قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

قرآن در کامپیوتر

دانلود نرم افزار های قرآنی یه صورت رایگان

سورة الانبیاء 21

سورة الانبیاء 21
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالى که در غفلتند و روى گردانند! (1)

هیچ یادآورى تازه‏اى از طرف پروردگارشان براى آنها نمى‏آید، مگر آنکه با بازى (و شوخى) به آن گوش مى‏دهند! (2)

این در حالى است که دلهایشان در لهو و بى‏خبرى فرو رفته است! و ستمگران پنهانى نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشرى همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر مى‏روید، با اینکه (چشم دارید و) مى‏بینید؟! (3)

(پیامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین، مى‏داند; و او شنوا و داناست!» (4)

آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحى نیست;) بلکه خوابهایى آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته; نه، بلکه او یک شاعر است! (اگر راست مى‏گوید) باید معجزه‏اى براى ما بیاورد; همان گونه که پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!» (5)

تمام آبادیهایى که پیش از اینها هلاک کردیم (تقاضاى معجزات گوناگون کردند،و خواسته آنان عملى شد، ولى) هرگز ایمان نیاوردند; آیا اینها ایمان مى‏آورند؟! (6)

ما پیش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مى‏کردیم، نفرستادیم! (همه انسان‏بودند، و از جنس بشر!) اگر نمى‏دانید، از آگاهان بپرسید. (7)

آنان را پیکرهایى که غذا نخورند قرار ندادیم! عمر جاویدان هم نداشتند! (8)

سپس وعده‏اى را که به آنان داده بودیم، وفا کردیم! آنها و هر کس را که مى‏خواستیم (از چنگ دشمنانشان) نجات دادیم; و مسرفان را هلاک نمودیم! (9)

ما بر شما کتابى نازل کردیم که وسیله تذکر (و بیدارى) شما در آن است! آیا نمى‏فهمید؟! (10)

چه بسیار آبادیهاى ستمگرى را در هم شکستیم; و بعد از آنها، قوم دیگرى روى کار آوردیم! (11)

هنگامى که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (12)

(گفتیم:) فرار نکنید; و به زندگى پر ناز و نعمت، و به مسکنهاى پر زرق و برقتان بازگردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم بازگردانید)! (13)

گفتند: «اى واى بر ما! به یقین ما ستمگر بودیم!» (14)

و همچنان این سخن را تکرار مى‏کردند، تا آنها را درو کرده و خاموش ساختیم! (15)

ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم! (16)

(بفرض محال) اگر مى‏خواستیم سرگرمى انتخاب کنیم، چیزى متناسب خود انتخاب‏مى‏کردیم! (17)

بلکه ما حق را بر سر باطل مى‏کوبیم تا آن را هلاک سازد; و این گونه، باطل محو و نابود مى‏شود! اما واى بر شما از توصیفى که (درباره خدا و هدف آفرینش)مى‏کنید! (18)

از آن اوست آنان که در آسمانها و زمینند! و آنها که نزد اویند ( فرشتگان) هیچ گاه از عبادتش استکبار نمى‏ورزند، و هرگز خسته نمى‏شوند. (19)

(تمام) شب و روز را تسبیح مى‏گویند; و سست نمى‏گردند. (20)

آیا آنها خدایانى از زمین برگزیدند که (خلق مى‏کنند و) منتشر مى‏سازند؟! (21)

اگر در آسمان و زمین، جز «الله‏» خدایان دیگرى بود، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفى که آنها مى‏کنند! (22)

هیچ کس نمى‏تواند بر کار او خرده بگیرد; ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است! (23)

آیا آنها معبودانى جز خدا برگزیدند؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید! این سخن کسانى است که با من هستند، و سخن کسانى ( پیامبرانى) است که پیش از من بودند!» اما بیشتر آنها حق را نمى‏دانند; و به همین دلیل (از آن) روى گردانند. (24)

ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: «معبودى جز من نیست; پس تنها مرا پرستش کنید.» (25)

آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب کرده است‏»! او منزه است (از این عیب و نقص); آنها ( فرشتگان) بندگان شایسته اویند. (26)

هرگز در سخن بر او پیشى نمى‏گیرند; و (پیوسته) به فرمان او عمل مى‏کنند. (27)

او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آنها را مى‏داند; و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمى‏کنند; و از ترس او بیمناکند. (28)

و هر کس از آنها بگوید: «من جز خدا، معبودى دیگرم‏»، کیفر او را جهنم مى‏دهیم! و ستمگران را این گونه کیفر خواهیم داد. (29)

آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم; و هر چیز زنده‏اى را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمى‏آورند؟! (30)

و در زمین، کوه‏هاى ثابت و پابرجایى قرار دادیم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، دره‏ها و راه‏هایى قرار دادیم تا هدایت شوند! (31)

و آسمان را سقف محفوظى قرار دادیم; ولى آنها از آیات آن روى‏گردانند. (32)

او کسی است که شب و روز خورشید و ماه را آفرید; هر یک در مداری در حرکتند! (33)

پیش از تو (نیز) براى هیچ انسانى جاودانگى قرار ندادیم; (وانگهى آنها که انتظار مرگ تو را مى‏کشند،) آیا اگر تو بمیرى، آنان جاوید خواهند بود؟! (34)

هر انسانى طعم مرگ را مى‏چشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مى‏کنیم; و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى‏شوید! (35)

هنگامى که کافران تو را مى‏بینند، کارى جز استهزا کردن تو ندارند; (و مى‏گویند:) آیا این همان کسى است که سخن از خدایان شما مى‏گوید؟! در حالى که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار مى‏کنند. (36)

(آرى،) انسان از عجله آفریده شده; ولى عجله نکنید; بزودى آیاتم را به شما نشان خواهم داد! (37)

آنها مى‏گویند: «اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) کى فرا مى‏رسد؟!» (38)

ولى اگر کافران مى‏دانستند زمانى که (فرا مى‏رسد) نمى‏توانند شعله‏هاى آتش را از صورت و از پشتهاى خود دور کنند، و هیچ کس آنان را یارى نمى‏کند (این قدر درباره قیامت شتاب نمى‏کردند)! (39)

(آرى، این مجازات الهى) بطور ناگهانى به سراغشان مى‏آید و مبهوتشان مى‏کند; آنچنان که توانایى دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمى‏شود! (40)

(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند; اما سرانجام، آنچه را استهزا مى‏کردند دامان مسخره‏کنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم کوبید)! (41)

بگو: «چه کسى شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه مى‏دارد؟!» ولى آنان از یاد پروردگارشان روى‏گردانند! (42)

آیا آنها خدایانى دارند که مى‏توانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (این خدایان ساختگى، حتى) نمى‏توانند خودشان را یارى دهند (تا چه رسد به دیگران); و نه از ناحیه ما با نیرویى یارى مى‏شوند! (43)

ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهره‏مند ساختیم، تا آنجا که عمر طولانى پیدا کردند (و مایه غرور و طغیانشان شد); آیا نمى‏بینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) مى‏کاهیم؟! آیا آنها غالبند (یا ما)؟! (44)

بگو: «من تنها بوسیله وحى شما را انذار مى‏کنم!» ولى آنها که گوشهایشان کر است، هنگامى که انذار مى‏شوند، سخنان را نمى‏شنوند! (45)

اگر کمترین عذاب پروردگارت به آنان برسد، فریادشان بلند مى‏شود که: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بودیم!» (46)

ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى‏کنیم; پس به هیچ کس کمترین ستمى نمى‏شود; و اگر بمقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏کنیم; و کافى است که ما حساب‏کننده باشیم! (47)

ما به موسى و هارون، «فرقان‏» ( وسیله جدا کردن حق از باطل) و نور، و آنچه مایه یادآورى براى پرهیزگاران است، دادیم. (48)

همانان که از پروردگارشان در نهان مى‏ترسند، و از قیامت بیم دارند! (49)

و این (قرآن) ذکر مبارکى است که (بر شما) نازل کردیم; آیا شما آن را انکار مى‏کنید؟! (50)

ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم; و از (شایستگى) او آگاه بودیم... (51)

آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمه‏هاى بى‏روح چیست که شما همواره آنها را پرستش مى‏کنید؟!» (52)

گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت مى‏کنند.» (53)

گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشکارى بوده‏اید!» (54)

گفتند: «آیا مطلب حقى براى ما آورده‏اى، یا شوخى مى‏کنى؟!» (55)

گفت: «(کاملا حق آورده‏ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را ایجاد کرده; و من بر این امر، از گواهانم! (56)

و به خدا سوگند، در غیاب شما، نقشه‏اى براى نابودى بتهایتان مى‏کشم!» (57)

سرانجام (با استفاده از یک فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه کرد; شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند)! (58)

(هنگامى که منظره بتها را دیدند،) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده، قطعا از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!» (59)

(گروهى) گفتند: «شنیدیم نوجوانى از (مخالفت با) بتها سخن مى‏گفت که او را ابراهیم مى‏گویند.» (60)

(جمعیت) گفتند: «او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، تا گواهى دهند!» (61)

(هنگامى که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کرده‏اى، اى ابراهیم؟! س‏ذللّه (62)

گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسید اگر سخن مى‏گویند!» (63)

آنها به وجدان خویش بازگشتند; و (به خود) گفتند: «حقا که شما ستمگرید!» (64)

سپس بر سرهایشان واژگونه شدند; (و حکم وجدان را بکلى فراموش کردند و گفتند:) تو مى‏دانى که اینها سخن نمى‏گویند! (65)

(ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزى را مى‏پرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مى‏رساند! (نه امیدى به سودشان دارید، و نه ترسى از زیانشان!) (66)

اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستید! آیا اندیشه نمى‏کنید (و عقل ندارید)؟! (67)

گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یارى کنید، اگر کارى از شما ساخته است!» (68)

(سرانجام او را به آتش افکندند; ولى ما) گفتیم: «اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!» (69)

آنها مى‏خواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند; ولى ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم! (70)

و او و لوط را به سرزمین (شام) -که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم- نجات دادیم! (71)

و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وى بخشیدیم; و همه آنان را مردانى صالح قرار دادیم! (72)

و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مى‏کردند; و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم; و تنها ما را عبادت مى‏کردند. (73)

و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم; و از شهرى که اعمال زشت و کثیف انجام مى‏دادند، رهایى بخشیدیم; چرا که آنها مردم بد و فاسقى بودند! (74)

و او را در رحمت خود داخل کردیم; و او از صالحان بود. (75)

و نوح را (به یاد آور) هنگامى که پیش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاى او را مستجاب کردیم; و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم; (76)

و او را در برابر جمعیتى که آیات ما را تکذیب کرده بودند یارى دادیم; چرا که قوم بدى بودند; از این رو همه آنها را غرق کردیم! (77)

و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامى که درباره کشتزارى که گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داورى مى‏کردند; و ما بر حکم آنان شاهد بودیم. (78)

ما (حکم واقعى) آن را به سلیمان فهماندیم; و به هر یک از آنان (شایستگى) داورى، و علم فراوانى دادیم; و کوه‏ها و پرندگان را با داوود مسخر ساختیم، که (همراه او) تسبیح (خدا) مى‏گفتند; و ما این کار را انجام دادیم! (79)

و ساختن زره را بخاطر شما به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند; آیا شکرگزار (این نعمتهاى خدا) هستید؟ (80)

و تندباد را مسخر سلیمان ساختیم، که بفرمان او بسوى سرزمینى که آن را پربرکت کرده بودیم جریان مى‏یافت; و ما از همه چیز آگاه بوده‏ایم. (81)

و گروهى از شیاطین (را نیز مسخر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غواصى مى‏کردند; و کارهایى غیر از این (نیز) براى او انجام مى‏دادند; و ما آنها را (از سرکشى) حفظ مى‏کردیم! (82)

و ایوب را (به یاد آور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالى و مشکلات به من روى آورده; و تو مهربانترین مهربانانى!» (83)

ما دعاى او را مستجاب کردیم; و ناراحتیهایى را که داشت برطرف ساختیم; و خاندانش را به او بازگرداندیم; و همانندشان را بر آنها افزودیم; تا رحمتى از سوى ما و تذکرى براى عبادت‏کنندگان باشد. (84)

و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل را (به یاد آور) که همه از صابران بودند. (85)

و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم; چرا که آنها از صالحان بودند. (86)

و ذاالنون ( یونس) را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت; و چنین مى‏پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت; (اما موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بودم! » (87)

ما دعاى او را به اجابت رساندیم; و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم; و این گونه مؤمنان را نجات مى‏دهیم! (88)

و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا کن); و تو بهترین وارثانى!» (89)

ما هم دعاى او را پذیرفتیم، و یحیى را به او بخشیدیم; و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (باردارى) کردیم; چرا که آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خیر بسرعت اقدام مى‏کردند; و در حال بیم و امید ما را مى‏خواندند; و پیوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند. (90)

و به یاد آور زنى را که دامان خود را پاک نگه داشت; و ما از روح خود در او دمیدیم; و او و فرزندش ( مسیح) را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم! (91)

این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امت واحدى بودند (و پیرو یک هدف); و من پروردگار شما هستم; پس مرا پرستش کنید! (92)

(گروهى از پیروان ناآگاه آنها) کار خود را به تفرقه در میان خود کشاندند; (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمى‏گردند! (93)

و هر کس چیزى از اعمال شایسته بجا آورد، در حالى که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسى نخواهد شد; و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مى‏نویسیم. (94)

و حرام است بر شهرها و آبادیهایى که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند;) آنها هرگز باز نخواهند گشت! (95)

تا آن زمان که «یاجوج‏» و «ماجوج‏» گشوده شوند; و آنها از هر محل مرتفعى بسرعت عبور مى‏کنند. (96)

و وعده حق ( قیامت) نزدیک مى‏شود; در آن هنگام چشمهاى کافران از وحشت از حرکت بازمى‏ماند; (مى‏گویند:) اى واى بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم; بلکه ما ستمکار بودیم! (97)

شما و آنچه غیر خدا مى‏پرستید، هیزم جهنم خواهید بود; و همگى در آن وارد مى‏شوید. (98)

اگر اینها خدایانى بودند، هرگز وارد آن نمى‏شدند! در حالى که همگى در آن جاودانه خواهند بود. (99)

براى آنان در آن ( دوزخ) ناله‏هاى دردناکى است و چیزى نمى‏شنوند. (100)

(اما) کسانى که از قبل، وعده نیک از سوى ما به آنها داده شده ( مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته مى‏شوند. (101)

آنها صداى آتش دوزخ را نمى‏شوند; و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند. (102)

وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمى‏کند; و فرشتگان به استقبالشان مى‏آیند، (و مى‏گویند:) این همان روزى است که به شما وعده داده مى‏شد! (103)

در آن روز که آسمان را چون طومارى در هم مى‏پیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمى‏گردانیم; این وعده‏اى است بر ما، و قطعا آن را انجام خواهیم داد. (104)

در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‏ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد! س‏ذللّه (105)

در این، ابلاغ روشنى است براى جمعیت عبادت‏کنندگان! (106)

ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم. (107)

بگو: «تنها چیزى که به من وحى مى‏شود این است که معبود شما خداى یگانه است; آیا (با این حال) تسلیم (حق) مى‏شوید؟ (و بتها را کنار مى‏گذارید؟)» (108)

اگر باز (روى گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر مى‏کنم; و نمى‏دانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده مى‏شود نزدیک است یا دور! (109)

او سخنان آشکار را مى‏داند، و آنچه را کتمان مى‏کنید (نیز) مى‏داند (و چیزى بر او پوشیده نیست)! (110)

و من نمى‏دانم شاید این آزمایشى براى شماست; و مایه بهره‏گیرى تا مدتى (معین)! (111)

(و پیامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داورى فرما (و این طغیانگران را کیفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است که در برابر نسبتهاى نارواى شما، از او استمداد مى‏طلبم!»(112)

 

سورة طه 20

سورة طه 20
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طه (1)

ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى! (2)

آن را فقط براى یادآورى کسانى که (از خدا) مى‏ترسند نازل ساختیم. (3)

(این قرآن) از سوى کسى نازل شده که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است. (4)

همان بخشنده‏اى که بر عرش مسلط است. (5)

از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! (6)

اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى)، او اسرار -و حتى پنهان‏تر از آن- را نیز مى‏داند! (7)

او خداوندى است که معبودى جز او نیست; و نامهاى نیکوتر از آن اوست! (8)

و آیا خبر موسى به تو رسیده است؟ (9)

هنگامى که (از دور) آتشى مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکى) درنگ کنید که من آتشى دیدم! شاید شعله‏اى از آن براى شما بیاورم; یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» (10)

هنگامى که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «اى موسى! (11)

من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوى‏» هستى! (12)

و من تو را (براى مقام رسالت) برگزیدم; اکنون به آنچه برتو وحى مى‏شود، گوش فراده! (13)

من «الله‏» هستم; معبودى جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را براى یاد من بپادار! (14)

بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! مى‏خواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعى و کوشش خود، جزا داده شود! (15)

پس مبادا کسى که به آن ایمان ندارد و از هوسهاى خویش پیروى مى‏کند، تو را از آن بازدارد; که هلاک خواهى شد! (16)

و آن چیست در دست راست تو، اى موسى؟! (17)

گفت: «این عصاى من است; بر آن تکیه مى‏کنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومى‏ریزم; و مرا با آن کارها و نیازهاى دیگرى است. (18)

گفت: «اى موسى! آن را بیفکن.» (19)

پس موسى آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایى شد که به هر سو مى‏شتافت. (20)

گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمى‏گردانیم. (21)

و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بى‏عیب بیرون آید; این نشانه دیگرى (از سوى خداوند) است. (22)

تا از نشانه‏هاى بزرگ خویش به تو نشان دهیم. (23)

اینک به سوى فرعون برو، که او طغیان کرده است.» (24)

(موسى) گفت: «پروردگارا! سینه‏ام را گشاده کن; (25)

و کارم رابرایم آسان گردان! (26)

و گره از زبانم بگشاى; (27)

تا سخنان مرا بفهمند! (28)

و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده... (29)

برادرم هارون را! (30)

با او پشتم را محکم کن; (31)

و او را در کارم شریک ساز; (32)

تا تو را بسیار تسبیح گوییم; (33)

و تو را بسیار یاد کنیم; (34)

چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده‏اى!» (35)

فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد! (36)

و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساختیم... (37)

آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم... (38)

که: «او را در صندوقى بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبتى از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان ( علم) من، ساخته شوى (و پرورش یابى)! (39)

در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى‏رفت و مى‏گفت: «آیا کسى را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت مى‏کند (و دایه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگین نگردد! و تو یکى (از فرعونیان) را کشتى; اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانى در میان مردم «مدین; س‏ذللّه توقف نمودى; سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به این جا آمدى، اى موسى! (40)

و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41)

(اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهى نکنید! (42)

بسوى فرعون بروید; که طغیان کرده است! (43)

اما بنرمى با او سخن بگویید; شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد! (44)

(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این مى‏ترسیم که بر ما پیشى گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد); یا طغیان کند (و نپذیرد)!» (45)

فرمود: «نترسید! من با شما هستم; (همه چیز را) مى‏شنوم و مى‏بینم! (46)

به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توئیم! بنى اسرائیل را با ما بفرست; و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آورده‏ایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروى مى‏کند! (47)

به ما وحى شده که عذاب بر کسى است که (آیات الهى را) تکذیب کند و سرپیچى نماید!» (48)

(فرعون) گفت: «پروردگار شما کیست، اى موسى؟!» (49)

گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده; سپس هدایت کرده است!» (50)

گفت: «پس تکلیف نسلهاى گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (51)

گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابى ثبت است; پروردگارم هرگز گمراه نمى‏شود، و فراموش نمى‏کند (و آنچه شایسته آنهاست به ایشان مى‏دهد)! (52)

همان خداوندى که زمین را براى شما محل آسایش قرار داد; و راه‏هایى در آن ایجاد کرد; و از آسمان، آبى فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گیاهان را (از خاک تیره) برآوردیم. (53)

هم خودتان بخورید; و هم چهارپایانتان را در آن به چرا برید! مسلما در اینها نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است! (54)

ما شما را از آن ( زمین) آفریدیم; و در آن بازمى‏گردانیم; و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون مى‏آوریم! (55)

ما همه آیات خود را به او نشان دادیم; اما او تکذیب کرد و سرباز زد! (56)

گفت: «اى موسى! آیا آمده‏اى که با سحر خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنى؟! (57)

قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهیم آورد! هم اکنون (تاریخش را تعیین کن، و) موعدى میان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلف نکنیم; آن هم در مکانى که نسبت به همه یکسان باشد!» (58)

گفت: «میعاد ما و شما روز زینت ( روز عید) است; به شرط اینکه همه مردم ، هنگامى که روز، بالا مى‏آید، جمع شوند!» (59)

فرعون آن مجلس را ترک گفت; و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد; و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (60)

موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابى نابود مى‏سازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) مى‏شود!» (61)

آنها در میان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند; و مخفیانه و درگوشى با هم سخن گفتند. (62)

گفتند: «این دو (نفر) مسلما ساحرند! مى‏خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند! (63)

اکنون که چنین است، تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید، و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید; امروز رستگارى از آن کسى است که برترى خود را اثبات کند! (64)

(ساحران) گفتند: «اى موسى! آیا تو اول (عصاى خود را) مى‏افکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم؟!» (65)

گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‏رسید که حرکت مى‏کند! (66)

موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)! (67)

گفتیم: «نترس! تو مسلما (پیروز و) برترى! (68)

و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته‏اند مى‏بلعد! آنچه ساخته‏اند تنها مکر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» (69)

(موسى عصاى خود را افکند، و آنچه را که آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم!» (70)

(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع مى‏کنم; و شما را از تنه‏هاى نخل به دار مى‏آویزم; و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» (71)

گفتند: «سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، مقدم نخواهیم داشت! هر حکمى مى‏خواهى بکن; تو تنها در این زندگى دنیا مى‏توانى حکم کنى! (72)

ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى ببخشاید; و خدا بهتر و پایدارتر است!» (73)

هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست; در آن جا، نه مى‏میرد و نه زندگى مى‏کند! (74)

و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانى درجات عالى دارند.. . (75)

باغهاى جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، در حالى که همیشه در آن خواهند بود; این است پاداش کسى که خود را پاک نماید! (76)

ما به موسى وحى فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و براى آنها راهى خشک در دریا بگشا; که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهى ترسید، و نه از غرق شدن در دریا! س‏ذللّه (77)

(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کردند; و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! (78)

فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدایت نکرد! (79)

اى بنى اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم; و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم; و «من‏» و «سلوى‏» بر شما نازل کردیم! (80)

بخوریداز روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم; و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب مى‏کند! (81)

و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، مى‏آمرزم! (82)

اى موسى! چه چیز سبب شد که از قومت پیشى گیرى، و (براى آمدن به کوه طور)عجله کنى؟! (83)

عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پى منند; و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى! س‏ذللّه (84)

فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامرى آنها را گمراه ساخت!» (85)

موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویى به شما نداد؟! آیا مدت جدایى من از شما به طول انجامید، یا مى‏خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!» (86)

گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلف نکردیم; بلکه مقدارى از زیورهاى قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامرى اینچنین القا کرد... (87)

و براى آنان مجسمه گوساله‏اى که صدایى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پدید آورد; و (به یکدیگر) گفتند: «این خداى شما، و خداى موسى است!» و او فراموش کرد (پیمانى را که با خدا بسته بود)! (88)

آیا نمى‏بینند که (این گوساله) هیچ پاسخى به آنان نمى‏دهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانى براى آنها نیست؟! (89)

و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفته‏اید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروى کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید!» (90)

ولى آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن مى‏گردیم (و به پرستش گوساله ادامه مى‏دهیم) تا موسى به سوى ما بازگردد!» (91)

(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى که دیدى آنها گمراه شدند... (92)

از من پیروى نکردى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟!» (93)

(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ( اى برادر!) ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویى تو میان بنى اسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به کار نبستى!» (94)

(موسى رو به سامرى کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردى، اى سامرى؟!» (95)

گفت: «من چیزى دیدم که آنها ندیدند; من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هواى) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» (96)

(موسى) گفت: «برو، که بهره تو در زندگى دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگوئى س‏خ‏للّهبا من تماس نگیر!» و تو میعادى (از عذاب خدا) دارى، که هرگز تخلف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش مى‏کردى! و ببین ما آن را نخست مى‏سوزانیم; سپس ذرات آن را به دریا مى‏پاشیم! (97)

معبود شما تنها خداوندى است که جز او معبودى نیست; و علم او همه چیز را فرا گرفته است! س‏ذللّه (98)

این گونه بخشى از اخبار پیشین را براى تو بازگو مى‏کنیم; و ما از نزد خود، ذکر (و قرآنى) به تو دادیم! (99)

هر کس از آن روى گردان شود، روز قیامت بار سنگینى (از گناه و مسؤولیت) بر دوش خواهد داشت! (100)

در حالى که جاودانه در آن خواهند ماند; و بد بارى است براى آنها در روز قیامت! (101)

همان روزى که در «صور» دمیده مى‏شود; و مجرمان را با بدنهاى کبود، در آن روز جمع مى‏کنیم! (102)

آنها آهسته با هم گفتگو مى‏کنند; (بعضى مى‏گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف کردید! (و نمى‏دانند چقدر طولانى بوده است!) (103)

ما به آنچه آنها مى‏گویند آگاهتریم، هنگامى که نیکوروش‏ترین آنها مى‏گوید:«شما تنها یک روز درنگ کردید!» (104)

و از تو درباره کوه‏ها سؤال مى‏کنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى کرده) برباد مى‏دهد! (105)

سپس زمین را صاف و هموار و بى‏آب و گیاه رها مى‏سازد... (106)

به گونه‏اى که در آن، هیچ پستى و بلندى نمى‏بینى!» (107)

در آن روز، همه از دعوت کننده الهى پیروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمى‏خیزند); و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مى‏شود; و جز صداى آهسته چیزى نمى‏شنوى! (108)

در آن روز، شفاعت هیچ کس سودى نمى‏بخشد، جز کسى که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است. (109)

آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشته‏اند مى‏داند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند! (110)

و (در آن روز) همه چهره‏ها در برابر خداوند حى قیوم، خاضع مى‏شود; و مایوس (و زیانکار) است آن که بار ستمى بر دوش دارد! (111)

(اما) آن کس که کارهاى شایسته انجام دهد، در حالى که مؤمن باشد، نه از ظلمى مى‏ترسد، و نه از نقصان حقش. (112)

و این گونه آن را قرآنى عربى ( فصیح و گویا) نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند; یا براى آنان تذکرى پدید آورد! (113)

پس بلندمرتبه است خداوندى که سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود; و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» (114)

پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم; اما او فراموش کرد; و عزم استوارى براى او نیافتیم! (115)

و به یاد آور هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» همگى سجده کردند; جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)! (116)

پس گفتیم: «اى آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند; که به زحمت و رنج خواهى افتاد! (117)

(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزیتش) براى تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد; (118)

و در آن تشنه نمى‏شوى، و حرارت آفتاب آزارت نمى‏دهد!» (119)

ولى شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاوید، و ملکى بى‏زوال راهنمایى کنم؟!» (120)

سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى کرد، و از پاداش او محروم شد! (121)

سپس پروردگارش او را برگزید، و توبه‏اش را پذیرفت، و هدایتش نمود. (122)

(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولى هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروى کند، نه گمراه مى‏شود، و نه در رنج خواهد بود! (123)

و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‏کنیم!» (124)

مى‏گوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردى؟! من که بینا بودم!» (125)

مى‏فرماید: «آن گونه که آیات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى; امروز نیز تو فراموش خواهى شد!» (126)

و این گونه جزا مى‏دهیم کسى را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است! (127)

آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از نسلهاى پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه مى‏روند! مسلما در این امر، نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است. (128)

و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى‏گرفت! (129)

پس در برابر آنچه مى‏گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور; و همچنین (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوى; باشد که (از الطاف الهى) خشنود شوى! (130)

و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، که به گروه‏هایى از آنان داده‏ایم، میفکن! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست; تا آنان را در آن بیازماییم; و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (131)

خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزى نمى‏خواهیم; (بلکه) ما به تو روزى مى‏دهیم; و عاقبت نیک براى تقواست! (132)

گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانه‏اى از سوى پروردگارش براى ما نمى‏آورد؟! (بگو:) آیا خبرهاى روشنى که در کتابهاى (آسمانى) نخستین بوده، براى آنها نیامد؟! (133)

اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابى هلاک مى‏کردیم، (در قیامت) مى‏گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبرى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم، پیش از آنکه‏ذلیل و رسوا شویم!» (134)

بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزى، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! اما بزودى مى‏دانید چه کسى از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسى هدایت یافته است! (135)

 

سورة مریم 19

سورة مریم 19
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى در آن قرار نداد... (1)

در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگر است; تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند; و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام مى‏دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست... (2)

(همان بهشت برین) که جاودانه در آن خواهند ماند! (3)

و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود) انتخاب کرده است‏»، انذار کند. (4)

نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگى از دهانشان خارج مى‏شود! آنها فقط دروغ مى‏گویند! (5)

ج832)گویى مى‏خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند! (6)

ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مى‏کنند! (7)

(ولى) این زرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار مى‏دهیم! (8)

آیا گمان کردى اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! (9)

« زمانى را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!» (10)

ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند. (11)

سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب کرده‏اند. (12)

ما داستان آنان را بحق براى تو بازگو مى‏کنیم; آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم. (13)

و دلهایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است; هرگز غیر او معبودى را نمى‏خوانیم; که اگر چنین کنیم، سخنى بگزاف گفته‏ایم. (14)

این قوم ما هستند که معبودهایى جز خدا انتخاب کرده‏اند; چرا دلیل آشکارى (بر این کار) نمى‏آورند؟! و چه کسى ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!» (15)

و (به آنها گفتیم:) هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى‏پرستند کناره‏گیرى کردید، به غار پناه برید; که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما مى‏گستراند; و در این امر، آرامشى ب شما فراهم مى‏سازد! (16)

و (اگر در آنجا بودى) خورشید را مى‏دیدى که به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمایل مى‏گردد; و به هنگام غروب، به سمت چپ; و آنها در محل وسیعى از آن (غار) قرار داشتند; این از آیات خداست! هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعى اوست; و هر کس را گمراه نماید، هرگز ولى و راهنمایى براى او نخواهى یافت! (17)

و (اگر به آنها نگاه مى‏کردى) مى‏پنداشتى بیدارند; در حالى که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مى‏کرد). اگر نگاهشان مى‏کردى، از آنان مى‏گریختى; و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مى‏شد! (18)

این‏گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند; یکى از آنها گفت: «چه مدت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشى از یک روز!» (و چون نتوانستند مدت خوابشان را دقیقا بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکه‏اى که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذاى پاکیزه‏ترى دارند، و مقدارى از آن براى روزى شما بیاورد. اما باید دقت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد... (19)

چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان مى‏کنند; یا شما را به آیین خویش بازمى‏گردانند; و در آن صورت، هرگز روى رستگارى را نخواهید دید!» (20)

و اینچنین مردم را متوجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق است; و در پایان جهان و قیام قیامت شکى نیست! در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهى مى‏گفتند: «بنایى بر آنان بسازید (تا براى همیشه از نظر پنهان شوند! و از آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» ولى آنها که از رازشان آگاهى یافتند (و آن را دلیلى بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما مسجدى در کنار (مدفن) آنها مى‏سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)» (21)

گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهى مى‏گویند: س‏خ‏للّهپنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانى بى‏دلیل است- و گروهى مى‏گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو; و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن! (22)

و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم‏»... (23)

مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور; و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از این هدایت کند!» (24)

آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند. (25)

بگو: «خداوند از مدت توقفشان آگاهتر است; غیب آسمانها و زمین از آن اوست! راستى چه بینا و شنواست! آنها هیچ ولى و سرپرستى جز او ندارند! و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمى‏دهد!» (26)

آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمى‏سازد; و هرگز پناهگاهى جز او نمى‏یابى! (27)

با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى‏خوانند، و تنها رضاى او را مى‏طلبند! و هرگز بخاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است. (28)

بگو: «این حق است از سوى پروردگارتان! هر کس مى‏خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما براى ستمگران آتشى آماده کردیم که سراپرده‏اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضاى آب کنند، آبى براى آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان مى‏کند! چه بد نوشیدنى، و چه بد محل اجتماعى است! (29)

مسلما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد! (30)

آنها کسانى هستند که بهشت جاودان براى آنان است; باغهایى از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است; در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مى‏شوند; و لباسهایى (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، دربر مى‏کنند; در حالى که بر تختها تکیه کرده‏اند. چه پاداش خوبى، و چه جمع نیکویى! (31)

(اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم; و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم; و در میانشان زراعت پر برکتى قراردادیم. (32)

هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‏هاى فراوان،) و چیزى فروگذار نکرده بود; و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. (33)

صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت; به همین جهت، به دوستش -در حالى که با او گفتگو مى‏کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» (34)

و در حالى که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمى‏کنم هرگز این باغ نابود شود! (35)

و باور نمى‏کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتى در کار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!» (36)

دوست (با ایمان) وى -در حالى که با او گفتگو مى‏کرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد ، کافر شدى؟! (37)

ولى من کسى هستم که «الله‏» پروردگار من است; و هیچ کس را شریک پروردگارم قرارنمى‏دهم! (38)

چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته است؟! قوت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر مى‏بینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمى نیست)! (39)

شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد; و مجازات حساب شده‏اى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‏اى که آن را به زمین بى‏گیاه لغزنده‏اى مبدل کند! (40)

و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى!» (41)

(به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه‏هاى آن نابود شد; و او بخاطر هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم مى‏مالید -در حالى که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و مى‏گفت: «اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم! س‏ذللّه (42)

و گروهى نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یارى دهند; و از خودش (نیز) نمى‏توانست یارى گیرد. (43)

در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (براى مطیعان) دارد! (44)

(اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى‏فرستیم; و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى‏شود و) در هم فرومیرود. اما بعد از مدتى مى‏خشکد; و بادها آن را به هر سو پراکنده مى‏کند; و خداوند بر همه چیز تواناست! (45)

مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست; و باقیات صالحات ( ارزشهاى پایدار و شایسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‏تر است! (46)

و روزى را به خاطر بیاور که کوه‏ها را به حرکت درآوریم; و زمین را آشکار (و مسطح) مى‏بینى; و همه آنان ( انسانها) را برمى‏انگیزیم، و احدى از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! (47)

آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه مى‏شوند; (و به آنان گفته مى‏شود:) همگى نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان مى‏کردید ما هرگز موعدى برایتان قرار نخواهیم داد! (48)

و کتاب ( کتابى که نامه اعمال همه انسانهاست) در آن جا گذارده مى‏شود، پس گنهکاران را مى‏بینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند; و مى‏گویند: «اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالى است که) همه اعمال خود را حاضر مى‏بینند; و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى‏کند. (49)

به یاد آرید زمانى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» آنها همگى سجده کردند جز ابلیس -که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد آیا (با این حال،) او و فرزندانش را به جاى من اولیاى خود انتخاب مى‏کنید، در حالى که آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبردارى از شیطان و فرزندانش به جاى اطاعت خدا،) چه جایگزینى بدى است براى ستمکاران! (50)

من هرگز آنها ( ابلیس و فرزندانش) را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراه‏کنندگان را دستیار خود قرار نمى‏دهم! (51)

به خاطر بیاورید روزى را که (خداوند) مى‏گوید: «همتایانى را که براى من مى‏پنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)» ولى هر چه آنها را مى‏خوانند،جوابشان نمى‏دهند; و در میان این دو گروه، کانون هلاکتى قرارداده‏ایم! (52)

و گنهکاران، آتش (دوزخ) را مى‏بینند; و یقین مى‏کنند که با آن درمى‏آمیزند،و هیچ گونه راه گریزى از آن نخواهند یافت. (53)

و در این قرآن، از هر گونه مثلى براى مردم بیان کرده‏ایم; ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مى‏پردازد! (54)

و چیزى مردم را بازنداشت از اینکه -وقتى هدایت به سراغشان آمد- ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز اینکه (خیره‏سرى کردند; گویى مى‏خواستند) سرنوشت پیشینیان براى آنان بیاید، یا عذاب (الهى) در برابرشان قرار گیرد! (55)

ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمى‏فرستیم; اما کافران همواره مجادله به باطل مى‏کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایى را که به آنان وعده داده شده است،به باد مسخره گرفتند! (56)

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهاى اینها پرده‏هایى افکنده‏ایم تا نفهمند; و در گوشهایشان سنگینى قرار داده‏ایم (تا صداى حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوى هدایت بخوانى، هرگز هدایت نمى‏شوند! (57)

و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است; اگر مى‏خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى‏فرستاد; ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهند داشت! (58)

این شهرها و آبادیهایى است که ما آنها را هنگامى که ستم کردند هلاک نمودیم; و براى هلاکتشان موعدى قرار دادیم! (آنها ویرانه‏هایش را با چشم مى‏بینند، و عبرت نمى‏گیرند!) (59)

به خاطر بیاور هنگامى را که موسى به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمى‏دارم تا به محل تلاقى دو دریا برسم; هر چند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم! (60)

(ولى) هنگامى که به محل تلاقى آن دو دریا رسیدند، ماهى خود را (که براى تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند; و ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد). (61)

هنگامى که از آن جا گذشتند، (موسى) به یار همسفرش گفت: «غذاى ما را بیاور، که سخت از این سفر خسته شده‏ایم!» (62)

گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم -و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفت‏آورى راه خود را در دریا پیش گرفت!» (63)

(موسى) گفت: «آن همان بود که ما مى‏خواستیم!» سپس از همان راه بازگشتند، در حالى که پى‏جویى مى‏کردند. (64)

(در آن جا) بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم. (65)

موسى به او گفت: «آیا از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزى؟» (66)

گفت: «تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى! (67)

و چگونه مى‏توانى در برابر چیزى که از رموزش آگاه نیستى شکیبا باشى؟! (68)

(موسى) گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهى یافت; و در هیچ کارى مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!» (69)

(خضر) گفت: «پس اگر مى‏خواهى بدنبال من بیایى، از هیچ چیز مپرس تا خودم (به موقع) آن را براى تو بازگو کنم.» (70)

آن دو به راه افتادند; تا آن که سوار کشتى شدند، (خضر) کشتى را سوراخ کرد. (موسى) گفت: ; س‏خ‏للّهآیا آن را سوراخ کردى که اهلش را غرق کنى؟! راستى که چه کار بدى انجام دادى!» (71)

گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى؟!» (72)

(موسى) گفت: «مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر! س‏ذللّه (73)

باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانى را دیدند; و او آن نوجوان را کشت. (موسى) گفت: س‏خ‏للّهآیا انسان پاکى را، بى آنکه قتلى کرده باشد، کشتى؟! براستى کار زشتى انجام دادى! س‏ذللّه (74)

(باز آن مرد عالم) گفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمى‏توانى با من صبر کنى؟!» (75)

(موسى) گفت: «بعد از این اگر درباره چیزى از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهى نکن; (زیرا) از سوى من معذور خواهى بود!» (76)

باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‏اى رسیدند; از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند; ولى آنان از مهمان کردنشان خوددارى نمودند; (با این حال) در آن جا دیوارى یافتند که مى‏خواست فروریزد; و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسى) گفت: «(لااقل) مى‏خواستى در مقابل این کار مزدى بگیرى!» (77)

او گفت: «اینک زمان جدایى من و تو فرا رسیده; اما بزودى راز آنچه را که نتوانستى در برابر آن صبر کنى، به تو خبر مى‏دهم. (78)

اما آن کشتى مال گروهى از مستمندان بود که با آن در دریا کار مى‏کردند; و من خواستم آن را معیوب کنم; (چرا که) پشت سرشان پادشاهى (ستمگر) بود که هر کشتى (سالمى) را بزور میگرفت! (79)

و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند; و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! (80)

از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاکتر و با محبت‏تر به آن دو بدهد! (81)

و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود; و زیر آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت; و پدرشان مرد صالحى بود; و پروردگار تو مى‏خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند; این رحمتى از پروردگارت بود; و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم; این بود رازکارهایى که نتوانستى در برابر آنها شکیبایى به خرج دهى!» (82)

و از تو درباره «ذو القرنین‏» مى‏پرسند; بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم کرد.» (83)

ما به او در روى زمین، قدرت و حکومت دادیم; و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. (84)

او از این اسباب، (پیروى و استفاده) کرد... (85)

تا به غروبگاه آفتاب رسید; (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل‏آلودى فرو مى‏رود; و در آن جا قومى را یافت; گفتیم: «اى ذو القرنین! آیا مى‏خواهى (آنان) را مجازات کنى، و یا روش نیکویى در مورد آنها انتخاب نمایى؟» (86)

گفت: «اما کسى را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد; سپس به سوى پروردگارش بازمى‏گردد، و خدا او را مجازات شدیدى خواهد کرد! (87)

و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر خواهد داشت; و ما دستور آسانى به او خواهیم داد.» (88)

سپس (بار دیگر) از اسبابى (که در اختیار داشت) بهره گرفت... (89)

تا به خاستگاه خورشید رسید; (در آن جا) دید خورشید بر جمعیتى طلوع مى‏کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانى نداشتند). (90)

(آرى) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبى از امکاناتى که نزد او بود آگاه بودیم! (91)

(باز) از اسباب مهمى (که در اختیار داشت) استفاده کرد... (92)

(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید; و در کنار آن دو (کوه) قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93)

(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى‏کنند; آیا ممکن است ما هزینه‏اى براى تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى؟!» (94)

(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مى‏کنید)! مرا با نیرویى یارى دهید، تا میان شما و آنها سد محکمى قرار دهم! (95)

قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روى هم بچینید)!» تا وقتى که کاملا میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روى آن بریزم!» (96)

(سرانجام چنان سد نیرومندى ساخت) که آنها ( طایفه یاجوج و ماجوج) قادر نبودند از آن بالا روند; و نمى‏توانستند نقبى در آن ایجاد کنند. (97)

(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى‏کوبد; و وعده پروردگارم حق است!» (98)

و در آن روز (که جهان پایان مى‏گیرد)، ما آنان را چنان رها مى‏کنیم که درهم موج مى‏زنند; و در صور ( شیپور) دمیده مى‏شود; و ما همه را جمع مى‏کنیم! (99)

در آن روز، جهنم را بر کافران عرضه مى‏داریم! (100)

همانها که پرده‏اى چشمانشان را از یاد من پوشانده بود، و قدرت شنوایى نداشتند! (101)

آیا کافران پنداشتند مى‏توانند بندگانم را به جاى من اولیاى خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را براى پذیرایى کافران آماده کرده‏ایم! (102)

بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ (103)

آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده; با این حال، مى‏پندارند کار نیک انجام مى‏دهند!» (104)

آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند; به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد! (105)

(آرى،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند! (106)

اما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، باغهاى بهشت برین محل پذیرایى آنان خواهد بود. (107)

آنها جاودانه در آن خواهند ماند; و هرگز تقاضاى نقل مکان از آن جا نمى‏کنند! (108)

بگو: «اگر دریاها براى (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شود، دریاها پایان مى‏گیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد; هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!» (109)

بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما; (امتیازم این است که) به من وحى مى‏شود که تنها معبودتان معبود یگانه است; پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! (110)

 

سورة الکهف 18

سورة الکهف 18
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى در آن قرار نداد... (1)

در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگر است; تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند; و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام مى‏دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست... (2)

(همان بهشت برین) که جاودانه در آن خواهند ماند! (3)

و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود) انتخاب کرده است‏»، انذار کند. (4)

نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگى از دهانشان خارج مى‏شود! آنها فقط دروغ مى‏گویند! (5)

ج832)گویى مى‏خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند! (6)

ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مى‏کنند! (7)

(ولى) این زرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار مى‏دهیم! (8)

آیا گمان کردى اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! (9)

« زمانى را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!» (10)

ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند. (11)

سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب کرده‏اند. (12)

ما داستان آنان را بحق براى تو بازگو مى‏کنیم; آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم. (13)

و دلهایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است; هرگز غیر او معبودى را نمى‏خوانیم; که اگر چنین کنیم، سخنى بگزاف گفته‏ایم. (14)

این قوم ما هستند که معبودهایى جز خدا انتخاب کرده‏اند; چرا دلیل آشکارى (بر این کار) نمى‏آورند؟! و چه کسى ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!» (15)

و (به آنها گفتیم:) هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى‏پرستند کناره‏گیرى کردید، به غار پناه برید; که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما مى‏گستراند; و در این امر، آرامشى ب شما فراهم مى‏سازد! (16)

و (اگر در آنجا بودى) خورشید را مى‏دیدى که به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمایل مى‏گردد; و به هنگام غروب، به سمت چپ; و آنها در محل وسیعى از آن (غار) قرار داشتند; این از آیات خداست! هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعى اوست; و هر کس را گمراه نماید، هرگز ولى و راهنمایى براى او نخواهى یافت! (17)

و (اگر به آنها نگاه مى‏کردى) مى‏پنداشتى بیدارند; در حالى که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مى‏کرد). اگر نگاهشان مى‏کردى، از آنان مى‏گریختى; و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مى‏شد! (18)

این‏گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند; یکى از آنها گفت: «چه مدت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشى از یک روز!» (و چون نتوانستند مدت خوابشان را دقیقا بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکه‏اى که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذاى پاکیزه‏ترى دارند، و مقدارى از آن براى روزى شما بیاورد. اما باید دقت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد... (19)

چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان مى‏کنند; یا شما را به آیین خویش بازمى‏گردانند; و در آن صورت، هرگز روى رستگارى را نخواهید دید!» (20)

و اینچنین مردم را متوجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق است; و در پایان جهان و قیام قیامت شکى نیست! در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهى مى‏گفتند: «بنایى بر آنان بسازید (تا براى همیشه از نظر پنهان شوند! و از آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» ولى آنها که از رازشان آگاهى یافتند (و آن را دلیلى بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما مسجدى در کنار (مدفن) آنها مى‏سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)» (21)

گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهى مى‏گویند: س‏خ‏للّهپنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانى بى‏دلیل است- و گروهى مى‏گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو; و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن! (22)

و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم‏»... (23)

مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور; و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از این هدایت کند!» (24)

آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند. (25)

بگو: «خداوند از مدت توقفشان آگاهتر است; غیب آسمانها و زمین از آن اوست! راستى چه بینا و شنواست! آنها هیچ ولى و سرپرستى جز او ندارند! و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمى‏دهد!» (26)

آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمى‏سازد; و هرگز پناهگاهى جز او نمى‏یابى! (27)

با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى‏خوانند، و تنها رضاى او را مى‏طلبند! و هرگز بخاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است. (28)

بگو: «این حق است از سوى پروردگارتان! هر کس مى‏خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما براى ستمگران آتشى آماده کردیم که سراپرده‏اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضاى آب کنند، آبى براى آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان مى‏کند! چه بد نوشیدنى، و چه بد محل اجتماعى است! (29)

مسلما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد! (30)

آنها کسانى هستند که بهشت جاودان براى آنان است; باغهایى از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است; در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مى‏شوند; و لباسهایى (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، دربر مى‏کنند; در حالى که بر تختها تکیه کرده‏اند. چه پاداش خوبى، و چه جمع نیکویى! (31)

(اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم; و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم; و در میانشان زراعت پر برکتى قراردادیم. (32)

هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‏هاى فراوان،) و چیزى فروگذار نکرده بود; و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. (33)

صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت; به همین جهت، به دوستش -در حالى که با او گفتگو مى‏کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» (34)

و در حالى که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمى‏کنم هرگز این باغ نابود شود! (35)

و باور نمى‏کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتى در کار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!» (36)

دوست (با ایمان) وى -در حالى که با او گفتگو مى‏کرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد ، کافر شدى؟! (37)

ولى من کسى هستم که «الله‏» پروردگار من است; و هیچ کس را شریک پروردگارم قرارنمى‏دهم! (38)

چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته است؟! قوت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر مى‏بینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمى نیست)! (39)

شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد; و مجازات حساب شده‏اى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‏اى که آن را به زمین بى‏گیاه لغزنده‏اى مبدل کند! (40)

و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى!» (41)

(به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه‏هاى آن نابود شد; و او بخاطر هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم مى‏مالید -در حالى که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و مى‏گفت: «اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم! س‏ذللّه (42)

و گروهى نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یارى دهند; و از خودش (نیز) نمى‏توانست یارى گیرد. (43)

در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (براى مطیعان) دارد! (44)

(اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى‏فرستیم; و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى‏شود و) در هم فرومیرود. اما بعد از مدتى مى‏خشکد; و بادها آن را به هر سو پراکنده مى‏کند; و خداوند بر همه چیز تواناست! (45)

مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست; و باقیات صالحات ( ارزشهاى پایدار و شایسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‏تر است! (46)

و روزى را به خاطر بیاور که کوه‏ها را به حرکت درآوریم; و زمین را آشکار (و مسطح) مى‏بینى; و همه آنان ( انسانها) را برمى‏انگیزیم، و احدى از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! (47)

آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه مى‏شوند; (و به آنان گفته مى‏شود:) همگى نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان مى‏کردید ما هرگز موعدى برایتان قرار نخواهیم داد! (48)

و کتاب ( کتابى که نامه اعمال همه انسانهاست) در آن جا گذارده مى‏شود، پس گنهکاران را مى‏بینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند; و مى‏گویند: «اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالى است که) همه اعمال خود را حاضر مى‏بینند; و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى‏کند. (49)

به یاد آرید زمانى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» آنها همگى سجده کردند جز ابلیس -که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد آیا (با این حال،) او و فرزندانش را به جاى من اولیاى خود انتخاب مى‏کنید، در حالى که آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبردارى از شیطان و فرزندانش به جاى اطاعت خدا،) چه جایگزینى بدى است براى ستمکاران! (50)

من هرگز آنها ( ابلیس و فرزندانش) را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراه‏کنندگان را دستیار خود قرار نمى‏دهم! (51)

به خاطر بیاورید روزى را که (خداوند) مى‏گوید: «همتایانى را که براى من مى‏پنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)» ولى هر چه آنها را مى‏خوانند،جوابشان نمى‏دهند; و در میان این دو گروه، کانون هلاکتى قرارداده‏ایم! (52)

و گنهکاران، آتش (دوزخ) را مى‏بینند; و یقین مى‏کنند که با آن درمى‏آمیزند،و هیچ گونه راه گریزى از آن نخواهند یافت. (53)

و در این قرآن، از هر گونه مثلى براى مردم بیان کرده‏ایم; ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مى‏پردازد! (54)

و چیزى مردم را بازنداشت از اینکه -وقتى هدایت به سراغشان آمد- ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز اینکه (خیره‏سرى کردند; گویى مى‏خواستند) سرنوشت پیشینیان براى آنان بیاید، یا عذاب (الهى) در برابرشان قرار گیرد! (55)

ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمى‏فرستیم; اما کافران همواره مجادله به باطل مى‏کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایى را که به آنان وعده داده شده است،به باد مسخره گرفتند! (56)

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهاى اینها پرده‏هایى افکنده‏ایم تا نفهمند; و در گوشهایشان سنگینى قرار داده‏ایم (تا صداى حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوى هدایت بخوانى، هرگز هدایت نمى‏شوند! (57)

و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است; اگر مى‏خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى‏فرستاد; ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهند داشت! (58)

این شهرها و آبادیهایى است که ما آنها را هنگامى که ستم کردند هلاک نمودیم; و براى هلاکتشان موعدى قرار دادیم! (آنها ویرانه‏هایش را با چشم مى‏بینند، و عبرت نمى‏گیرند!) (59)

به خاطر بیاور هنگامى را که موسى به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمى‏دارم تا به محل تلاقى دو دریا برسم; هر چند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم! (60)

(ولى) هنگامى که به محل تلاقى آن دو دریا رسیدند، ماهى خود را (که براى تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند; و ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد). (61)

هنگامى که از آن جا گذشتند، (موسى) به یار همسفرش گفت: «غذاى ما را بیاور، که سخت از این سفر خسته شده‏ایم!» (62)

گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم -و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفت‏آورى راه خود را در دریا پیش گرفت!» (63)

(موسى) گفت: «آن همان بود که ما مى‏خواستیم!» سپس از همان راه بازگشتند، در حالى که پى‏جویى مى‏کردند. (64)

(در آن جا) بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم. (65)

موسى به او گفت: «آیا از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزى؟» (66)

گفت: «تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى! (67)

و چگونه مى‏توانى در برابر چیزى که از رموزش آگاه نیستى شکیبا باشى؟! (68)

(موسى) گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهى یافت; و در هیچ کارى مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!» (69)

(خضر) گفت: «پس اگر مى‏خواهى بدنبال من بیایى، از هیچ چیز مپرس تا خودم (به موقع) آن را براى تو بازگو کنم.» (70)

آن دو به راه افتادند; تا آن که سوار کشتى شدند، (خضر) کشتى را سوراخ کرد. (موسى) گفت: ; س‏خ‏للّهآیا آن را سوراخ کردى که اهلش را غرق کنى؟! راستى که چه کار بدى انجام دادى!» (71)

گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى؟!» (72)

(موسى) گفت: «مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر! س‏ذللّه (73)

باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانى را دیدند; و او آن نوجوان را کشت. (موسى) گفت: س‏خ‏للّهآیا انسان پاکى را، بى آنکه قتلى کرده باشد، کشتى؟! براستى کار زشتى انجام دادى! س‏ذللّه (74)

(باز آن مرد عالم) گفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمى‏توانى با من صبر کنى؟!» (75)

(موسى) گفت: «بعد از این اگر درباره چیزى از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهى نکن; (زیرا) از سوى من معذور خواهى بود!» (76)

باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‏اى رسیدند; از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند; ولى آنان از مهمان کردنشان خوددارى نمودند; (با این حال) در آن جا دیوارى یافتند که مى‏خواست فروریزد; و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسى) گفت: «(لااقل) مى‏خواستى در مقابل این کار مزدى بگیرى!» (77)

او گفت: «اینک زمان جدایى من و تو فرا رسیده; اما بزودى راز آنچه را که نتوانستى در برابر آن صبر کنى، به تو خبر مى‏دهم. (78)

اما آن کشتى مال گروهى از مستمندان بود که با آن در دریا کار مى‏کردند; و من خواستم آن را معیوب کنم; (چرا که) پشت سرشان پادشاهى (ستمگر) بود که هر کشتى (سالمى) را بزور میگرفت! (79)

و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند; و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! (80)

از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاکتر و با محبت‏تر به آن دو بدهد! (81)

و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود; و زیر آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت; و پدرشان مرد صالحى بود; و پروردگار تو مى‏خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند; این رحمتى از پروردگارت بود; و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم; این بود رازکارهایى که نتوانستى در برابر آنها شکیبایى به خرج دهى!» (82)

و از تو درباره «ذو القرنین‏» مى‏پرسند; بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم کرد.» (83)

ما به او در روى زمین، قدرت و حکومت دادیم; و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. (84)

او از این اسباب، (پیروى و استفاده) کرد... (85)

تا به غروبگاه آفتاب رسید; (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل‏آلودى فرو مى‏رود; و در آن جا قومى را یافت; گفتیم: «اى ذو القرنین! آیا مى‏خواهى (آنان) را مجازات کنى، و یا روش نیکویى در مورد آنها انتخاب نمایى؟» (86)

گفت: «اما کسى را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد; سپس به سوى پروردگارش بازمى‏گردد، و خدا او را مجازات شدیدى خواهد کرد! (87)

و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر خواهد داشت; و ما دستور آسانى به او خواهیم داد.» (88)

سپس (بار دیگر) از اسبابى (که در اختیار داشت) بهره گرفت... (89)

تا به خاستگاه خورشید رسید; (در آن جا) دید خورشید بر جمعیتى طلوع مى‏کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانى نداشتند). (90)

(آرى) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبى از امکاناتى که نزد او بود آگاه بودیم! (91)

(باز) از اسباب مهمى (که در اختیار داشت) استفاده کرد... (92)

(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید; و در کنار آن دو (کوه) قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93)

(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى‏کنند; آیا ممکن است ما هزینه‏اى براى تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى؟!» (94)

(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مى‏کنید)! مرا با نیرویى یارى دهید، تا میان شما و آنها سد محکمى قرار دهم! (95)

قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روى هم بچینید)!» تا وقتى که کاملا میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روى آن بریزم!» (96)

(سرانجام چنان سد نیرومندى ساخت) که آنها ( طایفه یاجوج و ماجوج) قادر نبودند از آن بالا روند; و نمى‏توانستند نقبى در آن ایجاد کنند. (97)

(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى‏کوبد; و وعده پروردگارم حق است!» (98)

و در آن روز (که جهان پایان مى‏گیرد)، ما آنان را چنان رها مى‏کنیم که درهم موج مى‏زنند; و در صور ( شیپور) دمیده مى‏شود; و ما همه را جمع مى‏کنیم! (99)

در آن روز، جهنم را بر کافران عرضه مى‏داریم! (100)

همانها که پرده‏اى چشمانشان را از یاد من پوشانده بود، و قدرت شنوایى نداشتند! (101)

آیا کافران پنداشتند مى‏توانند بندگانم را به جاى من اولیاى خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را براى پذیرایى کافران آماده کرده‏ایم! (102)

بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ (103)

آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده; با این حال، مى‏پندارند کار نیک انجام مى‏دهند!» (104)

آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند; به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد! (105)

(آرى،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند! (106)

اما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، باغهاى بهشت برین محل پذیرایى آنان خواهد بود. (107)

آنها جاودانه در آن خواهند ماند; و هرگز تقاضاى نقل مکان از آن جا نمى‏کنند! (108)

بگو: «اگر دریاها براى (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شود، دریاها پایان مى‏گیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد; هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!» (109)

بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما; (امتیازم این است که) به من وحى مى‏شود که تنها معبودتان معبود یگانه است; پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! (110)

 

سورة الاسراء 17

سورة الاسراء 17
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

پاک و منزه است خدایى که بنده‏اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -که گرداگردش را پربرکت ساخته‏ایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم; چرا که او شنوا و بیناست. (1)

ما به موسى کتاب آسمانى دادیم; و آن را وسیله هدایت بنى اسرائیل ساختیم; (و گفتیم:) غیر ما را تکیه‏گاه خود قرار ندهید! (2)

اى فرزندان کسانى که با نوح (بر کشتى) سوار کردیم! او بنده شکرگزارى بود. (شما هم مانند او باشید، تا نجات یابید!) (3)

ما به بنى اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برترى‏جویى بزرگى خواهید نمود. (4)

هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند; حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانه‏ها را جستجو مى‏کنند; و این وعده‏اى است قطعى! (5)

سپس شما را بر آنها چیره مى‏کنیم; و شما را به وسیله داراییها و فرزندانى کمک خواهیم کرد; و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرارمى‏دهیم. (6)

اگر نیکى کنید، به خودتان نیکى مى‏کنید; و اگر بدى کنید باز هم به خود مى‏کنید. و هنگامى که وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر مى‏شود; و داخل مسجد (الاقصى) مى‏شوند همان گونه که بار اول وارد شدند; و آنچه را زیر سلطه خود مى‏گیرند، در هم مى‏کوبند. (7)

امید است پروردگارتان به شما رحم کند! هرگاه برگردید، ما هم بازمى‏گردیم; و جهنم را براى کافران، زندان سختى قرار دادیم. (8)

این قرآن، به راهى که استوارترین راه‏هاست، هدایت مى‏کند; و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى‏دهند، بشارت مى‏دهد که براى آنها پاداش بزرگى است. (9)

و اینکه آنها که به قیامت ایمان نمى‏آورند، عذاب دردناکى براى آنان آماده ساخته‏ایم. (10)

انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدیها را طلب مى‏کند آن گونه که نیکیها را مى‏طلبد; و انسان، همیشه عجول بوده است! (11)

ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم; سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد سالها و حساب را بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشکار، بیان کردیم. (12)

و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آویخته‏ایم; و روز قیامت، کتابى براى او بیرون مى‏آوریم که آن را در برابر خود، گشوده مى‏بیند! (این همان نامه اعمال اوست!) (13)

(و به او مى‏گوییم:) کتابت را بخوان، کافى است که امروز، خود حسابگر خویش باشى! (14)

هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته; و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است; و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد; و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.) (15)

و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را براى «مترفین‏» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان مى‏داریم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدت درهم مى‏کوبیم. (16)

چه بسیار مردمى که در قرون بعد از نوح، زندگى مى‏کردند; (و طبق همین سنت،) آنها را هلاک کردیم! و کافى است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه، و نسبت به آن بیناست. (17)

آن کس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را مى‏طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- مى‏دهیم; سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى‏سوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. (18)

و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند -در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. (19)

هر یک از این دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و کمک مى‏دهیم; و عطاى پروردگارت هرگز (از کسى) منع نشده است. (20)

ببین چگونه بعضى را (در دنیا بخاطر تلاششان) بر بعضى دیگر برترى بخشیده‏ایم; درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است! (21)

هرگز معبود دیگرى را با خدا قرار مده، که نکوهیده و بى‏یار و یاور خواهى نشست! (22)

و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکى کنید! هرگاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! (23)

و بالهاى تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان‏گونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» (24)

پروردگار شما از درون دلهایتان آگاهتر است; (اگر لغزشى در این زمینه داشتید) هر گاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت‏کنندگان را مى‏بخشد. (25)

و حق نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن، (26)

چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند; و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود! (27)

و هرگاه از آنان ( مستمندان) روى برتابى، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشایشى در کارت پدید آید و به آنها کمک کنى)، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو! (28)

هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى! (29)

به یقین، پروردگارت روزى را براى هر کس بخواهد، گشاده یا تنگ مى‏دارد; او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست. (30)

و فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید! ما آنها و شما را روزى مى‏دهیم; مسلما کشتن آنها گناه بزرگى است! (31)

و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهى است! (32)

و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم; اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است! (33)

و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال مى‏شود! (34)

و هنگامى که پیمانه مى‏کنید، حق پیمانه را ادا نمایید، و با ترازوى درست وزن کنید! این براى شما بهتر، و عاقبتش نیکوتر است. (35)

از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند. (36)

و روى زمین، با تکبر راه مرو! تو نمى‏توانى زمین را بشکافى، و طول قامتت هرگز به کوه‏ها نمى‏رسد! (37)

همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است. (38)

این (احکام)، از حکمتهایى است که پروردگارت به تو وحى فرستاده; و هرگز معبودى با خدا قرار مده، که در جهنم افکنده مى‏شوى، در حالى که سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهى بود! (39)

آیا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانى از فرشتگان برگزیده است؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتى) مى‏گویید! (40)

ما در این قرآن، انواع بیانات مؤثر را آوردیم تا متذکر شوند! ولى (گروهى از کوردلان،) جز بر نفرتشان نمى‏افزاید. (41)

بگو: «اگر آنچنان که آنها مى‏گویند با او خدایانى بود، در این صورت، (خدایان) سعى مى‏کردند راهى به سوى (خداوند) صاحب عرش پیدا کنند.» (42)

او پاک و برتر است از آنچه آنها مى‏گویند، بسیار برتر و منزه‏تر! (43)

آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مى‏گویند; و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى‏گوید; ولى شما تسبیح آنها را نمى‏فهمید; او بردبار و آمرزنده است. (44)

و هنگامى که قرآن مى‏خوانى، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمى‏آورند، حجاب ناپیدایى قرارمى‏دهیم; (45)

و بر دلهایشان پوششهایى، تا آن را نفهمند; و در گوشهایشان سنگینى; و هنگامى که پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد مى‏کنى، آنها پشت مى‏کنند و از تو روى بر مى‏گردانند. (46)

هنگامى که به سخنان تو گوش فرامى‏دهند، ما بهتر مى‏دانیم براى چه گوش فرا مى‏دهند; (و همچنین) در آن هنگام که با هم نجوا مى‏کنند; آنگاه که ستمگران مى‏گویند: «شما جز از انسانى که افسون شده، پیروى نمى‏کنید!» (47)

ببین چگونه براى تو مثلها زدند! در نتیجه گمراه شدند، و نمى‏توانند راه حق را پیدا کنند. (48)

و گفتند: «آیا هنگامى که ما، استخوانهاى پوسیده و پراکنده‏اى شدیم، دگر بار آفرینش تازه‏اى خواهیم یافت؟!» (49)

بگو: «شما سنگ باشید یا آهن، (50)

یا هر مخلوقى که در نظر شما، از آن هم سخت‏تر است (و از حیات و زندگى دورتر مى‏باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند). آنها بزودى مى گویند: «چه کسى ما را بازمى‏گرداند؟!» بگو: «همان کسى که نخستین بار شما را آفرید.» آنان سر خود را (از روى تعجب و انکار،) به سوى تو خم مى‏کنند و مى‏گویند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد! (51)

همان روز که شما را (از قبرهایتان) فرامى‏خواند; شما هم اجابت مى‏کنید در حالى که حمد او را مى‏گویید; مى‏پندارید تنها مدت کوتاهى (در جهان برزخ) درنگ کرده‏اید!» (52)

به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان بوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد مى‏کند; همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است! (53)

پروردگار شما، از (نیات و اعمال) شما آگاهتر است; اگر بخواهد (و شایسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود مى‏سازد; و اگر بخواهد، مجازات مى‏کند; و ما تو را بعنوان مامور بر آنان نفرستاده‏ایم (که آنان را مجبور به ایمان کنى!) (54)

پروردگار تو، از حال همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند، آگاهتر است; و (اگر تو را بر دیگران برترى دادیم، بخاطر شایستگى توست،) ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم; و به داوود، زبور بخشیدیم. (55)

بگو: «کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مى‏پندارید، بخوانید! آنها نه مى‏توانند مشکلى را از شما برطرف سازند، و نه تغییرى در آن ایجاد کنند.» (56)

کسانى را که آنان مى‏خوانند، خودشان وسیله‏اى (براى تقرب) به پروردگارشان مى‏جویند، وسیله‏اى هر چه نزدیکتر; و به رحمت او امیدوارند; و از عذاب او مى‏ترسند; چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است! (57)

هیچ شهر و آبادى نیست مگر اینکه آن را پیش از روز قیامت هلاک مى‏کنیم; یا (اگر گناهکارند، ) به عذاب شدیدى گرفتارشان خواهیم ساخت; این، در کتاب الهى ( لوح محفوظ) ثبت است. (58)

هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستى بهانه‏جویان) را بفرستیم جز اینکه پیشینیان (که همین درخواستها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند; (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم; (معجزه‏اى) که روشنگر بود; اما بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط براى بیم دادن (و اتمام حجت) مى‏فرستیم. (59)

(به یاد آور) زمانى را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد; (و از وضعشان کاملا آگاه است.) و ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود; همچنین شجره ملعونه ( درخت نفرین شده) را که در قرآن ذکر کرده‏ایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) مى‏کنیم; اما جز طغیان عظیم، چیزى بر آنها نمى‏افزاید!» (60)

(به یاد آورید) زمانى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» آنها همگى سجده کردند، جز ابلیس که گفت: «آیا براى کسى سجده کنم که او را از خاک آفریده‏اى؟!» (61)

(سپس) گفت: «به من بگو، این کسى را که بر من برترى داده‏اى (به چه دلیل بوده است؟) اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده کمى، گمراه و ریشه‏کن خواهم ساخت!» (62)

فرمود: «برو! هر کس از آنان از تو تبعیت کند، جهنم کیفر شماست، کیفرى است فراوان! (63)

هر کدام از آنها را مى‏توانى با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده‏ات را بر آنها گسیل دار! و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى! و آنان را با وعده‏ها سرگرم کن! -ولى شیطان، جز فریب و دروغ، وعده‏اى به آنها نمى‏دهد- (64)

(اما بدان) تو هرگز سلطه‏اى بر بندگان من، نخواهى یافت (و آنها هیچ‏گاه به دام تو گرفتار نمى‏شوند)! همین قدر کافى است که پروردگارت حافظ آنها باشد.» (65)

پروردگارتان کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت درمى‏آورد، تا از نعمت او بهره‏مند شوید; او نسبت به شما مهربان است. (66)

و هنگامى که در دریا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام کسانى را که (براى حل مشکلات خود) مى‏خوانید، فراموش مى‏کنید; اما هنگامى که شما را به خشکى نجات دهد، روى مى‏گردانید; و انسان، بسیار ناسپاس است! (67)

آیا از این ایمن هستید که در خشکى (با یک زلزله شدید) شما را در زمین فرو ببرد، یا طوفانى از سنگریزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان کند)، سپس حافظ (و یاورى) براى خود نیابید؟! (68)

یا اینکه ایمن هستید که بار دیگر شما را به دریا بازگرداند، و تندباد کوبنده‏اى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر کفرتان غرق کند، سپس دادخواه و خونخواهى در برابر ما پیدا نکنید؟! (69)

ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم; و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم; و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم; و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده‏ایم، برترى بخشیدیم. (70)

(به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى‏خوانیم! کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مى‏خوانند; و بقدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمى‏شود! (71)

اما کسى که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است! (72)

نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه‏هاى خود) از آنچه بر تو وحى کرده‏ایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهى; و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمیگزینند! (73)

و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‏ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزدیک بود به آنان تمایل کنى. (74)

اگر چنین مى‏کردى، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگى دنیا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مى‏چشاندیم; سپس در برابر ما، یاورى براى خود نمى‏یافتى! (75)

و نزدیک بود (با نیرنگ و توطئه) تو را از این سرزمین بلغزانند، تا از آن بیرونت کنند!و هرگاه چنین مى‏کردند، (گرفتار مجازات سخت الهى شده،) و پس از تو، جز مدت کمى باقى نمى‏ماندند! (76)

این سنت (ما در مورد) پیامبرانى است که پیش از تو فرستادیم; و هرگز براى سنت ما تغییر و دگرگونى نخواهى یافت! (77)

نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکى شب ( نیمه شب) برپا دار; و همچنین قرآن فجر ( نماز صبح) را; چرا که قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است! (78)

و پاسى از شب را (از خواب برخیز، و) قرآن (و نماز) بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست; امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد! (79)

و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى یارى کننده برایم قرار ده!» (80)

و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد; یقینا باطل نابود شدنى است!» (81)

و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم; و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏افزاید. (82)

هنگامى که به انسان نعمت مى‏بخشیم، (از حق) روى مى‏گرداند و متکبرانه دور مى‏شود; و هنگامى که (کمترین) بدى به او مى‏رسد، (از همه چیز) مایوس مى‏گردد! (83)

بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند; و پروردگارتان کسانى را که راهشان نیکوتر است، بهتر مى‏شناسد.» (84)

و از تو درباره «روح‏» سؤال مى‏کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است; و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است!» (85)

و اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى فرستاده‏ایم، از تو مى‏گیریم; سپس کسى را نمى‏یابى که در برابر ما، از تو دفاع کند... (86)

مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد،) که فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است! (87)

بگو: «اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد; هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند. (88)

ما در این قرآن، براى مردم از هر چیز نمونه‏اى آوردیم (و همه معارف در آن جمع است); اما بیشتر مردم (در برابر آن، از هر کارى) جز انکار، ابا داشتند! (89)

و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمى‏آوریم تا اینکه چشمه‏جوشانى از این سرزمین (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى... (90)

یا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد; و نهرها در لابه‏لاى آن جارى کنى... (91)

یا قطعات (سنگهاى) آسمان را -آنچنان که مى‏پندارى- بر سر ما فرود آرى; یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاورى... (92)

یا براى تو خانه‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد; یا به آسمان بالا روى; حتى اگر به آسمان روى، ایمان نمى‏آوریم مگر آنکه نامه‏اى بر ما فرود آورى که آن را بخوانیم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از این سخنان بى‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟! (93)

تنها چیزى که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود (که از روى نادانى و بى‏خبرى) گفتند: «آیا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟!» (94)

بگو: «(حتى) اگر در روى زمین فرشتگانى (زندگى مى‏کردند، و) با آرامش گام برمى‏داشتند، ما فرشته‏اى را به عنوان رسول، بر آنها مى‏فرستادیم!» (چرا که رهنماى هر گروهى باید از جنس خودشان باشد). (95)

بگو: «همین کافى است که خداوند، میان من و شما گواه باشد; چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست! (96)

هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعى اوست; و هر کس را (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هادیان و سرپرستانى غیر خدا براى او نخواهى یافت; و روز قیامت، آنها را بر صورتهایشان محشور مى‏کنیم، در حالى که نابینا و گنگ و کرند; جایگاهشان دوزخ است; هر زمان آتش آن فرونشیند، شعله تازه‏اى بر آنان مى‏افزاییم! (97)

این کیفر آنهاست، بخاطر اینکه نسبت به آیات ما کافر شدند و گفتند: «آیا هنگامى که ما استخوانهاى پوسیده و خاکهاى پراکنده‏اى شدیم، بار دیگر آفرینش تازه‏اى خواهیم یافت؟! س‏ذللّه (98)

آیا نمى‏دانند خدایى که آسمانها و زمین را آفریده، قادر است مثل آنان را بیافریند (و به زندگى جدید بازشان گرداند)؟! و براى آنان سرآمدى قطعى -که شکى در آن نیست- قرار داده; اما ظالمان، جز کفر و انکار را پذیرا نیستند! (99)

بگو: «اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید. در آن صورت، (بخاطر تنگ نظرى) امساک مى‏کردید، مبادا انفاق، مایه تنگدستى شما شود» و انسان تنگ نظر است! (100)

ما به موسى نه معجزه روشن دادیم; پس از بنى اسرائیل سؤال کن آن زمان که این (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مى‏کنم تو دیوانه (یا ساحرى)!» (101)

(موسى) گفت: «تو مى‏دانى این آیات را جز پروردگار آسمانها و زمین -براى روشنى دلها- نفرستاده; و من گمان مى‏کنم اى فرعون، تو (بزودى) هلاک خواهى شد!» (102)

پس (فرعون) تصمیم گرفت آنان را از آن سرزمین ریشه کن سازد; ولى ما، او و تمام کسانى را که با او بودند، غرق کردیم. (103)

و بعد از آن به بنى اسرائیل گفتیم: «در این سرزمین ( مصر و شام) ساکن شوید! اما هنگامى که وعده آخرت فرا رسد، همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل) مى‏آوریم‏» (104)

و ما قرآن را بحق نازل کردیم; و بحق نازل شد; و تو را، جز بعنوان بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده، نفرستادیم! (105)

و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى; و آن را بتدریج نازل کردیم. (106)

بگو: «خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانى که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامى که (این آیات) بر آنان خوانده مى‏شود، سجده‏کنان به خاک مى‏افتند... (107)

و مى‏گویند: «منزه است پروردگار ما، که وعده‏هایش به یقین انجام‏شدنى است !» (108)

آنها (بى‏اختیار) به زمین مى‏افتند و گریه مى‏کنند; و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان مى‏افزاید. (109)

بگو: ««الله‏» را بخوانید یا «رحمان‏» را، هر کدام را بخوانید، (ذات پاکش یکى است; و) براى او بهترین نامهاست!» و نمازت‏را زیاد بلند، یا خیلى آهسته نخوان; و در میان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب کن! (110)

و بگو: «ستایش براى خداوندى است که نه فرزندى براى خود انتخاب کرده، و نه شریکى در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلت، (حامى و) سرپرستى براى اوست!» و او را بسیار بزرگ بشمار! (111)

 

سورة النحل 16

سورة النحل 16
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

فرمان خدا (براى مجازات مشرکان و مجرمان،) فرا رسیده است; براى آن عجله نکنید! منزه و برتر است خداوند از آنچه همتاى او قرارمى‏دهند! (1)

فرشتگان را با روح (الهى) بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل مى‏کند; (و به آنها دستور مى‏دهد) که مردم را انذار کنید; (و بگویید:) معبودى جز من نیست; از (مخالفت دستور) من، بپرهیزید! (2)

آسمانها و زمین را بحق آفرید; او برتر است از اینکه همتایى براى او قرار مى‏دهند! (3)

انسان را از نطفه بى‏ارزشى آفرید; و سرانجام (او موجودى فصیح، و) مدافع آشکار از خویشتن گردید! (4)

و چهارپایان را آفرید; در حالى که در آنها، براى شما وسیله پوشش، و منافع دیگرى است; و از گوشت آنها مى‏خورید! (5)

و در آنها براى شما زینت و شکوه است به هنگامى که آنها را به استراحتگاهشان بازمى‏گردانید، و هنگامى که (صبحگاهان) به صحرا مى‏فرستید! (6)

آنها بارهاى سنگین شما را به شهرى حمل مى‏کنند که جز با مشقت زیاد، به آن نمى‏رسیدید; پروردگارتان رؤوف و رحیم است (که این وسایل حیات را در اختیارتان قرار داده)! (7)

همچنین اسبها و استرهاو الاغها را آفرید; تا بر آنها سوار شوید و زینت شما باشد، و چیزهایى مى‏آفریند که نمى‏دانید. (8)

و بر خداست که راه راست را (به بندگان) نشان دهد; اما بعضى از راه‏ها بیراهه است! و اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت مى‏کند (;ولى اجبار سودى ندارد). (9)

او کسى است که از آسمان، آبى فرستاد، که نوشیدن شما از آن است; و (همچنین) گیاهان و درختانى که حیوانات خود را در آن به چرا مى‏برید، نیز از آن است. (10)

خداوند با آن (آب باران)، براى شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه‏ها مى‏رویاند; مسلما در این، نشانه روشنى براى اندیشمندان است. (11)

او شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت; و ستارگان نیز به فرمان او مسخر شمایند; در این، نشانه‏هایى است (از عظمت خدا،) براى گروهى که عقل خود را به کار مى‏گیرند! (12)

(علاوه بر این،) مخلوقاتى را که در زمین به رنگهاى گوناگون آفریده نیز مسخر (فرمان شما) ساخت; در این، نشانه روشنى است براى گروهى که متذکر مى‏شوند! (13)

او کسى است که دریا را مسخر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخورید; و زیورى براى پوشیدن (مانند مروارید) از آن استخراج کنید; و کشتیها را مى‏بینى که سینه دریا را مى‏شکافند تا شما (به تجارت پردازید و) از فضل خدا بهره گیرید; شاید شکر نعمتهاى او را بجا آورید! (14)

و در زمین، کوه‏هاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد; و نهرها و راه‏هایى ایجاد کرد، تا هدایت شوید. (15)

و (نیز) علاماتى قرار داد; و (شب هنگام) به وسیله ستارگان هدایت مى‏شوند. (16)

آیا کسى که (این گونه مخلوقات را) مى‏آفریند، همچون کسى است که نمى‏آفریند؟! آیا متذکر نمى‏شوید؟! (17)

و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، هرگز نمى‏توانید آنها را احصا کنید; خداوند بخشنده و مهربان است! (18)

خداوند آنچه را پنهان مى‏دارید و آنچه را آشکار مى‏سازید، مى‏داند. (19)

معبودهایى را که غیر از خدا مى‏خوانند، چیزى را خلق نمى‏کنند; بلکه خودشان هم مخلوقند! (20)

آنها مردگانى هستند که هرگز استعداد حیات ندارند; و نمى‏دانند (عبادت‏کنندگانشان) در چه زمانى محشور مى‏شوند! (21)

معبود شما خداوند یگانه است; اما کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آورند، دلهایشان (حق را) انکار مى‏کند و مستکبرند. (22)

قطعا خداوند از آنچه پنهان مى‏دارند و آنچه آشکار مى‏سازند با خبر است; او مستکبران را دوست نمى‏دارد! (23)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مى‏گویند: «اینها (وحى الهى نیست;) همان افسانه‏هاى دروغین پیشینیان است!» (24)

آنها باید روز قیامت، (هم) بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند; و هم سهمى از گناهان کسانى که بخاطر جهل، گمراهشان مى‏سازند! بدانید آنها بار سنگین بدى بر دوش مى‏کشند! (25)

کسانى که قبل از ایشان بودند (نیز) از این توطئه‏ها داشتند; ولى خداوند به سراغ شالوده (زندگى) آنها رفت; و آن را از اساس ویران کرد; و سقف از بالا بر سرشان فرو ریخت; و عذاب (الهى) از آن جایى که نمى‏دانستند به سراغشان آمد! (26)

سپس روز قیامت خدا آنها را رسوا مى‏سازد; و مى‏گوید: «شریکانى که شما براى من ساختید، و بخاطر آنها با دیگران دشمنى مى‏کردید، کجا هستید؟!» (در این هنگام،) کسانى که به آنها علم داده شده مى‏گویند: «رسوایى و بدبختى، امروز بر کافران است!» (27)

همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مى‏شوند (و بدروغ مى‏گویند:) ما کار بدى انجام نمى‏دادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مى‏دادید عالم است! (28)

(به آنها گفته مى‏شود:) اکنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که جاودانه در آن خواهید بود! چه جاى بدى است جایگاه مستکبران! (29)

(ولى هنگامى که) به پرهیزگاران گفته مى‏شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» مى‏گفتند: «خیر (و سعادت)» (آرى،) براى کسانى که نیکى کردند، در این دنیا نیکى است; و سراى آخرت از آن هم بهتر است; و چه خوب است سراى پرهیزگاران! (30)

باغهایى از بهشت جاویدان است که همگى وارد آن مى‏شوند; نهرها از زیر درختانش مى‏گذرد; هر چه بخواهند در آنجا هست; خداوند پرهیزگاران را چنین پاداش مى‏دهد! (31)

همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏گیرند در حالى که پاک و پاکیزه‏اند; به آنها مى‏گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادید!» (32)

آیا آنها انتظارى جز این دارند که فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بیایند، یا فرمان پروردگارت (براى مجازاتشان) فرا رسد (آنگاه توبه کنند؟! ولى توبه آنها در آن زمان بى اثر است! آرى،) کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند! خداوند به آنها ستم نکرد; ولى آنان به خویشتن ستم مى‏نمودند! (33)

و سرانجام بدیهاى اعمالشان به آنها رسید; و آنچه را (از وعده‏هاى عذاب) استهزا مى‏کردند، بر آنان وارد شد. (34)

مشرکان گفتند: «اگر خدا مى‏خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او را پرستش نمى‏کردیم; و چیزى را بدون اجازه او حرام نمى‏ساختیم!» (آرى،) کسانى که پیش از ایشان بودند نیز همین کارها را انجام دادند; ولى آیا پیامبران وظیفه‏اى جز ابلاغ آشکار دارند؟! (35)

ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید; و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهى را هدایت کرد; و گروهى ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت; پس در روى زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‏کنندگان چگونه بود! (36)

هر قدر بر هدایت آنها حریص باشى، (سودى ندارد; چرا) که خداوند کسى را که گمراه ساخت، هدایت نمى‏کند; و آنها یاورانى نخواهند داشت! (37)

آنها سوگندهاى شدید به خدا یاد کردند که: «هرگز خداوند کسى را که مى‏میرد، برنمى‏انگیزد! س‏ذللّه آرى، این وعده قطعى خداست (که همه مردگان را براى جزا بازمى‏گرداند); ولى بیشتر مردم نمى‏دانند! (38)

هدف این است که آنچه را در آن اختلاف داشتند، براى آنها روشن سازد; و کسانى که منکر شدند، بدانند دروغ مى‏گفتند! (39)

(رستاخیز مردگان براى ما مشکل نیست; زیرا) وقتى چیزى را اراده مى‏کنیم، فقط به آن مى‏گوییم: «موجود باش!» بلافاصله موجود مى‏شود. (40)

آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبى به آنها مى‏دهیم; و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مى‏دانستند! (41)

آنها کسانى هستند که صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکل مى‏کنند. (42)

و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى مى‏کردیم، نفرستادیم! اگر نمى‏دانید، از آگاهان بپرسید (تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)! (43)

(از آنها بپرسید که) از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین آگاهند!) و ما این ذکر ( قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى; و شاید اندیشه کنند! (44)

آیا توطئه‏گران از این ایمن گشتند که ممکن است خدا آنها را در زمین فروبرد، و یا مجازات (الهى)، از آن جا که انتظارش را ندارند، به سراغشان آید؟!... (45)

یا به هنگامى (که براى کسب مال و ثروت افزونتر) در رفت و آمدند، دامانشان را بگیرد در حالى که قادر به فرار نیستند؟!... (46)

یا بطور تدریجى، با هشدارهاى خوف‏انگیز آنان را گرفتار سازد؟! چرا که پروردگار شما، رؤوف و رحیم است. (47)

آیا آنها مخلوقات خدا را ندیدند که سایه‏هایشان از راست و چپ حرکت دارند، و با خضوع براى خدا سجده مى‏کنند؟! (48)

(نه تنها سایه‏ها، بلکه) تمام آنچه در آسمانها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشتگان، براى خدا سجده مى‏کنند و تکبر نمى‏ورزند. (49)

آنها (تنها) از (مخالفت) پروردگارشان، که حاکم بر آنهاست، مى‏ترسند; و آنچه را ماموریت دارند انجام مى‏دهند. (50)

خداوند فرمان داده: «دو معبود (براى خود) انتخاب نکنید; معبود (شما) همان خداى یگانه است; تنها از (کیفر) من بترسید!» (51)

آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست; و دین خالص (نیز) همواره از آن او مى‏باشد; آیا از غیر او مى‏ترسید؟! (52)

آنچه از نعمتها دارید، همه از سوى خداست! و هنگامى که ناراحتى به شما رسد، فقط او را مى‏خوانید! (53)

(اما) هنگامى که ناراحتى و رنج را از شما برطرف مى‏سازد، ناگاه گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قائل مى‏شوند. (54)

(بگذار) تا نعمتهایى را که به آنها داده‏ایم کفران کنند! (اکنون) چند روزى (از متاع دنیا) بهره گیرید، اما بزودى خواهید دانست (سرانجام کارتان به کجا خواهد کشید)! (55)

آنان براى بتهایى که هیچ گونه سود و زیانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى داده‏ایم قرارمى‏دهند; به خدا سوگند، (در دادگاه قیامت،) از این افتراها که مى‏بندید، بازپرسى خواهید شد! (56)

آنها (در پندار خود،) براى خداوند دختران قرارمى‏دهند; -منزه است (از اینکه فرزندى داشته باشد)- ولى براى خودشان، آنچه را میل دارند قائل مى‏شوند... (57)

در حالى که هرگاه به یکى از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فراب ناراحتى) سیاه مى‏شود; و به شدت خشمگین مى‏گردد;... (58)

بخاطر بشارت بدى که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متوارى مى‏گردد; (و نمى‏داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم مى‏کنند! (59)

براى آنها که به سراى آخرت ایمان ندارند، صفات زشت است; و براى خدا، صفات عالى است; و او قدرتمند و حکیم است. (60)

و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مى‏کرد، جنبنده‏اى را بر پشت زمین باقى نمى‏گذارد; ولى آنها را تا زمان معینى به تاخیر مى‏اندازد. و هنگامى که اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تاخیر مى‏کنند، و نه ساعتى پیشى مى‏گیرند. (61)

آنها براى خدا چیزهایى قرارمى‏دهند که خودشان از آن کراهت دارند ( فرزندان دختر); با این حال زبانشان به دروغ مى‏گوید سرانجام نیکى دارند! از این رو براى آنان آتش است; و آنها از پیشگامان (دوزخ)اند. (62)

به خدا سوگند، به سوى امتهاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم; اما شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست; و امروز او ولى و سرپرستشان است; و مجازات دردناکى براى آنهاست! (63)

ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن کنى; و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است براى قومى که ایمان مى‏آورند! (64)

خداوند از آسمان، آبى فرستاد; و زمین را، پس از آنکه مرده بود، حیات بخشید! در این، نشانه روشنى است براى جمعیتى که گوش شنوا دارند! (65)

و در وجود چهارپایان، براى شما (درسهاى) عبرتى است: از درون شکم آنها، از میان غذاهاى هضم‏شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مى‏نوشانیم! (66)

و از میوه‏هاى درختان نخل و انگور، مسکرات (ناپاک) و روزى خوب و پاکیزه مى‏گیرید; در این، نشانه روشنى است براى جمعیتى که اندیشه مى‏کنند! (67)

و پروردگار تو به زنبور عسل «وحى‏» (و الهام غریزى) نمود که: «از کوه‏ها و درختان و داربستهایى که مردم مى‏سازند، خانه‏هایى برگزین! (68)

سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راه‏هایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده است، براحتى بپیما! «از درون شکم آنها، نوشیدنى با رنگهاى مختلف خارج مى‏شود که در آن، شفا براى مردم است; به یقین در این امر، نشانه روشنى است براى جمعیتى که مى‏اندیشند. (69)

خداوند شما را آفرید; سپس شما را مى‏میراند; بعضى از شما به نامطلوب‏ترین سنین بالاى عمر مى‏رسند، تا بعد از علم و آگاهى، چیزى ندانند (و همه چیز را فراموش کنند); خداوند دانا و تواناست! (70)

خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد (چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است)! اما آنها که برترى داده شده‏اند، حاضر نیستند از روزى خود به بردگانشان بدهند و همگى در آن مساوى گردند; آیا آنان نعمت خدا را انکار مى‏نمایند (که شکر او را ادا نمى‏کنند)؟! (71)

خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد; و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‏هایى به وجود آورد; و از پاکیزه‏ها به شما روزى داد; آیا به باطل ایمان مى‏آورند، و نعمت خدا را انکار مى‏کنند؟! (72)

آنها غیر از خدا، موجوداتى را مى‏پرستند که هیچ رزقى را براى آنان از آسمانها و زمین در اختیار ندارند; و توان این کار را نیز ندارند. (73)

پس، براى خدا امثال (و شبیه‏ها) قائل نشوید! خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید. (74)

خداوند مثالى زده: برده مملوکى را که قادر بر هیچ چیز نیست; و انسان (با ایمانى) را که از جانب خود، رزقى نیکو به او بخشیده‏ایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مى‏کند; آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولى اکثر آنها نمى‏دانند! (75)

خداوند مثالى (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکى از آن دو، گنگ مادرزاد است; و قادر بر هیچ کارى نیست; و سربار صاحبش مى‏باشد; او را در پى هر کارى بفرستد، خوب انجام نمى‏دهد; آیا چنین انسانى، با کسى که امر به عدل و داد مى‏کند، و بر راهى راست قرار دارد، برابر است؟! (76)

غیب آسمانها و زمین، مخصوص خداست (و او همه را مى‏داند); و امر قیامت(بقدرى نزدیک و آسان است) درست همانند چشم برهم زدن، و یا از آن هم نزدیکتر; چرا که خدا بر هر چیزى تواناست! (77)

و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمى‏دانستید; و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید! (78)

آیا آنها به پرندگانى که بر فراز آسمانها نگه‏داشته شده، نظر نیفکندند؟ هیچ کس جز خدا آنها را نگاه نمى‏دارد; در این امر، نشانه‏هایى (از عظمت و قدرت خدا) است براى کسانى که ایمان مى‏آورند! (79)

و خدا براى شما از خانه‏هایتان محل سکونت (و آرامش) قرار داد; و از پوست چهارپایان نیز براى شما خانه‏هایى قرار داد که روز کوچ کردن و روز اقامتتان، به آسانى مى‏توانید آنها را جا به جا کنید; و از پشم و کرک و موى آنها، براى شما اثاث و متاع (و وسایل مختلف زندگى) تا زمان معینى قرار داد. (80)

و (نیز) خداوند از آنچه آفریده است سایه‏هایى براى شما قرار داده; و از کوه‏ها پناهگاه‏هایى; و براى شما پیراهنهایى آفریده، که شما را از گرما (و سرما) حفظ مى‏کند; و پیراهنهایى که به هنگام جنگ، حافظ شماست; این گونه نعمتهایش را بر شما کامل مى‏کند، شاید تسلیم فرمان او شوید! (81)

(با این همه،) اگر روى برتابند، (نگران مباش;) تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار دارى. (82)

آنها نعمت خدا را مى‏شناسند; سپس آن را انکار مى‏کنند; و اکثرشان کافرند! (83)

(به خاطر بیاورید) روزى را که از هر امتى گواهى بر آنان برمى‏انگیزیم; سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه (سخن گفتن) داده نمى‏شود; (بلکه دست و پا و گوش و چشم، حتى پوست تن آنها گواهى مى‏دهند!) و (نیز) اجازه عذرخواهى و تقاضاى عفو به آنان نمى‏دهند! (84)

و هنگامى که ظالمان عذاب را ببینند، نه به آنها تخفیف داده مى‏شود، و نه مهلت! (85)

و هنگامى که مشرکان معبودهایى را که همتاى خدا قرار دادند مى‏بینند، مى‏گویند: «پروردگارا! اینها همتایانى هستند که ما به جاى تو، آنها را مى‏خواندیم! «در این هنگام، معبودان به آنها مى‏گویند: «شما دروغگو هستید! (شما هواى نفس خود را پرستش مى‏کردید!)» (86)

و در آن روز، همگى (ناگزیر) در پیشگاه خدا تسلیم مى‏شوند; و تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ مى‏بستند، گم و نابود مى‏شود! (87)

کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، بخاطر فسادى که مى‏کردند، عذابى بر عذابشان مى‏افزاییم! (88)

(به یاد آورید) روزى را که از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمى‏انگیزیم; و تو را گواه بر آنان قرارمى‏دهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است! (89)

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى‏دهد; و از فحشا و منکر و ستم، نهى مى‏کند; خداوند به شما اندرز مى‏دهد، شاید متذکر شوید! (90)

و هنگامى که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده‏اید، به یقین خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است! (91)

همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهاى تابیده خود را، پس از استحکام،وامى‏تابید! در حالى که (سوگند و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار مى‏دهید; بخاطر اینکه گروهى، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانه‏اى براى شکستن بیعت با پیامبر مى‏شمرید)! خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش مى‏کند; و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، براى شما روشن مى‏سازد! (92)

و اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرارمى‏داد; (و همه را به اجبار وادار به ایمان مى‏کرد; اما ایمان اجبارى فایده‏اى ندارد!) ولى خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت مى‏کند! (به گروهى توفیق هدایت داده، و از گروهى سلب مى‏کند!) و یقینا شما از آنچه انجام مى‏دادید، بازپرسى خواهید شد! (93)

سوگندهایتان را وسیله تقلب و خیانت در میان خود قرار ندهید، مبادا گامى بعد از ثابت‏گشتن (بر ایمان) متزلزل شود; و به خاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا، آثار سوء آن را بچشید! و براى شما، عذاب عظیمى خواهد بود! (94)

و (هرگز) پیمان الهى را با بهاى کمى مبادله نکنید (و هر بهایى در برابر آن ناچیز است!) آنچه نزد خداست، براى شما بهتر است اگر مى‏دانستید. (95)

آنچه نزد شماست فانى مى‏شود; اما آنچه نزد خداست باقى است; و به کسانى که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند پاداش خواهیم داد. (96)

هر کس کار شایسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم; و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد. (97)

هنگامى که قرآن مى‏خوانى، از شر شیطان مطرود، به خدا پناه بر! (98)

چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلطى ندارد. (99)

تسلط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده‏اند، و آنها که نسبت به او ( خدا) شرک مى‏ورزند (و فرمان شیطان را به جاى فرمان خدا، گردن مى‏نهند) (100)

و هنگامى که آیه‏اى را به آیه دیگر مبدل کنیم ( حکمى را نسخ نماییم) -و خدا بهتر مى‏داند چه حکمى را نازل کند- آنها مى‏گویند: «تو افترا مى‏بندى!» اما بیشترشان (حقیقت را) نمى‏دانند! (101)

بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل کرده، تا افراد باایمان را ثابت‏قدم گرداند; و هدایت و بشارتى است براى عموم مسلمانان! (102)

ما مى‏دانیم که آنها مى‏گویند: «این آیات را انسانى به او تعلیم مى‏دهد!» در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت مى‏دهند عجمى است; ولى این (قرآن)، زبان عربى آشکار است! (103)

به یقین، کسانى که به آیات الهى ایمان نمى‏آورند، خدا آنها را هدایت نمى‏کند; و براى آنان عذاب دردناکى است. (104)

تنها کسانى دروغ مى‏بندند که به آیات خدا ایمان ندارند; (آرى،) دروغگویان واقعى آنها هستند! (105)

کسانى که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شده‏اند در حالى که قلبشان آرام و با ایمان است- آرى، آنها که سینه خود را براى پذیرش کفر گشوده‏اند، غضب خدا بر آنهاست; و عذاب عظیمى در انتظارشان! (106)

این به خاطر آن است که زندگى دنیا (و پست را) بر آخرت ترجیح دادند; و خداوند افراد بى‏ایمان (لجوج) را هدایت نمى‏کند. (107)

آنها کسانى هستند که (بر اثر فزونى گناه،) خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده; (به همین دلیل نمى‏فهمند،) و غافلان واقعى همانها هستند! (108)

و ناچار آنها در آخرت زیانکارند. (109)

اما پروردگار تو نسبت به کسانى که بعد از فریب‏خوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت کردند; سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت نمودند; پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود مى‏سازد). (110)

(به یاد آورید) روزى را که هر کس (در فکر خویشتن است; و تنها) به دفاع از خود برمى‏خیزد; و نتیجه اعمال هر کسى، بى‏کم و کاست، به او داده مى‏شود; و به آنها ظلم نخواهد شد! (111)

خداوند (براى آنان که کفران نعمت مى‏کنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود; و همواره روزیش از هر جا مى‏رسید; اما به نعمتهاى خدا ناسپاسى کردند; و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانید! (112)

پیامبرى از خودشان به سراغ آنها آمد، او را تکذیب کردند; از این رو عذاب الهى آنها را فراگرفت در حالى که ظالم بودند! (113)

پس، از آنچه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه بخورید; و شکر نعمت خدا را بجا آورید اگر او را مى‏پرستید! (114)

خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریده‏اند، بر شما حرام کرده است; اما کسانى که ناچار شوند، در حالى که تجاوز و تعدى از حد ننمایند، (خدا آنها را مى‏بخشد; چرا که) خدا بخشنده و مهربان است. (115)

به خاطر دروغى که بر زبانتان جارى مى‏شود (و چیزى را مجاز و چیزى را ممنوع مى‏کنید،) نگویید: «این حلال است و آن حرام‏»، تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانى که به خدا دروغ مى‏بندند، رستگار نخواهند شد! (116)

بهره کمى است (که در این دنیا نصیبشان مى‏شود); و عذاب دردناکى در انتظار آنان است! (117)

چیزهایى را که پیش از این براى تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم; ما به آنها ستم نکردیم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم مى‏کردند! (118)

اما پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهالت، بدى کرده‏اند، سپس توبه کرده و در مقام جبران برآمده‏اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است. (119)

ابراهیم (به تنهایى) امتى بود مطیع فرمان خدا; خالى از هر گونه انحراف; و از مشرکان نبود; (120)

شکرگزار نعمتهاى پروردگار بود; خدا او را برگزید; و به راهى راست هدایت نمود! (121)

ما در دنیا به او (همت) نیکویى دادیم; و در آخرت از نیکان است! (122)

سپس به تو وحى فرستادیم که از آیین ابراهیم -که ایمانى خالص داشت و از مشرکان نبود- پیروى کن! (123)

(تحریمهاى) روز شنبه (براى یهود) فقط بعنوان یک مجازات بود، که در آن هم اختلاف کردند; و پروردگارت روز قیامت، در آنچه اختلاف داشتند، میان آنها داورى مى‏کند! (124)

با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است; و او به هدایت‏یافتگان داناتر است. (125)

و هر گاه خواستید مجازات کنید، تنها بمقدارى که به شما تعدى شده کیفر دهید! و اگر شکیبایى کنید، این کار براى شکیبایان بهتر است. (126)

صبر کن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهاى) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه‏هاى آنها، در تنگنا قرار مگیر! (127)

خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کرده‏اند، و کسانى که نیکوکارند. (128)

 

سورة الحجر 15

سورة الحجر 15
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الر، این آیات کتاب، و قرآن مبین است. (1)

کافران (هنگامى که آثار شوم اعمال خود را ببینند،) چه بسا آرزو مى‏کنند که اى کاش مسلمان بودند! (2)

بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد; ولى بزودى خواهند فهمید! (3)

ما اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معین (و زمان تغییر ناپذیرى) داشتند! (4)

هیچ گروهى از اجل خود پیشى نمى‏گیرد; و از آن عقب نخواهد افتاد! (5)

و گفتند: «اى کسى که «ذکر» ( قرآن) بر او نازل شده، مسلما تو دیوانه‏اى! (6)

اگر راست مى‏گویى، چرا فرشتگان را نزد ما نمى‏زورى؟!» (7)

(اما اینها باید بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمى‏کنیم،;و هرگاه نازل شوند، دیگر به اینها مهلت داده نمى‏شود (;و در صورت انکار، به عذاب الهى نابود مى‏گردند)! (8)

ما قرآن را نازل کردیم; و ما بطور قطع نگهدار آنیم! (9)

ما پیش از تو (نیز) پیامبرانى در میان امتهاى نخستین فرستادیم. (10)

هیچ پیامبرى به سراغ آنها نمى‏آمد مگر اینکه او را مسخره مى‏کردند. (11)

ما اینچنین (و از هر طریق ممکن) قرآن را به درون دلهاى مجرمان راه مى‏دهیم! (12)

(اما با این حال،) آنها به آن ایمان نمى‏آورند; روش اقوام پیشین نیز چنین بود! (13)

و اگر درى از آسمان به روى آنان بگشاییم، و آنها پیوسته در آن بالا روند... (14)

باز مى‏گویند: «ما را چشم‏بندى کرده‏اند; بلکه ما (سر تا پا) سحر شده‏ایم!» (15)

ما در آسمان برجهایى قرار دادیم; و آن را براى بینندگان آراستیم. (16)

و آن را از هر شیطان رانده شده‏اى حفظ کردیم; (17)

مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که «شهاب مبین‏» او را تعقیب مى‏کند (و مى‏راند) (18)

و زمین را گستردیم; و در آن کوه‏هاى ثابتى افکندیم; و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم; (19)

و براى شما انواع وسایل زندگى در آن قرار دادیم; همچنین براى کسانى که شما نمى‏توانید به آنها روزى دهید! (20)

و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست; ولى ما جز به اندازه معین آن را نازل نمى‏کنیم! (21)

ما بادها را براى بارور ساختن (ابرها و گیاهان) فرستادیم; و از آسمان آبى نازل کردیم، و شما را با آن سیراب ساختیم; در حالى که شما توانایى حفظ و نگهدارى آن را نداشتید! (22)

« ماییم که زنده مى‏کنیم و مى‏میرانیم; و ماییم وارث (همه جهان)! (23)

ما، هم پیشینیان شما را دانستیم; و هم متاخران را! (24)

پروردگار تو، قطعا آنها را (در قیامت) جمع و محشور مى‏کند; چرا که او حکیم و داناست! (25)

ما انسان را از گل خشکیده‏اى (همچون سفال) که از گل بد بوى (تیره رنگى) گرفته شده بود آفریدیم! (26)

و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم! (27)

و (به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشکیده‏اى که از گل بدبویى گرفته شده، مى‏آفرینم. (28)

هنگامى که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگى براى او سجده کنید!» (29)

همه فرشتگان، بى استثنا، سجده کردند... (30)

جز ابلیس، که ابا کرد از اینکه با سجده‏کنندگان باشد. (31)

(خداوند) فرمود: «اى ابلیس! چرا با سجده‏کنندگان نیستى؟!» (32)

گفت: «من هرگز براى بشرى که او را از گل خشکیده‏اى که از گل بدبویى گرفته شده است آفریده‏اى، سجده نخواهم کرد!» (33)

فرمود: «از صف آنها ( فرشتگان) بیرون رو، که رانده‏شده‏اى (از درگاه ما!).

و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود!» (35)

گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار!)» (36)

فرمود: «تو از مهلت یافتگانى! (37)

(اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معینى.» (38)

گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادى را) در زمین در نظر آنها زینت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت، (39)

مگر بندگان مخلصت را.» (40)

فرمود: «این راه مستقیمى است که بر عهده من است (و سنت همیشگیم)... (41)

که بر بندگانم تسلط نخواهى یافت; مگر گمراهانى که از تو پیروى مى‏کنند; (42)

و دوزخ، میعادگاه همه آنهاست! (43)

هفت در دارد; و براى هر درى، گروه معینى از آنها تقسیم شده‏اند! (44)

به یقین، پرهیزگاران در باغها(ى سرسبز بهشت) و در کنار چشمه‏ها هستند. (45)

(فرشتگان به آنها مى‏گویند:) داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت! (46)

هر گونه غل ( حسد و کینه و دشمنى) را از سینه آنها برمى‏کنیم (و روحشان را پاک مى‏سازیم); در حالى که همه برابرند، و بر تختها روبه‏روى یکدیگر قرار دارند. (47)

هیچ خستگى و تعبى در آنجا به آنها نمى‏رسد، و هیچ گاه از آن اخراج نمى‏گردند! (48)

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم! (49)

و (اینکه) عذاب و کیفر من، همان عذاب دردناک است! (50)

و به آنها از مهمانهاى ابراهیم خبر ده! (51)

هنگامى که بر او وارد شدند و سلام کردند; (ابراهیم) گفت: «ما از شما بیمناکیم!» (52)

گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مى‏دهیم!» (53)

گفت: «آیا به من (چنین) بشارت مى‏دهید با اینکه پیر شده‏ام؟! به چه چیز بشارت مى‏دهید؟! س‏ذللّه (54)

گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم; از مایوسان مباش!» (55)

گفت: «جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مایوس مى‏شود؟!» (56)

(سپس) گفت: «ماموریت شما چیست اى فرستادگان خدا؟» (57)

گفتند: «ما به سوى قومى گنهکار ماموریت یافته‏ایم (تا آنها را هلاک کنیم)! (58)

مگر خاندان لوط، که همگى آنها را نجات خواهیم داد... (59)

بجز همسرش، که مقدر داشتیم از بازماندگان (در شهر، و هلاک‏شوندگان) باشد!» (60)

هنگامى که فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند... (61)

(لوط) گفت: «شما گروه ناشناسى هستید!» (62)

گفتند: «ما همان چیزى را براى تو آورده‏ایم که آنها ( کافران) در آن تردید داشتند (آرى،) ما مامور عذابیم)! (63)

ما واقعیت مسلمى را براى تو آورده‏ایم; و راست مى‏گوییم! (64)

پس، خانواده‏ات را در اواخر شب با خود بردار، و از اینجا ببر; و خودت به دنبال آنها حرکت کن; و کسى از شما به پشت سر خویش ننگرد; مامور هستید بروید!» (65)

و ما به لوط این موضوع را وحى فرستادیم که صبحگاهان، همه آنها ریشه‏کن خواهند شد. (66)

(از سوى دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالى که شادمان بودند. (67)

(لوط) گفت: «اینها میهمانان منند; آبروى مرا نریزید! (68)

و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!» (69)

گفتند: «مگر ما تو را از جهانیان نهى نکردیم (و نگفتیم کسى را به میهمانى نپذیر؟!» (70)

گفت: «دختران من حاضرند، اگر مى‏خواهید کار صحیحى انجام دهید (با آنها ازدواج کنید، و از گناه و آلودگى بپرهیزید!)» (71)

به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده‏اند)! (72)

سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صیحه (مرگبار -بصورت صاعقه یا زمین‏لرزه-) آنها را فراگرفت! (73)

سپس (شهر و آبادى آنها را زیر و رو کردیم;) بالاى آن را پایین قرار دادیم; و بارانى از سنگ بر آنها فرو ریختیم! (74)

در این (سرگذشت عبرت‏انگیز)، نشانه‏هایى است براى هوشیاران! (75)

و ویرانه‏هاى سرزمین آنها، بر سر راه (کاروانها)، همواره ثابت و برقرار است; (76)

در این، نشانه‏اى است براى مؤمنان! (77)

«اصحاب الایکه‏» ( صاحبان سرزمینهاى پردرخت قوم شعیب) مسلما قوم ستمگرى بودند! (78)

ما از آنها انتقام گرفتیم; و (شهرهاى ویران شده) این دو ( قوم لوط و اصحاب الایکه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام)، آشکار است! (79)

و «اصحاب حجر» ( قوم ثمود) پیامبران را تکذیب کردند! (80)

ما آیات خود را به آنان دادیم; ولى آنها از آن روى گرداندند! (81)

آنها خانه‏هاى امن در دل کوه‏ها مى‏تراشیدند. (82)

اما سرانجام صیحه (مرگبار)، صبحگاهان آنان را فرا گرفت; (83)

و آنچه را به دست آورده بودند، آنها را از عذاب الهى نجات نداد! (84)

ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز بحق نیافریدیم; و ساعت موعود ( قیامت) قطعا فرا خواهد رسید (و جزاى هر کس به او مى‏رسد)! پس، از آنها به طرز شایسته‏اى صرف‏نظر کن (و آنها را بر نادانیهایشان ملامت ننما)! (85)

به یقین، پروردگار تو، آفریننده آگاه است! (86)

ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم! (87)

(بنابر این،) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى)، که به گروه‏هایى از آنها ( کفار) دادیم، میفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش! و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنین فرود آر! (88)

و بگو: «من انذارکننده آشکارم!» (89)

(ما بر آنها عذابى مى‏فرستیم) همان گونه که بر تجزیه‏گران (آیات الهى) فرستادیم! (90)

همانها که قرآن را تقسیم کردند (;آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهایشان بود رها نمودند)! (91)

به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آنها سؤال خواهیم کرد... (92)

از آنچه عمل مى‏کردند! (93)

آنچه را ماموریت دارى، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روى گردان (و به آنها اعتنا نکن)! (94)

ما شر استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد; (95)

همانها که معبود دیگرى با خدا قرار دادند; اما بزودى مى‏فهمند! (96)

ما مى‏دانیم‏سینه‏ات از آنچه آنها مى‏گویند تنگ مى‏شود (و تو را سخت ناراحت مى‏کنند). (97)

(براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده‏کنندگان باش! (98)

و پروردگارت را عبادت کن تا یقین ( مرگ) تو فرا رسد! (99)

 

سورة ابراهیم 14

سورة ابراهیم 14
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الر، (این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها(ى شرک و ظلم و جهل،) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) بفرمان پروردگارشان در آورى، بسوى راه خداوند عزیز و حمید. (1)

همان خدایى که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست; واى بر کافران از مجازات شدید (الهى)! (2)

همانها که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى‏دهند; و (مردم را) از راه خدا باز مى‏دارند; و مى‏خواهند راه حق را منحرف سازند; آنها در گمراهى دورى هستند! (3)

ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم; تا (حقایق را) براى آنها آشکار سازد; سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مى‏کند; و او توانا و حکیم است. (4)

ما موسى را با آیات خود فرستادیم; (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و س‏خ‏للّهایام الله‏» را به آنان یاد آور! در این، نشانه‏هایى است براى هر صبر کننده شکرگزار! (5)

و (به خاطر بیاور) هنگامى را که موسى به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانى که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایى بخشید! همانها که شما را به بدترین وجهى عذاب مى‏کردند; پسرانتان را سر مى‏بریدند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مى‏گذاشتند; و در این، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود!» (6)

و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود; و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!» (7)

و موسى (به بنى اسرائیل) گفت: «اگر شما و همه مردم روى زمین کافر شوید، (به خدا زیانى نمى‏رسد; چرا که) خداوند، بى‏نیاز و شایسته ستایش است!» (8)

آیا خبر کسانى که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟! «قوم نوح‏» و «عاد» و «ثمود» و آنها که پس از ایشان بودند; همانها که جز خداوند از آنان آگاه نیست; پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند، ولى آنها (از روى تعجب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شده‏اید، کافریم! و نسبت به آنچه ما را به سوى آن مى‏خوانید، شک و تردید داریم!; س‏ذللّه (9)

رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شک است؟! خدایى که آسمانها و زمین را آفریده; او شما را دعوت مى‏کند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعدمقررى شما را باقى گذارد!» آنها گفتند: «(ما اینها را نمى‏فهمیم! همین اندازه مى‏دانیم که) شما انسانهایى همانند ما هستید، مى‏خواهید ما را از آنچه پدرانمان مى‏پرستیدند بازدارید; شما دلیل و معجزه روشنى براى ما بیاورید!» (10)

پیامبرانشان به آنها گفتند: «درست است که ما بشرى همانند شما هستیم، ولى خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند)، نعمت مى‏بخشد (و مقام رسالت عطا مى‏کند)! و ما هرگز نمى‏توانیم معجزه‏اى جز بفرمان خدا بیاوریم! (و از تهدیدهاى شما نمى‏هراسیم;) افراد باایمان باید تنها بر خدا توکل کنند! (11)

و چرا بر خدا توکل نکنیم، با اینکه ما را به راه‏هاى (سعادت) رهبرى کرده است؟! و ما بطور مسلم در برابر آزارهاى شما صبر خواهیم کرد (و دست از رسالت خویش بر نمى‏داریم)! و توکل‏کنندگان، باید فقط بر خدا توکل کنند!» (12)

(ولى) کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعا شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر اینکه به آیین ما بازگردید!» در این حال، پروردگارشان به آنها وحى فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک مى‏کنیم! (13)

و شما را بعد از آنان در زمین سکوت خواهیم داد، این (موفقیت)، براى کسى است که از مقام (عدالت) من بترسد; و از عذاب (من) بیمناک باشد!» (14)

و آنها (از خدا) تقاضاى فتح و پیروزى (بر کفار) کردند; و (سرانجام) هر گردنکش منحرفى نومید و نابود شد! (15)

به دنبال او جهنم خواهد بود; و از آب بد بوى متعفنى نوشانده مى‏شود! (16)

بزحمت جرعه جرعه آن را سرمى‏کشد; و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد; و مرگ از هرجا به سراغ او مى‏آید; ولى با این همه نمى‏میرد! و بدنبال آن، عذاب شدیدى است! (17)

اعمال کسانى که به پروردگارشان کافر شدند، همچون خاکسترى است در برابر تندباد در یک روز طوفانى! آنها توانایى ندارند کمترین چیزى از آنچه را انجام داده‏اند، به دست آورند; و این همان گمراهى دور و دراز است! (18)

آیا ندیدى خداوند، آسمانها و زمین را بحق آفریده است؟! اگر بخواهد، شما را مى‏برد و خلق تازه‏اى مى‏آورد! (19)

و این کار براى خدا مشکل نیست! (20)

و (در قیامت)، همه آنها در برابر خدا ظاهر مى‏شوند; در این هنگام، ضعفا ( دنباله‏روان نادان) به مستکبران (و رهبران گمراه) مى‏گویند: «ما پیروان شما بودیم! آیا (اکنون که بخاطر پیروى از شما گرفتار مجازات الهى شده‏ایم،) شما حاضرید سهمى از عذاب الهى را بپذیرید و از ما بردارید؟» آنها مى‏گویند: «اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت مى‏کردیم! (ولى کار از اینها گذشته است،) چه بیتابى کنیم و چه شکیبایى، تفاوتى براى ما ندارد; راه گریزى براى ما نیست!» (21)

و شیطان، هنگامى که کار تمام مى‏شود، مى‏گوید: «خداوند به شما وعده حق داد; و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلف کردم! من بر شما تسلطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید; خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلما ستمکاران عذاب دردناکى دارند! (22)

و کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغهاى بهشت وارد مى‏کنند; باغهایى که نهرها از زیر درختانش جارى است; به اذن پروردگارشان، جاودانه در آن مى‏مانند; و تحیت آنها در آن، «سلام‏» است. (23)

آیا ندیدى چگونه خداوند «کلمه طیبه‏» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه‏اى تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! (24)

هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مى‏دهد. و خداوند براى مردم مثلها مى‏زند، شاید متذکر شوند (و پند گیرند)! (25)

(همچنین) «کلمه خبیثه‏» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکى تشبیه کرده که از روى زمین برکنده شده، و قرار و ثباتى ندارد. (26)

خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مى‏دارد; هم در این جهان، و هم در سراى دیگر! و ستمگران را گمراه مى‏سازد، (و لطف خود را از آنها برمى‏گیرد) ; خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مى‏دهد! (27)

آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سراى نیستى و نابودى کشاندند؟! (28)

(سراى نیستى و نابودى، همان) جهنم است که آنها در آتش آن وارد مى‏شوند; و بد قرارگاهى است! (29)

آنها براى خدا همتایانى قرار داده‏اند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند; بگو: «(چند روزى از زندگى دنیا و لذات آن) بهره گیرید; اما عاقبت کار شما به سوى آتش (دوزخ) است! س‏ذللّه (30)

به بندگان من که ایمان آورده‏اند بگو نماز را برپا دارند; و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند; پیش از آنکه روزى فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستى! (نه با مال مى‏توانند از کیفر خدا رهایى یابند، و نه با پیوندهاى مادى!) (31)

خداوند همان کسى است که آسمانها و زمین را آفرید; و از آسمان، آبى نازل کرد; و با آن، میوه‏ها(ى مختلف) را براى روزى شما (از زمین) بیرون آورد; و کشتى‏ها را مسخر شما گردانید، تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند; و نهرها را (نیز) مسخر شما نمود; (32)

و خورشید و ماه را -که با برنامه منظمى درکارند- به تسخیر شما درآورد; و شب و روز را (نیز) مسخر شما ساخت; (33)

و از هر چیزى که از او خواستید، به شما داد; و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است! (34)

(به یاد آورید) زمانى را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر ( مکه) را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار! (35)

پروردگارا! آنها ( بتها) بسیارى از مردم را گمراه ساختند! هر کس از من پیروى کند از من است; و هر کس نافرمانى من کند، تو بخشنده و مهربانى! (36)

پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى‏آب و علفى، در کنار خانه‏اى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند; تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز; و از ثمرات به آنها روزى ده; شاید آنان شکر تو را بجاى آورند! (37)

پروردگارا! تو مى‏دانى آنچه را ما پنهان و یا آشکار مى‏کنیم; و چیزى در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست! (38)

حمد خداى را که در پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید; مسلما پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست. (39)

پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا: دعاى مرا بپذیر! (40)

پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا مى‏شود، بیامرز! (41)

گمان مبر که خدا، از آنچه ظالمان انجام مى‏دهند، غافل است! (نه، بلکه کیفر) آنها را براى روزى تاخیر انداخته است که چشمها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حرکت بازمى‏ایستد... (42)

گردنها را کشیده، سرها را به آسمان بلندکرده، حتى پلک چشمهایشان از حرکت بازمى‏ماند; زیرا به هر طرف نگاه کنند، آثار عذاب آشکار است!) و (در این حال) دلهایشان (فرومى‏ریزد; و از اندیشه و امید،) خالى مى‏گردد! (43)

و مردم را از روزى که عذاب الهى به سراغشان مى‏آید، بترسان! آن روز که ظالمان مى‏گویند: س‏خ‏للّهپروردگارا! مدت کوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذیریم و از پیامبران پیروى کنیم!» (اما پاسخ مى‏شنوند که:) مگر قبلا سوگند یاد نکرده بودید که زوال و فنایى براى شما نیست؟! (44)

(آرى شما بودید که) در منازل (و کاخهاى) کسانى که به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید; و براى شما آشکار شد چگونه با آنان رفتار کردیم; و براى شما، مثلها (از سرگذشت پیشینیان) زدیم (باز هم بیدار نشدید)! (45)

آنها نهایت مکر (و نیرنگ) خود را به کار زدند; و همه مکرها (و توطئه‏هایشان) نزد خدا آشکار است، هر چند مکرشان چنان باشد که کوه‏ها را از جا برکند! (46)

پس گمان مبر که خدا وعده‏اى را که به پیامبرانش داده، تخلف کند! چرا که خداوند قادر و انتقام گیرنده است. (47)

در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به آسمانهاى دیگرى) مبدل مى‏شود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى‏گردند! (48)

و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر مى‏بینى! (که دستها و گردنهایشان را به هم بسته است!) (49)

لباسهایشان از قطران ( ماده چسبنده بد بوى قابل اشتعال) است; و صورتهایشان را آتش مى‏پوشاند... (50)

تا خداوند هر کس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد! به یقین، خداوند سریع الحساب است! (51)

این (قرآن،) پیام (و ابلاغى) براى (عموم) مردم است; تا همه به وسیله آن انذار شوند، و بدانند او خدا یکتاست; و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گیرند! (52)

 

سورة الرعد 13

سورة الرعد 13
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

المر، اینها آیات کتاب (آسمانى) است; و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حق است; ولى بیشتر مردم ایمان نمى‏آورند! (1)

خدا همان کسى است که آسمانها را، بدون ستونهایى که براى شما دیدنى باشد، برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت); و خورشید و ماه را مسخر ساخت، که هر کدام تا زمان معینى حرکت دارند! کارها را او تدبیر مى‏کند; آیات را (براى شما) تشریح مى‏نماید; شاید به لقاى پروردگارتان یقین پیدا کنید! (2)

و او کسى است که زمین را گسترد; و در آن کوه‏ها و نهرهایى قرار داد; و در آن از تمام میوه‏ها دو جفت آفرید; (پرده سیاه) شب را بر روز مى‏پوشاند; در اینها آیاتى است براى گروهى که تفکر مى‏کنند! (3)

و در روى زمین، قطعاتى در کنار هم قرار دارد که با هم متفاوتند; و (نیز) باغهایى از انگور و زراعت و نخلها، (و درختان میوه گوناگون) که گاه بر یک پایه مى‏رویند و گاه بر دو پایه; (و عجیب‏تر آنکه) همه آنها از یک آب سیراب مى‏شوند! و با این حال، بعضى از آنها را از جهت میوه بر دیگرى برترى مى‏دهیم; در اینها نشانه‏هایى است براى گروهى که عقل خویش را به کار مى‏گیرند! (4)

و اگر (از چیزى) تعجب مى‏کنى، عجیب گفتار آنهاست که مى‏گویند: «آیا هنگامى که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده مى‏شویم و) به خلقت جدیدى بازمى‏گردیم؟!» آنها کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شده‏اند; و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (5)

آنها پیش از حسنه (و رحمت)، از تو تقاضاى شتاب در سیئه (و عذاب) مى‏کنند; با اینکه پیش از آنها بلاهاى عبرت انگیز نازل شده است! و پروردگار تو نسبت به مردم -با اینکه ظلم مى‏کنند- داراى مغفرت است; و (در عین حال،) پروردگارت داراى عذاب شدید است! (6)

کسانى که کافر شدند مى‏گویند: «چرا آیه (و معجزه‏اى) از پروردگارش بر او نازل نشده؟!» تو فقط بیم دهنده‏اى! و براى هر گروهى هدایت کننده‏اى است (;و اینها همه بهانه است، نه براى جستجوى حقیقت)! (7)

خدا از جنین‏هایى که هر (انسان یا حیوان) ماده‏اى حمل مى‏کند آگاه است; و نیز از آنچه رحمها کم مى‏کنند (و پیش از موعد مقرر مى‏زایند)، و هم از آنچه افزون مى‏کنند (و بعد از موقع میزایند); و هر چیز نزد او مقدار معینى دارد. (8)

او از غیب و شهود آگاه، وبزرگ و متعالى است! (9)

براى او یکسان است کسانى از شما که پنهانى سخن بگویند، یا آن را آشکار سازند; و کسانى که شبانگاه مخفیانه حرکت مى‏کنند، یا در روشنایى روز. (10)

براى انسان، مامورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ( حوادث غیر حتمى) حفظ مى‏کنند; (اما) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد; و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت! (11)

او کسى است که برق را به شما نشان مى‏دهد، که هم مایه ترس است و هم مایه امید; و ابرهاى سنگین‏بار ایجاد مى‏کند! (12)

و رعد، تسبیح و حمد او مى‏گوید; و (نیز) فرشتگان از ترس او! و صاعقه‏ها را مى‏فرستد; و هر کس را بخواهد گرفتار آن مى‏سازد، (در حالى که آنها با مشاهده این همه آیات الهى، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند! و او قدرتى بى‏انتها (و مجازاتى دردناک) دارد! (13)

دعوت حق از آن اوست! و کسانى را که (مشرکان) غیر از خدا مى‏خوانند، (هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمى‏گویند! آنها همچون کسى هستند که کفهاى (دست) خود را به سوى آب مى‏گشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید! و دعاى کافران، جز در ضلال (و گمراهى) نیست! (14)

تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند -از روى اطاعت یا اکراه- و همچنین سایه‏هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى‏کنند. (15)

بگو: «چه کسى پروردگار آسمانها و زمین است؟» بگو: «الله!» (سپس) بگو: «آیا اولیا (و خدایانى) غیر از او براى خود برگزیده‏اید که (حتى) مالک سود و زیان خود نیستند (تا چه رسد به شما؟!); س‏ذللّه بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانى براى خدا قرار دادند بخاطر اینکه آنان همانند خدا آفرینشى داشتند، و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است; و اوست یکتا و پیروز!» (16)

خداوند از آسمان آبى فرستاد; و از هر دره و رودخانه‏اى به اندازه آنها سیلابى جارى شد; سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد; و از آنچه (در کوره‏ها،) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مى‏کنند نیز کفهایى مانند آن به وجود مى‏آید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل مى‏زند!- اما کفها به بیرون پرتاب مى‏شوند، ولى‏آنچه به مردم سود مى‏رساند ( آب یا فلز خالص ) در زمین مى‏ماند; خداوند اینچنین مثال مى‏زند! (17)

براى آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، (سرانجام و) نتیجه نیکوتر است; و کسانى که دعوت او را اجابت نکردند، (آنچنان در وحشت عذاب الهى فرو مى‏روند، که) اگر تمام آنچه روى زمین است، و همانندش، از آن آنها باشد، همه را براى رهایى از عذاب مى‏دهند! (ولى از آنها پذیرفته نخواهد شد!)براى آنها حساب بدى است; و جایگاهشان جهنم، و چه بد جایگاهى است! (18)

آیا کسى که مى‏داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسى است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکر مى‏شوند... (19)

آنها که به عهد الهى وفا مى‏کنند، و پیمان را نمى‏شکنند... (20)

و آنها که پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار میدارند; و از پروردگارشان مى‏ترسند; و از بدى حساب (روز قیامت) بیم دارند... (21)

و آنها که بخاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایى مى‏کنند; و نماز را برپا مى‏دارند; و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، در پنهان و آشکار، انفاق مى‏کنند; و با حسنات، سیئات را از میان مى‏برند; پایان نیک سراى دیگر،از آن آنهاست... (22)

(همان) باغهاى جاویدان بهشتى که وارد آن مى‏شوند; و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها; و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند... (23)

(و به آنان مى‏گویند:) سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا(ى جاویدان)! (24)

آنها که عهد الهى را پس از محکم کردن مى‏شکنند، و پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده قطع مى‏کنند، و در روى زمین فساد مى‏نمایند، لعنت براى آنهاست; و بدى (و مجازات) سراى آخرت! (25)

خدا روزى را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرارمى‏دهد; ولى آنها ( کافران) به زندگى دنیا، شاد (و خوشحال) شدند; در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است! (26)

کسانى که کافر شدند مى‏گویند: «چرا آیه (و معجزه)اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟! س‏ذللّه بگو: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه، و هر کس را که بازگردد، به سوى خودش هدایت مى‏کند! (کمبودى در معجزه‏ها نیست; لجاجت آنها مانع است!)» (27)

آنها کسانى هستند که ایمان آورده‏اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است; آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد! (28)

آنها که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزه‏ترین (زندگى)نصیبشان است; و بهترین سرانجامها! (29)

همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امتى فرستادیم که پیش از آنها امتهاى دیگرى آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحى نموده‏ایم بر آنان بخوانى، در حالى که به رحمان ( خداوندى که رحمتش همگان را فراگرفته) کفر مى‏ورزند; بگو: «او پروردگار من است! معبودى جز او نیست! بر او توکل کردم; و بازگشتم بسوى اوست!» (30)

اگر بوسیل; قرآن، کوه‏ها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا بوسیل; آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ایمان نخواهند آورد!) ولى همه کارها در اختیار خداست! آیا آنها که ایمان آورده‏اند نمى‏دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت مى‏کند (اما هدایت اجبارى سودى ندارد)! و پیوسته بلاهاى کوبنده‏اى بر کافران بخاطر اعمالشان وارد مى‏شود، و یا بنزدیکى خانه آنها فرود مى‏آید، تا وعده (نهایى) خدا فرا رسد; به یقین خداوند در وعد; خود تخلف نمى‏کند! (31)

(تنها تو را استهزا نکردند،) پیامبران پیش از تورا نیز مورد استهزا قرار دادند; من به کافران مهلت دادم; سپس آنها را گرفتم; دیدى مجازات من چگونه بود؟! (32)

آیا کسى که بالاى سر همه ایستاده، (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است،) و اعمال همه را مى‏بییند (،همچون کسى است که هیچ یک از این صفات را ندارد)؟! آنان براى خدا همتایانى قرار دادند; بگو: «آنها را نام ببرید! آیا چیزى را به او خبر مى‏دهید که از وجود آن در روى زمین بى‏خبر است، یا سخنان ظاهرى (و تو خالى) مى‏گویید؟!» (نه، شریکى براى خدا وجود ندارد;) بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده شده، (و بر اثر ناپاکى درون، چنین مى‏پندارند که واقعیتى دارد;) و آنها از راه (خدا) بازداشته شده‏اند; و هر کس را خدا گمراه کند، راهنمایى براى او وجود نخواهد داشت! (33)

در دنیا، براى آنها عذابى (دردناک) است; و عذاب آخرت سخت‏تر است; و در برابر (عذاب) خدا، هیچ کس نمى‏تواند آنها را نگه دارد! (34)

توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، (این است که) نهرهاى آب از زیر درختانش جارى است، میوه آن همیشگى، و سایه‏اش دائمى است; این سرانجام کسانى است که پرهیزگارى پیشه کردند; و سرانجام کافران، آتش است! (35)

کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده‏ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند; و بعضى از احزاب (و گروه‏ها)، قسمتى از آن را انکار مى‏کنند; بگو: «من مامورم که «الله‏» را بپرستم; و شریکى براى او قائل نشوم! به سوى او دعوت مى‏کنم; و بازگشت من بسوى اوست!» (36)

همان‏گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را بعنوان فرمان روشن و صریحى نازل کردیم; و اگر از هوسهاى آنان -بعد از آنکه آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ کس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد. (37)

ما پیش از تو (نیز) رسولانى فرستادیم; و براى آنها همسران و فرزندانى قرار دادیم; و هیچ رسولى نمى‏توانست ا(ز پیش خود) معجزه‏اى بیاورد، مگر بفرمان خدا! هر زمانى نوشته‏اى دارد (و براى هر کارى، موعدى مقرر است)! (38)

خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند; و «ام الکتاب‏» ( لوح محفوظ) نزد اوست! (39)

و اگر پاره‏اى از مجازاتها را که به آنها وعده مى‏دهیم به تو نشان دهیم، یا (پیش از فرا رسیدن این مجازاتها) تو را بمیرانیم، در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستى; و حساب (آنها) برماست. (40)

« آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین مى‏آییم و از اطراف (و جوانب) آن کم مى‏کنیم؟! (و جامعه‏ها، تمدنها، و دانشمندان تدریجا از میان مى‏روند.) و خداوند حکومت مى‏کند; و هیچ کس را یاراى جلوگیرى یا رد احکام او نیست; و او سریع الحساب است! (41)

پیش از آنان نیز کسانى طرحها و نقشه‏ها کشیدند; ولى تمام طرحها و نقشه‏ها از آن خداست! او از کار هر کس آگاه است; و بزودى کفار مى‏دانند سرانجام (نیک و بد) در سراى دیگر از آن کیست! (42)

آنها که کافر شدند مى‏گویند: «تو پیامبر نیستى!» بگو: «کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» (43)

 

سورة یوسف 12

سورة یوسف 12
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر

الر، آن آیات کتاب آشکار است! (1)

ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)! (2)

ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن -که به تو وحى کردیم- بر تو بازگو مى‏کنیم; و مسلما پیش از این، از آن خبر نداشتى! (3)

(به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده مى‏کنند!» (4)

گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن، که براى تو نقشه (خطرناکى) مى‏کشند; چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است! (5)

و این گونه پروردگارت تو را برمى‏گزیند; و از تعبیر خوابها به تو مى‏آموزد; و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل مى‏کند، همان‏گونه که پیش از این، بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد; به یقین، پروردگار تو دانا و حکیم است!» (6)

در (داستان) یوسف و برادرانش، نشانه‏ها(ى هدایت) براى سؤال‏کنندگان بود! (7)

هنگامى که (برادران) گفتند: «یوسف و برادرش ( بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند; در حالى که ما گروه نیرومندى هستیم! مسلما پدر ما، در گمراهى آشکارى است! (8)

یوسف را بکشید; یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید; تا توجه پدر، فقط به شما باشد; و بعد از آن، (از گناه خود توبه مى‏کنید; و) افراد صالحى خواهید بود! (9)

یکى از آنها گفت: «یوسف را نکشید! و اگر مى‏خواهید کارى انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید; تا بعضى از قافله‏ها او را برگیرند (و با خود به مکان دورى ببرند)!» (10)

(و براى انجام این کار، برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) یوسف، به ما اطمینان نمى‏کنى؟! در حالى که ما خیرخواه او هستیم! (11)

فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذاى کافى بخورد و تفریح کند; و ما نگهبان او هستیم!» (12)

(پدر) گفت: «من از بردن او غمگین مى‏شوم; و از این مى‏ترسم که گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!» (13)

گفتند: «با اینکه ما گروه نیرومندى هستیم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زیانکاران خواهیم بود (و هرگز چنین چیزى) ممکن نیست!)» (14)

هنگامى که او را با خود بردند، و تصمیم گرفتند وى را در مخفى‏گاه چاه قرار دهند، (سرانجام مقصد خود را عملى ساختند;) و به او وحى فرستادیم که آنها رادر آینده از این کارشان با خبر خواهى ساخت; در حالى که آنها نمى‏دانند! (15)

(برادران یوسف) شب هنگام، گریان به سراغ پدر آمدند. (16)

گفتند: «اى پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم، و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم; و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهى کرد، هر چند راستگو باشیم!» (17)

و پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند; گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل (و شکیبائى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت; و در برابر آنچه مى‏گویید، از خداوند یارى مى‏طلبم!» (18)

و (در همین حال) کاروانى فرا رسید; و مامور آب را (به سراغ آب) فرستادند; او دلو خود را در چاه افکند; (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکى است (زیبا و دوست داشتنى!)» و این امر را بعنوان یک سرمایه از دیگران مخفى داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام مى‏دادند، آگاه بود. (19)

و (سرانجام،) او را به بهاى کمى -چند درهم- فروختند; و نسبت به( فروختن) او، بى رغبت بودند (;چرا که مى‏ترسیدند رازشان فاش شود). (20)

و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید ( عزیز مصر)، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار، شاید براى ما سودمند باشد; و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم; و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم; خداوند بر کار خود پیروز است، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند! (21)

و هنگامى که به بلوغ و قوت رسید، ما «حکم‏» ( نبوت) و «علم‏» به او دادیم; و اینچنین نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم! (22)

و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمناى کامجویى کرد; درها را بست و گفت: «بیا (بسوى آنچه براى تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه مى‏برم به خدا! او ( عزیز مصر) صاحب نعمت من است; مقام مرا گرامى داشته; (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلما ظالمان رستگار نمى‏شوند!» (23)

آن زن قصد او کرد; و او نیز -اگر برهان پروردگار را نمى‏دید- قصد وى مى‏نمود! اینچنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم; چرا که او از بندگان مخلص ما بود! (24)

و هر دو به سوى در، دویدند (در حالى که همسر عزیز، یوسف را تعقیب مى‏کرد); و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقاى آن زن را دم در یافتند! آن زن‏گفت: «کیفر کسى که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟! س‏ذللّه (25)

(یوسف) گفت: «او مرا با اصرار به سوى خود دعوت کرد!» و در این هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد که: «اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن آن راست مى‏گوید، و او از دروغگویان است. (26)

و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مى‏گوید، و او از راستگویان است.» (27)

هنگامى که (عزیز مصر) دید پیراهن او ( یوسف) از پشت پاره شده، گفت: «این از مکر و حیله شما زنان است; که مکر و حیله شما زنان، عظیم است! (28)

یوسف از این موضوع، صرف‏نظر کن! و تو اى زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودى!» (29)

(این جریان در شهر منعکس شد;) گروهى از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش ( غلامش) را بسوى خود دعوت مى‏کند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهى آشکارى مى‏بینیم!» (30)

هنگامى که (همسر عزیز) از فکر آنها باخبر شد، به سراغشان فرستاد (و از آنها دعوت کرد); و براى آنها پشتى (گرانبها، و مجلس باشکوهى) فراهم ساخت; و به دست هر کدام، چاقویى (براى بریدن میوه) داد; و در این موقع (به یوسف) گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامى که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند; و (بى‏توجه) دستهاى خود را بریدند; و گفتند: «منزه است خدا! این بشر نیست; این یک فرشته بزرگوار است!» (31)

(همسر عزیز) گفت: «این همان کسى است که بخاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آرى،) من او را به خویشتن دعوت کردم; و او خوددارى کرد! و اگر آنچه را دستور مى‏دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد; و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد!» (32)

(یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوى آن مى‏خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانى، بسوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» (33)

پروردگارش دعاى او را اجابت کرد; و مکر آنان را از او بگردانید; چرا که او شنوا و داناست! (34)

و بعد از آنکه نشانه‏هاى (پاکى یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدتى زندانى کنند! (35)

و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند; یکى از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (انگور براى) شراب مى‏فشارم!» و دیگرى گفت: «من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل مى‏کنم; و پرندگان از آن مى‏خورند; ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران مى‏بینیم.» (36)

(یوسف) گفت: «پیش از آنکه جیره غذایى شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشى است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومى را که به خدا ایمان ندارند، و به سراى دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتى شدم)! (37)

من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروى کردم! براى ما شایسته نبود چیزى را همتاى خدا قرار دهیم; این از فضل خدا بر ما و بر مردم است; ولى بیشتر مردم شکرگزارى نمى‏کنند! (38)

اى دوستان زندانى من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتاى پیروز؟! (39)

این معبودهایى که غیر از خدا مى‏پرستید، چیزى جز اسمهائى (بى‏مسما) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده‏اید، نیست; خداوند هیچ دلیلى بر آن نازل نکرده; حکم تنها از آن خداست; فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا; ولى بیشتر مردم نمى‏دانند! (40)

اى دوستان زندانى من! اما یکى از شما (دو نفر، آزاد مى‏شود; و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد; و اما دیگرى به دار آویخته مى‏شود; و پرندگان از سر او مى‏خورند! و مطلبى که درباره آن (از من) نظر خواستید، قطعى و حتمى است!» (41)

و به آن یکى از آن دو نفر، که مى‏دانست رهایى مى‏یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت ( سلطان مصر) یادآورى کن!» ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد; و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقى ماند. (42)

پادشاه گفت: «من در خواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را مى‏خورند; و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده; (که خشکیده‏ها بر سبزها پیچیدند; و آنها را از بین بردند.) اى جمعیت اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر مى‏کنید!» (43)

گفتند: «خوابهاى پریشان و پراکنده‏اى است; و ما از تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم!» (44)

و یکى از آن دو که نجات یافته بود -و بعد از مدتى به خاطرش آمد- گفت: «من تاویل آن را به شما خبر مى‏دهم; مرا (به سراغ آن جوان زندانى) بفرستید!» (45)

(او به زندان آمد، و چنین گفت:) یوسف، اى مرد بسیار راستگو! درباره این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مى‏خورند; و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشکیده; تا من بسوى مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند! (46)

گفت: «هفت سال با جدیت زراعت مى‏کنید; و آنچه را درو کردید، جز کمى که مى‏خورید، در خوشه‏هاى خود باقى بگذارید (و ذخیره نمایید). (47)

پس از آن، هفت سال سخت (و خشکى و قحطى) مى‏آید، که آنچه را براى آن سالها ذخیره کرده‏اید، مى‏خورند; جز کمى که (براى بذر) ذخیره خواهید کرد. (48)

سپس سالى فرامى‏رسد که باران فراوان نصیب مردم مى‏شود; و در آن سال، مردم عصاره (میوه‏ها و دانه‏هاى روغنى را) مى‏گیرند (و سال پر برکتى است.)» (49)

پادشاه گفت: «او را نزد من آورید!» ولى هنگامى که فرستاده او نزد وى ( یوسف) آمد گفت: س‏خ‏للّهبه سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى که دستهاى خود را بریدند چه بود؟ که خداى من به نیرنگ آنها آگاه است.» (50)

(پادشاه آن زنان را طلبید و) گفت: «به هنگامى که یوسف را به سوى خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟» گفتند: «منزه است خدا، ما هیچ عیبى در او نیافتیم!» (در این هنگام) همسر عزیز گفت: «الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را به سوى خود دعوت کردم; و او از راستگویان است! (51)

این سخن را بخاطر آن گفتم تا بداند من در غیاب به او خیانت نکردم; و خداوند مکر خائنان را هدایت نمى‏کند! (52)

من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند; مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» (53)

پادشاه گفت: «او ( یوسف) را نزد من آورید، تا وى را مخصوص خود گردانم!» هنگامى که (یوسف نزد وى آمد و) با او صحبت کرد، (پادشاه به عقل و درایت او پى برد; و) گفت: «تو امروز نزد ما جایگاهى والا دارى، و مورد اعتماد هستى!» (54)

(یوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم!» (55)

و این‏گونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم، که هر جا مى‏خواست در آن منزل مى‏گزید (و تصرف مى‏کرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) میبخشیم; و پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‏کنیم! (56)

(اما) پاداش آخرت، براى کسانى که ایمان آورده و پرهیزگارى داشتند، بهتر است! (57)

(سرزمین کنعان را قحطى فرا گرفت;) برادران یوسف (در پى مواد غذایى به مصر) آمدند; و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت; ولى آنها او را نشناختند. (58)

و هنگامى که (یوسف) بارهاى آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آینده) آن برادرى را که از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمى‏بینید من حق پیمانه را ادا مى‏کنم، و من بهترین میزبانان هستم؟! (59)

و اگر او را نزد من نیاورید، نه کیل (و پیمانه‏اى از غله) نزد من خواهید داشت; و نه (اصلا) به من نزدیک شوید!» (60)

گفتند: «ما با پدرش گفتگو خواهیم کرد; (و سعى مى‏کنیم موافقتش را جلب نمائیم;) و ما این کار را خواهیم کرد!» (61)

(سپس) به کارگزاران خود گفت: «آنچه را بعنوان قیمت پرداخته‏اند، در بارهایشان بگذارید! شاید پس از بازگشت به خانواده خویش، آن را بشناسند; و شاید برگردند!» (62)

هنگامى که به سوى پدرشان بازگشتند، گفتند: «اى پدر! دستور داده شده که (بدون حضور برادرمان بنیامین) پیمانه‏اى (از غله) به ما ندهند; پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمى (از غله) دریافت داریم; و ما او را محافظت خواهیم کرد!» (63)

گفت: «آیا نسبت به او به شما اطمینان کنم همان‏گونه که نسبت به برادرش (یوسف) اطمینان کردم (و دیدید چه شد)؟! و (در هر حال،) خداوند بهترین حافظ، و مهربانترین مهربانان است س‏ذللّه (64)

و هنگامى که متاع خود را گشودند، دیدند سرمایه آنها به آنها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما دیگر چه میخواهیم؟! این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستى;) و ما براى خانواده خویش مواد غذایى مى‏آوریم; و برادرمان را حفظ خواهیم کرد; و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت; این پیمانه (بار) کوچکى است!» (65)

گفت: «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا پیمان مؤکد الهى بدهید که او را حتما نزد من خواهید آورد! مگر اینکه (بر اثر مرگ یا علت دیگر،) قدرت از شما سلب گردد. و هنگامى که آنها پیمان استوار خود را در اختیار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه مى‏گوییم، ناظر و نگهبان است!» (66)

و (هنگامى که مى‏خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید; بلکه از درهاى متفرق وارد گردید (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و (من با این دستور، ) نمى‏توانم حادثه‏اى را که از سوى خدا حتمى است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست! بر او توکل کرده‏ام; و همه متوکلان باید بر او توکل کنند!» (67)

و هنگامى که از همان طریق که پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمى الهى را نمى‏توانست از آنها دور سازد، جز حاجتى در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت); و او به خاطر تعلیمى که ما به او دادیم، علم فراوانى داشت; ولى بیشتر مردم نمى‏دانند! (68)

هنگامى که (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام مى‏دادند، غمگین و ناراحت نباش!» (69)

و هنگامى که (مامور یوسف) بارهاى آنها را بست، ظرف آبخورى پادشاه را در بار برادرش گذاشت; سپس کسى صدا زد; «اى اهل قافله، شما دزد هستید!» (70)

آنها رو به سوى او کردند و گفتند: «چه چیز گم کرده‏اید؟» (71)

گفتند: «پیمانه پادشاه را! و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر (غله) به او داده مى‏شود; و من ضامن این (پاداش) هستم!» (72)

گفتند: «به خدا سوگند شما مى‏دانید ما نیامده‏ایم که در این سرزمین فساد کنیم; و ما (هرگز) دزد نبوده‏ایم!» (73)

آنها گفتند: «اگر دروغگو باشید، کیفرش چیست؟» (74)

گفتند: «هر کس (آن پیمانه) در بار او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود;(و بخاطر این کار، برده شما خواهد شد;) ما این‏گونه ستمگران را کیفر مى‏دهیم!» (75)

در این هنگام، (یوسف)قبل از بار برادرش، به کاوش بارهاى آنها پرداخت; سپس آن را از بار برادرش بیرون آورد; این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمى‏توانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آنکه خدا بخواهد! درجات هر کس را بخواهیم بالا مى‏بریم; و برتر از هر صاحب علمى، عالمى است! (76)

(برادران) گفتند: «اگر او (بنیامین) دزدى کند، (جاى تعجب نیست;) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدى کرد» یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد; (همین اندازه) گفت: «شما (از دیدگاه من،) از نظر منزلت بدترین مردمید! و خدا از آنچه توصیف مى‏کنید، آگاهتر است!» (77)

گفتند: «اى عزیز! او پدر پیرى دارد (که سخت ناراحت مى‏شود); یکى از ما را به جاى او بگیر; ما تو را از نیکوکاران مى‏بینیم!» (78)

گفت: «پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافته‏ایم بگیریم; در آن صورت، از ظالمان خواهیم بود!» (79)

هنگامى که (برادران) از او مایوس شدند، به کنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند; (برادر) بزرگشان گفت: «آیا نمى‏دانید پدرتان از شما پیمان الهى گرفته; و پیش از این درباره یوسف کوتاهى کردید؟! من از این سرزمین حرکت نمى‏کنم، تا پدرم به من اجازه دهد; یا خدا درباره من داورى کند، که او بهترین حکم‏کنندگان است! (80)

شما به سوى پدرتان بازگردید و بگویید: پدر(جان)، پسرت دزدى کرد! و ما جز به آنچه مى‏دانستیم گواهى ندادیم; و ما از غیب آگاه نبودیم! (81)

(و اگر اطمینان ندارى،) از آن شهر که در آن بودیم سؤال کن، و نیز از آن قافله که با آن آمدیم (بپرس)! و ما (در گفتار خود) صادق هستیم!» (82)

(یعقوب) گفت: «(هواى) نفس شما، مساله را چنین در نظرتان آراسته است! من صبر مى‏کنم، صبرى زیبا (و خالى از کفران)! امیدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند; چرا که او دانا و حکیم است! (83)

و از آنها روى برگرداند و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مى‏برد (و هرگز کفران نمى‏کرد)! (84)

گفتند: «به خدا تو آنقدر یاد یوسف مى‏کنى تا در آستانه مرگ قرار گیرى، یا هلاک گردى!» (85)

گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مى‏گویم (و شکایت نزد او مى‏برم)! و از خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید! (86)

پسرانم! بروید، و از یوسف وبرادرش جستجو کنید; و از رحمت خدا مایوس نشوید; که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مایوس مى‏شوند!» (87)

هنگامى که آنها بر او ( یوسف) وارد شدند، گفتند: «اى عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته، و متاع کمى (براى خرید مواد غذایى) با خود آورده‏ایم; پیمانه را براى ما کامل کن; و بر ما تصدق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش مى‏دهد!» (88)

گفت: «آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟!» (89)

گفتند: «آیا تو همان یوسفى؟!» گفت: «(آرى،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منت گذارد; هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایى و استقامت نماید، (سرانجام پیروز مى‏شود;) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‏کند!» (90)

گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشیده; و ما خطاکار بودیم!» (91)

(یوسف) گفت: «امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست! خداوند شما را مى‏بخشد; و او مهربانترین مهربانان است! (92)

این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا مى‏شود! و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید!» (93)

هنگامى که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان ( یعقوب) گفت: «من بوى یوسف را احساس مى‏کنم، اگر مرا به نادانى و کم عقلى نسبت ندهید!» (94)

گفتند: «به خدا تو در همان گمراهى سابقت هستى!» (95)

اما هنگامى که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند; ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید؟!» (96)

گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!» (97)

گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!» (98)

و هنگامى که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگى داخل مصر شوید، که انشاء الله در امن و امان خواهید بود!» (99)

و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند; و همگى بخاطر او به سجده افتادند; و گفت: «پدر! این تعبیر خوابى است که قبلا دیدم; پروردگارم آن را حق قرار داد! و او به من نیکى کرد هنگامى که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد.پروردگارم نسبت به آنچه مى‏خواهد (و شایسته مى‏داند،) صاحب لطف است; چرا که او دانا و حکیم است! (100)

پروردگارا! بخشى (عظیم) از حکومت به من بخشیدى، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساختى! اى آفریننده آسمانها و زمین! تو ولى و سرپرست من در دنیا و آخرت هستى، مرا مسلمان بمیران; و به صالحان ملحق فرما!» (101)

این از خبرهاى غیب است که به تو وحى مى‏فرستیم! تو (هرگز) نزد آنها نبودى هنگامى که تصمیم مى‏گرفتند و نقشه مى‏کشیدند! (102)

و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشى، ایمان نمى‏آورند! (103)

و تو (هرگز) از آنها پاداشى نمى‏طلبى; آن نیست مگر تذکرى براى جهانیان! (104)

و چه بسیار نشانه‏اى (از خدا) در آسمانها و زمین که آنها از کنارش مى‏گذرند، و از آن رویگردانند! (105)

و بیشتر آنها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند! (106)

آیا ایمن از آنند که عذاب فراگیرى از سوى خدا به سراغ آنان بیاید، یا ساعت رستاخیز ناگهان فرارسد، در حالى که متوجه نیستند؟! (107)

بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کنیم! منزه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» (108)

و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانى از اهل آبادیها که به آنها وحى مى‏کردیم! آیا (مخالفان دعوت تو،) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چه شد؟! و سراى آخرت براى پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمى‏کنید؟! (109)

(پیامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه که رسولان مایوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است; در این هنگام، یارى ما به سراغ آنها آمد; آنان را که خواستیم نجات یافتند; و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمى‏شود! (110)

در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود; بلکه (وحى آسمانى است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روى او (از کتب آسمانى پیشین) قرار دارد; و شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است); و هدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مى‏آورند! (111)