حقیقت وحی
مفهوم واژه وحی و تعبیرات دیگری که در قرآن از این حقیقت شده است ما را در فهمیدن حقیقت وحی یاری نمیکند و شاید حقیقت وحی رسالی برای غیر پیامبران قابل درک نباشد و تا انسان پیامبر نباشد قادر نخواهد بود این حقیقت را درک کند و از کاربردهای قرآن هم این چنین استفاده میشود که قرآن اصراری ندارد که حقیقت وحی را تبیین کند تا انسانهای عادی آن را درک کنند. بلکه قرآن توجه بیشتر به بیان ویژگیهای وحی دارد. از حقیقت وحی مانند بسیاری از معارف که قابل درک همگان نیست با سکوت عبور کرده است. مانند این که در مورد ارائه ملکوت آسمانها و زمین به ابراهیم خلیل (ع) میفرماید این کار را برای یک اهدافی که قابل درک شما نیست و برای این که ابراهیم به یقین برسد انجام دادیم: )و کَذالک نُری اِبراهیم ملَکُوتَ السمواتِ والاَرضِ وَ لیکُونَ منَ المُوقنینِ( (انعام، 75)؛ «ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم برای انگیزههایی، از جمله این که او از یقینکنندگان قرار گیرد».
«واو» در )وَ لَیَکُونَ مِنَ المُؤمِنینِ( نقش مهمی ایفا میکند سخن از وسط شروع شده یعنی اهدافی بزرگ در نظر داشتیم که قابل فهم شماها نیست آنچه برای شما قابل درک است بازگو میکنیم و آن این که ابراهیم با دیدن ملکوت یقین به حق پیدا میکند و مانند این که در مورد دست به دست شدن قدرتها در روزگاران میفرماید: )وَ تلک الأیامُ نُداوِلُها بین النّاسِ وَ لیعلَم اللهُ الَّذینَ آمنوا منکُم( (شعرا، 194)؛ «قدرتها را دست به دست میکنیم برای اهدافی که قابل درک شما نیست و برای امتحان انسانها تا مؤمن را بشناسد».
و نظایر این تعبیرها که در قرآن آمده است. در هر صورت ما آیهای سراغ نداریم که حقیقت وحی را تبیین نموده باشد. آنچه سخن در قرآن در مورد وحی است درباره ویژگیهای وحی است.