سورة العنکبوت 29
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟! (2)
ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مىکنیم); باید علم خدا درباره کسانى که راست مىگویند و کسانى که دروغ مىگویند تحقق یابد! (3)
آیا کسانى که اعمال بد انجام مىدهند گمان کردند بر قدرت ما چیره خواهند شد؟! چه بد داورى مىکنند! (4)
کسى که امید به لقاء الله (و رستاخیز) دارد (باید در اطاعت فرمان او بکوشد!) زیرا سرآمدى را که خدا تعیین کرده فرامىرسد; و او شنوا و داناست! (5)
کسى که جهاد و تلاش کند، براى خود جهاد مىکند; چرا که خداوند از همه جهانیان بى نیاز است. (6)
و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، گناهان آنان را مىپوشانیم (و مىبخشیم) و آنان را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند پاداش مىدهیم. (7)
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکى کند، و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که به آن علم ندارى، از آنها پیروى مکن! بازگشت شما به سوى من است، و شما را از آنچه انجام مىدادید با خبر خواهم ساخت! (8)
و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، آنها را در زمره صالحان وارد خواهیم کرد! (9)
و از مردم کسانى هستند که مىگویند: «به خدا ایمان آوردهایم!» اما هنگامى که در راه خدا شکنجه و آزار مىبینند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن سخت وحشت مىکنند); ولى هنگامى که پیروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بیاید، مىگویند: «ما هم با شما بودیم (و در این پیروزى شریکیم)»!! آیا خداوند به آنچه در سینههاى جهانیان است آگاهتر نیست؟! (10)
مسلما خداوند مؤمنان را مىشناسد، و به یقین منافقان را (نیز) مىشناسد. (11)
و کافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروى کنید، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت!» آنان هرگز چیزى از گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت; آنان به یقین دروغگو هستند! (12)
آنها بار سنگین (گناهان) خویش را بر دوش مىکشند، و (همچنین) بارهاى سنگین دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خود; و روز قیامت به یقین از تهمتهائى که مىبستند سؤال خواهند شد! (13)
و ما نوح را بسوى قومش فرستادیم; و او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد; اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت در حالى که ظالم بودند. (14)
ما او و سرنشینان کشتى را رهایى بخشیدیم، و آن را آیتى براى جهانیان قرار دادیم! (15)
ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامى که به قومش گفت: «خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این براى شما بهتر است اگر بدانید! (16)
شما غیر از خدا فقط بتهایى (از سنگ و چوب) را مىپرستید و دروغى به هم مىبافید; آنهایى را که غیر از خدا پرستش مىکنید، مالک هیچ رزقى براى شما نیستند; روزى را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را بجا آورید که بسوى او بازگشت داده مىشوید! (17)
اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جاى تعجب نیست)، امتهایى پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند; وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست». (18)
آیا آنان ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز مىکند، سپس بازمىگرداند؟! این کار براى خدا آسان است! (19)
بگو: «در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همینگونه) جهان آخرت را ایجاد مىکند; یقینا خدا بر هر چیز توانا است! (20)
هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مىکند، و هر کس را بخواهد مورد رحمت قرارمىدهد; و شما را به سوى او بازمىگردانند. (21)
شما هرگز نمىتوانید بر اراده خدا چیره شوید و از حوزه قدرت او در زمین و آسمان بگریزید; و براى شما جز خدا، ولى و یاورى نیست!» (22)
کسانى که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مایوسند; و براى آنها عذاب دردناکى است! (23)
اما جواب قوم او ( ابراهیم) جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولى خداوند او را از آتش رهایى بخشید; در این ماجرا نشانههایى است براى کسانى که ایمان مىآورند. (24)
(ابراهیم) گفت: «شما غیر از خدا بتهایى براى خود انتخاب کردهاید که مایه دوستى و محبت میان شما در زندگى دنیا باشد; سپس روز قیامت از یکدیگر بیزارى مىجویید و یکدیگر را لعن مىکنید; و جایگاه (همه) شما آتش است و هیچ یار و یاورى براى شما نخواهد بود!» (25)
و لوط به او ( ابراهیم) ایمان آورد، و (ابراهیم) گفت: «من بسوى پروردگارم هجرت مىکنم که او صاحب قدرت و حکیم است!» (26)
و (در اواخر عمر،) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانى را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است! (27)
و لوط را فرستادیم هنگامى که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتى انجام مىدهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است! (28)
آیا شما به سراغ مردان مىروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهید؟! «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند:» اگر راست مىگویى عذاب الهى را براى ما بیاور! (29)
(لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما!» (30)
و هنگامى که فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهیم آوردند، گفتند: سخللّهما اهل این شهر و آبادى را (و به شهرهاى قوم لوط اشاره کردند) هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند!» (31)
(ابراهیم) گفت: «در این آبادى لوط است!» گفتند: «ما به کسانى که در آن هستند آگاهتریم! او و خانوادهاش را نجات مىدهیم; جز همسرش که در میان قوم (گنهکار) باقى خواهد ماند.» (32)
هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد; گفتند:«نترس و غمگین مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقى مىماند. (33)
ما بر اهل این شهر و آبادى به خاطر گناهانشان، عذابى از آسمان فرو خواهیم ریخت!» (34)
و از این آبادى نشانه روشنى (و درس عبرتى) براى کسانى که مىاندیشند باقى گذاردیم! (35)
و ما بسوى «مدین»، برادرشان «شعیب» را فرستادیم; گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، و به روز بازپسین امیدوار باشید، و در زمین فساد نکنید!» (36)
(ولى) آنها او را تکذیب کردند، و به این سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانههاى خود به رو در افتاده و مرده بودند! (37)
ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است; شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى که بینا بودند. (38)
و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نیز هلاک کردیم; موسى با دلایل روشن به سراغشان آمد، اما آنان در زمین برترى جویى کردند، ولى نتوانستند بر خدا پیشى گیرند! (39)
ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضى از آنها طوفانى از سنگریزه فرستادیم، و بعضى از آنان را صیحه آسمانى فروگرفت، و بعضى دیگر را در زمین فرو بردیم، و بعضى را غرق کردیم; خداوند هرگز به آنها ستم نکرد، ولى آنها خودشان بر خود ستم مىکردند! (40)
مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده; در حالى که سستترین خانههاى خانه عنکبوت است اگر مىدانستند! (41)
خداوند آنچه را غیر از او مىخوانند مىداند، و او شکستناپذیر و حکیم است. (42)
اینها مثالهایى است که ما براى مردم مىزنیم، و جز دانایان آن را درک نمىکنند. (43)
خداوند، آسمانها و زمین را بحق آفرید; و در این آیتى است براى مؤمنان. (44)
آنچه را از کتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمىدارد، و یاد خدا بزرگتر است; و خداوند مىداند شما چه کارهایى انجام مىدهید! (45)
با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند; و (به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابراو تسلیم هستیم!» (46)
و این گونه، کتاب ( قرآن) را بر تو نازل کردیم، کسانى که کتاب (آسمانى)به آنها دادهایم به این کتاب ایمان مىآورند; و بعضى از این گروه ( مشرکان) نیز به آن مؤمن مىشوند; و آیات ما را جز کافران انکار نمىکنند. (47)
تو هرگز پیش از این کتابى نمىخواندى، و با دست خود چیزى نمىنوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند! (48)
ولى این آیات روشنى است که در سینه دانشوران جاى دارد; و آیات ما را جز ستمگران انکار نمىکنند! (49)
گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مىشود، نه به میل من و شما); من تنها بیم دهندهاى آشکارم! (50)
آیا براى آنان کافى نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! در این، رحمت و تذکرى است براى کسانى که ایمان مىآورند (و این معجزه بسیار واضحى است) . (51)
بگو: «همین بس که خدا میان من و شما گواه است; آنچه را در آسمانها و زمین است مىداند; و کسانى که به باطل ایمان آوردند و به خدا کافر شدند زیانکاران واقعى هستند! (52)
آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند; و اگر موعد مقررى تعیین نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مىآمد; و سرانجام این عذاب بطور ناگهانى بر آنها نازل مىشود در حالى که نمىدانند (و غافلند). (53)
آنان با عجله از تو عذاب مىطلبند، در حالى که جهنم به کافران احاطه دارد! (54)
آن روز که عذاب (الهى) آنها را از بالاى سر و پایین پایشان فرامىگیرد و به آنها ید: «بچشید آنچه را عمل مىکردید» (روز سخت و دردناکى براى آنهاست!) (55)
اى بندگان من که ایمان آوردهاید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهاى دشمنان تسلیم نشوید)! (56)
هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند. (57)
و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، آنان را در غرفههایى از بهشت جاى مىدهیم که نهرها در زیر آن جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; چه خوب است پاداش عملکنندگان! (58)
همانها که (در برابر مشکلات) صبر (و استقامت) کردند و بر پروردگارشان توکل مىکنند. (59)
چه بسا جنبندهاى که قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مىدهد; و او شنوا و داناست. (60)
و هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟» مىگویند: «الله»! پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مىسازند؟! (61)
خداوند روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مىکند، و براى هر کس بخواهد محدود مىسازد; خداوند به همه چیز داناست! (62)
و اگر از آنان بپرسى: «چه کسى از آسمان آبى فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ مىگویند: «الله»! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست!»اما بیشتر آنها نمىدانند. (63)
این زندگى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست; و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند! (64)
هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غیر او را فراموش مىکنند); اما هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مىشوند! (65)
(بگذار) آنچه را (از آیات) به آنها دادهایم انکار کنند و از لذات زودگذر زندگى بهره گیرند; اما بزودى خواهند فهمید! (66)
آیا ندیدند که ما حرم امنى (براى آنها) قرار دادیم در حالى که مردم را در اطراف آنان (در بیرون این حرم) مىربایند؟! آیا به باطل ایمان مىآورند و نعمت خدا را کفران مىکنند؟! (67)
چه کسى ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بسته یا حق را پس از آنکه به سراغش آمده تکذیب نماید؟! آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟! (68)
و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد; و خداوند با نیکوکاران است. (69)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طسم! (1)
اینها از آیات کتاب مبین است! (2)
ما از داستان موسى و فرعون بحق بر تو مىخوانیم، براى گروهى که (طالب حقند و) ایمان مىآورند! (3)
فرعون در زمین برترىجویى کرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود; گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند، پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مىداشت; او به یقین از مفسدان بود! (4)
ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم! (5)
و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم; و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم! (6)
ما به مادر موسى الهام کردیم که: «او را شیر ده; و هنگامى که بر او ترسیدى، وى را در دریا(ى نیل) بیفکن; و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمىگردانیم، و او را از رسولان قرار مىدهیم!» (7)
(هنگامى که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.(8)
همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آنها نمىفهمیدند (که دشمن اصلى خود را در آغوش خویش مىپرورانند)! (9)
(سرانجام) قلب مادر موسى از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهى گشت; و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند! (10)
و (مادر موسى) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیرى کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالى که آنان بىخبر بودند. (11)
ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد); و خواهرش (که بیتابى ماموران را براى پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانوادهاى راهنمایى کنم که مىتوانند این نوزاد را براى شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟!» (12)
ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهى حق است; ولى بیشتر آنان نمىدانند! (13)
و هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم; و این گونه نیکوکاران را جزا مىدهیم! (14)
او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد; ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند; یکى از پیروان او بود (و از بنى اسرائیل)، و دیگرى از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود; موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد); موسى گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکارى است» (15)
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم; مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! (16)
عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتى که به من دادى، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود! سذللّه (17)
موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار); ناگهان دید همان کسى که دیروز از او یارى طلبیده بود فریاد مىزند و از او کمک مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (18)
و هنگامى که خواست با کسى که دشمن هر دوى آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «اى موسى مىخواهى! مرا بکشى همان گونه که دیروز انسانى را کشتى؟! تو فقط مىخواهى جبارى در روى زمین باشى، و نمىخواهى از مصلحان باشى!» (19)
(در این هنگام) مردى با سرعت از دورترین نقطه شهر ( مرکز فرعونیان) آمد و گفت: «اى موسى! این جمعیت براى کشتن تو به مشورت نشستهاند; فورا از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (20)
موسى از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى; عرض کرد: سخللّهپروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش!» (21)
و هنگامى که متوجه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند! سذللّه (22)
و هنگامى که به (چاه) آب مدین رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب مىکنند; و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمىشوند; موسى) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمىدهید؟!) سذللّه گفتند: «ما آنها را آب نمىدهیم تا چوپانها همگى خارج شوند; و پدر ما پیرمرد کهنسالى است (و قادر بر این کارها نیست.)!» (23)
موسى براى (گوسفندان) آن دو آب کشید; سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من فرستى، به آن نیازمندم!» (24)
ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى که با نهایت حیا گام برمىداشت، گفت: سخللّهپدرم از تو دعوت مىکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى که موسى نزد او ( شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتى!» (25)
یکى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسى را که مىتوانى استخدام کنى آن کسى است که قوى و امین باشد (و او همین مرد است)!» (26)
(شعیب) گفت: «من مىخواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى، محبتى از ناحیه توست; من نمىخواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى یافت» (27)
(موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) این قراردادى میان من و تو باشد; البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مىگوییم گواه است!» (28)
هنگامى که موسى مدت خود را به پایان رسانید و همراه خانوادهاش (از مدین به سوى مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشى دید! به خانوادهاش گفت: «درنگ کنید که من آتشى دیدم! (مىروم) شاید خبرى از آن براى شما بیاورم، یا شعلهاى از آتش تا با آن گرم شوید!» (29)
هنگامى که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست دره، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانیان! (30)
عصایت را بیفکن!» هنگامى که (عصا را افکند و) دید همچون مارى با سرعت حرکت مىکند، ترسید و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى! (31)
دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامى که خارج مىشود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص; و دستهایت را بر سینهات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو ( معجزه عصا و ید بیضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافیان اوست، که آنان قوم فاسقى هستند!» (32)
عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشتهام; مىترسم مرا به قتل برسانند! (33)
و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است; او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند; مىترسم مرا تکذیب کنند!» (34)
فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) مىکنیم، و براى شما سلطه و برترى قرارمىدهیم; و به برکت آیات ما، بر شما دست نمىیابند; شما و پیروانتان پیروزید!» (35)
هنگامى که موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «این چیزى جز سحر نیست که بدروغ به خدا بسته شده; ما هرگز چنین چیزى را در نیاکان خود نشنیدهایم!» (36)
موسى گفت: «پروردگارم از حال کسانى که هدایت را از نزد او آوردهاند، و کسانى که عاقبت نیک سرا(ى دنیا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! سذللّه (37)
فرعون گفت: «اى جمعیت اشراف! من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (اما براى تحقیق بیشتر،) اى هامان، برایم آتشى بر گل بیفروز (و آجرهاى محکم بساز)، و براى من برج بلندى ترتیب ده تا از خداى موسى خبر گیرم; هر چند من گمان مىکنم او از دروغگویان است!» (38)
(سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حق در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمىشوند! (39)
ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم; اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود! (40)
و آنان ( فرعونیان) را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند; وروز رستاخیز یارى نخواهند شد! (41)
و در این دنیا نیز لعنتى بدنبال آنان قرار دادیم; و روز قیامت از زشترویانند! (42)
و ما به موسى کتاب آسمانى دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم; کتابى که براى مردم بصیرتآفرین بود، و مایه هدایت و رحمت; شاید متذکر شوند! (43)
تو در جانب غربى نبودى هنگامى که ما فرمان نبوت را به موسى دادیم; و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسى گذاردیم)! (44)
ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (که آثار انبیا از دلهایشان محو شد; پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آیات ما را براى آنها ( مشرکان مکه) بخوانى، ولى ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)! (45)
تو در کنار طور نبودى زمانى که ما ندا دادیم; ولى این رحمتى از سوى پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذارکنندهاى براى آنان نیامده است; شاید متذکر شوند! (46)
هرگاه(پیش از فرستادن پیامبرى) مجازات و مصیبتى بر اثر اعمالشان به آنان مىرسید، مىگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم؟!» (47)
ولى هنگامى که حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزى که به موسى داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجویانى همانند آنان، معجزاتى را که در گذشته به موسى داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر ( موسى و هارون) دو ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر دو کافریم»؟! (48)
بگو: «اگر راست مىگویید (که تورات و قرآن از سوى خدا نیست)، کتابى هدایتبخشتر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروى کنم!» (49)
اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى مىکنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروى هواى نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا مىشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىکند! (50)
ما آیات قرآن را یکى پس از دیگرى براى آنان آوردیم شاید متذکر شوند! (51)
کسانى که قبلا کتاب آسمانى به آنان دادهایم به آن ( قرآن) ایمان مىآورند! (52)
و هنگامى که بر آنان خوانده شود مىگویند: «به آن ایمان آوردیم; اینها همه حق است و از سوى پروردگار ماست; ما پیش از این هم مسلمان بودیم!» (53)
آنها کسانى هستند که بخاطر شکیباییشان، اجر و پادششان را دو بار دریافت مىدارند; و بوسیله نیکیها بدیها را دفع مىکنند; و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىنمایند; (54)
و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روى مىگردانند و مىگویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نیستیم!» (55)
تو نمىتوانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى; ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مىکند; و او به هدایت یافتگان آگاهتر است! (56)
آنها گفتند: «ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان مىربایند!» آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى (از هر شهر و دیارى) بسوى آن آورده مىشود؟! رزقى است از جانب ما; ولى بیشتر آنان نمىدانند! (57)
و چه بسیار از شهرها و آبادیهایى را که بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانههاى آنهاست (کهویران شده)، و بعد از آنان جز اندکى کسى در آنها سکونت نکرد; و ما وارث آنان بودیم! (58)
و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمىکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند; و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند! (59)
آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنیا و زینت آن است; و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است; آیا اندیشه نمىکنید؟! (60)
آیا کسى که به او وعده نیکو دادهایم و به آن خواهد رسید، همانند کسى است که متاع زندگى دنیا به او دادهایم سپس روز قیامت (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61)
روزى را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «کجا هستند همتایانى که براى من مىپنداشتید؟!» (62)
گروهى (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما اینها ( عابدان) را گمراه کردیم; (آرى) ما آنها را گمراه کردیم همانگونه که خودمان گمراه شدیم; ما از آنان به سوى تو بیزارى مىجوییم; آنان در حقیقت ما را نمىپرستیدند (بلکه هواى نفس خود را پرستش مىکردند)!» (63)
و به آنها ( عابدان) گفته مىشود: «معبودهایتان را که همتاى خدا مىپنداشتید بخوانید (تا شما را یارى کنند)!» معبودهایشان را مىخوانند، ولى جوابى به آنان نمىدهند! و (در این هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) مىبینند، و آرزو مىکنند اى کاش هدایت یافته بودند! (64)
(به خاطر آورید) روزى را که خداوند آنان را ندا مىدهد و مىگوید: «چه پاسخى به پیامبران (من) گفتید؟!» (65)
در آن روز، همه اخبار به آنان پوشیده مىماند، (حتى نمىتوانند) از یکدیگر سؤالى کنند! (66)
اما کسى که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، امید است از رستگاران باشد! (67)
پروردگار تو هر چه بخواهد مىآفریند، و هر چه بخواهد برمىگزیند; آنان (در برابر او) اختیارى ندارند; منزه است خداوند، و برتر است از همتایانى که براى او قائل مىشوند! (68)
و پروردگار تو مىداند آنچه را که سینههایشان پنهان مىدارد و آنچه را آشکار مىسازند! (69)
و او خدایى است که معبودى جز او نیست; ستایش براى اوست در این جهان و در جهان دیگر; حاکمیت (نیز) از آن اوست; و همه شما به سوى او بازگردانده مىشوید! (70)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودى جز خدا مىتواند روشنایى براى شما بیاورد؟! آیا نمىشنوید؟!» (71)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبى براى شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمىبینید؟!» (72)
و از رحمت اوست که براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم براى بهرهگیرى از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید! (73)
(به خاطر آورید) روزى را که آنها را ندا مىدهد و مىگوید: «کجایند همتایانى که براى من مىپنداشتید؟!» (74)
(در آن روز) از هر امتى گواهى برمىگزینیم و (به مشرکان) مىگوییم: «دلیل خود را بیاورید! سذللّه اما آنها مىدانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا مىبستند از (نظر) آنها گم خواهد شد! (75)
قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم کرد; ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهاى آن براى یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامى را که قومش به او گفتند: «این همه شادى مغرورانه مکن، که خداوند شادىکنندگان مغرور را دوست نمىدارد! (76)
و درآنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب; و بهرهات را از دنیا فراموش مکن; و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن; و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! (77)
(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشى که نزد من است به دست آوردهام!» آیا او نمىدانست که خداوند اقوامى را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى که عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند. (78)
(روزى قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستى که او بهره عظیمى دارد!» (79)
اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمىکنند. سذللّه (80)
سپس ما، او و خانهاش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمىتوانست خویشتن را یارى دهد. (81)
و آنها که دیروز آرزو مىکردند بجاى او باشند (هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: «واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مىدهد یا تنگ مىگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد! اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمىشوند! (82)
(آرى،) این سراى آخر تو را (تنها) براى کسانى قرارمىدهیم که اراده برترىجویى در زمین و فساد را ندارند; و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است! (83)
کسى که کار نیکى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است; و به کسانى که کارهاى بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود. (84)
آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت ( زادگاهت) بازمىگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مىداند چه کسى (برنامه) هدایت آورده، و چه کسى در گمراهى آشکار است! سذللّه (85)
و تو هرگز امید نداشتى که این کتاب آسمانى به تو القا گردد; ولى رحمت پروردگارت چنین ایجاب کرد! اکنون که چنین است، هرگز از کافران پشتیبانى مکن! (86)
و هرگز (آنها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش! (87)
معبود دیگرى را با خدا مخوان، که هیچ معبودى جز او نیست; همه چیز جز ذات (پاک) او فانى مىشود; حاکمیت تنها از آن اوست; و همه بسوى او بازگردانده مى شوید! (88)
سورة النمل 27
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است، (1)
وسیله هدایت و بشارت براى مؤمنان است; (2)
همان کسانى که نماز را برپا مىدارند، و زکات را ادا مىکنند، و آنان به آخرت یقین دارند. (3)
کسانى که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد)شان را براى آنان زینت مىدهیم بطورى که سرگردان مىشوند. (4)
آنان کسانى هستند که عذاب بد (و دردناک) براى آنهاست; و آنها در آخرت، زیانکارترین مردمند! (5)
به یقین این قرآن از سوى حکیم و دانایى بر تو القا مىشود. (6)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى از دور دیدم; (همین جا توقف کنید;) بزودى خبرى از آن براى شما مىآورم، یا شعله آتشى تا گرم شوید.» (7)
هنگامى که نزد آتش آمد، ندایى برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسى که در اطراف آن است ( فرشتگان و موسى) و منزه است خداوندى که پروردگار جهانیان است! (8)
اى موسى! من خداوند عزیز و حکیمم! (9)
و عصایت را بیفکن! -هنگامى که (موسى) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون مارى به هر سو مىدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد- اى موسى! نترس، که رسولان در نزد من نمىترسند! (10)
مگر کسى که ستم کند; سپس بدى را به نیکى تبدیل نماید، که (توبه او را مىپذیرم، و) من غفور و رحیمم! (11)
و دستت را در گریبانت داخل کن; هنگامى که خارج مىشود، سفید و درخشنده است بى آنکه عیبى در آن باشد; این در زمره معجزات نهگانهاى است که تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مىشوى; آنان قومى فاسق و طغیانگرند!» (12)
و هنگامى که آیات روشنىبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «این سحرى است آشکار!» (13)
و آن را از روى ظلم و سرکشى انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (14)
و ما به داوود و سلیمان، دانشى عظیم دادیم; و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید.» (15)
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده; این فضیلت آشکارى است.» (16)
لشکریان سلیمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند; آنقدر زیاد بودند که باید توقف مىکردند تا بههم ملحق شوند! (17)
(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند; مورچهاى گفت: «به لانههاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمىفهمند!» (18)
سلیمان از سخن او تبسمى کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحى که موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!» (19)
(سلیمان) در جستجوى آن پرنده ( هدهد) برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبینم، یا اینکه او از غایبان است؟! (20)
قطعا او را کیفر شدیدى خواهم داد، یا او را ذبح مىکنم، یا باید دلیل روشنى (براى غیبتش) براى من بیاورد! (21)
چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى; من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعى براى تو آوردهام! (22)
من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مىکند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمى دارد! (23)
او و قومش را دیدم که براى غیر خدا -خورشید- سجده مىکنند; و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته; و از این رو هدایت نمىشوند!» (24)
چرا براى خداوندى سجده نمىکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) مىسازد، و آنچه را پنهان مىدارید یا آشکار مىکنید مىداند؟! (25)
خداوندى که معبودى جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است! (26)
(سلیمان) گفت: «ما تحقیق مىکنیم ببینیم راست گفتى یا از دروغگویان هستى؟ (27)
این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن; سپس برگرد (و در گوشهاى توقف کن) ببین آنها چه عکس العملى نشان مىدهند! (28)
(ملکه سبا) گفت: «اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من افکنده شده! (29)
این نامه از سلیمان است، و چنین مىباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان (30)
توصیه من این است که نسبت به من برترىجویى نکنید، و بسوى من آیید در حالى که تسلیم حق هستید!» (31)
(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در این امر مهم به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام! (32)
گفتند: «ما داراى نیروى کافى و قدرت جنگى فراوان هستیم، ولى تصمیم نهایى با توست; ببین چه دستور مىدهى!» (33)
گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل مىکنند; (آرى) کار آنان همینگونه است! (34)
و من (اکنون جنگ را صلاح نمىبینم،) هدیه گرانبهایى براى آنان مىفرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر مىآورند (و از این طریق آنها را بیازمایم)!» (35)
هنگامى که (فرستاده ملکه سبا)ا نزد سلیمان آمد، گفت: «مىخواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است; بلکه شما هستید که به هدیههایتان خوشحال مىشوید! (36)
بسوى آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانى به سراغ آنان مىآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند; و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلت و خوارى بیرون مىرانیم!» (37)
(سلیمان) گفت: «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت او را براى من مىآورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (38)
عفریتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مىآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» (39)
(اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که(سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مىآورم یا کفران مىکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مىکند; و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنى و کریم است!» (40)
(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید; ببینم آیا متوجه مىشود یا از کسانى است که هدایت نخواهند شد؟! (41)
هنگامى که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!» (42)
و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او ( ملکه سبا) از قوم کافران بود. (43)
به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامى که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد; اما سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصرى است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم; و (اینک) با سلیمان براى خداوندى که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» (44)
ما به سوى «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خداى یگانهرا بپرستید! اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. (45)
(صالح) گفت: «اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نیکى عجله مىکنید (و عذاب الهى را مىطلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمىکنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!» (46)
آنها گفتند: «ما تو را و کسانى که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعیین مىگردد); بلکه شما گروهى هستید فریبخورده! (47)
و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد مىکردند و اصلاح نمىکردند. (48)
آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او ( صالح) و خانواده اش شبیخون مى زنیم (و آنها را به قتل مىرسانیم;) سپس به ولى دم او مىگوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» (49)
آنها نقشه مهمى کشیدند، و ما هم نقشه مهمى; در حالى که آنها درک نمىکردند! (50)
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگى را نابود کردیم; (51)
این خانههاى آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده; و در این نشانه روشنى است براى کسانى که آگاهند! (52)
و کسانى را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! (53)
و لوط را (به یاد آور) هنگامى که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتى مىروید در حالى که (نتایج شوم آن را) مىبینید؟! (54)
آیا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مىروید؟! شما قومى نادانید!» (55)
آنها پاسخى جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادى پاکدامن هستند!» (56)
ما او و خانوادهاش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدر کردیم جزء باقىماندگان (در آن شهر) باشد! (57)
سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باراندیم (و همگى زیر آن مدفون شدند); و چه بد است باران انذارشدگان! (58)
بگو: «حمد مخصوص خداست; و سلام بر بندگان برگزیدهاش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایى که همتاى او قرارمىدهند؟! (59)
(آیا بتهایى که معبود شما هستند بهترند) یا کسى که آسمانها و زمین را آفریده؟! و براى شما از آسمان، آبى فرستاد که با آن، باغهایى زیبا و سرورانگیز رویاندیم; شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبود دیگرى با خداست؟! نه، بلکه آنها گروهى هستند که (از روى نادانى، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مىدهند! (60)
یا کسى که زمین را مستقر و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایى روان ساخت، و براى آن کوههاى ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعى قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند; با این حال) آیا معبودى با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمىدانند (و جاهلند)! (61)
یا کسى که دعاى مضطر را اجابت مىکند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمین قرارمىدهد; آیا معبودى با خداست؟! کمتر متذکر مىشوید! (62)
یا کسى که شما را در تاریکیهاى صحرا و دریا هدایت مىکند، و کسى که بادها را بعنوان بشارت پیش از نزول رحمتش مىفرستد; آیا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه براى او شریک قرارمىدهند! (63)
یا کسى که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید مىکند، و کسى که شما را از آسمان و زمین روزى مىدهد; آیا معبودى با خداست؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید اگر راست مىگویید! سذللّه (64)
بگو: «کسانى که در آسمانها و زمین هستند غیب نمىدانند جز خدا، و نمىدانند کى برانگیخته مىشوند!» (65)
آنها ( مشرکان) اطلاع صحیحى درباره آخرت ندارند; بلکه در اصل آن شک دارند; بلکه نسبت به آن نابینایند! (66)
و کافران گفتند: «آیا هنگامى که ما و پدرانمان خاک شدیم، (زنده مىشویم و) از دل خاک بیرون مىآییم؟! (67)
این وعدهاى است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده; اینها همان افسانههاى خرافى پیشینیان است!» (68)
بگو: «در روى زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!» (69)
از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینهات از توطئه آنان تنگ نشود! (70)
آنها مىگویند: «این وعده (عذاب که به ما مىدهید) کى خواهد آمد اگر راست مىگویید؟!» (71)
بگو: «شاید پارهاى از آنچه درباره آن شتاب مىکنید، نزدیک و در کنار شما باشد!» (72)
مسلما پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد; ولى بیشترشان شکرگزار نیستند! (73)
و پروردگارت آنچه را در سینههایشان پنهان مىدارند و آنچه را آشکار مىکنند بخوبى مىداند! (74)
و هیچ موجود پنهانى در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بىپایان پروردگار) ثبت است! (75)
این قرآن اکثر چیزهایى را که بنى اسرائیل در آن اختلاف دارند براى آنان بیان مىکند; (76)
و مایه هدایت و رحمت براى مؤمنان است! (77)
پروردگار تو میان آنها در قیامت به حکم خود داورى مىکند; و اوست قادر دانا. (78)
پس بر خدا توکل کن، که تو بر حق آشکار هستى! (79)
مسلما تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى کران را هنگامى که روى برمىگردانند و پشت مىکنند فراخوانى! (80)
و نیز نمىتوانى کوران را از گمراهیشان برهانى; تو فقط میتوانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند! (81)
و هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبندهاى را از زمین براى آنها خارج مىکنیم که با آنان تکلم مىکند (و مىگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمىآوردند. (82)
(به خاطر آور) روزى را که ما از هر امتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مىکردند محشور مىکنیم; و آنها را نگه مىداریم تا به یکدیگر ملحق شوند! (83)
تا زمانى که (به پاى حساب) مىآیند، (به آنان) مىگوید: «آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟! شما چه اعمالى انجام مىدادید؟!» (84)
دراین هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع مىشود، و آنها سخنى ندارند که بگویند! (85)
یا ندیدند که ما شب را براى آرامش آنها قرار دادیم و روز را روشنىبخش؟! در این امور نشانههاى روشنى است براى کسانى که ایمان مىآورند (و آماده قبول حقند). (86)
و (به خاطر آورید) روزى را که در «صور» دمیده مىشود، و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو مىروند، جز کسانى که خدا خواسته; و همگى با خضوع در پیشگاه او حاضر مىشوند! (87)
کوهها را مىبینى، و آنها را ساکن و جامد مىپندارى، در حالى که مانند ابر در حرکتند; این صنع و آفرینش خداوندى است که همه چیز را متقن آفریده; او از کارهایى که شما انجام مىدهید مسلما آگاه است! (88)
کسانى که کار نیکى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت; و آنان از وحشت آن روز درامانند! (89)
و آنها که اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افکنده مىشوند; آیا جزایى جز آنچه عمل مىکردید خواهید داشت؟! (90)
(بگو:) من مامورم پروردگار این شهر (مقدس مکه) را عبادت کنم، همان کسى که این شهر را حرمت بخشیده; در حالى که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم; (91)
و اینکه قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده; و هر کس گمراه گردد (زیانش متوجه خود اوست;) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!» (92)
بگو: «حمد و ستایش مخصوص ذات خداست; بزودى آیاتش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسید; و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهید غافل نیست! (93)
سورة الشعراء 26
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طسم (1)
این آیات کتاب روشنگر است. (2)
گویى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند! (3)
اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیهاى نازل مىکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد! (4)
و هیچ ذکر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآید مگر اینکه از آن روىگردان مىشوند! (5)
آنان تکذیب کردند; اما بزودى اخبار (کیفر) آنچه را استهزا مىکردند به آنان مىرسد! (6)
آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چقدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟! (7)
در این، نشانه روشنى است (بر وجود خدا); ولى بیشترشان هرگز مؤمن نبودهاند! (8)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (9)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو... (10)
قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمىکنند؟! (11)
(موسى) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، (12)
و سینهام تنگ شود، و زبانم بقدر کافى گویا نیست; (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یارى کند)! (13)
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند; مىترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)! (14)
فرمود: «چنین نیست، (آنان کارى نمىتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (براى هدایتشان) بروید; ما با شما هستیم و (سخنانتان را) مىشنویم! (15)
به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم; (16)
بنى اسرائیل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند); (17)
(فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکى در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایى از زندگیت را در میان ما نبودى؟! (18)
و سرانجام، آن کارت را (که نمىبایست انجام دهى) انجام دادى (و یک نفر از ما را کشتى)، و تو از ناسپاسانى!» (19)
(موسى) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالى که از بىخبران بودم! (20)
پس هنگامى که از شما ترسیدم فرار کردم; و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد! (21)
آیا این منتى است که تو بر من مىگذارى که بنى اسرائیل را برده خود ساختهاى؟!» (22)
فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!» (23)
(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!». (24)
(فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا نمىشنوید (این مرد چه مىگوید)؟!» (25)
(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!» (26)
(فرعون) گفت: «پیامبرى که بسوى شما فرستاده شده مسلما دیوانه است!» (27)
(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است مىباشد، اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار مىگرفتید!» (28)
(فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودى غیر از من برگزینى، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!» (29)
(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشکارى براى تو بیاورم (باز ایمان نمىآورى)؟!» (30)
گفت: «اگر راست مىگویى آن را بیاور!» (31)
در این هنگام موسى عصاى خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکارى شد; (32)
و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود. (33)
(فرعون) به گروهى که اطراف او بودند گفت: «این ساحر آگاه و ماهرى است! (34)
او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر مىدهید؟» (35)
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده; و ماموران را براى بسیج به تمام شهرها اعزام کن، (36)
تا هر ساحر ماهر و دانایى را نزد تو آورند!» (37)
سرانجام ساحران براى وعدهگاه روز معینى جمعآورى شدند. (38)
و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع مىکنید... (39)
تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروى کنیم؟!» (40)
هنگامى که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمى خواهیم داشت؟» (41)
گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهید بود!» (42)
(روز موعود فرا رسید و همگى جمع شدند;) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مىخواهید بیفکنید، بیفکنید!» (43)
آنها طنابها و عصاهاى خود را افکندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پیروزیم!» (44)
سپس موسى عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید! (45)
فورا همه ساحران به سجده افتادند. (46)
گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم، (47)
پروردگار موسى و هارون!» (48)
(فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست که به شما سحرآموخته (و این یک توطئه است)! اما بزودى خواهید دانست! دستها و پاهاى شما را بعکس یکدیگر قطع مىکنم، و همه شما را به دار مىآویزم!» (49)
گفتند: «مهم نیست، (هر کارى از دستت ساخته است بکن)! ما بسوى پروردگارمان بازمىگردیم! (50)
ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمانآورندگان بودیم!; سذللّه (51)
و به موسى وحى کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید! سذللّه (52)
فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) ماموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد، (53)
(و گفت:) اینها مسلما گروهى اندکند; (54)
و اینها ما را به خشم آوردهاند; (55)
و ما همگى آماده پیکاریم!» (56)
(سرانجام فرعونیان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بیرون راندیم، (57)
و از گنجها و قصرهاى مجلل! (58)
(آرى،) اینچنین کردیم! و بنى اسرائیل را وارث آنها ساختیم! (59)
آنان به تعقیب بنى اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند. (60)
هنگامى که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!» (61)
(موسى) گفت: «چنین نیست! یقینا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدایت خواهد کرد!» (62)
و بدنبال آن به موسى وحى کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشى همچون کوه عظیمى بود! (63)
و در آنجا دیگران ( لشکر فرعون) را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم! (64)
و موسى و تمام کسانى را که با او بودند نجات دادیم! (65)
سپس دیگران را غرق کردیم! (66)
در این جریان، نشانه روشنى است ولى بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند) (67)
و پروردگارت شکستناپذیر و مهربان است! (68)
و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان، (69)
هنگامى که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را مىپرستید؟!» (70)
گفتند: «بتهایى را مىپرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم.» (71)
گفت: «آیا هنگامى که آنها را مىخوانید صداى شما را مىشنوند؟! (72)
یا سود و زیانى به شما مىرسانند؟!» (73)
گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین مىکنند.» (74)
گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایى را که پیوسته پرستش مىکردید... (75)
شما و پدران پیشین شما، (76)
همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالمیان! (77)
همان کسى که مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم مىکند، (78)
و کسى که مرا غذا مىدهد و سیراب مىنماید، (79)
و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مىدهد، (80)
و کسى که مرا مىمیراند و سپس زنده مىکند، (81)
و کسى که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! (82)
پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن! (83)
و براى من در میان امتهاى آینده، زبان صدق (و ذکر خیرى) قرار ده! (84)
و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! (85)
و پدرم ( عمویم) را بیامرز، که او از گمراهان بود! (86)
و در آن روز که مردم برانگیخته مىشوند، مرا شرمنده و رسوا مکن! (87)
در آن روز که مال و فرزندان سودى نمىبخشد، (88)
مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!» (89)
(در آن روز،) بهشت براى پرهیزکاران نزدیک مىشود، (90)
و دوزخ براى گمراهان آشکار مىگردد، (91)
و به آنان گفته مىشود: «کجا هستند معبودانى که آنها را پرستش مىکردید... (92)
معبودهایى غیر از خدا؟! آیا آنها شمارا یارى مىکنند، یا کسى به یارى آنها مىآید؟!» (93)
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مىشوند; (94)
و همچنین همگى لشکریان ابلیس! (95)
آنها در آنجا در حالى که به مخاصمه برخاستهاند مىگویند: (96)
«به خدا سوگند که ما در گمراهى آشکارى بودیم، (97)
چون شما را با پروردگار عالمیان برابر مىشمردیم! (98)
اما کسى جز مجرمان ما را گمراه نکرد! (99)
(افسوس که امروز) شفاعتکنندگانى براى ما وجود ندارد، (100)
و نه دوست گرم و پرمحبتى! (101)
اى کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!» (102)
در این ماجرا، نشانه (و عبرتى) است; ولى بیشتر آنان مؤمن نبودند! (103)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (104)
قوم نوح رسولان را تکذیب کردند، (105)
هنگامى که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمىکنید؟! (106)
مسلما من براى شما پیامبرى امین هستم! (107)
تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (108)
من براى این دعوت، هیچ مزدى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (109)
پس، تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!» (110)
گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالى که افراد پست و بىارزش از تو پیروى کردهاند؟!» (111)
(نوح) گفت: «من چه مىدانم آنها چه کارى داشتهاند! (112)
حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهمیدید! (113)
و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد. (114)
من تنها انذارکنندهاى آشکارم.» (115)
گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهایت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!» (116)
گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند! (117)
اکنون میان من و آنها جدایى بیفکن; و مرا و مؤمنانى را که با من هستند رهایى بخش!» (118)
ما، او و کسانى را که با او بودند، در آن کشتى که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایى بخشیدیم! (119)
سپس بقیه را غرق کردیم! (120)
در این ماجرا نشانه روشنى است; اما بیشتر آنان مؤمن نبودند. (121)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (122)
قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (123)
هنگامى که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمىکنید؟! (124)
مسلما من براى شما پیامبرى امین هستم. (125)
پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (126)
من در برابر این دعوت، هیچ اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است. (127)
آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانهاى از روى هوا و هوس مىسازید؟! (128)
و قصرها و قلعههاى زیبا و محکم بنا مىکنید شاید در دنیا جاودانه بمانید؟! (129)
و هنگامى که کسى را مجازات مىکنید همچون جباران کیفر مىدهید! (130)
پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (131)
و از (نافرمانى) خدایى بپرهیزید که شما را به نعمتهایى که مىدانید امداد کرده; (132)
شما را به چهارپایان و نیز پسران (لایق و برومند) امداد فرموده; (133)
همچنین به باغها و چشمهها! (134)
(اگر کفران کنید،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم!» (135)
آنها ( قوم عاد) گفتند: «براى ما تفاوت نمىکند، چه ما را انذار کنى یا نکنى; (بیهوده خود را خسته مکن)! (136)
این همان روش (و افسانههاى) پیشینیان است! (137)
و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» (138)
آنان هود را تکذیب کردند، ما هم نابودشان کردیم; و در این، آیتو نشانهاى است (براى آگاهان) ; ولى بیشتر آنان مؤمن نبودند! (139)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (140)
قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (141)
هنگامى که صالح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمىکنید؟! (142)
من براى شما پیامبرى امین هستم! (143)
پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (144)
من در برابر این دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (145)
آیا شما تصور مىکنید همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایى که اینجاست مىمانید، (146)
در این باغها و چشمهها، (147)
در این زراعتها و نخلهایى که میوههایش شیرین و رسیده است؟! (148)
و از کوهها خانههایى مىتراشید، و در آن به عیش و نوش مىپردازید! (149)
پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید! (150)
و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! (151)
همانها که در زمین فساد مىکنند و اصلاح نمىکنند!» (152)
گفتند: «(اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست دادهاى!) (153)
تو فقط بشرى همچون مائى; اگر راست مىگویى آیت و نشانهاى بیاور!» (154)
گفت: «این ناقهاى است (که آیت الهى است) براى او سهمى (از آب قریه)، و براى شما سهم روز معینى است! (155)
کمترین آزارى به آن نرسانید، که عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» (156)
سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» کردند; (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند! (157)
و عذاب الهى آنان را فرا گرفت; در این، آیت و نشانهاى است; ولى بیشتر آنان مؤمن نبودند! (158)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (159)
قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند، (160)
هنگامى که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمىکنید؟! (161)
من براى شما پیامبرى امین هستم! (162)
پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (163)
من در برابر این دعوت، اجرى از شما نمىطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است! (164)
آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور مىروید (و همجنس بازى مىکنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!) (165)
و همسرانى را که پروردگارتان براى شما آفریده است رها مىکنید؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستید!» (166)
گفتند: «اى لوط! اگر (از این سخنان) دست برندارى، به یقین از اخراج شدگان خواهى بود!» (167)
گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168)
پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مىدهند رهایى بخش!» (169)
ما او و تمامى خاندانش را نجات دادیم، (170)
جز پیرزنى که در میان بازماندگان بود! (171)
سپس دیگران را هلاک کردیم! (172)
و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستادیم; چه باران بدى بود باران انذارشدگان! (173)
در این (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آیتى است; اما بیشترشان مؤمن نبودند. (174)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (175)
اصحاب ایکه ( شهرى نزدیک مدین) رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (176)
هنگامى که شعیب به آنها گفت: «آیا تقوا پیشه نمىکنید؟! (177)
مسلما من براى شما پیامبرى امین هستم! (178)
پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (179)
من در برابر این دعوت، پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (180)
حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشى نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید! (181)
و با ترازوى صحیح وزن کنید! (182)
و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش براى فساد نکنید! (183)
و از (نافرمانى) کسى که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید!» (184)
آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانى! (185)
تو بشرى همچون مائى، تنها گمانى که درباره تو داریم این است که از دروغگویانى! (186)
اگر راست مىگویى، سنگهایى از آسمان بر سر ما بباران!» (187)
(شعیب) گفت: «پروردگار من به اعمالى که شما انجام مىدهید داناتر است!» (188)
سرانجام او را تکذیب کردند، و عذاب روز سایبان (سایبانى از ابر صاعقهخیز) آنها را فراگرفت; یقینا آن عذاب روز بزرگى بود! (189)
در این ماجرا، آیت و نشانهاى است; ولى بیشتر آنها مؤمن نبودند. (190)
و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (191)
مسلما این (قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است! (192)
روح الامین آن را نازل کرده است... (193)
بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشى! (194)
آن را به زبان عربى آشکار (نازل کرد)! (195)
و توصیف آن در کتابهاى پیشینیان نیز آمده است! (196)
آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)
هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم ( غیر عرب)ها نازل مىکردیم... (198)
و او آن را بر ایشان مىخواند، به آن ایمان نمىآورند! (199)
(آرى،) این گونه (با بیانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىکنیم! (200)
(اما) به آن ایمان نمىآورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! (201)
ناگهان به سراغشان مىآید، در حالى که توجه ندارند! (202)
و (در آن هنگام) مىگویند: «آیا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!» (203)
آیا براى عذاب ما عجله مىکنند؟! (204)
به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانى آنها را از این زندگى بهرهمند سازیم... (205)
سپس عذابى که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید... (206)
این تمتع و بهرهگیرى از دنیا براى آنها سودى نخواهد داشت! (207)
ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانى (از پیامبران الهى) داشتند. (208)
تا متذکر شوند; و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجت مجازات کنیم) (209)
شیاطین و جنیان (هرگز) این آیات را نازل نکردند! (210)
و براى آنها سزاوار نیست; و قدرت ندارند! (211)
آنها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمانها) برکنارند! (212)
(اى پیامبر!) هیچ معبودى را با خداوند مخوان، که از معذبین خواهى بود! (213)
و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! (214)
و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند بگستر! (215)
اگر تو را نافرمانى کنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم!» (216)
و بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن! (217)
همان کسى که تو را به هنگامى که (براى عبادت) برمىخیزى مىبیند; (218)
و (نیز) حرکت تو را در میان سجدهکنندگان! (219)
اوست خداى شنوا و دانا. (220)
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند؟! (221)
آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند; (222)
آنچه را مىشنوند (به دیگران) القا مىکنند; و بیشترشان دروغگو هستند! (223)
(پیامبر اسلام شاعر نیست;) شاعران کسانى هستند که گمراهان از آنان پیروى مىکنند. (224)
آیا نمىبینى آنها در هر وادى سرگردانند؟ (225)
و سخنانى مىگویند که (به آنها) عمل نمىکنند؟! (226)
مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام مىدهند و خدا را بسیار یاد مى کنند، و به هنگامى که مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمىخیزند (و از شعر در این راه کمک مىگیرند); آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست! (227)
سورة الفرقان 25
به نام خداوند بخشاینده و بخشایشگر
زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد. (1)
خداوندى که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نکرد، و همتایى در حکومت و مالکیت ندارد، و همه چیز را آفرید، و به دقت اندازهگیرى نمود! (2)
آنان غیر از خداوند معبودانى براى خود برگزیدند; معبودانى که چیزى را نمىآفرینند، بلکه خودشان مخلوقند، و مالک زیان و سود خویش نیستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند. (3)
و کافران گفتند: «این فقط دروغى است که او ساخته، و گروهى دیگر او را بر این کار یارى دادهاند.» آنها (با این سخن،) ظلم و دروغ بزرگى را مرتکب شدند. (4)
و گفتند: «این همان افسانههاى پیشینیان است که وى آن را رونویس کرده، و هر صبح و شام بر او املا مىشود.» (5)
بگو: «کسى آن را نازل کرده که اسرار آسمانها و زمین را مىداند; او (همیشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» (6)
و گفتند: «چرا این پیامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟! (نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشتهاى بر او نازل نشده که همراهوى مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوى او باشد)؟! (7)
یا گنجى (از آسمان) براى او فرستاده شود، یا باغى داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردى مجنون پیروى مىکنید!» (8)
ببین چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، آن گونه که قدرت پیدا کردن راه را ندارند! (9)
زوال ناپذیر و بزرگ است خدایى که اگر بخواهد براى تو بهتر از این قرار مىدهد: باغهایى که نهرها از زیر درختانش جارى است، و (اگر بخواهد) براى تو کاخهایى مجلل قرارمىدهد. (10)
(اینها همه بهانه است) بلکه آنان قیامت را تکذیب کردهاند; و ما براى کسى که قیامت را تکذیب کند، آتشى شعلهور و سوزان فراهم کردهایم! (11)
هنگامى که این آتش آنان را از مکانى دور ببیند، صداى وحشتناک و خشم آلودش را که با نفسزدن شدید همراه است مىشنوند. (12)
و هنگامى که در جاى تنگ و محدودى از آن افکنده شوند در حالى که در غل و زنجیرند، فریاد واویلاى آنان بلند مىشود! (13)
(به آنان گفته مىشود:) امروز یک بار واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید! (14)
(اى پیامبر!) بگو: «آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانى که به پرهیزگاران وعده داده شده؟! بهشتى که پاداش اعمال آنها، و قرارگاهشان است.» (15)
هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است; جاودانه در آن خواهند ماند; این وعدهاى است مسلم که پروردگارت بر عهده گرفته است! (16)
(به خاطر بیاور) روزى را که همه آنان و معبودهایى را که غیر از خدا مىپرستند جمع مىکند، آنگاه به آنها مىگوید: «آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنان راه را گم کردند؟!» (17)
(در پاسخ) مىگویند: «منزهى تو! براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایى برگزینیم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه (به جاى شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند.» (18)
(خداوند به آنان مىگوید: ببینید) این معبودان، شما را در آنچه مىگویید تکذیب کردند! اکنون نمىتوانید عذاب الهى را برطرف بسازید، یا از کسى یارى بطلبید! و هر کس از شما ستم کند، عذاب شدیدى به او مىچشانیم! (19)
ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند; و بعضى از شما را وسیله امتحان بعضى دیگر قراردادیم، آیا صبر و شکیبایى مىکنید (و از عهده امتحان برمىآیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است. (20)
و کسانى که امیدى به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار مىکنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمىبینیم؟!» آنها درباره خود تکبر ورزیدند و طغیان بزرگى کردند! (21)
(آنها به آرزوى خود مىرسند،) اما روزى که فرشتگان را مىبینند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلکه روز مجازات و کیفر آنان است)! و مىگویند: «ما را امان دهید، ما را معاف دارید!» (اما سودى ندارد!) (22)
و ما به سراغ اعمالى که انجام دادهاند مىرویم، و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار مىدهیم! (23)
بهشتیان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نیکوتر است! (24)
و (بخاطر آور) روزى را که آسمان با ابرها شکافته مىشود، و فرشتگان نازل مىگردند. (25)
حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است; و آن روز، روز سختى براى کافران خواهد بود! (26)
و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مىگزد و مىگوید: «اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم! (27)
اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! (28)
او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند× انسان بوده است! (29)
و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند». (30)
(آرى،) این گونه براى هر پیامبرى دشمنى از مجرمان قرار دادیم; اما (براى تو) همین بس که پروردگارت هادى و یاور (تو) باشد! (31)
و کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمىشود؟!» این بخاطر آن است که قلب تو را بوسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم. (32)
آنان هیچ مثلى براى تو نمىآورند مگر اینکه ما حق را براى تو مىآوریم، و تفسیرى بهتر (و پاسخى دندان شکن که در برابر آن ناتوان شوند)! (33)
(تو گمراه نیستى،) آنان که بر صورتهایشان بسوى جهنم محشور مىشوند، بدترین محل را دارند و گمراهترین افرادند! (34)
و ما به موسى کتاب (آسمانى) دادیم; و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم; (35)
و گفتیم: «به سوى این قوم که آیات ما را تکذیب کردند بروید!» (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را درهم کوبیدیم! (36)
و قوم نوح را هنگامى که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار دادیم; و براى ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساختهایم! (37)
(همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس ( گروهى که درختان صنوبر را مىپرستیدند) و اقوام بسیار دیگرى را که در این میان بودند، هلاک کردیم! (38)
و براى هر یک از آنها مثلها زدیم; و (چون سودى نداد،) همگى را نابود کردیم! (39)
آنها ( مشرکان مکه) از کنار شهرى که باران شر ( بارانى از سنگهاى آسمانى) بر آن باریده بود ( دیار قوم لوط) گذشتند; آیا آن را نمىدیدند؟! (آرى، مىدیدند) ولى به رستاخیز ایمان نداشتند! (40)
و هنگامى که تو را مىبینند، تنها به باد استهزایت مىگیرند (و مىگویند:) آیا این همان کسى است که خدا او را بعنوان پیامبر برانگیخته است؟! (41)
اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمىکردیم، بیم آن مىرفت که ما را گمراه سازد! اما هنگامى که عذاب الهى را ببینند، بزودى مىفهمند چه کسى گمراهتر بوده است! (42)
آیا دیدى کسى را که هواى نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو مىتوانىاو را هدایت کنى (یا به دفاع از او برخیزى)؟! (43)
آیا گمان مىبرى بیشتر آنان مىشنوند یا مىفهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند! (44)
آیا ندیدى چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟! و اگر مىخواست آن را ساکن قرار مىداد; سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم! (45)
سپس آن را آهسته جمع مىکنیم (و نظام سایه و آفتاب را حاکم مىسازیم)! (46)
او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مایه استراحت، و روز را وسیله حرکت و حیات! (47)
او کسى است که بادها را بشارتگرانى پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاککننده نازل کردیم... (48)
تا بوسیله آن، سرزمین مردهاى را زنده کنیم; و آن را به مخلوقاتى که آفریدهایم -چهارپایان و انسانهاى بسیار- مىنوشانیم. (49)
ما این آیات را بصورتهاى گوناگون براى آنان بیان کردیم تا متذکر شوند، ولى بیشتر مردم از هر کارى جز انکار و کفر ابا دارند. (50)
و اگر مىخواستیم، در هر شهر و دیارى بیمدهندهاى برمىانگیختیم (ولى این کار لزومى نداشت). (51)
بنابر این از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن ( قرآن) با آنان جهاد بزرگى بنما! (52)
او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد; یکى گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ; و در میان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویى هر یک به دیگرى مىگوید:) دور باش و نزدیک نیا! (53)
او کسى است که از آب، انسانى را آفرید; سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد); و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (54)
آنان جز خدا چیزهایى را مىپرستند که نه به آنان سودى مىرساند و نه زیانى; و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند. (55)
(اى پیامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم! (56)
بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم; مگر کسى که بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)» (57)
و توکل کن بر آن زندهاى که هرگز نمىمیرد; و تسبیح و حمد او را بجا آور; و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است! (58)
همان (خدایى) که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز ( شش دوران) آفرید; سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (وبه تدبیر جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است; از او بخواه که از همه چیز آگاه است! (59)
و هنگامى که به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده کنید!» مىگویند:«رحمان چیست؟ ! (ما اصلا رحمان را نمىشناسیم!) آیا براى چیزى سجده کنیم که تو به ما دستور مىدهى؟! سذللّه (این سخن را مىگویند) و بر نفرتشان افزوده مىشود! (60)
جاودان و پربرکت است آن (خدایى) که در آسمان منزلگاههائى براى ستارگان قرار داد; و در میان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفرید! (61)
و او همان کسى است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد براى کسى که بخواهد متذکر شود یا شکرگزارى کند (و آنچه را در روز کوتاهى کرده در شب انجام دهد و به عکس). (62)
بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بىتکبر بر زمین راه مىروند; و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مىگویند (و با بىاعتنایى و بزرگوارى مىگذرند); (63)
کسانى که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مىکنند; (64)
و کسانى که مىگویند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است! (65)
مسلما آن (جهنم)، بد جایگاه و بد محل اقامتى است!» (66)
و کسانى که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مىنمایند و نه سختگیرى; بلکه در میان این دو، حد اعتدالى دارند. (67)
و کسانى که معبود دیگرى را با خداوند نمىخوانند; و انسانى را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمىکشند; و زنا نمىکنند; و هر کس چنین کند، مجازات سختى خواهد دید! (68)
عذاب او در قیامت مضاعف مىگردد، و همیشه با خوارى در آن خواهد ماند! (69)
مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مىکند; و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70)
و کسى که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مىکند (و پاداش خود را از او مىگیرد.) (71)
و کسانى که شهادت به باطل نمىدهند (و در مجالس باطل شرکت نمىکنند); و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند. (72)
و کسانى که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روى آن نمى افتند. (73)
و کسانى که مىگویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان!» (74)
(آرى،) آنها هستند که درجات عالى بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده مىشود; و در آن، با تحیت و سلام روبهرو مىشوند. (75)
در حالى که جاودانه در آن خواهند ماند; چه قرارگاه و محل اقامت خوبى! (76)
بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد; شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»خ (77)
سورة النور 24
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
(این) سورهاى است که آن را فرو فرستادیم، و (عمل به آن را) واجب نمودیم، و در آن آیات روشنى نازل کردیم، شاید شما متذکر شوید! (1)
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید; و نباید رافت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند! (2)
مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمىکند; و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمىآورد; و این کار بر مؤمنان حرام شده است! (3)
و کسانى که آنان پاکدامن را متهم مىکنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمىآورند ، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید; و آنها همان فاسقانند! (4)
مگر کسانى که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند (که خداوند آنها را مىبخشد) زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است. (5)
و کسانى که همسران خود را (به عمل منافى عفت) متهم مىکنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که از راستگویان است; (6)
و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد. (7)
آن زن نیز مىتواند کیفر (زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد (در این نسبتى که به او مىدهد) از دروغگویان است. (8)
و بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد. (9)
و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اینکه او توبهپذیر و حکیم است (بسیارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مىشدید)! (10)
مسلما کسانى که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهى (متشکل و توطئهگر) از شما بودند; اما گمان نکنید این ماجرا براى شما بد است، بلکه خیر شما در آن است; آنها هر کدام سهم خود را از این گناهى که مرتکب شدند دارند; و از آنان کسى که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمى براى اوست! (11)
چرا هنگامى که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسى که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغى بزرگ و آشکار است؟! (12)
چرا چهار شاهد براى آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند! (13)
و اگر فضل و رحمت الهى در دنیا و آخرت شامل شما نمىشد، بخاطر این گناهى که کردید عذاب سختى به شما مىرسید! (14)
به خاطر بیاورید زمانى را که این شایعه را از زبان یکدیگر مىگرفتید، و با دهان خود سخنى مىگفتید که به آن یقین نداشتید; و آن را کوچک مىپنداشتید در حالى که نزد خدا بزرگ است! (15)
چرا هنگامى که آن را شنیدید نگفتید: «ما حق نداریم که به این سخن تکلم کنیم; خداوندا منزهى تو، این بهتان بزرگى است»؟! (16)
خداوند شما را اندرز مىدهد که هرگز چنین کارى را تکرار نکنید اگر ایمان دارید! (17)
و خداوند آیات را براى شما بیان مىکند، و خدا دانا و حکیم است. (18)
کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است; و خداوند مىداند و شما نمىدانید! (19)
و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اینکه خدا مهربان و رحیم است (مجازات سختى دامانتان را مىگرفت)! (20)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از گامهاى شیطان پیروى نکنید! هر کس پیرو شیطان شود (گمراهش مىسازد، زیرا) او به فحشا و منکر فرمان مىدهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شمانبود، هرگز احدى از شما پاک نمىشد; ولى خداوند هر که را بخواهد تزکیه مىکند، و خدا شنوا و داناست! (21)
آنها که از میان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند; آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند; آیا دوست نمىدارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (22)
کسانى که زنان پاکدامن و بىخبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مىسازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست. (23)
در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالى که مرتکب مىشدند گواهى مىدهد! (24)
آن روز، خداوند جزاى واقعى آنان را بىکم و کاست مىدهد; و مىدانند که خداوند حق آشکار است! (25)
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلق دارند; و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهاى ناروایى که (ناپاکان) به آنان مىدهند مبرا هستند; و براى آنان آمرزش (الهى) و روزى پرارزشى است! (26)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! در خانههایى غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید; این براى شما بهتر است; شاید متذکر شوید! (27)
و اگر کسى را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود; و اگر گفته شد: «بازگردید! سذللّه بازگردید; این براى شما پاکیزهتر است; و خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است! (28)
(ولى) گناهى بر شما نیست که وارد خانههاى غیر مسکونى بشوید که در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد; و خدا آنچه را آشکار مىکنید و آنچه را پنهان مىدارید، مىداند! (29)
به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند; این براى آنان پاکیزهتر است; خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است! (30)
و به آنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان (کنیزانشان)، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند; و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید! (31)
مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را; اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد; خداوند گشایشدهنده و آگاه است! (32)
و کسانى که امکانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند! و آن بردگانتان که خواستار مکاتبه (قرار داد مخصوص براى آزاد شدن) هستند، با آنان قرار داد ببندید اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىکنید (که بعد از آزادى، توانایى زندگى مستقل را دارند); و چیزى از مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهید! و کنیزان خود را براى دستیابى متاع ناپایدار زندگى دنیا مجبور به خود فروشى نکنید اگر خودشان مىخواهند پاک بمانند! و هر کس آنهارا (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد، ) خداوند بعد از این اجبار آنها غفور و رحیم است! (توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد! ) (33)
ما بر شما آیاتى فرستادیم که حقایق بسیارى را تبیین مىکند، و اخبارى از کسانى که پیش از شما بودند، و موعظه و اندرزى براى پرهیزگاران! (34)
خداوند نور آسمانها و زمین است; مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته مىشود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى; (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود; نورى است بر فراز نورى; و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مىکند، و خداوند به هر چیزى داناست. (35)
(این چراغ پرفروغ) در خانههایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد); خانههایى که نام خدا در آنها برده مىشود، و صبح و شام در آنها تسبیح او مىگویند... (36)
مردانى که نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زکات غافل نمىکند; آنها از روزى مىترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو مىشود. (37)
(آنها به سراغ این کارها مىروند) تا خداوند آنان را به بهترین اعمالى که انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید; و خداوند به هر کس بخواهد بى حساب روزى مىدهد (و از مواهب بىانتهاى خویش بهرهمند مىسازد). (38)
کسانى که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد; اما هنگامى که به سراغ آن مىآید چیزى نمىیابد، و خدا را نزد آن مىیابد که حساب او را بطور کامل مىدهد; و خداوند سریع الحساب است! (39)
یا همچون ظلماتى در یک دریاى عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگرى، و بر فراز آن ابرى تاریک است; ظلمتهایى است یکى بر فراز دیگرى، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست! (40)
آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح مىکنند، و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مىداند; و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست! (41)
و از براى خداست حکومت و مالکیت آسمانها و زمین; و بازگشت (تمامى موجودات) بسوى اوست! (42)
آیا ندیدى که خداوند ابرهایى را به آرامى مىراند، سپس میان آنها پیوند مىدهد، و بعد آن را متراکم مىسازد؟! در این حال، دانههاى باران را مىبینى که از لابهلاى آن خارج مىشود; و از آسمان -از کوههایى که در آن است (ابرهایى که همچون کوهها انباشته شدهاند)- دانههاى تگرگ نازل مىکند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان مىرساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف مىکند; نزدیک است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (43)
خداوند شب و روز را دگرگون مىسازد; در این عبرتى است براى صاحبان بصیرت! (44)
و خداوند هر جنبندهاى را از آبى آفرید; گروهى از آنها بر شکم خود راه مىروند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مىروند; خداوند هر چه را بخواهد مىآفریند، زیرا خدا بر همه چیز تواناست! (45)
ما آیات روشنگرى نازل کردیم; و خدا هر که را بخواهد به صراط مستقیم هدایت مىکند! (46)
آنها مىگویند: «به خدا و پیامبر ایمان داریم و اطاعت مىکنیم!» ولى بعد از این ادعا، گروهى از آنان رویگردان مىشوند; آنها (در حقیقت) مؤمن نیستند! (47)
و هنگامى که از آنان دعوت شود که بسوى خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داورى کند، ناگهان گروهى از آنان رویگردان مىشوند! (48)
ولى اگر حق داشته باشند (و داورى به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوى او مىآیند! (49)
آیا در دلهاى آنان بیمارى است، یا شک و تردید دارند، یا مىترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند! (50)
سخن مؤمنان، هنگامى که بسوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند، تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و اینها همان رستگاران واقعى هستند. (51)
و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد، چنین کسانى همان پیروزمندان واقعى هستند! (52)
آنها با نهایت تاکید سوگند یاد کردند که اگر به آنان فرمان دهى، (از خانه و اموال خود) بیرون مىروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقدیم مىکنند); بگو: «سوگند یاد نکنید; شما طاعت خالصانه نشان دهید که خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است!» (53)
بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسؤول اعمال خویش است و شما مسؤول اعمال خود! اما اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد; و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست!» (54)
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند وعده مىدهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید; و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل مىکند، آنچنان که تنها مرا مى پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت. و کسانى که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند. (55)
و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید. (56)
گمان مبر کافران مىتوانند از چنگال مجازات الهى در زمین فرار کنند! جایگاه آنان آتش است، و چه بد جایگاهى است! (57)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامى که لباسهاى (معمولى) خود را بیرون مىآورید، و بعد از نماز عشا; این سه وقت خصوصى براى شماست; اما بعد از این سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید). این گونه خداوند آیات را براى شما بیان مىکند، و خداوند دانا و حکیم است! (58)
و هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصى که پیش از آنان بودند اجازه مىگرفتند; اینچنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مىکند، و خدا دانا و حکیم است! (59)
و زنان از کارافتادهاى که امید به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباسهاى (رویین) خود را بر زمین بگذارند، بشرط اینکه در برابر مردم خودآرایى نکنند; و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است; و خداوند شنوا و داناست. (60)
بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهى نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهى نیست که از خانههاى خودتان (خانههاى فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب مىشود بدون اجازه خاصى) غذا بخورید; و همچنین خانههاى پدرانتان، یا خانههاى مادرانتان، یا خانههاى برادرانتان،یا خانههاى خواهرانتان، یا خانههاى عموهایتان، یا خانههاى عمههایتان، یا خانههاى داییهایتان، یا خانههاى خالههایتان، یا خانهاى که کلیدش در اختیار شماست، یا خانههاى دوستانتان، بر شما گناهى نیست که بطور دستهجمعى یا جداگانه غذا بخورید; و هنگامى که داخل خانهاى شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتى از سوى خداوند، سلامى پربرکت و پاکیزه! این گونه خداوند آیات را براى شما روشن مىکند، باشد که بیندیشید! (61)
مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند و هنگامى که در کار مهمى با او باشند، بىاجازه او جایى نمىروند; کسانى که از تو اجازه مىگیرند، براستى به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند! در این صورت، هر گاه براى بعضى کارهاى مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که مىخواهى (و صلاح مىبینى) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است! (62)
صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهى; خداوند کسانى از شما را که پشت سر دیگران پنهان مىشوند، و یکى پس از دیگرى فرار مىکنند مىداند! پس آنان که فرمان او را مخالفت مىکنند، باید بترسند از اینکه فتنهاى دامنشان را بگیرد، یا عذابى دردناک به آنها برسد! (63)
آگاه باشید که براى خداست آنچه در آسمانها و زمین است; او مىداند آنچه را که شما بر آن هستید، و (مىداند) روزى را که بسوى او بازمىگردند; و (در آن روز) آنها را از اعمالى که انجام دادند آگاه مىسازد; و خداوند به هر چیزى داناست! (64)
سورة المؤمنون 23
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
مؤمنان رستگار شدند; (1)
آنها که در نمازشان خشوع دارند; (2)
و آنها که از لغو و بیهودگى روىگردانند; (3)
و آنها که زکات را انجام مىدهند; (4)
و آنها که دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىکنند; (5)
تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهرهگیرى از آنان ملامت نمىشوند; (6)
و کسانى که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند! (7)
و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مىکنند; (8)
و آنها که بر نمازهایشان مواظبت مىنمایند; (9)
(آرى،) آنها وارثانند! (10)
(وارثانى) که بهشت برین را ارث مىبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)
و ما انسان را از عصارهاى از گل آفریدیم; (12)
سپس او را نطفهاى در قرارگاه مطمئن ( رحم) قرار دادیم; (13)
سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چیزى شبیه گوشت جویده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم; و بر استخوانها گوشت پوشاندیم; سپس آن را آفرینش تازهاى دادیم; پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است! (14)
سپس شما بعد از آن مىمیرید; (15)
سپس در روز قیامت برانگیخته مىشوید! (16)
ما بر بالاى سر شما هفت راه ( طبقات هفتگانه آسمان) قرار دادیم; و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبودهایم! (17)
و از آسمان، آبى به اندازه معین نازل کردیم; و آن را در زمین (در جایگاه مخصوصى) ساکن نمودیم; و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم! (18)
سپس بوسیله آن باغهایى از درختان نخل و انگور براى شما ایجاد کردیم; باغهایى که در آن میوههاى بسیار است; و از آن میخورید! (19)
و (نیز) درختى را که از طور سینا مىروید ( درخت زیتون)، و از آن روغن و «نان خورش» براى خورندگان فراهم مىگردد (آفریدیم)! (20)
و براى شما در چهارپایان عبرتى است; از آنچه در درون آنهاست ( از شیر) شما را سیراب مىکنیم; و براى شما در آنها منافع بسیارى است; و از گوشت آنها مىخورید; (21)
و بر آنها و بر کشتیها سوار مىشوید! (22)
و ما نوح را بسوى قومش فرستادیم; او به آنها گفت: «اى قوم من! خداوند یکتا را بپرستید، که جز او معبودى براى شما نیست! آیا (از پرستش بتها) پرهیز نمىکنید؟! (23)
جمعیت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح که کافر بودند گفتند: «این مرد جز بشرى همچون شما نیست، که مىخواهد بر شما برترى جوید! اگر خدا مىخواست (پیامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مىکرد; ما چنین چیزى را هرگز در نیاکان خود نشنیدهایم! (24)
او فقط مردى است که به نوعى جنون مبتلاست! پس مدتى درباره او صبر کنید (تا مرگش فرا رسد، یا از این بیمارى رهایى یابد!)» (25)
(نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهاى آنان یارى کن!» (26)
ما به نوح وحى کردیم که: «کشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى که فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (که نشانه فرا رسیدن طوفان است)، از هر یک از انواع حیوانات یک جفت در کشتى سوار کن; و همچنین خانوادهات را، مگر آنانى که قبلا وعده هلاکشان داده شده ( همسر و فرزند کافرت); و دیگر درباره ستمگران با من سخن مگو، که آنان همگى هلاک خواهند شد. (27)
و هنگامى که تو و همه کسانى که با تو هستند بر کشتى سوار شدید، بگو: «ستایش براى خدایى است که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید!» (28)
و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهى پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانى!» (29)
(آرى،) در این ماجرا (براى صاحبان عقل و اندیشه) آیات و نشانههایى است; و ما مسلما همگان را آزمایش مىکنیم! (30)
سپس جمعیت دیگرى را بعد از آنها به وجود آوردیم. (31)
و در میان آنان رسولى از خودشان فرستادیم که: «خدا را بپرستید; جز او معبودى براى شما نیست; آیا (با این همه، از شرک و بت پرستى) پرهیز نمىکنید؟!» (32)
ولى اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب مىکردند، و در زندگى دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشرى است مثل شما; از آنچه مىخورید مىخورد; و از آنچه مىنوشید مىنوشد! (پس چگونه مىتواند پیامبر باشد؟!) (33)
و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، مسلما زیانکارید. (34)
آیا او به شما وعده مىدهد هنگامى که مردید و خاک و استخوانهایى (پوسیده) شدید، بار دیگر (از قبرها) بیرون آورده مىشوید؟! (35)
هیهات، هیهات از این وعدههایى که به شما داده مىشود! (36)
مسلما غیر از این زندگى دنیاى ما، چیزى در کار نیست; پیوسته گروهى از ما مىمیریم، و نسل دیگرى جاى ما را مىگیرد; و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد! (37)
او فقط مردى دروغگوست که بر خداافترا بسته; و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!» (38)
(پیامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهاى آنان یارى کن!» (39)
خداوند) فرمود: «بزودى از کار خود پشیمان خواهند شد! (اما زمانى که دیگر سودى به حالشان ندارد.)» (40)
سرانجام صیحه آسمانى آنها را بحق فرو گرفت; و ما آنها را همچون خاشاکى بر سیلاب قرار دادیم; دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)! (41)
سپس اقوام دیگرى را پس از آنها پدید آوردیم. (42)
هیچ ابمتى بر اجل و سر رسید حتمى خود پیشى نمىگیرد، و از آن تاخیر نیز نمىکند. (43)
سپس رسولان خود را یکى پس از دیگرى فرستادیم; هر زمان رسولى براى (هدایت) قومى مىآمد، او را تکذیب مىکردند; ولى ما این امتهاى سرکش را یکى پس از دیگرى هلاک نمودیم، و آنها را احادیثى قرار دادیم (چنان محو شدند که تنها نام و گفتگویى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى که ایمان نمىآورند! (44)
سپس موسى و برادرش هارون را با آیات خود و دلیلى روشن فرستادیم... (45)
بسوى فرعون و اطرافیان اشرافى او; اما آنها تکبر کردند، و آنها مردمى برترىجوى بودند. (46)
آنها گفتند: «آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالى که قوم آنها بردگان ما هستند؟!» (47)
(آرى،) آنها این دو را تکذیب کردند; و سرانجام همگى هلاک شدند. (48)
و ما به موسى کتاب (آسمانى) دادیم; شاید آنان ( بنى اسرائیل) هدایت شوند. (49)
و ما فرزند مریم ( عیسى) و مادرش را آیت و نشانهاى قرار دادیم; و آنها را در سرزمین مرتفعى که داراى امنیت و آب جارى بود جاى دادیم. (50)
اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید، و عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام مىدهید آگاهم. (51)
و این امت شما امت واحدى است; و من پروردگار شما هستم; پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! (52)
اما آنها کارهاى خود را در میان خویش به پراکندگى کشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند; (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! (53)
آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى (که مرگشان فرا رسد یا گرفتار عذاب الهى شوند). (54)
آنها گمان مىکنند اموال و فرزندانى که بعنوان کمک به آنان مىدهیم... (55)
براى این است که درهاى خیرات را با شتاب به روى آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمىفهمند (که این وسیله امتحانشان است). (56)
مسلما کسانى که از خوف پروردگارشان بیمناکند، (57)
و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان مىآورند، (58)
و آنها که به پروردگارشان شرک نمىورزند، (59)
و آنها که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با این حال، دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمىگردند، (60)
(آرى) چنین کسانى در خیرات سرعت مىکنند و از دیگران پیشى مىگیرند (و مشمول عنایات ما هستند). (61)
و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمىکنیم; و نزد ما کتابى است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن مىگوید; و به آنان هیچ ستمى نمىشود. (62)
ولى دلهاى آنها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بىخبرى فرورفته; و اعمال (زشت) دیگرى جز این دارند که پیوسته آن را انجام مىدهند... (63)
تا زمانى که متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازیم; در این هنگام، نالههاى دردناک و استغاثهآمیز سرمىدهند! (64)
(اما به آنها گفته مىشود:) امروز فریاد نکنید، زیرا از سوى ما یارى نخواهید شد! (65)
(آیا فراموش کردهاید که) در گذشته آیات من پیوسته بر شما خوانده مىشد; اما شما اعراض کرده به عقب بازمىگشتید؟! (66)
در حالى که در برابر او (پیامبر) استکبار مىکردید، و شبها در جلسات خود به بدگویى مىپرداختید؟! (67)
آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند، یا اینکه چیزى براى آنان آمده که براى نیاکانشان نیامده است؟! (68)
یا اینکه پیامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نیستند)، از این رو او را انکار مىکنند؟! (69)
یا مىگویند او دیوانه است؟! ولى او حق را براى آنان آورده; اما بیشترشان از حق کراهت دارند (و گریزانند). (70)
و اگر حق از هوسهاى آنها پیروى کند، آسمانها و زمین و همه کسانى که در آنها هستند تباه مىشوند! ولى ما قرآنى به آنها دادیم که مایه یادآورى (و عزت و شرف) براى آنهاست، اما آنان از (آنچه مایه) یادآوریشان (است) رویگردانند! (71)
یا اینکه تو از آنها مزد و هزینهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى؟ با اینکه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترین روزى دهندگان است! (72)
بطور قطع و یقین، تو آنان را به راه راست دعوت مىکنى. (73)
اما کسانى که به آخرت ایمان ندارند از این راه منحرفند! (74)
و اگر به آنان رحم کنید و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمىشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت مىورزند و (در این وادى) سرگردان مىمانند! (75)
ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم (تا بیدار شوند)، اما آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع کردند، و نه به درگاهش تضرع مىکنند! (76)
(این وضع همچنان ادامه مىیابد) تا زمانى که درى از عذاب شدید به روى آنان بگشاییم، (و چنان گرفتار مىشوند که) ناگهان بکلى مایوس گردند. (77)
و او کسى است که براى شما گوش و چشم و قلب (عقل) ایجاد کرد; اما کمتر شکر او را بجا مىآورید. (78)
و او کسى است که شما را در زمین آفرید; و به سوى او محشور مىشوید! (79)
و او کسى است که زنده مىکند و مىمیراند; و رفت و آمد شب و روز از آن اوست; آیا اندیشه نمىکنید؟! (80)
(نه،) بلکه آنان نیز مثل آنچه پیشینیان گفته بودند گفتند. (81)
آنها گفتند: «آیا هنگامى که مردیم و خاک و استخوانهایى (پوسیده) شدیم، آیا بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟! (82)
این وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده; این فقط افسانههاى پیشینیان است!» (83)
بگو: «زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مىدانید؟!» (84)
بزودى (در پاسخ تو) مىگویند: «همه از آن خداست!» بگو: «آیا متذکر نمىشوید؟!» (85)
بگو: «چه کسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟» (86)
بزودى خواهند گفت: «همه اینها از آن خداست!» بگو: «آیا تقوا پیشه نمىکنید (و از خدا نمىترسید و دست از شرک برنمىدارید)؟!» (87)
بگو: «اگر مىدانید، چه کسى حکومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مىدهد، و نیاز به پناهدادن ندارد؟!» (88)
خواهند گفت: «(همه اینها) از آن خداست» بگو: «با این حال چگونه مىگویید سحر شدهاید (و این سخنان سحر و افسون است)؟!» (89)
نه، (واقع این است که) ما حق را براى آنها آوردیم; و آنان دروغ مىگویند! (90)
خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نکرده; و معبود دیگرى با او نیست; که اگر چنین مىشد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره مىکردند و بعضى بر بعضى دیگر برترى مىجستند (و جهان هستى به تباهى کشیده مىشد); منزه است خدا از آنچه آنان توصیف مىکنند! (91)
او داناى نهان و آشکار است; پس برتر است از آنچه براى او همتا قرار مىدهند! (92)
بگو: «پروردگار من! اگر عذابهایى را که به آنان وعده داده مىشود به من نشان دهى (و در زندگیم آن را ببینم)... (93)
پروردگار من! مرا (در این عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!» (94)
و ما تواناییم که آنچه را به آنها وعده مىدهیم به تو نشان دهیم! (95)
بدى را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدى را به نیکى ده)! ما به آنچه توصیف مىکنند آگاهتریم! (96)
و بگو: «پروردگارا! از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم! (97)
و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) -اى پروردگار من- به تو پناه مىبرم!» (98)
(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مىگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! (99)
شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگویند:) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مىگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند! (100)
هنگامى که در «صور» دمیده شود، هیچ یک از پیوندهاى خویشاوندى میان آنها در آن روز نخواهد بود; و از یکدیگر تقاضاى کمک نمىکنند (چون کارى از کسى ساخته نیست)! (101)
و کسانى که وزنه اعمالشان سنگین است، همان رستگارانند! (102)
و آنان که وزنه اعمالشان سبک باشد، کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند! (103)
شعلههاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهایشان نواخته مىشود; و در دوزخ چهرهاى عبوس دارند. (104)
(به آنها گفته مىشود:) آیا آیات من بر شما خوانده نمىشد، پس آن را تکذیب مىکردید؟! (105)
مىگویند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چیره شد، و ما قوم گمراهى بودیم! (106)
پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب)!» (107)
(خداوند) مىگوید: «دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید! (108)
(فراموش کردهاید) گروهى از بندگانم مىگفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم; ما را ببخش و بر ما رحم کن; و تو بهترین رحم کنندگانى! (109)
اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل کردند; و شما به آنان مىخندیدید! (110)
ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم; آنها پیروز و رستگارند!» (111)
(خداوند) مىگوید: «چند سال در روى زمین توقف کردید؟» (112)
(در پاسخ) مىگویند: «تنها به اندازه یک روز، یا قسمتى از یک روز! از آنها که مىتوانند بشمارند بپرس!» (113)
مىگوید: «(آرى،) شما مقدار کمى توقف نمودید اگر مىدانستید!» (114)
آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوى ما باز نمىگردید؟ (115)
پس برتر است خداوندى که فرمانرواى حق است (از اینکه شما را بىهدف آفریده باشد)! معبودى جز او نیست; و او پروردگار عرش کریم است! (116)
و هر کس معبود دیگرى را با خدا بخواند -و مسلما هیچ دلیلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود; یقینا کافران رستگار نخواهند شد! (117)
و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن; و تو بهترین رحم کنندگانى! (118)
سورة الحج 22
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمى است! (1)
روزى که آن را مىبینید، (آنچنان وحشت سراپاى همه را فرامىگیرد که) هر مادر شیردهى، کودک شیرخوارش را فراموش مىکند; و هر باردارى جنین خود را بر زمین مىنهد; و مردم را مست مىبینى، در حالى که مست نیستند; ولى عذاب خدا شدید است! (2)
گروهى از مردم، بدون هیچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمىخیزند; و از هر شیطان سرکشى پیروى مىکنند. (3)
بر او نوشته شده که هر کس ولایتش را بر گردن نهد، بطور مسلم گمراهش مىسازد، و به آتش سوزان راهنماییش مىکند! (4)
اى مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» ( چیزى شبیه گوشت جویده شده)، که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل; تا براى شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنینهایى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم (مادران) قرارمىدهیم; (و آنچه را بخواهیم ساقظ مىکنیم;)بعد شما را بصورت طفل بیرون مىآوریم; سپس هدف این است که به حد رشد وبلوغ خویش برسید. در این میان بعضى از شما مىمیرند; و بعضى آن قدر عمر مىکنند که به بدترین مرحله زندگى (و پیرى) مىرسند; آنچنان که بعد از علم و آگاهى، چیزى نمىدانند! (از سوى دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده مىبینى، اما هنگامى که آب باران بر آن فرو مىفرستیم، به حرکت درمىآید و مىروید; و از هر نوع گیاهان زیبا مىرویاند! (5)
این بخاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است; و اوست که مردگان را زنده مىکند; و بر هر چیزى تواناست. (6)
و اینکه رستاخیز آمدنى است، و شکى در آن نیست; و خداوند تمام کسانى را که در قبرها هستند زنده مىکند. (7)
و گروهى از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مىکنند! (8)
آنها با تکبر و بىاعتنایى (نسبت به سخنان الهى)، مىخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براى آنان در دنیا رسوایى است; و در قیامت، عذاب سوزان به آنها مىچشانیم! (9)
(و به آنان مىگوییم:) این در برابر چیزى است که دستهایتان از پیش براى شما فرستاده; و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمىکند! (10)
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است); همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مىکنند; اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به کفر رومىآورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را; و این همان خسران و زیان آشکار است! (11)
او جز خدا کسى را مىخواند که نه زیانى به او مىرساند، و نه سودى; این همان گمراهى بسیار عمیق است. (12)
او کسى را مىخواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است; چه بد مولا و یاورى، و چه بد مونس و معاشرى! (13)
خداوند کسانى را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهایى از بهشت وارد مىکند که نهرها زیر درختانش جارى است; (آرى،) خدا هر چه را اراده کند انجام مىدهد! (14)
هر کس گمان مىکند که خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نخواهد کرد (و از این نظر عصبانى است، هر کارى از دستش ساخته است بکند)، ریسمانى به سقف خانه خود بیاویزد، و خود را حلق آویز و نفس خود را قطع کند (و تا لبه پرتگاه مرگ پیش رود); ببیند آیا این کار خشم او را فرو مىنشاند؟! (15)
این گونه ما آن ( قرآن) را بصورت آیات روشنى نازل کردیم; و خداوند هر کس را بخواهد هدایت مىکند. (16)
مسلما کسانى که ایمان آوردهاند، و یهود و صابئان ( ستارهپرستان) و نصارى و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنان روز قیامت داورى مىکند; (و حق را از باطل جدا مىسازد;) خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز آگاه) است. (17)
آیا ندیدى که تمام کسانى که در آسمانها و کسانى که در زمینند براى خدا سجده مىکنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان، و بسیارى از مردم! اما بسیارى (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمى است; و هر کس را خدا خوار کند، کسى او را گرامى نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مىدهد! (18)
اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند; کسانى که کافر شدند، لباسهایى از آتش براى آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته مىشود; (19)
آنچنان که هم درونشان با آن آب مىشود، و هم پوستهایشان. (20)
و براى آنان گرزهایى از آهن (سوزان) است. (21)
هر گاه بخواهند از غم و اندوههاى دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند; و (به آنان گفته مىشود:) بچشید عذاب سوزان را! (22)
خداوند کسانى را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهایى از بهشت وارد مىکند که از زیر درختانش نهرها جارى است; آنان با دستبندهایى از طلا و مروارید زینت مىشوند; و در آنجا لباسهایشان از حریر است. (23)
و بسوى سخنان پاکیزه هدایت مىشوند، و به راه خداوند شایسته ستایش، راهنمایى مىگردند. (24)
کسانى که کافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنین) از مسجد الحرام، که آن را براى همه مردم، برابر قرار دادیم، چه کسانى که در آنجا زندگى مىکنند یا از نقاط دور وارد مىشوند (،مستحق عذابى دردناکند); و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناک به او مىچشانیم! (25)
(به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند; و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعکنندگان و سجودکنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز! (26)
و مردم را دعوت عمومى به حج کن; تا پیاده و سواره بر مرکبهاى لاغر از هر راه دورى بسوى تو بیایند... (27)
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند; و در ایام معینى نام خدا را، بر چهارپایانى که به آنان داده است، (به هنگام قربانىکردن) ببرند; پس از گوشت آنها بخورید; و بینواى فقیر را نیز اطعام نمایید! (28)
سپس، باید آلودگیهایشان را برطرف سازند; و به نذرهاى خود وفا کنند; و بر گرد خانه گرامى کعبه، طواف کنند. (29)
(مناسک حج) این است! و هر کس برنامههاى الهى را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براى او بهتر است! و چهارپایان براى شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مىشود. از پلیدیهاى بتها اجتناب کنید! و از سخن باطل بپرهیزید! (30)
(برنامه و مناسک حج را انجام دهید) در حالى که همگى خالص براى خدا باشد!هیچ گونه همتایى براى او قائل نشوید! و هر کس همتایى براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوب کرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مىربایند; و یا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مىکند! (31)
این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست. (32)
در آن (حیوانات قربانى)، منافعى براى شماست تا زمان معینى( روز ذبح آنها) سپس محل آن، خانه قدیمى و گرامى (کعبه) است. (33)
براى هر امتى قربانگاهى قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپایانى که به آنان روزى دادهایم ببرند، و خداى شما معبود واحدى است; در برابر (فرمان) او تسلیم شوید و بشارت ده متواضعان و تسلیمشوندگان را. (34)
همانها که چون نام خدا برده مىشود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) مىگردد; و شکیبایان در برابر مصیبتهایى که به آنان مىرسد; و آنها که نماز را برپا مىدارند، و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند. (35)
و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار دادیم; در آنها براى شما خیر و برکت است; نام خدا را (هنگام قربانى کردن) در حالى که به صف ایستادهاند بر آنها ببرید; و هنگامى که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخورید، و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید! این گونه ما آنها را مسخرتان ساختیم، تا شکر خدا را بجا آورید. (36)
نه گوشتها و نه خونهاى آنها، هرگز به خدا نمىرسد. آنچه به او مىرسد، تقوا و پرهیزگارى شماست. این گونه خداوند آنها را مسخر شما ساخته، تا او را بخاطر آنکه شما را هدایت کرده است بزرگ بشمرید; و بشارت ده نیکوکاران را! (37)
خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند; خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد! (38)
به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است; چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند; و خدا بر یارى آنها تواناست. (39)
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه مىگفتند: «پروردگار ما، خداى یکتاست!» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مىشود، ویران مىگردد! و خداوند کسانى را که یارى او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یارى مىکند; خداوند قوى و شکست ناپذیر است. (40)
همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مىدارند، و زکات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند، و پایان همه کارها از آن خداست! (41)
اگر تو را تکذیب کنند، (امر تازهاى نیست;) پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند. (42)
و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط; (43)
و اصحاب مدین (قوم شعیب); و نیز موسى (از سوى فرعونیان) تکذیب شد; اما من به کافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات کردم. دیدى چگونه (عمل آنها را)انکار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟! (44)
چه بسیار شهرها و آبادیهایى که آنها را نابود و هلاک کردیم در حالى که (مردمش) ستمگر بودند، بگونهاى که بر سقفهاى خود فروریخت! (نخست سقفها ویران گشت; و بعد دیوارها بر روى سقفها!) و چه بسیار چاه پر آب که بىصاحب ماند; و چه بسیار قصرهاى محکم و مرتفع! (45)
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند; یا گوشهاى شنوایى که با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست کور مىشود. (46)
آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مىکنند; در حالى که خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد! و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما مىشمرید! (47)
و چه بسیار شهرها و آبادیهایى که به آنها مهلت دادم، در حالى که ستمگر بودند; (اما از این مهلت براى اصلاح خویش استفاده نکردند.) سپس آنها را مجازات کردم; و بازگشت، تنها بسوى من است! (48)
بگو: «اى مردم! من براى شما بیمدهنده آشکارى هستم! (49)
آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزى پر ارزشى براى آنهاست! (50)
و آنها که در (محو) آیات ما تلاش کردند، و چنین مىپنداشتند که مىتوانند بر اراده حتمى ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!» (51)
هیچ پیامبرى را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو مىکرد (و طرحى براى پیشبرد اهداف الهى خود مىریخت)، شیطان القائاتى در آن مىکرد; اما خداوند القائات شیطان را از میان مىبرد، سپس آیات خود را استحکام مىبخشید; و خداوند علیم و حکیم است. (52)
هدف این بود که خداوند القاى شیطان را آزمونى قرار دهد براى آنها که در دلهایشان بیمارى است، و آنها که سنگدلند; و ظالمان در عداوت شدید دور از حق قرار گرفتهاند! (53)
و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقى است از سوى پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد; و خداوند کسانى را که ایمان آوردند، بسوى صراط مستقیم هدایت مىکند. (54)
کافران همواره در باره قرآن در شک هستند، تا آنکه روز قیامت بطور ناگهانى فرارسد، یا عذاب روز عقیم ( روزى که قادر بر جبران گذشته نیستند) به سراغشان آید! (55)
حکومت و فرمانروایى در آن روز از آن خداست; و میان آنها داورى مىکند: کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، در باغهاى پرنعمت بهشتند; (56)
و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، عذاب خوارکنندهاى براى آنهاست! (57)
و کسانى که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعى از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزى نیکویى مىدهد; که او بهترین روزىدهندگان است! (58)
خداوند آنان را در محلى وارد مىکند که از آن خشنود خواهند بود; و خداوند دانا و بردبار است. (59)
(آرى،) مطلب چنین است! و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده مجازات کند، سپس مورد تعدى قرار گیرد، خدا او را یارى خواهد کرد; یقینا خداوند بخشنده و آمرزنده است! (60)
این (وعده نصرت الهى) بخاطر آن است (که او بر هر چیز قادر است; خداوندى) که شب را در روز، و روز را در شب داخل مىکند; و خداوند شنوا و بیناست! (61)
این بخاطر آن است که خداوند حق است; و آنچه را غیر از او مىخوانند باطل است; و خداوند بلندمقام و بزرگ است! (62)
آیا ندیدى خداوند از آسمان، آبى فرستاد، و زمین (بر اثر آن) سرسبز و خرم مىگردد؟! و خداوند لطیف و آگاه است. (63)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست; و خداوند بىنیاز، و شایسته هر گونه ستایش است! (64)
آیا ندیدى که خداوند آنچه را در زمین است مسخر شما کرد; و (نیز) کشتیهایى را که به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت مىکنند; و آسمان ( کرات و سنگهاى آسمانى) را نگه مىدارد، تا جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است! (65)
و او کسى است که شما را زنده کرد، سپس مىمیراند، بار دیگر زنده مىکند، اما این انسان بسیار ناسپاس است. (66)
براى هر امتى عبادتى قرار دادیم، تا آن عبادت را (در پیشگاه خدا) انجام دهند; پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند! بسوى پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار دارى (و راه راست همین است که تو مىپویى). (67)
و اگر آنان با تو به جدال برخیزند، بگو: «خدا از کارهایى که شما انجام مىدهید آگاهتر است! (68)
و خداوند در روز قیامت، میان شما در آنچه اختلاف مىکردید، داورى مىکند!» (69)
آیا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مىداند؟! همه اینها در کتابى ثبت است (همان کتاب علم بىپایان پروردگار); و این بر خداوند آسان است! (70)
آنها غیر از خداوند، چیزهایى را مىپرستند که او هیچ گونه دلیلى بر آن نازل نکرده است، و چیزهایى را که علم و آگاهى به آن ندارند! و براى ستمگران، یاور و راهنمایى نیست! (71)
و هنگامى که آیات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهره کافران آثار انکار مشاهده مىکنى، آنچنان که نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانى که آیات ما را بر آنها میخوانند حمله کنند! بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ همان آتش سوزنده ( دوزخ) که خدا به کافران وعده داده; و بد سرانجامى است!» (72)
اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مىخوانید، هرگز نمىتوانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزى از آنها برباید، نمىتوانند آن را باز پس گیرند! هم این طلبکنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم این عابدان، و هم آن معبودان)! (73)
خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند; خداوند قوى و شکستناپذیر است!(74)
خداوند از فرشتگان رسولانى برمىگزیند، و همچنین از مردم; خداوند شنوا و بیناست! (75)
آنچه را در پیش روى آنها و پشت سر آنهاست مىداند; و همه امور بسوى خدا بازمىگردد. (76)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! رکوع کنید، و سجود بجا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید! (77)
و در راه خدا جهاد کنید، و حق جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختى بر شما قرار ندارد; از آیین پدرتان ابراهیم پیروى کنید; خداوند شما را در کتابهاى پیشین و در این کتاب آسمانى «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه یاور شایستهاى! (78)
سورة الانبیاء 21
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالى که در غفلتند و روى گردانند! (1)
هیچ یادآورى تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنها نمىآید، مگر آنکه با بازى (و شوخى) به آن گوش مىدهند! (2)
این در حالى است که دلهایشان در لهو و بىخبرى فرو رفته است! و ستمگران پنهانى نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشرى همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر مىروید، با اینکه (چشم دارید و) مىبینید؟! (3)
(پیامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین، مىداند; و او شنوا و داناست!» (4)
آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحى نیست;) بلکه خوابهایى آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته; نه، بلکه او یک شاعر است! (اگر راست مىگوید) باید معجزهاى براى ما بیاورد; همان گونه که پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!» (5)
تمام آبادیهایى که پیش از اینها هلاک کردیم (تقاضاى معجزات گوناگون کردند،و خواسته آنان عملى شد، ولى) هرگز ایمان نیاوردند; آیا اینها ایمان مىآورند؟! (6)
ما پیش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مىکردیم، نفرستادیم! (همه انسانبودند، و از جنس بشر!) اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید. (7)
آنان را پیکرهایى که غذا نخورند قرار ندادیم! عمر جاویدان هم نداشتند! (8)
سپس وعدهاى را که به آنان داده بودیم، وفا کردیم! آنها و هر کس را که مىخواستیم (از چنگ دشمنانشان) نجات دادیم; و مسرفان را هلاک نمودیم! (9)
ما بر شما کتابى نازل کردیم که وسیله تذکر (و بیدارى) شما در آن است! آیا نمىفهمید؟! (10)
چه بسیار آبادیهاى ستمگرى را در هم شکستیم; و بعد از آنها، قوم دیگرى روى کار آوردیم! (11)
هنگامى که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (12)
(گفتیم:) فرار نکنید; و به زندگى پر ناز و نعمت، و به مسکنهاى پر زرق و برقتان بازگردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم بازگردانید)! (13)
گفتند: «اى واى بر ما! به یقین ما ستمگر بودیم!» (14)
و همچنان این سخن را تکرار مىکردند، تا آنها را درو کرده و خاموش ساختیم! (15)
ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم! (16)
(بفرض محال) اگر مىخواستیم سرگرمى انتخاب کنیم، چیزى متناسب خود انتخابمىکردیم! (17)
بلکه ما حق را بر سر باطل مىکوبیم تا آن را هلاک سازد; و این گونه، باطل محو و نابود مىشود! اما واى بر شما از توصیفى که (درباره خدا و هدف آفرینش)مىکنید! (18)
از آن اوست آنان که در آسمانها و زمینند! و آنها که نزد اویند ( فرشتگان) هیچ گاه از عبادتش استکبار نمىورزند، و هرگز خسته نمىشوند. (19)
(تمام) شب و روز را تسبیح مىگویند; و سست نمىگردند. (20)
آیا آنها خدایانى از زمین برگزیدند که (خلق مىکنند و) منتشر مىسازند؟! (21)
اگر در آسمان و زمین، جز «الله» خدایان دیگرى بود، فاسد مىشدند (و نظام جهان به هم مىخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفى که آنها مىکنند! (22)
هیچ کس نمىتواند بر کار او خرده بگیرد; ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است! (23)
آیا آنها معبودانى جز خدا برگزیدند؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید! این سخن کسانى است که با من هستند، و سخن کسانى ( پیامبرانى) است که پیش از من بودند!» اما بیشتر آنها حق را نمىدانند; و به همین دلیل (از آن) روى گردانند. (24)
ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: «معبودى جز من نیست; پس تنها مرا پرستش کنید.» (25)
آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب کرده است»! او منزه است (از این عیب و نقص); آنها ( فرشتگان) بندگان شایسته اویند. (26)
هرگز در سخن بر او پیشى نمىگیرند; و (پیوسته) به فرمان او عمل مىکنند. (27)
او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آنها را مىداند; و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىکنند; و از ترس او بیمناکند. (28)
و هر کس از آنها بگوید: «من جز خدا، معبودى دیگرم»، کیفر او را جهنم مىدهیم! و ستمگران را این گونه کیفر خواهیم داد. (29)
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم; و هر چیز زندهاى را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمىآورند؟! (30)
و در زمین، کوههاى ثابت و پابرجایى قرار دادیم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درهها و راههایى قرار دادیم تا هدایت شوند! (31)
و آسمان را سقف محفوظى قرار دادیم; ولى آنها از آیات آن روىگردانند. (32)
او کسی است که شب و روز خورشید و ماه را آفرید; هر یک در مداری در حرکتند! (33)
پیش از تو (نیز) براى هیچ انسانى جاودانگى قرار ندادیم; (وانگهى آنها که انتظار مرگ تو را مىکشند،) آیا اگر تو بمیرى، آنان جاوید خواهند بود؟! (34)
هر انسانى طعم مرگ را مىچشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مىکنیم; و سرانجام بسوى ما بازگردانده مىشوید! (35)
هنگامى که کافران تو را مىبینند، کارى جز استهزا کردن تو ندارند; (و مىگویند:) آیا این همان کسى است که سخن از خدایان شما مىگوید؟! در حالى که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار مىکنند. (36)
(آرى،) انسان از عجله آفریده شده; ولى عجله نکنید; بزودى آیاتم را به شما نشان خواهم داد! (37)
آنها مىگویند: «اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) کى فرا مىرسد؟!» (38)
ولى اگر کافران مىدانستند زمانى که (فرا مىرسد) نمىتوانند شعلههاى آتش را از صورت و از پشتهاى خود دور کنند، و هیچ کس آنان را یارى نمىکند (این قدر درباره قیامت شتاب نمىکردند)! (39)
(آرى، این مجازات الهى) بطور ناگهانى به سراغشان مىآید و مبهوتشان مىکند; آنچنان که توانایى دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمىشود! (40)
(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند; اما سرانجام، آنچه را استهزا مىکردند دامان مسخرهکنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم کوبید)! (41)
بگو: «چه کسى شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه مىدارد؟!» ولى آنان از یاد پروردگارشان روىگردانند! (42)
آیا آنها خدایانى دارند که مىتوانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (این خدایان ساختگى، حتى) نمىتوانند خودشان را یارى دهند (تا چه رسد به دیگران); و نه از ناحیه ما با نیرویى یارى مىشوند! (43)
ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختیم، تا آنجا که عمر طولانى پیدا کردند (و مایه غرور و طغیانشان شد); آیا نمىبینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) مىکاهیم؟! آیا آنها غالبند (یا ما)؟! (44)
بگو: «من تنها بوسیله وحى شما را انذار مىکنم!» ولى آنها که گوشهایشان کر است، هنگامى که انذار مىشوند، سخنان را نمىشنوند! (45)
اگر کمترین عذاب پروردگارت به آنان برسد، فریادشان بلند مىشود که: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بودیم!» (46)
ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مىکنیم; پس به هیچ کس کمترین ستمى نمىشود; و اگر بمقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد، ما آن را حاضر مىکنیم; و کافى است که ما حسابکننده باشیم! (47)
ما به موسى و هارون، «فرقان» ( وسیله جدا کردن حق از باطل) و نور، و آنچه مایه یادآورى براى پرهیزگاران است، دادیم. (48)
همانان که از پروردگارشان در نهان مىترسند، و از قیامت بیم دارند! (49)
و این (قرآن) ذکر مبارکى است که (بر شما) نازل کردیم; آیا شما آن را انکار مىکنید؟! (50)
ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم; و از (شایستگى) او آگاه بودیم... (51)
آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمههاى بىروح چیست که شما همواره آنها را پرستش مىکنید؟!» (52)
گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت مىکنند.» (53)
گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشکارى بودهاید!» (54)
گفتند: «آیا مطلب حقى براى ما آوردهاى، یا شوخى مىکنى؟!» (55)
گفت: «(کاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را ایجاد کرده; و من بر این امر، از گواهانم! (56)
و به خدا سوگند، در غیاب شما، نقشهاى براى نابودى بتهایتان مىکشم!» (57)
سرانجام (با استفاده از یک فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه کرد; شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند)! (58)
(هنگامى که منظره بتها را دیدند،) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده، قطعا از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!» (59)
(گروهى) گفتند: «شنیدیم نوجوانى از (مخالفت با) بتها سخن مىگفت که او را ابراهیم مىگویند.» (60)
(جمعیت) گفتند: «او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، تا گواهى دهند!» (61)
(هنگامى که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کردهاى، اى ابراهیم؟! سذللّه (62)
گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسید اگر سخن مىگویند!» (63)
آنها به وجدان خویش بازگشتند; و (به خود) گفتند: «حقا که شما ستمگرید!» (64)
سپس بر سرهایشان واژگونه شدند; (و حکم وجدان را بکلى فراموش کردند و گفتند:) تو مىدانى که اینها سخن نمىگویند! (65)
(ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزى را مىپرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مىرساند! (نه امیدى به سودشان دارید، و نه ترسى از زیانشان!) (66)
اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستید! آیا اندیشه نمىکنید (و عقل ندارید)؟! (67)
گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یارى کنید، اگر کارى از شما ساخته است!» (68)
(سرانجام او را به آتش افکندند; ولى ما) گفتیم: «اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!» (69)
آنها مىخواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند; ولى ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم! (70)
و او و لوط را به سرزمین (شام) -که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم- نجات دادیم! (71)
و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وى بخشیدیم; و همه آنان را مردانى صالح قرار دادیم! (72)
و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مىکردند; و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم; و تنها ما را عبادت مىکردند. (73)
و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم; و از شهرى که اعمال زشت و کثیف انجام مىدادند، رهایى بخشیدیم; چرا که آنها مردم بد و فاسقى بودند! (74)
و او را در رحمت خود داخل کردیم; و او از صالحان بود. (75)
و نوح را (به یاد آور) هنگامى که پیش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاى او را مستجاب کردیم; و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم; (76)
و او را در برابر جمعیتى که آیات ما را تکذیب کرده بودند یارى دادیم; چرا که قوم بدى بودند; از این رو همه آنها را غرق کردیم! (77)
و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامى که درباره کشتزارى که گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داورى مىکردند; و ما بر حکم آنان شاهد بودیم. (78)
ما (حکم واقعى) آن را به سلیمان فهماندیم; و به هر یک از آنان (شایستگى) داورى، و علم فراوانى دادیم; و کوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختیم، که (همراه او) تسبیح (خدا) مىگفتند; و ما این کار را انجام دادیم! (79)
و ساختن زره را بخاطر شما به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند; آیا شکرگزار (این نعمتهاى خدا) هستید؟ (80)
و تندباد را مسخر سلیمان ساختیم، که بفرمان او بسوى سرزمینى که آن را پربرکت کرده بودیم جریان مىیافت; و ما از همه چیز آگاه بودهایم. (81)
و گروهى از شیاطین (را نیز مسخر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غواصى مىکردند; و کارهایى غیر از این (نیز) براى او انجام مىدادند; و ما آنها را (از سرکشى) حفظ مىکردیم! (82)
و ایوب را (به یاد آور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالى و مشکلات به من روى آورده; و تو مهربانترین مهربانانى!» (83)
ما دعاى او را مستجاب کردیم; و ناراحتیهایى را که داشت برطرف ساختیم; و خاندانش را به او بازگرداندیم; و همانندشان را بر آنها افزودیم; تا رحمتى از سوى ما و تذکرى براى عبادتکنندگان باشد. (84)
و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل را (به یاد آور) که همه از صابران بودند. (85)
و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم; چرا که آنها از صالحان بودند. (86)
و ذاالنون ( یونس) را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت; و چنین مىپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت; (اما موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بودم! » (87)
ما دعاى او را به اجابت رساندیم; و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم; و این گونه مؤمنان را نجات مىدهیم! (88)
و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا کن); و تو بهترین وارثانى!» (89)
ما هم دعاى او را پذیرفتیم، و یحیى را به او بخشیدیم; و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (باردارى) کردیم; چرا که آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خیر بسرعت اقدام مىکردند; و در حال بیم و امید ما را مىخواندند; و پیوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند. (90)
و به یاد آور زنى را که دامان خود را پاک نگه داشت; و ما از روح خود در او دمیدیم; و او و فرزندش ( مسیح) را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم! (91)
این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امت واحدى بودند (و پیرو یک هدف); و من پروردگار شما هستم; پس مرا پرستش کنید! (92)
(گروهى از پیروان ناآگاه آنها) کار خود را به تفرقه در میان خود کشاندند; (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمىگردند! (93)
و هر کس چیزى از اعمال شایسته بجا آورد، در حالى که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسى نخواهد شد; و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مىنویسیم. (94)
و حرام است بر شهرها و آبادیهایى که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند;) آنها هرگز باز نخواهند گشت! (95)
تا آن زمان که «یاجوج» و «ماجوج» گشوده شوند; و آنها از هر محل مرتفعى بسرعت عبور مىکنند. (96)
و وعده حق ( قیامت) نزدیک مىشود; در آن هنگام چشمهاى کافران از وحشت از حرکت بازمىماند; (مىگویند:) اى واى بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم; بلکه ما ستمکار بودیم! (97)
شما و آنچه غیر خدا مىپرستید، هیزم جهنم خواهید بود; و همگى در آن وارد مىشوید. (98)
اگر اینها خدایانى بودند، هرگز وارد آن نمىشدند! در حالى که همگى در آن جاودانه خواهند بود. (99)
براى آنان در آن ( دوزخ) نالههاى دردناکى است و چیزى نمىشنوند. (100)
(اما) کسانى که از قبل، وعده نیک از سوى ما به آنها داده شده ( مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته مىشوند. (101)
آنها صداى آتش دوزخ را نمىشوند; و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند. (102)
وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمىکند; و فرشتگان به استقبالشان مىآیند، (و مىگویند:) این همان روزى است که به شما وعده داده مىشد! (103)
در آن روز که آسمان را چون طومارى در هم مىپیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمىگردانیم; این وعدهاى است بر ما، و قطعا آن را انجام خواهیم داد. (104)
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد! سذللّه (105)
در این، ابلاغ روشنى است براى جمعیت عبادتکنندگان! (106)
ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم. (107)
بگو: «تنها چیزى که به من وحى مىشود این است که معبود شما خداى یگانه است; آیا (با این حال) تسلیم (حق) مىشوید؟ (و بتها را کنار مىگذارید؟)» (108)
اگر باز (روى گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر مىکنم; و نمىدانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده مىشود نزدیک است یا دور! (109)
او سخنان آشکار را مىداند، و آنچه را کتمان مىکنید (نیز) مىداند (و چیزى بر او پوشیده نیست)! (110)
و من نمىدانم شاید این آزمایشى براى شماست; و مایه بهرهگیرى تا مدتى (معین)! (111)
(و پیامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داورى فرما (و این طغیانگران را کیفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است که در برابر نسبتهاى نارواى شما، از او استمداد مىطلبم!»(112)
سورة طه 20
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طه (1)
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى! (2)
آن را فقط براى یادآورى کسانى که (از خدا) مىترسند نازل ساختیم. (3)
(این قرآن) از سوى کسى نازل شده که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است. (4)
همان بخشندهاى که بر عرش مسلط است. (5)
از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! (6)
اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى)، او اسرار -و حتى پنهانتر از آن- را نیز مىداند! (7)
او خداوندى است که معبودى جز او نیست; و نامهاى نیکوتر از آن اوست! (8)
و آیا خبر موسى به تو رسیده است؟ (9)
هنگامى که (از دور) آتشى مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکى) درنگ کنید که من آتشى دیدم! شاید شعلهاى از آن براى شما بیاورم; یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» (10)
هنگامى که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «اى موسى! (11)
من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوى» هستى! (12)
و من تو را (براى مقام رسالت) برگزیدم; اکنون به آنچه برتو وحى مىشود، گوش فراده! (13)
من «الله» هستم; معبودى جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را براى یاد من بپادار! (14)
بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! مىخواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعى و کوشش خود، جزا داده شود! (15)
پس مبادا کسى که به آن ایمان ندارد و از هوسهاى خویش پیروى مىکند، تو را از آن بازدارد; که هلاک خواهى شد! (16)
و آن چیست در دست راست تو، اى موسى؟! (17)
گفت: «این عصاى من است; بر آن تکیه مىکنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومىریزم; و مرا با آن کارها و نیازهاى دیگرى است. (18)
گفت: «اى موسى! آن را بیفکن.» (19)
پس موسى آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایى شد که به هر سو مىشتافت. (20)
گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمىگردانیم. (21)
و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بىعیب بیرون آید; این نشانه دیگرى (از سوى خداوند) است. (22)
تا از نشانههاى بزرگ خویش به تو نشان دهیم. (23)
اینک به سوى فرعون برو، که او طغیان کرده است.» (24)
(موسى) گفت: «پروردگارا! سینهام را گشاده کن; (25)
و کارم رابرایم آسان گردان! (26)
و گره از زبانم بگشاى; (27)
تا سخنان مرا بفهمند! (28)
و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده... (29)
برادرم هارون را! (30)
با او پشتم را محکم کن; (31)
و او را در کارم شریک ساز; (32)
تا تو را بسیار تسبیح گوییم; (33)
و تو را بسیار یاد کنیم; (34)
چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بودهاى!» (35)
فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد! (36)
و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساختیم... (37)
آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم... (38)
که: «او را در صندوقى بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبتى از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان ( علم) من، ساخته شوى (و پرورش یابى)! (39)
در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مىرفت و مىگفت: «آیا کسى را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت مىکند (و دایه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگین نگردد! و تو یکى (از فرعونیان) را کشتى; اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانى در میان مردم «مدین; سذللّه توقف نمودى; سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به این جا آمدى، اى موسى! (40)
و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41)
(اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهى نکنید! (42)
بسوى فرعون بروید; که طغیان کرده است! (43)
اما بنرمى با او سخن بگویید; شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد! (44)
(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این مىترسیم که بر ما پیشى گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد); یا طغیان کند (و نپذیرد)!» (45)
فرمود: «نترسید! من با شما هستم; (همه چیز را) مىشنوم و مىبینم! (46)
به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توئیم! بنى اسرائیل را با ما بفرست; و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروى مىکند! (47)
به ما وحى شده که عذاب بر کسى است که (آیات الهى را) تکذیب کند و سرپیچى نماید!» (48)
(فرعون) گفت: «پروردگار شما کیست، اى موسى؟!» (49)
گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده; سپس هدایت کرده است!» (50)
گفت: «پس تکلیف نسلهاى گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (51)
گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابى ثبت است; پروردگارم هرگز گمراه نمىشود، و فراموش نمىکند (و آنچه شایسته آنهاست به ایشان مىدهد)! (52)
همان خداوندى که زمین را براى شما محل آسایش قرار داد; و راههایى در آن ایجاد کرد; و از آسمان، آبى فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گیاهان را (از خاک تیره) برآوردیم. (53)
هم خودتان بخورید; و هم چهارپایانتان را در آن به چرا برید! مسلما در اینها نشانههاى روشنى براى خردمندان است! (54)
ما شما را از آن ( زمین) آفریدیم; و در آن بازمىگردانیم; و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون مىآوریم! (55)
ما همه آیات خود را به او نشان دادیم; اما او تکذیب کرد و سرباز زد! (56)
گفت: «اى موسى! آیا آمدهاى که با سحر خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنى؟! (57)
قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهیم آورد! هم اکنون (تاریخش را تعیین کن، و) موعدى میان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلف نکنیم; آن هم در مکانى که نسبت به همه یکسان باشد!» (58)
گفت: «میعاد ما و شما روز زینت ( روز عید) است; به شرط اینکه همه مردم ، هنگامى که روز، بالا مىآید، جمع شوند!» (59)
فرعون آن مجلس را ترک گفت; و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد; و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (60)
موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابى نابود مىسازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) مىشود!» (61)
آنها در میان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند; و مخفیانه و درگوشى با هم سخن گفتند. (62)
گفتند: «این دو (نفر) مسلما ساحرند! مىخواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند! (63)
اکنون که چنین است، تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید، و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید; امروز رستگارى از آن کسى است که برترى خود را اثبات کند! (64)
(ساحران) گفتند: «اى موسى! آیا تو اول (عصاى خود را) مىافکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم؟!» (65)
گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مىرسید که حرکت مىکند! (66)
موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)! (67)
گفتیم: «نترس! تو مسلما (پیروز و) برترى! (68)
و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساختهاند مىبلعد! آنچه ساختهاند تنها مکر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» (69)
(موسى عصاى خود را افکند، و آنچه را که آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم!» (70)
(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع مىکنم; و شما را از تنههاى نخل به دار مىآویزم; و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» (71)
گفتند: «سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، مقدم نخواهیم داشت! هر حکمى مىخواهى بکن; تو تنها در این زندگى دنیا مىتوانى حکم کنى! (72)
ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى ببخشاید; و خدا بهتر و پایدارتر است!» (73)
هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست; در آن جا، نه مىمیرد و نه زندگى مىکند! (74)
و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانى درجات عالى دارند.. . (75)
باغهاى جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، در حالى که همیشه در آن خواهند بود; این است پاداش کسى که خود را پاک نماید! (76)
ما به موسى وحى فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و براى آنها راهى خشک در دریا بگشا; که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهى ترسید، و نه از غرق شدن در دریا! سذللّه (77)
(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کردند; و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! (78)
فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدایت نکرد! (79)
اى بنى اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم; و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم; و «من» و «سلوى» بر شما نازل کردیم! (80)
بخوریداز روزیهاى پاکیزهاى که به شما دادهایم; و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب مىکند! (81)
و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، مىآمرزم! (82)
اى موسى! چه چیز سبب شد که از قومت پیشى گیرى، و (براى آمدن به کوه طور)عجله کنى؟! (83)
عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پى منند; و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى! سذللّه (84)
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامرى آنها را گمراه ساخت!» (85)
موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویى به شما نداد؟! آیا مدت جدایى من از شما به طول انجامید، یا مىخواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!» (86)
گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلف نکردیم; بلکه مقدارى از زیورهاى قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامرى اینچنین القا کرد... (87)
و براى آنان مجسمه گوسالهاى که صدایى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پدید آورد; و (به یکدیگر) گفتند: «این خداى شما، و خداى موسى است!» و او فراموش کرد (پیمانى را که با خدا بسته بود)! (88)
آیا نمىبینند که (این گوساله) هیچ پاسخى به آنان نمىدهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانى براى آنها نیست؟! (89)
و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتهاید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروى کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید!» (90)
ولى آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن مىگردیم (و به پرستش گوساله ادامه مىدهیم) تا موسى به سوى ما بازگردد!» (91)
(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى که دیدى آنها گمراه شدند... (92)
از من پیروى نکردى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟!» (93)
(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ( اى برادر!) ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویى تو میان بنى اسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به کار نبستى!» (94)
(موسى رو به سامرى کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردى، اى سامرى؟!» (95)
گفت: «من چیزى دیدم که آنها ندیدند; من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هواى) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» (96)
(موسى) گفت: «برو، که بهره تو در زندگى دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگوئى سخللّهبا من تماس نگیر!» و تو میعادى (از عذاب خدا) دارى، که هرگز تخلف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش مىکردى! و ببین ما آن را نخست مىسوزانیم; سپس ذرات آن را به دریا مىپاشیم! (97)
معبود شما تنها خداوندى است که جز او معبودى نیست; و علم او همه چیز را فرا گرفته است! سذللّه (98)
این گونه بخشى از اخبار پیشین را براى تو بازگو مىکنیم; و ما از نزد خود، ذکر (و قرآنى) به تو دادیم! (99)
هر کس از آن روى گردان شود، روز قیامت بار سنگینى (از گناه و مسؤولیت) بر دوش خواهد داشت! (100)
در حالى که جاودانه در آن خواهند ماند; و بد بارى است براى آنها در روز قیامت! (101)
همان روزى که در «صور» دمیده مىشود; و مجرمان را با بدنهاى کبود، در آن روز جمع مىکنیم! (102)
آنها آهسته با هم گفتگو مىکنند; (بعضى مىگویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف کردید! (و نمىدانند چقدر طولانى بوده است!) (103)
ما به آنچه آنها مىگویند آگاهتریم، هنگامى که نیکوروشترین آنها مىگوید:«شما تنها یک روز درنگ کردید!» (104)
و از تو درباره کوهها سؤال مىکنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى کرده) برباد مىدهد! (105)
سپس زمین را صاف و هموار و بىآب و گیاه رها مىسازد... (106)
به گونهاى که در آن، هیچ پستى و بلندى نمىبینى!» (107)
در آن روز، همه از دعوت کننده الهى پیروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمىخیزند); و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مىشود; و جز صداى آهسته چیزى نمىشنوى! (108)
در آن روز، شفاعت هیچ کس سودى نمىبخشد، جز کسى که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است. (109)
آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشتهاند مىداند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند! (110)
و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حى قیوم، خاضع مىشود; و مایوس (و زیانکار) است آن که بار ستمى بر دوش دارد! (111)
(اما) آن کس که کارهاى شایسته انجام دهد، در حالى که مؤمن باشد، نه از ظلمى مىترسد، و نه از نقصان حقش. (112)
و این گونه آن را قرآنى عربى ( فصیح و گویا) نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند; یا براى آنان تذکرى پدید آورد! (113)
پس بلندمرتبه است خداوندى که سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود; و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» (114)
پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم; اما او فراموش کرد; و عزم استوارى براى او نیافتیم! (115)
و به یاد آور هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» همگى سجده کردند; جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)! (116)
پس گفتیم: «اى آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند; که به زحمت و رنج خواهى افتاد! (117)
(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزیتش) براى تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد; (118)
و در آن تشنه نمىشوى، و حرارت آفتاب آزارت نمىدهد!» (119)
ولى شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاوید، و ملکى بىزوال راهنمایى کنم؟!» (120)
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى کرد، و از پاداش او محروم شد! (121)
سپس پروردگارش او را برگزید، و توبهاش را پذیرفت، و هدایتش نمود. (122)
(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولى هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروى کند، نه گمراه مىشود، و نه در رنج خواهد بود! (123)
و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!» (124)
مىگوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردى؟! من که بینا بودم!» (125)
مىفرماید: «آن گونه که آیات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى; امروز نیز تو فراموش خواهى شد!» (126)
و این گونه جزا مىدهیم کسى را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است! (127)
آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از نسلهاى پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه مىروند! مسلما در این امر، نشانههاى روشنى براى خردمندان است. (128)
و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مىگرفت! (129)
پس در برابر آنچه مىگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور; و همچنین (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوى; باشد که (از الطاف الهى) خشنود شوى! (130)
و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، که به گروههایى از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههاى زندگى دنیاست; تا آنان را در آن بیازماییم; و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (131)
خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزى نمىخواهیم; (بلکه) ما به تو روزى مىدهیم; و عاقبت نیک براى تقواست! (132)
گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانهاى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد؟! (بگو:) آیا خبرهاى روشنى که در کتابهاى (آسمانى) نخستین بوده، براى آنها نیامد؟! (133)
اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابى هلاک مىکردیم، (در قیامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پیامبرى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم، پیش از آنکهذلیل و رسوا شویم!» (134)
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزى، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! اما بزودى مىدانید چه کسى از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسى هدایت یافته است! (135)