سورة التوبة 9
(این، اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید!(1)
با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا مىخواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است! (2)
و این، اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر ( روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، براى شما بهتر است! و اگر سرپیچى نمایید، بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! (3)
مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزى از آن را در حق شما فروگذار نکردند، و احدى را بر ضد شما تقویت ننمودند; پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید; زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (4)
(اما) وقتى ماههاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید; و آنها را اسیر سازید; و محاصره کنید; و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید; زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است! (5)
و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند! (6)
چگونه براى مشرکان پیمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانى که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید; (و پیمان خود را محترم شمردند;) تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (7)
چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالى که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندى با شما را مىکنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود مىکنند، ولى دلهایشان ابا دارد; و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند! (8)
آنها آیات خدا را به بهاى کمى فروختند; و (مردم را) از راه او باز داشتند; آنها اعمال بدى انجام مىدادند! (9)
(نه تنها درباره شما،) درباره هیچ فرد باایمانى رعایت خویشاوندى و پیمان را نمىکنند; و آنها همان تجاوز کارانند! (10)
(ولى) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینى شما هستند;و ما آیات خود را براى گروهى که مىدانند (و مىاندیشند)، شرح مىدهیم! (11)
و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید; چرا که آنها پیمانى ندارند; شاید (با شدت عمل) دست بردارند! (12)
آیا با گروهى که پیمانهاى خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمىکنید؟ ! در حالى که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند; آیا از آنها مىترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید! (13)
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات مىکند; و آنان را رسوا مىسازد; و سینه گروهى از مؤمنان را شفا مىبخشد(; و بر قلب آنها مرهم مىنهد) (14)
و خشم دلهاى آنان را از میان مىبرد! و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىپذیرد; و خداوند دانا و حکیم است. (15)
آیا گمان کردید که (به حال خود) رها مىشوید در حالى که هنوز کسانى که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخص نشدهاند؟! (باید آزمون شوید; و صفوف از هم جدا گردد;) و خداوند به آنچه عمل مىکنید، آگاه است! (16)
مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى که به کفر خویش گواهى مىدهند! آنها اعمالشان نابود (و بىارزش) شده; و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند! (17)
مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد; امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند. (18)
آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسى قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟!(این دو،) نزد خدا مساوى نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمىکند! (19)
آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است; و آنها پیروز و رستگارند! (20)
پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحیه خود، و رضایت (خویش)، و باغهایى از بهشت بشارت مىدهد که در آن، نعمتهاى جاودانه دارند; (21)
همواره و تا ابد در این باغها (و در میان این نعمتها) خواهند بود; زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است! (22)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولى (و یار و یاور و تکیهگاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولى خود قرار دهند، ستمگرند! (23)
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آوردهاید، و تجارتى که از کساد شدنش مىترسید، و خانه هائى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند; و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمىکند! (24)
خداوند شما را در جاهاى زیادى یارى کرد (و بر دشمن پیروز شدید); و در روز حنین (نیز یارى نمود); در آن هنگام که فزونى جمعیتتان شما را مغرور ساخت، ولى (این فزونى جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده; سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید! (25)
سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد; و لشکرهایى فرستاد که شما نمىدیدید; و کافران را مجازات کرد; و این است جزاى کافران! (26)
سپس خداوند -بعد از آن- توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىپذیرد; و خداوند آمرزنده و مهربان است. (27)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند; پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مىترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بىنیاز مىسازد; (و از راه دیگر جبران مىکند;) خداوند دانا و حکیم است. (28)
با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مىشمرند، و نه آیین حق را مىپذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند! (29)
یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصارى کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنى است که با زبان خود مىگویند، که همانند گفتار کافران پیشین است; خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مىیابند؟! (30)
(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را; در حالى که دستور نداشتند جز خداوند یکتائى را که معبودى جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار مىدهند! (31)
آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند; ولى خدا جز این نمىخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! (32)
او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند! (33)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند! و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! (34)
در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنند; (و به آنها مىگویند): این همان چیزى است که براى خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزى را که براى خود مىاندوختید! (35)
تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است; که چهار ماه از آن، ماه حرام است; (و جنگ در آن ممنوع مىباشد.) این، آیین ثابت و پابرجا(ى الهى) است! بنابر این، در این ماهها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزى بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پیکار مىکنند; و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (36)
نسىء ( جا به جا کردن و تاخیر ماههاى حرام)، افزایشى در کفر (مشرکان)است; که با آن، کافران گمراه مىشوند; یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام مى کنند، تا به مقدار ماههایى که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد); و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده; و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند! (37)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا هنگامى که به شما گفته مىشود: «به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینى مىکنید (و سستى به خرج مىدهید)؟! آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شدهاید؟! با اینکه متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست! (38)
اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکى مىکند، و گروه دیگرى غیر از شما را به جاى شما قرارمىدهد; و هیچ زیانى به او نمىرسانید; و خداوند بر هر چیزى تواناست! (39)
اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد; (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت;) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت); در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد; و با لشکرهایى که مشاهده نمىکردید، او را تقویت نمود; و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت;) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است; و خداوند عزیز و حکیم است! (40)
(همگى به سوى میدان جهاد) حرکت کنید; سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نمایید; این براى شما بهتر است اگر بدانید! (41)
(اما گروهى از آنها، چنانند که) اگر غنایمى نزدیک (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، (به طمع دنیا) از تو پیروى مىکنند; ولى (اکنون که براى میدان تبوک،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز مىزنند;) و بزودى به خدا سوگند یاد مىکنند که: «اگر توانایى داشتیم، همراه شما حرکت مىکردیم!» (آنها با این اعمال و این دروغها، در واقع) خود را هلاک مىکنند; و خداوند مىداند آنها دروغگو هستند! (42)
خداوند تو را بخشید; چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مىکردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!) (43)
آنها که به خدا و روز جزا ایمان دارند، هیچ گاه براى ترک جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهایشان، از تو اجازه نمىگیرند; و خداوند پرهیزگاران را مىشناسد. (44)
تنها کسانى از تو اجازه (این کار را) مىگیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند، و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است; آنها در تردید خود سرگردانند. (45)
اگر آنها (راست مىگفتند، و) اراده داشتند که (بسوى میدان جهاد) خارج شوند، وسیلهاى براى آن فراهم مىساختند! ولى خدا از حرکت آنها کراهت داشت; از این رو (توفیقش را از آنان سلب کرد; و) آنها را (از جهاد) باز داشت; و به آنان گفته شد: «با «قاعدین» ( کودکان و پیران و بیماران) بنشینید!» (46)
اگر آنها همراه شما (بسوى میدان جهاد) خارج مىشدند، جز اضطراب و تردید، چیزى بر شما نمىافزودند; و بسرعت در بین شما به فتنهانگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق) مىپرداختند; و در میان شما، افرادى (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملا گوش فرامىدهند; و خداوند، ظالمان را مىشناسد. (47)
آنها پیش از این (نیز) در پى فتنهانگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ریختند); تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالى که آنها کراهت داشتند. (48)
بعضى از آنها مىگویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کردهاند; و جهنم، کافران را احاطه کرده است! (49)
هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مىکند; و اگر مصیبتى به تو رسد، مىگویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفتهایم.» و بازمىگردند در حالى که خوشحالند! (50)
بگو: «هیچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرر داشته است; او مولا (و سرپرست) ماست; و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند!» (51)
بگو: «آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟!(: یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مىکشیم!» (52)
بگو: «انفاق کنید; خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمىشود; چرا که شما قوم فاسقى بودید!» (53)
هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمىآورند جز با کسالت، و انفاق نمىکنند مگر با کراهت! (54)
و (فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد; خدا مىخواهد آنان را به وسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند! (55)
آنها به خدا سوگند مىخورند که از شما هستند، در حالى که از شما نیستند; ولى آنها گروهى هستند که مىترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ مىگویند)! (56)
اگر پناهگاه یا غارها یا راهى در زیر زمین بیابند، بسوى آن حرکت مىکنند، و با سرعت و شتاب فرار مىکنند. (57)
و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند; اگر از آن (غنایم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مىشوند; و اگر داده نشود، خشم مىگیرند (;خواه حق آنها باشد یا نه)! (58)
(در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگویند: «خداوند براى ما کافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مىبخشند; ما تنها رضاى او را مىطلبیم. » (براى آنها بهتر است)! (59)
زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانى است که براى (جمع آورى) آن زحمت مىکشند، و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مىشود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه; این، یک فریضه (مهم) الهى است; و خداوند دانا و حکیم است! (60)
از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مىدهند و مىگویند: «او آدم خوشباورى است!» بگو: «خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانید) او به خدا ایمان دارد; و (تنها) مؤمنان را تصدیق مىکند; و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آوردهاند!» و آنها که رسول خدا را آزار مىدهند، عذاب دردناکى دارند! (61)
آنها براى شما به خدا سوگند یاد مىکنند، تا شما را راضى سازند; در حالى که شایستهتر این است که خدا و رسولش را راضى کنند، اگر ایمان دارند! (62)
آیا نمىدانند هر کس با خدا و رسولش دشمنى کند، براى او آتش دوزخ است; جاودانه در آن مىماند؟! این، همان رسوایى بزرگ است! (63)
منافقان از آن بیم دارند که سورهاى بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مىسازد!» (64)
و اگر از آنها بپرسى(: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مىگویند: «ما بازى و شوخى مىکردیم!» بگو:« آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مىکردید؟!» (65)
(بگو:) عذر خواهى نکنید (که بیهوده است; چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را عذاب خواهیم کرد; زیرا مجرم بودند! (66)
مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهى از معروف مىکنند; و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) مىبندند; خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود); به یقین، منافقان همان فاسقانند! (67)
خداوند به مردان و زنان منافق و کفار، وعده آتش دوزخ داده; جاودانه در آن خواهند ماند -همان براى آنها کافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته; و عذاب همیشگى براى آنهاست! (68)
(شما منافقان،) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند; بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود! آنها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده کردند; شما نیز از بهره خود، (در این راه) استفاده کردید، همان گونه که آنها استفاده کردند; شما (در کفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتید، همان گونه که آنها فرو رفتند; (ولى سرانجام) اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد; و آنها همان زیانکارانند! (69)
آیا خبر کسانى که پیش از آنها بودند، به آنان نرسیده است؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و «قوم ابراهیم» و «اصحاب مدین» ( قوم شعیب) و «شهرهاى زیر و رو شده» ( قوم لوط); پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند، (ولى نپذیرفتند;) خداوند به آنها ستم نکرد، اما خودشان بر خویشتن ستم مىکردند! (70)
مردان و زنان باایمان، ولى (و یار و یاور) یکدیگرند; امر به معروف، و نهى از منکر مىکنند; نماز را برپا مىدارند; و زکات را مىپردازند; و خدا و رسولش را اطاعت مىکنند; بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمىدهد; خداوند توانا و حکیم است! (71)
خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و مسکنهاى پاکیزهاى در بهشتهاى جاودان (نصیب آنها ساخته); و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اینها) برتر است; و پیروزى بزرگ، همین است! (72)
اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است; و چه بد سرنوشتى دارند! (73)
به خدا سوگند مىخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند; در حالى که قطعا سخنان کفرآمیز گفتهاند; و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند; و تصمیم (به کار خطرناکى) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام مىگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بىنیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است; و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد; و در سراسر زمین، نه ولى و حامى دارند، و نه یاورى! (74)
بعضى از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعا صدقه خواهیم داد; و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!» (75)
اما هنگامى که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و روى برتافتند! (76)
این عمل، (روح) نفاق را، تا روزى که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهى تخلف جستند; و بخاطر آن است که دروغ مىگفتند. (77)
آیا نمىدانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مىداند; و خداوند داناى همه غیبها (و امور پنهانى) است؟! (78)
آنهایى که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویى مىکنند، و کسانى را که (براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانائى خود دسترسى ندارند، مسخره مىنمایند، خدا آنها را مسخره مىکند; (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها مىدهد;) و براى آنها عذاب دردناکى است! (79)
چه براى آنها استغفار کنى، و چه نکنى، (حتى) اگر هفتاد بار براى آنها استغفار کنى، هرگز خدا آنها را نمىآمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند; و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نمىکند! (80)
تخلفجویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند; و کراهت داشتند که با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد کنند; و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند: «در این گرما، (بسوى میدان) حرکت نکنید!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است!» اگر مىدانستند! (81)
از اینرو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزاى کارهایى است که انجام مىدادند! (82)
هرگاه خداوند تو را بسوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوى میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد! و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهید جنگید! شما نخستین بار به کنارهگیرى راضى شدید، اکنون نیز با متخلفان بمانید!» (83)
هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند; و در حالى که فاسق بودند از دنیا رفتند! (84)
مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتى تو گردد! (این براى آنها نعمت نیست; بلکه) خدا مىخواهد آنها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان برآید در حالى که کافرند! (85)
و هنگامى که سورهاى نازل شود (و به آنان دستور دهد) که: «به خدا ایمان بیاورید! و همراه پیامبرش جهاد کنید!»، افرادى از آنها ( گروه منافقان) که توانایى دارند، از تو اجازه مىخواهند و مىگویند: «بگذار ما با قاعدین ( آنها که از جهاد معافند) باشیم!» (86)
(آرى،) آنها راضى شدند که با متخلفان باشند; و بر دلهایشان مهر نهاده شده; از این رو (چیزى) نمىفهمند! (87)
ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد کردند; و همه نیکیها براى آنهاست; و آنها همان رستگارانند! (88)
خداوند براى آنها باغهایى از بهشت فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند بود; و این است رستگارى (و پیروزى) بزرگ! (89)
و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند که به آنها اجازه (عدم شرکت در جهاد) داده شود; و آنها که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، (بدون هیچ عذرى در خانه خود) نشستند; بزودى به کسانى از آنها که مخالفت کردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناکى خواهد رسید! (90)
بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیلهاى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادى نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هرگاه براى خدا و رسولش خیرخواهى کنند (;و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست; و خداوند آمرزنده و مهربان است! (91)
و (نیز) ایرادى نیست بر آنها که وقتى نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبى (براى جهاد) سوار کنى، گفتى: «مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالى که چشمانشان از اندوه اشکبار بود; زیرا چیزى نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند) (92)
راه مؤاخذه تنها به روى کسانى باز است که از تو اجازه مىخواهند در حالى که توانگرند; (و امکانات کافى براى جهاد دارند;) آنها راضى شدند که با متخلفان ( زنان و کودکان و بیماران) بمانند; و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده; به همین جهت چیزى نمىدانند! (93)
هنگامى که بسوى آنها (که از جهاد تخلف کردند) باز گردید، از شما عذرخواهى مىکنند; بگو: «عذرخواهى نکنید، ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته; و خدا و رسولش، اعمال شما را مىبینند; سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگشت داده مىشوید; و او شما را به آنچه انجام مىدادید، آگاه مىکند (و جزا مىدهد!) » (94)
هنگامى که بسوى آنان بازگردید، براى شما به خدا سوگند یاد مىکنند، تا از آنها اعراض (و صرف نظر) کنید; از آنها اعراض کنید (و روى بگردانید); چرا که پلیدند! و جایگاهشان دوزخ است، بکیفر اعمالى که انجام مىدادند. (95)
براى شما قسم یاد مىکنند تا از آنها راضى شوید; اگر شما از آنها راضى شوید، خداوند (هرگز) از جمعیت فاسقان راضى نخواهد شد! (96)
بادیهنشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است; و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند; و خداوند دانا و حکیم است! (97)
گروهى از (این) اعراب بادیهنشین، چیزى را که (در راه خدا) انفاق مىکنند،غرامت محسوب مىدارند; و انتظار حوادث دردناکى براى شما مىکشند; حوادث دردناک براى خود آنهاست; و خداوند شنوا و داناست! (98)
گروهى (دیگر) از عربهاى بادیهنشین، به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند; و آنچه را انفاق مىکنند، مایه تقرب به خدا، و دعاى پیامبر مىدانند; آگاه باشید اینها مایه تقرب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت; به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (99)
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند; و باغهایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و این است پیروزى بزرگ! (100)
و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعى منافقند; و از اهل مدینه (نیز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسیم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىکنیم (:مجازاتى با رسوایى در دنیا، و مجازاتى به هنگام مرگ); سپس بسوى مجازات بزرگى (در قیامت)فرستاده مىشوند. (101)
و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند; و کار خوب و بد را به هم آمیختند; امید مىرود که خداوند توبه آنها را بپذیرد; به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (102)
از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن; که دعاى تو، مایه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست! (103)
آیا نمىدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مىپذیرد، و صدقات را مىگیرد، و خداوند توبهپذیر و مهربان است؟! (104)
بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مىشوید; و شما را به آنچه عمل مىکردید، خبر مىدهد!» (105)
و گروهى دیگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و کارشان با خداست); یا آنها را مجازات مىکند، و یا توبه آنان را مىپذیرد (،هر طور که شایسته باشند); و خداوند دانا و حکیم است! (106)
(گروهى دیگر از آنها) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقهافکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود; آنها سوگند یاد مىکنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشتهایم!» اما خداوند گواهى مىدهد که آنها دروغگو هستند! (107)
هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایستهتر است که در آن (به عبادت) بایستى; در آن، مردانى هستند که دوست مىدارند پاکیزه باشند; و خداوند پاکیزگان را دوست دارد! (108)
آیا کسى که شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا کرده بهتر است،یا کسى که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستى بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومىریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمىکند! (109)
(اما) این بنایى را که آنها ساختند، همواره بصورت یک وسیله شک و تردید،در دلهایشان باقى مىماند; مگر اینکه دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند; وگرنه، هرگز از دل آنها بیرون نمىرود); و خداوند دانا و حکیم است! (110)
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد; (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مىکنند، مىکشند و کشته مىشوند; این وعده حقى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده; و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کردهاید; و این است آن پیروزى بزرگ! (111)
توبهکنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجدهآوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى)الهى، (مؤمنان حقیقىاند) ; و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان! (112)
براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند; (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند! (113)
و استغفار ابراهیم براى پدرش ( عمویش آزر)، فقط بخاطر وعدهاى بود که به او داده بود (تا وى را بسوى ایمان جذب کند); اما هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست; به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود! (114)
چنان نبود که خداوند قومى را، پس از آن که آنها را هدایت کرد (و ایمان آوردند) گمراه (و مجازات) کند; مگر آنکه امورى را که باید از آن بپرهیزند، براى آنان بیان نماید (و آنها مخالفت کنند); زیرا خداوند به هر چیزى داناست! (115)
حکومت آسمانها و زمین تنها از آن خداست; زنده مىکند و مىمیراند; و جز خدا، ولى و یاورى ندارید! (116)
مسلما خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدت (در جنگ تبوک) از او پیروى کردند، نمود; بعد از آنکه نزدیک بود دلهاى گروهى از آنها، از حق منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند); سپس خدا توبه آنها را پذیرفت، که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است! (117)
(همچنین) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن حد که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد; (حتى) در وجود خویش، جایى براى خود نمىیافتند; (در آن هنگام) دانستند پناهگاهى از خدا جز بسوى او نیست; سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند; خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است! (118)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید! (119)
سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیهنشینانى که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جویند; و براى حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا به آنها نمىرسد و هیچ گامى که موجب خشم کافران مىشود برنمىدارند، و ضربهاى از دشمن نمىخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مىشود; زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمىکند! (120)
و هیچ مال کوچک یا بزرگى را (در این راه) انفاق نمىکنند، و هیچ سرزمینى را (بسوى میدان جهاد و یا در بازگشت) نمىپیمایند، مگر اینکه براى آنها نوشته مىشود; تا خداوند آن را بعنوان بهترین اعمالشان، پاداش دهد. (121)
شایسته نیست مؤمنان همگى (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند; چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند (و طایفهاى در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند! (122)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس کنند; و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (123)
و هنگامى که سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنان (به دیگران) مىگویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت؟!» (به آنها بگو:) اما کسانى که ایمان آوردهاند، بر ایمانشان افزوده; و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند. (124)
و اما آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند. (125)
آیا آنها نمىبینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش مىشوند؟! باز توبه نمىکنند، و متذکر هم نمىگردند! (126)
و هنگامى که سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنها ( منافقان) به یکدیگر نگاه مىکنند و مىگویند: «آیا کسى شما را مىبیند؟ (اگر از حضور پیامبر بیرون رویم، کسى متوجه ما نمىشود! )» سپس منصرف مىشوند (و بیرون مىروند); خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته; چرا که آنها، گروهى هستند که نمىفهمند (و بىدانشند)! (127)
به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدایت شما دارد; و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (128)
اگر آنها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت مىکند; هیچ معبودى جز او نیست; بر او توکل کردم; و او صاحب عرش بزرگ است!» (129)
سورة الانفال 8
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از تو درباره انفال ( غنایم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص) سؤال مىکنند ; بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است; پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومتهایى را که در میان شماست، آشتى دهید! و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید! (1)
مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد; و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد; و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. (2)
آنها که نماز را برپا مىدارند; و از آنچه به آنها روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (3)
(آرى،) مؤمنان حقیقى آنها هستند; براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى بىنقص و عیب است. (4)
همانگونه که خدا تو را بحق از خانه (به سوى میدان بدر،) بیرون فرستاد، در حالى که گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند (;ولى سرانجامش پیروزى بود! ناخشنودى عدهاى از چگونگى تقسیم غنایم بدر نیز چنین است)! (5)
آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله مىکردند; (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، که) گویى به سوى مرگ رانده مىشوند، و آن را با چشم خود مىنگرند! (6)
و (به یاد آرید) هنگامى را که خداوند به شما وعده داد که یکى از دو گروه ( کاروان تجارى قریش، یا لشکر مسلح آنها) نصیب شما خواهد بود; و شما دوست مىداشتید که کاروان (غیر مسلح) براى شما باشد (و بر آن پیروز شوید); ولى خداوند مىخواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند; (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزى بزرگ نصیبتان شد.) (7)
تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند. (8)
(به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک مىخواستید; و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود مىآیند، یارى مىکنم. (9)
ولى خداوند، این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد; وگرنه، پیروزى جز از طرف خدا نیست; خداوند توانا و حکیم است! (10)
و (یاد آورید) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت; و آبى از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند; و پلیدى شیطان را از شما دور سازد; و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد! (11)
و (به یاد آر) موقعى را که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد: «من با شما هستم; کسانى را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مىافکنم; ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید! (12)
این بخاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش (ص) دشمنى ورزیدند; و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنى کند، (کیفر شدیدى مىبیند;) و خداوند شدید العقاب است! (13)
این (مجازات دنیا) را بچشید! و براى کافران، مجازات آتش (در جهان دیگر) خواهد بود! (14)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که با انبوه کافران در میدان نبرد روبهرو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید)! (15)
و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کنارهگیرى از میدان براى حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد; و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهى است! (16)
این شما نبودید که آنها را کشتید; بلکه خداوند آنها را کشت! واین تو نبودى (اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختى; بلکه خدا انداخت! و خدا مىخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبى کند; خداوند شنوا و داناست. (17)
سرنوشت مؤمنان و کافران، همان بود که دیدید! و خداوند سستکننده نقشههاى کافران است. (18)
اگر شما فتح و پیروزى مىخواهید، پیروزى به سراغ شما آمد! و اگر (از مخالفت) خوددارى کنید، براى شما بهتر است! و اگر بازگردید، ما هم باز خواهیم گشت; و جمعیت شما هر چند زیاد باشد، شما را (از یارى خدا) بىنیاز نخواهد کرد; و خداوند با مؤمنان است! (19)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید; و سرپیچى ننمایید در حالى که (سخنان او را) مىشنوید! (20)
و همانند کسانى نباشید که مىگفتند: «شنیدیم!» ولى در حقیقت نمىشنیدند! (21)
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمىکنند. (22)
و اگر خداوند خیرى در آنها مىدانست، (حرف حق را) به گوش آنها مىرساند; ولى (با این حال که دارند،) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپیچى کرده و روگردان مىشوند. (23)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابتکنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مىخواند که شما را حیات مىبخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل مىشود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآورى مىشوید! (24)
و از فتنهاى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمىرسد; (بلکه همه را فرا خواهد گرفت; چرا که دیگران سکوت اختیار کردند.) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد! (25)
و به خاطر بیاورید هنگامى را که شما در روى زمین، گروهى کوچک و اندک و زبون بودید; آنچنان که مىترسیدید مردم شما را بربایند! ولى او شما را پناه داد; و با یارى خود تقویت کرد; و از روزیهاى پاکیزه بهرهمند ساخت; شاید شکر نعمتش را بجا آورید! (26)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالى که میدانید (این کار، گناه بزرگى است)! (27)
و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است; و (براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمى نزد خداست! (28)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمىدهد; (روشنبینى خاصى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت;) و گناهانتان را مىپوشاند; و شما را مىزمرزد; و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است! (29)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که کافران نقشه مىکشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکه) خارج سازند; آنها چاره مىاندیشیدند (و نقشه مىکشیدند)، و خداوند هم تدبیر مىکرد; و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است! (30)
و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده مىشود، مىگویند: «شنیدیم; (چیز مهمى نیست;) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را مىگوییم; اینها همان افسانههاى پیشینیان است!» (ولى دروغ مىگویند، و هرگز مثل آن را نمىآورند.) (31)
و (به خاطر بیاور) زمانى را که گفتند: «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکى براى ما بفرست!» (32)
ولى (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد; و (نیز) تا استغفار مىکنند، خدا عذابشان نمىکند. (33)
چرا خدا آنها را مجازات نکند، با اینکه از (عبادت موحدان در کنار) مسجد الحرام جلوگیرى مىکنند در حالى که سرپرست آن نیستند؟! سرپرست آن، فقط پرهیزگارانند; ولى بیشتر آنها نمىدانند. (34)
(آنها که مدعى هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزى جز «سوت کشیدن سذللّه «کف زدن» نبود; پس بچشید عذاب (الهى) را بخاطر کفرتان! (35)
آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مىکنند; آنان این اموال را (که براى به دست آوردنش زحمت کشیدهاند، در این راه) مصرف مىکنند، اما مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد; و سپس شکست خواهند خورد; و (در جهان دیگر) کافران همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد. (36)
(اینها همه) بخاطر آن است که خداوند (مىخواهد) ناپاک را از پاک جدا سازد، و ناپاکها را روى هم بگذارد، و همه را متراکم سازد، و یکجا در دوزخ قرار دهد; و اینها هستند زیانکاران! (37)
به آنها که کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ایستند، (و ایمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد; و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جارى مىشود (;و حکم نابودى آنان صادر مىگردد). (38)
و با آنها پیکار کنید، تا فتنه ( شرک و سلب آزادى) برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرک وفساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خوددارى کنند، (خداوند آنها را مىپذیرد;) خدا به آنچه انجام مىدهند بیناست. (39)
و اگر سرپیچى کنند، بدانید (ضررى به شما نمىرسانند;) خداوند سرپرست شماست! چه سرپرست خوبى! و چه یاور خوبى! (40)
بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى ذىالقربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (باایمان و بىایمان) ( روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید; و خداوند بر هر چیزى تواناست! (41)
در آن هنگام که شما در طرف پایین بودید، و آنها در طرف بالا; (و دشمن بر شما برترى داشت;) و کاروان (قریش)، پایین تر از شما بود; (و وضع چنان سخت بود که) اگر با یکدیگر وعده مىگذاشتید (که در میدان نبرد حاضر شوید)، در انجام وعده خود اختلاف مىکردید; ولى (همه اینها) براى آن بود که خداوند، کارى را که مىبایست انجام شود، تحقق بخشد; تا آنها که هلاک (و گمراه) مىشوند، از روى اتمام حجت باشد; و آنها که زنده مىشوند (و هدایت مىیابند) ، از روى دلیل روشن باشد; و خداوند شنواو داناست. (42)
در آن هنگام که خداوند تعداد آنها را در خواب به تو کم نشان داد; و اگر فراوان نشان مىداد، مسلما سست مىشدید; و (درباره شروع جنگ با آنها) کارتان به اختلاف مىکشید; ولى خداوند (شما را از شر اینها) سالم نگه داشت; خداوند به آنچه درون سینههاست، داناست. (43)
و در آن هنگام (که در میدان نبرد،) با هم روبهرو شدید، آنها را به چشم شما کم نشان مىداد; و شما را (نیز) به چشم آنها کم مىنمود; تا خداوند، کارى را که مىبایست انجام گیرد، صورت بخشد; (شما نترسید و اقدام به جنگ کنید، آنها هم وحشت نکنند و حاضر به جنگ شوند، و سرانجام شکست بخورند!) و همه کارها به خداوند باز مىگردد. (44)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که (در میدان نبرد) با گروهى رو به رو مىشوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید! (45)
و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است! (46)
و مانند کسانى نباشید که از روى هوى پرستى و غرور و خودنمایى در برابر مردم، از سرزمین خود به (سوى میدان بدر) بیرون آمدند; و (مردم را) از راه خدا بازمىداشتند; (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مىکنند، احاطه (و آگاهى) دارد! (47)
و (به یاد آور) هنگامى را که شیطان، اعمال آنها ( مشرکان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت: سخللّهامروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمىگردد! و من، همسایه (و پناهدهنده) شما هستم!» اما هنگامى که دو گروه (کافران، و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزى مىبینم که شما نمىبینید; من از خدا مىترسم، خداوند شدیدالعقاب است!» (48)
و هنگامى را که منافقان، و آنها که در دلهایشان بیمارى است مىگفتند: «این گروه (مسلمانان) را دینشان مغرور ساخته است.» (آنها نمىدانستند که) هر کس بر خدا توکل کند، (پیروز مىگردد;) خداوند قدرتمند و حکیم است! (49)
و اگر ببینى کافران را هنگامى که فرشتگان (مرگ)، جانشان را مىگیرند و بر صورت و پشت آنها مىزنند و (مىگویند:) بچشید عذاب سوزنده را (،به حال آنان تاسف خواهى خورد)! (50)
این، در مقابل کارهایى است که از پیش فرستادهاید; و خداوند نسبت به بندگانش، هرگز ستم روا نمىدارد! (51)
(حال این گروه مشرکان،) همانند حال نزدیکان فرعون، و کسانى است که پیش از آنان بودند; آنها آیات خدا را انکار کردند; خداوند هم آنان را به گناهانشان کیفر داد; خداوند قوى، و کیفرش شدید است (52)
این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمىدهد; جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند; و خداوند، شنوا و داناست! (53)
این، (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانى است که پیش از آنها بودند; آیات پروردگارشان را تکذیب کردند; ما هم بخاطر گناهانشان، آنها را هلاک کردیم، و فرعونیان را غرق نمودیم; و همه آنها ظالم (و ستمگر) بودند! (54)
به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانى هستند که کافر شدند و ایمان نمىآورند. (55)
همان کسانى که با آنها پیمان بستى; سپس هر بار عهد و پیمان خود را مىشکنند; و (از پیمان شکنى و خیانت،) پرهیز ندارند. (56)
اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابى، آنچنان به آنها حمله کن که جمعیتهایى که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند; شاید متذکر گردند (و عبرت گیرند)! (57)
و هرگاه (با ظهور نشانههایى،) از خیانت گروهى بیم داشته باشى (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند)، بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است; زیرا خداوند، خائنان را دوست نمىدارد! (58)
آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،) پیش بردهاند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفتهاند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد! (59)
هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها ( دشمنان)، آماده سازید! و (همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را، که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعى اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده مىشود، و به شما ستم نخواهد شد! (60)
و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى; و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست! (61)
و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا براى تو کافى است; او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد... (62)
و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف مىکردى که میان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى! ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است! (63)
اى پیامبر! خداوند و مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند، براى حمایت تو کافى است (;فقط بر آنها تکیه کن)! (64)
اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه مىکنند; و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز مىگردند; چرا که آنها گروهى هستند که نمىفهمند! (65)
هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد، و دانست که در شما ضعفى است; بنابراین، هرگاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز مىشوند; و اگر یکهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا با صابران است! (66)
هیچ پیامبرى حق ندارد اسیرانى (از دشمن) بگیرد تا کاملا بر آنها پیروز گردد (;و جاى پاى خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را مىخواهید; (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید; ولى خداوند، سراى دیگر را (براى شما) مىخواهد; و خداوند قادر و حکیم است! (67)
اگر فرمان سابق خدانبود (که بدون ابلاغ، هیچ امتى را کیفر ندهد)، بخاطر چیزى ( اسیرانى) که گرفتید، مجازات بزرگى به شما مىرسید. (68)
از آنچه به غنیمت گرفتهاید، حلال و پاکیزه بخورید; و از خدا بپرهیزید; خداوند آمرزنده و مهربان است! (69)
اى پیامبر! به اسیرانى که در دست شما هستند بگو: «اگر خداوند، خیرى در دلهاى شما بداند، (و نیات پاکى داشته باشید،) بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما مىدهد; و شما را مىبخشد; و خداوند آمرزنده و مهربان است!» (70)
اما اگر بخواهند با تو خیانت کنند، (تازگى ندارد) آنها پیش از این (نیز) به خدا خیانت کردند; و خداوند (شما را) بر آنها پیروز کرد; خداوند دانا و حکیم است! (71)
کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یکدیگرند; و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت ( دوستى و تعهدى) در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید، جز بر ضد گروهى که میان شما و آنها، پیمان (ترک مخاصمه) است; و خداوند بهآنچه عمل مىکنید، بیناست! (72)
کسانى که کافر شدند، اولیاء (و یاوران و مدافعان) یکدیگرند; اگر (این دستور را) انجام ندهید، فتنه و فساد عظیمى در زمین روى مىدهد. (73)
و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنان مؤمنان حقیقىاند; براى آنها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزى شایستهاى است. (74)
و کسانى که بعدا ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند; و خویشاوندان نسبت به یکدیگر، در احکامى که خدا مقرر داشته، (از دیگران) سزاوارترند; خداوند به همه چیز داناست. (75)
سورة الاعراف 7
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
المص (1)
این کتابى است که بر تو نازل شده; و نباید از ناحیه آن، ناراحتى در سینه داشته باشى! تا به وسیله آن، (مردم را از عواقب سوء عقاید و اعمال نادرستشان) بیم دهى; و تذکرى است براى مؤمنان. (2)
از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید! و از اولیا و معبودهاى دیگر جز او، پیروى نکنید! اما کمتر متذکر مىشوید! (3)
چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم!و عذاب ما شبهنگام، یا در روز هنگامى که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. (4)
و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اینکه گفتند:«ما ظالم بودیم! سذللّه (ولى این اعتراف به گناه، دیگر دیر شده بود; و سودى به حالشان نداشت.) (5)
به یقین، (هم) از کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد; (و هم) از پیامبران سؤال مىکنیم! (6)
و مسلما (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهیم داد; و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه جا حاضر و ناظر اعمال بندگان هستیم)! (7)
وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است! کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند! (8)
و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است، افرادى هستند که سرمایه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما مىکردند، از دست دادهاند. (9)
ما تسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را براى شما قرار دادیم; و انواع وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم; اما کمتر شکرگزارى مىکنید! (10)
ما شما را آفریدیم; سپس صورت بندى کردیم; بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید! » آنها همه سجده کردند; جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود. (11)
(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل!» (12)
گفت: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى! (13)
گفت: «مرا تا روزى که (مردم) برانگیخته مىشوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» (14)
فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!» (15)
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین مى کنم! (16)
سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم; و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت!» (17)
فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! و سوگند یاد مىکنم که هر کس از آنها از تو پیروى کند، جهنم را از شما همگى پر مىکنم! (18)
و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید! و از هر جا که خواستید، بخورید! اما به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود!» (19)
سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد; و گفت: سخللّهپروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!» (20)
و براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم. (21)
و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان ( عورتشان) بر آنها آشکار شد; و شروع کردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟! ونگفتم که شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟!» (22)
گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود!» (23)
فرمود: «(از مقام خویش،) فرود آیید، در حالى که بعضى از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهرهگیرى تا زمان معینى خواهد بود.» (24)
فرمود: «در آن ( زمین) زنده مىشوید; و در آن مىمیرید; و (در رستاخیز) از آن خارج خواهید شد.» (25)
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شماست; اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکر (نعمتهاى او) شوند! (26)
اى فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را مىبینند از جایى که شما آنها را نمىبینید; (اما بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمىآورند! (27)
و هنگامى که کار زشتى انجام مىدهند مىگویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم; و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمىدهد! آیا چیزى به خدا نسبت مىدهید که نمىدانید؟!» (28)
بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است; و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او کنید! و او را بخوانید، در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید! (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) بازمىگردید! (29)
جمعى را هدایت کرده; و جمعى (که شایستگى نداشتهاند،) گمراهى بر آنها مسلم شده است. آنها (کسانى هستند که) شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند; و گمان مىکنند هدایت یافتهاند! (30)
اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد! (31)
بگو: «چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟!» بگو: «اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند; (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند; ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» این گونه آیات (خود) را براى کسانى که آگاهند، شرح مىدهیم! (32)
بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است; و (همچنین) گناه و ستم بناحق را; و اینکه چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید; و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمىدانید.» (33)
براى هر قوم و جمعیتى، زمان و سرآمد (معینى) است; و هنگامى که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تاخیر مىکنند، و نه بر آن پیشى مىگیرند. (34)
اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند، (از آنها پیروى کنید;) کسانى که پرهیزگارى پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناک مى شوند. (35)
و آنها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبر ورزند، اهل دوزخند; جاودانه در آن خواهند ماند. (36)
چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مىبندند، یا آیات او را تکذیب مى کنند؟! آنها نصیبشان را از آنچه مقدر شده (از نعمتها و مواهب این جهان) مىبرند; تا زمانى که فرستادگان ما (فرشتگان قبض ارواح) به سراغشان روند و جانشان را بگیرند; از آنها مىپرسند: «کجایند معبودهایى که غیر از خدا مىخواندید؟! (چرا به یارى شما نمىآیند؟!)» مىگویند: «آنها (همه) گم شدند (و از ما دور گشتند!)» و بر ضد خود گواهى مىدهند که کافر بودند! (37)
(خداوند به آنها) مىگوید: «در صف گروههاى مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهى وارد مىشوند، گروه دیگر را لعن مىکنند; تا همگى با ذلت در آن قرار گیرند. (در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود مىگویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند; پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن! (کیفرى براى گمراهیشان، و کیفرى بخاطر گمراه ساختن ما.)» مىفرماید: «براى هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است; ولى نمىدانید! (چرا که پیروان اگر گرد پیشوایان گمراه را نگرفته بودند، قدرتى بر اغواى مردم نداشتند.)» (38)
و پیشوایان آنها به پیروان خود مىگویند: «شما امتیازى بر ما نداشتید; پس بچشید عذاب (الهى) را در برابر آنچه انجام مىدادید! (39)
کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبر ورزیدند، (هرگز) درهاى آسمان به رویشان گشوده نمىشود; و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا مىدهیم! (40)
براى آنها بسترى از (آتش) دوزخ، و روى آنها پوششهایى (از آن) است; و اینچنین ظالمان را جزا میدهیم! (41)
و کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند -البته هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمىکنیم- آنها اهل بهشتند; و جاودانه در آن خواهند ماند. (42)
و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمىکنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگى کنند); و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد; مىگویند: «ستایش مخصوص خداوندى است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد; و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمىیافتیم! مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده مىشود که: «این بهشت را در برابر اعمالى که انجام مىدادید، به ارث بردید!» (43)
و بهشتیان دوزخیان را صدا مىزنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم; آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» در این هنگام، ندادهندهاىدر میان آنها ندا مىدهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد! (44)
همانها که (مردم را) از راه خدا بازمىدارند، و (با القاى شبهات) مىخواهند آن را کج و معوج نشان دهند; و آنها به آخرت کافرند!» (45)
و در میان آن دو ( بهشتیان و دوزخیان)، حجابى است; و بر «اعراف» مردانى هستند که هر یک از آن دو را از چهرهشان مىشناسند; و به بهشتیان صدا مىزنند که: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمىشوند، در حالى که امید آن را دارند. (46)
و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مىافتد مىگویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» (47)
و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) که از سیمایشان آنها را مىشناسند، صدا مىزنند و مىگویند: «(دیدید که) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبرهاى شما، به حالتان سودى نداد!» (48)
آیا اینها ( این واماندگان بر اعراف) همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید; هم اکنون به آنها گفته مىشود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مىشوید! (49)
و دوزخیان، بهشتیان را صدا مىزنند که: «(محبت کنید) و مقدارى آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) مىگویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است!» (50)
همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند; و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت; امروز ما آنها را فراموش مىکنیم، همان گونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند. (51)
ما کتابى براى آنها آوردیم که (اسرار و رموز) آن را با آگاهى شرح دادیم; (کتابى) که مایه هدایت و رحمت براى جمعیتى است که ایمان مىآورند. (52)
آیا آنها جز انتظار تاویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهاى الهى) دارند؟ آن روز که تاویل آنها فرا رسد، (کار از کار گذشته، و پشیمانى سودى ندارد; و) کسانى که قبلا آن را فراموش کرده بودند مىگویند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند; آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند که براى ما شفاعت کنند؟ یا (به ما اجازه داده شود به دنیا) بازگردیم، و اعمالى غیر از آنچه انجام مىدادیم، انجام دهیم؟!» (ولى) آنها سرمایه وجود خود را از دست دادهاند; و معبودهایى را که به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان :گم مىشوند. (نه راه بازگشتى دارند، و نه شفیعانى!) (53)
پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز ( شش دوران) آفرید; سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت; با (پرده تاریک) شب، روز را مى پوشاند; و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است; و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر برکت (و زوالناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است! (54)
پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانید! (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمىدارد! (55)
و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (56)
او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش مىفرستد; تا ابرهاى سنگینبار را (بر دوش) کشند; (سپس) ما آنها را به سوى زمینهاى مرده مىفرستیم; و به وسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل مىکنیم; و با آن، از هرگونه میوهاى (از خاک تیره) بیرون مىآوریم; این گونه (که زمینهاى مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده مىکنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکر شوید! (57)
سرزمین پاکیزه 0و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید; اما سرزمینهاى بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید; این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکرگزارند، بیان مىکنیم! (58)
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم; او به آنان گفت: «اى قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم!» (59)
(ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشکارى مىبینیم!» (60)
گفت: «اى قوم من! هیچ گونه گمراهى در من نیست; ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانیانم! (61)
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىکنم; و خیرخواه شما هستم; و از خداوند چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید. (62)
آیا تعجب کردهاید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد، تا (از عواقب اعمال خلاف) بیمتان دهد، و (در پرتو این دستور،) پرهیزگارى پیشه کنید و شاید مشمول رحمت (الهى) گردید؟! (63)
اما سرانجام او را تکذیب کردند; و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند، رهایى بخشیدیم; و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم; چه اینکه آنها گروهى نابینا (و کوردل) بودند. (64)
و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست! آیا پرهیزگارى پیشه نمىکنید؟!» (65)
اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبک مغزى) مىبینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان مىدانیم!» (66)
گرفت: «اى قوم من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست; ولى فرستادهاى از طرف پروردگار جهانیانم. (67)
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىکنم; و من خیرخواه امینى براى شما هستم. (68)
آیا تعجب کردهاید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد تا (از مجازات الهى) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد; و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد; پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید!» (69)
گفتند: «آیا به سراغ ما آمدهاى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست مىگوئى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مىدهى، بیاور»! (70)
گفت: «پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آیا با من در مورد نامهایى مجادله مىکنید که شما و پدرانتان 0بعنوان معبود و خدا، بر بتها) گذاردهاید، در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مىکشم! (شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)» (71)
سرانجام، او و کسانى را که با او بودند، برحمت خود نجات بخشیدیم; و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم! (72)
و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودى براى شما نیست! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: این «ناقه» الهى براى شما معجزهاى است; او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهاى بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت! (73)
و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مىکنید; و در کوهها، براى خود خانهها مى تراشید! بنابر این، نعمتهاى خدا را متذکر شوید! و در زمین، به فساد نکوشید!» (74)
(ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستى) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان ماموریت یافته، ایمان آوردهایم.» (75)
متکبران گفتند: «(ولى) ما به آنچه شما به آن ایمان آوردهاید، کافریم!» (76)
سپس «ناقه» را پى کردند، و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند; و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهدید مىکنى، بیاور!» (77)
سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان، (تنها) جسم بىجانشان در خانههاشان باقى مانده بود. (78)
(صالح) از آنها روى برتافت; و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!» (79)
و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامى که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتى را انجام مىدهید که هیچیک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! (80)
آیا شما از روى شهوت به سراغ مردان مىروید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفى) هستید! (81)
ولى پاسخ قومش چیزى جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها مردمى هستند که پاکدامنى را مىطلبند (و با ما همصدا نیستند!)» (82)
(چون کار به اینجا رسید،) ما او و خاندانش را رهایى بخشیدیم; جز همسرش، که از بازماندگان (در شهر) بود. (83)
و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستادیم; (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد! (84)
و به سوى مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى ندارید! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است; بنابر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزى نکاهید! و در روى زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید! (85)
و بر سر هر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا باز دارید، و با (القاى شبهات،) آن را کج و معوج نشان دهید! و به خاطر بیاورید زمانى را که اندک بودید، و او شما را فزونى داد! و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود! (86)
و اگر گروهى از شما به آنچه من به آن فرستاده شدهام ایمان آوردهاند، و گروهى ایمان نیاوردهاند، صبر کنید تا خداوند میان ما داورى کند، که او بهترین داوران است! (87)
اشراف زورمند و متکبر از قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که به تو ایمان آوردهاند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» کفت: «آیا (مىخواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (88)
اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بستهایم; و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر اینکه خدایى که پروردگار ماست بخواهد; علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکل کردهایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داورى کن، که تو بهترین داورانى!» (89)
اشراف زورمند از قوم او که کافر شده بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروى کنید، شما هم زیانکار خواهید شد!» (90)
سپس زمین لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان بصورت اجسادى بىجان در خانههاشان مانده بودند. (91)
آنها که شعیب را تکذیب کردند، (آنچنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانهها) سکونت نداشتند! آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند! (92)
سپس از آنان روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و براى شما خیرخواهى نمودم; با این حال، چگونه بر حال قوم بىایمان تاسف بخورم؟!» (93)
و ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم; شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرع کنند! (94)
سپس (هنگامى که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار دادیم; آنچنان که فزونى گرفتند، (و همهگونه نعمت و برکت یافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم;) به پدران ما نیز ناراحتیهاى جسمى و مالى رسید.» چون چنین شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالى که نمىفهمیدند. (95)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم; ولى (آنها حق را) تکذیب کردند; ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (96)
آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالى که در خواب باشند؟! (97)
آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟! (98)
آیا آنها خود را از مکر الهى در امان مىدانند؟! در حالى که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمىدانند! (99)
آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مىشوند، عبرت نمىگیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک مىکنیم، و بر دلهایشان مهر مىنهیم تا (صداى حق را) نشنوند؟! (100)
اینها، شهرها و آبادیهایى است که قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهیم; پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند; (ولى آنها چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند، ایمان نمىآوردند! اینگونه خداوند بر دلهاى کافران مهر مىنهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیصشان را سلب مىکند)! (101)
و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم; (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم! (102)
سپس بدنبال آنها ( پیامبران پیشین) موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم; اما آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود! (103)
و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانیانم. (104)
سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آوردهام; پس بنى اسرائیل را با من بفرست!» (105)
(فرعون) گفت: «اگر نشانهاى آوردهاى، نشان بده اگر از راستگویانى!» (106)
(موسى) عصاى خود را افکند; ناگهان اژدهاى آشکارى شد! (107)
و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد; سفید (و درخشان) براى بینندگان بود! (108)
اطرافیان فرعون گفتند: «بىشک، این ساحرى ماهر و دانا است! (109)
مىخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند; (نظر شما چیست، و) در برابر او چه دستورى دارید؟» (110)
(سپس به فرعون) گفتند: «(کار) او و برادرش را به تاخیر انداز، و جمعآورىکنندگان را به همه شهرها بفرست... (111)
تا هر ساحر دانا (و کارآزمودهاى) را به خدمت تو بیاورند!» (112)
ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمى خواهیم داشت؟ !» (113)
گفت: «آرى، و شما از مقربان خواهید بود!» (114)
(روز مبارزه فرا رسید. ساحران) گفتند: «اى موسى! یا تو (وسایل سحرت را) بیفکن، یا ما مىافکنیم!» (115)
گفت: «شما بیفکنید!» و هنگامى (که وسایل سحر خود را) افکندند، مردم را چشمبندى کردند و ترساندند; و سحر عظیمى پدید آوردند. (116)
(ما) به موسى وحى کردیم که: «عصاى خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمى در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمىگرفت. (117)
(در این هنگام،) حق آشکار شد; و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. (118)
و در آنجا (همگى) مغلوب شدند; و خوار و کوچک گشتند. (119)
و ساحران (بىاختیار) به سجده افتادند. (120)
و گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم; (121)
پروردگار موسى و هارون!» (122)
فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتما این نیرنگ و توطئهاى است که در این شهر (و دیار) چیدهاید، تا اهلش را از آن بیرون کنید; ولى بزودى خواهید دانست! (123)
سوگند مىخورم که دستها و پاهاى شما را بطور مخالف ( دست راست با پاى چپ، یا دست چپ با پاى راست) قطع مىکنم; سپس همگى را به دار مىآویزم! (124)
(ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوى پروردگارمان بازمىگردیم! (125)
انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامى که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (126)
و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مىکنى که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىکشیم، و دخترانشان را زنده نگه مىداریم (تا به ما خدمت کنند); و ما بر آنها کاملا مسلطیم!» (127)
موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مىکند; و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است!» (128)
گفتند: «پیش از آنکه به سوى ما بیایى آزار دیدیم، (هم اکنون) پس از آمدنت نیز آزار مىبینیم! (کى این آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند، و شما را در زمین جانشین (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل مىکنید!» (129)
و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالى و کمبود میوهها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند! (130)
(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها مىرسید، مىگفتند: سخللّهبخاطر خود ماست.» ولى موقعى که بدى (و بلا) به آنها مىرسید، مىگفتند: «از شومى موسى و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست; ولى بیشتر آنها نمىدانند! (131)
و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزهاى براى ما بیاورى که سحرمان کنى، ما به تو ایمان نمىآوریم!» (132)
سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم:) طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغهها و خون را -که نشانههایى از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم; (ولى باز بیدار نشدند، و) تکبر ورزیدند، و جمعیت گنهکارى بودند! (133)
هنگامى که بلا بر آنها مسلط مىشد، مىگفتند: «اى موسى! از خدایت براى ما بخواه به عهدى که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازى، قطعا به تو ایمان مىآوریم، وبنى اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد!» (134)
اما هنگامى که بلا را، پس از مدت معینى که به آن مىرسیدند، از آنها برمىداشتیم، پیمان خویش را مىشکستند! (135)
سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم; زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند. (136)
و مشرقها و مغربهاى پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم; و وعده نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتى که به خرج دادند، تحقق یافت; و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهاى مجلل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! (137)
و بنى اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم; (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنى اسرائیل) به موسى گفتند: سخللّهتو هم براى ما معبودى قرار ده، همانگونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند!» گفت: سخللّهشما جمعیتى جاهل و نادان هستید! (138)
اینها (را که مىبینید)، سرانجام کارشان نابودى است; و آنچه انجام مىدهند، باطل (و بیهوده) است. (139)
(سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، مبعودى براى شما بطلبم؟! خدایى که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برترى داد!» (140)
(به خاطر بیاورید) زمانى را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه مىدادند، پسرانتان را مىکشتند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مىگذاشتند; و در این، آزمایش بزرگى از سوى خدا براى شما بود. (141)
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم; سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم; به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!» (142)
و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید!» اما هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد; و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض «خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!» (143)
(خداوند) فرمود: «اى موسى! من تو را با رسالتهاى خویش، و با سخنگفتنم (با تو)، بر مردم برترى دادم و برگزیدم; پس آنچه را به تو دادهام بگیر و از شکرگزاران باش!» (144)
و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتیم; و بیانى از هر چیز کردیم -«پس آن را با جدیت بگیر! و به قوم خود بگو: به نیکوترین آنها عمل کنند! (و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است;) و بزودى جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!» (145)
بزودى کسانى را که در روى زمین بناحق تکبر مىورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مىسازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهاى را ببینند، به آن ایمان نمىآورند; اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمىکنند; و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مىکنند! (همه اینها) بخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند! (146)
و کسانى که آیات، و دیدار رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد; آیا جز آنچه را عمل مىکردند پاداش داده مىشوند؟! (147)
قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهاى خود گوسالهاى ساختند; جسد بىجانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمىدیدند که با آنان سخن نمىگوید، و به راه (راست) هدایتشان نمىکند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند! (148)
و هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد، و دیدند گمراه شدهاند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نکند، و ما را نیامرزد، بطور قطع از زیانکاران خواهیم بود!» (149)
و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!)» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید; او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند; و نزدیک بود مرا بکشند، پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» (150)
(موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى!» (151)
کسانى که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودى خشم پروردگارشان، و ذلت در زندگى دنیا به آنها مىرسد; و اینچنین، کسانى را که (بر خدا) افترا مىبندند، کیفر مى دهیم! (152)
و آنها که گناه کردند، و بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، (امید عفو او را دارند; زیرا) پروردگار تو، در پى این کار، آمرزنده و مهربان است. (153)
هنگامى که خشم موسى فرو نشست; الواح (تورات) را برگرفت; و در نوشتههاى آن، هدایت و رحمت براى کسانى بود که از پروردگار خویش مىترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند). (154)
موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید; و هنگامى که زمینلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مى توانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاک مىکنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست; که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسیله آن گمراه مىسازى; و هر کس را بخواهى (و شایسته ببینى)، هدایت مىکنى! تو ولى مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى! (155)
و براى ما، در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرر فرما; چه اینکه ما به سوى تو بازگشت کردهایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم مىرسانم; و رحمتم همه چیز را فراگرفته; و آن را براى آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان مىآورند، مقرر خواهم داشت! (156)
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امى» پیروى مىکنند; پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مىیابند; آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منکر باز میدارد; اشیار پاکیزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند; و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند. (157)
بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم; همان خدایى که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست; معبودى جز او نیست; زنده مىکند و مىمیراند; پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیامبر درس نخواندهاى که به خدا و کلماتش ایمان دارد; و از او پیروى کنید تا هدایت یابید!» (158)
و از قوم موسى، گروهى هستند که به سوى حق هدایت مىکنند; و به حق و عدالت حکم مىنمایند. (159)
ما آنها را به دوازده گروه -که هر یک شاخهاى (از دودمان اسرائیل) بود - تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست; آنچنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مىشناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم; و بر آنها «من» و «سلوى» فرستادیم; (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزهاى که به شما دادهایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آنها نافرمانى و ستم کردند; ولى) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم مىنمودند. (160)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر ( بیت المقدس ) ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیت) بخواهید، از آن بخورید (و بهره گیرید)! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! و از در (بیت المقدس) با تواضع وارد شوید! که اگر چنین کنید، گناهان شما را مىبخشم; و نیکوکاران را پاداش بیشتر خواهیم داد.» (161)
اما ستمگران آنها، این سخن (و آن فرمانها) را، بغیر آنچه به آنها گفته شده بود، تغییر دادند; از اینرو بخاطر ستمى که روا میداشتند، بلایى از آسمان بر آنها فرستادیم (و مجازاتشان کردیم). (162)
و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس! زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مىکردند; همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مىشدند; اما در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمىآمدند; این چنین آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مىکردند! (163)
و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مىدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست; بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164)
اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید; و) نهىکنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم; و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (165)
(آرى،) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمونهایى طردشده در آیید!» (166)
و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت اعلام کرد: تا دامنه قیامت، کسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد; زیرا پروردگارت مجازاتش سریع، (و در عین حال، نسبت به توبهکاران) آمرزنده و مهربان است. (167)
و آنها را در زمین بصورت گروههایى، پراکنده ساختیم; گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نیکىها و بدىها آزمودیم، شاید بازگردند! (168)
پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانى، تورات) شدند; (اما با این حال،) متاع این دنیاى پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح مىدهند) و مىگویند: سخللّه(اگر ما گنهکاریم توبه مىکنیم و) بزودى بخشیده خواهیم شد!» اما اگر متاع دیگرى همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) مىگیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر مىافکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند، و آنان بارها آنرا خواندهاند؟! و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیانمىفهمید؟! (169)
و آنها که به کتاب (خدا) تمسک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت; زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد! (170)
و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود مىآمد; (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما دادهایم، با قوت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171)
و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت; و آنها را گواه بر خویشتن ساخت; (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم; (و از پیمان فطرى توحید بىخبر ماندیم)»! (172)
یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم; (و چارهاى جز پیروى از آنان نداشتیم;) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات مىکنى؟!» (173)
این گونه، آیات را توضیح مىدهیم; و شاید به سوى حق بازگردند (و بدانند نداى توحید در درون جانشان، از روز نخست بوده است)! (174)
و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم; ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (175)
و اگر مىخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مىبردیم; (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست; پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مىآورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مىکند; (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمىشود! (این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند; این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176)
چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند; و آنها تنها به خودشان ستم مىنمودند! (177)
آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعى) اوست; و کسانى را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعى) آنها هستند! (178)
به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم; آنها دلها ( عقلها )یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند; و چشمانى که با آن نمىبینند; و گوشهایى که با آن نمىشنوند; آنها همچون چهارپایانند; بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! (179)
و براى خدا، نامهاى نیک است; خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مىکنند (و بر غیر او مىنهند، و شریک برایش قائل مىشوند)، رها سازید! آنها بزودى جزاى اعمالى را که انجام مىدادند، مىبینند! (180)
و از آنها که آفریدیم، گروهى بحق هدایت مىکنند، و بحق اجراى عدالت مىنمایند. (181)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائى که نمىدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (182)
و به آنها مهلت مىدهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد); زیرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (183)
آیا فکر نکردند که همنشین آنها ( پیامبر) هیچگونه (اثرى از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایى به او مىدهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکارى است (که مردم را متوجه وظایفشان مىسازد). (184)
آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگى آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانى روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟! (185)
هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کنندهاى ندارد; و آنها را در طغیان و سرکشىشان رها مىسازد، تا سرگردان شوند! (186)
درباره قیامت از تو سؤال مىکنند، کى فرامىرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است; و هیچکس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشکار سازد; (اما قیام قیامت، حتى) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است; و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآید!» (باز) از تو سؤال مىکنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست; ولى بیشتر مردم نمىدانند.» (187)
بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد; (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند;) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مىکردم، و هیچ بدى (و زیانى) به من نمىرسید; من فقط بیمدهنده و بشارتدهندهام براى گروهى که ایمان مىآورند! (و آماده پذیرش حقند) (188)
او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاى خود ادامه مىداد; و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند سخللّهاگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاکران خواهیم بود!» (189)
اما هنگامى که خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند; و) براى خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانى قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند! (190)
آیا موجوداتى را همتاى او قرارمىدهند که چیزى را نمىآفرینند، و خودشان مخلوقند. (191)
و نمىتوانند آنان را یارى کنند، و نه خودشان را یارى مىدهند. (192)
و هرگاه آنها را به سوى هدایت دعوت کنید، از شما پیروى نمىکنند; و براى شما یکسان است چه آنها را دعوت کنید و چه خاموش باشید؟! (193)
آنهایى را که غیر از خدا مىخوانید (و پرستش مىکنید)، بندگانى همچون خود شما هستند; آنها را بخوانید، و اگر راست مىگویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! (194)
آیا (آنها حداقل همانند خود شما) پاهایى دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایى دارند که با آن چیزى را بگیرند (و کارى انجام دهند)؟! یا چشمانى دارند که با آن ببینند؟! یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هیچکدام،) بگو: «(اکنون که چنین است،) بتهاى خویش را که شریک خدا قرار دادهاید (بر ضد من) بخوانید، و براى من نقشه بکشید، و لحظهاى مهلت ندهید، (تا بدانید کارى از آنها ساخته نیست)! (195)
ولى و سرپرست من، خدایى است که این کتاب را نازل کرده; و او همه صالحان را سرپرستى مىکند. (196)
و آنهایى را که جز او مىخوانید، نمىتوانند یاریتان کنند، و نه (حتى) خودشان را یارى دهند; (197)
و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمىشنوند! و آنها را مىبینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه مىکنند، اما در حقیقت نمىبینند!» (198)
(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکىها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199)
و هرگاهوسوسهاى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر; که او شنونده و داناست! (200)
پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مىافتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را مىبینند و) ناگهان بینا مىگردند. (201)
و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مىبرند، و باز نمىایستند! (202)
هنگامى که (در نزول وحى تاخیر افتد، و) آیهاى براى آنان نیاورى، مىگویند: «چرا خودت (از پیش خود) آن را برنگزیدى؟!» بگو: «من تنها از چیزى پیروى مىکنم که بر من وحى مىشود; این وسیله بینایى از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است براى جمعیتى که ایمان مىآورند. (203)
هنگامى که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید; شاید مشمول رحمت خدا شوید! (204)
پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن; و از غافلان مباش! (205)
آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچگاه) از عبادتش تکبر نمىورزند، و او را تسبیح مىگویند، و برایش سجده مىکنند. (206)
سورة الانعام(6)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ستایش براى خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد; اما کافران براى پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمىدهند (با اینکه دلایل توحید و یگانگى او، در آفرینش جهان آشکار است)! (1)
او کسى است که شما را از گل آفرید; سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد); و اجل حتمى نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگى و قدرت او،) تردید مىکنید! (2)
اوست خداوند در آسمانها و در زمین; پنهان و آشکار شما را مىداند; و از آنچه (انجام مىدهید و) به دست مىآورید، با خبر است. (3)
هیچ نشانه و آیهاى از آیات پروردگارشان براى آنان نمىآید، مگر اینکه از آن رویگردان مىشوند! (4)
آنان، حق را هنگامى که سراغشان آمد، تکذیب کردند! ولى بزودى خبر آنچه را به باد مسخره مىگرفتند، به آنان مىرسد; (و از نتایج کار خود، آگاه مىشوند). (5)
آیا ندیدند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامى که (از شما نیرومندتر بودند; و) قدرتهایى به آنها داده بودیم که به شما ندادیم; بارانهاى پىدرپى براى آنها فرستادیم; و از زیر (آبادیهاى) آنها، نهرها را جارى ساختیم; (اما هنگامى که سرکشى و طغیان کردند،) آنان را بخاطر گناهانشان نابود کردیم; و جمعیت دیگرى بعد از آنان پدید آوردیم. (6)
(حتى) اگر ما نامهاى روى صفحهاى بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،) آن را با دستهاى خود لمس کنند، باز کافران مىگویند: «این، چیزى جز یک سحر آشکار نیست»! (7)
(از بهانههاى آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشتهاى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى کند؟!)» ولى اگر فرشتهاى بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پیدا کند،) کار تمام مىشود; (یعنى اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک مىشوند). (8)
و اگر او را فرشتهاى قرارمىدادیم، حتما وى را بصورت انسانى درمىآوردیم; (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه مىساختیم; همانطور که آنها کار را بر دیگران مشتبه مىسازند! (9)
(با این حال، نگران نباش!) جمعى از پیامبران پیش از تو را استهزا کردند; اما سرانجام، آنچه را مسخره مىکردند، دامانشان را مىگرفت; (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد). (10)
بگو: «روى زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیبکنندگان آیات الهى چه شد؟! سذللّه (11)
بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: «از آن خداست; رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم کرده; (و به همین دلیل،) بطور قطع همه شما را در روز قیامت، که در آن شک و تردیدى نیست، گرد خواهد آورد. (آرى،) فقط کسانى که سرمایههاى وجود خویش را از دست داده و گرفتار خسران شدند، ایمان نمىآورند. (12)
و براى اوست آنچه در شب و روز قرار دارد; و او، شنوا و داناست. (13)
بگو: «آیا غیر خدا را ولى خود انتخاب کنم؟! (خدایى) که آفریننده آسمانها و زمین است; اوست که روزى مىدهد، و از کسى روزى نمىگیرد.» بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم; و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» (14)
بگو: «من (نیز) اگر نافرمانى پروردگارم کنم، از عذاب روزى بزرگ ( روز رستاخیز) مىترسم! (15)
آن کس که در آن روز، مجازات الهى به او نرسد، خداوند او را مشمول رحمت خویش ساخته; و این همان پیروزى آشکار است.» (16)
اگر خداوند زیانى به تو برساند، هیچ کس جز او نمىتواند آن را برطرف سازد! و اگر خیرى به تو رساند، او بر همه چیز تواناست; (و از قدرت او، هرگونه نیکى ساخته است.) (17)
اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلط است; و اوست حکیم آگاه! (18)
بگو: «بالاترین گواهى، گواهى کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست; و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مىرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستى شما گواهى مىدهید که معبودان دیگرى با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهى نمىدهم». بگو: سخللّهاوست تنها معبود یگانه; و من از آنچه براى او شریک قرارمىدهید، بیزارم!» (19)
آنان که کتاب آسمانى به ایشان دادهایم، بخوبى او ( پیامبر) را مىشناسند، همانگونه که فرزندان خود را مىشناسند; فقط کسانى که سرمایه وجود خود را از دست دادهاند، ایمان نمىآورند. (20)
چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته ( همتایى براى او قائل شده)، و یا آیات او را تکذیب کرده است؟! مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد! (21)
آن روز که همه آنها را محشور مىکنیم; سپس به مشرکان مىگوییم: «معبودهایتان، که همتاى خدا مىپنداشتید، کجایند؟» (چرا به یارى شما نمىشتابند؟!) (22)
سپس پاسخو عذر آنها، چیزى جز این نیست که مىگویند: «به خداوندى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!» (23)
ببین چگونه به خودشان (نیز) دروغ مىگویند، و آنچه را بدروغ همتاى خدا مىپنداشتند، از دست مىدهند! (24)
پارهاى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامىدهند; ولى بر دلهاى آنان پردهها افکندهایم تا آن را نفهمند; و در گوش آنها، سنگینى قرار دادهایم. و (آنها بقدرى لجوجند که) اگر تمام نشانههاى حق را ببینند، ایمان نمىآورند; تا آنجا که وقتى به سراغ تو مىآیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مىگویند: «اینها فقط افسانههاى پیشینیان است!» (25)
آنها دیگران را از آن بازمىدارند; و خود نیز از آن دورى مىکنند; آنها جز خود را هلاک نمىکنند، ولى نمىفهمند! (26)
کاش (حال آنها را) هنگامى که در برابر آتش (دوزخ) ایستادهاند، ببینى! مىگویند: اى کاش (بار دیگر، به دنیا) بازگردانده مىشدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمىکردیم، و از مؤمنان مىبودیم! (27)
(آنها در واقع پشیمان نیستند،) بلکه اعمال و نیاتى را که قبلا پنهان مىکردند، در برابر آنها آشکار شده (و به وحشت افتادهاند). و اگر بازگردند، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمىگردند; آنها دروغگویانند. (28)
آنها گفتند: «چیزى جز این زندگى دنیاى ما نیست; و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!» (29)
اگر آنها را به هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان ایستادهاند، ببینى! (به آنها) مىگوید: «آیا این حق نیست؟» مىگویند: «آرى، قسم به پروردگارمان (حق است!)» مىگوید: «پس مجازات را بچشید به سزاى آنچه انکار مىکردید!» (30)
آنها که لقاى پروردگار را تکذیب کردند، مسلما زیان دیدند; (و این تکذیب، ادامه مى یابد) تا هنگامى که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید; مىگویند: «اى افسوس بر ما که درباره آن، کوتاهى کردیم!» و آنها (بار سنگین) گناهانشان را بر دوش مىکشند; چه بد بارى بر دوش خواهند داشت! (31)
زندگى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى نیست! و سراى آخرت، براى آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمىاندیشید؟! (32)
ما مىدانیم که گفتار آنها، تو را غمگین مىکند; ولى (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمىکنند; بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار مىنمایند. (33)
پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند; و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند; و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکى از سنتهاى الهى است;) و هیچ چیز نمىتواند سنن خدا را تغییر دهد; و اخبار پیامبران به تو رسیده است. (34)
و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانى نقبى در زمین بزنى، یا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنى، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگرى) براى آنها بیاورى! (ولى بدان که این لجوجان، ایمان نمىآورند!) اما اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولى هدایت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! (35)
تنها کسانى (دعوت تو را) مىپذیرند که گوش شنوا دارند; اما مردگان (و آنها که روح انسانى را از دست دادهاند، ایمان نمىآورند; و) خدا آنها را (در قیامت) برمىانگیزد; سپس به سوى او، بازمىگردند. (36)
و گفتند: «چرا نشانه (و معجزهاى) از طرف پروردگارش بر او نازل نمىشود؟!» بگو: «خداوند، قادر است که نشانهاى نازل کند; ولى بیشتر آنها نمىدانند!» (37)
هیچ جنبندهاى در زمین، و هیچ پرندهاى که با دو بال خود پرواز مىکند، نیست مگر اینکه امتهایى همانند شما هستند. ما هیچ چیزرا در این کتاب، فرو گذار نکردیم; سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مىگردند. (38)
آنها که آیات ما را تکذیب کردند، کرها و لالهایى هستند که در تاریکیها قرار دارند. هر کس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه مىکند; و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد. (39)
بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا (براى حل مشکلات خود،) غیر خدا را مىخوانید اگر راست مىگویید؟!» (40)
(نه،) بلکه تنها او را مىخوانید! و او اگر بخواهد، مشکلى را که بخاطر آن او را خواندهاید، برطرف مىسازد; و آنچه را (امروز) همتاى خدا قرارمىدهید، (در آن روز) فراموش خواهید کرد. (41)
ما به سوى امتهایى که پیش از تو بودند، (پیامبرانى) فرستادیم; (و هنگامى که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدت و رنج و ناراحتى مواجه ساختیم; شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! (42)
چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد; و شیطان، هر کارى را که مىکردند، در نظرشان زینت داد! (43)
(آرى،) هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم; تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم); در این هنگام، همگى مایوس شدند; (و درهاى امید به روى آنها بسته شد). (44)
و (به این ترتیب،) دنباله (زندگى) جمعیتى که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. (45)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند، گوش و چشمهایتان را بگیرد، و بر دلهاى شما مهر نهد (که چیزى را نفهمید)، چه کسى جز خداست که آنها را به شما بدهد؟!» ببین چگونه آیات را به گونههاى مختلف براى آنها شرح مىدهیم، سپس آنها روى مىگردانند! (46)
بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب خدا بطور ناگهانى (و پنهانى) یا آشکارا به سراغ شما بیاید، آیا جز جمعیت ستمکار هلاک مىشوند؟!» (47)
ما پیامبران را، جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمىفرستیم; آنها که ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مىشوند. (48)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانیها به آنان مىرسد. (49)
بگو: «من نمىگویم خزاین خدا نزد من است; و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمىگویم من فرشتهام; تنها از آنچه به من وحى مىشود پیروى مىکنم.» بگو: سخللّهآیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمىاندیشید؟!» (50)
و به وسیله آن (قرآن)، کسانى را که از روز حشر و رستاخیز مىترسند، بیم ده! (روزى که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعتکنندهاى جز او ( خدا) ندارند; شاید پرهیزگارى پیشه کنند! (51)
و کسانى را که صبح و شام خدا را مىخوانند، و جز ذات پاک او نظرى ندارند، از خود دور مکن! نه چیزى از حساب آنها بر توست، و نه چیزى از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنى، از ستمگران خواهى بود! (52)
و این چنین بعضى از آنها را با بعض دیگر آزمودیم (توانگران را بوسیله فقیران); تا بگویند: سخللّهآیا اینها هستند که خداوند از میان ما (برگزیده، و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ایمان بخشیده است؟!» آیا خداوند، شاکران را بهتر نمىشناسد؟! (53)
هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده; هر کس از شما کار بدى از روى نادانى کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا مىشود چرا که) او آمرزنده مهربان است.» (54)
و این چنین آیات را برمیشمریم، (تا حقیقت بر شما روشن شود،) و راه گناهکاران آشکار گردد. (55)
بگو: «من از پرستش کسانى که غیر از خدا مىخوانید، نهى شدهام!» بگو: «من از هوى و هوسهاى شما، پیروى نمىکنم; اگر چنین کنم، گمراه شدهام; و از هدایتیافتگان نخواهم بود! سذللّه (56)
بگو: «من دلیل روشنى از پروردگارم دارم; و شما آن را تکذیب کردهاید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهى) عجله دارید، به دست من نیست !حکم و فرمان، تنها از آن خداست! حق را از باطل جدا مىکند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.» (57)
بگو: «اگر آنچه درباره آن عجله دارید نزد من بود، (و به درخواست شما ترتیباثر مىدادم، عذاب الهى بر شما نازل مىگشت;) و کار میان من و شما پایان گرفته بود; ولى خداوند ظالمان را بهتر مىشناسد (و بموقع مجازات مىکند.)» (58)
کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست; و جز او، کسى آنها را نمىداند. او آنچه را در خشکى و دریاست مىداند; هیچ برگى (از درختى) نمىافتد، مگر اینکه از آن آگاه است; و نه هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز اینکه در کتابى آشکار ( در کتاب علم خدا) ثبت است. (59)
او کسى است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) مىگیرد; و از آنچه در روز کردهاید، با خبر است; سپس در روز شما را (از خواب) برمىانگیزد; و (این وضع همچنان ادامه مىیابد) تا سرآمد معینى فرا رسد; سپس بازگشت شما به سوى اوست; و سپس شما را از آنچه عمل مىکردید، با خبر مىسازد. (60)
او بر بندگان خود تسلط کامل دارد; و مراقبانى بر شما مىگمارد; تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد; (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را مىگیرند; و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمىکنند. (61)
سپس (تمام بندگان) به سوى خدا، که مولاى حقیقى آنهاست، بازمىگردند. بدانید که حکم و داورى، مخصوص اوست; و او، سریعترین حسابگران است! (62)
بگو: «چه کسى شما را از تاریکیهاى خشکى و دریا رهایى مىبخشد؟ در حالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مىخوانید; (و مىگویید:) اگر از این (خطرات و ظلمتها) ما را رهایى مىبخشد، از شکرگزاران خواهیم بود.» (63)
بگو: «خداوند شما را از اینها، و از هر مشکل و ناراحتى، نجات مىدهد; باز هم شما براى او شریک قرار مىدهید! (و راه کفر مىپویید.)» (64)
بگو: «او قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد; یا بصورت دستههاى پراکنده شما را با هم بیامیزد; و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگرى بچشاند.» ببین چگونه آیات گوناگون را (براى آنها) بازگو مىکنیم! شاید بفهمند (و بازگردند)! (65)
قوم و جمعیت تو، آن (آیات الهى) را تکذیب و انکار کردند، در حالى که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ایمانآوردن) شما نیستم! (وظیفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ایمان.)» (66)
هر خیرى (که خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهى دارد، (و در موعد خود انجام میگیرد.) و بزودى خواهید دانست! (67)
هرگاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مىکنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یادآمدن با این جمعیت ستمگر منشین! (68)
و (اگر) افراد با تقوا (براى ارشاد و اندرز با آنها بنشینند)، چیزى از حساب (و گناه) آنها بر ایشان نیست; ولى (این کار، باید تنها) براى یادآورى آنها باشد، شاید (بشنوند و) تقوى پیشه کنند! (69)
و رها کن کسانى را که آیین (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا، آنها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آنها یادآورى نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاورى دارند، و نه شفاعتکنندهاى! و (چنین کسى) هر گونه عوضى بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد; آنها کسانى هستند که گرفتار اعمالى شدهاند که خود انجام دادهاند; نوشابهاى از آب سوزان براى آنهاست; و عذاب دردناکى بخاطر اینکه کفر مىورزیدند (و آیات الهى را انکار) مىکردند. (70)
بگو: «آیا غیر از خدا، چیزى را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودى به حال مال دارد، نه زیانى; و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسى که بر اثر وسوسههاى شیطان، در روى زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است; در حالى که یارانى هم دارد که او را به هدایت دعوت مىکنند (و مىگویند:) به سوى ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است; و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم. (71)
و (نیز به ما فرمان داده شده به) اینکه: نماز را برپا دارید! و از او بپرهیزید! و تنها اوست که به سویش محشور خواهید شد.» (72)
اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید; و آن روز که (به هر چیز) مىگوید: «موجود باش!» موجود مىشود; سخن او، حق است; و در آن روز که در «صور» دمیده مىشود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه. (73)
(به خاطر بیاورید) هنگامى را که ابراهیم به پدرش ( عمویش) «آزر» گفت: «آیا بتهائى را معبودان خود انتخاب مىکنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مىبینم.» (74)
و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم; (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد. (75)
هنگامى که (تاریکى) شب او را پوشانید، ستارهاى مشاهده کرد، گفت: «این خداى من است؟ سذللّه اما هنگامى که غروب کرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم !» (76)
و هنگامى که ماه را دید که (سینه افق را) مىشکافد، گفت: «این خداى من است؟» اما هنگامى که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.»(77)
و هنگامى که خورشید را دید که (سینه افق را) مىشکافت، گفت: «این خداى من است؟ این (که از همه) بزرگتر است!» اما هنگامى که غروب کرد، گفت: «اى قوم من از شریکهایى که شما (براى خدا) مىسازید، بیزارم! (78)
من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده; من در ایمان خود خالصم; و از مشرکان نیستم! (79)
ولى قوم او ( ابراهیم)، با وى به گفتگو و ستیز پرداختند; گفت: «آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز مىکنید؟! در حالى که خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت کرده; و من از آنچه شما همتاى (خدا) قرار مىدهید، نمىترسم (و به من زیانى نمى رسانند)! مگر پروردگارم چیزى را بخواهد! وسعت آگاهى پروردگارم همه چیز را در برمىگیرد; آیا متذکر (و بیدار) نمىشوید؟! (80)
چگونه من از بتهاى شما بترسم؟! در حالى که شما از این نمىترسید که براى خدا، همتایى قرار دادهاید که هیچ گونه دلیلى درباره آن، بر شما نازل نکرده است! (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بتپرستان و خداپرستان)، شایستهتر به ایمنى (از مجازات) هستند اگر مىدانید؟! (81)
(آرى،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست; و آنها هدایتیافتگانند!» (82)
اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم! درجات هر کس را بخواهیم (و شایسته بدانیم،) بالا مىبریم; پروردگار تو، حکیم و داناست. (83)
و اسحاق و یعقوب را به او ( ابراهیم) بخشیدیم; و هر دو را هدایت کردیم; و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم; و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را (هدایت کردیم); اینگونه نیکوکاران را پاداش مىدهیم! (84)
و (همچنین) زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را; همه از صالحان بودند. (85)
و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را; و همه را بر جهانیان برترى دادیم. (86)
و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. (87)
این، هدایت خداست; که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایى مىکند! و اگر آنها مشرک شوند، اعمال (نیکى) که انجام دادهاند، نابود مىگردد (و نتیجهاى از آن نمىگیرند). (88)
آنها کسانى هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم; و اگر (بفرض) نسبت به آن کفر ورزند، (آیین حق زمین نمىماند; زیرا) کسان دیگرى را نگاهبان آن مىسازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. (89)
آنها کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشى از شما نمىطلبم! این (رسالت)، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست! (این وظیفه من است)» (90)
آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى، نفرستاده است!» بگو: ; سخللّهچه کسى کتابى را که موسى آورد، نازل کرد؟! کتابى که براى مردم، نور و هدایت بود; 0اما شما) آن را بصورت پراکنده قرارمىدهید; قسمتى را آشکار، و قسمت زیادى را پنهان مىدارید; و مطالبى به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: ; سخللّهخدا!» سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجتآمیزشان رها کن، تا بازى کنند! (91)
و این کتابى است که ما آن را نازل کردیم; کتابى است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق مىکند; (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهاى الهى، بشارت دهى،) و تا (اهل) امالقرى ( مکه) و کسانى را که گرد آن هستند، بترسانى! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، و به آن ایمان مىآورند; و بر نمازهاى خویش، مراقبت مى کنند! (92)
چه کسى ستمکارتر است از کسى که دروغى به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحى فرستاده شده»، در حالى که به او وحى نشده است، و کسى که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل مىکنم»؟! و اگر ببینى هنگامى که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مىگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایى که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکنندهاى خواهید دید»! (به حال آنها تاسف خواهى خورد) (93)
و (روز قیامت به آنها گفته مىشود:) همه شما تنها به سوى ما بازگشت نمودید، همانگونه که روز اول شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم، پشت سر گذاردید! و شفیعانى را که شریک در شفاعت خود مىپنداشتید، با شما نمىبینیم! پیوندهاى شما بریده شده است; و تمام آنچه را تکیهگاه خود تصور مىکردید، از شما دور و گم شدهاند! (94)
خداوند، شکافنده دانه و هسته است; زنده را از مرده خارج مىسازد، و مرده را از زنده بیرون مىآورد; این است خداى شما! پس چگونه از حق منحرف مىشوید؟! (95)
او شکافنده صبح است; و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است; این، اندازهگیرى خداوند تواناى داناست! (96)
او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاریکیهاى خشکى و دریا، به وسیله آنها راه یابید! ما نشانهها(ى خود) را براى کسانى که مىدانند، (و اهل فکر و اندیشهاند) بیان داشتیم! (97)
او کسى است که شما را از یک نفس آفرید! و شما دو گروه هستید: بعضى پایدار (از نظر ایمان یا خلقت کامل)، و بعضى ناپایدار; ما آیات خود را براى کسانى که مىفهمند، تشریح نمودیم! (98)
او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد، و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم; و از آن، ساقهها و شاخههاى سبز، خارج ساختیم; و از آنها دانههاى متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفههایى با رشتههاى باریک بیرون فرستادیم; و باغهایى از انواع انگور و زیتون و انار، (گاه) شبیه به یکدیگر، و (گاه) بىشباهت! هنگامى که میوه مى دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن، نشانههایى (از عظمت خدا) براى افراد باایمان است! (99)
آنان براى خدا همتایانى از جن قرار دادند، در حالى که خداوند همه آنها را آفریده است; و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند; منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف مىکنند! (100)
او پدید آورنده آسمانها و زمین است; چگونه ممکن است فرزندى داشته باشد؟! حال آنکه همسرى نداشته، و همه چیز را آفریده; و او به همه چیز داناست. (101)
(آرى،) این است پروردگار شما! هیچ معبودى جز او نیست; آفریدگار همه چیز است; او را بپرستید و او نگهبان و مدبر همه موجودات است. (102)
چشمها او را نمىبینند; ولى او همه چشمها را مىبیند; و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است. (103)
دلایل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; کسى که (به وسیله آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست; و کسى که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش مىباشد; و من نگاهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان مجبور نمىکنم) (104)
و اینچنین آیات (خود) را تشریح مىکنیم; بگذار آنها بگویند: «تو درس خواندهاى (و آنها را از دیگرى آموختهاى)»! مىخواهیم آن را براى کسانى که آماده درک حقایقند، روشن سازیم. (105)
از آنچه که از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پیروى کن! هیچ معبودى جز او نیست! و از مشرکان، روى بگردان! (106)
اگر خدا مىخواست، (همه به اجبار ایمان مىآوردند،) و هیچ یک مشرک نمىشدند; و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهایم; و وظیفه ندارى آنها را (به ایمان) مجبور سازى! (107)
(به معبود) کسانى که غیر خدا را مىخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین براى هر امتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است; و آنها را از آنچه عمل مىکردند، آگاه مىسازد (و پاداش و کیفر مىدهد). (108)
با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر نشانهاى ( معجزهاى) براى آنان بیاید، حتما به آن ایمان مىآورند; بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزهاى بیاورم); و شما از کجا مىدانید که هرگاه معجزهاى بیاید (ایمان مىآورند؟ خیر،) ایمان نمىآورند!» (109)
و ما دلها و چشمهاى آنها را واژگونه مىسازیم; (آرى آنها ایمان نمىآورند) همانگونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشى، به خود وامىگذاریم تا سرگردان شوند! (110)
(و حتى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مىکردیم، و مردگان با آنان سخن مىگفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع مىنمودیم، هرگز ایمان نمىآوردند; مگر آنکه خدا بخواهد! ولى بیشتر آنها نمىدانند! (111)
اینچنین در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم; آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فریبنده و بىاساس (براى اغفال مردم) به یکدیگر مىگفتند; و اگر پروردگارت مىخواست، چنین نمىکردند; (و مىتوانست جلو آنها را بگیرد; ولى اجبار سودى ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار! (112)
نتیجه (وسوسههاى شیطان و تبلیغات شیطانصفتان) این خواهد شد که دلهاى منکران قیامت، به آنها متمایل گردد; و به آن راضى شوند; و هر گناهى که بخواهند، انجام دهند! (113)
(با این حال،) آیا غیر خدا را به داورى طلبم؟! در حالى که اوست که این کتاب آسمانى را، که همه چیز در آن آمده، به سوى شما فرستاده است; و کسانى که به آنها کتاب آسمانى دادهایم مىدانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده; بنابر این از تردیدکنندگان مباش! (114)
و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حد تمام رسید; هیچ کس نمىتواند کلمات او را دگرگون سازد; و او شنونده داناست. (115)
اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند; (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مىنمایند، و تخمین و حدس (واهى) مىزنند. (116)
پروردگارت به کسانى که از راه او گمراه گشتهاند، آگاهتر است; و همچنین از کسانى که هدایت یافتهاند. (117)
از (گوشت) آنچه نام خدا (هنگام سر بریدن) بر آن گفته شده، بخورید (و غیر از آن نخورید) اگر به آیات او ایمان دارید! (118)
چرا از چیزها ( گوشتها)ئى که نام خدا بر آنها برده شده نمىخورید؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید; (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بىدانشى، (دیگران را) گمراه مىسازند; و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مىشناسد. (119)
گناهان آشکار و پنهان را رها کنید! زیرا کسانى که گناه مىکنند، بزودى در برابر آنچه مرتکب مىشدند، مجازات خواهند شد. (120)
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است; و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مىکنند، تا با شما به مجادله برخیزند; اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود! (121)
آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام مىدادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است. (122)
و (نیز) این گونه در هر شهر و آبادى، بزرگان گنهکارى قرار دادیم; (افرادى که همه گونه قدرت در اختیارشان گذاردیم; اما آنها سوء استفاده کرده، و راه خطا پیش گرفتند;) و سرانجام کارشان این شد که به مکر (و فریب مردم) پرداختند; ولى تنها خودشان را فریب مىدهند و نمىفهمند! (123)
و هنگامى که آیهاى براى آنها بیاید، مىگویند: «ما هرگز ایمان نمىآوریم، مگر اینکه همانند چیزى که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! بزودى کسانى که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگى) که مىکردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد. (124)
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را براى (پذیرش) اسلام، گشاده مى سازد; و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینهاش را آنچنان تنگ مىکند که گویا مىخواهد به آسمان بالا برود; این گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمىآورند قرار مىدهد! (125)
و این راه مستقیم (و سنت جاویدان) پروردگار توست; ما آیات خود را براى کسانى که پند مىگیرند، بیان کردیم! (126)
براى آنها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود; و او، ولى و یاور آنهاست بخاطر اعمال (نیکى) که انجام مىدادند. (127)
در آن روز که (خدا) همه آنها را جمع و محشور میسازد، (مىگوید:) اى جمعیت شیاطین و جن! شما افراد زیادى از انسانها را گمراه ساختید! دوستان و پیروان آنها از میان انسانها مىگویند: سخللّهپروردگارا! هر یک از ما دو گروه ( پیشوایان و پیروانگمراه) از دیگرى استفاده کردیم; (ما به لذات هوس آلود و زودگذر رسیدیم; و آنها بر ما حکومت کردند;) و به اجلى که براى ما مقرر داشته بودى رسیدیم.» (خداوند) مىگوید: «آتش جایگاه شماست; جاودانه در آن خواهید ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حکیم و داناست. (128)
ما اینگونه بعضى از ستمگران را به بعضى دیگر وامىگذاریم به سبب اعمالى که انجام مىدادند. (129)
(در آن روز به آنها مىگوید:) اى گروه جن و انس! آیا رسولانى از شما به سوى شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو مىکردند، و شما را از ملاقات چنین روزى بیم مى دادند؟! آنها مىگویند: «بر ضد خودمان گواهى مىدهیم; (آرى،) ما بد کردیم)» و زندگى (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد; و به زیان خود گواهى مىدهند که کافر بودند! (130)
این بخاطر آن است که پروردگارت هیچگاه (مردم) شهرها و آبادیها را بخاطر ستمهایشان در حال غفلت و بىخبرى هلاک نمىکند. (بلکه قبلا رسولانى براى آنها مىفرستد.) (131)
و براى هر یک (از این دو دسته)، درجات (و مراتبى) است از آنچه عمل کردند; و پروردگارت از اعمالى که انجام مىدهند، غافل نیست. (132)
پروردگارت بىنیاز و مهربان است; (پس به کسى ستم نمىکند; بلکه همه، نتیجه اعمال خود را مىگیرند;) اگر بخواهد، همه شما را مىبرد; سپس هر کس را بخواهد جانشین شما مىسازد; همانطور که شما را از نسل اقوام دیگرى به وجود آورد. (133)
آنچه به شما وعده داده مىشود، یقینا مىآید; و شما نمىتوانید (خدا را) ناتوان سازید (و از عدالت و کیفر او فرار کنید)! (134)
بگو: «اى قوم من! هر کار در قدرت دارید بکنید! من (هم به وظیفه خود) عمل مىکنم; اما بزودى خواهید دانست چه کسى سرانجام نیک خواهد داشت (و پیروزى با چه کسى است! اما) به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد!» (135)
آنها ( مشرکان) سهمى از آنچه خداوند از زراعت و چهارپایان آفریده، براى او قرار دادند; (و سهمى براى بتها!) و بگمان خود گفتند: «این مال خداست! و این هم مال شرکاى ما ( یعنى بتها) است!» آنچه مال شرکاى آنها بود، به خدا نمىرسید; ولى آنچه مال خدا بود، به شرکایشان مىرسید! (آرى، اگر سهم بتها با کمبودى مواجه مىشد، مال خدا را به بتها مىدادند; اما عکس آن را مجاز نمىدانستند!) چه بد حکم مىکنند (که علاوه بر شرک، حتى خدا را کمتر از بتها مىدانند)! (136)
همینگونه شرکاى آنها ( بتها)، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند; (کودکان خود را قربانى بتها مىکردند، و افتخار مىنمودند!) سرانجام آنها را به هلاکت افکندند; و آیینشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مىخواست، چنین نمىکردند; (زیرا مىتوانست جلو آنان را بگیرد; ولى اجبار سودى ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار (وبه آنها اعتنا مکن)! (137)
و گفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بتهاست، براى همه) ممنوع است; و جز کسانى که ما بخواهیم -به گمان آنها- نباید از آن بخورند! و (اینها) چهارپایانى است که سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است!» و (نیز) چهارپایانى (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمىبردند، و به خدا دروغ مىبستند; (و مىگفتند: «این احکام، همه از ناحیه اوست.») بزودى (خدا) کیفر افتراهاى آنها را مىدهد! (138)
و گفتند: «آنچه (از بچه) در شکم این حیوانات است، مخصوص مردان ماست; و بر همسران ما حرام است! اما اگر مرده باشد ( مرده متولد شود)، همگى در آن شریکند.» بزودى (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را مىدهد; او حکیم و داناست. (139)
به یقین آنها که فرزندان خود را از روى جهل و نادانى کشتند، گرفتار خسران شدند; (زیرا) آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، بر خود تحریم کردند; و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند; و (هرگز) هدایت نیافته بودند. (140)
اوست که باغهاى معروش ( باغهایى که درختانش روى داربستها قرار دارد)، و باغهاى غیرمعروش ( باغهایى که نیاز به داربست ندارد) را آفرید; همچنین نخل و انواع زراعت را، که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند; و (نیز) درخت زیتون و انار را، که از جهتى با هم شبیه، و از جهتى تفاوت دارند; (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است، در حالى که طعم میوه آنها متفاوت مىباشد.) از میوه آن، به هنگامى که به ثمر مىنشیند، بخورید! و حق آن را به هنگام درو، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد! (141)
(او کسى است که) از چهارپایان، براى شما حیوانات باربر، و حیوانات کوچک (براى منافع دیگر) آفرید; از آنچه به شما روزى داده است، بخورید! و از گامهاى شیطان پیروى ننمایید، که او دشمن آشکار شماست! (142)
هشت جفت از چهارپایان (براى شما) آفرید; از میش دو جفت، و از بز دو جفت; بگو: «آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده، یا مادهها را؟ یا آنچه شکم مادهها در برگرفته؟ اگر راست مىگویید (و بر تحریم اینها دلیلى دارید)، به من خبر دهید!» (143)
و از شتر یک جفت، و از گاو هم یک جفت (براى شما آفرید); بگو: «کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا مادهها را؟ یا آنچه را شکم مادهها دربرگرفته؟ یا هنگامى که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه (بر این تحریم) بودید؟! پس چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مىبندد ، تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟! خداوند هیچ گاه ستمگران را هدایت نمىکند» (144)
بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمىیابم; بجز اینکه مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک -که اینها همه پلیدند- یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا ( نام بتها) بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بى آنکه خواهان لذت باشد و یا زیاده روى کند (گناهى بر او نیست); زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145)
و بر یهودیان، هر حیوان ناخندار ( حیواناتى که سم یکپارچه دارند) را حرام کردیم; و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را بر آنان تحریم نمودیم; مگر چربیهایى که بر پشت آنها قرار دارد، و یا در دو طرف پهلوها، و یا آنها که با استخوان آمیخته است; این را بخاطر ستمى که مىکردند به آنها کیفر دادیم; و ما راست مىگوییم. (146)
اگر تو را تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند)، به آنها بگو: «پروردگار شما، رحمت گستردهاى دارد; اما مجازات او هماز مجرمان دفع شدنى نیست! (و اگر ادامه دهید کیفر شما حتمى است) (147)
بزودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مىگویند: «اگر خدا مىخواست، نه ما مشرک مىشدیم و نه پدران ما; و نه چیزى را تحریم مىکردیم!» کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ مىگفتند; و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنى (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهاى بىاساس پیروى مىکنید، و تخمینهاى نابجا مىزنید.» (148)
بگو: «دلیل رسا (و قاطع) براى خداست (دلیلى که براى هیچ کس بهانهاى باقى نمىگذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت مىکند. (ولى چون هدایت اجبارى بىثمر است، این کار را نمىکند.)» (149)
بگو: «گواهان خود را، که گواهى مىدهند خداوند اینها را حرام کرده است، بیاورید!» اگر آنها (بدروغ) گواهى دهند، تو با آنان (همصدا نشو! و) گواهى نده! و از هوى و هوس کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و کسانى که به آخرت ایمان ندارند و براى خدا شریک قائلند، پیروى مکن! (150)
بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکى کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزى مىدهیم; و نزدیک کارهاى زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روى استحقاق); این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید! (151)
و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و براى اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمىکنیم- و هنگامى که سخنى مىگویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند، تا متذکر شوید! (152)
این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راههاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور مىسازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید!» (153)
سپس به موسى کتاب (آسمانى) دادیم; (و نعمت خود را) بر آنها که نیکوکار بودند، کامل کردیم; و همه چیز را (که مورد نیاز آنها بود، درآن) روشن ساختیم; کتابى که مایه هدایت و رحمت بود; شاید به لقاى پروردگارشان (و روز رستاخیز)، ایمان بیاورند! (154)
و این کتابى است پر برکت، که ما (بر تو) نازل کردیم; از آن پیروى کنید،و پرهیزگارى پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید! (155)
(ما این کتاب را با این امتیازات نازل کردیم) تا نگویید: «کتاب آسمانى تنها بر دو طایفه پیش از ما ( یهود و نصارى) نازل شده بود; و ما از بحث و بررسى آنها بى خبر بودیم»! (156)
یا نگویید: «اگر کتاب آسمانى بر ما نازل مىشد، از آنها هدایت یافتهتر بودیم»! اینک آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان، و هدایت و رحمت براى شما آمد! پس، چه کسى ستمکارتر است از کسى که آیات خدا را تکذیب کرده، و از آن روى گردانده است؟! اما بزودى کسانى را که از آیات ما روى مىگردانند، بخاطر همین اعراض بىدلیلشان، مجازات شدید خواهیم کرد! (157)
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند، یا خداوند (خودش) به سوى آنها بیاید، یا بعضى از آیات پروردگارت (و نشانههاى رستاخیز)؟! اما آن روز که بعضى از آیات پروردگارت تحقق پذیرد، ایمانآوردن افرادى که قبلا ایمان نیاوردهاند، یا در ایمانشان عمل نیکى انجام ندادهاند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: «(اکنون که شما چنین انتظارات نادرستى دارید،) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) مىکشیم!» (158)
کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دستههاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطهاى با آنها ندارى! سر و کار آنها تنها با خداست; سپس خدا آنها را از آنچه انجام مىدادند، با خبر مىکند. (159)
هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید; و ستمى بر آنها نخواهد شد. (160)
بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده; آیینى پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا); آیین ابراهیم; که از آیینهاى خرافى روى برگرداند; و از مشرکان نبود.» (161)
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است. (162)
همتایى براى او نیست; و به همین مامور شدهام; و من نخستین مسلمانم!» (163)
بگو: «آیا غیر خدا، پروردگارى را بطلبم، در حالى که او پروردگار همه چیز است؟! هیچ کس، عمل (بدى) جز به زیان خودش، انجام نمىدهد; و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را متحمل نمىشود; سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است; و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید، خبر خواهد داد. (164)
و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید; به یقین پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربان است. (کیفر کسانى را که از بوته امتحان نادرست درآیند، زود مىدهد; و نسبت به حق پویان مهربان است.) (165)
(5)سورة المائدة
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى کسانى که ایمان آوردهاید! به پیمانها (و قراردادها) وفا کنید! چهارپایان (و جنین آنها) براى شما حلال شده است; مگر آنچه بر شما خوانده مىشود (و استثنا خواهد شد). و به هنگام احرام، صید را حلال نشمرید! خداوند هر چه بخواهد (و مصلحت باشد) حکم مىکند. (1)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! شعائر و حدود الهى (و مراسم حج را محترم بشمرید! و مخالفت با آنها) را حلال ندانید! و نه ماه حرام را، و نه قربانیهاى بىنشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مىآیند! اما هنگامى که از احرام بیرون آمدید، صیدکردن براى شما مانعى ندارد. و خصومت با جمعیتى که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حدیبیه) بازداشتند، نباید شما را وادار به تعدى و تجاوز کند! و (همواره) در راه نیکى و پرهیزگارى با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدى همکارى ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است! (2)
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتى که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفهشده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرتشدن از بلندى بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگرى مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتى که روى بتها (یا در برابر آنها) ذبح مىشوند، (همه) بر شما حرام شده است; و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههاى تیر مخصوص بخت آزمایى; تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مایوس شدند; بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم; و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- اما آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى دیگرى نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند;) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (3)
از تو سؤال مىکنند چه چیزهایى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاکیزه است، براى شما حلال گردیده; (و نیز صید) حیوانات شکارى و سگهاى آموخته (و تربیت یافته) که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد دادهاید، (بر شما حلال است;) پس، از آنچه این حیوانات براى شما (صید مىکنند و) نگاه مىدارند، بخورید; و نام خدا را (به هنگام فرستادن حیوان براى شکار،) بر آن ببرید; و از (معصیت) خدا بپرهیزید که خداوند سریع الحساب است!» (4)
امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده; و (همچنین) طعام اهل کتاب، براى شما حلال است; و طعام شما براى آنها حلال; و (نیز) آنان پاکدامن از مسلمانان، و آنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند; هنگامى که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید; نه زناکار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گیرید. و کسى که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه مىگردد; و در سراى دیگر، از زیانکاران خواهد بود. (5)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که به نماز مىایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل ( برآمدگى پشت پا) مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکى از شما از محل پستى آمده ( قضاى حاجت کرده)، یا با آنان تماس گرفته (و آمیزش جنسى کردهاید)، و آب (براى غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکى تیمم کنید! و از آن، بر صورت ( پیشانى) و دستها بکشید! خداوند نمىخواهد مشکلى براى شما ایجاد کند; بلکه مىخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید; شاید شکر او را بجا آورید! (6)
و به یاد آورید نعمت خدا را بر شما، و پیمانى را که با تاکید از شما گرفت، آن زمان که گفتید: سخللّهشنیدیم و اطاعت کردیم»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که خدا، از آنچه درون سینههاست، آگاه است! (7)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت،گواهى دهید! دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام مىدهید، با خبر است! (8)
خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است. (9)
و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل دوزخند. (10)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! نعمتى را که خدا به شما بخشید، به یاد آورید; آن زمان که جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز کنند (و شما را از میان بردارند)، اما خدا دست آنها را از شما باز داشت! از خدا بپرهیزید! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند! (11)
خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت. و از آنها، دوازده نقیب ( سرپرست) برانگیختیم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یارى کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید ( در راه او، به نیازمندان کمک کنید)، گناهان شما را مىپوشانم ( مى بخشم); و شما را در باغهایى از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، وارد مىکنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است. (12)
ولى بخاطر پیمانشکنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم; و دلهاى آنان را سخت و سنگین نمودیم; سخنان (خدا) را از موردش تحریف مىکنند; و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند; و هر زمان، از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مىشوى، مگر عده کمى از آنان; ولى از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مىدارد! (13)
و از کسانى که ادعاى نصرانیت (و یارى مسیح) داشتند (نیز) پیمان گرفتیم; ولى آنها قسمت مهمى را از آنچه به آنان تذکر داده شده بود فراموش کردند; از این رو در میان آنها، تا دامنه قیامت، عداوت و دشمنى افکندیم. و خداوند، (در قیامت) آنها را از آنچه انجام مىدادند(و نتایج آن)، آگاه خواهد ساخت. (14)
اى اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیارى از حقایق کتاب آسمانى را که شما کتمان مىکردید روشن مىسازد، به سوى شما آمد; و از بسیارى از آن، (که فعلا افشاى آن مصلحت نیست،) صرف نظر مىنماید. (آرى،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15)
خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راههاى سلامت، هدایت مىکند; و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مىبرد; و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مىنماید. (16)
آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است»، بطور مسلم کافر شدند; بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانى را که روى زمین هستند هلاک کند، چه کسى مىتواند جلوگیرى کند؟ (آرى،) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست; هر چه بخواهد، مىآفریند; (حتى انسانى بدون پدر، مانند مسیح;) و او، بر هر چیزى تواناست.» (17)
یهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مىکند؟! بلکه شما هم بشرى هستید از مخلوقاتى که آفریده; هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىبخشد; و هر کس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مىکند; و حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن اوست; و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.» (18)
اى اهل کتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى میان پیامبران، به سوى شما آمد; در حالى که حقایق را براى شما بیان مىکند; تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت دهندهاى به سراغ ما آمد، و نه بیم دهندهاى»! (هم اکنون، پیامبر) بشارتدهنده و بیمدهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چیز تواناست. (19)
(به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکر شوید هنگامى که در میان شما، پیامبرانى قرار داد; (و زنجیر بندگى و اسارت فرعونى را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد; و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود! (20)
اى قوم! به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!» (21)
گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیتى (نیرومند و) ستمگرند; و ما هرگز وارد آن نمىشویم تا آنها از آن خارج شوند; اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!» (22)
(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مىترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!» (23)
(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم»! (24)
(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیت گنهکار، جدایى بیفکن!» (25)
خداوند (به موسى) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید); پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود; و در باره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش!» (26)
و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرب (به پروردگار) انجام دادند; اما از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد; (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!»(برادر دیگر) گفت: سخللّه(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مىپذیرد! (27)
اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمىگشایم، چون از پروردگار جهانیان مىترسم! (28)
من مىخواهم تو با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش کشى); و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران! (29)
نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد; (سرانجام) او را کشت; و از زیانکاران شد. (30)
سپس خداوند زاغى را فرستاد که در زمین، جستجو (و کندوکاو) مىکرد; تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «واى بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوایى، و بر اثر فشار وجدان، از کار خود) پشیمان شد. (31)
به همین جهت، بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته; و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن براى بنى اسرائیل آوردند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین، تعدى و اسراف کردند. (32)
کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط این است که اعدام شوند; یا به دار آویخته گردند; یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود; و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست; و در آخرت، مجازات عظیمى دارند. (33)
مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند; پس بدانید (خدا توبه آنها را مىپذیرد; ) خداوند آمرزنده و مهربان است. (34)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید! (35)
بیقین کسانى که کافر شدند، اگر تمام آنچه روى زمین است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از کیفر روز قیامت بدهند، از آنان پذیرفته نخواهد شد; و مجازات دردناکى خواهند داشت. (36)
پیوسته مىخواهند از آتش خارج شوند، ولى نمىتوانند از آن خارج گردند; و براى آنها مجازاتى پایدار است. (37)
دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملى که انجام دادهاند، بعنوان یک مجازات الهى، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است. (38)
اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را مىپذیرد; (و از این مجازات; معاف مىشود، زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (39)
آیا نمىدانى که حکومت و فرمانروائى آسمانها و زمین از آن خداست؟ هر کس را بخواهد (و مستحق بداند)، کیفر مىکند; و هر کس را بخواهد و شایسته بداند، مىبخشد; و خداوند بر هر چیزى قادر است. (40)
اى فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب مىکنند و با زبان مىگویند: «ایمان آوردیم سذللّه و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهى از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش مىدهند، تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند; آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند; آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف مىکنند، و (به یکدیگر) مىگویند: «اگر این (که ما مىخواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دورى کنید!» (ولى) کسى را که خدا (بر اثر گناهان پىدرپى او) بخواهد مجازاتکند، قادر به دفاع از او نیستى; آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند; در دنیا رسوایى، و در آخرت مجازات بزرگى نصیبشان خواهد شد. (41)
آنها بسیار به سخنان تو گوش مىدهند تا آن را تکذیب کنند; مال حرام فراوان مى خورند; پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داورى کن، یا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرفنظر کنى، به تو هیچ زیانى نمىرسانند; و اگر میان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن، که خدا عادلان را دوست دارد! (42)
چگونه تو را به داورى مىطلبند؟! در حالى که تورات نزد ایشان است; و در آن، حکم خدا هست. (وانگهى) پس از داورىخواستن از حکم تو، (چرا) روى مى گردانند؟! آنها مؤمن نیستند. (43)
ما تورات را نازل کردیم در حالى که در آن، هدایت و نور بود; و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حکم مىکردند; و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مىنمودند. بنابر این، (بخاطر داورى بر طبق آیات الهى،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید! و آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمىکنند، کافرند. (44)
و بر آنها ( بنى اسرائیل) در آن ( تورات)، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینى در برابر بینى، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان مىباشد; و هر زخمى، قصاص دارد; و اگر کسى آن را ببخشد (و از قصاص، صرفنظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب مىشود; و هر کس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است. (45)
و بدنبال آنها ( پیامبران پیشین)، عیسى بن مریم را فرستادیم در حالى که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت; و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود; و (این کتاب آسمانى نیز) تورات را، که قبل از آن بود، تصدیق مىکرد; و هدایت و موعظهاى براى پرهیزگاران بود. (46)
اهل انجیل ( پیروان مسیح) نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانى که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمىکنند، فاسقند. (47)
و این کتاب ( قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مىکند، و حافظ و نگاهبان آنهاست; پس بر طبق احکامى که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوى و هوسهاى آنان پیروى نکن! و از احکام الهى، روى مگردان! ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم; و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرارمىداد; ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید; (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوى خداست; سپس از آنچه در آن اختلاف مىکردید; به شما خبر خواهد داد. (48)
و در میان آنها ( اهل کتاب)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داورى کن! و از هوسهاى آنان پیروى مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامى که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داورى تو)، روى گردانند، بدان که خداوند مىخواهد آنان را بخاطر پارهاى از گناهانشان مجازات کند; و بسیارى از مردم فاسقند. (49)
آیا آنها حکم جاهلیت را (از تو) مىخواهند؟! و چه کسى بهتر از خدا، براى قومى که اهل یقین هستند، حکم مىکند؟! (50)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را ولى (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند; و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند; خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمىکند (51)
(ولى) کسانى را که در دلهایشان بیمارى است مىبینى که در (دوستى با آنان)، بر یکدیگر پیشى مىگیرند، و مىگویند: «مىترسیم حادثهاى براى ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزى یا حادثه دیگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد; و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند! (52)
آنها که ایمان آوردهاند مىگویند: «آیا این (منافقان) همانها هستند که با نهایت تاکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟! (چرا کارشان به اینجا رسید؟!)» (آرى،) اعمالشان نابود گشت، و زیانکار شدند. (53)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمىرساند; خداوند جمعیتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند; آنها در راه خدا جهاد مىکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىدهد; و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست. (54)
سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند; همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند. (55)
و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند; (زیرا) حزب و جمعیت خدا پیروز است. (56)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! افرادى که آیین شما را به باد استهزاء و بازى مىگیرند -از اهل کتاب و مشرکان- ولى خود انتخاب نکنید1 و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید! (57)
آنها هنگامى که (اذان مىگویید، و مردم را) به نماز فرا مىخوانید، آن را به مسخره و بازى مىگیرند; این بخاطر آن است که آنها جمعى نابخردند. (58)
بگو: «اى اهل کتاب! آیا به ما خرده مىگیرید؟ (مگر ما چه کردهایم) جز اینکه به خداوند یگانه، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پیش از این نازل گردیده، ایمان آوردهایم. و این، بخاطر آن است که بیشتر شما، از راه حق، خارج شدهاید.» (59)
بگو: «آیا شما را از کسانى که موقعیت و پاداششان نزد خدا برتر از این است، با خبر کنم؟ کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ کرده،) و از آنها، میمونها و خوکهایى قرار داده، و پرستش بت کردهاند; موقعیت و محل آنها، بدتر است; و از راه راست، گمراهترند. » (60)
هنگامى که نزد شما مىآیند، مىگویند: «ایمان آوردهایم!» (اما) با کفر وارد مىشوند، و با کفر خارج مىگردند; و خداوند، از آنچه کتمان مىکردند، آگاهتر است! (61)
بسیارى از آنان را مىبینى که در گناه و تعدى، و خوردن مال حرام، شتاب مىکنند! چه زشت است کارى که انجام مىدادند! (62)
چرا دانشمندان نصارى و علماى یهود، آنها را از سخنان گناهآمیز و خوردن مال حرام، نهى نمىکنند؟! چه زشت است عملى که انجام مىدادند! (63)
و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است; هرگونه بخواهد، مىبخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مىافزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت; و براى فساد در زمین، تلاش مىکنند; و خداوند، مفسدان را دوست ندارد. (64)
و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، گناهان آنها را مىبخشیم; و آنها را در باغهاى پرنعمت بهشت، وارد مىسازیم. (65)
و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده ( قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمین، روزى خواهند خورد; جمعى از آنها، معتدل و میانهرو هستند، ولى بیشترشان اعمال بدى انجام مىدهند. (66)
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد; و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند. (67)
اى اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحى ندارید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید. ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مایه بیدارى آنها نمىگردد، بلکه) بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مىافزاید. بنابر این، از این قوم کافر، (و مخالفت آنها،) غمگین مباش! (68)
آنها که ایمان آوردهاند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین خواهند شد. (69)
ما از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم; و رسولانى به سوى آنها فرستادیم; (ولى) هر زمان پیامبرى حکمى بر خلاف هوسها و دلخواه آنها مىآورد، عدهاى را تکذیب مىکردند; و عدهاى را مىکشتند. (70)
گمان کردند مجازاتى در کار نخواهد بود! از اینرو (از دیدن حقایق و شنیدن سخنان حق،) نابینا و کر شدند; سپس (بیدار گشتند، و) خداوند توبه آنها را پذیرفت، دیگربار (در خواب غفلت فرو رفتند، و) بسیارى از آنها کور و کر شدند; و خداوند، به آنچه انجام مىدهند، بیناست. (71)
آنها که گفتند: «خداوند همان مسیح بن مریم است»، بیقین کافر شدند، (با اینکه خود) مسیح گفت: اى بنى اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید! زیرا هر کس شریکى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است; و جایگاه او دوزخ است; و ستمکاران، یار و یاورى ندارند. (72)
آنها که گفتند: «خداوند، یکى از سه خداست» (نیز) بیقین کافر شدند; معبودى جز معبود یگانه نیست; و اگر از آنچه مىگویند دست بر ندارند، عذاب دردناکى به کافران آنها (که روى این عقیده ایستادگى کنند،) خواهد رسید. (73)
یا به سوى خدا بازنمىگردند، و از او طلب آمرزش نمىکنند؟ (در حالى که) خداوند آمرزنده مهربان است. (74)
مسیح فرزند مریم، فقط فرستاده (خدا) بود; پیش از وى نیز، فرستادگان دیگرى بودند، مادرش، زن بسیار راستگویى بود; هر دو، غذا مىخوردند; (با این حال، چگونه دعوى الوهیت مسیح و پرستش مریم را دارید؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آنها آشکار مىسازیم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مىشوند! (75)
بگو: «آیا جز خدا چیزى را مىپرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟! و خداوند، شنوا و داناست.» (76)
بگو: «اى اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهاى جمعیتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!» (77)
کافران بنى اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعن (و نفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز مىنمودند. (78)
آنها از اعمال زشتى که انجام مىدادند، یکدیگر را نهى نمىکردند; چه بدکارى انجام مىدادند! (79)
بسیارى از آنها را مىبینى که کافران (و بتپرستان) را دوست مىدارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند); نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود; و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند. (80)
و اگر به خدا و پیامبر (ص) و آنچه بر او نازل شده، ایمان مىآوردند، (هرگز) آنان ( کافران) را به دوستى اختیار نمىکردند; ولى بسیارى از آنها فاسقند. (81)
بطور مسلم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت; و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مىیابى که مىگویند: «ما نصارى هستیم»; این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند; و آنها (در برابر حق) تکبر نمىورزند. (82)
و هر زمان آیاتى را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاى آنها را مىبینى که (از شوق،) اشک مىریزد، بخاطر حقیقتى که دریافتهاند; آنها مىگویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم; پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! (83)
چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالى که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» (84)
خداوند بخاطر این سخن، به آنها باغهایى از بهشت پاداش داد که از زیر درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و این است جزاى نیکوکاران! (85)
و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، همانها اهل دوزخند. (86)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حد، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد. (87)
و از نعمتهاى حلال و پاکیزهاى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید! (88)
خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بیهوده (و خالى از اراده،) مؤاخذه نمىکند; ولى در برابر سوگندهایى که (از روى اراده) محکم کردهاید، مؤاخذه مىنماید. کفاره اینگونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است که به خانواده خود مىدهید; یا لباس پوشاندن بر آن ده نفر; و یا آزاد کردن یک برده; و کسى که هیچ کدام از اینها را نیابد، سه روز روزه مىگیرد; این، کفاره سوگندهاى شماست به هنگامى که سوگند یاد مىکنید (و مخالفت مىنمایید). و سوگندهاى خود را حفظ کنید (و نشکنید!) خداوند آیات خود را این چنین براى شما بیان مىکند، شاید شکر او را بجا آورید! (89)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و ازلام ( نوعى بختآزمایى )، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید! (90)
شیطان مىخواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد؟! (91)
اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید! و (از مخالفت فرمان او) بترسید! و اگر روى برگردانید، (مستحق مجازات خواهید بود; و) بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار، چیز دیگرى نیست (و این وظیفه را در برابر شما، انجام داده است). (92)
بر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، گناهى در آنچه خوردهاند نیست; (و نسبت به نوشیدن شراب، قبل از نزول حکم تحریم، مجازات نمىشوند;) اگر تقوا پیشه کنند، و ایمان بیاورند، و اعمال صالح انجام دهند; سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند; سپس تقوا پیشه کنند و نیکى نمایند. و خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد. (93)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! خداوند شما را به چیزى از شکار که (به نزدیکى شما مىآید، بطورى که) دستها و نیزههایتان به آن مىرسد، مىآزماید; تا معلوم شود چه کسى باایمان به غیب، از خدا مىترسد; و هر کس بعد از آن تجاوز کند، مجازات دردناکى خواهد داشت. (94)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حال احرام، شکار نکنید، و هر کس از شما عمدا آن را به قتل برساند، باید کفارهاى معادل آن از چهارپایان بدهد; کفارهاى که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند; و به صورت قربانى به (حریم) کعبه برسد; یا (به جاى قربانى،) اطعام مستمندان کند; یا معادل آن، روزه بگیرد، تا کیفر کار خود را بچشد. خداوند گذشته را عفو کرده، ولى هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام مىگیرد; و خداوند، توانا و صاحب انتقام است. (95)
صید دریا و طعام آن براى شما و کاروانیان حلال است; تا (در حال احرام) از آن بهرهمند شوید; ولى مادام که محرم هستید، شکار صحرا براى شما حرام است; و از (نافرمانى) خدایى که به سوى او محشور مىشوید، بترسید! (96)
خداوند، کعبه -بیت الحرام- را وسیلهاى براى استوارى و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده; و همچنین ماه حرام، و قربانیهاى بىنشان، و قربانیهاى نشاندار را; اینگونه احکام (حساب شده و دقیق،) بخاطر آن است که بدانید خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مىداند; و خدا به هر چیزى داناست. (97)
بدانید خدا داراى مجازات شدید، و (در عین حال) آمرزنده و مهربان است. (98)
پیامبر وظیفهاى جز رسانیدن پیام (الهى) ندارد; (و مسؤول اعمال شما نیست). و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان مىدارید مىداند. (99)
بگو: «(هیچگاه) ناپاک و پاک مساوى نیستند; هر چند فزونى ناپاکها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، شاید رستگار شوید! (100)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از چیزهایى نپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما را ناراحت مىکند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال کنید، براى شما آشکار مىشود; خداوند آنها را بخشیده (و نادیده گرفته) است. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (101)
جمعى از پیشینیان شما، از آن سئوال کردند; و سپس با آن به مخالفت برخاستند. (ممکن است شما هم چنین سرنوشتى پیدا کنید.) (102)
خداوند هیچگونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلى است که در زمان جاهلیت، استفاده از آنها را بعللى حرام مىدانستند; و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مىبندند; و بیشتر آنها نمىفهمند! (103)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید!»، مىگویند: «آنچه از پدران خود یافتهایم، ما را بس است!»; آیا اگر پدران آنها چیزى نمىدانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مىکنند)؟! (104)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهى کسانى که گمراه شدهاند، به شما زیانى نمىرساند. بازگشت همه شما به سوى خداست; و شما را از آنچه عمل مىکردید، آگاه مىسازد. (105)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد; یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانى نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهى بطلبید، و اگر به هنگام اداى شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه مىدارید تا سوگند یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزى بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهى را کتمان نمىکنیم، که از گناهکاران خواهیم بود!» (106)
و اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو، مرتکب گناهى شدهاند (و حق راکتمان کردهاند)، دو نفر از کسانى که نسبت به میت، اولى هستند، به جاى آنها قرار مىگیرند، و به خدا سوگند یاد مىکنند که: «گواهى ما، از گواهى آن دو، به حق نزدیکتر است! و ما تجاوزى نکردهایم; که اگر چنین کرده باشیم، از ظالمان خواهیم بود!» (107)
این کار، نزدیکتر است به اینکه گواهى بحق دهند، (و از خدا بترسند،) و یا (از مردم) بترسند که (دروغشان فاش گردد، و) سوگندهایى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد. از (مخالفت) خدا بپرهیزید، و گوش فرا دهید! و خداوند، جمعیت فاسقان را هدایت نمىکند. (108)
(از) روزى (بترسید) که خداوند، پیامبران را جمع مىکند، و به آنها مىگوید: «(در برابر دعوت شما،) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مىگویند: «ما چیزى نمىدانیم; تو خود، از همه اسرار نهان آگاهى.» (109)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: «یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با» روح القدس «تقویت کردم; که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مىگفتى; و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم; و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده مىساختى، و در آن مىدمیدى، و به فرمان من، پرندهاى مىشد; و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا مىدادى; و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده مىکردى; و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم; در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!» (110)
و (به یاد آور) زمانى را که به حواریون وحى فرستادم که: «به من و فرستاده من، ایمان بیاورید!; سذللّه آنها گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم!» (111)
در آن هنگام که حواریون گفتند: «اى عیسى بن مریم! آیا پروردگارت مىتواند مائدهاى از آسمان بر ما نازل کند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهیزید اگر با ایمان هستید!» (112)
گفتند: «(ما نظر بدى نداریم،) مىخواهیم از آن بخوریم، و دلهاى ما (به رسالت تو) مطمئن گردد; و بدانیم به ما راست گفتهاى; و بر آن، گواه باشیم.» (113)
عیسى بن مریم عرض کرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عیدى باشد، و نشانهاى از تو; و به ما روزى ده! تو بهترین روزى دهندگانى!» (114)
خداوند (دعاى او را مستجاب کرد; و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مىکنم; ولى هر کس از شما بعد از آن کافر گردد (و راه انکار پوید)، او را مجازاتى مىکنم که احدى از جهانیان را چنان مجازات نکرده باشم!» (115)
و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم مىگوید: «آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او مىگوید: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنى را گفته باشم، تو مىدانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى; و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! بیقین تو از تمام اسرار و پنهانیها باخبرى. (116)
من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چیزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى که در میان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم; ولى هنگامى که مرا از میانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى; و تو بر هر چیز، گواهى! (117)
(با این حال،) اگر آنها را مجازات کنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نیستند); و اگر آنان را ببخشى، توانا و حکیمى! (نه کیفر تو نشانه بىحکمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)»(118)
خداوند مىگوید: «امروز، روزى است که راستى راستگویان، به آنها سود مىبخشد; براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن مىگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مىمانند; هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند; این، رستگارى بزرگ است!» (119)
حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آن خداست; و او بر هر چیزى تواناست. (120)
(4) سورة النساء
از آیه 80
کافى است که او یار و مدافع تو باشد. (81)
آیا درباره قرآن نمىاندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند. (82)
و هنگامى که خبرى از پیروزى یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع مىسازند; در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافى دارند- بازگردانند، از ریشههاى مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده کمى، همگى از شیطان پیروى مىکردید (و گمراه مىشدید). (83)
در راه خدا پیکار کن! تنها مسؤول وظیفه خود هستى! و مؤمنان را (بر این کار،) تشویق نما! امید است خداوند از قدرت کافران جلوگیرى کند (حتى اگر تنها خودت به میدان بروى)! و خداوند قدرتش بیشتر، و مجازاتش دردناکتر است. (84)
کسى که شفاعت ( تشویق و کمک) به کار نیکى کند، نصیبى از آن براى او خواهد بود; و کسى که شفاعت ( تشویق و کمک) به کار بدى کند، سهمى از آن خواهد داشت. و خداوند، حسابرس و نگهدار هر چیز است. (85)
هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید; یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد. (86)
خداوند، معبودى جز او نیست! و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز -که شکى در آن نیست- جمع مىکند! و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟ (87)
چرا درباره منافقین دو دسته شدهاید؟! (بعضى جنگ با آنها را ممنوع، و بعضى مجاز مىدانید.) در حالى که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملا وارونه کرده است! آیا شما مىخواهید کسانى را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالى که هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى یافت. (88)
آنان آرزو مىکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوى یکدیگر باشید. بنابر این، از آنها دوستانى انتخاب نکنید، مگر اینکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هرگاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یار و یاورى اختیار نکنید!. (89)
مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بستهاند;یا آنها که به سوى شما مىآیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شدهاند; (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایى مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلط مىکند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کنارهگیرى کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمىدهد که متعرض آنان شوید. (90)
بزودى جمعیت دیگرى را مىیابید که مىخواهند هم از ناحیه شما در امان باشند، و هم از ناحیه قوم خودشان (که مشرکند. لذا نزد شما ادعاى ایمان مىکنند; ولى) هر زمان آنان را به سوى فتنه (و بت پرستى) بازگردانند، با سر در آن فرو مىروند! اگر از درگیرى با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما نکشیدند، آنها را هر جا یافتید اسیر کنید و (یا) به قتل برسانید! آنها کسانى هستند که ما براى شما، تسلط آشکارى نسبت به آنان قرار دادهایم. (91)
هیچ فرد باایمانى مجاز نیست که مؤمنى را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روى خطا و اشتباه از او سر زند; (و در عین حال،) کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایى به کسان او بپردازد; مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهى باشد که دشمنان شما هستند (و کافرند)، ولى مقتول باایمان بوده، (تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیتى باشد که میان شما و آنها پیمانى برقرار است، باید خونبهاى او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسى (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مىگیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهى است. و خداوند، دانا و حکیم است. (92)
و هر کس، فرد باایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است; در حالى که جاودانه در آن مىماند; و خداوند بر او غضب مىکند; و او را از رحمتش دور مىسازد; و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است. (93)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که در راه خدا گام مىزنید (و به سفرى براى جهاد مىروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مىکند نگویید: «مسلمان نیستى» زیرا غنیمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلا چنین بودید; و خداوند بر شما منت نهاد (و هدایت شدید).پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است. (94)
(هرگز) افراد باایمانى که بدون بیمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانى را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان ( ترککنندگان جهاد) برترى مهمى بخشیده; و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان،) خداوند وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمى برترى بخشیده است. (95)
درجات (مهمى) از ناحیه خداوند، و آمرزش و رحمت (نصیب آنان مىگردد); و (اگر لغزشهایى داشتهاند،) خداوند آمرزنده و مهربان است. (96)
کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صف کفار جاى داشتید؟!)» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها ( فرشتگان) گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. (97)
مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که براستى تحت فشار قرار گرفتهاند (و حقیقتا مستضعفند); نه چارهاى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مىیابند. (98)
ممکن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد; و خداوند، عفو کننده و آمرزنده است. (99)
کسى که در راه خدا هجرت کند، جاهاى امن فراوان و گستردهاى در زمین مىیابد. و هر کس بعنوان مهاجرت به سوى خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست; و خداوند، آمرزنده و مهربان است. (100)
هنگامى که سفر مىکنید، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید اگر از فتنه (و خطر) کافران بترسید; زیرا کافران، براى شما دشمن آشکارى هستند. (101)
و هنگامى که در میان آنها باشى، و (در میدان جنگ) براى آنها نماز را برپا کنى، باید دستهاى از آنها با تو (به نماز) برخیزند، و سلاحهایشان را با خود برگیرند; و هنگامى که سجده کردند (و نماز را به پایان رساندند)، باید به پشت سر شما (به میدان نبرد) بروند، و آن دسته دیگر که نماز نخواندهاند (و مشغول پیکار بودهاند)، بیایند و با تو نماز بخوانند; آنها باید وسایل دفاعى و سلاحهایشان (را در حال نماز) با خود حمل کنند; (زیرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شوید و یکباره به شما هجوم آورند. و اگر از باران ناراحتید، و یا بیمار (و مجروح )هستید، مانعى ندارد که سلاحهاى خود را بر زمین بگذارید; ولى وسایل دفاعى (مانند زره و خود را) با خود بردارید خداوند، عذاب خوارکنندهاى براى کافران فراهم ساخته است. (102)
و هنگامى که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید; ایستاده، و نشسته، و در حالى که به پهلو خوابیدهاید! و هرگاه آرامش یافتید (و حالت ترس زایل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز، وظیفه ثابت و معینى براى مؤمنان است! (103)
و در راه تعقیب دشمن، (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج مىبینید، آنها نیز همانند شما درد و رنج مىبینند; ولى شما امیدى از خدا دارید که آنها ندارند; و خداوند، دانا و حکیم است. (104)
ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم; تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى; و از کسانى مباش که از خائنان حمایت نمایى! (105)
و از خداوند، طلب آمرزش نما! که خداوند، آمرزنده و مهربان است. (106)
و از آنها که به خود خیانت کردند، دفاع مکن! زیرا خداوند، افراد خیانتپیشه گنهکار را دوست ندارد. (107)
آنها زشتکارى خود را از مردم پنهان مىدارند; اما از خدا پنهان نمىدارند، و هنگامى که در مجالس شبانه، سخنانى که خدا راضى نبود مىگفتند، خدا با آنها بود، خدا به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد. (108)
آرى، شما همانا هستید که در زندگى این جهان، از آنان دفاع کردید! اما کیست که در برابر خداوند، در روز رستاخیز از آنها دفاع کند؟! یا چه کسى است که وکیل و حامى آنها باشد؟! (109)
کسى که کار بدى انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت. (110)
و کسى که گناهى مرتکب شود، به زیان خود مرتکب شده; خداوند، دانا و حکیم است. (111)
و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود، سپس بیگناهى را متهم سازد، بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است. (112)
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند; اما جز خودشان را گمراه نمىکنند; و هیچگونه زیانى به تو نمىرسانند. و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد; و آنچه را نمىدانستى، به توآموخت; و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است. (113)
در بسیارى از سخنان درگوشى (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودى نیست; مگر کسى که (به این وسیله،) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند; و هر کس براى خشنودى پروردگار چنین کند، پاداش بزرگى به او خواهیم داد. (114)
کسى که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، ما او را به همان راه که مىرود مىبریم; و به دوزخ داخل مىکنیم; و جایگاه بدى دارد. (115)
خداوند، شرک به او را نمىآمرزد; (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىآمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است. (116)
آنچه غیر از خدا مىخوانند، فقط بتهایى است (بىروح)، که هیچ اثرى ندارد; و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است. (117)
خدا او را از رحمت خویش دور ساخته; و او گفته است: «از بندگان تو، سهم معینى خواهم گرفت! (118)
و آنها را گمراه مىکنم! و به آرزوها سرگرم مىسازم! و به آنان دستور مىدهم که (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینش پاک خدایىرا تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولى خود برگزیند، زیان آشکارى کرده است. (119)
شیطان به آنها وعدهها(ى دروغین) مىدهد; و به آرزوها، سرگرم مىسازد; در حالى که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمىدهد. (120)
آنها ( پیروان شیطان) جایگاهشان جهنم است; و هیچ راه فرارى ندارند. (121)
و کسانى که ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، بزودى آن را در باغهایى از بهشت وارد مىکنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند. وعده حق خداوند است و کیست که در گفتار و وعدههایش، از خدا صادقتر باشد؟! (122)
(فضیلت و برترى) به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست; هر کس عمل بدى انجام دهد، کیفر داده مىشود; و کسى را جز خدا، ولى و یاور خود نخواهد یافت. (123)
و کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مىشوند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. (124)
دین و آیین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاک ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستى خود، انتخاب کرد. (125)
آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست; و خداوند به هر چیزى احاطه دارد. (126)
از تو درباره حکم زنان سؤال مىکنند; بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آنچه در قرآن درباره زنان یتیمى که حقوقشان را به آنها نمىدهید، و مىخواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره کودکان صغیر و ناتوان براى شما بیان شده است، (قسمتى از سفارشهاى خداوند در این زمینه مىباشد; و نیز به شما سفارش مىکند که) با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکیها انجام مىدهید; خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شایسته مىدهد). (127)
و اگر زنى، از طغیان و سرکشى یا اعراض شوهرش، بیم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پارهاى از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است; اگر چه مردم (طبق غریزه حب ذات، در این گونه موارد) بخل مىورزند. و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد). (128)
شما هرگز نمىتوانید (از نظر محبت قلبى) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولى تمایل خود را بکلى متوجه یک طرف نسازید که دیگرى را بصورت زنى که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است. (129)
(اما) اگر (راهى براى اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بىنیاز مىکند; و خداوند، داراى فضل و کرم، و حکیم است. (130)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن خداست. و ما به کسانى که پیش از شما، کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، سفارش کردیم، (همچنین) به شما (نیز) سفارش مىکنیم که از (نافرمانى) خدا بپرهیزید! و اگر کافر شوید، (به خدا زیانى نمىرسد; زیرا) براى خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، و خداوند، بىنیاز و ستوده است. (131)
براى خداست آنچه در آسمانها و زمین است; و کافى است که خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد. (132)
اى مردم! اگر او بخواهد، شما را از میان مىبرد و افراد دیگرى را (به جاى شما) مى آورد، و خداوند، بر این کار تواناست. (133)
کسانى که پاداش دنیوى بخواهند، (و در قید نتایج معنوى و اخروى نباشند، در اشتباهند; زیرا) پاداش دنیا و آخرت نزد خداست; و خداوند، شنوا و بیناست. (134)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! کاملا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! (چرا که) اگر آنها غنى یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین، از هوى و هوس پیروى نکنید; که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمایید، خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (135)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانى) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعى) بیاورید کسى که خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است. (136)
کسانى که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دیگربار کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید، و آنها را به راه (راست) هدایت نخواهد کرد. (137)
به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکى در انتظار آنهاست! (138)
همانها که کافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مىکنند. آیا عزت و آبرو نزد آنان مىجویند؟ با اینکه همه عزتها از آن خداست؟! (139)
و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مىکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند! وگرنه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مىکند. (140)
منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار مىکشند و مراقب شما هستند; اگر فتح و پیروزى نصیب شما گردد، مىگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) ; سخللّهو اگر بهرهاى نصیب کافران گردد، به آنان مىگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمىکردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داورى مىکند; و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است. (141)
منافقان مىخواهند خدا را فریب دهند; در حالى که او آنها را فریب مىدهد; و هنگامى که به نماز برمىخیزند، با کسالت برمىخیزند; و در برابر مردم ریا مىکنند; و خدا را جز اندکى یاد نمىنمایند! (142)
نم نم آنها افراد بىهدفى هستند که نه سوى اینها، و نه سوى آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى یافت. (143)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! غیر از مؤمنان، کافران را ولى و تکیهگاه خود قرار ندهید! آیا مىخواهید (با این عمل،) دلیل آشکارى بر ضد خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟! (144)
منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند; و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت! (بنابر این، از طرح دوستى با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!) (145)
مگر آنها که توبه کنند، و جبران و اصلاح نمایند، به (دامن لطف) خدا، چنگ زنند، و دین خود را براى خدا خالص کنند; آنها با مؤمنان خواهند بود; و خداوند به افراد باایمان، پاداش عظیمى خواهد داد. (146)
خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شکرگزارى کنید و ایمان آورید؟ خدا شکرگزار و آگاه است. (اعمال و نیات شما را مىداند، و به اعمال نیک، پاداش نیک مى دهد.) (147)
خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیها(ى دیگران) را اظهار کند; مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست. (148)
اگر نیکیها را آشکار یا مخفى سازید، و از بدیها گذشت نمایید، خداوند بخشنده و تواناست (و با اینکه قادر بر انتقام است، عفو و گذشت مىکند). (149)
کسانى که خدا و پیامبران او را انکار مىکنند، و مىخواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و مىگویند: «به بعضى ایمان مىآوریم، و بعضى را انکار مى کنیم» و مىخواهند در میان این دو، راهى براى خود انتخاب کنند... (150)
آنها کافران حقیقىاند; و براى کافران، مجازات خوارکنندهاى فراهم ساختهایم. (151)
(ولى) کسانى که به خدا و رسولان او ایمان آورده، و میان احدى از آنها فرق نمىگذارند، پاداششان را خواهد داد; خداوند، آمرزنده و مهربان است. (152)
اهل کتاب از تو مىخواهند کتابى از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنى; (در حالى که این یک بهانه است;) آنها از موسى، بزرگتر از این را خواستند، و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده! سذللّه و بخاطر این ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلایل روشن که براى آنها آمد، (به خدایى) انتخاب کردند، ولى ما از آن درگذشتیم (و عفو کردیم) و به موسى، برهان آشکارى دادیم. (153)
و کوه طور را بر فراز آنها برافراشتیم; و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم، و به آنها گفتیم: سخللّه(براى توبه،) از در (بیت المقدس) با خضوع درآیید!» و (نیز) گفتیم: «روز شنبه تعدى نکنید (و دست از کار بکشید!)» و از آنان (در برابر همه اینها،) پیمان محکمى گرفتیم. (154)
(ولى) بخاطر پیمانشکنى آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران بناحق، و بخاطر اینکه (از روى استهزا) مىگفتند: «بر دلهاى ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمىکنیم! سذللّه رانده درگاه خدا شدند.) آرى، خداوند بعلت کفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده; که جز عده کمى (که راه حق مىپویند و لجاج ندارند،) ایمان نمىآورند. (155)
و (نیز) بخاطر کفرشان، و تهمت بزرگى که بر مریم زدند. (156)
و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالى که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند; لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانى که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى مىکنند; و قطعا او را نکشتند! (157)
بلکه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است. (158)
و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او ( حضرت مسیح) ایمان مىآورد; و روز قیامت، بر آنها گواه خواهد بود. (159)
بخاطر ظلمى که از یهود صادر شد، و (نیز) بخاطر جلوگیرى بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آنها حلال بود، حرام کردیم. (160)
و (همچنین) بخاطر ربا گرفتن، در حالى که از آن نهى شده بودند; و خوردن اموال مردم بباطل; و براى کافران آنها، عذاب دردناکى آماده کردهایم. (161)
ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان (از امت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان مىآورند. (همچنین) نمازگزاران و زکاتدهندگان و ایمانآورندگان به خدا و روز قیامت، بزودى به همه آنان پاداش عظیمى خواهیم داد. (162)
ما به تو وحى فرستادیم; همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم; و (نیز) به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط ( بنى اسرائیل) و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى نمودیم; و به داوود زبور دادیم. (163)
و پیامبرانى که سرگذشت آنها را پیش از این، براى تو باز گفتهایم; و پیامبرانى که سرگذشت آنها را بیان نکردهایم; و خداوند با موسى سخن گفت. (و این امتیاز، از آن او بود.) (164)
آ آ پیامبرانى که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود;) و خداوند، توانا و حکیم است. (165)
ولى خداوند گواهى مىدهد به آنچه بر تو نازل کرده; که از روى علمش نازل کرده است، و فرشتگان (نیز) گواهى مىدهند; هر چند گواهى خدا کافى است. (166)
کسانى که کافر شدند، و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، در گمراهى دورى گرفتار شدهاند. (167)
کسانى که کافر شدند، و (به خود و دیگران) ستم کردند، هرگز خدا آنها را نخواهد بخشید، و آنان را به هیچ راهى هدایت نخواهد کرد، (168)
مگر به راه دوزخ! که جاودانه در آن خواهند ماند; و این کار براى خدا آسان است! (169)
اى مردم! پیامبر(ى که انتظارش را مىکشیدید،) حق را از جانب پروردگارتان آورد; به او ایمان بیاورید که براى شما بهتر است! و اگر کافر شوید، (به خدا زیانى نمى رسد، زیرا) آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست، و خداوند، دانا و حکیم است. (170)
اى اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روى) نکنید! و در باره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسى بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود; و روحى (شایسته) از طرف او بود. بنابر این، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید! و نگویید: «(خداوند) سهگانه است!» (از این سخن) خوددارى کنید که براى شما بهتر است! خدا، تنها معبود یگانه است; او منزه است که فرزندى داشته باشد; (بلکه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمین است; و براى تدبیر و سرپرستى آنها، خداوند کافى است. (171)
هرگز مسیح از این ابا نداشت که بنده خدا باشد; و نه فرشتگان مقرب او (از این ابا دارند). و آنها که از عبودیت و بندگى او، روى برتابند و تکبر کنند، بزودى همه آنها را (در قیامت) نزد خود جمع خواهد کرد. (172)
اما آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را بطور کامل خواهد داد; و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد افزود. و آنها را که ابا کردند و تکبر ورزیدند، مجازات دردناکى خواهد کرد; و براى خود، غیر از خدا، سرپرست و یاورى نخواهند یافت. (173)
اى مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; و نور آشکارى به سوى شما نازل کردیم. (174)
اما آنها که به خدا ایمان آوردند و به (آن کتاب آسمانى) چنگ زدند، بزودى همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت; و در راه راستى، به سوى خودش هدایت مىکند. (175)
از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال مىکنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را براى شما بیان مىکند: اگر مردى از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را که به جا گذاشته، از او (ارث) مىبرد; و (اگر خواهرى از دنیا برود، وارث او یک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مىبرد، در صورتى که (میت) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مىبرند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود تقسیم مىکنند; و) براى هر مذکر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند (احکام خود را) براى شما بیان مىکند تا گمراه نشوید; و خداوند به همه چیز داناست. سذللّه (176)
(4) سورة النساء
تا آیه 80
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید; و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست. (1)
و اموال یتیمان را (هنگامى که به حد رشد رسیدند) به آنها بدهید! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نکنید! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگى است! (2)
و اگر مىترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مىترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مىکند. (3)
و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهى (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید! (4)
اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید و از آن، به آنها روزى دهید! و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید! (5)
و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخورید! هر کس که بىنیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند; و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مىکشد،) از آن بخورد. و هنگامى که اموالشان را به آنها بازمىگردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند براى محاسبه کافى است. (6)
براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى مىگذارند، سهمى است; و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مىگذارند، سهمى; خواه آن مال، کم باشد یا زیاد; این سهمى است تعیین شده و پرداختنى. (7)
و اگر بهنگام تقسیم (ارث)، خویشاوندان (و طبقهاى که ارث نمىبرند) و یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزى از آن اموال را به آنها بدهید! و با آنان به طور شایسته سخن بگویید! (8)
کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود بیادگار بگذارند از آینده آنان مىترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند، و سخنى استوار بگویند. (9)
کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقیقت،) تنها آتش مىخورند; و بزودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند. (10)
خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مىکند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست; و اگر یکى باشد، نیمى (از میراث،) از آن اوست. و براى هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش یک ششم مىبرد (و پنج ششم باقیمانده، براى پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتى است که او کرده، و بعد از اداى دین است -شما نمىدانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک براى شما سودمندترند!- این فریضه الهى است; و خداوند، دانا و حکیم است. (11)
و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند; و اگر فرزندى داشته باشند، یک چهارم از آن شماست; پس از انجام وصیتى که کردهاند، و اداى دین (آنها). و براى زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشید; و اگر براى شما فرزندى باشد، یک هشتم از آن آنهاست; بعد از انجام وصیتى که کردهاید، و اداى دین. و اگر مردى بوده باشد که کلاله ( خواهر یا برادر) از او ارث مىبرد، یا زنى که برادر یا خواهرى دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند); و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند; پس از انجام وصیتى که شده، و اداى دین; بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست; و خدا دانا و بردبار است. (12)
اینها مرزهاى الهى است; و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغهایى از بهشت وارد مىکند که همواره، آب از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن مىمانند; و این، پیروزى بزرگى است! (13)
و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مىکند که جاودانه در آن خواهد ماند; و براى او مجازات خوارکنندهاى است. (14)
و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبید! اگر گواهى دادند، آنان ( زنان) را در خانه ها(ى خود) نگاه دارید تا مرگشان فرارسد; یا اینکه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد. (15)
و از میان شما، آن مردان و زنانى که (همسر ندارند، و) مرتکب آن کار (زشت) مىشوند، آنها را آزار دهید (و حد بر آنان جارى نمایید)! و اگر توبه کنند، و (خود را) اصلاح نمایند، (و به جبران گذشته بپردازند،) از آنها درگذرید! زیرا خداوند، توبهپذیر و مهربان است. (16)
پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مىدهند، سپس زود توبه مىکنند. خداوند، توبه چنین اشخاصى را مىپذیرد; و خدا دانا و حکیم است. (17)
براى کسانى که کارهاى بد را انجام مىدهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مىرسد مىگوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست; و نه براى کسانى که در حال کفر از دنیا مىروند; اینهاکسانى هستند که عذاب دردناکى برایشان فراهم کردهایم. (18)
اینها اینها اى کسانى که ایمان آوردهاید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتى) کراهت داشتید، (فورا تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مىدهد! (19)
و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانى (بعنوان مهر) به او پرداختهاید، چیزى از آن را پس نگیرید! آیا براى بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل مىشوید؟! (20)
و چگونه آن را باز پس مىگیرید، در حالى که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشتهاید؟ و (از این گذشته،) آنها (هنگام ازدواج،) از شما پیمان محکمى گرفتهاند! (21)
با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه درگذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است; زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است. (22)
حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر دادهاند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانى که با آنها آمیزش جنسى داشتهاید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسى نداشتهاید، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- و (همچنین) همسرهاى پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخواندهها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید; مگر آنچه در گذشته واقع شده; چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است. (23)
و زنان شوهردار (بر شما حرام است;) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهاید; (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است;) اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید; در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى نمایید. و زنانى را که متعه ( ازدواج موقت) مىکنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیینمهر، با یکدیگر توافق کردهاید. (بعدا مىتوانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) خداوند، دانا و حکیم است. (24)
و آنها که توانایى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، مىتوانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند -خدا به ایمان شما آگاهتر است; و همگى اعضاى یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید; به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند; و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. (25)
خداوند مىخواهد (با این دستورها، راههاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشکار سازد، و به سنتهاى (صحیح) پیشینیان رهبرى کند. و خداوند دانا و حکیم است. (26)
خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید)، اما آنها که پیرو شهواتند، مىخواهند شما بکلى منحرف شوید. (27)
خدا میخواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند; و انسان، ضعیف آفریده شده; (و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است) (28)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشى نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. (29)
و هر کس این عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، بزودى او را در آتشى وارد خواهیم ساخت; و این کار براى خدا آسان است. (30)
اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مىشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مىپوشانیم; و شما را در جایگاه خوبى وارد مىسازیم. (31)
برتریهایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهاى طبیعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است. ولى با این حال،) مردان نصیبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نیز نصیبى; (و نباید حقوق هیچیک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، براى رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست. (32)
براى هر کسى، وارثانى قرار دادیم، که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند; و (نیز) کسانى که با آنها پیمان بستهاید، نصیبشان را بپردازید! خداوند بر هر چیز، شاهد و ناظر است. (33)
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مىکنند. و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مىکنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.) (34)
و اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مىکند; زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است). (35)
و خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید; همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آنها هستید; زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق دیگران سرباز مىزند،) دوست نمىدارد. (36)
آنها کسانى هستند که بخل مىورزند، و مردم را به بخل دعوت مىکنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان مىنمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته;) و ما براى کافران، عذاب خوارکنندهاى آماده کردهایم. (37)
و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشاندادن به مردم انفاق مىکنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند; (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنهاست;) و کسى که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینى است. (38)
چه مىشد اگر آنها به خدا و روز بازپسین ایمان مىآوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، (در راه او) انفاق مىکردند؟! و خداوند از (اعمال و نیات) آنها آگاه است. (39)
خداوند (حتى) به اندازه سنگینى ذرهاى ستم نمىکند; و اگر کار نیکى باشد، آن را دو چندان مىسازد; و از نزد خود، پاداش عظیمى (در برابر آن) مىدهد. (40)
حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مىآوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟ (41)
در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو مىکنند که اى کاش (خاک بودند، و) خاک آنها با زمینهاى اطراف یکسان مىشد (و بکلى محو و فراموش مىشدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنى را نمىتوانند از خدا پنهان کنند. (42)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مىگویید! و همچنین هنگامى که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضاى حاجت» کردهاید، و یا با زنان آمیزش جنسى داشتهاید، و در این حال، آب (براى وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکى تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است. (43)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (خدا) به آنها داده شده بود، (به جاى اینکه از آن، براى هدایت خود و دیگران استفاده کنند، براى خویش) گمراهى مىخرند، و مىخواهند شما نیز گمراه شوید؟ (44)
خدا به دشمنان شما آگاهتر است; (ولى آنها زیانى به شما نمىرسانند.) و کافى است که خدا ولى شما باشد; و کافى است که خدا یاور شما باشد. (45)
بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف مىکنند; و (به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، مىگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز مىگویند:) بشنو! که هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مىگویند:) راعنا ( ما را تحمیق کن! )» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى این همه لجاجت) تند: «شنیدیم و اطاعت کردیم; و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم) سذللّه، براى آنان بهتر،و با واقعیت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است; از این رو جز عده کمى ایمان نمىآورند. (46)
اى کسانى که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم -و هماهنگ با نشانههایى است که با شماست- ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت» ( گروهى از تبهکاران بنى اسرائیل) را دور ساختیم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است! (47)
خداوند (هرگز) شرک را نمىبخشد! و پایینتر از آن را براى هر کس (بخواهد و شایسته بداند) مىبخشد. و آن کسى که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است. (48)
آیا ندیدى کسانى را که خودستایى مىکنند؟! (این خود ستاییها، بىارزش است;) بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش مىکند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. (49)
ببین چگونه بر خدا دروغ مىبندند! و همین گناه آشکار، (براى مجازات آنان) کافى است. (50)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت» و سخللّهطاغوت» ( بت و بتپرستان) ایمان مىآورند، و درباره کافران مىگویند: «آنها، از کسانى که ایمان آوردهاند، هدایت یافتهترند»؟! (51)
آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است; و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، یاورى براى او نخواهى یافت. (52)
آیا آنها ( یهود) سهمى در حکومت دارند (که بخواهند چنین داورى کنند)؟ در حالى که اگر چنین بود، (همه چیز را در انحصار خود مىگرفتند،) و کمترین حق را به مردم نمىدادند. (53)
یا اینکه نسبت به مردم ( پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیار آنها ( پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم. (54)
ولى جمعى از آنها به آن ایمان آوردند; و جمعى راه (مردم را) بر آن بستند. و شعله فروزان آتش دوزخ، براى آنها کافى است! (55)
کسانى که به آیات ما کافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مىکنیم که هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهاى دیگرى به جاى آن قرار مىدهیم، تا کیفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روى حساب، کیفر مىدهد). (56)
و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، بزودى آنها را در باغهایى از بهشت وارد مىکنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است; همیشه در آن خواهند ماند; و همسرانى پاکیزه براى آنها خواهد بود; و آنان را در سایههاى گسترده (و فرح بخش) جاى میدهیم. (57)
خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى مىکنید، به عدالت داورى کنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مىدهد! خداوند، شنوا و بیناست. (58)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر ( اوصیاى پیامبر) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. (59)
آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مىخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههاى دور دستى بیفکند. (60)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید سذللّه، منافقان را مىبینى که (از قبول دعوت) تو، اعراض مىکنند! (61)
پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مىشوند، سپس به سراغ تو مىآیند، سوگند یاد مىکنند که منظور (ما از بردن داورى نزد دیگران)، جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟! (62)
آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مىداند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما! (63)
ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند; و از خدا طلب آمرزش مىکردند; و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد; خدا را توبه پذیر و مهربان مىیافتند. (64)
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند; و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند; و کاملا تسلیم باشند. (65)
اگر (همانند بعضى از امتهاى پیشین،) به آنان دستور مىدادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید سذللّه، و یا: «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمى از آنها عمل مىکردند! و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود; و موجب تقویت ایمان آنها مىشد. (66)
و در این صورت، پاداش بزرگى از ناحیه خود به آنها مىدادیم. (67)
و آنان را به راه راست، هدایت مىکردیم. (68)
و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده; از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان; و آنها رفیقهاى خوبى هستند! (69)
این موهبتى از ناحیه خداست. و کافى است که او، (از حال بندگان، و نیات و اعمالشان) آگاه است. (70)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید و در دستههاى متعدد، یا بصورت دسته واحد، (طبق شرایط هر زمان و هر مکان،) به سوى دشمن حرکت نمایید! (71)
در میان شما، افرادى (منافق) هستند، که (هم خودشان سست مىباشند، و هم) دیگران را به سستى مىکشانند; اگر مصیبتى به شما برسد، مىگویند: «خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم، تا شاهد (آن مصیبت) باشیم!» (72)
و اگر غنیمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها دوستى و مودتى نبوده، مىگویند: «اى کاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگارى (و پیروزى) بزرگى مىرسیدیم!» (73)
کسانى که زندگى دنیا را به آخرت فروختهاند، باید در راه خدا پیکار کنند!و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهیم داد. (74)
چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! (75)
کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مىکنند; و آنها که کافرند، در راه طاغوت ( بت و افراد طغیانگر). پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است. (76)
آیا ندیدى کسانى را که (در مکه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بدارید! و نماز را برپا کنید! و زکات بپردازید!» (اما آنها از این دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مىترسیدند، همان گونه که از خدا مىترسند، بلکه بیشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکى تاخیر نینداختى؟!» به آنها بگو: «سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است!و سراى آخرت، براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شکاف هسته خرمایى، به شما ستم نخواهد شد! (77)
هر جا باشید، مرگ شما را درمىیابد; هر چند در برجهاى محکم باشید! و اگر به آنها ( منافقان) حسنه (و پیروزى) برسد، مىگویند: «این، از ناحیه خداست.»و اگر سیئه (و شکستى) برسد، مىگویند: «این، از ناحیه توست.» بگو: «همه اینها از ناحیه خداست.» پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند؟! (78)
(آرى،) آنچه از نیکیها به تو مىرسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستادیم; و گواهى خدا در این باره، کافى است! (79)
کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده; و کسى که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسؤول نیستى). (80)
آنها در حضور تو مىگویند: «فرمانبرداریم»; اما هنگامى که از نزد تو بیرون مىروند، جمعى از آنان بر خلاف گفتههاى تو، جلسات سرى شبانه تشکیل مىدهند; آنچه را در این جلسات مىگویند، خداوند مىنویسد. اعتنایى به آنها نکن! (و از نقشههاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توکل کن!
(3) سورة آلعمران
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
معبودى جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (2)
(همان کسى که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههاى کتب پیشین، منطبق است; و سخللّهتورات» و «انجیل» را. (3)
پیش از آن، براى هدایت مردم فرستاد; و (نیز) کتابى که حق را از باطل مشخص مىسازد، نازل کرد; کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند; و خداوند (براى کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (4)
هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفى نمىماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.) (5)
او کسى است که شما را در رحم (مادران)، آنچنان که مىخواهد تصویر مىکند. معبودى جز خداوند توانا و حکیم، نیست. (6)
او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» ( صریح و روشن) است; که اساس این کتاب مىباشد; (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است ( آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود; ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسیر (نادرستى) براى آن مىطلبند; در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم; همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمىشوند (و این حقیقت را درک نمىکنند). (7)
(راسخان در علم، مىگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى! (8)
پروردگارا! تو مردم را، براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد; زیرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمىکند. (ما به تو و رحمت بىپایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)» (9)
ثروتها و فرزندان کسانى که کافر شدند، نمىتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد; (و از کیفر، رهایى بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند. (10)
(عادت آنان در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانى است کهپیش از آنها بودند; آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت; و خداوند، شدید العقاب است. (11)
به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشید!) بزودى مغلوب خواهید شد; (و سپس در رستاخیز) به سوى جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهى است! (12)
در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مىکرد; و جمع دیگرى که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالى که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىدیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد.)و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یارى خود، تایید مىکند. در این، عبرتى است براى بینایان! (13)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است; (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند; ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است; و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست. (14)
بگو: «آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایههاى مادى)، بهتر است؟» براى کسانى که پرهیزگارى پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مىکنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایى است که نهرها از پاى درختانش مىگذرد; همیشه در آن خواهند بود; و همسرانى پاکیزه، و خشنودى خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست. (15)
همان کسانى که مىگویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردهایم; پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!» (16)
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت مىورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مىکنند، و در سحرگاهان، استغفار مىنمایند. (17)
خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستى،) گواهى مىدهد که معبودى جز او نیست; و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهاى بر این مطلب،) گواهى مىدهند; در حالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد; معبودى جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است. (18)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود; و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او مىرسد; زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (19)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصارى) و بىسوادان ( مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مىیابند; و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است; و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (20)
کسانى که نسبت به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را بناحق مىکشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مىکنند به قتل مىرسانند، و به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده! (21)
آنها کسانى هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کنندهاى) ندارند. (22)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى مىگردانند، در حالى که (از قبول حق) اعراض دارند؟ (23)
این عمل آنها، به خاطر آن است که مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد. (و کیفر ما، به خاطر امتیازى که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این افترا (و دروغى که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (24)
پس چه گونه خواهند بود هنگامى که آنها را براى روزى که شکى در آن نیست ( روز رستاخیز) جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال براى خود) فراهم کرده ، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را مىچینند). (25)
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویى; به هر کس بخواهى، حکومت مىبخشى; و از هر کس بخواهى، حکومت را مىگیرى; هر کس را بخواهى، عزت مىدهى; و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست; تو بر هر چیزى قادرى. (26)
شب را در روز داخل مىکنى، و روز را در شب; و زنده را از مرده بیرون مىآورى، و مرده را زنده; و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى مىبخشى.» (27)
افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند; و هر کس چنین کند، هیچ رابطهاى با خدا ندارد (و پیوند او بکلى از خدا گسسته مىشود); مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقیه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مىدارد; و بازگشت (شما) به سوى خداست. (28)
بگو: «اگر آنچه را در سینههاى شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را مىداند; و (نیز) از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاه مىباشد; و خداوند بر هر چیزى تواناست. (29)
روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مىبیند; و آرزو مىکند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زیادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مىدارد; و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (30)
بگو: «اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد; و گناهانتان را ببخشد; و خدا آمرزنده مهربان است.» (31)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد.» (32)
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. (33)
آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند; و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مىباشد) . (34)
(به یاد آورید) هنگامى را که همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (35)
ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمىتواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم; و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.» (36)
خداوند، او ( مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و به طرز شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىدید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟!» گفت:«این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد.» (37)
در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهاى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مىشنوى!» (38)
و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیى «بشارت مىدهد; (کسى) که کلمه خدا ( مسیح) را تصدیق مىکند; و رهبر خواهد بود; و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (39)
او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مىدهد. سذللّه (40)
(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از کار مىافتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو! (41)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته; و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42)
اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن! (43)
(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مىکنیم; و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعهکشى) به آب مىافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى; و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.) (44)
(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مىدهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است; در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود; و از مقربان (الهى) است. (45)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شایستگان است.» (46)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد مىآفریند! هنگامى که چیزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مىگوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود مىشود. (47)
و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، مىآموزد. (48)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها مىگوید:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام; من از گل، چیزى به شکل پرنده مىسازم; سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص ( پیسى) را بهبودى مىبخشم; و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم; و از آنچه مىخورید، و در خانههاى خود ذخیره مىکنید، به شما خبر مىدهم; مسلما در اینها، نشانهاى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید! (49)
و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق مىکنم; و (آمدهام) تا پارهاى از چیزهایى را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم; و نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام; پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید! (50)
خداوند، پروردگار من و شماست; او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!; سذللّه (51)
هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوى خدا (براى تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما یاوران خداییم; به خدا ایمان آوردیم; و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم. (52)
پروردگارا! به آنچه نازل کردهاى، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروى نمودیم; ما را در زمره گواهان بنویس!» (53)
و (یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش،) نقشه کشیدند; و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویى کرد; و خداوند، بهترین چارهجویان است. (54)
(به یاد آورید) هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: «من تو را برمىگیرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مىسازم; و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرارمىدهم; سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مىکنم. (55)
اما آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکى خواهم کرد; و براى آنها، یاورانى نیست. (56)
اما آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد; و خداوند، ستمکاران را دوست نمىدارد.» (57)
اینها را که بر تو مىخوانیم، از نشانهها(ى حقانیت تو) است، و یادآورى حکیمانه است. (58)
مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است; که او را از خاک آفرید، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) (59)
اینها حقیقتى است از جانب پروردگار تو; بنابر این، از تردید کنندگان مباش! (60)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (61)
این همان سرگذشت واقعى (مسیح) است. (و ادعاهایى همچون الوهیت او، یا فرزند خدا بودنش، بىاساس است.) و هیچ معبودى، جز خداوند یگانه نیست; و خداوند توانا و حکیم است. (62)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روى گردانند، (بدان که طالب حق نیستند; و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است. (63)
بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است; که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم; و بعضى از ما، بعضى دیگر را -غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» (64)
اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مىکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مىنمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمىکنید؟! (65)
شما کسانى هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید; چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو مىکنید؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانید. (66)
ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى; بلکه موحدى خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشرکان نبود. (67)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند; همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است. (68)
جمعى از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو مىکردند) شما را گمراه کنند; (اما آنها باید بدانند که نمىتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمىکنند مگر خودشان را، و نمىفهمند! (69)
اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مىشوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مىدهید؟! (70)
اى اهل کتاب! چرا حق را با باطل (مىزمیزید و) مشتبه مىکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده مىدارید در حالى که مىدانید؟! (71)
و جمعى از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید; و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مىدانند; و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد). (72)
و جز به کسى که از آیین شما پیروى مىکند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهى است! (و این توطئه شما، در برابر آن بى اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسى همانند شما (کتاب آسمانى) داده مىشود، یا اینکه مىتوانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسى نیست; بلکه) به دست خداست; و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) مىدهد; و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)
هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود مىکند; و خداوند، داراى مواهب عظیم است.» (74)
و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند; و کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند; مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى! این بخاطر آن است که مىگویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ مىبندند; در حالى که مىدانند (این سخن دروغ است). (75)
آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مىدارد; زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)
کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مىفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمىگوید و به آنان در قیامت نمىنگرد و آنها را (از گناه) پاک نمىسازد; و عذاب دردناکى براى آنهاست. (77)
در میان آنها ( یهود) کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان مىگردانند که گمان کنید (آنچه را مىخوانند،) از کتاب (خدا) است;در حالى که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) مىگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مىبندند در حالى که مىدانند! (78)
براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آنگونه که کتاب خدا را مىآموختید و درس مىخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!) (79)
و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت مىکند؟! (80)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مىکند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آرى) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)
پس کسى که بعد از این (پیمان محکم)، روى گرداند، فاسق است. (82)
آیا آنها غیر از آیین خدا مىطلبند؟! (آیین او همین اسلام است;) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. (83)
بگو: «به خدا ایمان آوردیم; و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده; و آنچه به موسى و عیسى و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است; ما در میان هیچ یک از آنان فرقى نمىگذاریم; و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.» (84)
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زیانکاران است. (85)
« چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد! (86)
کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. (87)
همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مىمانند; مجازاتشان تخفیف نمىیابد; و به آنها مهلت داده نمىشود. (88)
مگر کسانى که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند; (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد;) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (89)
کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مىگیرد،) قبول نمىشود; و آنها گمراهان (واقعى)اند (چرا که هم راه خدا را گم کردهاند، و هم راه توبه را!). (90)
کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچیک آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناک است; و یاورانى ن
هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید، (در راه خدا) انفاق کنید; و آنچه انفاق مىکنید، خداوند از آن آگاه است. (92)
همه غذاها(ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود; (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مىگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایى که به پیامبران پیشین مىدهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!)» (93)
بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مىکنند). (94)
بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!» (95)
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. (96)
در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است; و هر کس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بىنیاز است. (97)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مىورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مىدهید!» (98)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمىدارید، و مىخواهید این راه را کج سازید؟! در حالى که شما (به درستى این راه) گواه هستید; و خداوند از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست!» (99)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنى و شعلهورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمىگردانند. (100)
و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحى قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده مىشود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسک جویید!) و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهى راست، هدایت شده است. (101)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) (102)
و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفرهاى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد; این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد; شاید پذیراى هدایت شوید. (103)
باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. (104)
و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آنکه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمى دارند. (105)
(آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهرههائى سفید، و چهرههائى سیاه مىگردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته مىشود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوت و برادرى در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزیدید! (106)
و اما آنها که چهرههایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مىمانند. (107)
« اینها آیات خداست; که بحق بر تو مىخوانیم. و خداوند (هیچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانیان نمىخواهد. (108)
و (چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالى که) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست; و همه کارها، به سوى او باز مىگردد (و به فرمان اوست.) (109)
شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند; (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانى،) ایمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) (110)
آنها ( اهل کتاب، مخصوصا» یهود) هرگز نمىتوانند به شما زیان برسانند، جز آزارهاى مختصر; و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست مىخورند; سپس کسى آنها را یارى نمىکند. (111)
هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است; مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به این و آن); و به خشم خدا، گرفتار شدهاند; و مهر بیچارگى بر آنها زده شده; چرا که آنها به آیات خدا، کفر مى بناحق مىکشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند; و (به حقوق دیگران،) تجاوز مىنمودند. (112)
آنها همه یکسان نیستند; از اهل کتاب، جمعیتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مىکنند; و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مىخوانند; در حالى که سجده مىنمایند. (113)
به خدا و روز دیگر ایمان مىآورند; امر به معروف و نهى از منکر مىکنند; و در انجام کارهاى نیک، پیشى مىگیرند; و آنها از صالحانند. (114)
و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد! (و پاداش شایسته آن را مىبینند.) و خدا از پرهیزکاران، آگاه است. (115)
کسانى که کافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند. (116)
آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مىکنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نمودهاند)، بوزد; و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده; بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم مىکنند. (117)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شر و فسادى در باره شما، کوتاهى نمىکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههاى) دشمنى از دهان (و کلام)شان آشکار شده; و آنچه در دلهایشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راههاى پیشگیرى از شر آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118)
شما کسانى هستید که آنها را دوست مىدارید; اما آنها شما را دوست ندارند! در حالى که شما به همه کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مىکنند، (به دروغ) مىگویند: «ایمان آوردهایم!» اما هنگامى که تنها مىشوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: «با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.» (119)
اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند; و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند; خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد. (120)
و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را که درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنید; و اندیشههایى را که بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست). (121)
(و نیز به یاد آور) زمانى را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند); و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند); و افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند! (122)
خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت); در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفت فرمان پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را بجا آورده باشید! (123)
در آن هنگام که تو به مؤمنان مىگفتنى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود مىآیند، یارى کند؟!» (124)
آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، که نشانههایى با خود دارند، مدد خواهد داد! (125)
ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده; وگرنه، پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است! (126)
(این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند; یا آنها را با ذلت برگرداند; تا مایوس و ناامید، (به وطن خود) بازگردند. (127)
هیچگونه اختیارى (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ،) براى تو نیست; مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند. (128)
و آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىبخشد; و هر کس را بخواهد، مجازات مىکند; و خداوند آمرزنده مهربان است. (129)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید! (130)
و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است! (131)
و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید! (132)
و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است; و براى پرهیزگاران آماده شده است. (133)
همانها که در توانگرى و تنگدستى، انفاقمىکنند; و خشم خود را فرو مىبرند; و از خطاى مردم درمىگذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد. (134)
و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مىافتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىکنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمىورزند، با اینکه مىدانند. (135)
آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشتهایى است که از زیر درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن میمانند; چه نیکو است پاداش اهل عمل! (136)
پیش از شما، سنتهایى وجود داشت; (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهایى داشتند; که شما نیز، همانند آن را دارید.) پس در روى زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیبکنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟! (137)
این، بیانى است براى عموم مردم; و هدایت و اندرزى است براى پرهیزگاران! (138)
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید! (139)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتى رسید (و ضربهاى وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مىگردانیم; (-و اینخاصیت زندگى دنیاست-) تا خدا، افرادى را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند); و خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمىدارد. (140)
و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند); و کافران را به تدریج نابود سازد. (141)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟! (142)
و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آنکه با آن روبهرو شوید، آرزو مىکردید; سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالى که به آن نگاه مىکردید (و حاضر نبودید به آن تن دردهید! چقدر میان گفتار و کردار شما فاصله است؟!) (143)
محمد (ص) فقط فرستاده خداست; و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند; آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند; و خداوند بزودى شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد. (144)
هیچکس، جز به فرمان خدا، نمىمیرد; سرنوشتى است تعیین شده; (بنابر این، مرگ پیامبر یا دیگران، یک سنت الهى است.) هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگى خود، در این راه گام بردارد،) چیزى از آن به او خواهیم داد; و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مىدهیم; و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. (145)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند); و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد. (146)
سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهاى ما در کارها، چشمپوشى کن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (147)
از اینرو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد; و خداوند نیکوکاران را دوست مىدارد. (148)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از کسانى که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشتههایتان بازمىگردانند; و سرانجام، زیانکار خواهید شد. (149)
(آنها تکیهگاه شما نیستند،) بلکه ولى و سرپرست شما، خداست; و او بهترین یاوران است. (150)
بزودى در دلهاى کافران، بخاطر اینکه بدون دلیل، چیزهایى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مىافکنیم; و جایگاه آنها، آتش است; و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران! (151)
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشید; در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مىرساندید; (و این پیروزى ادامه داشت) تا اینکه سست شدید; و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید; و بعد از آن که آنچه را دوست مىداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند; و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت; (و پیروزى شما به شکست انجامید;) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید; و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. (152)
(به خاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا میرفتید; و جمعى در وسط بیابان پراکنده شدند; و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمىکردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا مىزد. سپس اندوهها را یکى پس از دیگرى به شما جزا داد; این بخاطر آن بود که دیگر براى از دست رفتن (غنایم جنگى) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبتهایى که بر شما وارد مىگردد. و خداوند از آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (153)
سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت; اماگروه دیگرى در فکر جان خویش بودند; (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند; و مىگفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مىشود؟!» بگو: سخللّههمه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزى را پنهان مىدارند که براى تو آشکار نمىسازند; مىگویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمىشدیم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بودید، آنهایى که کشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعا به سوى آرامگاههاى خود، بیرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید; و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند; و خداوند از آنچه در درون سینههاست، با خبر است. (154)
کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت; و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است. (155)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مىروند، یا در جنگ شرکت مىکنند (و از دنیا مىروند و یا کشته مىشوند)، مىگویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمىمردند و کشته نمىشدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید،) تا خدا این حسرت را بر دل آنها ( کافران) بگذارد. خداوند، زنده مىکند و مىمیراند; (و زندگى و مرگ، به دست اوست;) و خدا به آنچه انجام مىدهید، بیناست. (156)
اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکردهاید; زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آورى میکنند، بهتر است! (157)
و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوى خدا محشور مىشوید. (بنابراین، فانى نمىشوید که از فنا، وحشت داشته باشید.) (158)
به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. (159)
اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند! (160)
(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالى که) ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند! و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) مىآورد; سپس به هر کس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده است)، بطور کامل داده مىشود; و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید) . (161)
آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است. (162)
هر یک از آنان، درجه و مقامى در پیشگاه خدا دارند; و خداوند به آنچه انجام مىدهند، بیناست. (163)
خداوند بر مؤمنان منت نهاد ( نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت; که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد; هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند. (164)
آیا هنگامى که مصیبتى (در میدان جنک احد) به شما رسید، در حالى که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزى قادر است. (و چنانچه روش خود را اصلاح کنید، در آینده شما را پیروز مىکند.)» (165)
و آنچه (در روز احد،) در روزى که دو دسته ( مؤمنان و کافران) با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهى) بود; و براى این بود که مؤمنان را مشخص کند. (166)
و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند; آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر مىدانستیم جنگى روى خواهد داد، از شما پیروى مىکردیم. (اما مىدانیم جنگى نمىشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان; به زبان خود چیزى مىگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان مىکنند، آگاهتر است. (167)
(منافقان) آنها هستند که به برادران خود -در حالى که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروى مىکردند، کشته نمىشدند!» بگو: «(مگر شما مىتوانید مرگ افراد را پیشبینى کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مىگویید!» (168)
(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. (169)
آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند; و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشدهاند ( مجاهدان و شهیدان آینده )، خوشوقتند; (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبینند; و مىدانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. (170)
و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند; و (مىبینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمىکند; (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند). (171)
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند; (و هنوز زخمهاى میدان احد التیام نیافته بود، به سوى میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند;) براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است. (172)
اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم ( لشکر دشمن ) براى (حمله به) شما اجتماع کردهاند; از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود; و گفتند: «خدا ما را کافى است; و او بهترین حامى ماست.» (173)
به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند; در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید; و از رضاى خدا، پیروى کردند; و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. (174)
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بىاساس،) مىترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید! (175)
کسانى که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمىرسانند. (بعلاوه) خدا مىخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد; و در نتیجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! (176)
(آرى،) کسانى که ایمان را دادند و کفر را خریدارى کردند، هرگز به خدا زیانى نمىرسانند; و براى آنها، مجازات دردناکى است! (177)
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند; و براى آنها، عذاب خوارکنندهاى (آماده شده) است! (178)
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد; مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید; این بر خلاف سنت الهى است;) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند; (و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختیار او مىگذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگى براى شماست. (179)
کسانى که بخل مىورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمىکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است; بلکه براى آنها شر است; بزودى در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقى به گردنشان مىافکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست; و خداوند، از آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (180)
خداوند، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بىنیازیم»، شنید! به زودى آنچه را گفتند، خواهیم نوشت; و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (مىنویسیم); و به آنها مىگوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)» (181)
این بخاطر چیزى است که دستهاى شما از پیش فرستاده (و نتیجه کار شماست) و بخاطر آن است که خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمىکند. (182)
(اینها) همان کسانى (هستند) که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد:) یک قربانى بیاورد، که آتش ( صاعقه آسمانى) آن را بخورد!» بگو: «پیامبرانى پیش از من، براى شما آمدند; و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند; پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست مىگویید؟!» (183)
پس (اگر این بهانهجویان،) تو را تکذیب کنند، (چیز تازهاى نیست;) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند; پیامبرانى که دلایل آشکار، و نوشتههاى متین و محکم، و کتاب روشنىبخش آورده بودند. (184)
هر کسى مرگ را مىچشد; و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت; آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست! (185)
به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مىشوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده ( یهود)، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است; زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. (186)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتما آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولى آنها، آن را پشت سر افکندند; و به بهاى کمى فروختند; و چه بد متاعى مىخرند؟! (187)
گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال مىشوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکى) که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهى) برکنارند! (بلکه) براى آنها، عذاب دردناکى است! (188)
و حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست; و خدا بر همه چیز تواناست. (189)
مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است. (190)
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند; و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند; (و مىگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (191)
پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکنى، او را خوار و رسوا ساختهاى! و براى افراد ستمگر، هیچ یاورى نیست! (192)
پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت مىکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم; پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهاى ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران! (193)
پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچگاه از وعده خود، تخلف نمىکنى. (194)
خداوند، درخواست آنها را پذیرفت; (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهاى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد; شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را مىبخشم; و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد مىکنم. این پاداشى است از طرف خداوند; و بهترین پاداشها نزد پروردگار است. (195)
رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد! (196)
این متاع ناچیزى است; و سپس جایگاهشان دوزخ، و چه بد جایگاهى است! (197)
ولى کسانى (که ایمان دارند، و) از پروردگارشان مىپرهیزند، براى آنها باغهایى از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جارى است; همیشه در آن خواهند بود. این، نخستین پذیرایى است که از سوى خداوند به آنها مىرسد; و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است! (198)
و از اهل کتاب، کسانى هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند; در برابر (فرمان) خدا خاضعند; و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمىفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب مىکند، و پاداش مىدهد.) (199)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید! (200)
بقره
از آیه 150
کند; و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد; و آنچه را نمىدانستید، به شما یاد دهد. (151)
پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید! (152)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. (153)
و به آنها که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند،ولى شما نمىفهمید! (154)
قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم; و بشارت ده به استقامتکنندگان! (155)
آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مىرسد، مىگویند: «ما از آن خدائیم; و به سوى او بازمىگردیم!» (156)
اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هستند هدایتیافتگان! (157)
«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانههاى) خداست! بنابراین، کسانى که حج خانه خدا و یا عمره انجام مىدهند، مانعى نیست که بر آن دو طواف کنند; (و سعى صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بىرویه مشرکان، که بتهایى بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیت این دو مکان مقدس نمىکاهد!) و کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وى) آگاه است. (158)
کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مىکند; و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن مىکنند; (159)
مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند; آشکار ساختند;) من توبه آنها را مىپذیرم; که من تواب و رحیمم. (160)
کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (161)
همیشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند; نه در عذاب آنان تخفیف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت! (162)
و خداى شما، خداوند یگانهاى است، که غیر از او معبودى نیست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص)! (163)
در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شبو روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مىاندیشند! (164)
بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند; و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. اما آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت ، از آن خداست; و خدا داراى مجازات شدید است; (نه معبودهاى خیالى که از آنها مىهراسند.) (165)
در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراهکننده) از پیروان خود، بیزارى مىجویند; و کیفر خدا را مشاهده مىکنند; و دستشان از همه جا کوتاه مىشود. (166)
و (در این هنگام) پیروان مىگویند: «کاش بار دیگر به دنیا برمىگشتیم، تا از آنها ( پیشوایان گمراه) بیزارى جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزارى جستند! (آرى،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرتزایى به آنان نشان مىدهد; و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! (167)
اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست! (168)
او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان مىدهد; (و نیز دستور مىدهد) آنچه را که نمىدانید، به خدا نسبت دهید. (169)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید!» مىگویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مىنماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزى نمىفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟! (170)
مثل (تو در دعوت) کافران، بسان کسى است که (گوسفندان و حیوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مىزند; ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمىشنوند; (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمىکنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند; از این رو چیزى نمىفهمند! (171)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید; اگر او را پرستش مىکنید! (172)
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست; (و مىتواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد;) خداوند بخشنده و مهربان است. (173)
کسانى که کتمان مىکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهاى کمى مىفروشند، آنها جز آتش چیزى نمىخورند; (و هدایا و اموالى که از این رهگذر به دست مىآورند، در حقیقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمىگوید; و آنان را پاکیزه نمىکند; و براى آنها عذاب دردناکى است. (174)
اینان، همانهایى هستند که گمراهى را با هدایت، و عذاب را با آمرزش، مبادله کردهاند; راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شکیبا هستند!! (175)
اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب (آسمانى) را به حق، (و توام با نشانهها و دلایل روشن،) نازل کرده; و آنها که در آن اختلاف مىکنند، (و با کتمان و تحریف، اختلاف به وجود مىآورند،) در شکاف و (پراکندگى) عمیقى قرار دارند. (176)
نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید; (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد; و همه وقت خود را مصروف آن سازید;) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز ، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده; و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىکند; نماز را برپا مىدارد و زکات را مىپردازد; و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند-وفا مىکنند; و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند; اینها کسانى هستند که راست مىگویند; و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اینها هستند پرهیزکاران! (177)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود، چیزى به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد،) باید از راه پسندیده پیروى کند. (و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد.) و او ( قاتل) نیز، به نیکى دیه را (به ولى مقتول) بپردازد; (و در آن، مسامحه نکند.) این، تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما! و کسى که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکى خواهد داشت. (178)
و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید. (179)
بر شما نوشته شده: «هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبى ( مالى) از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقى است بر پرهیزکاران!» (180)
پس کسانى که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانى است که آن (وصیت) را تغییر مىدهند; خداوند، شنوا و داناست. (181)
و کسى که از انحراف وصیت کننده (و تمایل یکجانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیت به کار خلافى کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست; (و مشمول حکم تبدیل وصیت نمىباشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (182)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد; تا پرهیزکار شوید. (183)
چند روز معدودى را (باید روزه بدارید!) و هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد تعدادى از روزهاى دیگر را (روزه بدارد) و بر کسانى که روزه براى آنها طاقتفرساست; (همچون بیماران مزمن، و پیرمردان و پیرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکینى را اطعام کنند; و کسى که کار خیرى انجام دهد، براى او بهتر است; و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانید! (184)
(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است; ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم ، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید; و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید; باشد که شکرگزارى کنید! (185)
و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! (186)
آمیزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهایى که روزه مىگیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند; و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند مىدانست که شما به خود خیانت مىکردید; (و این کار ممنوع را انجام مىدادید;) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) براى شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداختهاید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهاى الهى است; پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را براى مردم، روشن مىسازد، باشد که پرهیزکار گردند! (187)
و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مىدانید (این کار، گناه است)! (188)
در باره «هلالهاى ماه» از تو سؤال مىکنند; بگو: «آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعیین وقت) حج است». و (آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامه احرام مىپوشیدند، از در خانه وارد نمىشدند، و از نقب پشت خانه وارد مىشدند، نکنید!) کار نیک، آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید; بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید! و از در خانهها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید! (189)
و در راه خدا، با کسانى که با شما مىجنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید ، که خدا تعدىکنندگان را دوست نمىدارد! (190)
و آنها را ( بت پرستانى که از هیچ گونه جنایتى ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند ( مکه)، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستى) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزاى کافران! (191)
و اگر خوددارى کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (192)
و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند; و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدى جز بر ستمکاران روا نیست. (193)
ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور کلى) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است! (194)
و در راه خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکى کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد. (195)
و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید! و اگر محصور شدید، (و مانعى مانند ترس از دشمن یا بیمارى، اجازه نداد که پس از احرامبستن، وارد مکه شوید،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شوید)! و سرهاى خود را نتراشید، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسى از شما بیمار بود، و یا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید فدیه و کفارهاى از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندى بدهد! و هنگامى که (از بیمارى و دشمن) در امان بودید، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانى براى او میسر است (ذبح کند)! و هر که نیافت، سه روز در ایام حج، و هفتروز هنگامى که باز مىگردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این براى کسى است که خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد ( اهل مکه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهیزید! و بدانید که او، سختکیفر است! (196)
حج، در ماههاى معینى است! و کسانى که (با بستن احرام، و شروع به مناسک حج،) حج را بر خود فرض کردهاند، (باید بدانند که) در حج، آمیزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نیست! و آنچه از کارهاى نیک انجام دهید، خدا آن را مىداند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکارى است! و از من بپرهیزید اى خردمندان! (197)
گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادى در ایام حج) طلب کنید (که یکى از منافع حج، پى ریزى یک اقتصاد صحیح است). و هنگامى که از «عرفات» کوچ کردید، خدا را نزد «مشعر الحرام» یاد کنید! او را یاد کنید همانطور که شما را هدایت نمود و قطعا شما پیش از این، از گمراهان بودید. (198)
سپس از همانجا که مردم کوچ مىکنند، (به سوى سرزمین منى) کوچ کنید! و از خداوند، آمرزش بطلبید، که خدا آمرزنده مهربان است! (199)
و هنگامى که مناسک (حج) خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همانند یادآورى از پدرانتان (آنگونه که رسم آن زمان بود) بلکه از آن هم بیشتر! (در این مراسم ، مردم دو گروهند:) بعضى از مردم مىگویند: «خداوندا! به ما در دنیا، (×نیکى×) عطا کن!» ولى در آخرت، بهرهاى ندارند. (200)
و بعضى مىگویند: «پروردگارا! به ما در دنیا (×نیکى×) عطا کن! و در آخرت نیز (×نیکى×) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!» (201)
آنها از کار (و دعاى) خود، نصیب و بهرهاى دارند; و خداوند، سریع الحساب است. (202)
و خدا را در روزهاى معینى یاد کنید! (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نیست، و هر که تاخیر کند، (و سه روز انجام دهد نیز) گناهى بر او نیست; براى کسى که تقوا پیشه کند. و از خدا بپرهیزید! و بدانید شما به سوى او محشور خواهید شد! (203)
و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مىشود; (در ظاهر، اظهار محبت شدید مىکنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسختترین دشمنانند. (204)
(نشانه آن، این است که) هنگامى که روىبرمىگردانند (و از نزد تو خارج مىشوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مىکنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مىسازند; (با اینکه مىدانند) خدا فساد را دوست نمىدارد. (205)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر مىشود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مىکشاند. آتش دوزخ براى آنان کافى است; و چه بد جایگاهى است! (206)
بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. (207)
اى کسانى که ایمان آوردهاید همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید; که او دشمن آشکار شماست (208)
و اگر بعد از این همه نشانههاى روشن، که براى شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد;) که خداوند، توانا و حکیم است. (209)
آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانهها و برنامههاى روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایههائى از ابرها به سوى آنان بیایند (و دلایل تازهاى در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزى محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوى خدا بازمىگردد. (210)
از بنى اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانههاى روشن به آنها دادیم؟» (ولى آنان، نعمتها و امکانات مادى و معنوى را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسى که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است. (211)
زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است، از اینرو افراد باایمان را (که گاهى دستشان تهى است)، مسخره مىکنند; در حالى که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند; (چراکه ارزشهاى حقیقى در آنجا آشکار مىگردد، و صورت عینى به خود مىگیرد;) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزى مىدهد. (212)
مردم (در آغاز) یک دسته بودند; (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت; تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مىکرد، با آنها نازل نمود; تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند;) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بىایمان، همچنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مىکند. (213)
آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید، بىآنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یارى خدا نزدیک است! (214)
از تو سؤال مىکنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مىکنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است.( لازم نیست تظاهر کنید، او مىداند). (215)
جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد; در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا مىداند، و شما نمىدانید. (216)
از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال مىکنند; بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است; ولى جلوگیرى از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است; و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان بازمىدارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما مىجنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند; ولى کسى که از آیینش برگردد ، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد مىرود; و آنان اهل دوزخند; و همیشه در آن خواهند بود. (217)
کسانى که ایمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. (218)
در باره شراب و قمار از تو سؤال مىکنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد; (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو مىپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندى خود.» اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مىسازد، شاید اندیشه کنید! (219)
(تا اندیشه کنید) درباره دنیا و آخرت! و از تو در باره یتیمان سؤال مىکنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دینى) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمىشناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مىاندازد; (و دستور مىدهد در عین سرپرستى یتیمان، زندگى و اموال آنها را بکلى از اموال خود، جدا سازید; ولى خداوند چنین نمىکند;) زیرا او توانا و حکیم است. (220)
و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید; زیرا) کنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است; هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید; زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر است; هر چند (مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىکنند; و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنماید، و آیات خویش را براى مردم روشن مىسازد; شاید متذکر شوند! (221)
و از تو، در باره خون حیض سؤال مىکنند، بگو: «چیز زیانبار و آلودهاى است; از اینرو در حالت قاعدگى، از آنان کنارهگیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننماید، تا پاک شوند! و هنگامى که پاک شدند، از طریقى که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد. (222)
زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند; پس هر زمان که بخواهید، مىتوانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده! (223)
خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست. (224)
خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مىکنید، مؤاخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مىکنید،) مؤاخذه مىکند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (225)
کسانى که زنان خود را «ایلاء» مىنمایند ( سوگند یاد مىکنند که با آنها ، آمیزشجنسى ننمایند،) حق دارند چهار ماه انتظار بکشند. (و در ضمن این چهار ماه، وضع خود را با همسر خویش، از نظر ادامه زندگى یا طلاق، روشن سازند.) اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزى بر آنها نیست; زیرا) خداوند،آمرزنده و مهربان است. (226)
و اگر تصمیم به جدایى گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعى ندارد;) خداوند شنوا و داناست. (227)
زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند; در صورتى که (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهاى قرار داده شده; و مردان بر آنان برترى دارند; و خداوند توانا و حکیم است. (228)
طلاق، (طلاقى که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است; (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهدارى کند (و آشتى نماید)، یا با نیکى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نیست که چیزى از آنچه به آنها دادهاید، پس بگیرید; مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند، مانعى براى آنها نیست که زن، فدیه و عوضى بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهاى الهى است; از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است. (229)
اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود; مگر اینکه همسر دیگرى انتخاب کند (و با او، آمیزشجنسى نماید. در این صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد که بازگشت کنند; (و با همسر اول، دوباره ازدواج نماید;) در صورتى که امید داشته باشند که حدود الهى را محترم میشمرند. اینها حدود الهى است که (خدا) آن را براى گروهى که آگاهند، بیان مىنماید. (230)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیدهاى آنها را رها سازید! و هیچگاه به خاطر زیان رساندن و تعدى کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهى،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند مىدهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است (و از نیات کسانى که از قوانین او، سوء استفاده مىکنند، با خبر است)! (231)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیدهاى تراضى برقرار گردد. این دستورى است که تنها افرادى از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند مىگیرند (و به آن، عمل مىکنند). این (دستور)، براى رشد (خانوادههاى)شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگیها مفیدتر است; و خدا مىداند و شما نمىدانید. (232)
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مىدهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولد شده ( پدر)، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد; حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد ( هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تامین نماید). و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهاى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست; به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مىدهید، بیناست! (233)
و کسانى که از شما مىمیرند و همسرانى باقى مىگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عده نگه دارند)! و هنگامى که به آخر مدتشان رسیدند، گناهى بر شما نیست که هر چه مىخواهند، در باره خودشان به طور شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند). و خدا به آنچه عمل مىکنید، آگاه است. (234)
و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانى که همسرانشان مردهاند) خواستگارى کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند مىدانست شما به یاد آنها خواهید افتاد; (و با خواسته طبیعى شما به شکل معقول، مخالف نیست;) ولى پنهانى با آنها قرار زناشویى نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهاى (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولى در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عده آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، مىداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمىکند)! (235)
اگر زنان را قبل از آمیزشجنسى یا تعیین مهر، (به عللى) طلاق دهید، گناهى بر شما نیست. (و در این موقع،) آنها را (با هدیهاى مناسب،) بهرهمند سازید! آن کس که توانایى دارد، به اندازه تواناییش، و آن کس که تنگدست است، به اندازه خودش، هدیهاى شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد! و این بر نیکوکاران، الزامى است. (236)
و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزشجنسى کنید) طلاق دهید، در حالى که مهرى براى آنها تعیین کردهاید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کردهاید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند; یا (در صورتى که صغیر و سفیه باشند، ولى آنها، یعنى) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکارى نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست! (237)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى ( نماز ظهر) کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید! (238)
و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید! ( نماز را به صورت معمولى بخوانید!) همانگونه که خداوند، چیزهایى را که نمىدانستید، به شما تعلیم داد. (239)
و کسانى که از شما در آستانه مرگ قرارمىگیرند و همسرانى از خود بهجا مىگذارند، باید براى همسران خود وصیت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگى) بهرهمند سازند; به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر) بیرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نکنند). و اگر بیرون روند، (حقى در هزینه ندارند; ولى) گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شایسته انجام مىدهند. و خداوند، توانا و حکیم است. (240)
و براى زنان مطلقه، هدیه مناسبى لازم است (که از طرف شوهر، پرداخت گردد). این، حقى است بر مردان پرهیزکار. (241)
این چنین، خداوند آیات خود را براى شما شرح مىدهد; شاید اندیشه کنید! (242)
آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیمارى، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد; (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آیندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مىکند; ولى بیشتر مردم، شکر (او را) بجا نمىآورند. (243)
و در راه خدا، پیکار کنید! و بدانید خداوند، شنوا و داناست. (244)
کیست که به خدا «قرض الحسنهاى» دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مىسازد; (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمىشود). و به سوى او باز مىگردید (و پاداش خود را خواهید گرفت). (245)
آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: سخللّهشاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم، (و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟!; سذللّه اما هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمى از آنان، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است. (246)
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (×طالوت×) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد; و احسان خداوند، وسیع است; و (از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است.» (247)
و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که (×صندوق عهد×) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد; در حالى که فرشتگان، آن را حمل مىکنند. در این موضوع، نشانهاى (روشن) براى شماست; اگر ایمان داشته باشید.» (248)
و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش مىکند; آنها (که به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نیستند; و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمى، همگى از آن آب نوشیدند. سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند; و عدهاى) گفتند: «امروز، ما توانایى مقابله با (×جالوت×) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروههاى عظیمى پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتکنندگان) است. (249)
و هنگامى که در برابر (×جالوت×) و سپاهیان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان! (250)
ج832(152)سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر «طالوت» بود)، «جالوت» را کشت; و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید; و از آنچه مىخواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمىکرد، زمین را فساد فرامىگرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. (251)
اینها، آیات خداست که به حق، بر تو مىخوانیم; و تو از رسولان (ما) هستى. (252)
بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم; برخى از آنها، خدا با او سخن مىگفت; و بعضى را درجاتى برتر داد; و به عیسى بن مریم، نشانههاى روشن دادیم; و او را با «روح القدس سذللّه تایید نمودیم; (ولى فضیلت و مقام آن پیامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا مىخواست، کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانههاى روشن که براى آنها آمد، جنگ و ستیز نمىکردند; (اما خدا مردم را مجبور نساخته; و آنها را در پیمودن راه سعادت، آزاد گذارده است;) ولى این امتها بودند که با هم اختلاف کردند; بعضى ایمان آوردند و بعضى کافر شدند; (و جنگ و خونریزى بروز کرد. و باز) اگر خدا مىخواست، با هم پیکار نمىکردند; ولى خداوند، آنچه را مىخواهد، (از روى حکمت) انجام مىدهد (و هیچکس را به قبول چیزى مجبور نمىکند). (253)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزى دادهایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت; (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند; (هم به خودشان ستم مىکنند، هم به دیگران). (254)
هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به اوهستند; هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمىگیرد; (و لحظهاى از تدبیر جهان هستى، غافل نمىماند;) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست; کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمىکاهد.) آنچه را در پیش روى آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مىداند; (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسى از علم او آگاه نمىگردد; جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است; و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بىپایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته; و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمین )، او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست. (255)
در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت ( بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست. (256)
خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند; آنها را از ظلمتها،به سوى نور بیرون مىبرد. (اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند; که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مىبرند; آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. (257)
آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى ( نمرود) که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود; (و بر اثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود;) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مىکند و مىمیراند.» او گفت: سخللّهمن نیز زنده مىکنم و مىمیرانم!» (و براى اثبات این کار و مشتبهساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد) ابراهیم گفت: سخللّهخداوند، خورشید را از افق مشرق مىآورد; (اگر راست مىگویى که حاکم بر جهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمىکند. (258)
یا همانند کسى که از کنار یک آبادى (ویران شده) عبور کرد، در حالى که دیوارهاى آن، به روى سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراکنده بود; او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده مىکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند; سپس زنده کرد; و به او گفت: «چهقدر درنگ کردى؟» گفت: «یک روز; یا بخشى از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى! نگاه کن به غذا و نوشیدنى خود (که همراه داشتى، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایى که یک چنین مواد فاسدشدنى را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشى شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمینان خاطر توست، و هم) براى اینکه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها(ى مرکب سوارى خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند مىدهیم، و گوشت بر آن مىپوشانیم!» هنگامى که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «مىدانم خدا بر هر کارى توانا است». (259)
و (به خاطر بیاور) هنگامى را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىکنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهاى؟!» عرض کرد: «آرى، ولى مىخواهم قلبم آرامش یابد. سذللّه فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)! سپس بر هر کوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مىآیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است; (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانایى بر جمع آنها دارد)». (260)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند; که در هر خوشه، یکصد دانه باشد; و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مىکند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست. (261)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، سپس به دنبال انفاقى که کردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است; و نه ترسى دارند، و نه غمگین مىشوند. (262)
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; و خداوند، بىنیاز و بردبار است. (263)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىکند; و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمىآورد; (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد; (و بذرهایى در آن افشانده شود;) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام دادهاند، چیزى به دست نمىآورند; و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمىکند. (264)
و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست. (265)
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه میوهاى وجود داشته باشد، در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و) ضعیف دارد; (در این هنگام،) گردبادى (کوبنده)، که در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد کند و شعلهور گردد و بسوزد؟! (همینطور است حال کسانى که انفاقهاى خود را، با ریا و منت و آزار، باطل مىکنند.) این چنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد; شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)! (266)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از قسمتهاى پاکیزه اموالى که (از طریق تجارت) به دست آوردهاید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساختهایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاک نروید در حالى که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید; مگر از روى اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بىنیاز و شایسته ستایش است. (267)
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مىدهد; و به فحشا (و زشتیها) امر مىکند; ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مىدهد; و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا مىکند.) (268)
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىدهد; و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمىکنند، و) متذکر نمىگردند. (269)
و هر چیز را که انفاق مىکنید، یا (اموالى را که) نذر کردهاید (در راهخدا انفاق کنید)، خداوند آنها را مىداند. و ستمگران یاورى ندارند. (270)
اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مىپوشاند; (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (271)
هدایت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نیست; (بنابر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحیح نیست;) ولى خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت مىکند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق مىکنید، براى خودتان است; (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق مىکنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده مىشود; و به شما ستم نخواهد شد. (272)
(انفاق شما، مخصوصا باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند; (و توجه به آیین خدا، آنها را از وطنهاى خویش آواره ساخته; و شرکت در میدان جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تامین هزینه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند;) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمایهاى به دست آورند;) و از شدت خویشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنیاز مىپندارند; اما آنها را از چهرههایشان مىشناسى; و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمىخواهند. (این است مشخصات آنها!) و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است. (273)
آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مىکنند، مزدشان نزد پروردگارشان است; نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مىشوند. (274)
کسانى که ربا مىخورند، (در قیامت) برنمىخیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند; گاهى زمین مىخورد، گاهى بپا مىخیزد). این، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى میان آن دو نیست.)» در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است.) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق ( قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست; (و این حکم، گذشته را شامل نمىگردد;) و کار او به خدا واگذار مىشود; (و گذشته او را خواهد بخشید.) اما کسانى که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند; و همیشه در آن مىمانند. (275)
خداوند، ربا را نابود مىکند; و صدقات را افزایش مىدهد! و خداوند، هیچ انسان ناسپاس گنهکارى را دوست نمىدارد. (276)
کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است; و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مىشوند. (277)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید; اگر ایمان دارید! (278)
اگر (چنین) نمىکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما، از آن شماست ( اصل سرمایه، بدون سود); نه ستم مىکنید، و نه بر شما ستم وارد مىشود. (279)
و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید! (و در صورتى که براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشید بهتر است; اگر (منافع این کار را) بدانید! (280)
و از روزى بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوى خدا بازمىگردانند; سپس به هر کس، آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده مىشود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مىبینند، نتایج اعمال خودشان است.) (281)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که بدهى مدتدارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهاى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسى که قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خوددارى کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزى را فروگذار ننماید! و اگر کسى که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى بر املاکردن ندارد، باید ولى او (به جاى او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند. و شهود نباید به هنگامى که آنها را (براى شهادت) دعوت مىکنند، خوددارى نمایند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ،ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و براى شهادت مستقیم تر، و براى جلوگیرى از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر مىباشد; مگر اینکه داد و ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مىکنید. در این صورت، گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید. ولى هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مىکنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویى،) زیانى برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مىدهد; خداوند به همه چیز داناست. (282)
و اگر در سفر بودید، و نویسندهاى نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد.) و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد; و از خدایى که پروردگار اوست. بپرهیزد! و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است. و خداوند، به آنچه انجام مىدهید، داناست. (283)
آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مىکند.سپس هر کس را بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، مىبخشد; و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مىکند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد. (284)
پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند; (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم); و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285)
خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمىکند. (انسان،) هر کار (نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده; و هر کار (بدى) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان مىگویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (286)
(2) سورة البقرة
تا آیه 150
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1)
آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد; و مایه هدایت پرهیزکاران است. (2)
(پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مىآورند; و نماز را برپا مىدارند; و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (3)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند; و به رستاخیز یقین دارند. (4)
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند. (5)
کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمىکند که آنان را (از عذاب الهى) بترسانى یا نترسانى; ایمان نخواهند آورد. (6)
خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهایشان پردهاى افکنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)
گروهى از مردم کسانى هستند که مىگویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم.» در حالى که ایمان ندارند. (8)
مىخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند; در حالى که جز خودشان را فریب نمىدهند; (اما) نمىفهمند. (9)
در دلهاى آنان یک نوع بیمارى است; خداوند بر بیمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهایى که میگفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست. (10)
و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» مىگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم سذللّه! (11)
آگاه باشید! اینها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند. (12)
و هنگامى که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» مىگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (13)
و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مىکنند، و مىگویند: «ما ایمان آوردهایم!» (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مىکنند، مىگویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره مىکنیم!» (14)
خداوند آنان را استهزا مىکند; و آنها را در طغیانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. (15)
آنان کسانى هستند که «هدایت» را به «گمراهى» فروختهاند; و (این) تجارت آنها سودى نداده; و هدایت نیافتهاند. (16)
آنان ( منافقان) همانند کسى هستند که آتشى افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)، ولى هنگامى که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىکند; و در تاریکیهاى وحشتناکى که چشم کار نمىکند، آنها را رها مىسازد. (17)
آنها کران، گنگها و کورانند; لذا (از راه خطا) بازنمىگردند! (18)
یا همچون بارانى از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند; تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). (19)
(روشنائى خیره کننده) برق، نزدیک است چشمانشان را برباید. هر زمان که (برق جستن مىکند، و صفحه بیابان را) براى آنها روشن مىسازد، (چند گامى) در پرتو آن راه مىروند; و چون خاموش مىشود، توقف مىکنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بین مىبرد; چرا که خداوند بر هر چیز تواناست. (20)
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید; آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (21)
آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان ( جو زمین) را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد; و از آسمان آبى فرو فرستاد; و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد; تا روزى شما باشد.بنابر این، براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که مىدانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزى مىدهند). (22)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود ( پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید ،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید; و گواهان خود را - غیر خدا - براى این کار، فرا خوانید اگر راست مىگویید! (23)
پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها ( بتها) است، و براى کافران، آماده شده است! (24)
به کسانى که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، بشارت ده که باغهایى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوهاى از آن، به آنان داده شود، مىگویند: «این همان است که قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوههایى که براى آنها آورده مىشود، همه (از نظر خوبى و زیبایى) یکسانند. و براى آنان همسرانى پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود. (25)
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمىکند. (در این میان) آنان که ایمان آوردهاند، مىدانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان; و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) مىگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مىکند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد! (26)
فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند; و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد میکنند; اینها زیانکارانند. (27)
چگونه به خداوند کافر مىشوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بىروحى) بودید ، و او شما را زنده کرد; سپس شما را مىمیراند; و بار دیگر شما را زنده مىکند; سپس به سوى او بازگردانده مىشوید.(بنابر این، نه حیات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان; آنچه دارید از خداست). (28)
او خدایى است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چیز آگاه است. (29)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى ( نمایندهاى) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا مىآوریم، و تو را تقدیس مىکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید.» (30)
سپس علم اسماء ( علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مىگویید، اسامى اینها را به من خبر دهید! سذللّه (31)
فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم دادهاى، نمىدانیم; تو دانا و حکیمى.» (32)
فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!» (33)
و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند; جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. (34)
و گفتیم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن; و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهید، گوارا بخورید; (اما) نزدیک این درخت نشوید; که از ستمگران خواهید شد. (35)
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد; و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود.» (36)
سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت; (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت; چرا که خداوند توبهپذیر و مهربان است. (37)
گفتیم: «همگى از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.» (38)
و کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند; و همیشه در آن خواهند بود. (39)
اى فرزندان اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به یاد آورید! و به پیمانى که با من بستهاید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم.( و در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید! (40)
و به آنچه نازل کردهام ( قرآن) ایمان بیاورید! که نشانههاى آن، با آنچه در کتابهاى شماست، مطابقت دارد; و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانههاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! (41)
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه مىدانید کتمان نکنید! (42)
و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)! (43)
آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مىکنید، اما خودتان را فراموش مىنمایید; با اینکه شما کتاب (آسمانى) را مىخوانید! آیا نمىاندیشید؟! (44)
از صبر و نماز یارى جوئید; (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نیرو بگیرید;) و این کار، جز براى خاشعان، گران است. (45)
آنها کسانى هستند که مىدانند دیدارکننده پروردگار خویشند، و به سوى اوبازمىگردند. (46)
اى بنى اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید; و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم. (47)
و از آن روز بترسید که کسى مجازات دیگرى را نمىپذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته مىشود; و نه غرامت از او قبول خواهد شد; و نه یارى مىشوند. (48)
و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم; که همواره شما را به بدترین صورت آزار مىدادند: پسران شما را سر مىبریدند; و زنان شما را (براى کنیزى) زنده نگه مىداشتند. و در اینها، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود. (49)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که دریا را براى شما شکافتیم; و شما را نجات دادیم; و فرعونیان را غرق ساختیم; در حالى که شما تماشا مىکردید. (50)
و (به یاد آورید) هنگامى را که با موسى چهل شب وعده گذاردیم; (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به میعادگاه آمد;) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید; در حالى که ستمکار بودید. (51)
سپس شما را بعد از آن بخشیدیم; شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید. (52)
و (نیز به خاطر آورید) هنگامى را که به موسى، کتاب و وسیله تشخیص (حق از باطل) را دادیم; تا هدایت شوید. (53)
و زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید; و به سوى خالق خود باز گردید! و خود را (یکدیگر را) به قتل برسانید! این کار، براى شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذیرفت; زیرا که او توبهپذیر و رحیم است. (54)
و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد; مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت; در حالى که تماشا مىکردید. (55)
سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم; شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید. (56)
و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم; و «من» ( شیره مخصوص و لذیذ درختان ) و «سلوى» ( مرغان مخصوص شبیه کبوتر) را بر شما فرستادیم; (و گفتیم:) «از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم بخورید!» (ولى شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند; بلکه به خود ستم مىنمودند. (57)
و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم: «در این شهر ( بیت المقدس) وارد شوید! و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مىخواهید بخورید! و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: «خداوندا! گناهان ما را بریز!» تا خطاهاى شما را ببخشیم; و به نیکوکاران پاداش بیشترى خواهیم داد.» (58)
اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند; (و به جاى آن، جمله استهزاآمیزى گفتند;) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستادیم. (59)
و (به یاد آورید) زمانى را که موسى براى قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید; آنگونه که هر یک (از طوایف دوازدهگانه بنى اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را مىشناختند! (و گفتیم:) «از روزیهاى الهى بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!» (60)
و (نیز به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتید: «اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مىرویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آیا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىکنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آئید; زیرا هر چه خواستید، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد; و باز گرفتار خشم خدائى شدند ; چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر مىورزیدند; و پیامبران را به ناحق مىکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. (61)
کسانى که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانى که به آئین یهود گرویدند و نصارى و صابئان ( پیروان یحیى) هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; و هیچگونه ترس و اندوهى براى آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهى، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کردهاند، ماجور و رستگارند.) (62)
و (به یاد آورید) زمانى را که از شما پیمان گرفتیم; و کوه طور را بالاى سر شما قرار دادیم; (و به شما گفتیم:) «آنچه را (از آیات و دستورهاى خداوند) به شما دادهایم، با قدرت بگیرید; و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و به آن عمل کنید); شاید پرهیزکار شوید!» (63)
سپس شما پس از این، روگردان شدید; و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید. (64)
به طور قطع از حال کسانى از شما، که در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند، آگاه شدهاید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینههایى طردشده درآیید!» (65)
ما این کیفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهیزکاران قرار دادیم. (66)
و (به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مىدهد مادهگاوى را ذبح کنید (و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند; و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره مىکنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه مىبرم از اینکه از جاهلان باشم!» (67)
گفتند: «(پس) از خداى خود بخواه که براى ما روشن کند این مادهگاو چگونه مادهگاوى باشد؟ سذللّه گفت: خداوند مىفرماید: «مادهگاوى است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان; بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.» (68)
گفتند: «از پروردگار خود بخواه که براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ « گفت: خداوند مىگوید: «گاوى باشد زرد یکدست،که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.» (69)
گفتند: «از خدایت بخواه براى ما روشن کند که چگونه گاوى باید باشد؟ زیرا این گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!» (70)
گفت: خداوند مىفرماید: «گاوى باشد که نه براى شخم زدن رام شده; و نه براى زراعت آبکشى کند; از هر عیبى برکنار باشد، و حتى هیچگونه رنگ دیگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پیدا کردند و) آن را سر بریدند; ولى مایل نبودند این کار را انجام دهند. (71)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فردى را به قتل رساندید; سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید; و خداوند آنچه را مخفى مىداشتید، آشکار مىسازد. (72)
سپس گفتیم: «قسمتى از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفى کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده مىکند; و آیات خود را به شما نشان مىدهد; شاید اندیشه کنید!» (73)
سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد; همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهاى از سنگها مىشکافد، و از آن نهرها جارى مىشود; و پارهاى از آنها شکاف برمىدارد ، و آب از آن تراوش مىکند; و پارهاى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مىافتد; (اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مىتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. (74)
آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهاى از آنان، سخنان خدا را مىشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مىکردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟! (75)
و هنگامى که مؤمنان را ملاقات کنند، مىگویند: «ایمان آوردهایم.» ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مىکنند، (بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده،) مىگویند: «چرا مطالبى را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) براى شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو مىکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمىفهمید؟!» (76)
آیا اینها نمىدانند خداوند آنچه را پنهان مىدارند یا آشکار مىکنند مىداند؟! (77)
و پارهاى از آنان عوامانى هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمىدانند; و تنها به پندارهایشان دل بستهاند. (78)
پس واى بر آنها که نوشتهاى با دست خود مىنویسند، سپس مىگویند: «این، از طرف خداست.; سذللّه تا آن را به بهاى کمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مىآورند! (79)
و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانى از خدا گرفتهاید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمىورزد- یا چیزى را که نمىدانید به خدا نسبت مىدهید»؟! (80)
آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند; و جاودانه در آن خواهند بود. (81)
و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند; و همیشه در آن خواهند ماند. (82)
و (به یاد آورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید; و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکى کنید; و به مردم نیک بگویید; نماز را برپا دارید; و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمى- سرپیچى کردید; و (از وفاى به پیمان خود) روىگردان شدید. (83)
و هنگامى را که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید; و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید; (و بر این پیمان) گواه بودید. (84)
اما این شما هستید که یکدیگر را مىکشید و جمعى از خودتان را از سرزمینشان بیرون مىکنید; و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک مىنمایید; (و اینها همه نقض پیمانى است که با خدا بستهاید) در حالى که اگر بعضى از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه مىدهید و آنان را آزاد مىسازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مىآورید، و به بعضى کافر مىشوید؟! براى کسى از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار مىشوند. و خداوند از آنچه انجام مىدهید غافل نیست. (85)
اینها همان کسانند که آخرت را به زندگى دنیا فروختهاند; از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمىشود; و کسى آنها را یارى نخواهد کرد. (86)
ما به موسى کتاب (تورات) دادیم; و بعد از او، پیامبرانى پشت سر هم فرستادیم; و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم; و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید); پس عدهاى را تکذیب کرده، و جمعى را به قتل رساندید؟! (87)
و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزى نمىفهمیم. آرى، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزى درک نمىکنند;) و کمتر ایمان مىآورند. (88)
و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى براى آنها آمد که موافق نشانههایى بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزى بر کافران مىدادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامى که این کتاب، و پیامبرى را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند; لعنت خدا بر کافران باد! (89)
ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; که به ناروا، به آیاتى که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل مىکند؟! از این رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى کافران مجازاتى خوارکننده است. (90)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ایمان بیاورید!»مىگویند: «ما به چیزى ایمان مىآوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن، کافر مىشوند; در حالى که حق است; و آیاتى را که بر آنها نازل شده، تصدیق مىکند. بگو: «اگر (راست مىگویید، و به آیاتى که بر خودتان نازل شده) ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل مىرساندید؟!» (91)
و (نیز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید; در حالى که ستمگر بودید. (92)
و (به یاد آورید) زمانى را که از شما پیمان گرفتیم; و کوه طور را بالاى سر شما برافراشتیم; (و گفتیم:) «این دستوراتى را که به شما دادهایم محکم بگیرید، و درست بشنوید!» آنها گفتند: سخللّهشنیدیم; ولى مخالفت کردیم.» و دلهاى آنها، بر اثر کفرشان، با محبت گوساله آمیخته شد. بگو: «ایمان شما، چه فرمان بدى به شما مىدهد، اگر ایمان دارید!» (93)
بگو: «اگر آن (چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگویید!» (94)
ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد; و خداوند از ستمگران آگاه است. (95)
و آنها را حریصترین مردم -حتى حریصتر ازمشرکان- بر زندگى (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهى یافت; (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى که این عمر طولانى، او را از کیفر (الهى) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست. (96)
(آنها مىگویند: «چون فرشتهاى که وحى را بر تو نازل مىکند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمىآوریم!») بگو: «کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است; در حالى که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مىکند; و هدایت و بشارت است براى مؤمنان.» (97)
کسى که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است; و) خداوند دشمن کافران است. (98)
ما نشانههاى روشنى براى تو فرستادیم; و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمىورزد. (99)
و آیا چنین نیست که هر بار آنها (یهود) پیمانى (با خدا و پیامبر)بستند، جمعى آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آرى، بیشتر آنان ایمان نمىآورند. (100)
و هنگامى که فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانههایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که به آنها کتاب (آسمانى) داده شده بود ، کتاب خدا را پشت سر افکندند; گویى هیچ از آن خبر ندارند!! (101)
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود; و) کافر نشد; ولى شیاطین کفر ورزیدند; و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مىدادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینکه از پیش به او مىگفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند; ولى هیچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامىگرفتند که به آنان زیان مىرسانید و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! (102)
و اگر آنها ایمان مىآوردند و پرهیزکارى پیشه مىکردند، پاداشى که نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (103)
اى افراد باایمان! (هنگامى که از پیغمبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مىکنید) نگویید: ; سخللّهراعنا»; بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحمیق کن!» مىباشد; و دستاویزى براى دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده مىشود) بشنوید! و براى کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکى است. (104)
کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوى خداوند، خیر و برکتى بر شما نازل گردد; در حالى که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد ، اختصاص مىدهد; و خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (105)
هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تاخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مىآوریم. آیا نمىدانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟! (106)
آیا نمىدانستى که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مىداند و تعیین مىکند). (107)
آیا مىخواهید از پیامبر خود، همانتقاضاى (نامعقولى را) بکنید که پیش از این، از موسى کردند؟! (و با این بهانهجویىها، از ایمان آوردن سر باز زدند.) کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است. (108)
بسیارى از اهل کتاب، از روى حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مىکردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند; با اینکه حق براى آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید; تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد; خداوند بر هر چیزى تواناست. (109)
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید; و هر کار خیرى را براى خود از پیش مىفرستید، آن را نزد خدا (در سراى دیگر) خواهید یافت; خداوند به اعمال شما بیناست. (110)
آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوى آنهاست! بگو: «اگر راست مىگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!» (111)
آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است; نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مىشوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهى نیست.) (112)
یهودیانگفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتى (نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)»; در حالى که هر دو دسته، کتاب آسمانى را مىخوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند)افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مىکند. (113)
کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کرد و سعى در ویرانى آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط)رسوایى است و در سراى دیگر، عذاب عظیم (الهى)!! (114)
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بىنیاز و داناست! (115)
و (یهود و نصارى و مشرکان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب کرده است»! -منزه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست; و همه در برابر او خاضعند! (116)
هستى بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مىگوید: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مىشود. (117)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگوید؟! و یا چرا آیه و نشانهاى براى خود ما نمىآید؟ !» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن مىگفتند; دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است; ولى ما (به اندازه کافى) آیات و نشانهها را براى اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم. (118)
ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم; و تو مسئول (گمراهى) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستى! (119)
هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شدهاى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (120)
کسانى که کتاب آسمانى به آنها دادهایم ( یهود و نصارى) آن را چنان که شایسته آن است مىخوانند; آنها به پیامبر اسلام ایمان مىآورند; و کسانى که به او کافر شوند، زیانکارند. (121)
اى بنى اسرائیل! نعمت مرا، که به شما ارزانى داشتم، به یاد آورید! و(نیز به خاطر آورید) که من شما را بر جهانیان برترى بخشیدم! (122)
از روزى بترسید که هیچ کس از دیگرى دفاع نمىکند; و هیچگونه عوضى از او قبول نمىشود; و شفاعت، او را سود نمىدهد; و (از هیچ سوئى) یارى نمىشوند! (123)
(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». (124)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم! و (براى تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طوافکنندگان و مجاوران و رکوعکنندگان و سجدهکنندگان، پاک و پاکیزه کنید!» (125)
و (به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده! سذللّه (گفت:) «ما دعاى تو را اجابت کردیم; و مؤمنان را از انواع برکات، بهرهمند ساختیم; (اما به آنها که کافر شدند، بهره کمى خواهیم داد; سپس آنها را به عذاب آتش مىکشانیم; و چه بد سرانجامى دارند» (126)
و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل، پایههاى خانه (کعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (127)
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر ، که تو توبهپذیر و مهربانى! (128)
پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند; زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (129)
چز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، (با آن پاکى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم; و او در جهان دیگر، از صالحان است. (130)
در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت; و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.» (131)
و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند; (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است; و شما، جز به آیین اسلام ( تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید!» (132)
آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.» (133)
آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست; و شما هیچگاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود. (134)
(اهل کتاب) گفتند: «یهودى یا مسیحى شوید، تا هدایت یابید!» بگو: «(این آیینهاى تحریف شده، هرگز نمىتواند موجب هدایت گردد،) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروى کنید! و او هرگز از مشرکان نبود!» (135)
بگویید: «ما به خدا ایمان آوردهایم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید ، و (همچنین) آنچه به موسى و عیسى و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایى قائل نمىشویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم; (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود که بعضى را بپذیریم و بعضى را رها کنیم.)» (136)
اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان بیاورند، هدایت یافتهاند; و اگر سرپیچى کنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىکند; و او شنونده و داناست. (137)
رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام;) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىکنیم. (138)
بگو: «آیا در باره خداوند با ما محاجه مىکنید؟! در حالى که او، پروردگار ما و شماست; و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست; و ما او را با اخلاص پرستش مىکنیم، (و موحد خالصیم) .» (139)
یا مىگویید: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودى یا نصرانى بودند»؟! بگو: سخللّهشما بهتر مىدانید یا خدا؟! (و با اینکه مىدانید آنها یهودى یا نصرانى نبودند، چرا حقیقت را کتمان مىکنید؟)» و چه کسى ستمکارتر است از آن کس که گواهى و شهادت الهى را که نزد اوست، کتمان مىکند؟! و خدا از اعمال شما غافل نیست. (140)
(به هر حال) آنها امتى بودند که درگذشتند. آنچه کردند، براى خودشان است; و آنچه هم شما کردهاید، براى خودتان است; و شما مسئول اعمال آنها نیستید. (141)
به زودى سبکمغزان از مردم مىگویند: «چه چیز آنها ( مسلمانان) را، از قبلهاى که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست; خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مىکند.» (142)
همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهاى قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط;) تا بر مردم گواه باشید; و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهاى را که قبلا بر آن بودى، تنها براى این قرار دادیم که افرادى که از پیامبر پیروى مىکنند، از آنها که به جاهلیت بازمىگردند، مشخص شوند. و مسلما این حکم، جز بر کسانى که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است;) و خدا هرگز ایمان ( نماز) شما را ضایع نمىگرداند; زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. (143)
نگاههاى انتظارآمیز تو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مىبینیم! اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى، باز مىگردانیم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روى خود را به سوى آن بگردانید! و کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند این فرمان حقى است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده; (و در کتابهاى خود خواندهاند که پیغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مىخواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن این آیات) غافل نیست! (144)
سوگند که اگر براى (این گروه از) اهل کتاب، هرگونه آیه (و نشانه و دلیلى) بیاورى، از قبله تو پیروى نخواهند کرد; و تو نیز، هیچگاه از قبله آنان، پیروى نخواهى نمود. (آنها نباید تصور کنند که بار دیگر، تغییر قبله امکانپذیر است!) و حتى هیچیک از آنها، پیروى از قبله دیگرى نخواهد کرد! و اگر تو، پس از این آگاهى، متابعت هوسهاى آنها کنى، مسلما از ستمگران خواهى بود! (145)
کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادهایم، او ( پیامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مىکنند! (146)
این (فرمان تغییر قبله) حکم حقى از طرف پروردگار توست، بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش! (147)
هر طایفهاى قبلهاى دارد که خداوند آن را تعیین کرده است; (بنابراین، زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و به جاى آن،) در نیکىها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را (براى پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر مىکند; زیرا او، بر هر کارى تواناست. (148)
از هر جا (و از هر شهر و نقطهاى) خارج شدى، (به هنگام نماز،) روى خود را به جانب «مسجد الحرام» کن! این دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست! (149)
و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمىدارند،) دلیلى بر ضد شما نداشته باشند; (زیرا از نشانههاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید! (150)
همانگونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم; تا آیات ما را بر شما بخواند; و شما را پاک