(1)سورة الفاتحة
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (1)
ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. (2)
(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته). (3)
(خداوندى که) مالک روز جزاست. (4)
(پروردگارا!) تنها تو را مىپرستیم; و تنها از تو یارى مىجوییم. (5)
ما را به راه راست هدایت کن... (6)
راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى; نه کسانى که بر آنان غضب کردهاى; و نه گمراهان. (7)
بازیهای کامپیوتری
اطلاعات کامل و تکمیلی از بازی Pro Evolution Soccer 2008
جنگ PES و FIFA به اوج خود میرسد
اگه ممکنه یه بازی فکری و جذاب بهم معرفی کنید
کدهای تقلب تمام بازی های pc/ps1/ps2/xbox
!!!دانلود چند بازی با لینک مستقیم!!!
Ascension to the Throne 2007 Iso
تمامی بازی های زیبا فلش و جالب ویندوز ویستا برای کاربران ویندوز Xp
بازی بیسیار پر مهیج و اکشن Savage
بازی به سبک سه بعدی ( سوپر ماریو(
بازی سوپر ماریو را دانلود کنید
512 بازى آتارى 2600 قابل اجرا بر روی کامپیوتر
Serious Sam 3 در حال ساخت میباشد...
اولین اطلاعات از SC:Conviction
Wik And The Fable Of Souls یک بازی جالب
زیباترین بازی که تابحال انجام داده اید چیست؟؟؟
اطعمه نادره فی مملکت چین
مخبر بی بی سی بنام « Andrew Harding» در مورخه 23 سپتامبر سال 2006 در ساعت 11:30 دقیقه از شبکه رادیو 4 بی بی سی چنین گزارش داد: گرچه تو انگلستان رستوران چینی خیلیه و مشتریا می تونن غذایه دلخواه خودشونا تویه این رستورانا بخورن، اما اونی که توی عرضه اطعمه چینی تخصص داره، «شف» یا آشپز باشی داخل سرزمین چیننه و بس. وقتی برای تهیه این گزارش بیکی از این رستورانای چین رفتم، اولین چیزی که توجهمو جلب کرد وجود نوشابه ایی بود روی میز که گفتند نوشابهء آلت نرینه یا بقول عوام الناس «ابوالعباس» گوزنه. توی جمهوری خلق چین، مشتری این رستورانا بازاریای پول دارن! بهر حال پشت میزمون نشسیم و غذا را آوردن و چیدن روی میز: خوراکی بود خاکستری و براق. گارسن رستورانه که خواهری بود «لا محجبه» باسم «نانسی» گفت: فلان سگ روسی یه. پرسیدم: حتمآ سگش خیلی درشت بوده؟ خواهرک درجواب گفت: همین طوره. والا همچی «ابوالعباسی» (آلت نرینه) نداشت. سرم را بالا گرفتم و نگاهی به اطرافم انداختم: رستورانی بود خیلی دنج تویه یکی از کوچه پس کوچه های تاریک «پکن» یا «بژینگ» فعلی. بهر تقدیر، خواهر نانسی یک دست کامل از انواع اطعمهء نادره چینی را روی میز ما چید. وسط دیس تمساحی از هویج درست کرده بودن و اطعمه نادره را اطراف اون چیده بودن: نرینه یا همان «ابوالعباس» سگه را باضافه دنبلاناش برای دکور دو طرف قامت کشیده «ابوالعباس» سگه گذاشته بودن. در جوار این «ابوالعباس» چیزای دیگه هم دیده میشد که از نظر ما انگلیسیا شباهت زیادی داشت به کالباس نیمه خمیده خورد نکرده یه «سلامی». بعدش خواهر نانسی گفت: فلان خره. خیلی برای پوست خوبه. بعد نانسی با اشاره به خوراکای دیگه گفت: اینهم خوارک ماره. قوه باء را بکره یه مریخ میرسونه. علت هم اینه که مار دو تا «ابوالعباس» داره. چرا اینجور هاج و واج نگاه میکنی؟ حتمآ خبر نداشتی؟ جواب دادم : نه والله. این اولین باره که می شنفم. اونوقت خواهر «لامحجبه» مکتبی پیرو مارکس و مائو گفت: اینم که می بینی «ابوالعباس» قوچه. اینکه باندازه یه دسه بیله مال گابه. این یکی هم ماله «سیل» دریاییه که برای گردش خون و قلب و عروق محشره. بعد اشاره کرد به سه تا چیز طنابی شکل و گفت: اینا هم «ابوالعباس» گوزن منچوریه. مطلب دیگری که اضافه کرد این بود: دو نفر از مقامات عالیه جمهوری که همین حالا بالا سرتون تشتیف دارن، مشغول تناول انواع «نرینه آلاتند». در ضمن بدون که ما توی چین بهترین مطعم یا رستوران خوارک «ابوالعباسیم». بعد از شنیدن این مطلب، دوباره باطرافم نگاه کردم. دیدم که این رستوران بیشتر به استخر و سونا شباهت داره تا جایی دیگر. خواهر مکرمه هم مدعی شد که افرادی مثل ایشونا توی این مطعم بسبک فرانسوی ها «گارسن» نمیگن، میگن «متخصص تغدیه». بعد گفت: در ضمن توی این مطعم یا رستوران مشروبات الکلی زیاد مصرف نمیشه. فقط عوام الناس اند که میاند و سری بخمره می زنن و با آن دندان های خوشگلشون قهقه سر میدن و بعد کش و کش راهشانو میکشن و میرن خونه هاشون. وقتی صحبتش باینجا رسید، لیوانی حاوی عرق سگی روسی معروف به «ودکا» که مقداری خون گوزن توش ریخته بودن کف دسم گذاشت که راستش دستشاکوتاه کردم. میگفت منوی «ابوالعباسی» این مطعم را مردی باسم « Guo.Boiled » طراحی کرده. البته چینی ها خیلی به خوراک «ابوالعباس» برای فعال شدن فلانجاشون اعتقاد دارن. این شخص در حال حاضر 81 سال داره. وقتی بلوای سال 1949 علم شد، « Guo.Boiled » به تایوان فرار کرد و بعد از امریکا سر در آورد. اینجا بود که سر بجیب تفکر فرو برد و در بحر داروهای سنتی چینی به غور پرداخت و روی «ابوالعباس» سگ بررسی ها کرد. میگه ظاهرآ «ابوالعباس» سگ کلسترولش خیلی کمه و فایده آن محدود نمیشه به به سفت کردن «ابوالعباس» آدما، بلکه دوایی هر دردیه. همانطور که قبلآ گفتم دو نفر از مقامات عالیقدر حکومتی همین الان بالای سر تون مشغول خوردن «ابوالعباسند». این دو نفر میهمون کسایی هستن که برای بسن قراردادی نون و آب دارموافقت این دوتا مقام را لازم دارن. راستی چه جایی بهتر از اینجا پیدا میشه که آدم یک دیس کوه کرده از انواع «ابوالعباس» وحوش و خزندگان جلوش باشه و در جوار بخارات صاتعه از دیس راجع به زیر و بم قرار داد بحث کنه. در ضمن من باب احتیاطات برای اینا یه غرفه اختصاصی در نظر گرفتیم تا با خیال راحت حرفاشونا بزنن. در عین حال این را هم گفته باشم که بعضی ها«ابوالعباس» آبدار دوست دارن ولی ما فکر کردیم شما که مخبر بی بی سی هسین، شاید خوشتون نیاد، بهمین جهت «ابوالعباس» ها را خوب برشته کردیم. راسی، چن وقت پیش یه بساز بفروش خیلی خرپولی با چهار نفر اومد اینجا. درضمن بدون که زنها زیاد اینجا نمیآن. اگر هم بیاین بایس بدونن که نباید دنبلان بخورن چون برای اونجاشون خوب نیست. بهر حال، بساز بفروشه 5700 دلار بابت یک خوراک استثتایی پرداخت کرد، خوراکی که ماها پیش بایس بما سفارش بدن، چون «ابوالعباس» ببر خواسته بود. درضمن یادم نره که فلان گاب هم جزو اطعمه نادره اس. برگردیم سر حرف قبلی. خرید و فروش ببر در چین ممنوعه. مخالفین این کار میگن نسل ببر رو به زواله. علتش هم اینه که همه چیزش مصرف دارویی داره. وقتی پرسیدم در مورد «ابوالعباس» این ببره چی میگی. گفت راسشو بخواهی «ابوالعباس» ببر پیر مرده بود. البته اشکال نداره چون ما سالی یکی یا دو تا از این جور سفارش ها بیشتر دستمون نمی رسه. پرسیدم چه مزه ای میده. گفت: والله چی بگم؛ مثل بقیه. پرسیدم خاصیتی هم دارد؟ گفت: بین خودمان باشه، نه. مردم دوست دارند برن پز بدن که مثلآ دیشب فلان ببر خوردن. بعد خواهر نانسی خیلی با ژشت و اور و ادا گفت: «به جمهوری خلق چین خوش آمدید، اما بر حذر باشید از ببر!» بعد گفت: بله. این «ابوالعباس» ها را مث خیار توی سالاد از عرض برش میدیم و با ترشی خورده میشن. درضمن همین گروه سفارش بره تو دلی آهو هم داده بود. میگن برای بشره و پوست خیلی خوبه. در این هنگام متخصص تغذیه دیگری جلو آمد و چیزی قرمزرنگ را که داخل لفافی پیچیده بودن نشون داد. اشتهام از دیدن اون حسابی کور شد و لازم شد که هرچه سریعتر خودمو بفردگاه برسونم. اما در عین حال پیش خودم گفتم: بابا، تعارف کردن. بده. دستشونا کوتا نکن. ولی اینرا هم گفته باشم که چاکر در مورد این جور غذا ها خیلی دنده پهن تشتیف دارن. چونکه قبلآ سوسک سرخ کرده و چشم گوسفند و خیلی چیزهای دیگری را محض امتحان تناول کردم. در این وقت چشمم به دیس «ابوالعباس» برش داده شده گابه افتاد و با کمک انبر چوبی بدون لولا که ما انگلیسی ها بهش میگیم «چاپ استیک» یک تیکه شو برداشتم و گذاشتم تو دهنم. یخ یخ بود. با احتیاط جویدم. منکه نفهمیدم چه مزه ای میداد ولی متوجه شدم که از لاستیک هم «جر» تره. خواهر نانسی نگاهی مادرانه بمن انداخت و گفت: یا ایها المخبر، بدان و آگاه باش که بر هر یک از افراد چین لازم ومبرهن است که کل یومآ اندکی «ابوالعباس» گاب همچون آدامس کنج دهان بگذارن و بمکن. والسلام و نمه تمام.
--------------------------------------------------------------------------------
اندر انتقام جویی بی بی جان
در مورخه 23 مرداد جاری در ولایت «یوجین» از ایالت «اورگان» امریکا، مردی بعلت عصبانیت شدید از دست «گلفرندش» دق دلی خود را سر گربهء دخترک خالی کرد، و با تیغ موکت بری گربهء مسکین را اخته نمود. طبق گزارشات واصله مردک 31 ساله بازداشت شده است. عامل محرکه در این جرم چنین بوده است که «گلفرند» مردک خلف وعده کرده و شب جمعه ( شنبه شب بلاد کفر) بخانه «دولفرندش» که همانا این مردک باشد نرفت و بدین ترتیب موجبات خشم مردک را فراهم آورد. حال مرد ظالم سر خرده در هوس با استفاده از داروهای بی حسی انسانی گربهء بی تقصیر دخترک را بیهوش و سپس جراحانه و جلاد مآبانه با تیغ موکت بری گربه را اخته نمود. پس از حضور پلیس در محل، گربهء غرقه بخون به بخش اورژانس بیمارستان دامپرشکی شهر اعزام تا تحت درمان قرار گیرد. بعد از بازداشت «دولفرند»، معلوم شد که وی قبلآ هم مرتکب جرائمی شده است منجمله داشتن چند قبضه سلاح فاقد جواز و جلیقه ضد گلوله که فروش آن به افراد خلافکار قانونآ ممنوع می باشد. بی بی جان: ننه، مگه مرگش داشته که این گربهء بیچاره نا اخته کرده. تخصیر ایی گربه چی بوده. گنه کرد قاشخ زنی در طبس * نرفته بزندان پرید از قفس. ای فلان فلان شده جاش کجایه؟ مو که یک زن سیاه بسرم و زوروم نمیرسه. توکه ادعای مردی مکنی، پاشو و تقاص این گربهء مظلوما از ایی ظالم بگیر. هر چی خرجش باشه مو مودوم. برو صندوقچه مو یا از توی رختدون در بیار بذار جلوی مو. خدا خیرت بده. ننه، ایی سکه های «ژرژ» انگلیسه؛ ایی سکه هاهم ناصرالدین شاهیه. ایی النگوی ننه خودمه... حالا قمهء بابا بزرگ محرومتا ور دار و با سنگ چاقو دو تا دم شا خوب تیر کن. انول بگو ببینوم اگه گرفتنت چقدر بایس «دیه» بدی. بچه مرشد: والله، چی بگوم. گمون نوکنوم کافرا دیه قوبول کنن. اما اگه گیر افتادم همین دییه خودمانا مدوم. توی کتاب خودشما که سربخاریه نوشته: دیه یگ مرد درسه 100 تا شتره. ولی ما که نمی خاییم خودشا بقلت برسونیم. قصاص بایس بکنیم. زده بیضه های گربه نا ناقص کرده، ماهم بایس بزنیم بیضه هاشا ناقص کنیم. دیه بیضه چپ 64 تا شتره، اما دیه بیضه راست 36 تا شتره که روهم میشه 100 تا شتر. بی بی جان: الهی که بیضه هاش رو سنگ غسار خونه بیفته، چه فرخ میون بیضه راست و چپ هس؟ بچه مرشد: آخه میگن بیضه چپ پسر درست موکنه و بیضه راست دختر. کلی با هم فرخ دارن. سیا بسر بیتره مث شما یا کاکل زری مث مو که شلک دایی جانش شده. بی بی جان: تو شلک همه مردهای تو کوچه هسی بغیر دایی جانت. بچه مرشد: دس ننم درد نوکنه. اما دو تا بیضه رو هم میشه 100 تا شتر. بی بی جان: اگه دو تا بیضه میشه 100 تا شتر، خب، بزن خودشا بکش؛ راحت تره. خب، حالا بشین حساب کن چندتا سکه لازم دری برییه 100 تا شتر. بچه مرشد: ولله بیمه برییه غلامت فوت و نخص عضم 50 میلیون تومن با سفارش این و اون میته. یعنی 100 تا شتر به 50 میلیون تومن. پس یگ شترمیشه دومیلیون تومن. بی بی جان: خب، حالا حساب کن یک سکه عنتیکه «ژرژ» 200 سال پیش انگلیس چند می ارزه؟ بچه مرشد: عنترنت مگه 700 دلار. اگه دلار باشه 931 تومن. بی بی جان: گورون حساب نوکن. دلاری 7 تومن حساب کردی یا 931 تومن ؟ بچه مرشد: مگه دری نفت میرفوشی. یگوختی نفتا میرفوختن بشکه ای یگ دلار تو گرجه فرهنگی سالم و ترش و خوشمزه نا تو تابسون می خریدی کیلویی 5 ریال. حالا دری نفتا میرفوشی 70 دلار عوضش گرجه فرهنگی هورمون زده نا که جلوی خرم بذاری نگاش نمی کنه میرفوشی کیلویی 3000 ریال. این به اون در. خب، دس بدخل هوشکی نزن که دکاندار خیلی خیلی بدش میایه. بعلاون، هرکه بامش بیشتر برفش بیشتر. بی بی جان: جون بکن بگو برییه اخته کردن ایی ظالم مو بایس چنتا «ژرژ» یا سکهء ناصری بدوم؟ بچه مرشد: خذمت شوما عرض کنوم: جمعن 53705 دلار. میشه تقریبآ هشتاتا «ژرژ» عنتیکه. بی بی جان: باشه. طلا موخام برییه سر گور کی. بچه مرشد: بی بی جان، اینکه فقط یگ جفت سکه «ژرژه». برییه چی بیخش سفت گرفتی؟ بی بی جان: ننه، صد ساله اینا نگر داشتوم و هی ذوقش کردم. ببین چه جیلینگ و جیلینگی موکنه؟ ببین ایی «ژرژ» چه قد و شمایلی دره. ببین چه برقی میزنه. حیف نیه اینا بدوم تو بری یگ سگی نا اخته کنی؟
--------------------------------------------------------------------------------
مشروطه یا مشروعه؟
در ولایت «هامیلتون» از ایالت «اوهایو» واقع در امریکا، بدستور قاضی محکمه، هیأت منصفهء پرونده ای خاص درخلال انتصاب موقت به این داوری، از خواندن هر گونه خبر روزنامه ای در باره پروندهء مفتوحه و همچنین تماشای سریال های تلویزیونی که با جرم و جنایت و محاکمه سر و کار دارد ممنوع شده اند. بنظر محکمه تماشای چنین برنامه های در خلال رسیدگی به پرونده مذکوز ممکن است استباطات غلطی را در ذهن هیأت ژوری یا منصفه ایجاد کند ولو اینکه این نوشته ها یا فیلم ها تخیلی باشند. چهارشنبه،24 مرداد ماه 86، رئیس قوه قضاییه از عملکرد اقتصادی و اداری دولت بدین شرح انتقاد کرده است: توقف برخی از قرارداد ها، "تغییر مکرر مدیر و وزیر"، کندی روند خصوصی سازی، رشد بخش دولتی و افزایش شمار حقوق بگیران، نادیده گرفتن منافع ملی؛ منجر شدن شعار مبارزه با فساد با جلوگیری از اجرای قراردادهای خارجی، و ایجاد ضرر و زیان ناشی از عدم اجرای تعهدات؛ برخورد با مدیران متخلف و منجر شدن بایجاد عدم " انگیزه" در آنان؛ برکنار کردن مدیران کارآمد به دلیل تخلفات کوچک؛ بکار گیری "آدم های بی عرضه" بجایی آنان و بالاخره عدم بهره برداری از امکانات اقتصادی کشور. درست 100 سال پیش سلطنت مشروطه در ایران جانشین حکومت هایی یکهزار و چند سالهء معروف به استبدادی گردید. گرچه بحث در این زمینه طولانی است، اما مختصرآ مقدمه ای را باید با کلمه مشروطه شروع کرد. در لغت نامه دهخدا آمده است: مشروطه نوعی حکومت (است) که در آن وضع قوانین به عهده مجلس یا مجلسین باشد و دولت مجری آن قوانین محسوب میگردد. در همین مآخد آمده است که لغت مشروطه از عربی گرفته نشده است و ظاهرآ اول ترکان عثمانی این لغت را بوجود آورده اند. در پاورقی همین مأخد دو لغت لاتین نوشته شده است: «Conditional» و «Constitutional» که به ترییب معنی «مشروط» و «اساسی» را میدهد. گرچه در راه مشروطه شدن سلطنت خودکامه باشکال و عناوین مختلف، جامعه متحمل تلفات زیادی شده است، و لی بنظر میرسد که کلیه مجریان این امر از یک حقیقت اظهر من الشمس غافل بودند و اصلآ پی بمفهوم واقعی و نتیجهء مشروطه که همان « Constitutional» است نبردند. مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطه را در سال 1285 شمسی امضا کرد. محمد علیشاه (1906-1909) مجلس شورا را بتوپ بست. شیخ فضل الله نوری که مخالف مشروطه بود می گفت: سلطنت باید مشروعه باشد نه مشروطه مشروعه همان شرع اسلام است و سلطنت همانند گذشتهء یکهزار و چند ساله باید براساس قوانین شرع باشد و لا غیر. از قادسیه، بسال 635 میلادی، تا 1906 و صدور فرمان مشروطه یعنی 1271 سال بجز جنگ و کشت و کشتار کار دیگری در تاریخ ثبت نیست. طاهریان (873-820) صفاریان (876-908) سامانیان (874-999) آل زیار (928-1043) آل بویه (934-998) غزنویان (962-1067) همه خطبه را بنام خلیفه بغدادآغاز میکردند. از طرف دیگر بعداز چهار خلیفه راشدین، دو سلسه برپا شد. اینان بنام خلیفه مسلمین برتمام ممالک اسلامی حکومت میکردند که عبارت بودند از خلفای بنی امویه (660-750) و بنی عباس (750-1258). در خلال این مدت سرهای زیادی برخاک افتاد که دراین میان میتوان از «بابک» و «مازیار» و غیره نام برد. این تشکیلات عاقبت بدست هلاکو خان مغول در هما ن سال انقراض بنی عباس یعنی 1258 میلادی ریشه کن شد. از آن پس دیگر خلیفه ای در بغداد بر تخت ننشست که بر مسلمین حکومت کند ولی از آن تاریخ ببعد یعنی 648 سال دیگر هم فقط سیل خون در دشت و دمن جاری شد تا اینکه تاریخ میلادی رسید به 1906 میلادی و مشروطه بر پاشد. از مشروطه تابحال هم چنین بوده است: 14 سال ادامه قاجاریه؛ 58 سال پهلوی؛ 29 سال جمهوری اسلامی. (این مطلب شاید ادامه پیدا کند)
--------------------------------------------------------------------------------
ما و مار و زندگی
دارالحکومه است، واقع در شمال غربی امریکا بر ملا شد که مار و لو سرکنده بازهم مهلک و خطرناک میباشد. واقعه از این قرار است که مردی 53 ساله شب هنگام و بوقت کاه و یونجه دادن به اسبها، صدای فش و فش مار زنگی بطول یک ونیم متر را شنید. این مرد باتفاق پسر 27 ساله اش با استفاده از شلنگ آب، مار را در جا تثبیت کردند و سپس با بیل سر مار را قطع نمودند. محض احتیاط چند ضربهء اضافی هم بر پیکر او وارد آوردند. در خلال این ضربه زدن ها، سر مار زیر وانت افتاد. این مرد میگوید وقتی خم شدم تا سر ماررا بردارم سر کنده دهان باز کرد و انگشتم را گرفت و قفل شد. البته با تکان های پیاپی سر مار از انگشتم جدا شد. بعدآ همسرم اصرار کرد که به بیمارستان برویم. میگوید هنوز ده دقیقه از این اتفاق نگذشته بود که احساس کردم زبانم متورم شده است. آمبولانس خبر کردند و به بیمارستانی واقع در «ریچلند»، 30 کیلومتر ی محل سکونتمان، رفتیم. در اینجا شش فقره سرم تزریق کردند. مارگیر مارشناس شهر گفته است: کاکو، مه که شاخ در آوردوم. تا بحال نشنیده بودوم که سر بریده مار بتونه گاز بگیره. قصه مار و حوا از تورات کتاب مقدس کلیمیان: سرانجام خدا فرمود: "انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند." آنگاه خداوند از خاکِ زمین، آدم را سرشت. آنگاه خداوند آدم را به خواب عمیقی فرو برد و یکی از دنده هایش را برداشت و جای آن را با گوشت پر کرد، واز آن دنده، زنی سرشت واو را پیش آدم آورد. خدا روز هفتم را برکت داده، آن را مقدس اعلام فرمود، زیرا روزی بود که خدا پس از پایان کار آفرینش آرام گرفت. مار از همهء حیواناتی که خداوند به وجود آورد، زیرکتر بود. روزی مار نزد زن آمده، به او گفت:" آیا حقیقت دارد که خدا شما را از خوردن میوهء تمام درختان باغ منع کرده است؟"زن در جواب گفت:" ما اجازه داریم از همهءدرختان بخوردیم، بجز میوهء درختی که در وسط باغ است.خدا امرفرموده است که از میوهء آن درخت نخوریم و حتی آن را لمس نکنیم و گرنه می میریم."مار گفت:"مطمین باش نخواهید مرد! بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوهء آن درخت بخورید،چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب را از بد تشخیص دهید." آن درخت در نظر زن،زیبا آمد و با خود اندیشید: "میوهءاین درخت دلپذ یر می تواند خوش طعم باشد و به من دانایی ببخشد."پس از میوهء درخت چید و خورد و به شوهرش هم داد و او نیز خورد. آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند، پس با برگهای درختِ انجیر پو ششی برای خود درست کردند. عصر همان روز، آدم و زنش ،صدای خداوند را که در باغ راه می رفت شنیدند و خود را لابلای درختان پنهان کردند. خداوند آدم را ندا داد:" ای آدم، چرا خود را پنهان می کنی؟" آدم جواب داد:"صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا برهنه بودم، پس خود را پنهان کردم."خداوند فرمود:" چه کسی به تو گفت که برهنه ای؟ آیا از میوهء آن درختی خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری؟"آدم جواب داد:"این زن که یار من ساختی، از آن میوه به من داد و من هم خوردم." آنگاه خداوند از زن پرسید:" این چه کاری بود که کردی؟" زن گفت:"مار مرا فریب داد." پس خداوند به مار فرمود:"بسبب انجام این کار، از تمام حیوانات وحشی واهلی زمین ملعونتر خواهی بود. تا زنده ای روی شکمت خواهی خزید و خاک خواهی خورد. بین تو و زن، و نیز بین نسل تو و نسل زن، خصومت می گذ ارم. نسلِ زن سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنهُ وی را خواهی زد." آنگاه خداوند به زن فرمود:" درد زایمان تو را زیاد می کنم و تو با درد فرزندان خواهی زایید. مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت." سپس خداوند به آدم فرمود : چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوهء آن درخت خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد. از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. تا آخر عمر به عرق پیشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی، زیرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم بر خواهی گشت. آدم، زن خود را حوا ( یعنی زندگی) نامید ، چون او میبایست مادر همه زندگان شود. پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی که از خاک سرشته شده بود، کار کند. بدین ترتیب او آدم را بیرون کرد.
اگه نیوتون قبل از مرگش چشماهی تو رو دیده بود معنای حقیقی جاذبه را می فهمید.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
از شرکت فرش مزاحمتون میشم ! اجازه میدی دلمو فرش زیر پات کنم تا هیچ جا جز دل من پا نذاری...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم . از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم. تقصیر کسی نیست که این گونه غربیم. شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
اگه کتاب زندگی چاپ دوم داشت هیچ وقت نمی ذاشتم با غلط چاپ بشه.........
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
در دنیا 3 چیز را دنبال کن : 1- دوست داشتن را برای تجربه.2- عاشق شدن برای هدف.3- فراموش کردن برای قبول واقعیت.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
میدونی زیباترین هنر ، هنر عشق ورزیدن است، اما از آن زیبا تر بی صدا گ و ز ی ن است...!!!!!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ساده نوشتن چون ساده زیستن زیباست پس ساده میگویم تا ابد دوستت دارم.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
یه عده آخوند رو داشتن می بردن بهشت یهو یه نیسان پر از حیون های جور واجور تخته گاز از بهشت میان بیرون .یکی از آخوندا میپرسه این دیگه چی بود؟میگن حضرت نوح بود کشتی شو فروخته نیسان خریده.....!!!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
@ٌ%^*)(_+_++_[]**&؛؛^،^آ«??ل،؛،،ریال%$^&^*&)
((()__&^^%%$$#&)(_+_+)**&&%
$#$#$@#@%&,آ)ـ[__+_*&^%%$$ِ,()_[()&&*^^
.
.
.
.
این رو فرستادم تا مشغول باشی و دست تو دماغت نکنی.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هر چی عشقه با نگینش هر چی خوبه بهترینش آسمونا با زمینش همشون فدای تو.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، بابای طرف گوشی رو برمیداره، هول میشه میگه: ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقیقه
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
Migan Labkhand Rabti Be Marg Nadare Vali To LaBekhand BezanTa Man Barat Bemiram
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خانمه با یقه باز سرشو خم میکنه به تاکسی میگه: اقا ستارخان میخوره؟ راننده میگه: چرا ستارخان بخوره خودم میخورم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خدا میدونه که من :فقط تو رو دوست دارم, خدا میدونه که تو تنها عشق منی!خدا میدونه که فقط تو رو می پرستم !خدا میدونه که من این اس ام اس رو تا حالا واسه چند نفر فرستادم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش ؛ یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ریزش موی خود را به دست خدا بسپارید....شامپو یدالاه...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
من الان روی تختم...بیا پیشم دراز بکش میخوام دستتو بکنم توی....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دماغم...آخه خیلی میخاره...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
یه ضرب المثل رشتی میگه:
رسیدی خونه بزن تو گوش زنت!!!
تو نمیدونی واسه چی زدی...اما اون میدونه چرا خورده...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
میدونی فرق تو با اس ام اس چیه؟
اس ام اس رو اگه دوبار بدی تکراری میشه...اما اگه تو دو بار بدی " دمت گرم...حال دادی!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
به مناسبت سال اتحاد ملی : لر و ترک و کرد رشتی همه خرن...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
5حقیقت زندگی:
1) تو نمیتونی همه دندوناتو با زبونت لمس کنی.
2) همه احمق ها بعد از خوندن اولین حقیقا اونو امتحان میکنن.
3) حقیقت اول یه دروغه.
4) الان تو یه لبخند زدی چون یه احمقی.
5) به زودی این اس ام اس رو واسه یه احمق دیگه میفرستی.
6) تو که هنوز نیشت بازه...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
زن دوم مثل انرژی هسته ایی میمونه...با اینکه حق مسلم ماست اما اجازه دستیابی به ما نمیدن...
حتی در حد تحقیقات...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دلم برای ک"*"س"*"ت میسوزه...
از فکرش بیرون نمیام...اینکه دیگران باهاش چه کردن...ک"*"س"*"ت خیلی مظلوم بود...اگه جان والجان نبود حتما ک"*"س"*"ت میمرد...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
در این دنیا که عشق دیگه مفهومی نداره...تو صحرای قلب من "تو تنها شتری...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
میدونی فرق تو با فرقون چیه؟
اون گل میبره....تو دل....!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
3
3
3
3
3
3
3
برو پایین سر کار نیستی...
3
3
3
3
3
3
3
3
3
یه کم دیگه بری میرسی " باور کن سر کار نیستی...
3
3
3
3
3
3
3فارشی دوست دارم...
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
قزوینیه یه روبات میخره "فروشنده میگه : شکمش ماشین لباس شوییه دستشم جاروبرقی...
فرداش قزوینیه میاد میگه :پدرسگ چرا نگفتی ک"*"و"*"ن"*"ش چرخ گوشته...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
......
...
.
........
....
...
..
.....
مشترک گرامی دسترسی به این اس ام اس امکان پذیر نمیباشد...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
*و در آخر یک اس ام اس زیبا*:
دنبال کسی نباش که بتونی باهاش زندگی کنی...دنبال کسی باش که نتونی بی اون زندگی کنی...
چرا مردها.....(طنز) :
1-چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند
2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند
3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند
4- اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند
5- شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد
6- ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکم هایشان را تو می دهند
7- به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد
8- فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند
9- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم
10- 2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند
1- فکری ندارند 2- کاری ندارند
11- در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست
12- اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد
13- آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد
14- یک وضعیت غیر قابل کنترل چیست؟
144 مرد در یک اتاق
15- برای درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد
16- آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
''کثیف'' و '' کثیف اما قابل پوشیدن''
17- تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 میلیون تومانی بخرد و
یک سیستم صوتی 4 میلیون تومانی بر روی آن نصب کند
18- زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟
ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند ''تو خیلی نازی عزیزم''
19- یک خانم 35 ساله به بچه دار شدن فکر می کند، یک مرد 35 ساله به چیزی فکر می کند؟
به قرار گذاشتن با بچه ها
20- شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند
21- چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری، جفت خود را می کشند؟
به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند
22- چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند
23- آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد
24- رفتن به بار مجردها چه فرقی با رفتن به سیرک دارد؟
در سیرک کسی صحبت نمی کند
25- چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟
به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند
26- شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟
او را مبادله می کنی
م
27- چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند
28- شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند
29- فرق یک شوهر جدید با یک هاپوی جدید در چیست؟
بعد از یک سال هاپو هنوز هم از دیدن شما به هیجان می آید
30- نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند
حالا جای کلمه ی مرد رو با زن عوض کن دوباره بخون
عجب زلزله خفنی بود نوکیا یاد بگیر ویبره خدا اینجوریه
------
* ترکه به زنش میگه برو مهرتو بزار اجرا خونه بخریم!
------
* ترکه یه پلیس رو میکشه زنگ میزنه 110 میگه:میبینم که 109 نفر شدین
------
* به ترکه می گن اگه یه دختره خوشگل و باحال بهت راه بده چی کار می کنی ...؟می گه ازش سبقت می گیرم
------
* ترکه شب عروسیش نمیدونه به زنش چی بگه ...میگه خانوادت میدونن تو اینجایی؟؟
------
* دختره از ماه عسل بر میگرده میشینه رو مبل پاشو میندازه رو هم. این پاش به اون پاش میگه چه عجب از اینورا؟!!
------
* یک روز به یه ترکه میگن با سی دی جمله بساز
میگه دیروز خواهرتو دیدم
میگن پس سی دیش کو
میگه فردا به بازار میاد
------
* تهرانیه تو حج پرده ی کعبه رو گرفته بوده میگفته خدایا توبه دیگه واسه ترکا جوک نمیسازم...یه ترکه زد رو شونش گفت داداش قبله کدوم طرفه؟! فارسه داد میزنه: خدایا خاطره که میتونم تعریف کنم؟
------
* خره وسط جنگل داد میزنه: من شیر میخورررررم.. پلنگ میخورررم..... گرگ میخورم..... شیره از پشت درخت میاد بیرون، خره میگه بعضی وقتها گه زیادی هم میخورم!!
------
* ترکه تو خیابون یه زنه رو ماچ می کرده پلیس میاد میگه چه غلطی داری می کنی میگه: معلم کلاس اولمه
------
* ترکه میخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه: چند سالته؟
بچش میگه: 16 سال !
ترکه میگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه!
------
* از ترکه می پرسن نظرت درباره بند گردنیه موبایل چیه ؟ میگه خیلی خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتی آدمو علاف میکنه
------
* رشتیه میره تو یک خانه فساد، زنشو اونجا می بینه: میزنه زیر گریه زنش میگه: چی شده؟ رشتیه میگه منو ببخش منو اغفال کردن
------
* به رشتیه میگن تو به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری ؟ میگه 100% آخه من خودم 2 سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم
------
* یه ترکه تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه : ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه : فهمیدم ... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !
------
* میدونی چرا خرا همیشه سرشون پاینه؟ چون ترک ها براشون آبرو نذاشتن
------
* یه اقایی با صدای بلند میگه اصغر اقا بچه ات مرد, ترکه از پنج طبقه خودشو پرت میکنه پایین, به طبقه چهارم که میرسه به خودش میگه اصلا من بچه ندارم که, به طبقه سوم که میرسه میگه من زن ندارم که, به طبقه دوم که میرسه میگه بخدا من اصغر آقا نیستم
------
* به ترکه میگن : راسته میخوای زن بگیری میگه : اگه راست نبود زن میخواستم چیکار
------
* می دونی قزوینی ها شب های پنج شنبه برای مردشون چی خیرات می کنن؟....... چی توز حلقه ای
------
* به قزوینیه می گن شیرین ترین خاطره زندگیت چیه؟ می گه یه عروسی رفتیم مردا و پسرها قاطی بودند
------
* ترکه داشت با یه خره شطرنج بازی میکرده یکی رد می شه میگه عجب خر باهوشی، ترکه میگه زیاد هم باهوش نیست یک یک مساوی هستیم !
------
* قزوینیه جلو آینه لخت میشه... خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم!
------
* ترکه میره تو کوچه بن بست فکر میکنه آخر دنیاست خودکشی میکنه
------
* ترکه به دیواره اتاقش عکس یه گور خر زده بوده یه روز دوستش بهش میگه این عکس کیه زدی به دیواره اتاقت میگه عکس بابامه موقعی که تو یوونتوس بازی میکرد
------
* رشتیه زنش میره تهران حامله برمیگرده اسم بچشو میزاره هدیه تهرانی
------
* ترکه میگه عجب مملکت خر تو خریه من تا حالا سه بار رفتم سربازی کسی نفهمیده
------------------------------
شرکت نفت ، اداره پست و پلیس 110 در بیانیه مشترکی از هموطنان آذری زبان در خواست نمودند که کارتهای سوخت وسایل نقلیه خود را پرس نفرمایید.
------------------------------
آنکـــــــه دائم هوس سوختن مـــــا می کرد****** کـــــــاش بنزین مرا نیـــــز مهیــــــــــا می کرد!
پمپ بنزین و صف و کارت و منِ پیت به دست***** کــــــاش می آمد و از دور تماشا می کرد
------------------------------
یه روز ترکه میره دندونپزشکی و به دکتره میگه: آقای دکتر!من این دندونم درد میکنه.دندونپزشکه هم یه کم نگاه میکنه و بعد دندونه رو میکشه. بعد ترکه میزنه زیر خنده و میگه: گولت زدم!، خرت کردم؛!! اون یکی دندونم بود
------------------------------
به ترکه میگن: با «زنبور و خر و گاو» جمله بساز، میگه: زنبور خره، گاو منه
به ترکه میگن با (قباد) جمله بساز.یارو میگه:بزن بزیم به سزعت برق و باد
------------------------------
بچه تهرانی:مامان نهار چی داریم؟ مادر با عصبانیت:زهر مار بچه:اخ جون از شر املت راحت شدیم
------------------------------
ترکه مربی فوتبال میشه شماره ?? رو میاره بیرون ...دوتا پنج میفرسته تو زمین !!!
------------------------------
ترکه قهرمان شنا میشه.ازش میپرسن شما از کجا شروع کردین؟ میگه والا ما ...از زمینهای خاکی .
------------------------------
ترکه از خواب پا میشه میزنه پس کله خودش به خودش می گه: چطوری حیوون ؟!!.
------------------------------
از رشتیه میپرسن: پارسال روز زن چه کادویی به زنت دادی؟ میگه: بردمش کیش. میگن: ای ول بابا، دمت گرم، خوب حالا امسال چیکار میکنی؟ میگه: میرم میارمش
عشقولانه..!
عشق ناتمام میگوید: من تو را دوست دارم چون به تو نیاز دارم . عشق تمام میگوید: من به تو نیاز دارم چون تو را دوست دارم
------------------------------
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم که دگر باره از این
گونه خطاها نکنم بوسه دادی وچو برخواست
لبم از لب تو توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم
------------------------------
زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن
قول ماندن نیست..... و عشق
ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
------------------------------
دوست داری بگم می خوام هر روز صبح با صدای تو بیدار بشم........بعد بفهمی با ساعتم بودم!!!!!!دوست داری بگم چرا رفتی؟؟؟؟ بعد بفهمی با برق بودم!!!!دوست داری بگم هرجا باشی پیدات می کنم..... بعد بفهمی با دسته کلیدم بودم!!!!! دوست داری بگم دوستت دارم بعد فکر کنی با........نه! ایندفعه با خودت بودم..!
------------------------------
زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز
------------------------------
قیمت میوه در میادین تره بار به شدت افزایش یافت. قدر خودتو بدون هلو
------------------------------
می دونی آماره ازدواج در چه حیونی بیشتر است ؟ تو حلزون چون هم خونه داره هم ماشین
------------------------------
قدرت دید خانومها: یک تار مو را روی کت شوهرشون میبینن اما یه تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمیبینن
------------------------------
زندگی مثل دوچرخه سواری است . مادامی که رکاب بزنی زمین نمی خوری
------------------------------
جهان بیش از ? میلیارد نفر جمعیت داره...عجب...اونوقت یکی نیست به من احمق بگه: چرا واسه تو مسیج میفرستم
------------------------------
رفاقت قصه تلخی است که از نامش گریزانم
------------------------------
بالاترین امتیاز جوانی، مستی و بیخبری است. (آندره ژید)
------------------------------
معلم همچو شمعی است که میسوزد و هوا را آلوده می کند پس بیاییم دست به دست هم دهیم و معلم ها یمان را گازسوز کنیم
------------------------------
جایگاه ما در هیچ سرزمینی نیست، جایگاه ما حتی در کره زمین هم نیست، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم و دوستمان دارند
------------------------------
مئلم اظیضم، اض اینکح برایم ضهمط کشیدی، دیکطح یادم دادی، از تو ممنونم
------------------------------
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره
------------------------------
10مت گرم 9کرتم 8شیشتم 7فتیرتم 6سشه ی نوشابتم 5نچرتم 4کرتم 3پایتم 2وست دارم 1دنیا
------------------------------
دوستت داشتم ... یادت هست؟
گفتم دوستت دارم ...
و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن.
رفتم تا بزرگ شوم
اما آنقدر بزرگ شدم
که یادم رفت دوستت دارم.
------------------------------
صرفه جویی در مصرف برق
لطفا چراغ آیدی یاهو یتان را خاموش کنید مخصوصا کسانی که چند تا آیدی دارند.
شرکت برق
------------------------------
خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت
در تنهاترین تنهاییش تنهای تنها نذار
------------------------------
چیه فکر کردی یک 1 اس ام اس جدیده ؟ یا فکر کردی کارت دارم ؟ نه بابا فقط می خواستم بگم دوستت دارم
-------------------------------
دوای همه دردها نیکی است ، به شرط آنکه ندانند شما نیکید
وگرنه نخواهند گذاشت نیک بمانید .
------------------------------
گذشته کتابی است که باید بارها خواند واز ان تجربه امو خت
اینده کتابی است که اکنون توسط تو نوشته می شود بکوش تا
انچه را می نگاری بعد ازخواندنش لذت ببری..
------------------------------
بی تو هر گز نمی توانم بمیرم
...
....
.....
پس بیا با هم گور به گور بشیم!!!
------------------------------
هیچ گاه چشمانت را برای کسی که مفهموم نگاهت را نمی فهمد گریان نکن...
------------------------------
یکی دلش به حال ماهی میسوزه،یکی دلش به حال ماهیگیر میسوزه اما هیچکس دلش واسه تو که سر قلاب بسته شدی نمیسوزه
------------------------------
امشب میخوام طی یه عملیات شهادت طلبانه
.
.
.
.فدات شم
------------------------------
دیشب خواستم واسه دل خودم فال بگیرم وقتی فالنامه رو باز
کردم چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دل من نداشت تازه
فهمیدم که دلم مال خودم نیست
------------------------------
اگه فکر کردی بری قید چشاتو میزنم
اگه فکر کردی ازت به اسونی دل میکنم
.
.
.
برای اولین بار تو عمرت یه فکر درست کردی!!!!
------------------------------
ای مسیج که میروی به سویش از جانب من برین به رویش
------------------------------
مژده به آقایان : پژو 405 بدون ایر بگ - بدون کمربندایمنی – آماده آتش سوزی بدون دلیل – بهترین عیدی برای همسر دلبندتان
------------------------------
همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید: 1- جسارت در بیان عقیده 2- جرأت در پذیرش اشتباه
------------------------------
خیلی دوستت دارم. یه روز میام دنبالت تا با هم بریم یه جای دور که دست هیچ کس بهمون نرسه.
قربانت عزرائیل
------------------------------
به رشتیه با اس ام اس میگن زنت خونه همسایه هست.رشتیه هم اس ام اس میزنه که خاک بر سر کسی که اس ام اس تکراری بده
------------------------------
بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته کفشی که لگدمالش میکند را هم خوش بو میکند
------------------------------
میدونی بنیآدم اعضای یکدیگرند یعنی چی؟ یعنی مثلا تو جیگر منی
------------------------------
پیام تبریک ترکها: حلول ماه مبارک نوروز بر تمامی فجر آفرینان عرصه ایثار و پیروان آن حضرت صلوات!!!!!!!
------------------------------
خیلی بی فرهنگ و بی شعوری................... در جامعه امروز بیداد می کنه
------------------------------
صفحه رو بده پایین!!........... خوب حالا بده بالا .........!!!! ====>(ورزش اس ام اسی)
------------------------------
شعری از ملک الشعرای اعتیاد
نعشگی بوی شقایق می دهد
بوی معتادان عاشق می دهد
من که روزی یک نخودحب می کنم
روزخود با نعشگی شب می کنم
تل فروشی کارمردان خداست
تل فروش ازخیل معتادان جداست
شیره یعنی یک بیابان مستان
روز پنج شنبه کنار دوستان
جان ما ازشیره برافلاک بود
فکر و ذکر و عشق ما تریاک بود
تا زغالی را به انبرمی گرفت
جان معتادی ز تل گر می گرفت
منقل از صد ها عسل شیرین تر است
مرفین از تریاک سوخته بهتر است
کاش راز تل برایم فاش بود
کاش کل کهکشان خشخاش بود!!
------------------------------
پنج میژگی دودول :
1. سرش رو به خاطر اسلام میده
2. در مقابل بد حجابی قد علم میکنه
3. انسان سازه
4. همه رو با یه چشم نگاه می کنه
5. راه راست رو میره
------------------------------
از قزوینیه می پرسن چرا حال نداری ؟
میگه آخه یه هفتس سکس با زنم نداشتم
میگن زنگ پریوده ؟ میگه نه اسهاله
------------------------------
عزیزم امیدوارم عمرت مثل دستمال توالت باشه
دراز
سفید
مفید !!!
------------------------------
پلیس بین الملل اعلام کرد نشون مخصوص میتی کمان توسط قزوینی ها سرقت شده ... موظب باشید احترام نگذارید
------------------------------
ترکه زنش رو تو فیلم بد می بینه
میگه خدا رو شکر که فیلم بود !!!
------------------------------
اگه گفتی چرا دخترا موبایل رو روی سینه هاسون آویزون می کنن ، ولی پسرا توی جیب شلوار می زارن ؟
چون موبایل هم رو تپه خوب آنتن میده ، هم کنار دکل
------------------------------
بستنی در قیف و کس لای پا هر دو را لیس زدن اما این کجا و آن کجا
کارگر در زیر کار و دلبر در زیر یار هر دو نالان اما این کجا و آن کجا
خشت خام و سینه دختر هر دو را کالند اما این کجا و آن کجا
------------------------------
قانون 17 نیوتون : چه وقت سرعت صوت ار نور بیشتر می شود ؟
جواب : وقتی خایت لای در گیر می کنه
------------------------------
رمز رو وارد کن تا وارد قلبم شوی
****
رمز رو اشتباه وارد کردی سوار کیرم شدی !!!
....
|
|
|
استفاده از اینترنت با سرعت بالا و بدون قطعی موضوعی است که اکثر کاربران اینترنت در پی آن هستند؛ اینترنت بیسیم برای بسیاری از کاربران که از روشهای دسترسی به اینترنت با استفاده از مودم و خطوط تلفن به ستوه آمدهاند راهکاری است تا به سرعت مطلوب خود برسند.
امروزه ورود اتصالات بیسیم به دنیای ارتباطات، کاربران مشتاق زیادی را به خود جذب کرده و افرادی که برای انجام امور روزمره خود از رایانه و اینترنت استفاده میکنند و از قطع و وصلشدنهای مکرر و نابههنگام ارتباط خسته شدهاند را به سوی خود کشیده است؛ به گفتهی فعالان حوزهی اینترنت، اینترنت بیسیم چند سالی است که در ایران به طور پراکنده مورد استفاده قرار میگیرد اما آنطور که باید کاربردی نشده است.
ظاهرا در کشور استفاده از اینترنت بیسیم به صورت محدود و بعضا آزمایشی از سوی تعدادی از شرکتها در تهران و تعدادی شهرهای دیگر راهاندازی شده و یا در حال راهاندازی است و شرکت مخابرات هم طی دو سال اخیر به ارائه سیستم وایرلس به کاربران اقدام کرده است.
شبکهی wire less در ایران به سه نوع wimax ،wi Fi و IP تقسیمبندی میشود که هر کدام بسته به بعد آنتندهی، قابلیتهای کاربردی برای امور اداری، تجاری و مصارف خانگی به کار برده میشوند.
به گفتهی کارشناسان wimax استانداردی است برای انتقال اطلاعات بهصورت بیسیم در فواصل طولانی با پهنای باند زیاد که از کاربردهای آن میتوان به ارتباط مشترک با شبکه در آخرین ضلع ارتباطی (مرکز تلفنی محلی تا منزل، بدون سیم)، استفاده در شبکههای سلولی، برقراری ارتباطهای پرسرعت در شرکتها، انتقال صوت، تصویر اشاره کرد.
اما برای کاربران خانگی، اداری و تجاری تجهیزات IP به عنوان یک گذرگاه بیسیم برای منازل و دفاتر عمل میکند؛ IP wireless نوعی از خدمات دسترسی به شبکه جهانی اینترنت است که بیوقفه و به صورت بیسیم با سرعت بالا ارائه میشود و محدودیت این سرویس در پهنای باند ارائه شده حداکثر یک مگابیت است.
کارشناسان بر این عقیدهاند که وجود ساختمانهای بلند، ناهمواری و پستی و بلندیهای زمین و غیره از عواملی هستند که امواج شبکه wireless را تغییر داده و گاهی اوقات باعث بروز مشکلاتی در این زمینه میشوند اما به گفته فعالان این عرصه، این مشکلات در مقایسه با موانعی که سر راه خطوط زمینی اینترنت (Leased line) است، بسیار ناچیز است، چراکه خطوط زمینی از زیرساخت سیمهای مسی استفاده میکنند که برای ارتقای آن در هر مرحله نیاز به صرف هزینههای اضافی است.
اینترنت وایمکس را میتوان به همهجا منتقل و استفاده کرد
یک عضو هیات مدیرهی یک شرکت اینترنتی معتقد است در بعضی از مراکز مخابراتی امکان نصب تجهیزات ADSL میسر نشده و مخابرات فضایی را برای این سرویس اختصاص نداده است، بنابراین در این مراکز ارایه اینترنت از طریق بیسیم بهترین راهکار محسوب میشود.
سعید فاتح اظهار کرد: اینترنت وایمکس، در واقع اینترنتی پرسرعت، بدون سیم و در همه جا در دسترس همگان خواهد بود و مانند تلفن همراه میتوان آن را به همه جا منتقل و استفاده کرد به عنوان مثال میتوان با نصب کارت اینترنت بیسیم وایمکس در نوتبوک، در هر جایی از تهران از آن استفاده کرد در حالی که با کارت وایرلس وایفای در محدودهی 30 تا 40 متری میتوان از اینترنت استفاده کرد.
به گفتهی وی این شرکت تجهیزات راهاندازی سرویس اینترنت بیسیم یا وایمکس را در تهران خریداری و آماده کرده و تجهیزات این سرویس به زودی در سطح تهران نصب خواهد شد که اینترنت بیسیم در فاز اول در سطح شهر تهران و در فاز دوم در مراکز استانها نصب و راه اندازی خواهد شد.
اینترنت بیسیم یک نیاز محسوب میشود
ناصرعلی سعادت - مدیر یک شرکت اینترنتی - هم دربارهی اینترنت بیسیم (وایمکس) اظهار کرد: در حال حاضر برای اینترنت بیسیم استانداردی وجود دارد که به نام وایفای شناخته میشود که بر روی نوتبوک و تلفن همراه قرار میگیرد که نسخهی بعدی و کاملتر آن به وایمکس معروف است که چندین سال بر روی آن کار شده و این محصول تا پایان سال 2007 میلادی ارایه خواهد شد؛ البته برخی از شرکتها قبل از این که استاندارد وایمکس فراگیر شود دستگاه مربوطه به آن را خریداری و تبلیغات خود را در این زمینه آغاز کردند.
به گفتهی وی اینترنت بیسیم - وایمکس - یک نیاز محسوب میشود و در مکانهایی مانند ماشین، هواپیما و سایر مکانهای مورد نیاز میتوان از آن استفاده کرد؛ هزینهی این سرویس در حد هزینهی سایر سرویسها است البته در ابتدا گران خواهد بود که امری طبیعی است اما بعد از مدتی مناسب خواهد شد.
برد سرویس وایفای محدود و در حدود 100 متر است در حالی که سرویس وایمکس تا شعاع دو تا 3 کیلومتری را پوشش میدهد که میتوان با نصب تعدادی دکل در تهران از اینترنت در هر مکانی از شهر استفاده کرد.
به گفتهی فعالان حوزه، امنیت وایفای ضعیفتر از اینترنت وایمکس است و میتوان گفت که وایمکس شبکهی قویتری دارد؛ نمونههایی از اینترنت وایمکس در دنیا و در چند شهر به صورت آزمایشی استفاده میشود.
کیفیت اینترنت بیسیم شبیه اینترنت پرسرعت است
یک مدیر شرکت اینترنتی هم معتقد است اینترنت بیسیم تکنولوژی وایرلس و نسل جدیدتر آن است که در حال حاضر فقط در چند کشور رواج دارد و هنوز بینالمللی نشده است و از این سرویس در جاهایی که مشکل فضا وجود دارد و در واقع مخابرات فضایی ندارد که به ADSL اختصاص دهد استفاده میشود.
حسین علیمحمدی گفت: سرویس اینترنت بیسیم در جهان تکمیلکنندهی سرویس ADSL به شمار میرود اما رقیب این سرویس محسوب نمیشود و مشتری خاص خود را دارد.
کیفیت این سرویس به گفتهی این کارشناس شبیه اینترنت پرسرعت است اما هزینهی مودم آن تقریبا گران است.
این سرویس توسط این شرکت به صورت پایلوت در تهران و اصفهان راهاندازی شده و مراحل تست آزمایشی خود را سپری میکند و در شیراز نیز به زودی به صورت آزمایشی راهاندازی خواهد شد.
به گفتهی او برای استفاده از این سرویس BTS نصب میشود و در شعاعی بسته به نوع تجهیزات سرویسدهی خواهد کرد؛ به عنوان مثال کاربران در تهران در شعاع 7 تا 15 کیلومتری میتوانند از این سرویس استفاده کنند؛ شهرکهای صنعتی بازار خوبی برای استفاده از این سرویس هستند.
اینترنت بیسیم در مکانهایی که مخابرات نمیتواند سرویسدهی کند جایگزین میشود
به گفتهی مسعود ریاضیات - رییس انجمن شرکتهای اینترنتی - در روش بیسیم، اینترنت زمانی که میخواهد به دست مصرف کننده برسد به وسیلهی بیسیم به ساختمان مصرفکننده انتقال مییابد و بهگیرندهای مربوطه در بالای محل مسکونی یا اداری وصل میشود.
ارتباط به اینترنت به گفتهی او از سه طریق انجام میشود؛ اولین روش از طریق خط تلفن است که به صورت دایلآپ و با شمارهگیری این کار انجام و به اشغال شدن خط تلفن منجر میشود اما در روش دوم استفاده از خطوط تلفن به صورتی که در این روش نیازی به شمارهگیری نیست و تلفن اشغال نمیشود که همان روش اینترنت پرسرعت است، و روش سوم استفاده از اینترنت از طریق امواج رادیویی است که از سرویسدهنده به محل دریافت کننده منتقل میشود.
به گفتهی او وقتی که این نوع اینترنت برقرار میشود با ایجاد هات اسپات، اینترنت به شکل بیسیم به محل هایی مثلا فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید و تجمع مردم وصل میشود که افراد بتوانند به شکل بیسیم با رایانههای لپتاپ با اینترنت ارتباط برقرار کنند.
کیفیت اینترنت بیسیم به گفتهی رییس انجمن شرکتهای اینترنتی، به میزان زیادی به شرایط جوی بستگی دارد و از طرفی وضعیت ساختمانها نیز در این زمینه نقش بسیار مهمی دارد؛ در بعضی از روشهای قدیمی ممکن است امواج از ساختمانها عبور نکند اما در روشهای جدید این امواج میتوانند ساختمانهای بلند را دور بزنند بنابراین کیفیت اینترنت بیسیم نیز به اندازهی کافی مطلوب خواهد بود .
در این مقاله به این مسئله پرداخته میشود که چگونه میتوان در سطح سازمان، پذیرش مسئولیت نسبت به کیفیت ایجاد کرد. بدین منظور،نخست باید دیدگاه افراد را تغییر داد به نحوی که نگرش آن ها از تمرکز بر تولید یا ارائه ی خدمات به سمت دیدگاهی که توجه و مسئولیت نسبت به کیفیت را نیز در بر داشته باشد، تغییر یابد. مدل فرا تئوری تغییر، مراحلی را می شناساند که با پشت سر گذاشتن آن ها،چنین تغییری در نگرش افراد پدید می آید. مدل رهبری اقتضایی نیز نگرشی مفید برای هدایت و رهبری چنین تغییراتی را به دست می دهد.
مدل فرانظری (Transtheoretical Model)
تغییرات اصولا در سطح افراد یک سازمان به وقوع می پیوندند، چرا که افراد ناگزیرند مجموعه ای از عادات خود را به مجموعه ای دیگر از عادات تبدیل کنند. اما چگونه؟ مطالعات زیادی در این زمینه شده است که شاید مهمترین آن ها مطالعات "کرت لوین" باشد. به نظر لوین،هر نوع تلاش برای تغییر رفتار انسان باید مساله از میان بردن(Unfreeze) رفتار و عادات فعلی فرد را مورد توجه قرار دهد. سپس باید روش جدیدی به فرد معرفی شود (Freeze) و بعد این روش ها و عادات جدید تقویت شوند(Refreeze).
این نظریات به همراه نظریات حاصل از مطالعات روانکاوی، تئوری های رفتاری و غیره، مدل فرا نظری تغییر را می سازند. این تئوری، به طور عملی و تجربی به بررسی مراحل سه گانه ی اعمال تغییر در سازمان میپردازد. سپس سعی میکند بر پایه ی دانش روان شناسی، ضروریات رفتاری هر مرحله را معرفی کند و بنابراین بهترین راهبر برای گذر مناسب از هر مرحله را شناساند.
مراحل تغییر
مدل فرانظری چنین فرض میکند که افراد به هنگام تلاش موفق برای ایجاد تغییرات فردی،مراحل و دورههایی قابل پیش بینی را پشت سر می گذارند. این مراحل به ترتیب عبارتند از: مرحله ی پیش تامل (PreContemplation) ، تامل (Contemplation) ، آمادگی (Preparation) ، عمل (Action) ، نگهداری (Maintenance) ، و پایان (Termination).
مرحله ی اول مرحله ی پیش تامل است.در این مرحله هنوز احساس نیاز به تغییر وجود ندارد. اطرافیان فرد احتمالا نیاز به تغییر را احساس کرده اند، ولی خود فرد چنین حسی ندارد. جملاتی از این قبیل که " سری که درد نمیکند را دستمال نمی بندند!" در این مرحله شنیده میشوند.
دومین مرحله از تغییر، مرحله ی تامل است. در این مرحله، فرد ضرورت ایجاد تغییر در شیوه ی کاری خود را "تصدیق" میکند. جملاتی از قبیل "باشه، میفهمم که کار خوب پیش نمیره! ولی چه میشه کرد؟" در این مرحله به گوش میرسند. تاملگران تلاش میکنند بفهمند چه اتفاقی دارد می افتد و مشکل کار را پیدا کنند.
آمادگی، سومین مرحله ی تغییر است. در این مرحله، توجه فرد از گذشته به آینده و جست و جو برای یافتن پاسخ جدید معطوف میشود. معمولا وقتی فرد به این مرحله میرسد، قدم های موثری در جهت بهبود کار و ایجاد تغییرات برداشته است.
بعد از آن، مرحله ی عمل فرا میرسد. در این مرحله، افراد به فعالیت های جدیدی مشغول میشوند که در مرحله ی پیش، خود را برای انجام آن ها آماده کرده بودند. این مرحله ی هیجان انگیز تغییرات است و می تواند تا جایی پیشرفت کند که عملا تغییرات کامل شوند.
اگر مرحله ی عمل با موفقیت طی شود، تغییرات موفق به مرحله ی نگهداری میرسند تا تثبیت شوند. افراد در این مرحله باید از خود، پیگیری، پشتکار و استقامت نشان دهند. در این مرحله، افراد دانش و توانایی کافی دارند و عموما انگیزه ی لازم برای رفتار کردن به شکل جدید را نیز دارا هستند. اما باید توجه داشت که در این مرحله نیز مانند مرحله ی عمل موانعی اجتناب ناپذیر وجود دارند که لزوم تشویق فرد در مناسبت های مختلف را آشکار میسازند.
آخرین مرحله، مرحله پایان است. دراین مرحله، نگرش ذهنی و رفتارهای گذشته به کلی جایگزین رفتارها و طرز فکر جدید شدهاند. در نتیجه، رفتار مطلوب به شکل عادت جاری در سازمان درآمده است.
مدل رهبری اقتضایی (Situational Leadership Model)
مدل رهبری اقتضایی نشان میدهد که چگونه میتوان افراد را در هر یک از این مراحل تغییر، رهبری کرد. این مدل برای اولین بار از سوی هرسی و بلانچارد در اواخر دههی 60 ارائه شد و امروزه به شکل یکی از بحث برانگیز ترین و البته محبوب ترین تئوری های مدیریت تغییرات درآمده است. پارادایم اقتضایی قوی و متفاوت حاکم بر این تئوری، چنین بیان میدارد که هیچ شکل واحدی از مدیریت نیست که به درد تمام موقعیت ها بخورد بلکه برای موثر بودن، مدیر باید شیوه و مجموعه رفتارهایی را که ویژه ی همان موقعیت خاص است در پیش بگیرد. مدیریت اقتضایی پیش از هر چیز، تمرکز خود را بر نیازهای کارکنان قرار می دهد و به زیبایی بهترین عملکرد رهبر در هر یک از مراحل تغییر را بیان میدارد.
پیش فرض رهبری اقتضایی آن است که رهبر باید رفتار خود را با توانایی (Ability) و تمایل (Willingness) افراد که مختصرا آمادگی (Readiness) نامیده می شود، هماهنگ کند. این مدل، چهار حالت آمادگی برای افراد مختلف فرض میکند:
حالات مختلف آمادگی عبارتند از :
*
حالت 1- فرد نه توانمند است نه علاقه مند. در این وضعیت سطح بالایی از مدیریت آمرانه (بگو چه کند) کارایی دارد.
*
حالت 2- فرد توانمند نیست ولی علاقهمند است. ترکیبی از اینکه بگوییم چه کند و نیز فراهم کردن شرایط برای گفت و گوی دوسویه لازم است.
*
حالت 3- فرد توانمند است ولی علاقهمند نیست. در این صورت مدیریت مشارکتی (Participative) توصیه میشود.
*
حالت 4- فرد هم توانمند است هم علاقهمند. درچنین حالتی میتوان مدیریت تفویضی (Delegation) را توصیه کرد و به فرد اجازه داد که با استقلال به فعالیت بپردازد.
ترکیب مدل فرانظری و رهبری اقتضایی
اما ببینیم که چگونه مدیر میتواند از مطالب تاکنون گفته شده، دررهبری تغییر در سازمان برای تغییر نگاه به سمت کیفیت استفاده کند؟ این مهمترین مسئلهای است که مدیران علاقهمند به نهادینه کردن نگرش کیفیت مدار درحوزه ی سازمان خود با آن رو به رو هستند.
مدل فرانظری تغییرات سعی میکند نیازهای افراد را در هریک از مراحل تغییر تبیین کند و از سوی دیگر، رهبری اقتضایی، بهترین نوع رفتار را با توجه به موقعیت و نیازهای کارکنان به رهبر توصیه میکند.
رهبری در مرحله ی پیش تامل:
پیش تامل گران علاقه ای به تغییرات ندارند. نیازی به تغییر حس نمیکنند و علاقهای هم به یادگیری رفتارهای جدید ندارند.این مرحله را میتوان معادل حالت اول آمادگی در تئوری رهبری اقتضایی دانست. مدل رهبری اقتضایی در این وضعیت توصیه میکند که رهبر، استراتژی "بگو چه کند" را در پیش بگیرد و بگوید که کارکنانی که در وضعیت پیش تامل به سر میبرند، کی، کجا و چگونه کاری را انجام دهند. همچنین می توان برای بالا بردن سطح آگاهی این کارکنان، از برگزاری کلاس های آموزشی توجیهی نیز بهره جست. در این مرحله، مسئله ی شفافیت و وضوح بسیار مهم است. چرا که باید به خوبی ضمن کنترل فعالیت افراد، ضرورت ایجاد تغییر در سازمان و شیوه های کاری متداول را به آن ها یادآور شد.
رهبری در مرحله ی تامل:
وقتی کارکنان به مرحله ی تامل میرسند، گفت و گو میان رهبر و کارکنان اهمیت مییابد. در واقع وجود گفت و گوی فعال در تمام مراحل رهبری اقتضایی، اهمیتی بسزا دارد. مهمترین نشانه ی مرحله ی تامل، تصدیق و پذیرش نیاز به تغییر است. در این مرحله، کارکنان اذعان دارند که کیفیت باید دغدغه ی همه ی افراد سازمان باشد و علاقهمندند شیوههای اعمال تغییر در کار خود را بیاموزند. در این مرحله، رهبر باید درک کند که فرد، ایده ی تغییر را پذیرفته است ولی هنوز نسبت به تغییر احساس نا امنی میکند. این مرحله را میتوان از حیث آمادگی معادل همان حالت اول در تئوری رهبری اقتضایی دانست.
در حالی که مدیر باید دستورات مدیریت اقتضایی را رعایت کند و دستورهای مشخص و واضح برای انجام هر کار را به کارکنان بدهد، لازم است مراقب باشد که دستورات و انتظاراتش از کارکنان بیش از حد توان آن ها نشود. ترس از انجام خطا را در کارکنان پایین بیاورد، کمک مرحله به مرحله را فراموش نکند و بر آموزش نیز تکیه داشته باشد.
رهبری در مرحله ی آمادگی:
وقتی مرحله ی تامل به اندازه کافی ادامه یافت، افراد، آماده ی ورود به مرحله آمادگی میشوند. در این مرحله است که نگاه فرد از گذشته و حتی مسئله ی فعلی خود، به آینده متوجه می شود. فرد قصد خود مبنی بر ایجاد تغییر را به شکل عمومی اعلام میدارد. وقتی به این مرحله رسید، عملا چند گام مهم و سازنده به سمت تغییر برداشته است. بنابراین، افراد در این مرحله، از سطح بالایی از آگاهی و اشتیاق برخوردارند. تنها کاری که فرد باید در این مرحله به یاد داشته باشد، آن است که تمام انرژی و وقت خود را مصروف و وقف یادگیری کارهای جدیدی بکند که باید برای اعمال تغییر آن ها را بیاموزد. خصوصیات پیرو در این مرحله را میتوان معادل حالت دوم آمادگی در مدل هرسی-بلانچارد دانست. کارکنان هنوز توانایی انجام کارهای جدید را ندارند، اما در آنان علاقه و اشتیاق به انجام کار چشمگیر است. بهترین شیوه ی رهبری در این حالت، همان روشی است که به "فروش (selling) " معروف است. یعنی در عین حال که رهبر برای فرد، یک چهارچوب و روش مشخص عمل تعریف می کند، او را به گفت و گو نیز فرا می خواند. و هر جا که لازم باشد از چگونگی انجام، دلیل انجام و نتایج کاری جدید با وی حرف می زند.
رهبری در مرحله ی عمل:
در این مرحله که پس از مرحله ی آمادگی آغاز میشود میتوان به وضوح مشاهده کرد که افراد در تلاش برای انجام فعالیت هایی هستند که کیفیت را جایگزین تولید صرف کند. در این مرحله برای هیچ نظاره گری تردیدی باقی نمیماند که کیفیت در این سازمان اهمیت فراوان دارد. طبق تحقیقات انجام شده، این تمایل در بسیاری از مدیران وجود دارد که این مرحله را مرحله ی پایانی عملیات تغییر تلقی کنند و کار را تمام شده بپندارند. اما این گونه نتیجه گیری، اشتباهی خطرناک خواهد بود. مدیر تغییرات با دیدن ظاهر اعمال جدیدی که کارکنان انجام میدهند، ممکن است نتیجه گیری کند که در مرحله ی "عمل" نیازی به سرپرستی و حمایت کارکنان از سوی او وجود ندارد. ولی واقعیت دقیقا عکس این موضوع را نشان می دهد. مرحله ی عمل، بسیار حساس و ظریف است. افراد در این مرحله تازه شروع به انجام فعالیت های جدیدی کردهاند که هر لحظه وقوع شکست یا مواجه شدن با باز دارنده ای می تواند آن ها را دلسرد و ناامید کند. این مرحله را می توان حالت سوم آمادگی در تقسیم بندی هرسی-بلانچارد دانست.زیرا افراد از چگونگی انجام فعالیت اطلاع کامل دارند ولی دچار یاس و دلزدگی نسبت به کار خود هستند. بنابراین، طبق تئوری رهبری اقتضایی، در این حالت به رفتار مشارکتی (Participative) از سوی مدیران نیازمندیم. یعنی برای اولین بار از آغاز پروسه ی تغییر، احتیاجی به جهت دهی و طراحی چهارچوب کاری نداریم، بلکه بیش از هر چیز رفتار مشارکت جویانه ی مدیر در ارتباط با کارکنان ضرورت دارد.
رهبری در مرحله ی نگهداری (Maintenance)
با کامل شدن مرحله ی عمل، نوبت به مرحله ی نگهداری میرسد. در این مرحله هنوز کارکنان به سرپرستی و حمایت رهبر نیاز دارند، البته در سطحی پایینتر. پشتکار، پیگیری و تحمل از خصوصیات مورد نیاز این مرحله هستند. افراد در این مرحله، توانایی و دانش لازم برای انجام کارهای خود را دارند و عموما انگیزه و علاقه لازم را به هنگام انجام کار دارا هستند. در بیشتر مواقع کار به خوبی پیش میرود، گرچه در این مرحله نیز چون مرحله ی پیش وجود مشکلات اجتناب ناپذیر است و بنابراین به تناسب موقعیت، وجود تشویق و حمایت ازسوی مدیر مفید خواهد کرد. لازم است که در این مرحله، رهبر به مطالعه ی دقیق همه ی عوامل تاثیرگذار بر عملکرد کارکنان بپردازد. از نظر تقسیم بندی های هرسی-بلانچارد هنوز میتوان این مرحله را معادل حالت سوم آمادگی دانست، توانمند اما نا ایمن. افراد با آنکه کاملا توانایی انجام کارهای جدید را دارند، اما هنوز اعتماد به نفس لازم در آن ها شکل نگرفته است و هنوز نمیتوانند با استقلال کامل به کار بپردازند. مدیریت اقتضایی برای این مرحله نیز چون مرحلهی پیش، نوع رهبری مشارکتی را پیشنهاد میکند ولی با یک تفاوت مهم: در این مرحله بهتر است که رهبر با فرد در نقش شریک کامل همکاری داشته باشد، به این معنی که تصمیمات با مشارکت کامل فرد (و نه تنها به شکل یک پیشنهاد دهنده) گرفته میشود.
رهبری در مرحله ی پایان (Termination)
مرحله ی پایان به مرحله ای اطلاق میشود که در آن فرآیند متحول سازی پایان یافته است. اکنون روش های قدیمی انجام کار، جای خود را صد درصد به روش های جدید دادهاند و "کیفیت" دغدغهی اصلی کارکنان شده است. کارکنان در این مرحله به خوبی با شیوه ی انجام کارها آشنا هستند و نیز علاقه و انگیزه ی بالایی هم در انجام کارهای خود دارند. میتوان با تقسیم بندی اقتضایی، این مرحله را معادل حالت چهارم آمادگی دانست که در آن، فرد هم توانمند است و هم علاقه مند. روش مدیریتی توصیه شده ی مدیریت اقتضایی در این مرحله، همان روش تفویض یا دادن استقلال عمل به کارکنان در انجام کارهاست. این مرحله، مرحله ی پایانی فرآیند مدیریت تغییر است، ولی بدان معنا نیست که مدیر با اعلام موفقیت، با خیال آسوده دست از کار بکشد. افراد در اثر شکست های پیاپی، خستگی و ... گاه ممکن است حتی در این مرحله نیز دچار تنزل شوند. عکس العمل مدیر در چنین مواقعی بسیار حیاتی است. در واقع هرسی و بلانچارد هم درتئوری اقتضایی خود توضیح دادهاند که حرکت در مسیرتئوری آن ها، جهت صرفا توسعهای از حالت اول به حالت چهارم ندارد، بلکه فرد می تواند به دلایلی که اشاره شد، از یک مرحله به مراحل قبلی تنزل کند. در واقع این احتمال همواره وجود دارد که فرد از این مرحله به مراحل نگهداری یا عمل، پسرفت داشته باشد. در این حالت، مدیر باید هشیارانه شیوه ی مدیریت خود را به شیوه های مدیریتی پیش گفته و منطبق با مراحل یاد شده تغییر دهد.
نتیجه گیری:
برای رقابت در بازارهای جهانی، اصل کیفیت باید در سراسر سازمان نهادینه شود. سطح کیفیت محصولات و خدمات در صورتی به سطوح بین المللی میرسد که مسئولیت کیفیت تنها بر عهده ی فرد یا گروهی خاص از کارکنان نباشد و همه ی اعضای سازمان، خود را در این زمینه کاملا مسئول بدانند. برای رسیدن به این هدف، ضروری است تمرکز سنتی کارکنان بر تولید به سمت تمرکز بر کیفیت معطوف شود. این تغییر نگرش، نیازمند وجود راهبردی مناسب برای کمک به کارکنان در رسیدن به اهداف تغییر است.
منبع :http://www.systemgroup.net/fa/view/style.asp?p=5.3&i=65