قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

سرنوشت قرآن علی (ع)

سرنوشت قرآن علی (ع)

بنابراین، قرآن علی (ع) تفاوت اساسی با قرآن متداول زمان عثمان نداشت. همین قرآن بود که اکنون همگان در خدمت آن هستند، با دو تفاوت در ترتیب نزول و حاشیه نویسی‌هایی که داشت، این چنین نبود که قرآن عثمان از لحاظ قرآن بودن مخدوش باشد. یا برخی سوره‌ها را حذف نموده باشد، که در قرآن علی (ع) آمده باشد. اگر عثمان یا دیگران چنین تصرفی می‌کردند علی (ع) و نیز مسلمانان در برابر آن سکوت نمی‌کردند چیزی برتر از قرآن نبود وقتی احساس خطر می‌شد شمشیرها برهنه می‌شد. وقتی از علی (ع) در مورد قرآن خودش سؤال شد فرمودند آیا این قرآنی که اکنون متداول است قرآن نیست، گفتند: چرا،‌ فرمودند به همین قرآن عمل کنید کفایت می‌کند.
«عن طَلْحه عن علی (ع) أخبِرنی عما کَتَبَ‌ عْمر وَ عْثمان أقرآن کُلّه اَم فیهِ‌ لَیسَ‌ بِقُرْ‌آنِ قالَ طَلحه؛ کُلُّه قُرآن قالَ اِنْ خُذْتُمْ‌ بما فیهِ‌ نَجوتُم منَ‌ النّارِ … اَمرنی رَسول‌الله (ص) اَن اَدْفَعه اَلی وَصیتی وَ اَولیَ‌ النّاس بعدی بِالنّاس اَبنَی الْحسن ثُم یدفَعه إبنَی الحْسین ثُم یصیرْ واحدٍ‌ من وُلدِ‌ الحْسینِ حتی یرُ‌د آخرهْم علی رسول‌الله (ص) (بحار، ج 89، ص 42، ص 460، کتاب فضل قرآن، باب نوادر، حدیث 23)؛ «امام (ع) در گفتگو با طلحه، وقتی طلحه از وی؛ از قرآن علی‌ (ع) جستجو کرد، از طلحه پرسید آیا آنچه متداول است غیر از قرآن چیز دیگری در آن وجود دارد، طلحه می‌گوید خیر، همه آن قرآن است. آنگاه حضرت فرمودند اگر به همان تمسک کنید نجات خواهید یافت. قرآنی که من جمع‌آوری نمودم رسول‌الله (ص) به من فرموده است در نزد برترین انسان بعد از خودم سزاوارترین انسان برای زمامداری مسلمانان که فرزندم حسن باشد، تحویل دهم. آن هم به حسین تحویل دهد و در نزد اوصیا یکی پس از دیگری قرار گیرد تا آخری آنها به رسول‌الله (ص) برگرداند».
این سرنوشت قرآن امام (ع) می‌باشد. آنچه مهم است این که امام نه در زمان خلفا و نه در آن زمان که قدرت در دست خودش بود هیچگونه پافشاری در مطرح کردن قرآن خود ننمود. و این تنها بدین خاطر بود تفاوت مهم با قرآن متداول نداشت و الا حداقل در زمان زمامداری خودش آنگاه که تمام قدرت در دست وی بود و هیچ مانعی در طرح اهداف خویش مشاهده نمی‌کرد، مصحف خود را مطرح می‌کرد.

سخنی با فخر رازی

سخنی با فخر رازی

فخر رازی در ذیل آیه: )سیْجنَّبْها الْاَتْقی اَلَّذی یْؤْ‌تی ما لَهُ‌ یتَزَکّی( (لیل، 17)؛ «اهل تقوا از آن آتش در امان ماندند، آنکه مالش را جهت تزکیه نفس اعطا می‌کند».
می‌گوید آیه در شأن ابوبکر نازل شده است بر اساس این آیه ابوبکر با تقواترین انسان خواهد بود. و بر اساس آیه حجرات که برتری انسان را به فضایل انسانی و تقوا می‌داند:
)اِنَّ اَکْرَ‌مکُمْ‌ عنْدَ‌ اللهِ اَتْقیکُمْ‌( (حجرات، 13)؛ «برترین شما باتقواترین شما می‌باشد».
از مفاد دو آیه می‌توان برهان تشکیل داد که ابوبکر برترین انسان است زیرا صفحه‌ای برهان را آیه اول بیان کرد و کبرای آن را آیه حجرات، لذا نتیجه این می‌شود که ابوبکر برترین انسان‌هاست (تفسیر کبیر، ج 31، ص 201) بعد از رسول‌الله (ص) می‌باشد آنگاه سیوطی نیز این سخن را می‌پذیرد. (اتقان، ج 1، ص 40) این سخن از جهاتی مخدوش است. زیرا اولاً شأن نزولهایی در مورد آیه گفته شده است گوناگون است (درالمنثور، ج 6، ص 375) و خود اهل سنت مانند زمخشری این موضوع را که شأن نزول آیه ابوبکر باشد نسبت به «قیل» می‌دهد. (الکشاف، ج 4، ص 764) و شأن نزولهای گوناگون در مورد آیه بیان شده است و عجب از سیوطی است با این که نقل‌های متفاوت در شأن نزول آیه‌ها وارد شده، سخن فخر را درست می‌پذیرد. شأن نزول که بسیاری نقل می‌کنند درباره صاحب یک درخت خرما که شاخه‌های آن در منزل همسایه فقیرش کشیده شده بود و فرزندان او را از خوردن خرماهایی که از درخت می‌ریخت به شدت منع می‌کرد، می‌باشد، که شخص به نام       ابو دحداح با وساطت آن درخت را در برابر چهل درخت خرما خرید و به آن شخص فقیر بخشید.  از آن فرد بخیل دنیا طلب به «من بخلَ وَاستَغْنی»؛ «کسیکه بخل ورزید و طلب بی‌نیازی کرد» یاد   شده است. از ابو دحداح به عنوان «سیْجنّبْها الأتْقی» یاد شده است. (نورالثقلین، ج 59، درالمنثور، ج 6، ص 375.) با این بیان مقدمه اول برهان فخر مخدوش می‌شود.
افزون بر این اتقی در آیه افعل تفضیل مطلق نمی‌تواند باشد. چه شأن نزول آن ابو دحداح باشد و یا آن مورد که فخر رازی آن را پذیرفته است بلکه باید افعل نسبی باشد. زیرا هیچ‌کدام از افراد یاد شده افضل‌الناس بعد از رسول‌الله (ص) نمی‌توانند باشند، حتی ابوبکر با سابقه آلودگی اعتقادی قبل از اسلام چگونه می‌تواند حتی نسبت به علی‌بن ابی طالب (ع) که از اول در خانه توحید چشم به جهان گشود در دامن موحد پرورش یافت و قبل از بلوغ هم به دین اسلام تشرّف یافت؛ افضل باشد. این نکته مقدمه دوم برهان فخر را مخدوش می‌نماید. در نتیجه برهان ایشان نتیجه‌ای به ارمغان نمی‌آورد.

سخنی با سیوطی

سخنی با سیوطی

سیوطی بعد از نقل دیدگاه‌ها با مشکلی روبرو می‌شود که چگونه اگر آیه کلاله یا ربا آخرین آیه‌ها هستند آیه اکمال دین، قبل از اینها در مراسم حجه‌الوداع نازل شده است با این که تا آن زمان تمام فرایض نازل نشده بودند و دین کامل نشده بود.
آنگاه برای حل این مشکل سخنی را از ابن جریر طبری بازگو می‌کند که علت این که در مراسم حجه‌الوداع سخن از اکمال دین و اتمام نعمت است بدین جهت است که تا آن زمان امر مهمی اتفاق افتاده بود زیرا آیه‌ها برائت نازل شده بودند و دستور تخلیه مشرکان از مکه صادر شده بود حرم از لوث وجود آنها پاک شده بود حج بدون شرکت مشرکان شکل گرفته بود. به این لحاظ سخن از اتمام نعمت و اکمال دین است. سیوطی را این سخن باور آمده است! (اتقان، جلد 1، ص 91، نوع 8)
لیکن به ایشان و پیروانش می‌توان گفت دور از حقایق می‌اندیشید، زیرا اگر علت اکمال دین این مسائل مهم باشد این حوادث در سال نهم اتفاق افتاد که مشرکان بیرون رانده شدند و آیه‌ها برائت خوانده شد. چرا آیه اکمال این بعد از نزول دین آیه‌ها نازل نشده است؟ افزون بر این آیا موضوع رهبری جامعه و دین، که قوام و تحقق این فروعات به آن وابسته است کمتر از اینگونه فروعات است؟! آیا بهتر نیست بگوییم آیه اکمال این که قبل از برخی فروعات نازل شده به لحاظ اهمیت ولایت و رهبری است. اکمال دین به لحاظ فروعات دینی نیست بلحاظ تعیین مسیر و جهت رهبری و جانشینی رسول‌الله (ص) می‌باشد که در مراسم با شکوه حجه‌الوداع انجام گرفت و طرح این موضوع مهم در آن شرایط حساس مراسم بی‌نظیر و اهتمام قرآن به آن به لحاظ نقش محوری رهبری در اجرای دین و تعیین سرنوشت امت اسلامی است و اطمینان دادن به آنها که بعد از رهبر فرزانه‌ای چون رسول‌الله (ص) نگران نباشند مسئولیت این امر مهم را به عهده فرد شایسته‌ای چون علی‌بن ابی‌طالب (ع) می‌باشد.

زمینه وحی فراگیر

زمینه وحی فراگیر

نیاز همیشگی انسان به معارف قدسی و فرادانشی بشری سبب نزول وحی بر انسان است. طبیعت گرایش انسان به زندگی خاگی و دنیاگرایی وی همواره سعادت او را که توجه به مبدأ و معاد است، تهدید می‌کند و برای رهایی از این خطر همزمان با زندگی فردی انسان وحی بر او ارزانی شده است:
)قُلنا اهبِطُوا منها فَأٍما یأتینَکُم منّی هُدیً فَمن تَبِع هُدایَ فَلا خَوفٌ علَیهِم وَ لا هم یحزَنُونَ( (بقره، 38)؛ «از آن بهشت فرود آیید آنگاه که رهنمود من بر شما ارزانی شد هر آن که آن را پذیرفت در دنیا و آخرت بیمناک و محزون نخواهد بود».
آموزه‌های الهی با زندگی فردی شروع شده و بدون وقفه ادامه داشته است: )وَ لَقَد وَصَّلنا لَهم القَولَ لَعلَّهم یتَذَکَّرونَ( (قصص، 51)؛ «سخن وحی را به هم پیوسته ارزانی آنان نمودیم تا شاید متنبه شوند».
)ثُمَ‌ اَرسلنا رُسلَنا تَتراً( (مؤمنون، 44)؛ «پیامبران خود را پشت سر هم فرستادیم».
و چون نیازهای انسان متفاوت بوده؛ وحی نیز به تناسب تفاوت‌ها، تکامل و توسعه یافته به خصوص در زندگی اجتماعی بشر این امر بهتر آشکار است که به فراخور نیازها، وحی که خود عامل توسعه و تکامل است نیز رشد نموده است. روند تکامل و توسعه جامعه بشری به مرحله‌ای می‌رسد که پذیرای وحی فراگیر می‌شود یعنی در اثر رشد زندگی اجتماعی و متمدن و بالنده شدن افکار و اندیشه‌ها نیازهای او نیز توسعه یافته و زمینه برای یک برنامه شامل و کامل فراهم می‌شود. به دیگر سخن؛ زندگی اجتماعی توسعه یافته در زمینه‌های گوناگون و رشد عقلانی و اجتماعی و ایجاد روابط تنگاتنگ اجتماعی که از پیچیدگی روزافزون نیز برخوردار است. رشد استعدادهای پنهان نیازها را روزافرون، فزونی بخشیده است؛ تا مرحله‌ای که جامعه‌ پذیرای وحی کامل و دین فراگیر شد. بنابراین ارزانی شدن وحی کامل به لحاظ زمینه‌سازی جامعه می‌باشد. رشد جامعه نیاز جامع فراهم می‌کند و وحی جامع و فراگیر پاسخ‌دهنده این نیاز است.
نتیجه این که گرچه در هنگام نزول وحی فراگیر و بعثت جهانی رسول‌الله (ص) جامعه بشری به انواع ناهنجاری اعتقادی و اجتماعی دچار بود؛ که خود وحی از آن به جاهلیت یاد می‌کند: )وَ لا تَبرجن تَبرجَ‌ الجاهلیت الاُولی( (احزاب، 33)؛ «همانند ظاهر شدن جاهلیت ابتدایی در ملأ عام ظاهر نشوید».
و نیز جامعه را در خطر سقوط معرفی می‌کند: )وَ کُنتُم علی شَفا حفرهٍ منَ‌ النارِ( (آل‌عمران؟، 103)؛ «شما بر لبه پرتگاه گودالی از آتش قرار داشتید».
لیکن جهل و آلودگی سبب وحی جهانی نیست؛ اگر چنین بود انسان بدوی بیشتر درگیر این مسائل بود، باید وحی فراگیر ارزانی وی می‌شد. آنچه سبب ارزانی شدن وحی فراگیر است، توسعه اجتماعی و نیاز روزافزون جامعه به وحی کامل می‌باشد و دین کامل اگرچه از یک نقطه مانند حجاز آغاز می‌شود، لیکن مخاطب آن تنها مردم حجاز نیستند مخاطب، همه انسانها و پیام فراگیر همگان است بر این اساس جو بعثت جهانی رسول‌الله‌ (ص) را نباید در محدوده عربستان جستجو نمود بلکه در افقی فراتر از زمینه‌های جهانی آن را باید چشم‌اندازی نمود.

راه‌های دریافت وحی

راه‌های دریافت وحی

چگونگی دریافت وحی را در یک تقسیم کلی می‌توان به دو قسم باواسطه و بی‌واسطه تقسیم نمود، که هر دو راه مطمئن و بدون نفوذ شیطان و نسیان و امثال این کاستی‌ها می‌باشد. این دو راه را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
الف: وحی لدنی
قسم اول که وحی بی‌واسطه است آن معارف است که پیامبر به طور مستقیم بدون وساطت هیچ موجود دیگر حتی جبرئیل و فرشته وحی از جانب خدای سبحان دریافت می‌کند که به این «وحی لدنی» گفته می‌شود که آموزه‌ الهی از نزد خدای سبحان است )وَ اِنَّک لَتُلَقی القُرآنَ من لَدن حکیمِ علیمٍ( (نمل، 6)؛ «تو قرآن را از نزد خدای حکیم و علیم دریافت می‌کنی».
در گرفتن این وحی هیچ چیز واسطه نیست بلکه عروج و صعود و قرب معنوی پیامبر به آن مرحله قاب قوسین؛ به آن مرحله‌ای که حتی فر شته وحی را یارای همراهی نبود؛ شرط است تا وحی را مستقیم دریافت نماید؛ حال اینگونه وحی آیا تنها معارف عمیق الهی و مفاهیم قرآن است یا در مرحله الفاظ همچنین شیوه تحقق دارد این بحث دیگری است. آنچه مسلم است رسول‌الله (ص) وحی لدنی‌ این چنین داشته است.
ب: وحی باواسطه
قسم دوم، وحیی است که توسط جبرئیل یا موجود دیگری بر پیامبر تجلی پیدا می‌کند و پیامبر صدا را که قرآن تلاوت می‌کند از فرشته یا درخت و یا شیء دیگر می‌شنود: )نَزَلَ بِه الروحُ علی قَلبِک لتَکونَ من المنذرین( (شعراء، 194)؛ «فرود آورد به قلب تو آن را روح‌الامین تا این که تو مردم را از عقاب الهی بیمناک کنی».
این نوع وحی، وحی باواسطه است حال واسطه ممکن است  فرشته باشد یا درخت یا شیءِ دیگر که به این ویژگی‌ها آیه اشاره دارد؛
)وَ ما کانَ لبشَرٍ اَن یکَلَّمه‘ اللهُ اِلاّ وَحیاً اَو من وَراءِ حجابٍ اَو یرسلَ رَسولاً فَیوحی بِاذنِه ما یشاءُ اِنَّه‘ علی‘ حکیمّ( (شوری، 51)؛ «خدا با بشر سخن نمی‌گوید مگر از سه راه، وحی (وحی لدنی) یا از پشت پرده (مانند درخت که وحی از طریق آن بر موسی (ع) متجلی شده) (فلما أتها نودی من شاطی الوادِ الأیمن فی البقعه المبارکه من الشَجرهِ اَن یا موسی اِنی انا الله رَبّ العالَمین. (قصص، 30) هنگامی که موسی به آن درخت نزدیک شد، از جانب وادی ایمن در آن بارگاه مبارک از آن درخت مقدس ندایی رسید که ای موسی هوش دار که منم خدای که پرورش‌دهنده جهانیان هستم) و یا با فرستادن رسول و فرشته وحی».
هر دو طریق به نوعی مطمئن است که به هیچوجه انحراف در آنها راه ندارد و وحی را سالم از خدای سبحان گرفته و حفظ کرده و سالم به گوش مردم ابلاغ می‌کند: )عالم‘ الغَیبِ فَلا یظهر علی غیبِه اَحداً اِلاّ منِ اِرتَضی من رَسولٍ فَإِنَّه یسلُک‘ من بینِ یدیه وَ من خَلفه رَصَداً لیعلَم اَن قَد اَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِهِم( (جن، 28)؛ «خدای سبحان عالم به غیب است و بر غیب خویش کسی را آگاه نمی‌کند مگر کسانی که مورد پسند و رضایت او باشند از پیامبر. آنگاه وقتی او را (پیامبر را) از غیب آگاه می‌کند در اطراف او نگهبانانی قرار می‌دهد تا بداند که پیامبران وحی را سالم به گوش مردم رسانده‌اند».
وحی با حفظ حراست نگهبانان الهی صیانت دارد، هم در مرحله گرفتن هم در مرحله حفظ و نگه‌داری و هم در مرحله ابلاغ به مردم وقتی به گوش مردم رسید. آنگاه، حجت خدا تمام شده اگر خطا و اشتباهی صورت بگیرد از ناحیه مردم است.

راه شناخت مکی و مدنی

راه شناخت مکی و مدنی

برای شناخت سور‌ه‌های مکی از مدنی دو راه وجود دارد یکی از محتوا و درون سوره‌ها دیگری از شواهد روایی و تاریخی.
در بحث فضای مکه و مدینه این نکته اشاره شد که این دو شهر فضای کاملاً متفاوت بود سوره‌های مکی با محتوای شرک‌زدایی، دعوت به توحید و معاد و تطهیر فسادهای اخلاقی و اجتماعی هستند. سوره‌های مدنی افزون بر اینها سخن از فروعات فقهی نظام‌ سیاسی، جهاد با کفار و مشرکان و روابط با دیگر ملت‌ها و مناظره و میزگردها، دارند. از محتوای سوره‌ها با توجه به این نکته می‌توان فهمید که مکی است یا مدنی اگر سوره‌ای لبه تیز خطاب و محتوای اصلی‌اش محور اول باشد مکی و اگر از محورهای دوم سخن بسیار داشته باشد مدنی. این معیار صحیح و مورد پذیرش می‌تواند باشد.
راه دوم برای شناخت مکی از مدنی شواهد تاریخی است اسباب نزول‌ها، روایات و تاریخ اطمینان آوری که نوعاً دو قسم از سوره‌ها را بیان می‌کنند. از این شواهد هم می‌توان به دست آورد که کدام سوره مکی و کدام سوره مدنی است. در این راستا از یک نکته ظریف نیز نباید غافل شد. طبع و فضای سخن ایجاد می‌کند مثلاً ناسخ بعد از منسوخ باشد و مقید و خاص بعد از عام باشد. اگر آیه‌ای یا سوره‌ای شرح یا ناسخ آیه دیگر باشد می‌توان ترتیب نزول یا حتی مکی و مدنی بودن را بخصوص در آیه‌ها به دست آورد.
آیاتی که بیان و توضیح نسبت به آیه‌ها دیگر باشند بعد از آنها نازل شده‌اند. و نیز آیاتی که ترتیب طبیعی در محتوا دارند، طبع سخن اقتضا می‌کند در نزول نیز این ترتیب رعایت شود، مانند آیه‌های تحدی قرآن، که برخی تحدی به یک سوره، برخی به ده سوره،‌ و برخی به کل قرآن تحدی می‌کنند.

دیدگاه‌ها

دیدگاه‌ها
 
واژه جمع قرآن دو کاربرد دارد؛ یکی به معنای جمع در اذهان و سینه‌ها که همان حفظ قرآن می‌باشد، دیگری به معنای تدوین و نگاشتن قرآن است. جمع به معنای اول مورد نظر نیست. غرض در این بخش این است که تألیف قرآن به صورت کتاب مدون در چه زمانی صورت گرفته است. جمع به این معنا از موضوعات علوم قرآنی است که بسیاری تحت عنوان «تاریخ قرآن» نوشتار مستقل در پیرامون آن نگاشته‌اند و به لحاظ کثرت شواهد روایی و تاریخی و تفاوت‌های به ظاهر ناسازگار آنها برخی از ایجاد هماهنگی میان آنها محروم شده و مجبور به طرد شواهد روایی شده‌اند از این جهت مورد از موارد برخورد آرا است که انتخاب دیدگاه صحیح پژوهش ژرف را طالب است، تا با ایجاد سازگاری بین شواهد تاریخی و روایی و عدم اعتماد به روایات ضعیف و اکاذیب که منجر به اعتقاد به تحریف قرآن می‌شود. روش صحیح را انتخاب نموده و ضربه به اندیشه‌های معتبر و ناب مسلمانان وارد نکند و بهانه به دست ملحدان و برخی مستشرفان بی‌اطلاع از حقایق و یا بهانه‌جو ندهد با توجه به اهمیت موضوع ابتدا نگاهی به دو دیدگاه همراه با ادله آنها نموده آنگاه دیدگاه منتخب را به صورت مستدل طرح می‌نماییم.
الف: دیدگاه اول در این مورد این است که تدوین قرآن به بعد از رحلت رسول‌الله (ص) مربوط می‌شود، رسول‌الله (ص) در حالی ارتحال نمود که هیچ اقدامی در مورد جمع‌آوری قرآن انجام نگرفته بود بلکه تنها نزول وحی به پایان رسیده بود. قرآن در اذهان و سینه‌های مردم جمع بود و نیز برخی از قرآن در الواح و اکتاف پراکنده نگاشته شده بود. بعد از رحلت رسول‌الله (ص) در زمان خلفا مسلمانان اقدام به جمع‌آوری آن الواح پراکنده نموده و از اذهان مردم هم کمک گرفتند و قرآن راتدوین نمودند.
پیروان این دیدگاه نوعاً از اخباریون می‌باشند که متأسفانه در اثر اعتماد به روایات ضعیف همین نکته را تأیید بر دیدگاه خود قرار داد‌ه‌اند که چون تدوین قرآن به دست غیرمعصوم انجام گرفته، در آن تحریف رخ داده است و شواهدی هم برای تثبیت دیدگاه خود طرح می‌کنند که به برخی آنها اشاره می‌شود.
1 – چون نزول قرآن به صورت تدریجی در طول بیست وسه سال رسالت بوده است، به لحاظ پراکندگی نزول وحی در حال نزول وحی که تا آخر عمر رسول‌الله (ص) ادامه داشته است امکان تدوین قرآن وجود نداشته است زیرا تدوین یک کتاب در صورتی ممکن است که همه مطالب آن یکجا آماده شود تا مؤلف بتواند در پایان آنها را تنظیم و تألیف نماید.
2 – افزون بر این تاریخ و روایات و هم همین دیدگاه را تأیید می‌کند «عن زَیدِ‌ بنِ‌ ثابِت قُبِضَ رَسوُ‌لُ اللهِ (ص) وَ لَمْ‌ یکُنِ الْقُرآنُ‌ جْمعَ‌ فی شَیْ‌ءٍ» (اتقان، ج 1، ص 181)؛ «رسول الله (ص) در حالی رحلت نمود که قرآن در چیزی نگاشته نشده بود».
و نیز در ورایت دیگر نخود حضرت بر این موضوع اعتراف می‌کنند و دستور می‌دهند که بعد از او اقدام به تدوین قرآن شود: «عنْ‌رَسوُ‌لِ اللهِ (ص) یا علی، اَلْقُرْ‌آنُ خَلْفَ‌ فَراشی فی الصُّحْفِ‌ وَ‌الْحریرِ وَ الْقَراطیسِ‌ فَخُذوُهُ وَاجمعْوا وَ لا تُضَیِعْوهُ». (بحار، ج 92، ص 92)؛ «رسول‌الله (ص) در هنگام رحلت به علی (ع) فرمودند: قرآن رد پشت بستر من در صحف،‌(انواع الواح) و حریر، و کاغذها قرار دارد جمع‌آوری کنید و آن را ضایع نکنید».
برخی شواهد دیگر دلالت دارند جمع‌آوری قرآن در زمان ابوبکر بوده است: «عنْ‌ لَیثِ‌ ابنِ سعد اوَلُ منْ‌ جمعَ‌ الْقُرآنَ الابْوبکْرُ‌» (اتقان، ج1، ص 183) اولین کسی که اقدام به جمع‌آوری قرآن نمود ابوبکر بود.
این دیدگاه بی‌اساس و ناشی از جهل به معارف و حقایق تاریخی و روایی می‌باشد بی‌پایگی این دیدگاه در بررسی دیدگاه منتخب بهتر آشکار خواهد شد لیکن به صورت خلاصه جواب دو مورد را اشاره می‌نماییم.
این که نزول قرآن تدریجی بوده دلیل نمی‌شود کسی قادر به تدوین آن نشود بلکه هم زمان با نزول تدریجی تدوین آن هم ممکن است با نزول آیه‌ها و سوره‌های جدید با راهنمایی رسول‌الله (ص) در جایگاه مخصوص قرار می‌گیرد. و اما شواهد روایی مربوط به جمع‌آوری‌های گوناگون است در عهد رسول‌الله (ص) به صورت کتابی جمع‌آوری شده باشد و جلد بر آن منظور نموده باشند نبوده است  نه این که هیچگونه اقدامی نسبت به جمع‌آوری قرآن نشده باشد، خود روایت هم اشاره دارد که قرآن در «چیزی» جمع‌آوری نشده بوده، در صحف و اکتاف نگاشته بوده است.
تدوین قرآن همانند سایر کتاب‌ها نیست که تمام مطالب آن جمع‌آوری، آنگاه جمع‌بندی، تجدیدنظر، و ویرایش و تقدیم و تأخیر نیاز داشته باشد بلکه هم زمان با نزول، نویسندگان وحی آن را می‌نگاشتند و هنگامی که آیه جدید نازل می‌شد با راهنمایی رسول‌الله (ص) در جای خودش قرار می‌گرفت حتی چه بسا آیه‌های مدنی در سوره‌های مکی قرار می‌گرفت.
افزون بر این چگونه ممکن است رسول‌الله‌ (ص) که این همه به شؤون قرآن اهتمام داشتند اقدامی در مورد تدوین آن ننموده باشد؟!
ب: دیدگاه دوم کاملاً در مقابل دیدگاه اول معتقد است: قرآن به همین صورت که اکنون همگان در خدمت آن هستند در عهد رسول‌الله (ص) تنظیم شده است، هم آیه‌های آن کنار هم قرار گرفته و هم سوره‌ها مرتب و منظم شدند به گونه‌ای که سوره حمد اول و سوره ناس آخر به همین ترتیب کنونی، زیر نظر مبارک رسول‌الله (ص) و با راهنمایی حضرت شکل گرفت و شؤون قرآن چیزی نیست که دیگران بتوانند در آن دخیل باشند. سیوطی که خود از این دیدگاه دفاع می‌کند عده‌ای را هم نام می‌برد که معتقد به این دیدگاه هستند. مانند: ابوبکر بن انباری، کرمانی، طیبی، بیهقی، ابوجعفر نحاس، ابن حصار و ابن حجر. (اتقان، ج 1، نوع 18) در بین معاصرین نیز افرادی هوادار این دیدگاه می‌باشند. (از جمله آیت‌الله خویی در البیان ص 270 و آیت‌الله حسن‌زاده در فصل الخطاب ص 46 و دکتر صبحی الصالح در مباحث فی علوم القرآن ص 73 و …)
در هر صورت مهم ادله اینهاست که بررسی می‌نماییم.
1 – یکی از ادله این گروه اهمیت قرآن است؛ چون قرآن آخرین وحی الهی است و معجزه خالده خدای سبحان است باید از هرگونه خطر تحریف مصون بماند تا حجت خدا بر مردم تمام شده باشد/ قرآن باید در عهد رسول‌الله (ص) با اشراف خود حضرت جمع‌آوری شده باشد، تا از هر خطر حفظ شود، زیرا این مهم بدون تدوین در زمان حضرت امکان شکل‌گیری ندارد، چون غیر از حضرت کسی به طور کامل به خصوصیات قرآن آگاه نیست. افزون بر این دیگران دچار خطا و نسیان می‌باشند نمی‌توانند کامل و صحیح قرآن را تدوین کنند. روایاتی هم همین نکته را تأیید می‌کند که قرآن را غیرمعصوم قادر نیست جمع‌آوری کند: «عن اَبی جعفَر (ع) لا یستَطیعُ‌ اَحدٌ‌ یدّ‌عی اَنَّهُ‌ جمعَ‌ القُرآنَ کُلَّه ظاهرَ‌هً‌ و باطنَهً‌ إلاّ الْأوْ‌صیاءُ» (تفسیر البرهان، ج 1، ص 15)؛ «از امام باقر (ع) نقل می‌کند کسی جز جانشینان پیامبر نمی‌توانند ادعا کنند که قرآن کامل، ظاهر و باطن آن را جمع‌آوری نموده است.
«سمعتُ أبا جعفَر (ع) ما منْ‌ اَحدٍ‌ منَ‌ النّاسِ اِدَّعی اَنَّهُ‌ جمعَ‌ الْقُرآنَ کُلَّهُ‌ ما اَنْزَلَ اللهِ اِلا کَذِ‌بَ وَ ما جمعه و حفظَهُ‌ کَما اَنْزَلَ الله اِلا علیُ‌ بنِ اَبی طالبٍ وَ الأئمهُ‌ منْ‌ بعدِ‌هِ» (همان)؛ «از امام باقر (ع) نقل می‌کند کسی جز جانشینان پیامبر نمی‌تواند ادعا کند که قرآن را کامل، ظاهر و باطن آن را جمع‌آوری نموده است».
«سمعتُ أبا جعفَر (ع) ما منْ‌ اَحدٍ‌ منَ‌ النّاسِ اِدَّعی اَنَّهُ‌ جمعَ‌ الْقُرآنَ کُلَّهُ‌ ما اَنْزَلَ اللهِ اِلا کَذِ‌بَ وَ ما جمعه و حفظَهُ‌ کَما اَنْزَلَ الله اِلا علیُ‌ بنِ اَبی طالبٍ وَ الأئمهُ‌ منْ‌ بعدِ‌هِ» (همان)؛ از امام باقر (ع) شنیدم که هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که قرآن را همانگونه که نازل شده جمع‌آوری نموده است مگر به دروغ. تنها علی‌ بن ابی طالب (ع) و جانشینان او قادر به این کار هستند».
و نیز روایت: «اَنَّ النَبی أمرَ‌ علیاً بِتألیفِ‌ القُرآن» (بحار، ج 89، ص 52)؛ «رسول‌الله (ص) به علی (ع) دستور دادند که قرآن را جمع‌آوری کند».
«عن علی (ع): ما نَزَلَتْ‌ آیه علی رَسوُ‌ل‌ِ اللهِ (ص) الاّ أقرَ‌أنیها وَ أملأها علی فاکْتُبها بِخَطّی»؛ «هیچ آیه‌ای نازل نمی‌شود جز این که رسول‌الله (ص) آن را بر من قرائت می‌کرد و املا می‌نمود و من با خط خود می‌نگاشتم». (تفسیر برهان، ج 1، ص 16، تمهید، ج 1، ص 293)
بنابراین، قرآن کریم تنها با إشراف رسول‌الله (ص) تدوین می‌شود.
2 – دیگر این که قرآن در آیه‌های فراخوانی و تحدی، به آوردن سوره تحدی نموده است، اگر باور ندارید قرآن از جانب خداست؛ ده سوره یا یک سوره مثل آن بیاورید: )فَأتوُ‌ا بِعشْرِ سْوَ‌ر مثله مْفْتَریاتٍ‌( (هود، 13)، )فَأتوُ‌ا بِسوُ‌رَهٍ منْ‌ مثْلهِ‌( (بقره، 23)؛ کاربرد واژه سوره دلیل بر تدوین قرآن در زمان نزول وحی است، زیرا اگر آیه‌ها قرآن کنار هم نبوده و سوره‌ها شکل نگرفته، باشند چگونه می‌گوید ده سوره و یا یک سوره مثل سوره‌های قرآن بیآورید. و منظور از تدوین قرآن همین است که سوره‌ها شکل بگیرند.
3 – روایات و شواهد تاریخی دلالت دارند که در عهد رسول‌الله (ص) عده‌ای مشغول جمع‌آوری و تدوین قرآن بودند مانند: «عن الشَّعبی جمعَ‌ القُرآنَ علی عهدِ‌ النَبی ستَّهٌ‌ منَ‌ الْأنْصارِ اُبیّ‌َ بنِ کَعبِ‌، زَیدُ‌ بنِ‌ ثابت، معاذِ بنِ جبل، اَبوُ‌ دَرْداء، سعیدُ‌ بنِ عبید وَ اَبوُ‌ زَید». (منتخب کنز العمال، ج 2، ص48)
روایت هم از رسول‌الله (ص) نقل شده است که: «خُذُوا القُرآنَ منْ‌ اَرْبعهِ‌ منْ‌ عبدُ‌اللهِ بنِ مسعود وَ سالم وَ معاذ وَ اَبی بنِ کَعبِ» (صحیح بخاری ج 6، ص 102. البیان ص 296)؛ «قرآن را از چهار نفر عبدالله بن مسعود و سالم و معاذ و ابی بگیرید».
اینها عمده دلیلهای دیدگاه سوم است.
تلاش بر این نیست که این ادله ردّ شود، زیرا اگر دیدگاه دوم تثبیت شود دیدگاه سوم که دیدگاه منتخب است به طور حتم تأیید خواهد شد. در عین حال دلیل‌های یاد شده این جهت را اثبات نمیکند که ترتیب سوره‌ها به همین گونه که اکنون است در عهد رسول‌الله (ص) شکل‌ گرفته باشد. نقد بیشتری در این رابطه در استدلال به دیدگاه سوم خواهد آمد.
مؤلف البیان بررسی مبسوطی نسبت به روایات جمع‌آوری قرآن انجام داده است و می‌فرماید این روایات از جهاتی مبتلا به تعارض هستند، روایت زید بن ثابت و ابن اشته و سالم بن عبدالله صریح است که قرآن در زمان ابوبکر جمع‌آوری شده است. در حالی که روایت أنس می‌گوید جمع‌آوری در زمان عثمان بوده است. هر دو طایفه با روایاتی که دلالت دارند در زمان رسول‌الله (ص) قرآن جمع‌آوری شده تعارض دارند. و افزون بر این با ظاهر آیه‌های فراخوانی و تحدی قرآن تعارض و منافات دارند، لذا از این جهت هم بی‌اعتبار می‌شوند، در نهایت برخی از این روایات با حکم عقل و اجماع مسلمانان مخالفت دارد، که معتقد هستند قرآن تنها با تواتر ثابت می‌شود با خبر واحد یا شهادت دو شاهد عادل که مفاد برخی از این روایات است ثابت نمی‌شود. (البیان، ص 256) مرحوم بلاغی نیز روایات را متعارض و مضطرب می‌بیند، به همین منوال که گفته شد. (آلاء‌الرحمن، ج 1، ص 19)

دیدگاه منتخب

دیدگاه منتخب

دیدگاه سوم معتقد است که برای قرآن سه مرحله جمع‌آوری شکل‌ گرفته است. یکی در عهد رسول‌الله (ص) دوم در زمان ابوبکر و سوم در خلافت عثمان و روایات و شواهد تاریخی متفاوت، هم هر کدام نظر به زمان خاص خودش دارد.
به دیگر سخن در مورد قرآن سه نوع کار انجام گرفته است که از هر سه به «جمع قرآن» تعبیر شده است، گرچه هر سه جمع و تدوین به مفهوم واژگانی نیستند و نیز هر سه در یک رتبه از اعتبار و اهمیت هم نمی‌باشند بلکه برخی از اهمیت بالا برخوردارند. با توضیح این سه مرحله شواهد روایایی نیز با هم هماهنگ شده و ناسازگاری موهوم از بین می‌رود. (اولین کسیکه به این تقسیم نصریح نموده است حاکم در مستدرک است گرچه ریشه حرف از محاسبی (متوفای 243) می‌باشد که حدود دو قرن قبل از حاکم بوده است. محاسبی می‌گوید: نگاشتن قرآن به زمان رسول‌الله (ص) بازگشت دارد که به صورت پراکنده بوده است. ابوبکران نسخه‌ها را یک جا جمع کرد به صورت کتاب مدون درآورد. نقل از برهان، ج 1، ص 300، محققان کنونی بسیاری بر این امر تصریح دارند مانند صبحی الصالح در مباحث فی علوم القرآن و زحیلی صاحب تفسیر المنیر، ج 1، ص 20 و صاحب تفسیر مواهب الرحمان، ج 1، ص 26. و التمهید ج 1، ص 272)

دیدگاه علی (ع)

دیدگاه علی (ع)

در مورد عملکرد عثمان دیدگاه‌های متفاوتی ابراز می‌شود، لیکن موضوعات قرآنی دور از تعصب‌ها باید مورد توجه قرار گیرد. و باید این نکته همواره در نظر باشد که شؤون قرآن امری نیست که شخصی و لو خلیفه مقتدر مثل عثمان بتواند اعمال نظر کند. به خصوص این که مسلمانان بسیار در این باره حساس بودند و اگر احساس می‌کردند موضوع دخالت، به حساب می‌آید، یک تنه در برابر خلیفه می‌ایستادند (چنان که وقتی خلیفه دوم آیه «و الذین اتبعوهم باحسان» را بدون واو خواند وی را وادار کردند با واو بخواند (درالمنثور ج 3، ص 369) و نیز وقتی عثمان می‌خواست آیه «و الذین یکنزون الذهب و الفضه» را بدون واو ثبت کند أبی بن کعب شمشیر کشید در مقام تهدید خلیفه برآمد. (درالمنثور ج 3، ص 232)) و عثمان هم وقتی خواست این کار را انجام دهد با مشورت صحابه حتی علی بن ابی طالب (ع) انجام داد: «فَوَ‌ الله ما فعلَ فی المصاحفِ‌ اِلاّ عن ملاءٍ منّا» (اتقان، ج 1، ص 189)؛ «عثمان این کار را با مشورت ما انجام داد».
و کارش مورد تأیید امام (ع) بود و حتی از برخی شواهد تاریخی می‌توان بدست آورد که اگر علی بن ابی ‌طالب (ع) هم در آن شرایط بود همان کار عثمان را انجام می‌داد؛ زیرا این کار قرآنی باید صورت می‌گرفت: «عن علی (ع): لَوْ‌ وَلَّیتُ‌ لَعملْتُ بِالْمصاحفِ‌ الَّتی عملَ بِها عْثمان» (البرهان، ج 1، ص 302)؛ «اگر من والی بودم همان کاری که عثمان در مورد مصاحف انجام داد، انجام می‌دادم».
«عن علی حینَ‌ حرِقَ عْثمانُ المصاحفَ‌، لَو لَمْ‌ یصْنعهُ‌ لَصَنعتُهُ‌» (بحار، ج 89، ص 52)؛ «اگر عثمان مصاحف را محو نمی‌کرد؛ من این کار را انجام می‌دادم».
در هر صورت این کار خورده‌گیری بر عثمان به حساب نمی‌آید. «خلفا به اندازه کافی ضعف دارند و نیاز به طرح اینگونه مسائل نمی‌باشد».

دلیل‌ تواتر

دلیل‌ تواتر

بهترین دلیل بر صیانت قرآن تواتر قرآن است. همانگونه که در بحث قرائت نیز مطرح شده است، مسلمانان در تواتر قرآن تردید ندارند و همه محققان متفق هستند که قرآن به غیر تواتر ثابت نمی‌شود، حتی در بحث قرائت بر تواتر یک اعراب نیز برهان اقامه شده است. عامل اصلی تواتر قرآن این است که هم خود قرآن و هم رسول‌الله (ص) و ائمه اطهار (ع) اهتمام فوق‌العاده‌ای به قرآن قایل بودند. از طرفی جاذبه‌های ذاتی قرآن موجب شیفتگی انبوه حق‌باوران شده و دلباختگان قرآن خمیرمایه و خونشان با قرآن آمیخته شده، بگونه‌ای که بلکه هزاران آن را در سینه‌ها حفظ کردند و دست به دست، نسل‌ به نسل منتقل نمودند، بدین صورت تواتر قرآن شکل گرفت و موجب صیانت آن از هر خطر شد.