌مُ اَکْملْتُ لَکُمْ‌ دینَکُمْ‌ وَ اَتْممتُ علَیکُمْ‌ نِعمتی( (همان)؛ «امروز دین شما را برای شما کامل و جامع کردم و نعمت را تمام نمودم».
به همین جهت شناخت دوگونه فضای مکه و مدینه انسان را با خطاب‌های قرآن بهتر آشنا می‌کند یک مفسر برای فهم قرآن هر چه بیشتر از ویژگی‌های این دو فضا قرار گیرد بهتر تناسب سخن قرآن را با دو گونه فضا به دست می‌آورد و بهتر می‌تواند به مقاصد اصلی قرآن راه پیدا کند.

فایده شناخت آیه‌ها

فایده شناخت آیه‌ها

برخی برای شناخت حدود آیه‌ها فوایدی مطرح نموده‌اند از جمله این که چون کوتاه‌ترین سوره قرآن سه آیه است «کوثر» و قرآن در آیه‌ها تحدی به مقدار سه آیه را تحدی نموده است اگر کسی به مقدار سه آیه همانند قرآن سخن بگوید؛ توانسته با قرآن مقابله کند و نیز در پایان هر آیه وقف حسن است  وقتی پایان آیه مشخص شد می‌تواند وقف کند. و افزون بر این دو، احکام فقهی که برای آیه‌ها بیان شده است مانند این که اگر کسی در نماز قادر به قرائت سوره حمد نیست چون سوره حمد هفت آیه است معادل آن یعنی هفت آیه دیگر از قرآن را در نماز قرائت می‌کند. (منهل العرفان، ج 2، ص 344)
فایده دیگری طبرسی (رحمه‌الله) اضافه می‌کند و آن این که؛ اگر کسی در حال قرائت قرآن آیه‌ها را با انگشتان خود بشمارد ثواب بیشتری می‌برد زیرا افزون بر زبان و قلب انگشتان او هم به کار قرآنی مشغول بوده است و سزاوار است در قیامت شهادت هم به نفع قاری بدهد. (مجمع‌البیان، ج 1، ص 11) چند نکته قابل توجه است.
نخست اینکه نکته اول قابل پذیرش نیست زیرا قرآن به سوره تحدی نموده است نه به معادل آن که سه آیه باشد. کسی همانند یک سوره‌ها از سوره‌های قرآن بیآورد با قرآن مقابله کرده است که شرح این نکته در بحث اعجاز آمده است.
دو دیگر اینکه نکته دوم هم نیاز به اثبات دارد که دلیل معتبر دلالت کند که پایان هر آیه وقف نیکو می‌باشد.
سه دیگر اینکه نکته سوم؛ تنها در نزد فرقه‌ای که برای آیه احکام فقهی باور دارد ببار می‌نشیند. اما در مورد مثال سوره حمد مخصوص فقه اهل سنت است؛ روایات «لا صلواتَ‌ اِلاّ بِقَرائَتها» مشروعیت نماز بدون سوره حمد را مورد تردید قرار می‌دهد و اگر کسی هم قادر به قرائت آن نیست، اگر منظور از عدم قدرت این است به هیچوجه قادر به قرائت عربی صحیح نیست، این شخص سایر آیه‌ها را هم نمی‌تواند صحیح بخواند و اگر حمد را قادر نیست صحیح ادا کند فتوای فقهای شیعه این است که باید بیآموزد و اگر فرضاً توان فراگیری ندارد به همان شکل که می‌تواند قرائت کند.
چهار دیگر اینکه در مورد نکته‌ای که طبرسی عنوان ‌می‌نماید البته اگر روایتی و لو ضعیف دلالت بر آن کرده باشد. آنگاه بر شمارش آیه‌های توسط انگشتان ثواب امید می‌ورد زیرا در اعطا ثواب از سوی خدای سبحان بر اساس روایات «منْ‌ بلَغَ‌» (روایاتی از ائمه (ع) رسیده است که اگر کسی از زبان دین وعده ثوابی را درمورد عملی از اعمال شنید. براساس آن شنیده‌اش به امید آن ثواب آن عمل را انجام داد خدای سبحان آن ثواب را به وی عطا خواهد کرد و لو رسول‌الله (ص) آن سخن را نگفته باشد. اخبار «من بلغ» تنها ترتب ثواب را در مورد روایات ضعیف دلالت می‌کنند نه اثبات حکم شرعی، مانند «قال (ع) منْ‌ بلَغَهُ‌ شیء منَ‌الثَوابِ علی شیء منَ‌ الْخَیر فعملَ بهِ‌کانَ لَه أجرُ‌ ذلکَ‌ وَ اِنْ کانَ رَسول‌اللهِ (ص) لَمْ‌ یقُلْه». از امام صادق (ع) روایت می‌کند که اگر کسی در رابطه با انجام کاری وعده ثوابی در روایات به او داده شود و آن کار را انجام دهد، آن ثواب موعود به او داده خواهد شد گرچه آن سخن را رسول‌الله (ص) نفرموده باشد.) صحت سند لزوم ندارد. در هر صورت احکام فقهی مانند پنجاه آیه قرآن خواندن: «عنْ‌ أبی عبدُ‌اللهِ خَلَقَهُ‌ فَقَد ینْبغی للْمرْ‌ءِ المْسلمِ‌ اَنْ ینْظُرَ‌ فی عهدِ‌هِ اَنْ یقْرَ‌أ منْهُ‌ فی کُلّ یومٍ خَمسینَ‌ آیهٍ‌» (کافی، کتاب فضل‌القرآن، باب فی قرائته)؛ «از امام صادق (ع) نقل می‌کند که قرآن عهد خدای سبحان برای مردم است بر فرد مسلمان سزاوار است همه روزه به این عهدنامه نگاه کند و هر روز پنجاه آیه از را قرائت کند».
یا حکم فقهی ثواب و حسنه داشتن قرائت هر آیه مانند: ) منْ‌ قَرَ‌أ آیهً‌ منْ‌ کَتابِ‌ اللهِ‌ عزَّ وَ جلْ فی صَلاتهِ‌ قائماً یْکْتَبُ‌ لَهُ‌ بکُلِّ‌ حرْ‌فٍ‌ مأهُ‌ حسنَهٍ‌( (همان، باب قرائه‌القران)؛ «کسیکه در نمازش در حال ایستاده یک آیه تلاوت کند در برابر هر حرف از آن صد حسنه دارد».
و امثال این احکام بر آیه‌ها به بار می‌نشیند. بحث دیگری در مورد ترتیب آیه‌ها طرح است در فصل تدوین قرآن خواهد آمد.

صیانت قرآن

صیانت قرآن

در برخی از کتاب‌های علوم قرآنی صیانت قرآن از تحریف نیز یکی از موضوعات علوم قرآنی مطرح شده است. لیکن به لحاظ اینکه این موضوع بسیار روشن و بدون غبار است شایسته نیست که آن را به عنوان یک موضوع مستقل علوم قرآنی طرح نمود. زیرا صیانت قرآن امری ضروری می‌باشد و تنها برخی افراد معاند، ایجاد شبهه نموده‌اند و عده‌ای خوش‌باور هم آن را پذیرفته‌اند! به همین جهت این موضوع به صورت مبسوط و مستقل مطرح نمی‌شود و تنها به محورهای اصلی آن اشاره می‌شود.