پاسخ شبهات
با این دلایل شبهات برخی که متأسفانه تحریف قرآن را پذیرفته، حتی بگمان سست خویش بر استدلال هم مینمایند روشن میشود. زیرا نوع افرادی که این نکته انحرافی را پذیرفتهاند، از اخباریون هستند که برخی دیگر را نیز به اشتباه انداختهاند. این گروه در اثر اعتماد به برخی روایات بیاساس مطلبی بیپایهای را باور نمودهاند و مطالبی را هم به عنوان دلیل مطرح کردهاند. از جمله این که چون جمعآوری قرآن به دست معصوم انجام نگرفته است و بعد از رسولالله (ص) بوده است خطا و تحریف در آن حتمی است. دیگر این که، روایات بسیاری دلالت دارند که اولین کسی که قرآن را جمعآوری کرد علی (ع) بود و چون قرآن علی (ع) قرآن حقیقی بود و قرآن متداول بین عموم مردم تفاوتها داشت، آن را نپذیرفتند؛ معلوم میشود قرآن متداول با قرآن اصلی تفاوت دارد.
دلیل عمده که برخی اخباریون به آن اعتماد نمودهاند روایات زیادی است که تعبیرات گوناگون دارند. مانند این که میگویند فلان آیه «نَزَلَت فی علیٍ (ع)» یا دلالت دارند چند آیه یا ثلث قرآن از فلان قسمت قرآن حذف شده است! بهترین معتمد این خوشباوران این مطلب است.
از مطالب گذشته پاسخ این پندارها آشکار شد، زیرا در جمع و تدوین قرآن به اثبات رسید که قرآن با إشراف رسولالله (ص) در عهد خود خود حضرت جمعآوری شد و قرآن علی (ع) تفاوت اساسی با قرآنهای دیگر نداشت. تنها در ترتیب سورهها و برخی توضیحات حاشیهای با قرآن متداول فرق میکرد. و روایاتی که عمده معتمد اینان است یا روایات تفسیری و تطبیق است، یا بیان شأن نزول است که دلالت بر تحریف ندارند. اما روایاتی که میگویند برخی قسمتهای قرآن حذف شده باطل محض هستند. زیرا اولاً سند ندارند، ثانیاً با قرآن تعارض دارند، و بر اساس روایات صحیح، عرضه نمودن روایات بر قرآن زخرف و باطل هستند، اگرچه صدها روایات هم باشند. از تراکم اینگونه روایات تواتر و صدوق بدست نمیآید. زیرا احتمال صدق در هیچ کدام وجود ندارد. تواتر از روایات کثیری بدست میآید که در تکتک آنها احتمال صدق باشد و احتمال تبانی همه آنها بر کذب محال باشد، که از تراکم آنها صدق و یقین بدست آید. و الا اگر در هیچ کدام احتمال صدق نباشد تواتر پدید نمیآید زیرا که: «از تراکم کذب صدق پدید نمیآید» لذا نباید کسی تو هم تواتر که در مورد روایات تحریف نماید.
این مقدار بحث که اشاره به دلیلهای صیانت قرآن از تحریف و نیز پاسخ شبهات عمده بود در این راستا کافی به نظر میرسد. گرچه طرح بحث ضرورت چندانی هم نداشت.