قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

سورة هود 11

سورة هود 11
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الر، این کتابى است که آیاتش استحکام یافته; سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است! (1)

(دعوت من این است) که: جز «الله‏» را نپرستید! من از سوى او براى شما بیم دهنده و بشارت دهنده‏ام! (2)

و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید; سپس بسوى او بازگردید; تا شما را تا مدت معینى، (از مواهب زندگى این جهان،) به خوبى بهره‏مند سازد; و به هر صاحب فضیلتى، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روى گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگى بیمناکم! (3)

(بدانید) بازگشت شما بسوى «الله‏» است، و او بر هر چیز تواناست! (4)

آگاه باشید، آنها (سرها را به هم نزدیک ساخته، و) سینه‏هاشان را در کنار هم قرارمى‏دهند، تا خود (و سخنان خویش) را از او ( پیامبر) پنهان دارند! آگاه باشید، آنگاه که آنها لباسهایشان را به خود مى‏پیچند و خویش را در آن پنهان مى‏کنند، (خداوند) مى‏داند آنچه را پنهان مى‏کنند و آنچه را آشکار مى‏سازند; چرا که او، از اسرار درون سینه‏ها، آگاه است! (5)

هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‏داند; همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است! ( در لوح محفوظ ، در کتاب علم خدا) (6)

او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز ( شش دوران) آفرید; و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت; (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویى: «شما بعد از مرگ، برانگیخته مى‏شوید! «، مسلما» کافران مى‏گویند: «این سحرى آشکار است!» (7)

و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تاخیر اندازیم، (از روى استهزا مى‏گویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد; (و هیچ قدرتى مانع آن نخواهد بود;) و آنچه را مسخره مى‏کردند، دامانشان را مى‏گیرد! (8)

و اگر از جانب خویش، نعمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود! (9)

و اگر بعد از شدت و رنجى که به او رسیده، نعمتهایى به او بچشانیم، مى‏گوید: «مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت!» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى‏شود... (10)

مگر آنها که (در سایه ایمان راستین،) صبر و استقامت ورزیدند و کارهاى شایسته انجام دادند; که براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است! (11)

شاید (ابلاغ) بعض آیاتى را که به تو وحى مى‏شود، (بخاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنى (و به تاخیر اندازى); و سینه‏ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که مى‏گویند: «چرا گنجى بر او نازل نشده؟! و یا چرا فرشته‏اى همراه او نیامده است؟!» (ابلاغ کن، و نگران و ناراحت مباش! چرا که) تو فقط بیم دهنده‏اى; و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است (;و به حساب آنان مى‏رسد)! (12)

آنها مى‏گویند: «او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)!» بگو: «اگر راست مى‏گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید; و تمام کسانى را که مى‏توانید -غیر از خدا- (براى این کار) دعوت کنید!» (13)

و اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده; و هیچ معبودى جز او نیست! آیا با این حال، تسلیم مى‏شوید؟ (14)

کسانى که زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها مى‏دهیم; و چیزى کم و کاست از آنها نخواهد شد! (15)

(ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت; و آنچه را در دنیا (براى غیر خدا) انجام دادند، بر باد مى‏رود; و آنچه را عمل مى‏کردند، باطل و بى‏اثر مى‏شود! (16)

آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدى از سوى او مى‏باشد، و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مى‏دهد، همچون کسى است که چنین نباشد)؟! آنها ( حق‏طلبان و حقیقت‏جویان) به او (که داراى این ویژگیهاست،) ایمان مى‏آورند! و هر کس از گروه‏هاى مختلف به او کافر شود، آتش وعده‏گاه اوست! پس، تردیدى در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولى بیشتر مردم ایمان نمى‏آورند! (17)

چه کسى ستمکارتر است از کسانى که بر خدا افترا مى‏بندند؟! آنان (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه مى‏شوند، در حالى که شاهدان ( پیامبران و فرشتگان) مى‏گویند: «اینها همانها هستند که به پروردگارشان دروغ بستند! اى لعنت خدا بر ظالمان باد!» (18)

همانها که (مردم را) از راه خدا بازمى‏دارند; و راه حق را کج و معوج نشان مى‏دهند; و به سراى آخرت کافرند! (19)

آنها هیچ گاه توانایى فرار در زمین را ندارند; و جز خدا، پشتیبانهایى نمى‏یابند! عذاب خدا براى آنها مضاعف خواهد بود; (چرا که هم خودشان گمراه بودند، و هم دیگران را گمراه ساختند; ) آنها هرگز توانایى شنیدن (حق را) نداشتند; و (حقیقت را) نمى‏دیدند! (20)

آنان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده‏اند; و تمام معبودهاى دروغین از نظرشان گم شدند... (21)

(به ناچار) آنها در سراى آخرت، قطعا از همه زیانکارترند! (22)

کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آنها اهل بهشتند; و جاودانه در آن خواهند ماند! (23)

حال این دو گروه ( مؤمنان و منکران)، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است; آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمى‏گیرند؟! (24)

ما نوح را بسوى قومش فرستادیم (;نخستین بار به آنها گفت): «من براى شما بیم‏دهنده‏اى آشکارم! (25)

جز «الله‏» ( خداى یگانه یکتا) را نپرستید; زیرا بر شما از عذاب روز دردناکى مى‏ترسم! (26)

اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بینیم! و کسانى را که از تو پیروى کرده‏اند، جز گروهى اراذل ساده‏لوح، مشاهده نمى‏کنیم; و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمى‏بینیم; بلکه شما را دروغگو تصور مى‏کنیم!» (27)

(نوح) گفت: «اگر من دلیل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتى به من داده باشد -و بر شما مخفى مانده- (آیا باز هم رسالت مرا انکار مى‏کنید)؟! آیا ما مى‏توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با اینکه شما کراهت دارید؟! (28)

اى قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم; اجر من، تنها بر خداست! و من، آنها را که ایمان آورده‏اند، (بخاطر شما) از خود طرد نمى‏کنم; چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد; (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود;) ولى شما را قوم جاهلى مى‏بینم! (29)

اى قوم! چه کسى مرا در برابر (مجازات) خدا یارى مى‏دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا اندیشه نمى‏کنید؟! (30)

من هرگز به شما نمى‏گویم خزائن الهى نزد من است! و غیب هم نمى‏دانم! و نمى‏گویم من فرشته‏ام! و (نیز) نمى‏گویم کسانى که در نظر شما خوار مى‏آیند، خداوند خیرى به آنها نخواهد داد; خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آنها را برانم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود!» (31)

(نوح) گفت: «اگر خدا اراده کند، خواهد آورد; و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت! (32)

گفتند: «اى نوح! با ما جر و بحث کردى، و زیاد هم جر و بحث کردى! (بس است!) اکنون اگر راستى مى‏گویى، آنچه را (از عذاب الهى) به ما وعده مى‏دهى بیاور!» (33)

(اما چه سود که) هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست; و بسوى او بازگشت داده مى‏شوید.» (34)

(مشرکان) مى‏گویند: «او ( محمد (ص)) این سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! « بگو: س‏خ‏للّهاگر من اینها را از پیش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است; ولى من از گناهان شما بیزارم!» (35)

به نوح وحى شد که: «جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده‏اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایى که مى‏کردند، غمگین مباش! (36)

و (اکنون) در حضور ما و طبق وحى ما، کشتى بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن، که (همه) آنها غرق شدنى هستند!» (37)

او مشغول ساختن کشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مى‏گذشتند، او را مسخره مى‏کردند; (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مى‏کنید، ما نیز شما را همین‏گونه مسخره خواهیم کرد! (38)

بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!» (39)

(این وضع همچنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت; (به نوح) گفتیم: «از هر جفتى از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتى) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) -مگر آنها که قبلا وعده هلاک آنان داده شده ( همسر و یکى از فرزندانت)- و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده کمى همراه او ایمان نیاوردند! (40)

او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!» (41)

و آن کشتى، آنها را از میان امواجى همچون کوه‏ها حرکت میداد; (در این هنگام،) نوح فرزندش را که در گوشه‏اى بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!» (42)

گفت: «بزودى به کوهى پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نیسست; مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد; و او در زمره غرق‏شدگان قرار گرفت! (43)

و گفته شد: «اى زمین، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت; و (در این هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)» (44)

نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است; و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است; و تو از همه حکم‏کنندگان برترى!» (45)

فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحى است ( فرد ناشایسته‏اى است)! پس، آنچه را از آن آگاه نیستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى!!» (46)

عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه مى‏برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نکنى، از زیانکاران خواهم بود!» (47)

(به نوح) گفته شد: «اى نوح! با سلامت و برکاتى از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایى که با تواند، فرود آى! و امتهاى نیز هستند که ما آنها را از نعمتها بهره‏مند خواهیم ساخت، سپس عذاب دردناکى از سوى ما به آنها مى‏رسد (،چرا که این نعمتها را کفران مى‏کنند!)» (48)

اینها از خبرهاى غیب است که به تو (اى پیامبر) وحى مى‏کنیم; نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمى‏دانستید! بنابر این، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است! (49)

(ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم; (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! شما فقط تهمت مى‏زنید (و بتها را شریک او مى‏خوانید)! (50)

اى قوم من! من از شما براى این (رسالت)، پاداشى نمى‏طلبم; پاداش من، تنها بر کسى است که مرا آفریده است; آیا نمى‏فهمید؟! (51)

و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد; و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روى (از حق) بر نتابید! س‏ذللّه (52)

گفتند: «اى هود! تو دلیل روشنى براى ما نیاورده‏اى! و ما خدایان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهیم کرد! و ما (اصلا) به تو ایمان نمى‏آوریم! (53)

ما (درباره تو) فقط مى‏گوییم: بعضى از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده)اند! س‏ذللّه (هود) گفت: «من خدا را به شهادت مى‏طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرارمى‏دهید... (54)

از آنچه غیر او (مى‏پرستید)! حال که چنین است، همگى براى من نقشه بکشید; و مرا مهلت ندهید! (اما بدانید کارى از دست شما ساخته نیست!) (55)

من، بر «الله‏» که پروردگار من و شماست، توکل کرده‏ام! هیچ جنبنده‏اى نیست مگر اینکه او بر آن تسلط دارد; (اما سلطه‏اى با عدالت! چرا که) پروردگار من بر راه راست است! (56)

پس اگر روى برگردانید، من رسالتى را که مامور بودم به شما رساندم; و پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما مى‏کند; و شما کمترین ضررى به او نمى‏رسایند; پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است!» (57)

و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، «هود» و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم; و آنها را از عذاب شدید، رهایى بخشیدیم! (58)

و این قوم «عاد» بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند; و پیامبران او را معصیت نمودند; و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروى کردند! (59)

آنان، در این دنیا و روز قیامت، لعنت (و نام ننگینى) بدنبال دارند! بدانید «عاد»نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند! دور باد «عاد» -قوم هود- (از رحمت خدا، و خیر و سعادت)! (60)

و بسوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح‏» را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت‏کننده (خواسته‏هاى آنها) است!» (61)

گفتند: «اى صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودى! آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‏پرستیدند، نهى مى‏کنى؟! در حالى که ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مى‏کنى، در شک و تردید هستیم!» (62)

گفت: «اى قوم! اگر من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد (،مى‏توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچى کنم)؟! اگر من نافرمانى او کنم، چه کسى مى‏تواند مرا در برابر وى یارى دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزى بر من نمى‏افزاید! (63)

اى قوم من! این «ناقه‏» خداوند است، که براى شما نشانه‏اى است; بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود; هیچ گونه آزارى به آن نرسانید، که بزودى عذاب خدا شما را خواهد گرفت!» (64)

(اما) آنها آن (ناقه) را از پاى در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه‏هایتان بهره‏مند گردید; (و بعد از آن، عذاب الهى فرا خواهد رسید;) این وعده‏اى است که دروغ نخواهد بود!» (65)

و هنگامى که فرمان (مجازات) ما فرا رسید، صالح و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایى آن روز، رهایى بخشیدیم; چرا که پروردگارت قوى و شکست ناپذیر است! (66)

و کسانى را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانى) فروگرفت; و در خانه‏هایشان به روى افتادند و مردند... (67)

آنچنان که گویى هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)! (68)

فرستادگان ما ( فرشتگان) براى ابراهیم بشارت آوردند; گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام! س‏ذللّه و طولى نکشید که گوساله بریانى (براى آنها) آورد. (69)

(اما) هنگامى که دید دست آنها به آن نمى‏رسد (و از آن نمى‏خورند، کار) آنها را زشت شمرد; و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده‏ایم!» (70)

و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالى) خندید; پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. (71)

گفت: «اى واى بر من! آیا من فرزند مى‏آورم در حالى که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!» (72)

گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است; چرا که او ستوده و والا است!» (73)

هنگامى که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید، درباره قوم لوط با ما مجادله مى‏کرد... (74)

چرا که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت‏کننده (بسوى خدا) بود! (75)

اى ابراهیم! از این (درخواست) صرف‏نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده; و بطور قطع عذاب (الهى) به سراغ آنها مى‏آید; و برگشت ندارد! (76)

و هنگامى که رسولان ما ( فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد; و قلبش پریشان گشت; و گفت: «امروز روز سختى است!» (زیرا آنها را نشناخت; و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.) (77)

قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا کارهاى بد انجام مى‏دادند- گفت: «اى قوم من! اینها دختران منند; براى شما پاکیزه‏ترند! (با آنها ازدواج کنید; و از زشتکارى چشم بپوشید!) از خدا بترسید; و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» (78)

گفتند: «تو که مى‏دانى ما تمایلى به دختران تو نداریم; و خوب مى‏دانى ما چه مى‏خواهیم!» (79)

گفت: «(افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم; یا تکیه‏گاه و پشتیبان محکمى در اختیار من بود! (آنگاه مى‏دانستم با شما زشت‏سیرتان ددمنش چه کنم!)» (80)

(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‏ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند; مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مى‏شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است; آیا صبح نزدیک نیست؟!» (81)

و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم; و بارانى از سنگ ( گلهاى متحجر) متراکم بر روى هم، بر آنها نازل نمودیم... (82)

(سنگهایى که) نزد پروردگارت نشاندار بود; و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست! (83)

و بسوى «مدین‏» برادرشان شعیب را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگرى براى شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم‏فروشى نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت مى‏بینم; (ولى) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم! (84)

و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید; و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید! (85)

آنچه خداوند براى شما باقى گذارده (از سرمایه‏هاى حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم! (86)

گفتند: «اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مى‏دهد که آنچه را پدرانمان مى‏پرستیدند، ترک کنیم; یا آنچه را مى‏خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‏اى هستى! س‏ذللّه (87)

گفت: «اى قوم! به من بگویید، هرگاه من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آیا مى‏توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمى‏خواهم چیزى که شما را از آن باز مى‏دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا که توانایى دارم- نمى‏خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکل کردم; و به سوى او بازمى‏گردم! (88)

و اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتى که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست! (89)

از پروردگار خود، آمرزش بطلبید; و به سوى او بازگردید; که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‏کار) است!» (90)

گفتند: «اى شعیب! بسیارى از آنچه را مى‏گویى، ما نمى‏فهمیم! و ما تو را در میان خود، ضعیف مى‏یابیم; و اگر (بخاطر) قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار مى‏کردیم; و تو در برابر ما قدرتى ندارى!» (91)

گفت: «اى قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالى که (فرمان) او را پشت سر انداخته‏اید! پروردگارم به آنچه انجام مى‏دهید، احاطه دارد (و آگاه است)! (92)

اى قوم! هر کارى از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد; و بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش مى‏آید، و چه کسى دروغگوست! شما انتظار بکشید، من هم در انتظارم!» (93)

و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم; و آنها را که ستم کردند، صیحه (آسمانى) فرو گرفت; و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند)... (94)

آنچنان که گویى هرگز از ساکنان آن (دیار) نبودند! دور باد مدین (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه که قوم ثمود دور شدند! (95)

ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم... (96)

بسوى فرعون و اطرافیانش; اما آنها از فرمان فرعون پیروى کردند; در حالى که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود! (97)

روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود; و (به جاى چشمه‏هاى زلال بهشت) آنها را وارد آتش مى‏کند! و چه بد آبشخورى است (آتش)، که بر آن وارد مى‏شوند! (98)

آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتى بدنبال دارند; و چه بد عطایى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، که نصیب آنان مى‏شود! (99)

این از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما براى تو بازگو مى‏کنیم; که بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شده‏اند (و از میان رفته‏اند)! (100)

ما به آنها ستم نکردیم; بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند! و هنگامى که فرمان مجازات الهى فرا رسید، معبودانى را که غیر از خدا مى‏خواندند، آنها را یارى نکردند; و جز بر هلاکت آنان نیفزودند! (101)

و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامى که شهرها و آبادیهاى ظالم را مجازات مى‏کند! (آرى،) مجازات او، دردناک و شدید است! (102)

در این، نشانه‏اى است براى کسى که از عذاب آخرت مى‏ترسد; همان روزى است که مردم در آن جمع مى‏شوند، و روزى که همه آن را مشاهده مى‏کنند. (103)

و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودى، تاخیر نمى‏اندازیم! (104)

آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمى‏گوید; گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت! (105)

اما آنها که بدبخت شدند، در آتشند; و براى آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق‏» ( ناله‏هاى طولانى دم و بازدم) است... (106)

جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست; مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد! (107)

اما آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى! (108)

پس شک و تردیدى (در باطل بودن) معبودهایى که آنها مى‏پرستند، به خود راه مده! آنها همان‏گونه این معبودها را پرستش مى‏کنند که پدرانشان قبلا مى‏پرستیدند، و ما نصیب آنان را بى‏کم و کاست خواهیم داد! (109)

ما به موسى کتاب آسمانى دادیم; سپس در آن اختلاف شد; و اگر فرمان قبلى خدا (در زمینه‏آزمایش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داورى مى‏شد! و آنها (هنوز) در شک‏اند، شکى آمیخته به بدگمانى! (110)

و پروردگارت اعمال هر یک را بى‏کم و کاست به آنها خواهد داد; او به آنچه عمل مى‏کنند آگاه است! (111)

پس همان‏گونه که فرمان یافته‏اى، استقامت کن; و همچنین کسانى که با تو بسوى خدا آمده‏اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏بیند! (112)

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مى‏شود آتش شما را فرا گیرد; و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت; و یارى نمى‏شوید! (113)

در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار; چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین مى‏برند; این تذکرى است براى کسانى که اهل تذکرند! (114)

و شکیبایى کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد! (115)

چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند؟! مگر اندکى از آنها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم مى‏کردند، از تنعم و کامجوئى پیروى کردند; و گناهکار بودند (و نابود شدند)! (116)

و چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند در حالى که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند! (117)

و اگر پروردگارت مى‏خواست، همه مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار مى‏داد; ولى آنها همواره مختلفند... (118)

مگر کسى را که پروردگارت رحم کند! و براى همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعى شده که: جهنم را از همه (سرکشان و طاغیان) جن و انس پر خواهم کرد! (119)

ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم; و اراده‏ات قوى گردد. و در این (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حق، و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است. (120)

و به آنها که ایمان نمى‏آورند، بگو: «هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام مى‏دهیم! (121)

و انتظار بکشید! ما هم منتظریم! (122)

و (آگاهى از) غیب (و اسرار نهان) آسمانها و زمین، تنها از آن خداست; و همه کارها به سوى او بازمى‏گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکل نما! و پروردگارت از کارهایى که مى‏کنید، هرگز غافل نیست! (123)

 

سورة یونس 10

سورة یونس 10
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الر، این آیات کتاب استوار و حکمت آمیز است! (1)

آیا براى مردم، موجب شگفتى بود که به مردى از آنها وحى فرستادیم که مردم را (از عواقب کفر و گناه) بترسان، و به کسانى که ایمان آورده‏اند بشارت ده که براى آنها، سابقه نیک (و پاداشهاى مسلم) نزد پروردگارشان است؟! (اما) کافران گفتند: «این مرد، ساحر آشکارى است!; س‏ذللّه (2)

پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز ( شش دوران) آفرید; سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت; هیچ شفاعت کننده‏اى، جز با اذن او نیست; این است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش کنید! آیا متذکر نمى‏شوید؟! (3)

بازگشت همه شما بسوى اوست! خداوند وعده حقى فرموده; او آفرینش را آغاز مى‏کند، سپس آن را بازمى‏گرداند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، بعدالت جزا دهد; و براى کسانى که کافر شدند، نوشیدنى از مایع سوزان است; و عذابى دردناک، بخاطر آنکه کفر مى‏ورزیدند! (4)

او کسى است که خورشید را روشنایى، و ماه را نور قرار داد; و براى آن منزلگاه‏هایى مقدر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید; خداوند این را جز بحق نیافریده; او آیات (خود را) براى گروهى که اهل دانشند، شرح مى‏دهد! (5)

مسلما در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده، آیات (و نشانه‏هایى) است براى گروهى که پرهیزگارند (و حقایق را مى‏بینند). (6)

آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگى دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آنها که از آیات ما غافلند، (7)

(همه) آنها جایگاهشان آتش است، بخاطر کارهایى که انجام مى‏دادند! (8)

(ولى) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت مى‏کند; از زیر (قصرهاى) آنها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است. (9)

گفتار (و دعاى) آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهى تو!» و تحیت آنها در آنجا: سلام; و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!» (10)

اگر همان گونه که مردم در به دست آوردن «خوبى‏»ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مى‏کرد، (بزودى) عمرشان به پایان مى‏رسید (و همگى نابود مى‏شدند); ولى کسانى را که ایمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مى‏کنیم تا در طغیانشان سرگردان شوند! (11)

هنگامى که به انسان زیان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى که به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، مى‏خواند; اما هنگامى که ناراحتى را از او برطرف ساختیم، چنان مى‏رود که گویى هرگز ما را براى حل مشکلى که به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه براى اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتى این عمل را درک نمى‏کنند)! (12)

ما امتهاى پیش از شما را، هنگامى که ظلم کردند، هلاک نمودیم; در حالى که پیامبرانشان دلایل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها ایمان نیاوردند; این‏گونه گروه مجرمان را کیفر مى‏دهیم! (13)

سپس شما را جانشینان آنها در روى زمین -پس از ایشان- قرار دادیم; تا ببینیم شما چگونه عمل مى‏کنید! (14)

و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، کسانى که ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند مى‏گویند: «قرآنى غیر از این بیاور، یا آن را تبدیل کن! (و آیات نکوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم; فقط از چیزى که بر من وحى مى‏شود، پیروى مى‏کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ (قیامت) مى‏ترسم!» (15)

بگو: «اگر خدا مى‏خواست، من این آیات را بر شما نمى‏خواندم; و خداوند از آن آگاهتان نمى‏کرد; چه اینکه مدتها پیش از این، در میان شما زندگى نمودم; (و هرگز آیه‏اى نیاوردم;) آیا نمى‏فهمید؟!» (16)

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مى‏بندد، یا آیات او را تکذیب مى‏کند؟! مسلما مجرمان رستگار نخواهند شد! (17)

آنها غیر از خدا، چیزهایى را مى‏پرستند که نه به آنان زیان مى‏رساند، و نه سودى مى‏بخشد; و مى‏گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آیا خدا را به چیزى خبر مى‏دهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار مى‏دهند! (18)

(در آغاز) همه مردم امت واحدى بودند; سپس اختلاف کردند; و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى‏شد (و سپس همگى به مجازات مى‏رسیدند). (19)

مى‏گویند: «چرا معجزه‏اى از پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟!» بگو: «غیب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشید، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانه‏جویانه باشید، و من هم در انتظار مجازات شما!)» (20)

هنگامى که به مردم، پس از ناراحتى که به آنها رسیده است، رحمتى بچشانیم، در آیات ما نیرنگ مى‏کنند (،و براى آن نعمت و رحمت توجیهات ناروا مى‏کنند); بگو: «خداوند سریعتر از شما مکر ( چاره‏جویى) مى‏کند; و رسولان ( فرشتگان ) ما، آنچه نیرنگ مى‏کنید (و نقشه مى‏کشید)، مى‏نویسند!» (21)

او کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مى‏دهد; زمانى که در کشتى قرارمى‏گیرید، و بادهاى موافق آنان را (بسوى مقصد) حرکت میدهد و خوشحال مى‏شوند، ناگهان طوفان شدیدى مى‏وزد; و امواج از هر سو به سراغ آنها مى‏آید; و گمان مى‏کنند هلاک خواهند شد; در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مى‏خوانند که: «اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتما از سپاسگزاران خواهیم بود!» (22)

اما هنگامى که خدا آنها را رهایى بخشید، (باز) به ناحق، در زمین ستم میکنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زیان خود شماست! از زندگى دنیا بهره (میبرید)، سپس بازگشت شما بسوى ماست; و ما، شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهیم! (23)

مثل زندگى دنیا، همانند آبى است که از آسمان نازل کرده‏ایم; که در پى آن، گیاهان (گوناگون) زمین -که مردم و چهارپایان از آن مى‏خورند- مى‏روید; تا زمانى که زمین، زیبایى خود را یافته و آراسته مى‏گردد، و اهل آن مطمئن مى‏شوند که مى‏توانند از آن بهره‏مند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شب‏هنگام یا در روز، (براى نابودى آن) فرامى‏رسد; (سرما یا صاعقه‏اى را بر آن مسلط مى‏سازیم;) و آنچنان آن را درو مى‏کنیم که گویى دیروز هرگز (چنین کشتزارى) نبوده است! این گونه، آیات خود را براى گروهى که مى‏اندیشند، شرح مى‏دهیم! (24)

و خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مى‏کند; و هر کس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند) ، به راه راست هدایت مى‏نماید. (25)

کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک و افزون بر آن دارند; و تاریکى و ذلت، چهره‏هایشان را نمى‏پوشاند; آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. (26)

اما کسانى که مرتکب گناهان شدند، جزاى بدى بمقدار آن دارند; و ذلت و خوارى، چهره آنان را مى‏پوشاند; و هیچ چیز نمى‏تواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهره‏هایشان آنچنان تاریک است که) گویى با پاره‏هایى از شب تاریک، صورت آنها پوشیده شده! آنها اهل دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند! (27)

(به خاطر بیاورید) روزى را که همه آنها را جمع مى‏کنیم، سپس به مشرکان مى‏گوییم: «شما و معبودهایتان در جاى خودتان باشید (تا به حسابتان رسیدگى شود!)» سپس آنها را از هم جدا مى‏سازیم (و از هر یک جداگانه سؤال مى‏کنیم). و معبودهایشان (به آنها) مى‏گویند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمى‏کردید!» (28)

(آنها در پاسخ مى‏گویند:) همین بس که خدا میان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بودیم! (29)

در آن جا، هر کس عملى را که قبلا انجام داده است، مى‏آزماید. و همگى بسوى «الله‏» -مولا و سرپرست حقیقى خود- بازگردانده مى‏شوند; و چیزهایى را که بدروغ همتاى خدا قرار داده بودند، گم و نابود مى‏شوند! (30)

بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى‏دهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مى‏کند؟» بزودى (در پاسخ) مى‏گویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمى‏کنید (و از خدا نمى‏ترسید)؟! (31)

آن است خداوند، پروردگار حق شما (داراى همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى‏شوید؟! (32)

اینچنین فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلم شده که آنها (پس از این همه لجاجت و گناه)، ایمان نخواهند آورد! (33)

بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، آفرینش را ایجاد مى‏کند و سپس بازمى‏گرداند؟!» بگو: س‏خ‏للّهتنها خدا آفرینش را ایجاد کرده، سپس بازمى‏گرداند; با این حال، چرا از حق روى‏گردان مى‏شوید؟!» (34)

بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، به سوى حق هدایت مى‏کند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت مى‏کند! آیا کسى که هدایت به سوى حق مى‏کند براى پیروى شایسته‏تر است، یا آن کس که خود هدایت نمى‏شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه مى‏شود، چگونه داورى مى‏کنید؟! س‏ذللّه (35)

و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى‏اساس)، پیروى نمى‏کنند; (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حق بى‏نیاز نمى‏سازد (و به حق نمى‏رساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است! (36)

شایسته نبود (و امکان نداشت) که این قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود; ولى تصدیقى است براى آنچه پیش از آن است (از کتب آسمانى)، و شرح و تفصیلى بر آنها است; شکى در آن نیست، و از طرف پروردگار جهانیان است. (37)

آیا آنها مى‏گویند: «او قرآن را بدروغ به‏خدا نسبت داده است‏»؟! بگو: «اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید; و غیر از خدا، هر کس را مى‏توانید (به یارى) طلبید!» (38)

(ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نکردند;) بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است! پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند; پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود! (39)

بعضى از آنها، به آن ایمان مى‏آورند; و بعضى ایمان نمى‏آورند; و پروردگارت به مفسدان آگاهتر است (و آنها را بهتر مى‏شناسد)! (40)

و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مى‏دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شماانجام مى‏دهید بیزارم!» (41)

گروهى از آنان، بسوى تو گوش فرامى‏دهند (;اما گویى هیچ نمى‏شنوند و کرند)! آیا تو مى‏توانى سخن خود را به گوش کران برسانى، هر چند نفهمند؟! (42)

و گروهى از آنان، به سوى تو مى‏نگرند (اما گویى هیچ نمى‏بینند)! آیا تو مى‏توانى نابینایان را هدایت کنى، هر چند نبینند؟! (43)

خداوند هیچ به مردم ستم نمى‏کند; ولى این مردمند که به خویشتن ستم مى‏کند! (44)

(به یاد آور) روزى را که (خداوند) آنها را جمع (و محشور) مى‏سازد; آنچنان که (احساس مى‏کنند) گویى جز ساعتى از روز، (در دنیا) توقف نکردند; به آن مقدار که یکدیگر را (ببینند و) بشناسند! مسلما آنها که لقاى خداوند (و روز رستاخیز) را تکذیب کردند، زیان بردند و هدایت نیافتند! (45)

اگر ما، پاره‏اى از مجازاتهایى را که به آنها وعده داده‏ایم، (در حال حیات تو (به تو نشان دهیم، و یا) پیش از آنکه گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنیا ببریم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست; سپس خداوند بر آنچه آنها انجام مى‏دادند گواه است! (46)

براى هر امتى، رسولى است; هنگامى که رسولشان به سوى آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داورى مى‏شود; و ستمى به آنها نخواهد شد! (47)

و مى‏گویند: «اگر راست مى‏گوئى، این وعده (مجازات) کى خواهد بود؟» (48)

بگو: «من (حتى) براى خودم زیان و سودى را مالک نیستم، (تا چه رسد براى شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (این مقدار مى‏دانم که) براى هر قوم و ملتى، سرآمدى است; هنگامى که اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات یا مرگشان صادر شود،) نه ساعتى تاخیر مى‏کنند، و نه پیشى مى‏گیرند! (49)

بگو: «اگر مجازات او، شب‏هنگام یا در روز به سراغ شما آید (،آیا مى‏توانید آن را از خود دفع کنید؟!)» پس مجرمان براى چه عجله مى‏کنند؟! (50)

یا اینکه آنگاه که واقع شد، به آن ایمان مى‏آورید! (به شما گفته مى‏شود:) حالا؟! در حالى که قبلا براى آن عجله مى‏کردید! (ولى اکنون چه سود!) (51)

سپس به کسانى که ستم کردند گفته مى‏شود: عذاب ابدى را بچشید! آیا جز به آنچه انجام مى‏دادید کیفر داده مى‏شوید؟!» (52)

از تو مى‏پرسند: «آیا آن (وعده مجازات الهى) حق است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعا حق است; و شما نمى‏توانید از آن جلوگیرى کنید!» (53)

و هر کس که ستم کرده، اگر تمامى آنچه روى زمین است در اختیار داشته باشد، (همه را از هول عذاب،) براى نجات خویش مى‏دهد! و هنگامى که عذاب را ببینند،( پشیمان مى‏شوند; اما) پشیمانى خود را کتمان مى‏کنند (،مبادا رسواتر شوند)! و در میان آنها، بعدالت داورى مى‏شود; و ستمى بر آنها نخواهد شد! (54)

آگاه باشید آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست! آگاه باشید وعده خدا حق است، ولى بیشتر آنها نمى‏دانند! (55)

اوست که زنده می کند و می میراند، و به سوی او باز گردانده می شوید! (56)

اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است; و درمانى براى آنچه در سینه‏هاست; (درمانى براى دلهاى شما;) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان! (57)

بگو: «به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند; که این، از تمام آنچه گردآورى کرده‏اند، بهتر است!» (58)

بگو: «آیا روزیهایى را که خداوند بر شما نازل کرده دیده‏اید، که بعضى از آن را حلال، و بعضى را حرام نموده‏اید؟!» بگو: «آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا مى بندید (و از پیش خود، حلال و حرام مى‏کنید؟!)» (59)

آنها که بر خدا افترا مى‏بندند، درباره (مجازات) روز رستاخیز، چه مى‏اندیشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، اما اکثر آنها سپاسگزارى نمى‏کنند! (60)

در هیچ حال (و اندیشه‏اى) نیستى، و هیچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى‏کنى، و هیچ عملى را انجام نمى‏دهید، مگر اینکه ما گواه بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن مى شوید! و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى‏ماند; حتى به اندازه سنگینى ذره‏اى، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه (همه آنها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است! (61)

آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى‏شوند! (62)

همانها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز مى‏کردند. (63)

در زندگى دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند; وعده‏هاى الهى تخلف ناپذیر است! این است آن رستگارى بزرگ! (64)

سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزت (و قدرت)، از آن خداست; و او شنوا و داناست! (65)

آگاه باشید تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از آن خدا مى‏باشند! و آنها که غیر خدا را همتاى او مى‏خوانند، (از منطق و دلیلى) پیروى نمى‏کنند; آنها فقط از پندار بى اساس پیروى مى‏کنند; و آنها فقط دروغ مى‏گویند! (66)

او کسى است که شب را براى شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید; و روز را روشنى بخش (تا به تلاش زندگى پردازید) در اینها نشانه‏هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند! (67)

گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب کرده است‏»! (از هر عیب و نقص و احتیاجى) منزه است! او بى‏نیاز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است! شما هیچ‏گونه دلیلى بر این ادعا ندارید! آیا به خدا نسبتى مى‏دهید که نمى‏دانید؟! (68)

بگو: «آنها که به خدا دروغ مى‏بندند، (هرگز) رستگار نمى‏شوند! (69)

بهره‏اى (ناچیز) از دنیا دارند; سپس بازگشتشان بسوى ماست; و بعد، به آنها مجازات شدید به سزاى کفرشان مى‏چشانیم! (70)

سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذکرات من نسبت به آیات الهى، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکل کرده‏ام! فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید; سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند; (تمام جوانب کارتان را بنگرید;) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظه‏اى) مهلتم ندهید! (اما توانایى ندارید!) (71)

و اگر از قبول دعوتم روى بگردانید، (کار نادرستى کرده‏اید; چه اینکه) من از شما مزدى نمى‏خواهم; مزد من، تنها بر خداست! و من مامورم که از مسلمین ( تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم!» (72)

اما آنها او را تکذیب کردند! و ما، او و کسانى را که با او در کشتى بودند، نجات دادیم; و آنان را جانشین (و وارث کافران) قرار دادیم; و کسانى را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم! پس ببین عاقبت کار کسانى که انذار شدند (و به انذار الهى اهمیت ندادند)، چگونه بود! (73)

سپس بعد از نوح، رسولانى به سوى قومشان فرستادیم; آنان دلایل روشن برایشان آوردند; اما آنها، به چیزى که پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند! اینچنین بر دلهاى تجاوزکاران مهر مى‏نهیم (تا چیزى را درک نکنند)! (74)

بعد از آنها، موسى و هارون را با آیات خود به سوى فرعون و اطرافیانش فرستادیم; اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند; چرا که) آنها گروهى مجرم بودند! (75)

و هنگامى که حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «این، سحرى است آشکار !» (76)

موسى گفت: «آیا درباره حق، هنگامى که به سوى شما آمد، (چنین) مى‏گویید؟! آیا این سحر است؟! در حالى که ساحران (هرگز) رستگار (و پیروز) نمى‏شوند! (77)

گفتند: «آیا آمده‏اى که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازى; و بزرگى (و ریاست) در روى زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ایمان نمى‏آوریم!» (78)

فرعون گفت: «(بروید و) هر جادوگر (و ساحر) دانایى را نزد من آورید!» (79)

هنگامى که ساحران (به میدان مبارزه) آمدند، موسى به آنها گفت: «آنچه (از وسایل سحر) را مى‏توانید بیفکنید، بیفکنید!» (80)

هنگامى که افکندند، موسى گفت: «آنچه شما آوردید، سحر است; که خداوند بزودى آن را باطل مى‏کند; چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمى‏کند! (81)

او حق را به وعده خویش، تحقق مى‏بخشد; هر چند مجرمان کراهت داشته باشند!» (82)

(در آغاز،) هیچ کس به موسى ایمان نیاورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او; (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند; زیرا فرعون، برترى‏جویى در زمین داشت; و از اسرافکاران بود! (83)

موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده‏اید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید!» (84)

گفتند: «تنها بر خدا توکل داریم; پروردگارا! ما را مورد شکنجه گروه ستمگر قرار مده! (85)

و ما را با رحمتت از (دست) قوم کافر رهایى بخش! (86)

و به موسى و برادرش وحى کردیم که: «براى قوم خود، خانه‏هایى در سرزمین مصر انتخاب کنید; و خانه‏هایتان را مقابل یکدیگر (و متمرکز) قرار دهید! و نماز را برپا دارید! و به مؤمنان بشارت ده (که سرانجام پیروز مى‏شوند!)» (87)

موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالى (سرشار) در زندگى دنیا داده‏اى، پروردگارا! در نتیجه(بندگانت را) از راه تو گمراه مى‏سازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (بجرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، به گونه‏اى که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!» (88)

فرمود: «دعاى شما پذیرفته شد! استقامت به خرج دهید; و از راه (و رسم) کسانى که نمى‏دانند، تبعیت نکنید!» (89)

(سرانجام) بنى اسرائیل را از دریا ( رود عظیم نیل) عبور دادیم; و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند; هنگامى که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودى، جز کسى که بنى اسرائیل به او ایمان آورده‏اند، وجود ندارد; و من از مسلمین هستم! س‏ذللّه (90)

(اما به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالى که قبلا عصیان کردى، و از مفسدان بودى! (91)

ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مى‏دهیم، تا عبرتى براى آیندگان باشى! و بسیارى از مردم، از آیات ما غافلند! (92)

(سپس) بنى اسرائیل را در جایگاه صدق (و راستى) منزل دادیم; و از روزیهاى پاکیزه به آنها عطا کردیم; (اما آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نکردند، مگر بعد از آنکه علم و آگاهى به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قیامت، در آنچه اختلاف مى‏کردند، میان آنها داورى مى‏کند! (93)

و اگر در آنچه بر تو نازل کرده‏ایم تردیدى دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مى‏خواندند بپرس، به یقین، «حق‏» از طرف پروردگارت به تو رسیده است; بنابر این، هرگز از تردیدکنندگان مباش! (مسلما او تردیدى نداشت! این درسى براى مردم بود!) (94)

و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهى بود! (95)

(و بدان) آنها که فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق یافته، (و بجرم اعمالشان، توفیق هدایت را از آنها گرفته هرگز) ایمان نمى‏آورند، (96)

هر چند تمام آیات (و نشانه‏هاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى که عذاب دردناک را ببینند! (زیرا تاریکى گناه، قلبهایشان را فرا گرفته، و راهى به روشنایى ندارند!) (97)

چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند که (ایمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامى که آنها ایمان آوردند، عذاب رسوا کننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم; و تا مدت معینى ( پایان زندگى و اجلشان) آنها را بهره‏مند ساختیم. (98)

و اگر پروردگار تو مى‏خواست، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى به(اجبار) ایمان مى‏آوردند; آیا تو مى‏خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجبارى چه سودى دارد؟!) (99)

(اما) هیچ کس نمى‏تواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یارى و هدایت او)! و پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرارمى‏دهد که نمى‏اندیشند. (100)

بگو: «نگاه کنید چه چیز (از آیات خدا و نشانه‏هاى توحیدش) در آسمانها و زمین است!» اما این آیات و انذارها به حال کسانى که (به خاطر لجاجت) ایمان نمى‏آورند مفید نخواهد بود! (101)

آیا آنها (چیزى) جز همانند روزهاى پیشینیان (و بلاها و مجازاتهایشان) را انتظار مى‏کشند؟! بگو: «شما انتظار بکشید، من نیز با شما انتظار مى‏کشم!» (102)

سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و کسانى را که (به آنان) ایمان مى‏آورند، نجات مى‏دهیم و همین گونه، بر ما حق است که مؤمنان (به تو) را (نیز) رهایى بخشیم! (103)

بگو: «اى مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایى را که جز خدا مى‏پرستید، نمى‏پرستم! تنها خداوندى را پرستش مى‏کنم که شما را مى‏میراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم! (104)

و (به من دستور داده شده که:) روى خود را به آیینى متوجه‏ساز که از هر گونه شرک، خالى است; و از مشرکان مباش! (105)

و جز خدا، چیزى را که نه سودى به تو مى‏رساند و نه زیانى، مخوان! که اگر چنین کنى، از ستمکاران خواهى بود! (106)

و اگر خداوند، (براى امتحان یا کیفر گناه،) زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نمى‏سازد; و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد مى‏رساند; و او غفور و رحیم است!» (107)

بگو: «اى مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده; هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، براى خود هدایت شده; و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه مى‏گردد; و من مامور (به اجبار) شما نیستم!» (108)

و از آنچه بر تو وحى مى‏شود پیروى کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پیروزى) را صادر کند; و او بهترین حاکمان است! (109)

 

سورة التوبة 9

سورة التوبة 9
(این، اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بسته‏اید!(1)

با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا مى‏خواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمى‏توانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است! (2)

و این، اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر ( روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، براى شما بهتر است! و اگر سرپیچى نمایید، بدانید شما نمى‏توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! (3)

مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزى از آن را در حق شما فروگذار نکردند، و احدى را بر ضد شما تقویت ننمودند; پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید; زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (4)

(اما) وقتى ماه‏هاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید; و آنها را اسیر سازید; و محاصره کنید; و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید; زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است! (5)

و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند! (6)

چگونه براى مشرکان پیمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانى که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید; (و پیمان خود را محترم شمردند;) تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (7)

چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالى که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندى با شما را مى‏کنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود مى‏کنند، ولى دلهایشان ابا دارد; و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند! (8)

آنها آیات خدا را به بهاى کمى فروختند; و (مردم را) از راه او باز داشتند; آنها اعمال بدى انجام مى‏دادند! (9)

(نه تنها درباره شما،) درباره هیچ فرد باایمانى رعایت خویشاوندى و پیمان را نمى‏کنند; و آنها همان تجاوز کارانند! (10)

(ولى) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینى شما هستند;و ما آیات خود را براى گروهى که مى‏دانند (و مى‏اندیشند)، شرح مى‏دهیم! (11)

و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید; چرا که آنها پیمانى ندارند; شاید (با شدت عمل) دست بردارند! (12)

آیا با گروهى که پیمانهاى خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمى‏کنید؟ ! در حالى که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند; آیا از آنها مى‏ترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید! (13)

با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات مى‏کند; و آنان را رسوا مى‏سازد; و سینه گروهى از مؤمنان را شفا مى‏بخشد(; و بر قلب آنها مرهم مى‏نهد) (14)

و خشم دلهاى آنان را از میان مى‏برد! و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مى‏پذیرد; و خداوند دانا و حکیم است. (15)

آیا گمان کردید که (به حال خود) رها مى‏شوید در حالى که هنوز کسانى که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخص نشده‏اند؟! (باید آزمون شوید; و صفوف از هم جدا گردد;) و خداوند به آنچه عمل مى‏کنید، آگاه است! (16)

مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى که به کفر خویش گواهى مى‏دهند! آنها اعمالشان نابود (و بى‏ارزش) شده; و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند! (17)

مساجد خدا را تنها کسى آباد مى‏کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد; امید است چنین گروهى از هدایت‏یافتگان باشند. (18)

آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسى قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟!(این دو،) نزد خدا مساوى نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمى‏کند! (19)

آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است; و آنها پیروز و رستگارند! (20)

پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحیه خود، و رضایت (خویش)، و باغهایى از بهشت بشارت مى‏دهد که در آن، نعمتهاى جاودانه دارند; (21)

همواره و تا ابد در این باغها (و در میان این نعمتها) خواهند بود; زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است! (22)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولى (و یار و یاور و تکیه‏گاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولى خود قرار دهند، ستمگرند! (23)

بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آورده‏اید، و تجارتى که از کساد شدنش مى‏ترسید، و خانه هائى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند; و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمى‏کند! (24)

خداوند شما را در جاهاى زیادى یارى کرد (و بر دشمن پیروز شدید); و در روز حنین (نیز یارى نمود); در آن هنگام که فزونى جمعیتتان شما را مغرور ساخت، ولى (این فزونى جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده; سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید! (25)

سپس خداوند «سکینه‏» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد; و لشکرهایى فرستاد که شما نمى‏دیدید; و کافران را مجازات کرد; و این است جزاى کافران! (26)

سپس خداوند -بعد از آن- توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مى‏پذیرد; و خداوند آمرزنده و مهربان است. (27)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مشرکان ناپاکند; پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مى‏ترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بى‏نیاز مى‏سازد; (و از راه دیگر جبران مى‏کند;) خداوند دانا و حکیم است. (28)

با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مى‏شمرند، و نه آیین حق را مى‏پذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند! (29)

یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصارى کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنى است که با زبان خود مى‏گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است; خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مى‏یابند؟! (30)

(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را; در حالى که دستور نداشتند جز خداوند یکتائى را که معبودى جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار مى‏دهند! (31)

آنها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند; ولى خدا جز این نمى‏خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! (32)

او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‏ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند! (33)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مى‏خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمى‏دارند! و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى‏سازند، و در راه خدا انفاق نمى‏کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! (34)

در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مى‏کنند; (و به آنها مى‏گویند): این همان چیزى است که براى خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزى را که براى خود مى‏اندوختید! (35)

تعداد ماه‏ها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است; که چهار ماه از آن، ماه حرام است; (و جنگ در آن ممنوع مى‏باشد.) این، آیین ثابت و پابرجا(ى الهى) است! بنابر این، در این ماه‏ها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزى بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پیکار مى‏کنند; و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (36)

نسى‏ء ( جا به جا کردن و تاخیر ماه‏هاى حرام)، افزایشى در کفر (مشرکان)است; که با آن، کافران گمراه مى‏شوند; یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام مى کنند، تا به مقدار ماه‏هایى که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد); و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده; و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند! (37)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى‏شود: «به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینى مى‏کنید (و سستى به خرج مى‏دهید)؟! آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شده‏اید؟! با اینکه متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست! (38)

اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکى مى‏کند، و گروه دیگرى غیر از شما را به جاى شما قرارمى‏دهد; و هیچ زیانى به او نمى‏رسانید; و خداوند بر هر چیزى تواناست! (39)

اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد; (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت;) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت); در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مى‏گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد; و با لشکرهایى که مشاهده نمى‏کردید، او را تقویت نمود; و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت;) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است; و خداوند عزیز و حکیم است! (40)

(همگى به سوى میدان جهاد) حرکت کنید; سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نمایید; این براى شما بهتر است اگر بدانید! (41)

(اما گروهى از آنها، چنانند که) اگر غنایمى نزدیک (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، (به طمع دنیا) از تو پیروى مى‏کنند; ولى (اکنون که براى میدان تبوک،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز مى‏زنند;) و بزودى به خدا سوگند یاد مى‏کنند که: «اگر توانایى داشتیم، همراه شما حرکت مى‏کردیم!» (آنها با این اعمال و این دروغها، در واقع) خود را هلاک مى‏کنند; و خداوند مى‏داند آنها دروغگو هستند! (42)

خداوند تو را بخشید; چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مى‏کردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!) (43)

آنها که به خدا و روز جزا ایمان دارند، هیچ گاه براى ترک جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهایشان، از تو اجازه نمى‏گیرند; و خداوند پرهیزگاران را مى‏شناسد. (44)

تنها کسانى از تو اجازه (این کار را) مى‏گیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند، و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است; آنها در تردید خود سرگردانند. (45)

اگر آنها (راست مى‏گفتند، و) اراده داشتند که (بسوى میدان جهاد) خارج شوند، وسیله‏اى براى آن فراهم مى‏ساختند! ولى خدا از حرکت آنها کراهت داشت; از این رو (توفیقش را از آنان سلب کرد; و) آنها را (از جهاد) باز داشت; و به آنان گفته شد: «با «قاعدین‏» ( کودکان و پیران و بیماران) بنشینید!» (46)

اگر آنها همراه شما (بسوى میدان جهاد) خارج مى‏شدند، جز اضطراب و تردید، چیزى بر شما نمى‏افزودند; و بسرعت در بین شما به فتنه‏انگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق) مى‏پرداختند; و در میان شما، افرادى (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملا گوش فرامى‏دهند; و خداوند، ظالمان را مى‏شناسد. (47)

آنها پیش از این (نیز) در پى فتنه‏انگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ریختند); تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالى که آنها کراهت داشتند. (48)

بعضى از آنها مى‏گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن‏»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده‏اند; و جهنم، کافران را احاطه کرده است! (49)

هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى‏کند; و اگر مصیبتى به تو رسد، مى‏گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته‏ایم.» و بازمى‏گردند در حالى که خوشحالند! (50)

بگو: «هیچ حادثه‏اى براى ما رخ نمى‏دهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرر داشته است; او مولا (و سرپرست) ماست; و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند!» (51)

بگو: «آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟!(: یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مى‏کشیم!» (52)

بگو: «انفاق کنید; خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمى‏شود; چرا که شما قوم فاسقى بودید!» (53)

هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمى‏آورند جز با کسالت، و انفاق نمى‏کنند مگر با کراهت! (54)

و (فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد; خدا مى‏خواهد آنان را به وسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند! (55)

آنها به خدا سوگند مى‏خورند که از شما هستند، در حالى که از شما نیستند; ولى آنها گروهى هستند که مى‏ترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ مى‏گویند)! (56)

اگر پناهگاه یا غارها یا راهى در زیر زمین بیابند، بسوى آن حرکت مى‏کنند، و با سرعت و شتاب فرار مى‏کنند. (57)

و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند; اگر از آن (غنایم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مى‏شوند; و اگر داده نشود، خشم مى‏گیرند (;خواه حق آنها باشد یا نه)! (58)

(در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگویند: «خداوند براى ما کافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مى‏بخشند; ما تنها رضاى او را مى‏طلبیم. » (براى آنها بهتر است)! (59)

زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانى است که براى (جمع آورى) آن زحمت مى‏کشند، و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مى‏شود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه; این، یک فریضه (مهم) الهى است; و خداوند دانا و حکیم است! (60)

از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گویند: «او آدم خوش‏باورى است!» بگو: «خوش‏باور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانید) او به خدا ایمان دارد; و (تنها) مؤمنان را تصدیق مى‏کند; و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آورده‏اند!» و آنها که رسول خدا را آزار مى‏دهند، عذاب دردناکى دارند! (61)

آنها براى شما به خدا سوگند یاد مى‏کنند، تا شما را راضى سازند; در حالى که شایسته‏تر این است که خدا و رسولش را راضى کنند، اگر ایمان دارند! (62)

آیا نمى‏دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنى کند، براى او آتش دوزخ است; جاودانه در آن مى‏ماند؟! این، همان رسوایى بزرگ است! (63)

منافقان از آن بیم دارند که سوره‏اى بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مى‏سازد!» (64)

و اگر از آنها بپرسى(: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مى‏گویند: «ما بازى و شوخى مى‏کردیم!» بگو:« آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى‏کردید؟!» (65)

(بگو:) عذر خواهى نکنید (که بیهوده است; چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را عذاب خواهیم کرد; زیرا مجرم بودند! (66)

مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهى از معروف مى‏کنند; و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) مى‏بندند; خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود); به یقین، منافقان همان فاسقانند! (67)

خداوند به مردان و زنان منافق و کفار، وعده آتش دوزخ داده; جاودانه در آن خواهند ماند -همان براى آنها کافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته; و عذاب همیشگى براى آنهاست! (68)

(شما منافقان،) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند; بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود! آنها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده کردند; شما نیز از بهره خود، (در این راه) استفاده کردید، همان گونه که آنها استفاده کردند; شما (در کفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتید، همان گونه که آنها فرو رفتند; (ولى سرانجام) اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد; و آنها همان زیانکارانند! (69)

آیا خبر کسانى که پیش از آنها بودند، به آنان نرسیده است؟! «قوم نوح‏» و «عاد» و «ثمود» و «قوم ابراهیم‏» و «اصحاب مدین‏» ( قوم شعیب) و «شهرهاى زیر و رو شده‏» ( قوم لوط); پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند، (ولى نپذیرفتند;) خداوند به آنها ستم نکرد، اما خودشان بر خویشتن ستم مى‏کردند! (70)

مردان و زنان باایمان، ولى (و یار و یاور) یکدیگرند; امر به معروف، و نهى از منکر مى‏کنند; نماز را برپا مى‏دارند; و زکات را مى‏پردازند; و خدا و رسولش را اطاعت مى‏کنند; بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمى‏دهد; خداوند توانا و حکیم است! (71)

خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و مسکن‏هاى پاکیزه‏اى در بهشتهاى جاودان (نصیب آنها ساخته); و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اینها) برتر است; و پیروزى بزرگ، همین است! (72)

اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است; و چه بد سرنوشتى دارند! (73)

به خدا سوگند مى‏خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‏اند; در حالى که قطعا سخنان کفرآمیز گفته‏اند; و پس از اسلام‏آوردنشان، کافر شده‏اند; و تصمیم (به کار خطرناکى) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام مى‏گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بى‏نیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است; و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد; و در سراسر زمین، نه ولى و حامى دارند، و نه یاورى! (74)

بعضى از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعا صدقه خواهیم داد; و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!» (75)

اما هنگامى که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و روى برتافتند! (76)

این عمل، (روح) نفاق را، تا روزى که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهى تخلف جستند; و بخاطر آن است که دروغ مى‏گفتند. (77)

آیا نمى‏دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مى‏داند; و خداوند داناى همه غیبها (و امور پنهانى) است؟! (78)

آنهایى که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویى مى‏کنند، و کسانى را که (براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانائى خود دسترسى ندارند، مسخره مى‏نمایند، خدا آنها را مسخره مى‏کند; (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها مى‏دهد;) و براى آنها عذاب دردناکى است! (79)

چه براى آنها استغفار کنى، و چه نکنى، (حتى) اگر هفتاد بار براى آنها استغفار کنى، هرگز خدا آنها را نمى‏آمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند; و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نمى‏کند! (80)

تخلف‏جویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند; و کراهت داشتند که با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد کنند; و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند: «در این گرما، (بسوى میدان) حرکت نکنید!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است!» اگر مى‏دانستند! (81)

از این‏رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزاى کارهایى است که انجام مى‏دادند! (82)

هرگاه خداوند تو را بسوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوى میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد! و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهید جنگید! شما نخستین بار به کناره‏گیرى راضى شدید، اکنون نیز با متخلفان بمانید!» (83)

هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند; و در حالى که فاسق بودند از دنیا رفتند! (84)

مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتى تو گردد! (این براى آنها نعمت نیست; بلکه) خدا مى‏خواهد آنها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان برآید در حالى که کافرند! (85)

و هنگامى که سوره‏اى نازل شود (و به آنان دستور دهد) که: «به خدا ایمان بیاورید! و همراه پیامبرش جهاد کنید!»، افرادى از آنها ( گروه منافقان) که توانایى دارند، از تو اجازه مى‏خواهند و مى‏گویند: «بگذار ما با قاعدین ( آنها که از جهاد معافند) باشیم!» (86)

(آرى،) آنها راضى شدند که با متخلفان باشند; و بر دلهایشان مهر نهاده شده; از این رو (چیزى) نمى‏فهمند! (87)

ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد کردند; و همه نیکیها براى آنهاست; و آنها همان رستگارانند! (88)

خداوند براى آنها باغهایى از بهشت فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند بود; و این است رستگارى (و پیروزى) بزرگ! (89)

و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند که به آنها اجازه (عدم شرکت در جهاد) داده شود; و آنها که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، (بدون هیچ عذرى در خانه خود) نشستند; بزودى به کسانى از آنها که مخالفت کردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناکى خواهد رسید! (90)

بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیله‏اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادى نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هرگاه براى خدا و رسولش خیرخواهى کنند (;و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست; و خداوند آمرزنده و مهربان است! (91)

و (نیز) ایرادى نیست بر آنها که وقتى نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبى (براى جهاد) سوار کنى، گفتى: «مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالى که چشمانشان از اندوه اشکبار بود; زیرا چیزى نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند) (92)

راه مؤاخذه تنها به روى کسانى باز است که از تو اجازه مى‏خواهند در حالى که توانگرند; (و امکانات کافى براى جهاد دارند;) آنها راضى شدند که با متخلفان ( زنان و کودکان و بیماران) بمانند; و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده; به همین جهت چیزى نمى‏دانند! (93)

هنگامى که بسوى آنها (که از جهاد تخلف کردند) باز گردید، از شما عذرخواهى مى‏کنند; بگو: «عذرخواهى نکنید، ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته; و خدا و رسولش، اعمال شما را مى‏بینند; سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگشت داده مى‏شوید; و او شما را به آنچه انجام مى‏دادید، آگاه مى‏کند (و جزا مى‏دهد!) » (94)

هنگامى که بسوى آنان بازگردید، براى شما به خدا سوگند یاد مى‏کنند، تا از آنها اعراض (و صرف نظر) کنید; از آنها اعراض کنید (و روى بگردانید); چرا که پلیدند! و جایگاهشان دوزخ است، بکیفر اعمالى که انجام مى‏دادند. (95)

براى شما قسم یاد مى‏کنند تا از آنها راضى شوید; اگر شما از آنها راضى شوید، خداوند (هرگز) از جمعیت فاسقان راضى نخواهد شد! (96)

بادیه‏نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است; و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند; و خداوند دانا و حکیم است! (97)

گروهى از (این) اعراب بادیه‏نشین، چیزى را که (در راه خدا) انفاق مى‏کنند،غرامت محسوب مى‏دارند; و انتظار حوادث دردناکى براى شما مى‏کشند; حوادث دردناک براى خود آنهاست; و خداوند شنوا و داناست! (98)

گروهى (دیگر) از عربهاى بادیه‏نشین، به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند; و آنچه را انفاق مى‏کنند، مایه تقرب به خدا، و دعاى پیامبر مى‏دانند; آگاه باشید اینها مایه تقرب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت; به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (99)

پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند; و باغهایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و این است پیروزى بزرگ! (100)

و از (میان) اعراب بادیه‏نشین که اطراف شما هستند، جمعى منافقند; و از اهل مدینه (نیز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسیم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى‏کنیم (:مجازاتى با رسوایى در دنیا، و مجازاتى به هنگام مرگ); سپس بسوى مجازات بزرگى (در قیامت)فرستاده مى‏شوند. (101)

و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند; و کار خوب و بد را به هم آمیختند; امید مى‏رود که خداوند توبه آنها را بپذیرد; به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (102)

از اموال آنها صدقه‏اى (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن; که دعاى تو، مایه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست! (103)

آیا نمى‏دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مى‏پذیرد، و صدقات را مى‏گیرد، و خداوند توبه‏پذیر و مهربان است؟! (104)

بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‏بینند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مى‏شوید; و شما را به آنچه عمل مى‏کردید، خبر مى‏دهد!» (105)

و گروهى دیگر، به فرمان خدا واگذار شده‏اند (و کارشان با خداست); یا آنها را مجازات مى‏کند، و یا توبه آنان را مى‏پذیرد (،هر طور که شایسته باشند); و خداوند دانا و حکیم است! (106)

(گروهى دیگر از آنها) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقه‏افکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود; آنها سوگند یاد مى‏کنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشته‏ایم!» اما خداوند گواهى مى‏دهد که آنها دروغگو هستند! (107)

هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایسته‏تر است که در آن (به عبادت) بایستى; در آن، مردانى هستند که دوست مى‏دارند پاکیزه باشند; و خداوند پاکیزگان را دوست دارد! (108)

آیا کسى که شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا کرده بهتر است،یا کسى که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستى بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومى‏ریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمى‏کند! (109)

(اما) این بنایى را که آنها ساختند، همواره بصورت یک وسیله شک و تردید،در دلهایشان باقى مى‏ماند; مگر اینکه دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند; وگرنه، هرگز از دل آنها بیرون نمى‏رود); و خداوند دانا و حکیم است! (110)

خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد; (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مى‏کنند، مى‏کشند و کشته مى‏شوند; این وعده حقى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده; و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کرده‏اید; و این است آن پیروزى بزرگ! (111)

توبه‏کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده‏آوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى)الهى، (مؤمنان حقیقى‏اند) ; و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان! (112)

براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند; (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند! (113)

و استغفار ابراهیم براى پدرش ( عمویش آزر)، فقط بخاطر وعده‏اى بود که به او داده بود (تا وى را بسوى ایمان جذب کند); اما هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست; به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود! (114)

چنان نبود که خداوند قومى را، پس از آن که آنها را هدایت کرد (و ایمان آوردند) گمراه (و مجازات) کند; مگر آنکه امورى را که باید از آن بپرهیزند، براى آنان بیان نماید (و آنها مخالفت کنند); زیرا خداوند به هر چیزى داناست! (115)

حکومت آسمانها و زمین تنها از آن خداست; زنده مى‏کند و مى‏میراند; و جز خدا، ولى و یاورى ندارید! (116)

مسلما خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدت (در جنگ تبوک) از او پیروى کردند، نمود; بعد از آنکه نزدیک بود دلهاى گروهى از آنها، از حق منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند); سپس خدا توبه آنها را پذیرفت، که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است! (117)

(همچنین) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن حد که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد; (حتى) در وجود خویش، جایى براى خود نمى‏یافتند; (در آن هنگام) دانستند پناهگاهى از خدا جز بسوى او نیست; سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند; خداوند بسیار توبه‏پذیر و مهربان است! (118)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید! (119)

سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیه‏نشینانى که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جویند; و براى حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا به آنها نمى‏رسد و هیچ گامى که موجب خشم کافران مى‏شود برنمى‏دارند، و ضربه‏اى از دشمن نمى‏خورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مى‏شود; زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمى‏کند! (120)

و هیچ مال کوچک یا بزرگى را (در این راه) انفاق نمى‏کنند، و هیچ سرزمینى را (بسوى میدان جهاد و یا در بازگشت) نمى‏پیمایند، مگر اینکه براى آنها نوشته مى‏شود; تا خداوند آن را بعنوان بهترین اعمالشان، پاداش دهد. (121)

شایسته نیست مؤمنان همگى (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند; چرا از هر گروهى از آنان، طایفه‏اى کوچ نمى‏کند (و طایفه‏اى در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند! (122)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس کنند; و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (123)

و هنگامى که سوره‏اى نازل مى‏شود، بعضى از آنان (به دیگران) مى‏گویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت؟!» (به آنها بگو:) اما کسانى که ایمان آورده‏اند، بر ایمانشان افزوده; و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند. (124)

و اما آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند. (125)

آیا آنها نمى‏بینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش مى‏شوند؟! باز توبه نمى‏کنند، و متذکر هم نمى‏گردند! (126)

و هنگامى که سوره‏اى نازل مى‏شود، بعضى از آنها ( منافقان) به یکدیگر نگاه مى‏کنند و مى‏گویند: «آیا کسى شما را مى‏بیند؟ (اگر از حضور پیامبر بیرون رویم، کسى متوجه ما نمى‏شود! )» سپس منصرف مى‏شوند (و بیرون مى‏روند); خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته; چرا که آنها، گروهى هستند که نمى‏فهمند (و بى‏دانشند)! (127)

به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدایت شما دارد; و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (128)

اگر آنها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت مى‏کند; هیچ معبودى جز او نیست; بر او توکل کردم; و او صاحب عرش بزرگ است!» (129)

 

سورة الانفال 8

سورة الانفال 8
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

از تو درباره انفال ( غنایم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص) سؤال مى‏کنند ; بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است; پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومتهایى را که در میان شماست، آشتى دهید! و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید! (1)

مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد; و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزونتر مى‏گردد; و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. (2)

آنها که نماز را برپا مى‏دارند; و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (3)

(آرى،) مؤمنان حقیقى آنها هستند; براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى بى‏نقص و عیب است. (4)

همان‏گونه که خدا تو را بحق از خانه (به سوى میدان بدر،) بیرون فرستاد، در حالى که گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند (;ولى سرانجامش پیروزى بود! ناخشنودى عده‏اى از چگونگى تقسیم غنایم بدر نیز چنین است)! (5)

آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله مى‏کردند; (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، که) گویى به سوى مرگ رانده مى‏شوند، و آن را با چشم خود مى‏نگرند! (6)

و (به یاد آرید) هنگامى را که خداوند به شما وعده داد که یکى از دو گروه ( کاروان تجارى قریش، یا لشکر مسلح آنها) نصیب شما خواهد بود; و شما دوست مى‏داشتید که کاروان (غیر مسلح) براى شما باشد (و بر آن پیروز شوید); ولى خداوند مى‏خواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند; (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزى بزرگ نصیبتان شد.) (7)

تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند. (8)

(به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک مى‏خواستید; و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود مى‏آیند، یارى مى‏کنم. (9)

ولى خداوند، این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد; وگرنه، پیروزى جز از طرف خدا نیست; خداوند توانا و حکیم است! (10)

و (یاد آورید) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت; و آبى از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند; و پلیدى شیطان را از شما دور سازد; و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد! (11)

و (به یاد آر) موقعى را که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد: «من با شما هستم; کسانى را که ایمان آورده‏اند، ثابت قدم دارید! بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مى‏افکنم; ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید! (12)

این بخاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش (ص) دشمنى ورزیدند; و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنى کند، (کیفر شدیدى مى‏بیند;) و خداوند شدید العقاب است! (13)

این (مجازات دنیا) را بچشید! و براى کافران، مجازات آتش (در جهان دیگر) خواهد بود! (14)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که با انبوه کافران در میدان نبرد روبه‏رو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید)! (15)

و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کناره‏گیرى از میدان براى حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد; و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهى است! (16)

این شما نبودید که آنها را کشتید; بلکه خداوند آنها را کشت! واین تو نبودى (اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختى; بلکه خدا انداخت! و خدا مى‏خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبى کند; خداوند شنوا و داناست. (17)

سرنوشت مؤمنان و کافران، همان بود که دیدید! و خداوند سست‏کننده نقشه‏هاى کافران است. (18)

اگر شما فتح و پیروزى مى‏خواهید، پیروزى به سراغ شما آمد! و اگر (از مخالفت) خوددارى کنید، براى شما بهتر است! و اگر بازگردید، ما هم باز خواهیم گشت; و جمعیت شما هر چند زیاد باشد، شما را (از یارى خدا) بى‏نیاز نخواهد کرد; و خداوند با مؤمنان است! (19)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید; و سرپیچى ننمایید در حالى که (سخنان او را) مى‏شنوید! (20)

و همانند کسانى نباشید که مى‏گفتند: «شنیدیم!» ولى در حقیقت نمى‏شنیدند! (21)

بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‏کنند. (22)

و اگر خداوند خیرى در آنها مى‏دانست، (حرف حق را) به گوش آنها مى‏رساند; ولى (با این حال که دارند،) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپیچى کرده و روگردان مى‏شوند. (23)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت‏کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى‏خواند که شما را حیات مى‏بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل مى‏شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآورى مى‏شوید! (24)

و از فتنه‏اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى‏رسد; (بلکه همه را فرا خواهد گرفت; چرا که دیگران سکوت اختیار کردند.) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد! (25)

و به خاطر بیاورید هنگامى را که شما در روى زمین، گروهى کوچک و اندک و زبون بودید; آنچنان که مى‏ترسیدید مردم شما را بربایند! ولى او شما را پناه داد; و با یارى خود تقویت کرد; و از روزیهاى پاکیزه بهره‏مند ساخت; شاید شکر نعمتش را بجا آورید! (26)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالى که میدانید (این کار، گناه بزرگى است)! (27)

و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است; و (براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمى نزد خداست! (28)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمى‏دهد; (روشن‏بینى خاصى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت;) و گناهانتان را مى‏پوشاند; و شما را مى‏زمرزد; و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است! (29)

(به خاطر بیاور) هنگامى را که کافران نقشه مى‏کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکه) خارج سازند; آنها چاره مى‏اندیشیدند (و نقشه مى‏کشیدند)، و خداوند هم تدبیر مى‏کرد; و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است! (30)

و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده مى‏شود، مى‏گویند: «شنیدیم; (چیز مهمى نیست;) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را مى‏گوییم; اینها همان افسانه‏هاى پیشینیان است!» (ولى دروغ مى‏گویند، و هرگز مثل آن را نمى‏آورند.) (31)

و (به خاطر بیاور) زمانى را که گفتند: «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکى براى ما بفرست!» (32)

ولى (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد; و (نیز) تا استغفار مى‏کنند، خدا عذابشان نمى‏کند. (33)

چرا خدا آنها را مجازات نکند، با اینکه از (عبادت موحدان در کنار) مسجد الحرام جلوگیرى مى‏کنند در حالى که سرپرست آن نیستند؟! سرپرست آن، فقط پرهیزگارانند; ولى بیشتر آنها نمى‏دانند. (34)

(آنها که مدعى هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزى جز «سوت کشیدن س‏ذللّه «کف زدن‏» نبود; پس بچشید عذاب (الهى) را بخاطر کفرتان! (35)

آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مى‏کنند; آنان این اموال را (که براى به دست آوردنش زحمت کشیده‏اند، در این راه) مصرف مى‏کنند، اما مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد; و سپس شکست خواهند خورد; و (در جهان دیگر) کافران همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد. (36)

(اینها همه) بخاطر آن است که خداوند (مى‏خواهد) ناپاک را از پاک جدا سازد، و ناپاکها را روى هم بگذارد، و همه را متراکم سازد، و یکجا در دوزخ قرار دهد; و اینها هستند زیانکاران! (37)

به آنها که کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ایستند، (و ایمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد; و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جارى مى‏شود (;و حکم نابودى آنان صادر مى‏گردد). (38)

و با آنها پیکار کنید، تا فتنه ( شرک و سلب آزادى) برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرک وفساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خوددارى کنند، (خداوند آنها را مى‏پذیرد;) خدا به آنچه انجام مى‏دهند بیناست. (39)

و اگر سرپیچى کنند، بدانید (ضررى به شما نمى‏رسانند;) خداوند سرپرست شماست! چه سرپرست خوبى! و چه یاور خوبى! (40)

بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى ذى‏القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (باایمان و بى‏ایمان) ( روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده‏اید; و خداوند بر هر چیزى تواناست! (41)

در آن هنگام که شما در طرف پایین بودید، و آنها در طرف بالا; (و دشمن بر شما برترى داشت;) و کاروان (قریش)، پایین تر از شما بود; (و وضع چنان سخت بود که) اگر با یکدیگر وعده مى‏گذاشتید (که در میدان نبرد حاضر شوید)، در انجام وعده خود اختلاف مى‏کردید; ولى (همه اینها) براى آن بود که خداوند، کارى را که مى‏بایست انجام شود، تحقق بخشد; تا آنها که هلاک (و گمراه) مى‏شوند، از روى اتمام حجت باشد; و آنها که زنده مى‏شوند (و هدایت مى‏یابند) ، از روى دلیل روشن باشد; و خداوند شنواو داناست. (42)

در آن هنگام که خداوند تعداد آنها را در خواب به تو کم نشان داد; و اگر فراوان نشان مى‏داد، مسلما سست مى‏شدید; و (درباره شروع جنگ با آنها) کارتان به اختلاف مى‏کشید; ولى خداوند (شما را از شر اینها) سالم نگه داشت; خداوند به آنچه درون سینه‏هاست، داناست. (43)

و در آن هنگام (که در میدان نبرد،) با هم روبه‏رو شدید، آنها را به چشم شما کم نشان مى‏داد; و شما را (نیز) به چشم آنها کم مى‏نمود; تا خداوند، کارى را که مى‏بایست انجام گیرد، صورت بخشد; (شما نترسید و اقدام به جنگ کنید، آنها هم وحشت نکنند و حاضر به جنگ شوند، و سرانجام شکست بخورند!) و همه کارها به خداوند باز مى‏گردد. (44)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که (در میدان نبرد) با گروهى رو به رو مى‏شوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید! (45)

و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است! (46)

و مانند کسانى نباشید که از روى هوى پرستى و غرور و خودنمایى در برابر مردم، از سرزمین خود به (سوى میدان بدر) بیرون آمدند; و (مردم را) از راه خدا بازمى‏داشتند; (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مى‏کنند، احاطه (و آگاهى) دارد! (47)

و (به یاد آور) هنگامى را که شیطان، اعمال آنها ( مشرکان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت: س‏خ‏للّهامروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمى‏گردد! و من، همسایه (و پناه‏دهنده) شما هستم!» اما هنگامى که دو گروه (کافران، و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزى مى‏بینم که شما نمى‏بینید; من از خدا مى‏ترسم، خداوند شدیدالعقاب است!» (48)

و هنگامى را که منافقان، و آنها که در دلهایشان بیمارى است مى‏گفتند: «این گروه (مسلمانان) را دینشان مغرور ساخته است.» (آنها نمى‏دانستند که) هر کس بر خدا توکل کند، (پیروز مى‏گردد;) خداوند قدرتمند و حکیم است! (49)

و اگر ببینى کافران را هنگامى که فرشتگان (مرگ)، جانشان را مى‏گیرند و بر صورت و پشت آنها مى‏زنند و (مى‏گویند:) بچشید عذاب سوزنده را (،به حال آنان تاسف خواهى خورد)! (50)

این، در مقابل کارهایى است که از پیش فرستاده‏اید; و خداوند نسبت به بندگانش، هرگز ستم روا نمى‏دارد! (51)

(حال این گروه مشرکان،) همانند حال نزدیکان فرعون، و کسانى است که پیش از آنان بودند; آنها آیات خدا را انکار کردند; خداوند هم آنان را به گناهانشان کیفر داد; خداوند قوى، و کیفرش شدید است (52)

این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمى‏دهد; جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند; و خداوند، شنوا و داناست! (53)

این، (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانى است که پیش از آنها بودند; آیات پروردگارشان را تکذیب کردند; ما هم بخاطر گناهانشان، آنها را هلاک کردیم، و فرعونیان را غرق نمودیم; و همه آنها ظالم (و ستمگر) بودند! (54)

به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانى هستند که کافر شدند و ایمان نمى‏آورند. (55)

همان کسانى که با آنها پیمان بستى; سپس هر بار عهد و پیمان خود را مى‏شکنند; و (از پیمان شکنى و خیانت،) پرهیز ندارند. (56)

اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابى، آنچنان به آنها حمله کن که جمعیتهایى که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند; شاید متذکر گردند (و عبرت گیرند)! (57)

و هرگاه (با ظهور نشانه‏هایى،) از خیانت گروهى بیم داشته باشى (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند)، بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است; زیرا خداوند، خائنان را دوست نمى‏دارد! (58)

آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،) پیش برده‏اند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفته‏اند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد! (59)

هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها ( دشمنان)، آماده سازید! و (همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را، که شما نمى‏شناسید و خدا آنها را مى‏شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعى اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده مى‏شود، و به شما ستم نخواهد شد! (60)

و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى; و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست! (61)

و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا براى تو کافى است; او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد... (62)

و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف مى‏کردى که میان دلهاى آنان الفت دهى، نمى‏توانستى! ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است! (63)

اى پیامبر! خداوند و مؤمنانى که از تو پیروى مى‏کنند، براى حمایت تو کافى است (;فقط بر آنها تکیه کن)! (64)

اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه مى‏کنند; و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز مى‏گردند; چرا که آنها گروهى هستند که نمى‏فهمند! (65)

هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد، و دانست که در شما ضعفى است; بنابراین، هرگاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز مى‏شوند; و اگر یکهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا با صابران است! (66)

هیچ پیامبرى حق ندارد اسیرانى (از دشمن) بگیرد تا کاملا بر آنها پیروز گردد (;و جاى پاى خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را مى‏خواهید; (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید; ولى خداوند، سراى دیگر را (براى شما) مى‏خواهد; و خداوند قادر و حکیم است! (67)

اگر فرمان سابق خدانبود (که بدون ابلاغ، هیچ امتى را کیفر ندهد)، بخاطر چیزى ( اسیرانى) که گرفتید، مجازات بزرگى به شما مى‏رسید. (68)

از آنچه به غنیمت گرفته‏اید، حلال و پاکیزه بخورید; و از خدا بپرهیزید; خداوند آمرزنده و مهربان است! (69)

اى پیامبر! به اسیرانى که در دست شما هستند بگو: «اگر خداوند، خیرى در دلهاى شما بداند، (و نیات پاکى داشته باشید،) بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما مى‏دهد; و شما را مى‏بخشد; و خداوند آمرزنده و مهربان است!» (70)

اما اگر بخواهند با تو خیانت کنند، (تازگى ندارد) آنها پیش از این (نیز) به خدا خیانت کردند; و خداوند (شما را) بر آنها پیروز کرد; خداوند دانا و حکیم است! (71)

کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یکدیگرند; و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت ( دوستى و تعهدى) در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید، جز بر ضد گروهى که میان شما و آنها، پیمان (ترک مخاصمه) است; و خداوند به‏آنچه عمل مى‏کنید، بیناست! (72)

کسانى که کافر شدند، اولیاء (و یاوران و مدافعان) یکدیگرند; اگر (این دستور را) انجام ندهید، فتنه و فساد عظیمى در زمین روى مى‏دهد. (73)

و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنان مؤمنان حقیقى‏اند; براى آنها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزى شایسته‏اى است. (74)

و کسانى که بعدا ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند; و خویشاوندان نسبت به یکدیگر، در احکامى که خدا مقرر داشته، (از دیگران) سزاوارترند; خداوند به همه چیز داناست. (75)

 

سورة الاعراف 7

سورة الاعراف 7
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

المص (1)

این کتابى است که بر تو نازل شده; و نباید از ناحیه آن، ناراحتى در سینه داشته باشى! تا به وسیله آن، (مردم را از عواقب سوء عقاید و اعمال نادرستشان) بیم دهى; و تذکرى است براى مؤمنان. (2)

از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید! و از اولیا و معبودهاى دیگر جز او، پیروى نکنید! اما کمتر متذکر مى‏شوید! (3)

چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم!و عذاب ما شب‏هنگام، یا در روز هنگامى که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. (4)

و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اینکه گفتند:«ما ظالم بودیم! س‏ذللّه (ولى این اعتراف به گناه، دیگر دیر شده بود; و سودى به حالشان نداشت.) (5)

به یقین، (هم) از کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد; (و هم) از پیامبران سؤال مى‏کنیم! (6)

و مسلما (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهیم داد; و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه جا حاضر و ناظر اعمال بندگان هستیم)! (7)

وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است! کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند! (8)

و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است، افرادى هستند که سرمایه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما مى‏کردند، از دست داده‏اند. (9)

ما تسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را براى شما قرار دادیم; و انواع وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم; اما کمتر شکرگزارى مى‏کنید! (10)

ما شما را آفریدیم; سپس صورت بندى کردیم; بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید! » آنها همه سجده کردند; جز ابلیس که از سجده‏کنندگان نبود. (11)

(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل!» (12)

گفت: «از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى! (13)

گفت: «مرا تا روزى که (مردم) برانگیخته مى‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» (14)

فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!» (15)

گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین مى کنم! (16)

سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى‏روم; و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت!» (17)

فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! و سوگند یاد مى‏کنم که هر کس از آنها از تو پیروى کند، جهنم را از شما همگى پر مى‏کنم! (18)

و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید! و از هر جا که خواستید، بخورید! اما به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود!» (19)

سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد; و گفت: س‏خ‏للّهپروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!» (20)

و براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم. (21)

و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان ( عورتشان) بر آنها آشکار شد; و شروع کردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟! ونگفتم که شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟!» (22)

گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود!» (23)

فرمود: «(از مقام خویش،) فرود آیید، در حالى که بعضى از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهره‏گیرى تا زمان معینى خواهد بود.» (24)

فرمود: «در آن ( زمین) زنده مى‏شوید; و در آن مى‏میرید; و (در رستاخیز) از آن خارج خواهید شد.» (25)

اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مى‏پوشاند و مایه زینت شماست; اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکر (نعمتهاى او) شوند! (26)

اى فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را مى‏بینند از جایى که شما آنها را نمى‏بینید; (اما بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‏آورند! (27)

و هنگامى که کار زشتى انجام مى‏دهند مى‏گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم; و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمى‏دهد! آیا چیزى به خدا نسبت مى‏دهید که نمى‏دانید؟!» (28)

بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است; و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او کنید! و او را بخوانید، در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید! (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) بازمى‏گردید! (29)

جمعى را هدایت کرده; و جمعى (که شایستگى نداشته‏اند،) گمراهى بر آنها مسلم شده است. آنها (کسانى هستند که) شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند; و گمان مى‏کنند هدایت یافته‏اند! (30)

اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد! (31)

بگو: «چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟!» بگو: «اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آورده‏اند; (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند; ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» این گونه آیات (خود) را براى کسانى که آگاهند، شرح مى‏دهیم! (32)

بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است; و (همچنین) گناه و ستم بناحق را; و اینکه چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید; و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمى‏دانید.» (33)

براى هر قوم و جمعیتى، زمان و سرآمد (معینى) است; و هنگامى که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تاخیر مى‏کنند، و نه بر آن پیشى مى‏گیرند. (34)

اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند، (از آنها پیروى کنید;) کسانى که پرهیزگارى پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناک مى شوند. (35)

و آنها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبر ورزند، اهل دوزخند; جاودانه در آن خواهند ماند. (36)

چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى‏بندند، یا آیات او را تکذیب مى کنند؟! آنها نصیبشان را از آنچه مقدر شده (از نعمتها و مواهب این جهان) مى‏برند; تا زمانى که فرستادگان ما (فرشتگان قبض ارواح) به سراغشان روند و جانشان را بگیرند; از آنها مى‏پرسند: «کجایند معبودهایى که غیر از خدا مى‏خواندید؟! (چرا به یارى شما نمى‏آیند؟!)» مى‏گویند: «آنها (همه) گم شدند (و از ما دور گشتند!)» و بر ضد خود گواهى مى‏دهند که کافر بودند! (37)

(خداوند به آنها) مى‏گوید: «در صف گروه‏هاى مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهى وارد مى‏شوند، گروه دیگر را لعن مى‏کنند; تا همگى با ذلت در آن قرار گیرند. (در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود مى‏گویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند; پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن! (کیفرى براى گمراهیشان، و کیفرى بخاطر گمراه ساختن ما.)» مى‏فرماید: «براى هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است; ولى نمى‏دانید! (چرا که پیروان اگر گرد پیشوایان گمراه را نگرفته بودند، قدرتى بر اغواى مردم نداشتند.)» (38)

و پیشوایان آنها به پیروان خود مى‏گویند: «شما امتیازى بر ما نداشتید; پس بچشید عذاب (الهى) را در برابر آنچه انجام مى‏دادید! (39)

کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبر ورزیدند، (هرگز) درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى‏شود; و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا مى‏دهیم! (40)

براى آنها بسترى از (آتش) دوزخ، و روى آنها پوششهایى (از آن) است; و اینچنین ظالمان را جزا میدهیم! (41)

و کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند -البته هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمى‏کنیم- آنها اهل بهشتند; و جاودانه در آن خواهند ماند. (42)

و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمى‏کنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگى کنند); و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد; مى‏گویند: «ستایش مخصوص خداوندى است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد; و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمى‏یافتیم! مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده مى‏شود که: «این بهشت را در برابر اعمالى که انجام مى‏دادید، به ارث بردید!» (43)

و بهشتیان دوزخیان را صدا مى‏زنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم; آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» در این هنگام، ندادهنده‏اى‏در میان آنها ندا مى‏دهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد! (44)

همانها که (مردم را) از راه خدا بازمى‏دارند، و (با القاى شبهات) مى‏خواهند آن را کج و معوج نشان دهند; و آنها به آخرت کافرند!» (45)

و در میان آن دو ( بهشتیان و دوزخیان)، حجابى است; و بر «اعراف‏» مردانى هستند که هر یک از آن دو را از چهره‏شان مى‏شناسند; و به بهشتیان صدا مى‏زنند که: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمى‏شوند، در حالى که امید آن را دارند. (46)

و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مى‏افتد مى‏گویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» (47)

و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) که از سیمایشان آنها را مى‏شناسند، صدا مى‏زنند و مى‏گویند: «(دیدید که) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبرهاى شما، به حالتان سودى نداد!» (48)

آیا اینها ( این واماندگان بر اعراف) همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید; هم اکنون به آنها گفته مى‏شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مى‏شوید! (49)

و دوزخیان، بهشتیان را صدا مى‏زنند که: «(محبت کنید) و مقدارى آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) مى‏گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است!» (50)

همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند; و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت; امروز ما آنها را فراموش مى‏کنیم، همان گونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند. (51)

ما کتابى براى آنها آوردیم که (اسرار و رموز) آن را با آگاهى شرح دادیم; (کتابى) که مایه هدایت و رحمت براى جمعیتى است که ایمان مى‏آورند. (52)

آیا آنها جز انتظار تاویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهاى الهى) دارند؟ آن روز که تاویل آنها فرا رسد، (کار از کار گذشته، و پشیمانى سودى ندارد; و) کسانى که قبلا آن را فراموش کرده بودند مى‏گویند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند; آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند که براى ما شفاعت کنند؟ یا (به ما اجازه داده شود به دنیا) بازگردیم، و اعمالى غیر از آنچه انجام مى‏دادیم، انجام دهیم؟!» (ولى) آنها سرمایه وجود خود را از دست داده‏اند; و معبودهایى را که به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان :گم مى‏شوند. (نه راه بازگشتى دارند، و نه شفیعانى!) (53)

پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز ( شش دوران) آفرید; سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت; با (پرده تاریک) شب، روز را مى پوشاند; و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است; و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر برکت (و زوال‏ناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است! (54)

پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانید! (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى‏دارد! (55)

و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (56)

او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش مى‏فرستد; تا ابرهاى سنگین‏بار را (بر دوش) کشند; (سپس) ما آنها را به سوى زمینهاى مرده مى‏فرستیم; و به وسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل مى‏کنیم; و با آن، از هرگونه میوه‏اى (از خاک تیره) بیرون مى‏آوریم; این گونه (که زمینهاى مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده مى‏کنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکر شوید! (57)

سرزمین پاکیزه 0و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار مى‏روید; اما سرزمینهاى بد طینت (و شوره‏زار)، جز گیاه ناچیز و بى‏ارزش، از آن نمى‏روید; این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکرگزارند، بیان مى‏کنیم! (58)

ما نوح را به سوى قومش فرستادیم; او به آنان گفت: «اى قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگى مى‏ترسم!» (59)

(ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشکارى مى‏بینیم!» (60)

گفت: «اى قوم من! هیچ گونه گمراهى در من نیست; ولى من فرستاده‏اى از جانب پروردگار جهانیانم! (61)

رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‏کنم; و خیرخواه شما هستم; و از خداوند چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید. (62)

آیا تعجب کرده‏اید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد، تا (از عواقب اعمال خلاف) بیمتان دهد، و (در پرتو این دستور،) پرهیزگارى پیشه کنید و شاید مشمول رحمت (الهى) گردید؟! (63)

اما سرانجام او را تکذیب کردند; و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند، رهایى بخشیدیم; و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم; چه اینکه آنها گروهى نابینا (و کوردل) بودند. (64)

و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست! آیا پرهیزگارى پیشه نمى‏کنید؟!» (65)

اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبک مغزى) مى‏بینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان مى‏دانیم!» (66)

گرفت: «اى قوم من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست; ولى فرستاده‏اى از طرف پروردگار جهانیانم. (67)

رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‏کنم; و من خیرخواه امینى براى شما هستم. (68)

آیا تعجب کرده‏اید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد تا (از مجازات الهى) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد; و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد; پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید!» (69)

گفتند: «آیا به سراغ ما آمده‏اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مى‏پرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست مى‏گوئى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مى‏دهى، بیاور»! (70)

گفت: «پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آیا با من در مورد نامهایى مجادله مى‏کنید که شما و پدرانتان 0بعنوان معبود و خدا، بر بتها) گذارده‏اید، در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مى‏کشم! (شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)» (71)

سرانجام، او و کسانى را که با او بودند، برحمت خود نجات بخشیدیم; و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم! (72)

و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودى براى شما نیست! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: این «ناقه‏» الهى براى شما معجزه‏اى است; او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهاى بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت! (73)

و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مى‏کنید; و در کوه‏ها، براى خود خانه‏ها مى تراشید! بنابر این، نعمتهاى خدا را متذکر شوید! و در زمین، به فساد نکوشید!» (74)

(ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستى) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان ماموریت یافته، ایمان آورده‏ایم.» (75)

متکبران گفتند: «(ولى) ما به آنچه شما به آن ایمان آورده‏اید، کافریم!» (76)

سپس «ناقه‏» را پى کردند، و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند; و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهدید مى‏کنى، بیاور!» (77)

سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان، (تنها) جسم بى‏جانشان در خانه‏هاشان باقى مانده بود. (78)

(صالح) از آنها روى برتافت; و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!» (79)

و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامى که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتى را انجام مى‏دهید که هیچیک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! (80)

آیا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى‏روید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفى) هستید! (81)

ولى پاسخ قومش چیزى جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها مردمى هستند که پاکدامنى را مى‏طلبند (و با ما همصدا نیستند!)» (82)

(چون کار به اینجا رسید،) ما او و خاندانش را رهایى بخشیدیم; جز همسرش، که از بازماندگان (در شهر) بود. (83)

و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستادیم; (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد! (84)

و به سوى مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى ندارید! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است; بنابر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزى نکاهید! و در روى زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید! (85)

و بر سر هر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا باز دارید، و با (القاى شبهات،) آن را کج و معوج نشان دهید! و به خاطر بیاورید زمانى را که اندک بودید، و او شما را فزونى داد! و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود! (86)

و اگر گروهى از شما به آنچه من به آن فرستاده شده‏ام ایمان آورده‏اند، و گروهى ایمان نیاورده‏اند، صبر کنید تا خداوند میان ما داورى کند، که او بهترین داوران است! (87)

اشراف زورمند و متکبر از قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که به تو ایمان آورده‏اند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» کفت: «آیا (مى‏خواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (88)

اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بسته‏ایم; و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر اینکه خدایى که پروردگار ماست بخواهد; علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکل کرده‏ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داورى کن، که تو بهترین داورانى!» (89)

اشراف زورمند از قوم او که کافر شده بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروى کنید، شما هم زیانکار خواهید شد!» (90)

سپس زمین لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان بصورت اجسادى بى‏جان در خانه‏هاشان مانده بودند. (91)

آنها که شعیب را تکذیب کردند، (آنچنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانه‏ها) سکونت نداشتند! آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند! (92)

سپس از آنان روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و براى شما خیرخواهى نمودم; با این حال، چگونه بر حال قوم بى‏ایمان تاسف بخورم؟!» (93)

و ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم; شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرع کنند! (94)

سپس (هنگامى که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار دادیم; آنچنان که فزونى گرفتند، (و همه‏گونه نعمت و برکت یافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم;) به پدران ما نیز ناراحتیهاى جسمى و مالى رسید.» چون چنین شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالى که نمى‏فهمیدند. (95)

و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشودیم; ولى (آنها حق را) تکذیب کردند; ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (96)

آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالى که در خواب باشند؟! (97)

آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟! (98)

آیا آنها خود را از مکر الهى در امان مى‏دانند؟! در حالى که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمى‏دانند! (99)

آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مى‏شوند، عبرت نمى‏گیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک مى‏کنیم، و بر دلهایشان مهر مى‏نهیم تا (صداى حق را) نشنوند؟! (100)

اینها، شهرها و آبادیهایى است که قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مى‏دهیم; پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند; (ولى آنها چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند، ایمان نمى‏آوردند! این‏گونه خداوند بر دلهاى کافران مهر مى‏نهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیصشان را سلب مى‏کند)! (101)

و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم; (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم! (102)

سپس بدنبال آنها ( پیامبران پیشین) موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم; اما آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود! (103)

و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستاده‏اى از سوى پروردگار جهانیانم. (104)

سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آورده‏ام; پس بنى اسرائیل را با من بفرست!» (105)

(فرعون) گفت: «اگر نشانه‏اى آورده‏اى، نشان بده اگر از راستگویانى!» (106)

(موسى) عصاى خود را افکند; ناگهان اژدهاى آشکارى شد! (107)

و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد; سفید (و درخشان) براى بینندگان بود! (108)

اطرافیان فرعون گفتند: «بى‏شک، این ساحرى ماهر و دانا است! (109)

مى‏خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند; (نظر شما چیست، و) در برابر او چه دستورى دارید؟» (110)

(سپس به فرعون) گفتند: «(کار) او و برادرش را به تاخیر انداز، و جمع‏آورى‏کنندگان را به همه شهرها بفرست... (111)

تا هر ساحر دانا (و کارآزموده‏اى) را به خدمت تو بیاورند!» (112)

ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمى خواهیم داشت؟ !» (113)

گفت: «آرى، و شما از مقربان خواهید بود!» (114)

(روز مبارزه فرا رسید. ساحران) گفتند: «اى موسى! یا تو (وسایل سحرت را) بیفکن، یا ما مى‏افکنیم!» (115)

گفت: «شما بیفکنید!» و هنگامى (که وسایل سحر خود را) افکندند، مردم را چشم‏بندى کردند و ترساندند; و سحر عظیمى پدید آوردند. (116)

(ما) به موسى وحى کردیم که: «عصاى خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمى در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمى‏گرفت. (117)

(در این هنگام،) حق آشکار شد; و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. (118)

و در آنجا (همگى) مغلوب شدند; و خوار و کوچک گشتند. (119)

و ساحران (بى‏اختیار) به سجده افتادند. (120)

و گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم; (121)

پروردگار موسى و هارون!» (122)

فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتما این نیرنگ و توطئه‏اى است که در این شهر (و دیار) چیده‏اید، تا اهلش را از آن بیرون کنید; ولى بزودى خواهید دانست! (123)

سوگند مى‏خورم که دستها و پاهاى شما را بطور مخالف ( دست راست با پاى چپ، یا دست چپ با پاى راست) قطع مى‏کنم; سپس همگى را به دار مى‏آویزم! (124)

(ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوى پروردگارمان بازمى‏گردیم! (125)

انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامى که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (126)

و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مى‏کنى که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مى‏کشیم، و دخترانشان را زنده نگه مى‏داریم (تا به ما خدمت کنند); و ما بر آنها کاملا مسلطیم!» (127)

موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مى‏کند; و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است!» (128)

گفتند: «پیش از آنکه به سوى ما بیایى آزار دیدیم، (هم اکنون) پس از آمدنت نیز آزار مى‏بینیم! (کى این آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند، و شما را در زمین جانشین (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل مى‏کنید!» (129)

و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالى و کمبود میوه‏ها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند! (130)

(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها مى‏رسید، مى‏گفتند: س‏خ‏للّهبخاطر خود ماست.» ولى موقعى که بدى (و بلا) به آنها مى‏رسید، مى‏گفتند: «از شومى موسى و کسان اوست‏»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست; ولى بیشتر آنها نمى‏دانند! (131)

و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزه‏اى براى ما بیاورى که سحرمان کنى، ما به تو ایمان نمى‏آوریم!» (132)

سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم:) طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغه‏ها و خون را -که نشانه‏هایى از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم; (ولى باز بیدار نشدند، و) تکبر ورزیدند، و جمعیت گنهکارى بودند! (133)

هنگامى که بلا بر آنها مسلط مى‏شد، مى‏گفتند: «اى موسى! از خدایت براى ما بخواه به عهدى که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازى، قطعا به تو ایمان مى‏آوریم، وبنى اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد!» (134)

اما هنگامى که بلا را، پس از مدت معینى که به آن مى‏رسیدند، از آنها برمى‏داشتیم، پیمان خویش را مى‏شکستند! (135)

سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم; زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند. (136)

و مشرقها و مغربهاى پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم; و وعده نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتى که به خرج دادند، تحقق یافت; و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهاى مجلل) مى‏ساختند، و آنچه از باغهاى داربست‏دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! (137)

و بنى اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم; (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنى اسرائیل) به موسى گفتند: س‏خ‏للّهتو هم براى ما معبودى قرار ده، همان‏گونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند!» گفت: س‏خ‏للّهشما جمعیتى جاهل و نادان هستید! (138)

اینها (را که مى‏بینید)، سرانجام کارشان نابودى است; و آنچه انجام مى‏دهند، باطل (و بیهوده) است. (139)

(سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، مبعودى براى شما بطلبم؟! خدایى که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برترى داد!» (140)

(به خاطر بیاورید) زمانى را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه مى‏دادند، پسرانتان را مى‏کشتند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مى‏گذاشتند; و در این، آزمایش بزرگى از سوى خدا براى شما بود. (141)

و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم; سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم; به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!» (142)

و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید!» اما هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد; و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض «خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!» (143)

(خداوند) فرمود: «اى موسى! من تو را با رسالتهاى خویش، و با سخن‏گفتنم (با تو)، بر مردم برترى دادم و برگزیدم; پس آنچه را به تو داده‏ام بگیر و از شکرگزاران باش!» (144)

و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتیم; و بیانى از هر چیز کردیم -«پس آن را با جدیت بگیر! و به قوم خود بگو: به نیکوترین آنها عمل کنند! (و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است;) و بزودى جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!» (145)

بزودى کسانى را که در روى زمین بناحق تکبر مى‏ورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مى‏سازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانه‏اى را ببینند، به آن ایمان نمى‏آورند; اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمى‏کنند; و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مى‏کنند! (همه اینها) بخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند! (146)

و کسانى که آیات، و دیدار رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد; آیا جز آنچه را عمل مى‏کردند پاداش داده مى‏شوند؟! (147)

قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهاى خود گوساله‏اى ساختند; جسد بى‏جانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمى‏دیدند که با آنان سخن نمى‏گوید، و به راه (راست) هدایتشان نمى‏کند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند! (148)

و هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد، و دیدند گمراه شده‏اند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نکند، و ما را نیامرزد، بطور قطع از زیانکاران خواهیم بود!» (149)

و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!)» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید; او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند; و نزدیک بود مرا بکشند، پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» (150)

(موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى!» (151)

کسانى که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودى خشم پروردگارشان، و ذلت در زندگى دنیا به آنها مى‏رسد; و اینچنین، کسانى را که (بر خدا) افترا مى‏بندند، کیفر مى دهیم! (152)

و آنها که گناه کردند، و بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، (امید عفو او را دارند; زیرا) پروردگار تو، در پى این کار، آمرزنده و مهربان است. (153)

هنگامى که خشم موسى فرو نشست; الواح (تورات) را برگرفت; و در نوشته‏هاى آن، هدایت و رحمت براى کسانى بود که از پروردگار خویش مى‏ترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند). (154)

موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید; و هنگامى که زمین‏لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى‏خواستى، مى توانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‏اند، (مجازات و) هلاک مى‏کنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست; که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسیله آن گمراه مى‏سازى; و هر کس را بخواهى (و شایسته ببینى)، هدایت مى‏کنى! تو ولى مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى! (155)

و براى ما، در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرر فرما; چه اینکه ما به سوى تو بازگشت کرده‏ایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم مى‏رسانم; و رحمتم همه چیز را فراگرفته; و آن را براى آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان مى‏آورند، مقرر خواهم داشت! (156)

همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امى‏» پیروى مى‏کنند; پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‏یابند; آنها را به معروف دستور مى‏دهد، و از منکر باز میدارد; اشیار پاکیزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند; و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند. (157)

بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم; همان خدایى که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست; معبودى جز او نیست; زنده مى‏کند و مى‏میراند; پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده‏اش، آن پیامبر درس نخوانده‏اى که به خدا و کلماتش ایمان دارد; و از او پیروى کنید تا هدایت یابید!» (158)

و از قوم موسى، گروهى هستند که به سوى حق هدایت مى‏کنند; و به حق و عدالت حکم مى‏نمایند. (159)

ما آنها را به دوازده گروه -که هر یک شاخه‏اى (از دودمان اسرائیل) بود - تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست; آنچنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مى‏شناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم; و بر آنها «من‏» و «سلوى‏» فرستادیم; (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آنها نافرمانى و ستم کردند; ولى) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم مى‏نمودند. (160)

و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر ( بیت المقدس ) ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیت) بخواهید، از آن بخورید (و بهره گیرید)! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! و از در (بیت المقدس) با تواضع وارد شوید! که اگر چنین کنید، گناهان شما را مى‏بخشم; و نیکوکاران را پاداش بیشتر خواهیم داد.» (161)

اما ستمگران آنها، این سخن (و آن فرمانها) را، بغیر آنچه به آنها گفته شده بود، تغییر دادند; از این‏رو بخاطر ستمى که روا میداشتند، بلایى از آسمان بر آنها فرستادیم (و مجازاتشان کردیم). (162)

و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس! زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مى‏کردند; همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مى‏شدند; اما در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى‏آمدند; این چنین آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى‏کردند! (163)

و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مى‏دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست; بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164)

اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید; و) نهى‏کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم; و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (165)

(آرى،) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمونهایى طردشده در آیید!» (166)

و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت اعلام کرد: تا دامنه قیامت، کسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد; زیرا پروردگارت مجازاتش سریع، (و در عین حال، نسبت به توبه‏کاران) آمرزنده و مهربان است. (167)

و آنها را در زمین بصورت گروه‏هایى، پراکنده ساختیم; گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نیکى‏ها و بدى‏ها آزمودیم، شاید بازگردند! (168)

پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانى، تورات) شدند; (اما با این حال،) متاع این دنیاى پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح مى‏دهند) و مى‏گویند: س‏خ‏للّه(اگر ما گنهکاریم توبه مى‏کنیم و) بزودى بخشیده خواهیم شد!» اما اگر متاع دیگرى همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) مى‏گیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر مى‏افکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند، و آنان بارها آنرا خوانده‏اند؟! و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیانمى‏فهمید؟! (169)

و آنها که به کتاب (خدا) تمسک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت; زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد! (170)

و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود مى‏آمد; (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما داده‏ایم، با قوت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171)

و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت; و آنها را گواه بر خویشتن ساخت; (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم; (و از پیمان فطرى توحید بى‏خبر ماندیم)»! (172)

یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم; (و چاره‏اى جز پیروى از آنان نداشتیم;) آیا ما را به آنچه باطل‏گرایان انجام دادند مجازات مى‏کنى؟!» (173)

این گونه، آیات را توضیح مى‏دهیم; و شاید به سوى حق بازگردند (و بدانند نداى توحید در درون جانشان، از روز نخست بوده است)! (174)

و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم; ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (175)

و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏بردیم; (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست; پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‏آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى‏کند; (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى‏شود! (این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند; این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176)

چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند; و آنها تنها به خودشان ستم مى‏نمودند! (177)

آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعى) اوست; و کسانى را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعى) آنها هستند! (178)

به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم; آنها دلها ( عقلها )یى دارند که با آن (اندیشه نمى‏کنند، و) نمى‏فهمند; و چشمانى که با آن نمى‏بینند; و گوشهایى که با آن نمى‏شنوند; آنها همچون چهارپایانند; بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه‏گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! (179)

و براى خدا، نامهاى نیک است; خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مى‏کنند (و بر غیر او مى‏نهند، و شریک برایش قائل مى‏شوند)، رها سازید! آنها بزودى جزاى اعمالى را که انجام مى‏دادند، مى‏بینند! (180)

و از آنها که آفریدیم، گروهى بحق هدایت مى‏کنند، و بحق اجراى عدالت مى‏نمایند. (181)

و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائى که نمى‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (182)

و به آنها مهلت مى‏دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد); زیرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (183)

آیا فکر نکردند که همنشین آنها ( پیامبر) هیچ‏گونه (اثرى از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایى به او مى‏دهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکارى است (که مردم را متوجه وظایفشان مى‏سازد). (184)

آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگى آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانى روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟! (185)

هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کننده‏اى ندارد; و آنها را در طغیان و سرکشى‏شان رها مى‏سازد، تا سرگردان شوند! (186)

درباره قیامت از تو سؤال مى‏کنند، کى فرامى‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است; و هیچ‏کس جز او (نمى‏تواند) وقت آن را آشکار سازد; (اما قیام قیامت، حتى) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است; و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى‏آید!» (باز) از تو سؤال مى‏کنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست; ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.» (187)

بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد; (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند;) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مى‏کردم، و هیچ بدى (و زیانى) به من نمى‏رسید; من فقط بیم‏دهنده و بشارت‏دهنده‏ام براى گروهى که ایمان مى‏آورند! (و آماده پذیرش حقند) (188)

او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاى خود ادامه مى‏داد; و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند س‏خ‏للّهاگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاکران خواهیم بود!» (189)

اما هنگامى که خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند; و) براى خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانى قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‏دهند! (190)

آیا موجوداتى را همتاى او قرارمى‏دهند که چیزى را نمى‏آفرینند، و خودشان مخلوقند. (191)

و نمى‏توانند آنان را یارى کنند، و نه خودشان را یارى مى‏دهند. (192)

و هرگاه آنها را به سوى هدایت دعوت کنید، از شما پیروى نمى‏کنند; و براى شما یکسان است چه آنها را دعوت کنید و چه خاموش باشید؟! (193)

آنهایى را که غیر از خدا مى‏خوانید (و پرستش مى‏کنید)، بندگانى همچون خود شما هستند; آنها را بخوانید، و اگر راست مى‏گویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! (194)

آیا (آنها حداقل همانند خود شما) پاهایى دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایى دارند که با آن چیزى را بگیرند (و کارى انجام دهند)؟! یا چشمانى دارند که با آن ببینند؟! یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هیچ‏کدام،) بگو: «(اکنون که چنین است،) بتهاى خویش را که شریک خدا قرار داده‏اید (بر ضد من) بخوانید، و براى من نقشه بکشید، و لحظه‏اى مهلت ندهید، (تا بدانید کارى از آنها ساخته نیست)! (195)

ولى و سرپرست من، خدایى است که این کتاب را نازل کرده; و او همه صالحان را سرپرستى مى‏کند. (196)

و آنهایى را که جز او مى‏خوانید، نمى‏توانند یاریتان کنند، و نه (حتى) خودشان را یارى دهند; (197)

و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمى‏شنوند! و آنها را مى‏بینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه مى‏کنند، اما در حقیقت نمى‏بینند!» (198)

(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکى‏ها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199)

و هرگاه‏وسوسه‏اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر; که او شنونده و داناست! (200)

پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند. (201)

و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى‏برند، و باز نمى‏ایستند! (202)

هنگامى که (در نزول وحى تاخیر افتد، و) آیه‏اى براى آنان نیاورى، مى‏گویند: «چرا خودت (از پیش خود) آن را برنگزیدى؟!» بگو: «من تنها از چیزى پیروى مى‏کنم که بر من وحى مى‏شود; این وسیله بینایى از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است براى جمعیتى که ایمان مى‏آورند. (203)

هنگامى که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید; شاید مشمول رحمت خدا شوید! (204)

پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن; و از غافلان مباش! (205)

آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچ‏گاه) از عبادتش تکبر نمى‏ورزند، و او را تسبیح مى‏گویند، و برایش سجده مى‏کنند. (206)

 

سورة الانعام(6)

سورة الانعام(6)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ستایش براى خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد; اما کافران براى پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمى‏دهند (با اینکه دلایل توحید و یگانگى او، در آفرینش جهان آشکار است)! (1)

او کسى است که شما را از گل آفرید; سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد); و اجل حتمى نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگى و قدرت او،) تردید مى‏کنید! (2)

اوست خداوند در آسمانها و در زمین; پنهان و آشکار شما را مى‏داند; و از آنچه (انجام مى‏دهید و) به دست مى‏آورید، با خبر است. (3)

هیچ نشانه و آیه‏اى از آیات پروردگارشان براى آنان نمى‏آید، مگر اینکه از آن رویگردان مى‏شوند! (4)

آنان، حق را هنگامى که سراغشان آمد، تکذیب کردند! ولى بزودى خبر آنچه را به باد مسخره مى‏گرفتند، به آنان مى‏رسد; (و از نتایج کار خود، آگاه مى‏شوند). (5)

آیا ندیدند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامى که (از شما نیرومندتر بودند; و) قدرتهایى به آنها داده بودیم که به شما ندادیم; بارانهاى پى‏درپى براى آنها فرستادیم; و از زیر (آبادیهاى) آنها، نهرها را جارى ساختیم; (اما هنگامى که سرکشى و طغیان کردند،) آنان را بخاطر گناهانشان نابود کردیم; و جمعیت دیگرى بعد از آنان پدید آوردیم. (6)

(حتى) اگر ما نامه‏اى روى صفحه‏اى بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،) آن را با دستهاى خود لمس کنند، باز کافران مى‏گویند: «این، چیزى جز یک سحر آشکار نیست‏»! (7)

(از بهانه‏هاى آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى کند؟!)» ولى اگر فرشته‏اى بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پیدا کند،) کار تمام مى‏شود; (یعنى اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک مى‏شوند). (8)

و اگر او را فرشته‏اى قرارمى‏دادیم، حتما وى را بصورت انسانى درمى‏آوردیم; (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه مى‏ساختیم; همان‏طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه مى‏سازند! (9)

(با این حال، نگران نباش!) جمعى از پیامبران پیش از تو را استهزا کردند; اما سرانجام، آنچه را مسخره مى‏کردند، دامانشان را مى‏گرفت; (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد). (10)

بگو: «روى زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب‏کنندگان آیات الهى چه شد؟! س‏ذللّه (11)

بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: «از آن خداست; رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم کرده; (و به همین دلیل،) بطور قطع همه شما را در روز قیامت، که در آن شک و تردیدى نیست، گرد خواهد آورد. (آرى،) فقط کسانى که سرمایه‏هاى وجود خویش را از دست داده و گرفتار خسران شدند، ایمان نمى‏آورند. (12)

و براى اوست آنچه در شب و روز قرار دارد; و او، شنوا و داناست. (13)

بگو: «آیا غیر خدا را ولى خود انتخاب کنم؟! (خدایى) که آفریننده آسمانها و زمین است; اوست که روزى مى‏دهد، و از کسى روزى نمى‏گیرد.» بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم; و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» (14)

بگو: «من (نیز) اگر نافرمانى پروردگارم کنم، از عذاب روزى بزرگ ( روز رستاخیز) مى‏ترسم! (15)

آن کس که در آن روز، مجازات الهى به او نرسد، خداوند او را مشمول رحمت خویش ساخته; و این همان پیروزى آشکار است.» (16)

اگر خداوند زیانى به تو برساند، هیچ کس جز او نمى‏تواند آن را برطرف سازد! و اگر خیرى به تو رساند، او بر همه چیز تواناست; (و از قدرت او، هرگونه نیکى ساخته است.) (17)

اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلط است; و اوست حکیم آگاه! (18)

بگو: «بالاترین گواهى، گواهى کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست; و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى‏رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستى شما گواهى مى‏دهید که معبودان دیگرى با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهى نمى‏دهم‏». بگو: س‏خ‏للّهاوست تنها معبود یگانه; و من از آنچه براى او شریک قرارمى‏دهید، بیزارم!» (19)

آنان که کتاب آسمانى به ایشان داده‏ایم، بخوبى او ( پیامبر) را مى‏شناسند، همان‏گونه که فرزندان خود را مى‏شناسند; فقط کسانى که سرمایه وجود خود را از دست داده‏اند، ایمان نمى‏آورند. (20)

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته ( همتایى براى او قائل شده)، و یا آیات او را تکذیب کرده است؟! مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد! (21)

آن روز که همه آنها را محشور مى‏کنیم; سپس به مشرکان مى‏گوییم: «معبودهایتان، که همتاى خدا مى‏پنداشتید، کجایند؟» (چرا به یارى شما نمى‏شتابند؟!) (22)

سپس پاسخ‏و عذر آنها، چیزى جز این نیست که مى‏گویند: «به خداوندى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!» (23)

ببین چگونه به خودشان (نیز) دروغ مى‏گویند، و آنچه را بدروغ همتاى خدا مى‏پنداشتند، از دست مى‏دهند! (24)

پاره‏اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامى‏دهند; ولى بر دلهاى آنان پرده‏ها افکنده‏ایم تا آن را نفهمند; و در گوش آنها، سنگینى قرار داده‏ایم. و (آنها بقدرى لجوجند که) اگر تمام نشانه‏هاى حق را ببینند، ایمان نمى‏آورند; تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‏آیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‏گویند: «اینها فقط افسانه‏هاى پیشینیان است!» (25)

آنها دیگران را از آن بازمى‏دارند; و خود نیز از آن دورى مى‏کنند; آنها جز خود را هلاک نمى‏کنند، ولى نمى‏فهمند! (26)

کاش (حال آنها را) هنگامى که در برابر آتش (دوزخ) ایستاده‏اند، ببینى! مى‏گویند: اى کاش (بار دیگر، به دنیا) بازگردانده مى‏شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمى‏کردیم، و از مؤمنان مى‏بودیم! (27)

(آنها در واقع پشیمان نیستند،) بلکه اعمال و نیاتى را که قبلا پنهان مى‏کردند، در برابر آنها آشکار شده (و به وحشت افتاده‏اند). و اگر بازگردند، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند; آنها دروغگویانند. (28)

آنها گفتند: «چیزى جز این زندگى دنیاى ما نیست; و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!» (29)

اگر آنها را به هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده‏اند، ببینى! (به آنها) مى‏گوید: «آیا این حق نیست؟» مى‏گویند: «آرى، قسم به پروردگارمان (حق است!)» مى‏گوید: «پس مجازات را بچشید به سزاى آنچه انکار مى‏کردید!» (30)

آنها که لقاى پروردگار را تکذیب کردند، مسلما زیان دیدند; (و این تکذیب، ادامه مى یابد) تا هنگامى که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید; مى‏گویند: «اى افسوس بر ما که درباره آن، کوتاهى کردیم!» و آنها (بار سنگین) گناهانشان را بر دوش مى‏کشند; چه بد بارى بر دوش خواهند داشت! (31)

زندگى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى نیست! و سراى آخرت، براى آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمى‏اندیشید؟! (32)

ما مى‏دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین مى‏کند; ولى (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمى‏کنند; بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار مى‏نمایند. (33)

پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند; و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند; و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکى از سنتهاى الهى است;) و هیچ چیز نمى‏تواند سنن خدا را تغییر دهد; و اخبار پیامبران به تو رسیده است. (34)

و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانى نقبى در زمین بزنى، یا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنى، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگرى) براى آنها بیاورى! (ولى بدان که این لجوجان، ایمان نمى‏آورند!) اما اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولى هدایت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! (35)

تنها کسانى (دعوت تو را) مى‏پذیرند که گوش شنوا دارند; اما مردگان (و آنها که روح انسانى را از دست داده‏اند، ایمان نمى‏آورند; و) خدا آنها را (در قیامت) برمى‏انگیزد; سپس به سوى او، بازمى‏گردند. (36)

و گفتند: «چرا نشانه (و معجزه‏اى) از طرف پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟!» بگو: «خداوند، قادر است که نشانه‏اى نازل کند; ولى بیشتر آنها نمى‏دانند!» (37)

هیچ جنبنده‏اى در زمین، و هیچ پرنده‏اى که با دو بال خود پرواز مى‏کند، نیست مگر اینکه امتهایى همانند شما هستند. ما هیچ چیزرا در این کتاب، فرو گذار نکردیم; سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏گردند. (38)

آنها که آیات ما را تکذیب کردند، کرها و لالهایى هستند که در تاریکیها قرار دارند. هر کس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه مى‏کند; و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد. (39)

بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا (براى حل مشکلات خود،) غیر خدا را مى‏خوانید اگر راست مى‏گویید؟!» (40)

(نه،) بلکه تنها او را مى‏خوانید! و او اگر بخواهد، مشکلى را که بخاطر آن او را خوانده‏اید، برطرف مى‏سازد; و آنچه را (امروز) همتاى خدا قرارمى‏دهید، (در آن روز) فراموش خواهید کرد. (41)

ما به سوى امتهایى که پیش از تو بودند، (پیامبرانى) فرستادیم; (و هنگامى که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدت و رنج و ناراحتى مواجه ساختیم; شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! (42)

چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد; و شیطان، هر کارى را که مى‏کردند، در نظرشان زینت داد! (43)

(آرى،) هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم; تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم); در این هنگام، همگى مایوس شدند; (و درهاى امید به روى آنها بسته شد). (44)

و (به این ترتیب،) دنباله (زندگى) جمعیتى که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. (45)

بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند، گوش و چشمهایتان را بگیرد، و بر دلهاى شما مهر نهد (که چیزى را نفهمید)، چه کسى جز خداست که آنها را به شما بدهد؟!» ببین چگونه آیات را به گونه‏هاى مختلف براى آنها شرح مى‏دهیم، سپس آنها روى مى‏گردانند! (46)

بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب خدا بطور ناگهانى (و پنهانى) یا آشکارا به سراغ شما بیاید، آیا جز جمعیت ستمکار هلاک مى‏شوند؟!» (47)

ما پیامبران را، جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمى‏فرستیم; آنها که ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‏شوند. (48)

و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانیها به آنان مى‏رسد. (49)

بگو: «من نمى‏گویم خزاین خدا نزد من است; و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمى‏گویم من فرشته‏ام; تنها از آنچه به من وحى مى‏شود پیروى مى‏کنم.» بگو: س‏خ‏للّهآیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمى‏اندیشید؟!» (50)

و به وسیله آن (قرآن)، کسانى را که از روز حشر و رستاخیز مى‏ترسند، بیم ده! (روزى که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‏کننده‏اى جز او ( خدا) ندارند; شاید پرهیزگارى پیشه کنند! (51)

و کسانى را که صبح و شام خدا را مى‏خوانند، و جز ذات پاک او نظرى ندارند، از خود دور مکن! نه چیزى از حساب آنها بر توست، و نه چیزى از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنى، از ستمگران خواهى بود! (52)

و این چنین بعضى از آنها را با بعض دیگر آزمودیم (توانگران را بوسیله فقیران); تا بگویند: س‏خ‏للّهآیا اینها هستند که خداوند از میان ما (برگزیده، و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ایمان بخشیده است؟!» آیا خداوند، شاکران را بهتر نمى‏شناسد؟! (53)

هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده; هر کس از شما کار بدى از روى نادانى کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا مى‏شود چرا که) او آمرزنده مهربان است.» (54)

و این چنین آیات را برمیشمریم، (تا حقیقت بر شما روشن شود،) و راه گناهکاران آشکار گردد. (55)

بگو: «من از پرستش کسانى که غیر از خدا مى‏خوانید، نهى شده‏ام!» بگو: «من از هوى و هوسهاى شما، پیروى نمى‏کنم; اگر چنین کنم، گمراه شده‏ام; و از هدایت‏یافتگان نخواهم بود! س‏ذللّه (56)

بگو: «من دلیل روشنى از پروردگارم دارم; و شما آن را تکذیب کرده‏اید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهى) عجله دارید، به دست من نیست !حکم و فرمان، تنها از آن خداست! حق را از باطل جدا مى‏کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.» (57)

بگو: «اگر آنچه درباره آن عجله دارید نزد من بود، (و به درخواست شما ترتیب‏اثر مى‏دادم، عذاب الهى بر شما نازل مى‏گشت;) و کار میان من و شما پایان گرفته بود; ولى خداوند ظالمان را بهتر مى‏شناسد (و بموقع مجازات مى‏کند.)» (58)

کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست; و جز او، کسى آنها را نمى‏داند. او آنچه را در خشکى و دریاست مى‏داند; هیچ برگى (از درختى) نمى‏افتد، مگر اینکه از آن آگاه است; و نه هیچ دانه‏اى در تاریکیهاى زمین، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز اینکه در کتابى آشکار ( در کتاب علم خدا) ثبت است. (59)

او کسى است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) مى‏گیرد; و از آنچه در روز کرده‏اید، با خبر است; سپس در روز شما را (از خواب) برمى‏انگیزد; و (این وضع همچنان ادامه مى‏یابد) تا سرآمد معینى فرا رسد; سپس بازگشت شما به سوى اوست; و سپس شما را از آنچه عمل مى‏کردید، با خبر مى‏سازد. (60)

او بر بندگان خود تسلط کامل دارد; و مراقبانى بر شما مى‏گمارد; تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد; (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را مى‏گیرند; و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمى‏کنند. (61)

سپس (تمام بندگان) به سوى خدا، که مولاى حقیقى آنهاست، بازمى‏گردند. بدانید که حکم و داورى، مخصوص اوست; و او، سریعترین حسابگران است! (62)

بگو: «چه کسى شما را از تاریکیهاى خشکى و دریا رهایى مى‏بخشد؟ در حالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مى‏خوانید; (و مى‏گویید:) اگر از این (خطرات و ظلمتها) ما را رهایى مى‏بخشد، از شکرگزاران خواهیم بود.» (63)

بگو: «خداوند شما را از اینها، و از هر مشکل و ناراحتى، نجات مى‏دهد; باز هم شما براى او شریک قرار مى‏دهید! (و راه کفر مى‏پویید.)» (64)

بگو: «او قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد; یا بصورت دسته‏هاى پراکنده شما را با هم بیامیزد; و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگرى بچشاند.» ببین چگونه آیات گوناگون را (براى آنها) بازگو مى‏کنیم! شاید بفهمند (و بازگردند)! (65)

قوم و جمعیت تو، آن (آیات الهى) را تکذیب و انکار کردند، در حالى که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ایمان‏آوردن) شما نیستم! (وظیفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ایمان.)» (66)

هر خیرى (که خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهى دارد، (و در موعد خود انجام میگیرد.) و بزودى خواهید دانست! (67)

هرگاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مى‏کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یادآمدن با این جمعیت ستمگر منشین! (68)

و (اگر) افراد با تقوا (براى ارشاد و اندرز با آنها بنشینند)، چیزى از حساب (و گناه) آنها بر ایشان نیست; ولى (این کار، باید تنها) براى یادآورى آنها باشد، شاید (بشنوند و) تقوى پیشه کنند! (69)

و رها کن کسانى را که آیین (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا، آنها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آنها یادآورى نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاورى دارند، و نه شفاعت‏کننده‏اى! و (چنین کسى) هر گونه عوضى بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد; آنها کسانى هستند که گرفتار اعمالى شده‏اند که خود انجام داده‏اند; نوشابه‏اى از آب سوزان براى آنهاست; و عذاب دردناکى بخاطر اینکه کفر مى‏ورزیدند (و آیات الهى را انکار) مى‏کردند. (70)

بگو: «آیا غیر از خدا، چیزى را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودى به حال مال دارد، نه زیانى; و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسى که بر اثر وسوسه‏هاى شیطان، در روى زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است; در حالى که یارانى هم دارد که او را به هدایت دعوت مى‏کنند (و مى‏گویند:) به سوى ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است; و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم. (71)

و (نیز به ما فرمان داده شده به) اینکه: نماز را برپا دارید! و از او بپرهیزید! و تنها اوست که به سویش محشور خواهید شد.» (72)

اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید; و آن روز که (به هر چیز) مى‏گوید: «موجود باش!» موجود مى‏شود; سخن او، حق است; و در آن روز که در «صور» دمیده مى‏شود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه. (73)

(به خاطر بیاورید) هنگامى را که ابراهیم به پدرش ( عمویش) «آزر» گفت: «آیا بتهائى را معبودان خود انتخاب مى‏کنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مى‏بینم.» (74)

و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم; (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد. (75)

هنگامى که (تاریکى) شب او را پوشانید، ستاره‏اى مشاهده کرد، گفت: «این خداى من است؟ س‏ذللّه اما هنگامى که غروب کرد، گفت: «غروب‏کنندگان را دوست ندارم !» (76)

و هنگامى که ماه را دید که (سینه افق را) مى‏شکافد، گفت: «این خداى من است؟» اما هنگامى که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.»(77)

و هنگامى که خورشید را دید که (سینه افق را) مى‏شکافت، گفت: «این خداى من است؟ این (که از همه) بزرگتر است!» اما هنگامى که غروب کرد، گفت: «اى قوم من از شریکهایى که شما (براى خدا) مى‏سازید، بیزارم! (78)

من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده; من در ایمان خود خالصم; و از مشرکان نیستم! (79)

ولى قوم او ( ابراهیم)، با وى به گفتگو و ستیز پرداختند; گفت: «آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز مى‏کنید؟! در حالى که خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت کرده; و من از آنچه شما همتاى (خدا) قرار مى‏دهید، نمى‏ترسم (و به من زیانى نمى رسانند)! مگر پروردگارم چیزى را بخواهد! وسعت آگاهى پروردگارم همه چیز را در برمى‏گیرد; آیا متذکر (و بیدار) نمى‏شوید؟! (80)

چگونه من از بتهاى شما بترسم؟! در حالى که شما از این نمى‏ترسید که براى خدا، همتایى قرار داده‏اید که هیچ گونه دلیلى درباره آن، بر شما نازل نکرده است! (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بت‏پرستان و خداپرستان)، شایسته‏تر به ایمنى (از مجازات) هستند اگر مى‏دانید؟! (81)

(آرى،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست; و آنها هدایت‏یافتگانند!» (82)

اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم! درجات هر کس را بخواهیم (و شایسته بدانیم،) بالا مى‏بریم; پروردگار تو، حکیم و داناست. (83)

و اسحاق و یعقوب را به او ( ابراهیم) بخشیدیم; و هر دو را هدایت کردیم; و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم; و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را (هدایت کردیم); این‏گونه نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم! (84)

و (همچنین) زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را; همه از صالحان بودند. (85)

و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را; و همه را بر جهانیان برترى دادیم. (86)

و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. (87)

این، هدایت خداست; که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایى مى‏کند! و اگر آنها مشرک شوند، اعمال (نیکى) که انجام داده‏اند، نابود مى‏گردد (و نتیجه‏اى از آن نمى‏گیرند). (88)

آنها کسانى هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم; و اگر (بفرض) نسبت به آن کفر ورزند، (آیین حق زمین نمى‏ماند; زیرا) کسان دیگرى را نگاهبان آن مى‏سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. (89)

آنها کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشى از شما نمى‏طلبم! این (رسالت)، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست! (این وظیفه من است)» (90)

آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى، نفرستاده است!» بگو: ; س‏خ‏للّهچه کسى کتابى را که موسى آورد، نازل کرد؟! کتابى که براى مردم، نور و هدایت بود; 0اما شما) آن را بصورت پراکنده قرارمى‏دهید; قسمتى را آشکار، و قسمت زیادى را پنهان مى‏دارید; و مطالبى به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: ; س‏خ‏للّهخدا!» سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت‏آمیزشان رها کن، تا بازى کنند! (91)

و این کتابى است که ما آن را نازل کردیم; کتابى است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق مى‏کند; (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهاى الهى، بشارت دهى،) و تا (اهل) ام‏القرى ( مکه) و کسانى را که گرد آن هستند، بترسانى! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، و به آن ایمان مى‏آورند; و بر نمازهاى خویش، مراقبت مى کنند! (92)

چه کسى ستمکارتر است از کسى که دروغى به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحى فرستاده شده‏»، در حالى که به او وحى نشده است، و کسى که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل مى‏کنم‏»؟! و اگر ببینى هنگامى که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته‏اند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مى‏گویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایى که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکننده‏اى خواهید دید»! (به حال آنها تاسف خواهى خورد) (93)

و (روز قیامت به آنها گفته مى‏شود:) همه شما تنها به سوى ما بازگشت نمودید، همان‏گونه که روز اول شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم، پشت سر گذاردید! و شفیعانى را که شریک در شفاعت خود مى‏پنداشتید، با شما نمى‏بینیم! پیوندهاى شما بریده شده است; و تمام آنچه را تکیه‏گاه خود تصور مى‏کردید، از شما دور و گم شده‏اند! (94)

خداوند، شکافنده دانه و هسته است; زنده را از مرده خارج مى‏سازد، و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد; این است خداى شما! پس چگونه از حق منحرف مى‏شوید؟! (95)

او شکافنده صبح است; و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است; این، اندازه‏گیرى خداوند تواناى داناست! (96)

او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاریکیهاى خشکى و دریا، به وسیله آنها راه یابید! ما نشانه‏ها(ى خود) را براى کسانى که مى‏دانند، (و اهل فکر و اندیشه‏اند) بیان داشتیم! (97)

او کسى است که شما را از یک نفس آفرید! و شما دو گروه هستید: بعضى پایدار (از نظر ایمان یا خلقت کامل)، و بعضى ناپایدار; ما آیات خود را براى کسانى که مى‏فهمند، تشریح نمودیم! (98)

او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد، و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم; و از آن، ساقه‏ها و شاخه‏هاى سبز، خارج ساختیم; و از آنها دانه‏هاى متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفه‏هایى با رشته‏هاى باریک بیرون فرستادیم; و باغهایى از انواع انگور و زیتون و انار، (گاه) شبیه به یکدیگر، و (گاه) بى‏شباهت! هنگامى که میوه مى دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن، نشانه‏هایى (از عظمت خدا) براى افراد باایمان است! (99)

آنان براى خدا همتایانى از جن قرار دادند، در حالى که خداوند همه آنها را آفریده است; و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند; منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف مى‏کنند! (100)

او پدید آورنده آسمانها و زمین است; چگونه ممکن است فرزندى داشته باشد؟! حال آنکه همسرى نداشته، و همه چیز را آفریده; و او به همه چیز داناست. (101)

(آرى،) این است پروردگار شما! هیچ معبودى جز او نیست; آفریدگار همه چیز است; او را بپرستید و او نگهبان و مدبر همه موجودات است. (102)

چشمها او را نمى‏بینند; ولى او همه چشمها را مى‏بیند; و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است. (103)

دلایل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; کسى که (به وسیله آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست; و کسى که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش مى‏باشد; و من نگاهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان مجبور نمى‏کنم) (104)

و اینچنین آیات (خود) را تشریح مى‏کنیم; بگذار آنها بگویند: «تو درس خوانده‏اى (و آنها را از دیگرى آموخته‏اى)»! مى‏خواهیم آن را براى کسانى که آماده درک حقایقند، روشن سازیم. (105)

از آنچه که از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پیروى کن! هیچ معبودى جز او نیست! و از مشرکان، روى بگردان! (106)

اگر خدا مى‏خواست، (همه به اجبار ایمان مى‏آوردند،) و هیچ یک مشرک نمى‏شدند; و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار نداده‏ایم; و وظیفه ندارى آنها را (به ایمان) مجبور سازى! (107)

(به معبود) کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین براى هر امتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است; و آنها را از آنچه عمل مى‏کردند، آگاه مى‏سازد (و پاداش و کیفر مى‏دهد). (108)

با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر نشانه‏اى ( معجزه‏اى) براى آنان بیاید، حتما به آن ایمان مى‏آورند; بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزه‏اى بیاورم); و شما از کجا مى‏دانید که هرگاه معجزه‏اى بیاید (ایمان مى‏آورند؟ خیر،) ایمان نمى‏آورند!» (109)

و ما دلها و چشمهاى آنها را واژگونه مى‏سازیم; (آرى آنها ایمان نمى‏آورند) همان‏گونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشى، به خود وامى‏گذاریم تا سرگردان شوند! (110)

(و حتى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى‏کردیم، و مردگان با آنان سخن مى‏گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع مى‏نمودیم، هرگز ایمان نمى‏آوردند; مگر آنکه خدا بخواهد! ولى بیشتر آنها نمى‏دانند! (111)

اینچنین در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم; آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فریبنده و بى‏اساس (براى اغفال مردم) به یکدیگر مى‏گفتند; و اگر پروردگارت مى‏خواست، چنین نمى‏کردند; (و مى‏توانست جلو آنها را بگیرد; ولى اجبار سودى ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار! (112)

نتیجه (وسوسه‏هاى شیطان و تبلیغات شیطان‏صفتان) این خواهد شد که دلهاى منکران قیامت، به آنها متمایل گردد; و به آن راضى شوند; و هر گناهى که بخواهند، انجام دهند! (113)

(با این حال،) آیا غیر خدا را به داورى طلبم؟! در حالى که اوست که این کتاب آسمانى را، که همه چیز در آن آمده، به سوى شما فرستاده است; و کسانى که به آنها کتاب آسمانى داده‏ایم مى‏دانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده; بنابر این از تردیدکنندگان مباش! (114)

و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حد تمام رسید; هیچ کس نمى‏تواند کلمات او را دگرگون سازد; و او شنونده داناست. (115)

اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند; (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مى‏نمایند، و تخمین و حدس (واهى) مى‏زنند. (116)

پروردگارت به کسانى که از راه او گمراه گشته‏اند، آگاهتر است; و همچنین از کسانى که هدایت یافته‏اند. (117)

از (گوشت) آنچه نام خدا (هنگام سر بریدن) بر آن گفته شده، بخورید (و غیر از آن نخورید) اگر به آیات او ایمان دارید! (118)

چرا از چیزها ( گوشتها)ئى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‏خورید؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید; (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بى‏دانشى، (دیگران را) گمراه مى‏سازند; و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مى‏شناسد. (119)

گناهان آشکار و پنهان را رها کنید! زیرا کسانى که گناه مى‏کنند، بزودى در برابر آنچه مرتکب مى‏شدند، مجازات خواهند شد. (120)

و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است; و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مى‏کنند، تا با شما به مجادله برخیزند; اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود! (121)

آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام مى‏دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است. (122)

و (نیز) این گونه در هر شهر و آبادى، بزرگان گنهکارى قرار دادیم; (افرادى که همه گونه قدرت در اختیارشان گذاردیم; اما آنها سوء استفاده کرده، و راه خطا پیش گرفتند;) و سرانجام کارشان این شد که به مکر (و فریب مردم) پرداختند; ولى تنها خودشان را فریب مى‏دهند و نمى‏فهمند! (123)

و هنگامى که آیه‏اى براى آنها بیاید، مى‏گویند: «ما هرگز ایمان نمى‏آوریم، مگر اینکه همانند چیزى که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! بزودى کسانى که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگى) که مى‏کردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد. (124)

آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‏اش را براى (پذیرش) اسلام، گشاده مى سازد; و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه‏اش را آنچنان تنگ مى‏کند که گویا مى‏خواهد به آسمان بالا برود; این گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد! (125)

و این راه مستقیم (و سنت جاویدان) پروردگار توست; ما آیات خود را براى کسانى که پند مى‏گیرند، بیان کردیم! (126)

براى آنها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود; و او، ولى و یاور آنهاست بخاطر اعمال (نیکى) که انجام مى‏دادند. (127)

در آن روز که (خدا) همه آنها را جمع و محشور میسازد، (مى‏گوید:) اى جمعیت شیاطین و جن! شما افراد زیادى از انسانها را گمراه ساختید! دوستان و پیروان آنها از میان انسانها مى‏گویند: س‏خ‏للّهپروردگارا! هر یک از ما دو گروه ( پیشوایان و پیروان‏گمراه) از دیگرى استفاده کردیم; (ما به لذات هوس آلود و زودگذر رسیدیم; و آنها بر ما حکومت کردند;) و به اجلى که براى ما مقرر داشته بودى رسیدیم.» (خداوند) مى‏گوید: «آتش جایگاه شماست; جاودانه در آن خواهید ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حکیم و داناست. (128)

ما این‏گونه بعضى از ستمگران را به بعضى دیگر وامى‏گذاریم به سبب اعمالى که انجام مى‏دادند. (129)

(در آن روز به آنها مى‏گوید:) اى گروه جن و انس! آیا رسولانى از شما به سوى شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو مى‏کردند، و شما را از ملاقات چنین روزى بیم مى دادند؟! آنها مى‏گویند: «بر ضد خودمان گواهى مى‏دهیم; (آرى،) ما بد کردیم)» و زندگى (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد; و به زیان خود گواهى مى‏دهند که کافر بودند! (130)

این بخاطر آن است که پروردگارت هیچ‏گاه (مردم) شهرها و آبادیها را بخاطر ستمهایشان در حال غفلت و بى‏خبرى هلاک نمى‏کند. (بلکه قبلا رسولانى براى آنها مى‏فرستد.) (131)

و براى هر یک (از این دو دسته)، درجات (و مراتبى) است از آنچه عمل کردند; و پروردگارت از اعمالى که انجام مى‏دهند، غافل نیست. (132)

پروردگارت بى‏نیاز و مهربان است; (پس به کسى ستم نمى‏کند; بلکه همه، نتیجه اعمال خود را مى‏گیرند;) اگر بخواهد، همه شما را مى‏برد; سپس هر کس را بخواهد جانشین شما مى‏سازد; همان‏طور که شما را از نسل اقوام دیگرى به وجود آورد. (133)

آنچه به شما وعده داده مى‏شود، یقینا مى‏آید; و شما نمى‏توانید (خدا را) ناتوان سازید (و از عدالت و کیفر او فرار کنید)! (134)

بگو: «اى قوم من! هر کار در قدرت دارید بکنید! من (هم به وظیفه خود) عمل مى‏کنم; اما بزودى خواهید دانست چه کسى سرانجام نیک خواهد داشت (و پیروزى با چه کسى است! اما) به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد!» (135)

آنها ( مشرکان) سهمى از آنچه خداوند از زراعت و چهارپایان آفریده، براى او قرار دادند; (و سهمى براى بتها!) و بگمان خود گفتند: «این مال خداست! و این هم مال شرکاى ما ( یعنى بتها) است!» آنچه مال شرکاى آنها بود، به خدا نمى‏رسید; ولى آنچه مال خدا بود، به شرکایشان مى‏رسید! (آرى، اگر سهم بتها با کمبودى مواجه مى‏شد، مال خدا را به بتها مى‏دادند; اما عکس آن را مجاز نمى‏دانستند!) چه بد حکم مى‏کنند (که علاوه بر شرک، حتى خدا را کمتر از بتها مى‏دانند)! (136)

همین‏گونه شرکاى آنها ( بتها)، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند; (کودکان خود را قربانى بتها مى‏کردند، و افتخار مى‏نمودند!) سرانجام آنها را به هلاکت افکندند; و آیینشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مى‏خواست، چنین نمى‏کردند; (زیرا مى‏توانست جلو آنان را بگیرد; ولى اجبار سودى ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار (وبه آنها اعتنا مکن)! (137)

و گفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بتهاست، براى همه) ممنوع است; و جز کسانى که ما بخواهیم -به گمان آنها- نباید از آن بخورند! و (اینها) چهارپایانى است که سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است!» و (نیز) چهارپایانى (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمى‏بردند، و به خدا دروغ مى‏بستند; (و مى‏گفتند: «این احکام، همه از ناحیه اوست.») بزودى (خدا) کیفر افتراهاى آنها را مى‏دهد! (138)

و گفتند: «آنچه (از بچه) در شکم این حیوانات است، مخصوص مردان ماست; و بر همسران ما حرام است! اما اگر مرده باشد ( مرده متولد شود)، همگى در آن شریکند.» بزودى (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را مى‏دهد; او حکیم و داناست. (139)

به یقین آنها که فرزندان خود را از روى جهل و نادانى کشتند، گرفتار خسران شدند; (زیرا) آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، بر خود تحریم کردند; و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند; و (هرگز) هدایت نیافته بودند. (140)

اوست که باغهاى معروش ( باغهایى که درختانش روى داربست‏ها قرار دارد)، و باغهاى غیرمعروش ( باغهایى که نیاز به داربست ندارد) را آفرید; همچنین نخل و انواع زراعت را، که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند; و (نیز) درخت زیتون و انار را، که از جهتى با هم شبیه، و از جهتى تفاوت دارند; (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است، در حالى که طعم میوه آنها متفاوت مى‏باشد.) از میوه آن، به هنگامى که به ثمر مى‏نشیند، بخورید! و حق آن را به هنگام درو، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد! (141)

(او کسى است که) از چهارپایان، براى شما حیوانات باربر، و حیوانات کوچک (براى منافع دیگر) آفرید; از آنچه به شما روزى داده است، بخورید! و از گامهاى شیطان پیروى ننمایید، که او دشمن آشکار شماست! (142)

هشت جفت از چهارپایان (براى شما) آفرید; از میش دو جفت، و از بز دو جفت; بگو: «آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده، یا ماده‏ها را؟ یا آنچه شکم ماده‏ها در برگرفته؟ اگر راست مى‏گویید (و بر تحریم اینها دلیلى دارید)، به من خبر دهید!» (143)

و از شتر یک جفت، و از گاو هم یک جفت (براى شما آفرید); بگو: «کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا ماده‏ها را؟ یا آنچه را شکم ماده‏ها دربرگرفته؟ یا هنگامى که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه (بر این تحریم) بودید؟! پس چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مى‏بندد ، تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟! خداوند هیچ گاه ستمگران را هدایت نمى‏کند» (144)

بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى‏یابم; بجز اینکه مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک -که اینها همه پلیدند- یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا ( نام بتها) بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بى آنکه خواهان لذت باشد و یا زیاده روى کند (گناهى بر او نیست); زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145)

و بر یهودیان، هر حیوان ناخن‏دار ( حیواناتى که سم یکپارچه دارند) را حرام کردیم; و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را بر آنان تحریم نمودیم; مگر چربیهایى که بر پشت آنها قرار دارد، و یا در دو طرف پهلوها، و یا آنها که با استخوان آمیخته است; این را بخاطر ستمى که مى‏کردند به آنها کیفر دادیم; و ما راست مى‏گوییم. (146)

اگر تو را تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند)، به آنها بگو: «پروردگار شما، رحمت گسترده‏اى دارد; اما مجازات او هم‏از مجرمان دفع شدنى نیست! (و اگر ادامه دهید کیفر شما حتمى است) (147)

بزودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى‏گویند: «اگر خدا مى‏خواست، نه ما مشرک مى‏شدیم و نه پدران ما; و نه چیزى را تحریم مى‏کردیم!» کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ مى‏گفتند; و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنى (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهاى بى‏اساس پیروى مى‏کنید، و تخمینهاى نابجا مى‏زنید.» (148)

بگو: «دلیل رسا (و قاطع) براى خداست (دلیلى که براى هیچ کس بهانه‏اى باقى نمى‏گذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت مى‏کند. (ولى چون هدایت اجبارى بى‏ثمر است، این کار را نمى‏کند.)» (149)

بگو: «گواهان خود را، که گواهى مى‏دهند خداوند اینها را حرام کرده است، بیاورید!» اگر آنها (بدروغ) گواهى دهند، تو با آنان (همصدا نشو! و) گواهى نده! و از هوى و هوس کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و کسانى که به آخرت ایمان ندارند و براى خدا شریک قائلند، پیروى مکن! (150)

بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکى کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزى مى‏دهیم; و نزدیک کارهاى زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روى استحقاق); این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید! (151)

و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و براى اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمى‏کنیم- و هنگامى که سخنى مى‏گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند، تا متذکر شوید! (152)

این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راه‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور مى‏سازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید!» (153)

سپس به موسى کتاب (آسمانى) دادیم; (و نعمت خود را) بر آنها که نیکوکار بودند، کامل کردیم; و همه چیز را (که مورد نیاز آنها بود، درآن) روشن ساختیم; کتابى که مایه هدایت و رحمت بود; شاید به لقاى پروردگارشان (و روز رستاخیز)، ایمان بیاورند! (154)

و این کتابى است پر برکت، که ما (بر تو) نازل کردیم; از آن پیروى کنید،و پرهیزگارى پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید! (155)

(ما این کتاب را با این امتیازات نازل کردیم) تا نگویید: «کتاب آسمانى تنها بر دو طایفه پیش از ما ( یهود و نصارى) نازل شده بود; و ما از بحث و بررسى آنها بى خبر بودیم‏»! (156)

یا نگویید: «اگر کتاب آسمانى بر ما نازل مى‏شد، از آنها هدایت یافته‏تر بودیم‏»! اینک آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان، و هدایت و رحمت براى شما آمد! پس، چه کسى ستمکارتر است از کسى که آیات خدا را تکذیب کرده، و از آن روى گردانده است؟! اما بزودى کسانى را که از آیات ما روى مى‏گردانند، بخاطر همین اعراض بى‏دلیلشان، مجازات شدید خواهیم کرد! (157)

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند، یا خداوند (خودش) به سوى آنها بیاید، یا بعضى از آیات پروردگارت (و نشانه‏هاى رستاخیز)؟! اما آن روز که بعضى از آیات پروردگارت تحقق پذیرد، ایمان‏آوردن افرادى که قبلا ایمان نیاورده‏اند، یا در ایمانشان عمل نیکى انجام نداده‏اند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: «(اکنون که شما چنین انتظارات نادرستى دارید،) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) مى‏کشیم!» (158)

کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دسته‏هاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه‏اى با آنها ندارى! سر و کار آنها تنها با خداست; سپس خدا آنها را از آنچه انجام مى‏دادند، با خبر مى‏کند. (159)

هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید; و ستمى بر آنها نخواهد شد. (160)

بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده; آیینى پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا); آیین ابراهیم; که از آیینهاى خرافى روى برگرداند; و از مشرکان نبود.» (161)

بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است. (162)

همتایى براى او نیست; و به همین مامور شده‏ام; و من نخستین مسلمانم!» (163)

بگو: «آیا غیر خدا، پروردگارى را بطلبم، در حالى که او پروردگار همه چیز است؟! هیچ کس، عمل (بدى) جز به زیان خودش، انجام نمى‏دهد; و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را متحمل نمى‏شود; سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است; و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید، خبر خواهد داد. (164)

و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید; به یقین پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربان است. (کیفر کسانى را که از بوته امتحان نادرست درآیند، زود مى‏دهد; و نسبت به حق پویان مهربان است.) (165)

 

(5)سورة المائدة

(5)سورة المائدة
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به پیمانها (و قراردادها) وفا کنید! چهارپایان (و جنین آنها) براى شما حلال شده است; مگر آنچه بر شما خوانده مى‏شود (و استثنا خواهد شد). و به هنگام احرام، صید را حلال نشمرید! خداوند هر چه بخواهد (و مصلحت باشد) حکم مى‏کند. (1)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شعائر و حدود الهى (و مراسم حج را محترم بشمرید! و مخالفت با آنها) را حلال ندانید! و نه ماه حرام را، و نه قربانیهاى بى‏نشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مى‏آیند! اما هنگامى که از احرام بیرون آمدید، صیدکردن براى شما مانعى ندارد. و خصومت با جمعیتى که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حدیبیه) بازداشتند، نباید شما را وادار به تعدى و تجاوز کند! و (همواره) در راه نیکى و پرهیزگارى با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدى همکارى ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است! (2)

گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتى که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‏شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‏شدن از بلندى بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگرى مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتى که روى بتها (یا در برابر آنها) ذبح مى‏شوند، (همه) بر شما حرام شده است; و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه‏هاى تیر مخصوص بخت آزمایى; تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مایوس شدند; بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم; و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- اما آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى دیگرى نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند;) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (3)

از تو سؤال مى‏کنند چه چیزهایى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاکیزه است، براى شما حلال گردیده; (و نیز صید) حیوانات شکارى و سگهاى آموخته (و تربیت یافته) که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد داده‏اید، (بر شما حلال است;) پس، از آنچه این حیوانات براى شما (صید مى‏کنند و) نگاه مى‏دارند، بخورید; و نام خدا را (به هنگام فرستادن حیوان براى شکار،) بر آن ببرید; و از (معصیت) خدا بپرهیزید که خداوند سریع الحساب است!» (4)

امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده; و (همچنین) طعام اهل کتاب، براى شما حلال است; و طعام شما براى آنها حلال; و (نیز) آنان پاکدامن از مسلمانان، و آنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند; هنگامى که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید; نه زناکار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گیرید. و کسى که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه مى‏گردد; و در سراى دیگر، از زیانکاران خواهد بود. (5)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که به نماز مى‏ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل ( برآمدگى پشت پا) مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکى از شما از محل پستى آمده ( قضاى حاجت کرده)، یا با آنان تماس گرفته (و آمیزش جنسى کرده‏اید)، و آب (براى غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکى تیمم کنید! و از آن، بر صورت ( پیشانى) و دستها بکشید! خداوند نمى‏خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند; بلکه مى‏خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید; شاید شکر او را بجا آورید! (6)

و به یاد آورید نعمت خدا را بر شما، و پیمانى را که با تاکید از شما گرفت، آن زمان که گفتید: س‏خ‏للّهشنیدیم و اطاعت کردیم‏»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که خدا، از آنچه درون سینه‏هاست، آگاه است! (7)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت،گواهى دهید! دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام مى‏دهید، با خبر است! (8)

خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است. (9)

و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل دوزخند. (10)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! نعمتى را که خدا به شما بخشید، به یاد آورید; آن زمان که جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز کنند (و شما را از میان بردارند)، اما خدا دست آنها را از شما باز داشت! از خدا بپرهیزید! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند! (11)

خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت. و از آنها، دوازده نقیب ( سرپرست) برانگیختیم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یارى کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید ( در راه او، به نیازمندان کمک کنید)، گناهان شما را مى‏پوشانم ( مى بخشم); و شما را در باغهایى از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، وارد مى‏کنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است. (12)

ولى بخاطر پیمان‏شکنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم; و دلهاى آنان را سخت و سنگین نمودیم; سخنان (خدا) را از موردش تحریف مى‏کنند; و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند; و هر زمان، از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى‏شوى، مگر عده کمى از آنان; ولى از آنها درگذر و صرف‏نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد! (13)

و از کسانى که ادعاى نصرانیت (و یارى مسیح) داشتند (نیز) پیمان گرفتیم; ولى آنها قسمت مهمى را از آنچه به آنان تذکر داده شده بود فراموش کردند; از این رو در میان آنها، تا دامنه قیامت، عداوت و دشمنى افکندیم. و خداوند، (در قیامت) آنها را از آنچه انجام مى‏دادند(و نتایج آن)، آگاه خواهد ساخت. (14)

اى اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیارى از حقایق کتاب آسمانى را که شما کتمان مى‏کردید روشن مى‏سازد، به سوى شما آمد; و از بسیارى از آن، (که فعلا افشاى آن مصلحت نیست،) صرف نظر مى‏نماید. (آرى،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15)

خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏کند; و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏برد; و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏نماید. (16)

آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است‏»، بطور مسلم کافر شدند; بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانى را که روى زمین هستند هلاک کند، چه کسى مى‏تواند جلوگیرى کند؟ (آرى،) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست; هر چه بخواهد، مى‏آفریند; (حتى انسانى بدون پدر، مانند مسیح;) و او، بر هر چیزى تواناست.» (17)

یهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى‏کند؟! بلکه شما هم بشرى هستید از مخلوقاتى که آفریده; هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مى‏بخشد; و هر کس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مى‏کند; و حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن اوست; و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.» (18)

اى اهل کتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى میان پیامبران، به سوى شما آمد; در حالى که حقایق را براى شما بیان مى‏کند; تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت دهنده‏اى به سراغ ما آمد، و نه بیم دهنده‏اى‏»! (هم اکنون، پیامبر) بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چیز تواناست. (19)

(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد; (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد; و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود! (20)

اى قوم! به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!» (21)

گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیتى (نیرومند و) ستمگرند; و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها از آن خارج شوند; اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!» (22)

(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!» (23)

(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشسته‏ایم‏»! (24)

(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیت گنهکار، جدایى بیفکن!» (25)

خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید); پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود; و در باره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش!» (26)

و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرب (به پروردگار) انجام دادند; اما از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد; (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!»(برادر دیگر) گفت: س‏خ‏للّه(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مى‏پذیرد! (27)

اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‏گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى‏ترسم! (28)

من مى‏خواهم تو با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش کشى); و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران! (29)

نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد; (سرانجام) او را کشت; و از زیانکاران شد. (30)

سپس خداوند زاغى را فرستاد که در زمین، جستجو (و کندوکاو) مى‏کرد; تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «واى بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوایى، و بر اثر فشار وجدان، از کار خود) پشیمان شد. (31)

به همین جهت، بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته; و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن براى بنى اسرائیل آوردند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین، تعدى و اسراف کردند. (32)

کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمى‏خیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مى‏کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏برند،) فقط این است که اعدام شوند; یا به دار آویخته گردند; یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود; و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست; و در آخرت، مجازات عظیمى دارند. (33)

مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند; پس بدانید (خدا توبه آنها را مى‏پذیرد; ) خداوند آمرزنده و مهربان است. (34)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید! (35)

بیقین کسانى که کافر شدند، اگر تمام آنچه روى زمین است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از کیفر روز قیامت بدهند، از آنان پذیرفته نخواهد شد; و مجازات دردناکى خواهند داشت. (36)

پیوسته مى‏خواهند از آتش خارج شوند، ولى نمى‏توانند از آن خارج گردند; و براى آنها مجازاتى پایدار است. (37)

دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملى که انجام داده‏اند، بعنوان یک مجازات الهى، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است. (38)

اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را مى‏پذیرد; (و از این مجازات; معاف مى‏شود، زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (39)

آیا نمى‏دانى که حکومت و فرمانروائى آسمانها و زمین از آن خداست؟ هر کس را بخواهد (و مستحق بداند)، کیفر مى‏کند; و هر کس را بخواهد و شایسته بداند، مى‏بخشد; و خداوند بر هر چیزى قادر است. (40)

اى فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب مى‏کنند و با زبان مى‏گویند: «ایمان آوردیم س‏ذللّه و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهى از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش مى‏دهند، تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند; آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامده‏اند; آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف مى‏کنند، و (به یکدیگر) مى‏گویند: «اگر این (که ما مى‏خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دورى کنید!» (ولى) کسى را که خدا (بر اثر گناهان پى‏درپى او) بخواهد مجازات‏کند، قادر به دفاع از او نیستى; آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند; در دنیا رسوایى، و در آخرت مجازات بزرگى نصیبشان خواهد شد. (41)

آنها بسیار به سخنان تو گوش مى‏دهند تا آن را تکذیب کنند; مال حرام فراوان مى خورند; پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داورى کن، یا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‏نظر کنى، به تو هیچ زیانى نمى‏رسانند; و اگر میان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن، که خدا عادلان را دوست دارد! (42)

چگونه تو را به داورى مى‏طلبند؟! در حالى که تورات نزد ایشان است; و در آن، حکم خدا هست. (وانگهى) پس از داورى‏خواستن از حکم تو، (چرا) روى مى گردانند؟! آنها مؤمن نیستند. (43)

ما تورات را نازل کردیم در حالى که در آن، هدایت و نور بود; و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حکم مى‏کردند; و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى‏نمودند. بنابر این، (بخاطر داورى بر طبق آیات الهى،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید! و آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمى‏کنند، کافرند. (44)

و بر آنها ( بنى اسرائیل) در آن ( تورات)، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینى در برابر بینى، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان مى‏باشد; و هر زخمى، قصاص دارد; و اگر کسى آن را ببخشد (و از قصاص، صرف‏نظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب مى‏شود; و هر کس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است. (45)

و بدنبال آنها ( پیامبران پیشین)، عیسى بن مریم را فرستادیم در حالى که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت; و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود; و (این کتاب آسمانى نیز) تورات را، که قبل از آن بود، تصدیق مى‏کرد; و هدایت و موعظه‏اى براى پرهیزگاران بود. (46)

اهل انجیل ( پیروان مسیح) نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانى که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمى‏کنند، فاسقند. (47)

و این کتاب ( قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مى‏کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست; پس بر طبق احکامى که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوى و هوسهاى آنان پیروى نکن! و از احکام الهى، روى مگردان! ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم; و اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرارمى‏داد; ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید; (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوى خداست; سپس از آنچه در آن اختلاف مى‏کردید; به شما خبر خواهد داد. (48)

و در میان آنها ( اهل کتاب)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داورى کن! و از هوسهاى آنان پیروى مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامى که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داورى تو)، روى گردانند، بدان که خداوند مى‏خواهد آنان را بخاطر پاره‏اى از گناهانشان مجازات کند; و بسیارى از مردم فاسقند. (49)

آیا آنها حکم جاهلیت را (از تو) مى‏خواهند؟! و چه کسى بهتر از خدا، براى قومى که اهل یقین هستند، حکم مى‏کند؟! (50)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! یهود و نصارى را ولى (و دوست و تکیه‏گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند; و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند; خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمى‏کند (51)

(ولى) کسانى را که در دلهایشان بیمارى است مى‏بینى که در (دوستى با آنان)، بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند، و مى‏گویند: «مى‏ترسیم حادثه‏اى براى ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزى یا حادثه دیگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد; و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند! (52)

آنها که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: «آیا این (منافقان) همانها هستند که با نهایت تاکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟! (چرا کارشان به اینجا رسید؟!)» (آرى،) اعمالشان نابود گشت، و زیانکار شدند. (53)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمى‏رساند; خداوند جمعیتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند; آنها در راه خدا جهاد مى‏کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مى‏دهد; و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست. (54)

سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند; همانها که نماز را برپا مى‏دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏دهند. (55)

و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند; (زیرا) حزب و جمعیت خدا پیروز است. (56)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! افرادى که آیین شما را به باد استهزاء و بازى مى‏گیرند -از اهل کتاب و مشرکان- ولى خود انتخاب نکنید1 و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید! (57)

آنها هنگامى که (اذان مى‏گویید، و مردم را) به نماز فرا مى‏خوانید، آن را به مسخره و بازى مى‏گیرند; این بخاطر آن است که آنها جمعى نابخردند. (58)

بگو: «اى اهل کتاب! آیا به ما خرده مى‏گیرید؟ (مگر ما چه کرده‏ایم) جز اینکه به خداوند یگانه، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پیش از این نازل گردیده، ایمان آورده‏ایم. و این، بخاطر آن است که بیشتر شما، از راه حق، خارج شده‏اید.» (59)

بگو: «آیا شما را از کسانى که موقعیت و پاداششان نزد خدا برتر از این است، با خبر کنم؟ کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ کرده،) و از آنها، میمونها و خوکهایى قرار داده، و پرستش بت کرده‏اند; موقعیت و محل آنها، بدتر است; و از راه راست، گمراهترند. » (60)

هنگامى که نزد شما مى‏آیند، مى‏گویند: «ایمان آورده‏ایم!» (اما) با کفر وارد مى‏شوند، و با کفر خارج مى‏گردند; و خداوند، از آنچه کتمان مى‏کردند، آگاهتر است! (61)

بسیارى از آنان را مى‏بینى که در گناه و تعدى، و خوردن مال حرام، شتاب مى‏کنند! چه زشت است کارى که انجام مى‏دادند! (62)

چرا دانشمندان نصارى و علماى یهود، آنها را از سخنان گناه‏آمیز و خوردن مال حرام، نهى نمى‏کنند؟! چه زشت است عملى که انجام مى‏دادند! (63)

و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است; هرگونه بخواهد، مى‏بخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى‏افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت; و براى فساد در زمین، تلاش مى‏کنند; و خداوند، مفسدان را دوست ندارد. (64)

و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، گناهان آنها را مى‏بخشیم; و آنها را در باغهاى پرنعمت بهشت، وارد مى‏سازیم. (65)

و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده ( قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمین، روزى خواهند خورد; جمعى از آنها، معتدل و میانه‏رو هستند، ولى بیشترشان اعمال بدى انجام مى‏دهند. (66)

اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد; و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمى‏کند. (67)

اى اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحى ندارید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید. ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مایه بیدارى آنها نمى‏گردد، بلکه) بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى‏افزاید. بنابر این، از این قوم کافر، (و مخالفت آنها،) غمگین مباش! (68)

آنها که ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین خواهند شد. (69)

ما از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم; و رسولانى به سوى آنها فرستادیم; (ولى) هر زمان پیامبرى حکمى بر خلاف هوسها و دلخواه آنها مى‏آورد، عده‏اى را تکذیب مى‏کردند; و عده‏اى را مى‏کشتند. (70)

گمان کردند مجازاتى در کار نخواهد بود! از این‏رو (از دیدن حقایق و شنیدن سخنان حق،) نابینا و کر شدند; سپس (بیدار گشتند، و) خداوند توبه آنها را پذیرفت، دیگربار (در خواب غفلت فرو رفتند، و) بسیارى از آنها کور و کر شدند; و خداوند، به آنچه انجام مى‏دهند، بیناست. (71)

آنها که گفتند: «خداوند همان مسیح بن مریم است‏»، بیقین کافر شدند، (با اینکه خود) مسیح گفت: اى بنى اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید! زیرا هر کس شریکى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است; و جایگاه او دوزخ است; و ستمکاران، یار و یاورى ندارند. (72)

آنها که گفتند: «خداوند، یکى از سه خداست‏» (نیز) بیقین کافر شدند; معبودى جز معبود یگانه نیست; و اگر از آنچه مى‏گویند دست بر ندارند، عذاب دردناکى به کافران آنها (که روى این عقیده ایستادگى کنند،) خواهد رسید. (73)

یا به سوى خدا بازنمى‏گردند، و از او طلب آمرزش نمى‏کنند؟ (در حالى که) خداوند آمرزنده مهربان است. (74)

مسیح فرزند مریم، فقط فرستاده (خدا) بود; پیش از وى نیز، فرستادگان دیگرى بودند، مادرش، زن بسیار راستگویى بود; هر دو، غذا مى‏خوردند; (با این حال، چگونه دعوى الوهیت مسیح و پرستش مریم را دارید؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آنها آشکار مى‏سازیم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مى‏شوند! (75)

بگو: «آیا جز خدا چیزى را مى‏پرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟! و خداوند، شنوا و داناست.» (76)

بگو: «اى اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهاى جمعیتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!» (77)

کافران بنى اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعن (و نفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز مى‏نمودند. (78)

آنها از اعمال زشتى که انجام مى‏دادند، یکدیگر را نهى نمى‏کردند; چه بدکارى انجام مى‏دادند! (79)

بسیارى از آنها را مى‏بینى که کافران (و بت‏پرستان) را دوست مى‏دارند (و با آنها طرح دوستى مى‏ریزند); نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود; و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند. (80)

و اگر به خدا و پیامبر (ص) و آنچه بر او نازل شده، ایمان مى‏آوردند، (هرگز) آنان ( کافران) را به دوستى اختیار نمى‏کردند; ولى بسیارى از آنها فاسقند. (81)

بطور مسلم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت; و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‏یابى که مى‏گویند: «ما نصارى هستیم‏»; این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند; و آنها (در برابر حق) تکبر نمى‏ورزند. (82)

و هر زمان آیاتى را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاى آنها را مى‏بینى که (از شوق،) اشک مى‏ریزد، بخاطر حقیقتى که دریافته‏اند; آنها مى‏گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم; پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! (83)

چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالى که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» (84)

خداوند بخاطر این سخن، به آنها باغهایى از بهشت پاداش داد که از زیر درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و این است جزاى نیکوکاران! (85)

و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، همانها اهل دوزخند. (86)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حد، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏دارد. (87)

و از نعمتهاى حلال و پاکیزه‏اى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید! (88)

خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بیهوده (و خالى از اراده،) مؤاخذه نمى‏کند; ولى در برابر سوگندهایى که (از روى اراده) محکم کرده‏اید، مؤاخذه مى‏نماید. کفاره این‏گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است که به خانواده خود مى‏دهید; یا لباس پوشاندن بر آن ده نفر; و یا آزاد کردن یک برده; و کسى که هیچ کدام از اینها را نیابد، سه روز روزه مى‏گیرد; این، کفاره سوگندهاى شماست به هنگامى که سوگند یاد مى‏کنید (و مخالفت مى‏نمایید). و سوگندهاى خود را حفظ کنید (و نشکنید!) خداوند آیات خود را این چنین براى شما بیان مى‏کند، شاید شکر او را بجا آورید! (89)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شراب و قمار و بتها و ازلام ( نوعى بخت‏آزمایى )، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید! (90)

شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد؟! (91)

اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید! و (از مخالفت فرمان او) بترسید! و اگر روى برگردانید، (مستحق مجازات خواهید بود; و) بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار، چیز دیگرى نیست (و این وظیفه را در برابر شما، انجام داده است). (92)

بر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، گناهى در آنچه خورده‏اند نیست; (و نسبت به نوشیدن شراب، قبل از نزول حکم تحریم، مجازات نمى‏شوند;) اگر تقوا پیشه کنند، و ایمان بیاورند، و اعمال صالح انجام دهند; سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند; سپس تقوا پیشه کنند و نیکى نمایند. و خداوند، نیکوکاران را دوست مى‏دارد. (93)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خداوند شما را به چیزى از شکار که (به نزدیکى شما مى‏آید، بطورى که) دستها و نیزه‏هایتان به آن مى‏رسد، مى‏آزماید; تا معلوم شود چه کسى باایمان به غیب، از خدا مى‏ترسد; و هر کس بعد از آن تجاوز کند، مجازات دردناکى خواهد داشت. (94)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حال احرام، شکار نکنید، و هر کس از شما عمدا آن را به قتل برساند، باید کفاره‏اى معادل آن از چهارپایان بدهد; کفاره‏اى که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند; و به صورت قربانى به (حریم) کعبه برسد; یا (به جاى قربانى،) اطعام مستمندان کند; یا معادل آن، روزه بگیرد، تا کیفر کار خود را بچشد. خداوند گذشته را عفو کرده، ولى هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام مى‏گیرد; و خداوند، توانا و صاحب انتقام است. (95)

صید دریا و طعام آن براى شما و کاروانیان حلال است; تا (در حال احرام) از آن بهره‏مند شوید; ولى مادام که محرم هستید، شکار صحرا براى شما حرام است; و از (نافرمانى) خدایى که به سوى او محشور مى‏شوید، بترسید! (96)

خداوند، کعبه -بیت الحرام- را وسیله‏اى براى استوارى و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده; و همچنین ماه حرام، و قربانیهاى بى‏نشان، و قربانیهاى نشاندار را; این‏گونه احکام (حساب شده و دقیق،) بخاطر آن است که بدانید خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مى‏داند; و خدا به هر چیزى داناست. (97)

بدانید خدا داراى مجازات شدید، و (در عین حال) آمرزنده و مهربان است. (98)

پیامبر وظیفه‏اى جز رسانیدن پیام (الهى) ندارد; (و مسؤول اعمال شما نیست). و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان مى‏دارید مى‏داند. (99)

بگو: «(هیچ‏گاه) ناپاک و پاک مساوى نیستند; هر چند فزونى ناپاکها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، شاید رستگار شوید! (100)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از چیزهایى نپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما را ناراحت مى‏کند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال کنید، براى شما آشکار مى‏شود; خداوند آنها را بخشیده (و نادیده گرفته) است. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (101)

جمعى از پیشینیان شما، از آن سئوال کردند; و سپس با آن به مخالفت برخاستند. (ممکن است شما هم چنین سرنوشتى پیدا کنید.) (102)

خداوند هیچ‏گونه «بحیره‏» و «سائبه‏» و «وصیله‏» و «حام‏» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلى است که در زمان جاهلیت، استفاده از آنها را بعللى حرام مى‏دانستند; و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مى‏بندند; و بیشتر آنها نمى‏فهمند! (103)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید!»، مى‏گویند: «آنچه از پدران خود یافته‏ایم، ما را بس است!»; آیا اگر پدران آنها چیزى نمى‏دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‏کنند)؟! (104)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافته‏اید، گمراهى کسانى که گمراه شده‏اند، به شما زیانى نمى‏رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست; و شما را از آنچه عمل مى‏کردید، آگاه مى‏سازد. (105)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد; یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانى نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهى بطلبید، و اگر به هنگام اداى شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه مى‏دارید تا سوگند یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزى بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهى را کتمان نمى‏کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود!» (106)

و اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو، مرتکب گناهى شده‏اند (و حق راکتمان کرده‏اند)، دو نفر از کسانى که نسبت به میت، اولى هستند، به جاى آنها قرار مى‏گیرند، و به خدا سوگند یاد مى‏کنند که: «گواهى ما، از گواهى آن دو، به حق نزدیکتر است! و ما تجاوزى نکرده‏ایم; که اگر چنین کرده باشیم، از ظالمان خواهیم بود!» (107)

این کار، نزدیکتر است به اینکه گواهى بحق دهند، (و از خدا بترسند،) و یا (از مردم) بترسند که (دروغشان فاش گردد، و) سوگندهایى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد. از (مخالفت) خدا بپرهیزید، و گوش فرا دهید! و خداوند، جمعیت فاسقان را هدایت نمى‏کند. (108)

(از) روزى (بترسید) که خداوند، پیامبران را جمع مى‏کند، و به آنها مى‏گوید: «(در برابر دعوت شما،) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مى‏گویند: «ما چیزى نمى‏دانیم; تو خود، از همه اسرار نهان آگاهى.» (109)

(به خاطر بیاور) هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: «یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با» روح القدس «تقویت کردم; که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مى‏گفتى; و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم; و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده مى‏ساختى، و در آن مى‏دمیدى، و به فرمان من، پرنده‏اى مى‏شد; و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا مى‏دادى; و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده مى‏کردى; و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم; در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!» (110)

و (به یاد آور) زمانى را که به حواریون وحى فرستادم که: «به من و فرستاده من، ایمان بیاورید!; س‏ذللّه آنها گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم!» (111)

در آن هنگام که حواریون گفتند: «اى عیسى بن مریم! آیا پروردگارت مى‏تواند مائده‏اى از آسمان بر ما نازل کند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهیزید اگر با ایمان هستید!» (112)

گفتند: «(ما نظر بدى نداریم،) مى‏خواهیم از آن بخوریم، و دلهاى ما (به رسالت تو) مطمئن گردد; و بدانیم به ما راست گفته‏اى; و بر آن، گواه باشیم.» (113)

عیسى بن مریم عرض کرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‏اى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عیدى باشد، و نشانه‏اى از تو; و به ما روزى ده! تو بهترین روزى دهندگانى!» (114)

خداوند (دعاى او را مستجاب کرد; و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مى‏کنم; ولى هر کس از شما بعد از آن کافر گردد (و راه انکار پوید)، او را مجازاتى مى‏کنم که احدى از جهانیان را چنان مجازات نکرده باشم!» (115)

و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم مى‏گوید: «آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او مى‏گوید: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنى را گفته باشم، تو مى‏دانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى; و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! بیقین تو از تمام اسرار و پنهانیها باخبرى. (116)

من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چیزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى که در میان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم; ولى هنگامى که مرا از میانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى; و تو بر هر چیز، گواهى! (117)

(با این حال،) اگر آنها را مجازات کنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نیستند); و اگر آنان را ببخشى، توانا و حکیمى! (نه کیفر تو نشانه بى‏حکمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)»(118)

خداوند مى‏گوید: «امروز، روزى است که راستى راستگویان، به آنها سود مى‏بخشد; براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن مى‏گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مى‏مانند; هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند; این، رستگارى بزرگ است!» (119)

حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آن خداست; و او بر هر چیزى تواناست. (120)

 

(4) سورة النساء از آیه 80

(4) سورة النساء
 از آیه 80


کافى است که او یار و مدافع تو باشد. (81)

آیا درباره قرآن نمى‏اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏یافتند. (82)

و هنگامى که خبرى از پیروزى یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع مى‏سازند; در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافى دارند- بازگردانند، از ریشه‏هاى مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده کمى، همگى از شیطان پیروى مى‏کردید (و گمراه مى‏شدید). (83)

در راه خدا پیکار کن! تنها مسؤول وظیفه خود هستى! و مؤمنان را (بر این کار،) تشویق نما! امید است خداوند از قدرت کافران جلوگیرى کند (حتى اگر تنها خودت به میدان بروى)! و خداوند قدرتش بیشتر، و مجازاتش دردناکتر است. (84)

کسى که شفاعت ( تشویق و کمک) به کار نیکى کند، نصیبى از آن براى او خواهد بود; و کسى که شفاعت ( تشویق و کمک) به کار بدى کند، سهمى از آن خواهد داشت. و خداوند، حسابرس و نگهدار هر چیز است. (85)

هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید; یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد. (86)

خداوند، معبودى جز او نیست! و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز -که شکى در آن نیست- جمع مى‏کند! و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟ (87)

چرا درباره منافقین دو دسته شده‏اید؟! (بعضى جنگ با آنها را ممنوع، و بعضى مجاز مى‏دانید.) در حالى که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملا وارونه کرده است! آیا شما مى‏خواهید کسانى را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالى که هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى یافت. (88)

آنان آرزو مى‏کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوى یکدیگر باشید. بنابر این، از آنها دوستانى انتخاب نکنید، مگر اینکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هرگاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یار و یاورى اختیار نکنید!. (89)

مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بسته‏اند;یا آنها که به سوى شما مى‏آیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده‏اند; (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایى مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلط مى‏کند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کناره‏گیرى کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمى‏دهد که متعرض آنان شوید. (90)

بزودى جمعیت دیگرى را مى‏یابید که مى‏خواهند هم از ناحیه شما در امان باشند، و هم از ناحیه قوم خودشان (که مشرکند. لذا نزد شما ادعاى ایمان مى‏کنند; ولى) هر زمان آنان را به سوى فتنه (و بت پرستى) بازگردانند، با سر در آن فرو مى‏روند! اگر از درگیرى با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما نکشیدند، آنها را هر جا یافتید اسیر کنید و (یا) به قتل برسانید! آنها کسانى هستند که ما براى شما، تسلط آشکارى نسبت به آنان قرار داده‏ایم. (91)

هیچ فرد باایمانى مجاز نیست که مؤمنى را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روى خطا و اشتباه از او سر زند; (و در عین حال،) کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایى به کسان او بپردازد; مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهى باشد که دشمنان شما هستند (و کافرند)، ولى مقتول باایمان بوده، (تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیتى باشد که میان شما و آنها پیمانى برقرار است، باید خونبهاى او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسى (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مى‏گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهى است. و خداوند، دانا و حکیم است. (92)

و هر کس، فرد باایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است; در حالى که جاودانه در آن مى‏ماند; و خداوند بر او غضب مى‏کند; و او را از رحمتش دور مى‏سازد; و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است. (93)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که در راه خدا گام مى‏زنید (و به سفرى براى جهاد مى‏روید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مى‏کند نگویید: «مسلمان نیستى‏» زیرا غنیمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلا چنین بودید; و خداوند بر شما منت نهاد (و هدایت شدید).پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است. (94)

(هرگز) افراد باایمانى که بدون بیمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانى را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان ( ترک‏کنندگان جهاد) برترى مهمى بخشیده; و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان،) خداوند وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمى برترى بخشیده است. (95)

درجات (مهمى) از ناحیه خداوند، و آمرزش و رحمت (نصیب آنان مى‏گردد); و (اگر لغزشهایى داشته‏اند،) خداوند آمرزنده و مهربان است. (96)

کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صف کفار جاى داشتید؟!)» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها ( فرشتگان) گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. (97)

مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که براستى تحت فشار قرار گرفته‏اند (و حقیقتا مستضعفند); نه چاره‏اى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مى‏یابند. (98)

ممکن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد; و خداوند، عفو کننده و آمرزنده است. (99)

کسى که در راه خدا هجرت کند، جاهاى امن فراوان و گسترده‏اى در زمین مى‏یابد. و هر کس بعنوان مهاجرت به سوى خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست; و خداوند، آمرزنده و مهربان است. (100)

هنگامى که سفر مى‏کنید، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید اگر از فتنه (و خطر) کافران بترسید; زیرا کافران، براى شما دشمن آشکارى هستند. (101)

و هنگامى که در میان آنها باشى، و (در میدان جنگ) براى آنها نماز را برپا کنى، باید دسته‏اى از آنها با تو (به نماز) برخیزند، و سلاحهایشان را با خود برگیرند; و هنگامى که سجده کردند (و نماز را به پایان رساندند)، باید به پشت سر شما (به میدان نبرد) بروند، و آن دسته دیگر که نماز نخوانده‏اند (و مشغول پیکار بوده‏اند)، بیایند و با تو نماز بخوانند; آنها باید وسایل دفاعى و سلاحهایشان (را در حال نماز) با خود حمل کنند; (زیرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شوید و یکباره به شما هجوم آورند. و اگر از باران ناراحتید، و یا بیمار (و مجروح )هستید، مانعى ندارد که سلاحهاى خود را بر زمین بگذارید; ولى وسایل دفاعى (مانند زره و خود را) با خود بردارید خداوند، عذاب خوارکننده‏اى براى کافران فراهم ساخته است. (102)

و هنگامى که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید; ایستاده، و نشسته، و در حالى که به پهلو خوابیده‏اید! و هرگاه آرامش یافتید (و حالت ترس زایل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز، وظیفه ثابت و معینى براى مؤمنان است! (103)

و در راه تعقیب دشمن، (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج مى‏بینید، آنها نیز همانند شما درد و رنج مى‏بینند; ولى شما امیدى از خدا دارید که آنها ندارند; و خداوند، دانا و حکیم است. (104)

ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم; تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى; و از کسانى مباش که از خائنان حمایت نمایى! (105)

و از خداوند، طلب آمرزش نما! که خداوند، آمرزنده و مهربان است. (106)

و از آنها که به خود خیانت کردند، دفاع مکن! زیرا خداوند، افراد خیانت‏پیشه گنهکار را دوست ندارد. (107)

آنها زشتکارى خود را از مردم پنهان مى‏دارند; اما از خدا پنهان نمى‏دارند، و هنگامى که در مجالس شبانه، سخنانى که خدا راضى نبود مى‏گفتند، خدا با آنها بود، خدا به آنچه انجام مى‏دهند، احاطه دارد. (108)

آرى، شما همانا هستید که در زندگى این جهان، از آنان دفاع کردید! اما کیست که در برابر خداوند، در روز رستاخیز از آنها دفاع کند؟! یا چه کسى است که وکیل و حامى آنها باشد؟! (109)

کسى که کار بدى انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت. (110)

و کسى که گناهى مرتکب شود، به زیان خود مرتکب شده; خداوند، دانا و حکیم است. (111)

و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود، سپس بیگناهى را متهم سازد، بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است. (112)

اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند; اما جز خودشان را گمراه نمى‏کنند; و هیچ‏گونه زیانى به تو نمى‏رسانند. و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد; و آنچه را نمى‏دانستى، به توآموخت; و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است. (113)

در بسیارى از سخنان درگوشى (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودى نیست; مگر کسى که (به این وسیله،) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند; و هر کس براى خشنودى پروردگار چنین کند، پاداش بزرگى به او خواهیم داد. (114)

کسى که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، ما او را به همان راه که مى‏رود مى‏بریم; و به دوزخ داخل مى‏کنیم; و جایگاه بدى دارد. (115)

خداوند، شرک به او را نمى‏آمرزد; (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏آمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است. (116)

آنچه غیر از خدا مى‏خوانند، فقط بتهایى است (بى‏روح)، که هیچ اثرى ندارد; و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است. (117)

خدا او را از رحمت خویش دور ساخته; و او گفته است: «از بندگان تو، سهم معینى خواهم گرفت! (118)

و آنها را گمراه مى‏کنم! و به آرزوها سرگرم مى‏سازم! و به آنان دستور مى‏دهم که (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینش پاک خدایى‏را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولى خود برگزیند، زیان آشکارى کرده است. (119)

شیطان به آنها وعده‏ها(ى دروغین) مى‏دهد; و به آرزوها، سرگرم مى‏سازد; در حالى که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمى‏دهد. (120)

آنها ( پیروان شیطان) جایگاهشان جهنم است; و هیچ راه فرارى ندارند. (121)

و کسانى که ایمان آورده‏اند و اعمال صالح انجام داده‏اند، بزودى آن را در باغهایى از بهشت وارد مى‏کنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند. وعده حق خداوند است و کیست که در گفتار و وعده‏هایش، از خدا صادقتر باشد؟! (122)

(فضیلت و برترى) به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست; هر کس عمل بدى انجام دهد، کیفر داده مى‏شود; و کسى را جز خدا، ولى و یاور خود نخواهد یافت. (123)

و کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مى‏شوند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. (124)

دین و آیین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاک ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستى خود، انتخاب کرد. (125)

آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست; و خداوند به هر چیزى احاطه دارد. (126)

از تو درباره حکم زنان سؤال مى‏کنند; بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آنچه در قرآن درباره زنان یتیمى که حقوقشان را به آنها نمى‏دهید، و مى‏خواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره کودکان صغیر و ناتوان براى شما بیان شده است، (قسمتى از سفارشهاى خداوند در این زمینه مى‏باشد; و نیز به شما سفارش مى‏کند که) با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکیها انجام مى‏دهید; خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شایسته مى‏دهد). (127)

و اگر زنى، از طغیان و سرکشى یا اعراض شوهرش، بیم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره‏اى از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است; اگر چه مردم (طبق غریزه حب ذات، در این گونه موارد) بخل مى‏ورزند. و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد). (128)

شما هرگز نمى‏توانید (از نظر محبت قلبى) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولى تمایل خود را بکلى متوجه یک طرف نسازید که دیگرى را بصورت زنى که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است. (129)

(اما) اگر (راهى براى اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بى‏نیاز مى‏کند; و خداوند، داراى فضل و کرم، و حکیم است. (130)

آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن خداست. و ما به کسانى که پیش از شما، کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، سفارش کردیم، (همچنین) به شما (نیز) سفارش مى‏کنیم که از (نافرمانى) خدا بپرهیزید! و اگر کافر شوید، (به خدا زیانى نمى‏رسد; زیرا) براى خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، و خداوند، بى‏نیاز و ستوده است. (131)

براى خداست آنچه در آسمانها و زمین است; و کافى است که خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد. (132)

اى مردم! اگر او بخواهد، شما را از میان مى‏برد و افراد دیگرى را (به جاى شما) مى آورد، و خداوند، بر این کار تواناست. (133)

کسانى که پاداش دنیوى بخواهند، (و در قید نتایج معنوى و اخروى نباشند، در اشتباهند; زیرا) پاداش دنیا و آخرت نزد خداست; و خداوند، شنوا و بیناست. (134)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! کاملا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! (چرا که) اگر آنها غنى یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین، از هوى و هوس پیروى نکنید; که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمایید، خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است. (135)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانى) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعى) بیاورید کسى که خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است. (136)

کسانى که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دیگربار کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید، و آنها را به راه (راست) هدایت نخواهد کرد. (137)

به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکى در انتظار آنهاست! (138)

همانها که کافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مى‏کنند. آیا عزت و آبرو نزد آنان مى‏جویند؟ با اینکه همه عزتها از آن خداست؟! (139)

و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مى‏کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند! وگرنه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى‏کند. (140)

منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار مى‏کشند و مراقب شما هستند; اگر فتح و پیروزى نصیب شما گردد، مى‏گویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) ; س‏خ‏للّهو اگر بهره‏اى نصیب کافران گردد، به آنان مى‏گویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمى‏کردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داورى مى‏کند; و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است. (141)

منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند; در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد; و هنگامى که به نماز برمى‏خیزند، با کسالت برمى‏خیزند; و در برابر مردم ریا مى‏کنند; و خدا را جز اندکى یاد نمى‏نمایند! (142)

نم نم آنها افراد بى‏هدفى هستند که نه سوى اینها، و نه سوى آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى یافت. (143)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! غیر از مؤمنان، کافران را ولى و تکیه‏گاه خود قرار ندهید! آیا مى‏خواهید (با این عمل،) دلیل آشکارى بر ضد خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟! (144)

منافقان در پایین‏ترین درکات دوزخ قرار دارند; و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت! (بنابر این، از طرح دوستى با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!) (145)

مگر آنها که توبه کنند، و جبران و اصلاح نمایند، به (دامن لطف) خدا، چنگ زنند، و دین خود را براى خدا خالص کنند; آنها با مؤمنان خواهند بود; و خداوند به افراد باایمان، پاداش عظیمى خواهد داد. (146)

خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شکرگزارى کنید و ایمان آورید؟ خدا شکرگزار و آگاه است. (اعمال و نیات شما را مى‏داند، و به اعمال نیک، پاداش نیک مى دهد.) (147)

خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیها(ى دیگران) را اظهار کند; مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست. (148)

اگر نیکیها را آشکار یا مخفى سازید، و از بدیها گذشت نمایید، خداوند بخشنده و تواناست (و با اینکه قادر بر انتقام است، عفو و گذشت مى‏کند). (149)

کسانى که خدا و پیامبران او را انکار مى‏کنند، و مى‏خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و مى‏گویند: «به بعضى ایمان مى‏آوریم، و بعضى را انکار مى کنیم‏» و مى‏خواهند در میان این دو، راهى براى خود انتخاب کنند... (150)

آنها کافران حقیقى‏اند; و براى کافران، مجازات خوارکننده‏اى فراهم ساخته‏ایم. (151)

(ولى) کسانى که به خدا و رسولان او ایمان آورده، و میان احدى از آنها فرق نمى‏گذارند، پاداششان را خواهد داد; خداوند، آمرزنده و مهربان است. (152)

اهل کتاب از تو مى‏خواهند کتابى از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنى; (در حالى که این یک بهانه است;) آنها از موسى، بزرگتر از این را خواستند، و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده! س‏ذللّه و بخاطر این ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلایل روشن که براى آنها آمد، (به خدایى) انتخاب کردند، ولى ما از آن درگذشتیم (و عفو کردیم) و به موسى، برهان آشکارى دادیم. (153)

و کوه طور را بر فراز آنها برافراشتیم; و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم، و به آنها گفتیم: س‏خ‏للّه(براى توبه،) از در (بیت المقدس) با خضوع درآیید!» و (نیز) گفتیم: «روز شنبه تعدى نکنید (و دست از کار بکشید!)» و از آنان (در برابر همه اینها،) پیمان محکمى گرفتیم. (154)

(ولى) بخاطر پیمان‏شکنى آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران بناحق، و بخاطر اینکه (از روى استهزا) مى‏گفتند: «بر دلهاى ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمى‏کنیم! س‏ذللّه رانده درگاه خدا شدند.) آرى، خداوند بعلت کفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده; که جز عده کمى (که راه حق مى‏پویند و لجاج ندارند،) ایمان نمى‏آورند. (155)

و (نیز) بخاطر کفرشان، و تهمت بزرگى که بر مریم زدند. (156)

و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالى که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند; لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانى که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى مى‏کنند; و قطعا او را نکشتند! (157)

بلکه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است. (158)

و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او ( حضرت مسیح) ایمان مى‏آورد; و روز قیامت، بر آنها گواه خواهد بود. (159)

بخاطر ظلمى که از یهود صادر شد، و (نیز) بخاطر جلوگیرى بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آنها حلال بود، حرام کردیم. (160)

و (همچنین) بخاطر ربا گرفتن، در حالى که از آن نهى شده بودند; و خوردن اموال مردم بباطل; و براى کافران آنها، عذاب دردناکى آماده کرده‏ایم. (161)

ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان (از امت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان مى‏آورند. (همچنین) نمازگزاران و زکات‏دهندگان و ایمان‏آورندگان به خدا و روز قیامت، بزودى به همه آنان پاداش عظیمى خواهیم داد. (162)

ما به تو وحى فرستادیم; همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم; و (نیز) به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط ( بنى اسرائیل) و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى نمودیم; و به داوود زبور دادیم. (163)

و پیامبرانى که سرگذشت آنها را پیش از این، براى تو باز گفته‏ایم; و پیامبرانى که سرگذشت آنها را بیان نکرده‏ایم; و خداوند با موسى سخن گفت. (و این امتیاز، از آن او بود.) (164)

آ آ پیامبرانى که بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود;) و خداوند، توانا و حکیم است. (165)

ولى خداوند گواهى مى‏دهد به آنچه بر تو نازل کرده; که از روى علمش نازل کرده است، و فرشتگان (نیز) گواهى مى‏دهند; هر چند گواهى خدا کافى است. (166)

کسانى که کافر شدند، و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، در گمراهى دورى گرفتار شده‏اند. (167)

کسانى که کافر شدند، و (به خود و دیگران) ستم کردند، هرگز خدا آنها را نخواهد بخشید، و آنان را به هیچ راهى هدایت نخواهد کرد، (168)

مگر به راه دوزخ! که جاودانه در آن خواهند ماند; و این کار براى خدا آسان است! (169)

اى مردم! پیامبر(ى که انتظارش را مى‏کشیدید،) حق را از جانب پروردگارتان آورد; به او ایمان بیاورید که براى شما بهتر است! و اگر کافر شوید، (به خدا زیانى نمى رسد، زیرا) آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست، و خداوند، دانا و حکیم است. (170)

اى اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روى) نکنید! و در باره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسى بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود; و روحى (شایسته) از طرف او بود. بنابر این، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید! و نگویید: «(خداوند) سه‏گانه است!» (از این سخن) خوددارى کنید که براى شما بهتر است! خدا، تنها معبود یگانه است; او منزه است که فرزندى داشته باشد; (بلکه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمین است; و براى تدبیر و سرپرستى آنها، خداوند کافى است. (171)

هرگز مسیح از این ابا نداشت که بنده خدا باشد; و نه فرشتگان مقرب او (از این ابا دارند). و آنها که از عبودیت و بندگى او، روى برتابند و تکبر کنند، بزودى همه آنها را (در قیامت) نزد خود جمع خواهد کرد. (172)

اما آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را بطور کامل خواهد داد; و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد افزود. و آنها را که ابا کردند و تکبر ورزیدند، مجازات دردناکى خواهد کرد; و براى خود، غیر از خدا، سرپرست و یاورى نخواهند یافت. (173)

اى مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; و نور آشکارى به سوى شما نازل کردیم. (174)

اما آنها که به خدا ایمان آوردند و به (آن کتاب آسمانى) چنگ زدند، بزودى همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت; و در راه راستى، به سوى خودش هدایت مى‏کند. (175)

از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال مى‏کنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را براى شما بیان مى‏کند: اگر مردى از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را که به جا گذاشته، از او (ارث) مى‏برد; و (اگر خواهرى از دنیا برود، وارث او یک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مى‏برد، در صورتى که (میت) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مى‏برند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود تقسیم مى‏کنند; و) براى هر مذکر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند (احکام خود را) براى شما بیان مى‏کند تا گمراه نشوید; و خداوند به همه چیز داناست. س‏ذللّه (176)

 

(4) سورة النساء تا آیه 80

(4) سورة النساء
 تا آیه 80

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید; و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مى‏خواهید، نام او را مى‏برید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست. (1)

و اموال یتیمان را (هنگامى که به حد رشد رسیدند) به آنها بدهید! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نکنید! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگى است! (2)

و اگر مى‏ترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى‏ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى‏کند. (3)

و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهى (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید! (4)

اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید و از آن، به آنها روزى دهید! و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید! (5)

و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخورید! هر کس که بى‏نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند; و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مى‏کشد،) از آن بخورد. و هنگامى که اموالشان را به آنها بازمى‏گردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند براى محاسبه کافى است. (6)

براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى مى‏گذارند، سهمى است; و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى‏گذارند، سهمى; خواه آن مال، کم باشد یا زیاد; این سهمى است تعیین شده و پرداختنى. (7)

و اگر بهنگام تقسیم (ارث)، خویشاوندان (و طبقه‏اى که ارث نمى‏برند) و یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزى از آن اموال را به آنها بدهید! و با آنان به طور شایسته سخن بگویید! (8)

کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود بیادگار بگذارند از آینده آنان مى‏ترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند، و سخنى استوار بگویند. (9)

کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت،) تنها آتش مى‏خورند; و بزودى در شعله‏هاى آتش (دوزخ) مى‏سوزند. (10)

خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مى‏کند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست; و اگر یکى باشد، نیمى (از میراث،) از آن اوست. و براى هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش یک ششم مى‏برد (و پنج ششم باقیمانده، براى پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتى است که او کرده، و بعد از اداى دین است -شما نمى‏دانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک براى شما سودمندترند!- این فریضه الهى است; و خداوند، دانا و حکیم است. (11)

و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند; و اگر فرزندى داشته باشند، یک چهارم از آن شماست; پس از انجام وصیتى که کرده‏اند، و اداى دین (آنها). و براى زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشید; و اگر براى شما فرزندى باشد، یک هشتم از آن آنهاست; بعد از انجام وصیتى که کرده‏اید، و اداى دین. و اگر مردى بوده باشد که کلاله ( خواهر یا برادر) از او ارث مى‏برد، یا زنى که برادر یا خواهرى دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند); و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند; پس از انجام وصیتى که شده، و اداى دین; بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست; و خدا دانا و بردبار است. (12)

اینها مرزهاى الهى است; و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغهایى از بهشت وارد مى‏کند که همواره، آب از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن مى‏مانند; و این، پیروزى بزرگى است! (13)

و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مى‏کند که جاودانه در آن خواهد ماند; و براى او مجازات خوارکننده‏اى است. (14)

و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبید! اگر گواهى دادند، آنان ( زنان) را در خانه ها(ى خود) نگاه دارید تا مرگشان فرارسد; یا اینکه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد. (15)

و از میان شما، آن مردان و زنانى که (همسر ندارند، و) مرتکب آن کار (زشت) مى‏شوند، آنها را آزار دهید (و حد بر آنان جارى نمایید)! و اگر توبه کنند، و (خود را) اصلاح نمایند، (و به جبران گذشته بپردازند،) از آنها درگذرید! زیرا خداوند، توبه‏پذیر و مهربان است. (16)

پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى‏دهند، سپس زود توبه مى‏کنند. خداوند، توبه چنین اشخاصى را مى‏پذیرد; و خدا دانا و حکیم است. (17)

براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى‏دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مى‏رسد مى‏گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست; و نه براى کسانى که در حال کفر از دنیا مى‏روند; اینهاکسانى هستند که عذاب دردناکى برایشان فراهم کرده‏ایم. (18)

اینها اینها اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها داده‏اید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتى) کراهت داشتید، (فورا تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى‏دهد! (19)

و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانى (بعنوان مهر) به او پرداخته‏اید، چیزى از آن را پس نگیرید! آیا براى بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل مى‏شوید؟! (20)

و چگونه آن را باز پس مى‏گیرید، در حالى که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته‏اید؟ و (از این گذشته،) آنها (هنگام ازدواج،) از شما پیمان محکمى گرفته‏اند! (21)

با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کرده‏اند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه درگذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است; زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است. (22)

حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه‏ها، و خاله‏ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر داده‏اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته‏اند از همسرانى که با آنها آمیزش جنسى داشته‏اید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسى نداشته‏اید، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- و (همچنین) همسرهاى پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخوانده‏ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید; مگر آنچه در گذشته واقع شده; چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است. (23)

و زنان شوهردار (بر شما حرام است;) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شده‏اید; (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است;) اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید; در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى نمایید. و زنانى را که متعه ( ازدواج موقت) مى‏کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین‏مهر، با یکدیگر توافق کرده‏اید. (بعدا مى‏توانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) خداوند، دانا و حکیم است. (24)

و آنها که توانایى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، مى‏توانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند -خدا به ایمان شما آگاه‏تر است; و همگى اعضاى یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید; به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که «محصنه‏» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند; و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. (25)

خداوند مى‏خواهد (با این دستورها، راه‏هاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشکار سازد، و به سنتهاى (صحیح) پیشینیان رهبرى کند. و خداوند دانا و حکیم است. (26)

خدا مى‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید)، اما آنها که پیرو شهواتند، مى‏خواهند شما بکلى منحرف شوید. (27)

خدا میخواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند; و انسان، ضعیف آفریده شده; (و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است) (28)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشى نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. (29)

و هر کس این عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، بزودى او را در آتشى وارد خواهیم ساخت; و این کار براى خدا آسان است. (30)

اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى‏شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى‏پوشانیم; و شما را در جایگاه خوبى وارد مى‏سازیم. (31)

برتریهایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهاى طبیعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است. ولى با این حال،) مردان نصیبى از آنچه به دست مى‏آورند دارند، و زنان نیز نصیبى; (و نباید حقوق هیچ‏یک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، براى رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست. (32)

براى هر کسى، وارثانى قرار دادیم، که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند; و (نیز) کسانى که با آنها پیمان بسته‏اید، نصیبشان را بپردازید! خداوند بر هر چیز، شاهد و ناظر است. (33)

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مى‏کنند. و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏کنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.) (34)

و اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مى‏کند; زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است). (35)

و خدا را بپرستید! و هیچ‏چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید; همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آنها هستید; زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق دیگران سرباز مى‏زند،) دوست نمى‏دارد. (36)

آنها کسانى هستند که بخل مى‏ورزند، و مردم را به بخل دعوت مى‏کنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان مى‏نمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته;) و ما براى کافران، عذاب خوارکننده‏اى آماده کرده‏ایم. (37)

و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان‏دادن به مردم انفاق مى‏کنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند; (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنهاست;) و کسى که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینى است. (38)

چه مى‏شد اگر آنها به خدا و روز بازپسین ایمان مى‏آوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، (در راه او) انفاق مى‏کردند؟! و خداوند از (اعمال و نیات) آنها آگاه است. (39)

خداوند (حتى) به اندازه سنگینى ذره‏اى ستم نمى‏کند; و اگر کار نیکى باشد، آن را دو چندان مى‏سازد; و از نزد خود، پاداش عظیمى (در برابر آن) مى‏دهد. (40)

حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى‏آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟ (41)

در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو مى‏کنند که اى کاش (خاک بودند، و) خاک آنها با زمینهاى اطراف یکسان مى‏شد (و بکلى محو و فراموش مى‏شدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنى را نمى‏توانند از خدا پنهان کنند. (42)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مى‏گویید! و همچنین هنگامى که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضاى حاجت‏» کرده‏اید، و یا با زنان آمیزش جنسى داشته‏اید، و در این حال، آب (براى وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکى تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است. (43)

آیا ندیدى کسانى را که بهره‏اى از کتاب (خدا) به آنها داده شده بود، (به جاى اینکه از آن، براى هدایت خود و دیگران استفاده کنند، براى خویش) گمراهى مى‏خرند، و مى‏خواهند شما نیز گمراه شوید؟ (44)

خدا به دشمنان شما آگاهتر است; (ولى آنها زیانى به شما نمى‏رسانند.) و کافى است که خدا ولى شما باشد; و کافى است که خدا یاور شما باشد. (45)

بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف مى‏کنند; و (به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم‏»)، مى‏گویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز مى‏گویند:) بشنو! که هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مى‏گویند:) راعنا ( ما را تحمیق کن! )» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى این همه لجاجت) تند: «شنیدیم و اطاعت کردیم; و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم) س‏ذللّه، براى آنان بهتر،و با واقعیت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است; از این رو جز عده کمى ایمان نمى‏آورند. (46)

اى کسانى که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم -و هماهنگ با نشانه‏هایى است که با شماست- ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت‏» ( گروهى از تبهکاران بنى اسرائیل) را دور ساختیم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است! (47)

خداوند (هرگز) شرک را نمى‏بخشد! و پایین‏تر از آن را براى هر کس (بخواهد و شایسته بداند) مى‏بخشد. و آن کسى که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است. (48)

آیا ندیدى کسانى را که خودستایى مى‏کنند؟! (این خود ستاییها، بى‏ارزش است;) بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش مى‏کند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. (49)

ببین چگونه بر خدا دروغ مى‏بندند! و همین گناه آشکار، (براى مجازات آنان) کافى است. (50)

آیا ندیدى کسانى را که بهره‏اى از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت‏» و س‏خ‏للّهطاغوت‏» ( بت و بت‏پرستان) ایمان مى‏آورند، و درباره کافران مى‏گویند: «آنها، از کسانى که ایمان آورده‏اند، هدایت یافته‏ترند»؟! (51)

آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است; و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، یاورى براى او نخواهى یافت. (52)

آیا آنها ( یهود) سهمى در حکومت دارند (که بخواهند چنین داورى کنند)؟ در حالى که اگر چنین بود، (همه چیز را در انحصار خود مى‏گرفتند،) و کمترین حق را به مردم نمى‏دادند. (53)

یا اینکه نسبت به مردم ( پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى‏ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیار آنها ( پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم. (54)

ولى جمعى از آنها به آن ایمان آوردند; و جمعى راه (مردم را) بر آن بستند. و شعله فروزان آتش دوزخ، براى آنها کافى است! (55)

کسانى که به آیات ما کافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مى‏کنیم که هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهاى دیگرى به جاى آن قرار مى‏دهیم، تا کیفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روى حساب، کیفر مى‏دهد). (56)

و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، بزودى آنها را در باغهایى از بهشت وارد مى‏کنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است; همیشه در آن خواهند ماند; و همسرانى پاکیزه براى آنها خواهد بود; و آنان را در سایه‏هاى گسترده (و فرح بخش) جاى میدهیم. (57)

خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى مى‏کنید، به عدالت داورى کنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد! خداوند، شنوا و بیناست. (58)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر ( اوصیاى پیامبر) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. (59)

آیا ندیدى کسانى را که گمان مى‏کنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‏اند، ولى مى‏خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مى‏خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‏هاى دور دستى بیفکند. (60)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید س‏ذللّه، منافقان را مى‏بینى که (از قبول دعوت) تو، اعراض مى‏کنند! (61)

پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مى‏شوند، سپس به سراغ تو مى‏آیند، سوگند یاد مى‏کنند که منظور (ما از بردن داورى نزد دیگران)، جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟! (62)

آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مى‏داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما! (63)

ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند; و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند; و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد; خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند. (64)

به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند; و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند; و کاملا تسلیم باشند. (65)

اگر (همانند بعضى از امتهاى پیشین،) به آنان دستور مى‏دادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید س‏ذللّه، و یا: «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمى از آنها عمل مى‏کردند! و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مى‏شد انجام مى‏دادند، براى آنها بهتر بود; و موجب تقویت ایمان آنها مى‏شد. (66)

و در این صورت، پاداش بزرگى از ناحیه خود به آنها مى‏دادیم. (67)

و آنان را به راه راست، هدایت مى‏کردیم. (68)

و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده; از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان; و آنها رفیقهاى خوبى هستند! (69)

این موهبتى از ناحیه خداست. و کافى است که او، (از حال بندگان، و نیات و اعمالشان) آگاه است. (70)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید و در دسته‏هاى متعدد، یا بصورت دسته واحد، (طبق شرایط هر زمان و هر مکان،) به سوى دشمن حرکت نمایید! (71)

در میان شما، افرادى (منافق) هستند، که (هم خودشان سست مى‏باشند، و هم) دیگران را به سستى مى‏کشانند; اگر مصیبتى به شما برسد، مى‏گویند: «خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم، تا شاهد (آن مصیبت) باشیم!» (72)

و اگر غنیمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها دوستى و مودتى نبوده، مى‏گویند: «اى کاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگارى (و پیروزى) بزرگى مى‏رسیدیم!» (73)

کسانى که زندگى دنیا را به آخرت فروخته‏اند، باید در راه خدا پیکار کنند!و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهیم داد. (74)

چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)تضعیف شده‏اند، پیکار نمى‏کنید؟! همان افراد (ستمدیده‏اى) که مى‏گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! (75)

کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى‏کنند; و آنها که کافرند، در راه طاغوت ( بت و افراد طغیانگر). پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است. (76)

آیا ندیدى کسانى را که (در مکه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بدارید! و نماز را برپا کنید! و زکات بپردازید!» (اما آنها از این دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مى‏ترسیدند، همان گونه که از خدا مى‏ترسند، بلکه بیشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکى تاخیر نینداختى؟!» به آنها بگو: «سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است!و سراى آخرت، براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شکاف هسته خرمایى، به شما ستم نخواهد شد! (77)

هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد; هر چند در برجهاى محکم باشید! و اگر به آنها ( منافقان) حسنه (و پیروزى) برسد، مى‏گویند: «این، از ناحیه خداست.»و اگر سیئه (و شکستى) برسد، مى‏گویند: «این، از ناحیه توست.» بگو: «همه اینها از ناحیه خداست.» پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند؟! (78)

(آرى،) آنچه از نیکیها به تو مى‏رسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستادیم; و گواهى خدا در این باره، کافى است! (79)

کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده; و کسى که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسؤول نیستى). (80)

آنها در حضور تو مى‏گویند: «فرمانبرداریم‏»; اما هنگامى که از نزد تو بیرون مى‏روند، جمعى از آنان بر خلاف گفته‏هاى تو، جلسات سرى شبانه تشکیل مى‏دهند; آنچه را در این جلسات مى‏گویند، خداوند مى‏نویسد. اعتنایى به آنها نکن! (و از نقشه‏هاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توکل کن!

(3) سورة آل‏عمران

(3) سورة آل‏عمران

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1)

معبودى جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (2)

(همان کسى که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانه‏هاى کتب پیشین، منطبق است; و س‏خ‏للّهتورات‏» و «انجیل‏» را. (3)

پیش از آن، براى هدایت مردم فرستاد; و (نیز) کتابى که حق را از باطل مشخص مى‏سازد، نازل کرد; کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند; و خداوند (براى کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (4)

هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفى نمى‏ماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.) (5)

او کسى است که شما را در رحم (مادران)، آنچنان که مى‏خواهد تصویر مى‏کند. معبودى جز خداوند توانا و حکیم، نیست. (6)

او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم‏» ( صریح و روشن) است; که اساس این کتاب مى‏باشد; (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه‏» است ( آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود; ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مى‏گردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسیر (نادرستى) براى آن مى‏طلبند; در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مى‏گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم; همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمى‏شوند (و این حقیقت را درک نمى‏کنند). (7)

(راسخان در علم، مى‏گویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‏اى! (8)

پروردگارا! تو مردم را، براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد; زیرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمى‏کند. (ما به تو و رحمت بى‏پایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)» (9)

ثروتها و فرزندان کسانى که کافر شدند، نمى‏تواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد; (و از کیفر، رهایى بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند. (10)

(عادت آنان در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانى است که‏پیش از آنها بودند; آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت; و خداوند، شدید العقاب است. (11)

به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشید!) بزودى مغلوب خواهید شد; (و سپس در رستاخیز) به سوى جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهى است! (12)

در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مى‏کرد; و جمع دیگرى که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالى که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى‏دیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد.)و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یارى خود، تایید مى‏کند. در این، عبرتى است براى بینایان! (13)

محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است; (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند; ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است; و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست. (14)

بگو: «آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایه‏هاى مادى)، بهتر است؟» براى کسانى که پرهیزگارى پیشه کرده‏اند، (و از این سرمایه‏ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مى‏کنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایى است که نهرها از پاى درختانش مى‏گذرد; همیشه در آن خواهند بود; و همسرانى پاکیزه، و خشنودى خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست. (15)

همان کسانى که مى‏گویند: «پروردگارا! ما ایمان آورده‏ایم; پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!» (16)

آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت مى‏ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مى‏کنند، و در سحرگاهان، استغفار مى‏نمایند. (17)

خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستى،) گواهى مى‏دهد که معبودى جز او نیست; و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونه‏اى بر این مطلب،) گواهى مى‏دهند; در حالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد; معبودى جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است. (18)

دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود; و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او مى‏رسد; زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (19)

اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شده‏ایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصارى) و بى‏سوادان ( مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شده‏اید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مى‏یابند; و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است; و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (20)

کسانى که نسبت به آیات خدا کفر مى‏ورزند و پیامبران را بناحق مى‏کشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مى‏کنند به قتل مى‏رسانند، و به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده! (21)

آنها کسانى هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کننده‏اى) ندارند. (22)

آیا ندیدى کسانى را که بهره‏اى از کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى مى‏گردانند، در حالى که (از قبول حق) اعراض دارند؟ (23)

این عمل آنها، به خاطر آن است که مى‏گفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمى‏رسد. (و کیفر ما، به خاطر امتیازى که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این افترا (و دروغى که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (24)

پس چه گونه خواهند بود هنگامى که آنها را براى روزى که شکى در آن نیست ( روز رستاخیز) جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال براى خود) فراهم کرده ، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را مى‏چینند). (25)

بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویى; به هر کس بخواهى، حکومت مى‏بخشى; و از هر کس بخواهى، حکومت را مى‏گیرى; هر کس را بخواهى، عزت مى‏دهى; و هر که را بخواهى خوار مى‏کنى. تمام خوبیها به دست توست; تو بر هر چیزى قادرى. (26)

شب را در روز داخل مى‏کنى، و روز را در شب; و زنده را از مرده بیرون مى‏آورى، و مرده را زنده; و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى مى‏بخشى.» (27)

افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند; و هر کس چنین کند، هیچ رابطه‏اى با خدا ندارد (و پیوند او بکلى از خدا گسسته مى‏شود); مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقیه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مى‏دارد; و بازگشت (شما) به سوى خداست. (28)

بگو: «اگر آنچه را در سینه‏هاى شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را مى‏داند; و (نیز) از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاه مى‏باشد; و خداوند بر هر چیزى تواناست. (29)

روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مى‏بیند; و آرزو مى‏کند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زیادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مى‏دارد; و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (30)

بگو: «اگر خدا را دوست مى‏دارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد; و گناهانتان را ببخشد; و خدا آمرزنده مهربان است.» (31)

بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمى‏دارد.» (32)

خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. (33)

آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند; و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مى‏باشد) . (34)

(به یاد آورید) هنگامى را که همسر «عمران‏» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (35)

ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمى‏تواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم; و او و فرزندانش را از (وسوسه‏هاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‏دهم.» (36)

خداوند، او ( مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و به طرز شایسته‏اى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مى‏شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى‏دید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آورده‏اى؟!» گفت:«این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى‏دهد.» (37)

در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‏اى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مى‏شنوى!» (38)

و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به‏» یحیى «بشارت مى‏دهد; (کسى) که کلمه خدا ( مسیح) را تصدیق مى‏کند; و رهبر خواهد بود; و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (39)

او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مى‏دهد. س‏ذللّه (40)

(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانه‏اى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از کار مى‏افتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو! (41)

و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته; و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42)

اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع‏کنندگان، رکوع کن! (43)

(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى‏کنیم; و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعه‏کشى) به آب مى‏افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهده‏دار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى; و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.) (44)

(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه‏اى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مى‏دهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم‏» است; در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود; و از مقربان (الهى) است. (45)

و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شایستگان است.» (46)

(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، این‏گونه هر چه را بخواهد مى‏آفریند! هنگامى که چیزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مى‏گوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود مى‏شود. (47)

و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، مى‏آموزد. (48)

و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها مى‏گوید:) من نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‏ام; من از گل، چیزى به شکل پرنده مى‏سازم; سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص ( پیسى) را بهبودى مى‏بخشم; و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏کنم; و از آنچه مى‏خورید، و در خانه‏هاى خود ذخیره مى‏کنید، به شما خبر مى‏دهم; مسلما در اینها، نشانه‏اى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید! (49)

و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق مى‏کنم; و (آمده‏ام) تا پاره‏اى از چیزهایى را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم; و نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‏ام; پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید! (50)

خداوند، پروردگار من و شماست; او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!; س‏ذللّه (51)

هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوى خدا (براى تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما یاوران خداییم; به خدا ایمان آوردیم; و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آورده‏ایم. (52)

پروردگارا! به آنچه نازل کرده‏اى، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروى نمودیم; ما را در زمره گواهان بنویس!» (53)

و (یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش،) نقشه کشیدند; و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره‏جویى کرد; و خداوند، بهترین چاره‏جویان است. (54)

(به یاد آورید) هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: «من تو را برمى‏گیرم و به سوى خود، بالا مى‏برم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مى‏سازم; و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرارمى‏دهم; سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مى‏کنم. (55)

اما آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکى خواهم کرد; و براى آنها، یاورانى نیست. (56)

اما آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد; و خداوند، ستمکاران را دوست نمى‏دارد.» (57)

اینها را که بر تو مى‏خوانیم، از نشانه‏ها(ى حقانیت تو) است، و یادآورى حکیمانه است. (58)

مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است; که او را از خاک آفرید، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) (59)

اینها حقیقتى است از جانب پروردگار تو; بنابر این، از تردید کنندگان مباش! (60)

هرگاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (61)

این همان سرگذشت واقعى (مسیح) است. (و ادعاهایى همچون الوهیت او، یا فرزند خدا بودنش، بى‏اساس است.) و هیچ معبودى، جز خداوند یگانه نیست; و خداوند توانا و حکیم است. (62)

اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روى گردانند، (بدان که طالب حق نیستند; و) خداوند از مفسده‏جویان، آگاه است. (63)

بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است; که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم; و بعضى از ما، بعضى دیگر را -غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» (64)

اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مى‏کنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مى‏نمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمى‏کنید؟! (65)

شما کسانى هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید; چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو مى‏کنید؟! و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید. (66)

ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى; بلکه موحدى خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشرکان نبود. (67)

سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند; همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آورده‏اند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است. (68)

جمعى از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو مى‏کردند) شما را گمراه کنند; (اما آنها باید بدانند که نمى‏توانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمى‏کنند مگر خودشان را، و نمى‏فهمند! (69)

اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مى‏شوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مى‏دهید؟! (70)

اى اهل کتاب! چرا حق را با باطل (مى‏زمیزید و) مشتبه مى‏کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده مى‏دارید در حالى که مى‏دانید؟! (71)

و جمعى از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید; و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مى‏دانند; و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد). (72)

و جز به کسى که از آیین شما پیروى مى‏کند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهى است! (و این توطئه شما، در برابر آن بى اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسى همانند شما (کتاب آسمانى) داده مى‏شود، یا اینکه مى‏توانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسى نیست; بلکه) به دست خداست; و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) مى‏دهد; و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)

هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود مى‏کند; و خداوند، داراى مواهب عظیم است.» (74)

و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مى‏گردانند; و کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى‏گردانند; مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى! این بخاطر آن است که مى‏گویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ مى‏بندند; در حالى که مى‏دانند (این سخن دروغ است). (75)

آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مى‏دارد; زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)

کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مى‏فروشند، آنها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمى‏گوید و به آنان در قیامت نمى‏نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمى‏سازد; و عذاب دردناکى براى آنهاست. (77)

در میان آنها ( یهود) کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان مى‏گردانند که گمان کنید (آنچه را مى‏خوانند،) از کتاب (خدا) است;در حالى که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) مى‏گویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مى‏بندند در حالى که مى‏دانند! (78)

براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آن‏گونه که کتاب خدا را مى‏آموختید و درس مى‏خواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!) (79)

و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت مى‏کند؟! (80)

و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مى‏کند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آرى) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)

پس کسى که بعد از این (پیمان محکم)، روى گرداند، فاسق است. (82)

آیا آنها غیر از آیین خدا مى‏طلبند؟! (آیین او همین اسلام است;) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. (83)

بگو: «به خدا ایمان آوردیم; و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده; و آنچه به موسى و عیسى و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است; ما در میان هیچ یک از آنان فرقى نمى‏گذاریم; و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.» (84)

و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زیانکاران است. (85)

« چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مى‏کند که بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول و آمدن نشانه‏هاى روشن براى آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد! (86)

کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. (87)

همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مى‏مانند; مجازاتشان تخفیف نمى‏یابد; و به آنها مهلت داده نمى‏شود. (88)

مگر کسانى که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند; (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد;) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (89)

کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچ‏گاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مى‏گیرد،) قبول نمى‏شود; و آنها گمراهان (واقعى)اند (چرا که هم راه خدا را گم کرده‏اند، و هم راه توبه را!). (90)

کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ‏یک آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناک است; و یاورانى ن

هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى‏رسید مگر اینکه از آنچه دوست مى‏دارید، (در راه خدا) انفاق کنید; و آنچه انفاق مى‏کنید، خداوند از آن آگاه است. (92)

همه غذاها(ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود; (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مى‏گویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایى که به پیامبران پیشین مى‏دهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!)» (93)

بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ مى‏بندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مى‏کنند). (94)

بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!» (95)

نخستین خانه‏اى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. (96)

در آن، نشانه‏هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است; و هر کس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بى‏نیاز است. (97)

بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مى‏ورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مى‏دهید!» (98)

بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ایمان آورده‏اند، از راه خدا بازمى‏دارید، و مى‏خواهید این راه را کج سازید؟! در حالى که شما (به درستى این راه) گواه هستید; و خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، غافل نیست!» (99)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاق‏افکنى و شعله‏ورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمى‏گردانند. (100)

و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحى قرار گرفته‏اید، و) آیات خدا بر شما خوانده مى‏شود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسک جویید!) و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهى راست، هدایت شده است. (101)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) (102)

و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفره‏اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد; این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى‏سازد; شاید پذیراى هدایت شوید. (103)

باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. (104)

و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آنکه نشانه‏هاى روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمى دارند. (105)

(آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهره‏هائى سفید، و چهره‏هائى سیاه مى‏گردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته مى‏شود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوت و برادرى در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مى‏ورزیدید! (106)

و اما آنها که چهره‏هایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مى‏مانند. (107)

« اینها آیات خداست; که بحق بر تو مى‏خوانیم. و خداوند (هیچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانیان نمى‏خواهد. (108)

و (چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالى که) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست; و همه کارها، به سوى او باز مى‏گردد (و به فرمان اوست.) (109)

شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شده‏اند; (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانى،) ایمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) (110)

آنها ( اهل کتاب، مخصوصا» یهود) هرگز نمى‏توانند به شما زیان برسانند، جز آزارهاى مختصر; و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست مى‏خورند; سپس کسى آنها را یارى نمى‏کند. (111)

هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است; مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به این و آن); و به خشم خدا، گرفتار شده‏اند; و مهر بیچارگى بر آنها زده شده; چرا که آنها به آیات خدا، کفر مى بناحق مى‏کشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند; و (به حقوق دیگران،) تجاوز مى‏نمودند. (112)

آنها همه یکسان نیستند; از اهل کتاب، جمعیتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مى‏کنند; و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مى‏خوانند; در حالى که سجده مى‏نمایند. (113)

به خدا و روز دیگر ایمان مى‏آورند; امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند; و در انجام کارهاى نیک، پیشى مى‏گیرند; و آنها از صالحانند. (114)

و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد! (و پاداش شایسته آن را مى‏بینند.) و خدا از پرهیزکاران، آگاه است. (115)

کسانى که کافر شدند، هرگز نمى‏توانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند. (116)

آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مى‏کنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نموده‏اند)، بوزد; و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده; بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم مى‏کنند. (117)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شر و فسادى در باره شما، کوتاهى نمى‏کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه‏هاى) دشمنى از دهان (و کلام)شان آشکار شده; و آنچه در دلهایشان پنهان مى‏دارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راه‏هاى پیشگیرى از شر آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118)

شما کسانى هستید که آنها را دوست مى‏دارید; اما آنها شما را دوست ندارند! در حالى که شما به همه کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مى‏کنند، (به دروغ) مى‏گویند: «ایمان آورده‏ایم!» اما هنگامى که تنها مى‏شوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مى‏گزند! بگو: «با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‏ها آگاه است.» (119)

اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مى‏کند; و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مى‏شوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشه‏هاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمى‏رساند; خداوند به آنچه انجام مى‏دهند، احاطه دارد. (120)

و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را که درباره طرح جنگ گفته مى‏شد، مى‏شنید; و اندیشه‏هایى را که بعضى در سر مى‏پروراندند، مى‏دانست). (121)

(و نیز به یاد آور) زمانى را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند); و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند); و افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند! (122)

خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت); در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفت فرمان پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را بجا آورده باشید! (123)

در آن هنگام که تو به مؤمنان مى‏گفتنى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود مى‏آیند، یارى کند؟!» (124)

آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، که نشانه‏هایى با خود دارند، مدد خواهد داد! (125)

ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده; وگرنه، پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است! (126)

(این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند; یا آنها را با ذلت برگرداند; تا مایوس و ناامید، (به وطن خود) بازگردند. (127)

هیچ‏گونه اختیارى (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ،) براى تو نیست; مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند. (128)

و آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مى‏بخشد; و هر کس را بخواهد، مجازات مى‏کند; و خداوند آمرزنده مهربان است. (129)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید! (130)

و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است! (131)

و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید! (132)

و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است; و براى پرهیزگاران آماده شده است. (133)

همانها که در توانگرى و تنگدستى، انفاق‏مى‏کنند; و خشم خود را فرو مى‏برند; و از خطاى مردم درمى‏گذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد. (134)

و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‏افتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏کنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمى‏ورزند، با اینکه مى‏دانند. (135)

آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشتهایى است که از زیر درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن میمانند; چه نیکو است پاداش اهل عمل! (136)

پیش از شما، سنت‏هایى وجود داشت; (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهایى داشتند; که شما نیز، همانند آن را دارید.) پس در روى زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب‏کنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟! (137)

این، بیانى است براى عموم مردم; و هدایت و اندرزى است براى پرهیزگاران! (138)

و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید! (139)

اگر (در میدان احد،) به شما جراحتى رسید (و ضربه‏اى وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مى‏گردانیم; (-و این‏خاصیت زندگى دنیاست-) تا خدا، افرادى را که ایمان آورده‏اند، بداند (و شناخته شوند); و خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمى‏دارد. (140)

و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند); و کافران را به تدریج نابود سازد. (141)

آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟! (142)

و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آنکه با آن روبه‏رو شوید، آرزو مى‏کردید; سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالى که به آن نگاه مى‏کردید (و حاضر نبودید به آن تن دردهید! چقدر میان گفتار و کردار شما فاصله است؟!) (143)

محمد (ص) فقط فرستاده خداست; و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند; آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمى‏گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند; و خداوند بزودى شاکران (و استقامت‏کنندگان) را پاداش خواهد داد. (144)

هیچ‏کس، جز به فرمان خدا، نمى‏میرد; سرنوشتى است تعیین شده; (بنابر این، مرگ پیامبر یا دیگران، یک سنت الهى است.) هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگى خود، در این راه گام بردارد،) چیزى از آن به او خواهیم داد; و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى‏دهیم; و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. (145)

چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ‏گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى‏رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند); و خداوند استقامت‏کنندگان را دوست دارد. (146)

سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهاى ما در کارها، چشم‏پوشى کن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (147)

از این‏رو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد; و خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد. (148)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از کسانى که کافر شده‏اند اطاعت کنید، شما را به گذشته‏هایتان بازمى‏گردانند; و سرانجام، زیانکار خواهید شد. (149)

(آنها تکیه‏گاه شما نیستند،) بلکه ولى و سرپرست شما، خداست; و او بهترین یاوران است. (150)

بزودى در دلهاى کافران، بخاطر اینکه بدون دلیل، چیزهایى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مى‏افکنیم; و جایگاه آنها، آتش است; و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران! (151)

خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشید; در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مى‏رساندید; (و این پیروزى ادامه داشت) تا اینکه سست شدید; و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید; و بعد از آن که آنچه را دوست مى‏داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند; و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت; (و پیروزى شما به شکست انجامید;) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید; و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. (152)

(به خاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا میرفتید; و جمعى در وسط بیابان پراکنده شدند; و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمى‏کردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا مى‏زد. سپس اندوه‏ها را یکى پس از دیگرى به شما جزا داد; این بخاطر آن بود که دیگر براى از دست رفتن (غنایم جنگى) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبت‏هایى که بر شما وارد مى‏گردد. و خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است. (153)

سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت; اماگروه دیگرى در فکر جان خویش بودند; (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند; و مى‏گفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى‏شود؟!» بگو: س‏خ‏للّههمه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزى را پنهان مى‏دارند که براى تو آشکار نمى‏سازند; مى‏گویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمى‏شدیم!» بگو: «اگر هم در خانه‏هاى خود بودید، آنهایى که کشته‏شدن بر آنها مقرر شده بود، قطعا به سوى آرامگاه‏هاى خود، بیرون مى‏آمدند (و آنها را به قتل مى‏رساندند). و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینه‏هایتان پنهان دارید، بیازماید; و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند; و خداوند از آنچه در درون سینه‏هاست، با خبر است. (154)

کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت; و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است. (155)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مى‏روند، یا در جنگ شرکت مى‏کنند (و از دنیا مى‏روند و یا کشته مى‏شوند)، مى‏گویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمى‏مردند و کشته نمى‏شدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید،) تا خدا این حسرت را بر دل آنها ( کافران) بگذارد. خداوند، زنده مى‏کند و مى‏میراند; (و زندگى و مرگ، به دست اوست;) و خدا به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست. (156)

اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکرده‏اید; زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آورى میکنند، بهتر است! (157)

و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوى خدا محشور مى‏شوید. (بنابراین، فانى نمى‏شوید که از فنا، وحشت داشته باشید.) (158)

به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. (159)

اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند! (160)

(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالى که) ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند! و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) مى‏آورد; سپس به هر کس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده است)، بطور کامل داده مى‏شود; و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید) . (161)

آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است. (162)

هر یک از آنان، درجه و مقامى در پیشگاه خدا دارند; و خداوند به آنچه انجام مى‏دهند، بیناست. (163)

خداوند بر مؤمنان منت نهاد ( نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت; که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد; هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند. (164)

آیا هنگامى که مصیبتى (در میدان جنک احد) به شما رسید، در حالى که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزى قادر است. (و چنانچه روش خود را اصلاح کنید، در آینده شما را پیروز مى‏کند.)» (165)

و آنچه (در روز احد،) در روزى که دو دسته ( مؤمنان و کافران) با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهى) بود; و براى این بود که مؤمنان را مشخص کند. (166)

و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند; آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر مى‏دانستیم جنگى روى خواهد داد، از شما پیروى مى‏کردیم. (اما مى‏دانیم جنگى نمى‏شود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان; به زبان خود چیزى مى‏گویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان مى‏کنند، آگاهتر است. (167)

(منافقان) آنها هستند که به برادران خود -در حالى که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروى مى‏کردند، کشته نمى‏شدند!» بگو: «(مگر شما مى‏توانید مرگ افراد را پیش‏بینى کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى‏گویید!» (168)

(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. (169)

آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند; و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند ( مجاهدان و شهیدان آینده )، خوشوقتند; (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى‏بینند; و مى‏دانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. (170)

و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند; و (مى‏بینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمى‏کند; (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند). (171)

آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند; (و هنوز زخمهاى میدان احد التیام نیافته بود، به سوى میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند;) براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است. (172)

اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم ( لشکر دشمن ) براى (حمله به) شما اجتماع کرده‏اند; از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود; و گفتند: «خدا ما را کافى است; و او بهترین حامى ماست.» (173)

به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند; در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید; و از رضاى خدا، پیروى کردند; و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. (174)

این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى‏اساس،) مى‏ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید! (175)

کسانى که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمى‏رسانند. (بعلاوه) خدا مى‏خواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد; و در نتیجه،) بهره‏اى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! (176)

(آرى،) کسانى که ایمان را دادند و کفر را خریدارى کردند، هرگز به خدا زیانى نمى‏رسانند; و براى آنها، مجازات دردناکى است! (177)

آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند; و براى آنها، عذاب خوارکننده‏اى (آماده شده) است! (178)

چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همان‏گونه که شما هستید واگذارد; مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید; این بر خلاف سنت الهى است;) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند; (و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختیار او مى‏گذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگى براى شماست. (179)

کسانى که بخل مى‏ورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمى‏کنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است; بلکه براى آنها شر است; بزودى در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقى به گردنشان مى‏افکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست; و خداوند، از آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است. (180)

خداوند، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بى‏نیازیم‏»، شنید! به زودى آنچه را گفتند، خواهیم نوشت; و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (مى‏نویسیم); و به آنها مى‏گوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)» (181)

این بخاطر چیزى است که دستهاى شما از پیش فرستاده (و نتیجه کار شماست) و بخاطر آن است که خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمى‏کند. (182)

(اینها) همان کسانى (هستند) که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد:) یک قربانى بیاورد، که آتش ( صاعقه آسمانى) آن را بخورد!» بگو: «پیامبرانى پیش از من، براى شما آمدند; و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند; پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست مى‏گویید؟!» (183)

پس (اگر این بهانه‏جویان،) تو را تکذیب کنند، (چیز تازه‏اى نیست;) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند; پیامبرانى که دلایل آشکار، و نوشته‏هاى متین و محکم، و کتاب روشنى‏بخش آورده بودند. (184)

هر کسى مرگ را مى‏چشد; و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت; آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شده‏اند و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست! (185)

به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مى‏شوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده ( یهود)، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته‏تر است; زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. (186)

و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتما آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولى آنها، آن را پشت سر افکندند; و به بهاى کمى فروختند; و چه بد متاعى مى‏خرند؟! (187)

گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال مى‏شوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکى) که انجام نداده‏اند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهى) برکنارند! (بلکه) براى آنها، عذاب دردناکى است! (188)

و حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست; و خدا بر همه چیز تواناست. (189)

مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏هاى (روشنى) براى خردمندان است. (190)

همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده‏اند، یاد مى‏کنند; و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى‏اندیشند; (و مى‏گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (191)

پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکنى، او را خوار و رسوا ساخته‏اى! و براى افراد ستمگر، هیچ یاورى نیست! (192)

پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت مى‏کرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم; پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهاى ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران! (193)

پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچ‏گاه از وعده خود، تخلف نمى‏کنى. (194)

خداوند، درخواست آنها را پذیرفت; (و فرمود:) من عمل هیچ عمل‏کننده‏اى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد; شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه‏هاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را مى‏بخشم; و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد مى‏کنم. این پاداشى است از طرف خداوند; و بهترین پاداشها نزد پروردگار است. (195)

رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد! (196)

این متاع ناچیزى است; و سپس جایگاهشان دوزخ، و چه بد جایگاهى است! (197)

ولى کسانى (که ایمان دارند، و) از پروردگارشان مى‏پرهیزند، براى آنها باغهایى از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جارى است; همیشه در آن خواهند بود. این، نخستین پذیرایى است که از سوى خداوند به آنها مى‏رسد; و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است! (198)

و از اهل کتاب، کسانى هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند; در برابر (فرمان) خدا خاضعند; و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمى‏فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب مى‏کند، و پاداش مى‏دهد.) (199)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید! (200)