(4) سورة النساء
تا آیه 80
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید; و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست. (1)
و اموال یتیمان را (هنگامى که به حد رشد رسیدند) به آنها بدهید! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نکنید! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگى است! (2)
و اگر مىترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مىترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مىکند. (3)
و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهى (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید! (4)
اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید و از آن، به آنها روزى دهید! و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید! (5)
و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخورید! هر کس که بىنیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند; و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مىکشد،) از آن بخورد. و هنگامى که اموالشان را به آنها بازمىگردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند براى محاسبه کافى است. (6)
براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى مىگذارند، سهمى است; و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مىگذارند، سهمى; خواه آن مال، کم باشد یا زیاد; این سهمى است تعیین شده و پرداختنى. (7)
و اگر بهنگام تقسیم (ارث)، خویشاوندان (و طبقهاى که ارث نمىبرند) و یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزى از آن اموال را به آنها بدهید! و با آنان به طور شایسته سخن بگویید! (8)
کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود بیادگار بگذارند از آینده آنان مىترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند، و سخنى استوار بگویند. (9)
کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقیقت،) تنها آتش مىخورند; و بزودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند. (10)
خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مىکند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست; و اگر یکى باشد، نیمى (از میراث،) از آن اوست. و براى هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش یک ششم مىبرد (و پنج ششم باقیمانده، براى پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتى است که او کرده، و بعد از اداى دین است -شما نمىدانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک براى شما سودمندترند!- این فریضه الهى است; و خداوند، دانا و حکیم است. (11)
و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند; و اگر فرزندى داشته باشند، یک چهارم از آن شماست; پس از انجام وصیتى که کردهاند، و اداى دین (آنها). و براى زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشید; و اگر براى شما فرزندى باشد، یک هشتم از آن آنهاست; بعد از انجام وصیتى که کردهاید، و اداى دین. و اگر مردى بوده باشد که کلاله ( خواهر یا برادر) از او ارث مىبرد، یا زنى که برادر یا خواهرى دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند); و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند; پس از انجام وصیتى که شده، و اداى دین; بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست; و خدا دانا و بردبار است. (12)
اینها مرزهاى الهى است; و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغهایى از بهشت وارد مىکند که همواره، آب از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن مىمانند; و این، پیروزى بزرگى است! (13)
و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مىکند که جاودانه در آن خواهد ماند; و براى او مجازات خوارکنندهاى است. (14)
و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبید! اگر گواهى دادند، آنان ( زنان) را در خانه ها(ى خود) نگاه دارید تا مرگشان فرارسد; یا اینکه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد. (15)
و از میان شما، آن مردان و زنانى که (همسر ندارند، و) مرتکب آن کار (زشت) مىشوند، آنها را آزار دهید (و حد بر آنان جارى نمایید)! و اگر توبه کنند، و (خود را) اصلاح نمایند، (و به جبران گذشته بپردازند،) از آنها درگذرید! زیرا خداوند، توبهپذیر و مهربان است. (16)
پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مىدهند، سپس زود توبه مىکنند. خداوند، توبه چنین اشخاصى را مىپذیرد; و خدا دانا و حکیم است. (17)
براى کسانى که کارهاى بد را انجام مىدهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مىرسد مىگوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست; و نه براى کسانى که در حال کفر از دنیا مىروند; اینهاکسانى هستند که عذاب دردناکى برایشان فراهم کردهایم. (18)
اینها اینها اى کسانى که ایمان آوردهاید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها دادهاید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتى) کراهت داشتید، (فورا تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مىدهد! (19)
و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانى (بعنوان مهر) به او پرداختهاید، چیزى از آن را پس نگیرید! آیا براى بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل مىشوید؟! (20)
و چگونه آن را باز پس مىگیرید، در حالى که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشتهاید؟ و (از این گذشته،) آنها (هنگام ازدواج،) از شما پیمان محکمى گرفتهاند! (21)
با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه درگذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است; زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است. (22)
حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر دادهاند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانى که با آنها آمیزش جنسى داشتهاید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسى نداشتهاید، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- و (همچنین) همسرهاى پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخواندهها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید; مگر آنچه در گذشته واقع شده; چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است. (23)
و زنان شوهردار (بر شما حرام است;) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهاید; (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است;) اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید; در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى نمایید. و زنانى را که متعه ( ازدواج موقت) مىکنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیینمهر، با یکدیگر توافق کردهاید. (بعدا مىتوانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) خداوند، دانا و حکیم است. (24)
و آنها که توانایى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، مىتوانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند -خدا به ایمان شما آگاهتر است; و همگى اعضاى یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید; به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند; و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. (25)
خداوند مىخواهد (با این دستورها، راههاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشکار سازد، و به سنتهاى (صحیح) پیشینیان رهبرى کند. و خداوند دانا و حکیم است. (26)
خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید)، اما آنها که پیرو شهواتند، مىخواهند شما بکلى منحرف شوید. (27)
خدا میخواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند; و انسان، ضعیف آفریده شده; (و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است) (28)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشى نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. (29)
و هر کس این عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، بزودى او را در آتشى وارد خواهیم ساخت; و این کار براى خدا آسان است. (30)
اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مىشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مىپوشانیم; و شما را در جایگاه خوبى وارد مىسازیم. (31)
برتریهایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهاى طبیعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است. ولى با این حال،) مردان نصیبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نیز نصیبى; (و نباید حقوق هیچیک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، براى رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست. (32)
براى هر کسى، وارثانى قرار دادیم، که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند; و (نیز) کسانى که با آنها پیمان بستهاید، نصیبشان را بپردازید! خداوند بر هر چیز، شاهد و ناظر است. (33)
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مىکنند. و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مىکنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.) (34)
و اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مىکند; زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است). (35)
و خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید; همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آنها هستید; زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق دیگران سرباز مىزند،) دوست نمىدارد. (36)
آنها کسانى هستند که بخل مىورزند، و مردم را به بخل دعوت مىکنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان مىنمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته;) و ما براى کافران، عذاب خوارکنندهاى آماده کردهایم. (37)
و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشاندادن به مردم انفاق مىکنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند; (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنهاست;) و کسى که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینى است. (38)
چه مىشد اگر آنها به خدا و روز بازپسین ایمان مىآوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، (در راه او) انفاق مىکردند؟! و خداوند از (اعمال و نیات) آنها آگاه است. (39)
خداوند (حتى) به اندازه سنگینى ذرهاى ستم نمىکند; و اگر کار نیکى باشد، آن را دو چندان مىسازد; و از نزد خود، پاداش عظیمى (در برابر آن) مىدهد. (40)
حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مىآوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟ (41)
در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو مىکنند که اى کاش (خاک بودند، و) خاک آنها با زمینهاى اطراف یکسان مىشد (و بکلى محو و فراموش مىشدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنى را نمىتوانند از خدا پنهان کنند. (42)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مىگویید! و همچنین هنگامى که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضاى حاجت» کردهاید، و یا با زنان آمیزش جنسى داشتهاید، و در این حال، آب (براى وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکى تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است. (43)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (خدا) به آنها داده شده بود، (به جاى اینکه از آن، براى هدایت خود و دیگران استفاده کنند، براى خویش) گمراهى مىخرند، و مىخواهند شما نیز گمراه شوید؟ (44)
خدا به دشمنان شما آگاهتر است; (ولى آنها زیانى به شما نمىرسانند.) و کافى است که خدا ولى شما باشد; و کافى است که خدا یاور شما باشد. (45)
بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف مىکنند; و (به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، مىگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز مىگویند:) بشنو! که هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مىگویند:) راعنا ( ما را تحمیق کن! )» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى این همه لجاجت) تند: «شنیدیم و اطاعت کردیم; و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم) سذللّه، براى آنان بهتر،و با واقعیت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است; از این رو جز عده کمى ایمان نمىآورند. (46)
اى کسانى که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم -و هماهنگ با نشانههایى است که با شماست- ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورتهایى را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت» ( گروهى از تبهکاران بنى اسرائیل) را دور ساختیم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است! (47)
خداوند (هرگز) شرک را نمىبخشد! و پایینتر از آن را براى هر کس (بخواهد و شایسته بداند) مىبخشد. و آن کسى که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است. (48)
آیا ندیدى کسانى را که خودستایى مىکنند؟! (این خود ستاییها، بىارزش است;) بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش مىکند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. (49)
ببین چگونه بر خدا دروغ مىبندند! و همین گناه آشکار، (براى مجازات آنان) کافى است. (50)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت» و سخللّهطاغوت» ( بت و بتپرستان) ایمان مىآورند، و درباره کافران مىگویند: «آنها، از کسانى که ایمان آوردهاند، هدایت یافتهترند»؟! (51)
آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است; و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، یاورى براى او نخواهى یافت. (52)
آیا آنها ( یهود) سهمى در حکومت دارند (که بخواهند چنین داورى کنند)؟ در حالى که اگر چنین بود، (همه چیز را در انحصار خود مىگرفتند،) و کمترین حق را به مردم نمىدادند. (53)
یا اینکه نسبت به مردم ( پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم; و حکومت عظیمى در اختیار آنها ( پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم. (54)
ولى جمعى از آنها به آن ایمان آوردند; و جمعى راه (مردم را) بر آن بستند. و شعله فروزان آتش دوزخ، براى آنها کافى است! (55)
کسانى که به آیات ما کافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مىکنیم که هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهاى دیگرى به جاى آن قرار مىدهیم، تا کیفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روى حساب، کیفر مىدهد). (56)
و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، بزودى آنها را در باغهایى از بهشت وارد مىکنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است; همیشه در آن خواهند ماند; و همسرانى پاکیزه براى آنها خواهد بود; و آنان را در سایههاى گسترده (و فرح بخش) جاى میدهیم. (57)
خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى مىکنید، به عدالت داورى کنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مىدهد! خداوند، شنوا و بیناست. (58)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر ( اوصیاى پیامبر) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. (59)
آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مىخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههاى دور دستى بیفکند. (60)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید سذللّه، منافقان را مىبینى که (از قبول دعوت) تو، اعراض مىکنند! (61)
پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مىشوند، سپس به سراغ تو مىآیند، سوگند یاد مىکنند که منظور (ما از بردن داورى نزد دیگران)، جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟! (62)
آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مىداند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما! (63)
ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مىکردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند; و از خدا طلب آمرزش مىکردند; و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد; خدا را توبه پذیر و مهربان مىیافتند. (64)
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند; و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند; و کاملا تسلیم باشند. (65)
اگر (همانند بعضى از امتهاى پیشین،) به آنان دستور مىدادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید سذللّه، و یا: «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمى از آنها عمل مىکردند! و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود; و موجب تقویت ایمان آنها مىشد. (66)
و در این صورت، پاداش بزرگى از ناحیه خود به آنها مىدادیم. (67)
و آنان را به راه راست، هدایت مىکردیم. (68)
و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده; از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان; و آنها رفیقهاى خوبى هستند! (69)
این موهبتى از ناحیه خداست. و کافى است که او، (از حال بندگان، و نیات و اعمالشان) آگاه است. (70)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید و در دستههاى متعدد، یا بصورت دسته واحد، (طبق شرایط هر زمان و هر مکان،) به سوى دشمن حرکت نمایید! (71)
در میان شما، افرادى (منافق) هستند، که (هم خودشان سست مىباشند، و هم) دیگران را به سستى مىکشانند; اگر مصیبتى به شما برسد، مىگویند: «خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم، تا شاهد (آن مصیبت) باشیم!» (72)
و اگر غنیمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها دوستى و مودتى نبوده، مىگویند: «اى کاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگارى (و پیروزى) بزرگى مىرسیدیم!» (73)
کسانى که زندگى دنیا را به آخرت فروختهاند، باید در راه خدا پیکار کنند!و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهیم داد. (74)
چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! (75)
کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مىکنند; و آنها که کافرند، در راه طاغوت ( بت و افراد طغیانگر). پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است. (76)
آیا ندیدى کسانى را که (در مکه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بدارید! و نماز را برپا کنید! و زکات بپردازید!» (اما آنها از این دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مىترسیدند، همان گونه که از خدا مىترسند، بلکه بیشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکى تاخیر نینداختى؟!» به آنها بگو: «سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است!و سراى آخرت، براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شکاف هسته خرمایى، به شما ستم نخواهد شد! (77)
هر جا باشید، مرگ شما را درمىیابد; هر چند در برجهاى محکم باشید! و اگر به آنها ( منافقان) حسنه (و پیروزى) برسد، مىگویند: «این، از ناحیه خداست.»و اگر سیئه (و شکستى) برسد، مىگویند: «این، از ناحیه توست.» بگو: «همه اینها از ناحیه خداست.» پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند؟! (78)
(آرى،) آنچه از نیکیها به تو مىرسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستادیم; و گواهى خدا در این باره، کافى است! (79)
کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده; و کسى که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسؤول نیستى). (80)
آنها در حضور تو مىگویند: «فرمانبرداریم»; اما هنگامى که از نزد تو بیرون مىروند، جمعى از آنان بر خلاف گفتههاى تو، جلسات سرى شبانه تشکیل مىدهند; آنچه را در این جلسات مىگویند، خداوند مىنویسد. اعتنایى به آنها نکن! (و از نقشههاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توکل کن!
(3) سورة آلعمران
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
معبودى جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (2)
(همان کسى که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههاى کتب پیشین، منطبق است; و سخللّهتورات» و «انجیل» را. (3)
پیش از آن، براى هدایت مردم فرستاد; و (نیز) کتابى که حق را از باطل مشخص مىسازد، نازل کرد; کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند; و خداوند (براى کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (4)
هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفى نمىماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.) (5)
او کسى است که شما را در رحم (مادران)، آنچنان که مىخواهد تصویر مىکند. معبودى جز خداوند توانا و حکیم، نیست. (6)
او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» ( صریح و روشن) است; که اساس این کتاب مىباشد; (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است ( آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود; ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسیر (نادرستى) براى آن مىطلبند; در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم; همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمىشوند (و این حقیقت را درک نمىکنند). (7)
(راسخان در علم، مىگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى! (8)
پروردگارا! تو مردم را، براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد; زیرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمىکند. (ما به تو و رحمت بىپایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)» (9)
ثروتها و فرزندان کسانى که کافر شدند، نمىتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد; (و از کیفر، رهایى بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند. (10)
(عادت آنان در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانى است کهپیش از آنها بودند; آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت; و خداوند، شدید العقاب است. (11)
به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشید!) بزودى مغلوب خواهید شد; (و سپس در رستاخیز) به سوى جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهى است! (12)
در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مىکرد; و جمع دیگرى که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالى که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىدیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد.)و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یارى خود، تایید مىکند. در این، عبرتى است براى بینایان! (13)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است; (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند; ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است; و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست. (14)
بگو: «آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایههاى مادى)، بهتر است؟» براى کسانى که پرهیزگارى پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مىکنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایى است که نهرها از پاى درختانش مىگذرد; همیشه در آن خواهند بود; و همسرانى پاکیزه، و خشنودى خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست. (15)
همان کسانى که مىگویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردهایم; پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!» (16)
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت مىورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مىکنند، و در سحرگاهان، استغفار مىنمایند. (17)
خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستى،) گواهى مىدهد که معبودى جز او نیست; و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهاى بر این مطلب،) گواهى مىدهند; در حالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد; معبودى جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است. (18)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود; و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او مىرسد; زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (19)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصارى) و بىسوادان ( مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مىیابند; و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است; و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (20)
کسانى که نسبت به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را بناحق مىکشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مىکنند به قتل مىرسانند، و به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده! (21)
آنها کسانى هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کنندهاى) ندارند. (22)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى مىگردانند، در حالى که (از قبول حق) اعراض دارند؟ (23)
این عمل آنها، به خاطر آن است که مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد. (و کیفر ما، به خاطر امتیازى که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این افترا (و دروغى که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (24)
پس چه گونه خواهند بود هنگامى که آنها را براى روزى که شکى در آن نیست ( روز رستاخیز) جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال براى خود) فراهم کرده ، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را مىچینند). (25)
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویى; به هر کس بخواهى، حکومت مىبخشى; و از هر کس بخواهى، حکومت را مىگیرى; هر کس را بخواهى، عزت مىدهى; و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست; تو بر هر چیزى قادرى. (26)
شب را در روز داخل مىکنى، و روز را در شب; و زنده را از مرده بیرون مىآورى، و مرده را زنده; و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى مىبخشى.» (27)
افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند; و هر کس چنین کند، هیچ رابطهاى با خدا ندارد (و پیوند او بکلى از خدا گسسته مىشود); مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقیه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مىدارد; و بازگشت (شما) به سوى خداست. (28)
بگو: «اگر آنچه را در سینههاى شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را مىداند; و (نیز) از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاه مىباشد; و خداوند بر هر چیزى تواناست. (29)
روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مىبیند; و آرزو مىکند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زیادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مىدارد; و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (30)
بگو: «اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد; و گناهانتان را ببخشد; و خدا آمرزنده مهربان است.» (31)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد.» (32)
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. (33)
آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند; و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مىباشد) . (34)
(به یاد آورید) هنگامى را که همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (35)
ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمىتواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم; و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.» (36)
خداوند، او ( مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و به طرز شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىدید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟!» گفت:«این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد.» (37)
در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهاى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مىشنوى!» (38)
و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیى «بشارت مىدهد; (کسى) که کلمه خدا ( مسیح) را تصدیق مىکند; و رهبر خواهد بود; و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (39)
او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مىدهد. سذللّه (40)
(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از کار مىافتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو! (41)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته; و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42)
اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن! (43)
(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مىکنیم; و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعهکشى) به آب مىافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى; و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.) (44)
(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مىدهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است; در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود; و از مقربان (الهى) است. (45)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شایستگان است.» (46)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد مىآفریند! هنگامى که چیزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مىگوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود مىشود. (47)
و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، مىآموزد. (48)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها مىگوید:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام; من از گل، چیزى به شکل پرنده مىسازم; سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص ( پیسى) را بهبودى مىبخشم; و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم; و از آنچه مىخورید، و در خانههاى خود ذخیره مىکنید، به شما خبر مىدهم; مسلما در اینها، نشانهاى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید! (49)
و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق مىکنم; و (آمدهام) تا پارهاى از چیزهایى را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم; و نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام; پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید! (50)
خداوند، پروردگار من و شماست; او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!; سذللّه (51)
هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوى خدا (براى تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما یاوران خداییم; به خدا ایمان آوردیم; و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم. (52)
پروردگارا! به آنچه نازل کردهاى، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروى نمودیم; ما را در زمره گواهان بنویس!» (53)
و (یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش،) نقشه کشیدند; و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویى کرد; و خداوند، بهترین چارهجویان است. (54)
(به یاد آورید) هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: «من تو را برمىگیرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مىسازم; و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرارمىدهم; سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مىکنم. (55)
اما آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکى خواهم کرد; و براى آنها، یاورانى نیست. (56)
اما آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد; و خداوند، ستمکاران را دوست نمىدارد.» (57)
اینها را که بر تو مىخوانیم، از نشانهها(ى حقانیت تو) است، و یادآورى حکیمانه است. (58)
مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است; که او را از خاک آفرید، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) (59)
اینها حقیقتى است از جانب پروردگار تو; بنابر این، از تردید کنندگان مباش! (60)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (61)
این همان سرگذشت واقعى (مسیح) است. (و ادعاهایى همچون الوهیت او، یا فرزند خدا بودنش، بىاساس است.) و هیچ معبودى، جز خداوند یگانه نیست; و خداوند توانا و حکیم است. (62)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روى گردانند، (بدان که طالب حق نیستند; و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است. (63)
بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است; که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم; و بعضى از ما، بعضى دیگر را -غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» (64)
اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مىکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مىنمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمىکنید؟! (65)
شما کسانى هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید; چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو مىکنید؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانید. (66)
ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى; بلکه موحدى خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشرکان نبود. (67)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند; همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است. (68)
جمعى از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو مىکردند) شما را گمراه کنند; (اما آنها باید بدانند که نمىتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمىکنند مگر خودشان را، و نمىفهمند! (69)
اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مىشوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مىدهید؟! (70)
اى اهل کتاب! چرا حق را با باطل (مىزمیزید و) مشتبه مىکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده مىدارید در حالى که مىدانید؟! (71)
و جمعى از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید; و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مىدانند; و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد). (72)
و جز به کسى که از آیین شما پیروى مىکند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهى است! (و این توطئه شما، در برابر آن بى اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسى همانند شما (کتاب آسمانى) داده مىشود، یا اینکه مىتوانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسى نیست; بلکه) به دست خداست; و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) مىدهد; و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)
هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود مىکند; و خداوند، داراى مواهب عظیم است.» (74)
و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند; و کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند; مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى! این بخاطر آن است که مىگویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ مىبندند; در حالى که مىدانند (این سخن دروغ است). (75)
آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مىدارد; زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)
کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مىفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمىگوید و به آنان در قیامت نمىنگرد و آنها را (از گناه) پاک نمىسازد; و عذاب دردناکى براى آنهاست. (77)
در میان آنها ( یهود) کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان مىگردانند که گمان کنید (آنچه را مىخوانند،) از کتاب (خدا) است;در حالى که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) مىگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مىبندند در حالى که مىدانند! (78)
براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آنگونه که کتاب خدا را مىآموختید و درس مىخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!) (79)
و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت مىکند؟! (80)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مىکند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آرى) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)
پس کسى که بعد از این (پیمان محکم)، روى گرداند، فاسق است. (82)
آیا آنها غیر از آیین خدا مىطلبند؟! (آیین او همین اسلام است;) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. (83)
بگو: «به خدا ایمان آوردیم; و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده; و آنچه به موسى و عیسى و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است; ما در میان هیچ یک از آنان فرقى نمىگذاریم; و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.» (84)
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زیانکاران است. (85)
« چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد! (86)
کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. (87)
همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مىمانند; مجازاتشان تخفیف نمىیابد; و به آنها مهلت داده نمىشود. (88)
مگر کسانى که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند; (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد;) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (89)
کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مىگیرد،) قبول نمىشود; و آنها گمراهان (واقعى)اند (چرا که هم راه خدا را گم کردهاند، و هم راه توبه را!). (90)
کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچیک آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناک است; و یاورانى ن
هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید، (در راه خدا) انفاق کنید; و آنچه انفاق مىکنید، خداوند از آن آگاه است. (92)
همه غذاها(ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود; (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مىگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایى که به پیامبران پیشین مىدهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!)» (93)
بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مىکنند). (94)
بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!» (95)
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. (96)
در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است; و هر کس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بىنیاز است. (97)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مىورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مىدهید!» (98)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمىدارید، و مىخواهید این راه را کج سازید؟! در حالى که شما (به درستى این راه) گواه هستید; و خداوند از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست!» (99)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنى و شعلهورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمىگردانند. (100)
و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحى قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده مىشود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسک جویید!) و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهى راست، هدایت شده است. (101)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) (102)
و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفرهاى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد; این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد; شاید پذیراى هدایت شوید. (103)
باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. (104)
و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن هم) پس از آنکه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمى دارند. (105)
(آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهرههائى سفید، و چهرههائى سیاه مىگردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته مىشود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوت و برادرى در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزیدید! (106)
و اما آنها که چهرههایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مىمانند. (107)
« اینها آیات خداست; که بحق بر تو مىخوانیم. و خداوند (هیچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانیان نمىخواهد. (108)
و (چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالى که) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست; و همه کارها، به سوى او باز مىگردد (و به فرمان اوست.) (109)
شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند; (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانى،) ایمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) (110)
آنها ( اهل کتاب، مخصوصا» یهود) هرگز نمىتوانند به شما زیان برسانند، جز آزارهاى مختصر; و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست مىخورند; سپس کسى آنها را یارى نمىکند. (111)
هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است; مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به این و آن); و به خشم خدا، گرفتار شدهاند; و مهر بیچارگى بر آنها زده شده; چرا که آنها به آیات خدا، کفر مى بناحق مىکشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند; و (به حقوق دیگران،) تجاوز مىنمودند. (112)
آنها همه یکسان نیستند; از اهل کتاب، جمعیتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مىکنند; و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مىخوانند; در حالى که سجده مىنمایند. (113)
به خدا و روز دیگر ایمان مىآورند; امر به معروف و نهى از منکر مىکنند; و در انجام کارهاى نیک، پیشى مىگیرند; و آنها از صالحانند. (114)
و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد! (و پاداش شایسته آن را مىبینند.) و خدا از پرهیزکاران، آگاه است. (115)
کسانى که کافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند. (116)
آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مىکنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نمودهاند)، بوزد; و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده; بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم مىکنند. (117)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شر و فسادى در باره شما، کوتاهى نمىکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههاى) دشمنى از دهان (و کلام)شان آشکار شده; و آنچه در دلهایشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راههاى پیشگیرى از شر آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118)
شما کسانى هستید که آنها را دوست مىدارید; اما آنها شما را دوست ندارند! در حالى که شما به همه کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مىکنند، (به دروغ) مىگویند: «ایمان آوردهایم!» اما هنگامى که تنها مىشوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: «با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.» (119)
اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند; و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند; خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد. (120)
و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را که درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنید; و اندیشههایى را که بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست). (121)
(و نیز به یاد آور) زمانى را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند); و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند); و افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند! (122)
خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت); در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفت فرمان پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را بجا آورده باشید! (123)
در آن هنگام که تو به مؤمنان مىگفتنى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود مىآیند، یارى کند؟!» (124)
آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، که نشانههایى با خود دارند، مدد خواهد داد! (125)
ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده; وگرنه، پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است! (126)
(این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند; یا آنها را با ذلت برگرداند; تا مایوس و ناامید، (به وطن خود) بازگردند. (127)
هیچگونه اختیارى (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ،) براى تو نیست; مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند. (128)
و آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىبخشد; و هر کس را بخواهد، مجازات مىکند; و خداوند آمرزنده مهربان است. (129)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید! (130)
و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است! (131)
و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید! (132)
و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است; و براى پرهیزگاران آماده شده است. (133)
همانها که در توانگرى و تنگدستى، انفاقمىکنند; و خشم خود را فرو مىبرند; و از خطاى مردم درمىگذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد. (134)
و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مىافتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىکنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمىورزند، با اینکه مىدانند. (135)
آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشتهایى است که از زیر درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن میمانند; چه نیکو است پاداش اهل عمل! (136)
پیش از شما، سنتهایى وجود داشت; (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهایى داشتند; که شما نیز، همانند آن را دارید.) پس در روى زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیبکنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟! (137)
این، بیانى است براى عموم مردم; و هدایت و اندرزى است براى پرهیزگاران! (138)
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید! (139)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتى رسید (و ضربهاى وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مىگردانیم; (-و اینخاصیت زندگى دنیاست-) تا خدا، افرادى را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند); و خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمىدارد. (140)
و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند); و کافران را به تدریج نابود سازد. (141)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟! (142)
و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آنکه با آن روبهرو شوید، آرزو مىکردید; سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالى که به آن نگاه مىکردید (و حاضر نبودید به آن تن دردهید! چقدر میان گفتار و کردار شما فاصله است؟!) (143)
محمد (ص) فقط فرستاده خداست; و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند; آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند; و خداوند بزودى شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد. (144)
هیچکس، جز به فرمان خدا، نمىمیرد; سرنوشتى است تعیین شده; (بنابر این، مرگ پیامبر یا دیگران، یک سنت الهى است.) هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگى خود، در این راه گام بردارد،) چیزى از آن به او خواهیم داد; و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مىدهیم; و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. (145)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند); و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد. (146)
سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهاى ما در کارها، چشمپوشى کن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (147)
از اینرو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد; و خداوند نیکوکاران را دوست مىدارد. (148)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از کسانى که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشتههایتان بازمىگردانند; و سرانجام، زیانکار خواهید شد. (149)
(آنها تکیهگاه شما نیستند،) بلکه ولى و سرپرست شما، خداست; و او بهترین یاوران است. (150)
بزودى در دلهاى کافران، بخاطر اینکه بدون دلیل، چیزهایى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مىافکنیم; و جایگاه آنها، آتش است; و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران! (151)
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشید; در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مىرساندید; (و این پیروزى ادامه داشت) تا اینکه سست شدید; و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید; و بعد از آن که آنچه را دوست مىداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند; و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت; (و پیروزى شما به شکست انجامید;) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید; و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. (152)
(به خاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا میرفتید; و جمعى در وسط بیابان پراکنده شدند; و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمىکردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا مىزد. سپس اندوهها را یکى پس از دیگرى به شما جزا داد; این بخاطر آن بود که دیگر براى از دست رفتن (غنایم جنگى) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبتهایى که بر شما وارد مىگردد. و خداوند از آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (153)
سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت; اماگروه دیگرى در فکر جان خویش بودند; (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند; و مىگفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مىشود؟!» بگو: سخللّههمه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزى را پنهان مىدارند که براى تو آشکار نمىسازند; مىگویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمىشدیم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بودید، آنهایى که کشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعا به سوى آرامگاههاى خود، بیرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید; و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند; و خداوند از آنچه در درون سینههاست، با خبر است. (154)
کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت; و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است. (155)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مىروند، یا در جنگ شرکت مىکنند (و از دنیا مىروند و یا کشته مىشوند)، مىگویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمىمردند و کشته نمىشدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید،) تا خدا این حسرت را بر دل آنها ( کافران) بگذارد. خداوند، زنده مىکند و مىمیراند; (و زندگى و مرگ، به دست اوست;) و خدا به آنچه انجام مىدهید، بیناست. (156)
اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکردهاید; زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آورى میکنند، بهتر است! (157)
و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوى خدا محشور مىشوید. (بنابراین، فانى نمىشوید که از فنا، وحشت داشته باشید.) (158)
به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. (159)
اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند! (160)
(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالى که) ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند! و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) مىآورد; سپس به هر کس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده است)، بطور کامل داده مىشود; و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید) . (161)
آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است. (162)
هر یک از آنان، درجه و مقامى در پیشگاه خدا دارند; و خداوند به آنچه انجام مىدهند، بیناست. (163)
خداوند بر مؤمنان منت نهاد ( نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت; که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد; هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند. (164)
آیا هنگامى که مصیبتى (در میدان جنک احد) به شما رسید، در حالى که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزى قادر است. (و چنانچه روش خود را اصلاح کنید، در آینده شما را پیروز مىکند.)» (165)
و آنچه (در روز احد،) در روزى که دو دسته ( مؤمنان و کافران) با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهى) بود; و براى این بود که مؤمنان را مشخص کند. (166)
و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند; آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر مىدانستیم جنگى روى خواهد داد، از شما پیروى مىکردیم. (اما مىدانیم جنگى نمىشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان; به زبان خود چیزى مىگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان مىکنند، آگاهتر است. (167)
(منافقان) آنها هستند که به برادران خود -در حالى که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروى مىکردند، کشته نمىشدند!» بگو: «(مگر شما مىتوانید مرگ افراد را پیشبینى کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مىگویید!» (168)
(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. (169)
آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند; و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشدهاند ( مجاهدان و شهیدان آینده )، خوشوقتند; (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبینند; و مىدانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. (170)
و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند; و (مىبینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمىکند; (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند). (171)
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند; (و هنوز زخمهاى میدان احد التیام نیافته بود، به سوى میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند;) براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است. (172)
اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم ( لشکر دشمن ) براى (حمله به) شما اجتماع کردهاند; از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود; و گفتند: «خدا ما را کافى است; و او بهترین حامى ماست.» (173)
به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند; در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید; و از رضاى خدا، پیروى کردند; و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. (174)
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بىاساس،) مىترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید! (175)
کسانى که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمىرسانند. (بعلاوه) خدا مىخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد; و در نتیجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! (176)
(آرى،) کسانى که ایمان را دادند و کفر را خریدارى کردند، هرگز به خدا زیانى نمىرسانند; و براى آنها، مجازات دردناکى است! (177)
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند; و براى آنها، عذاب خوارکنندهاى (آماده شده) است! (178)
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد; مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید; این بر خلاف سنت الهى است;) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند; (و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختیار او مىگذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگى براى شماست. (179)
کسانى که بخل مىورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمىکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است; بلکه براى آنها شر است; بزودى در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقى به گردنشان مىافکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست; و خداوند، از آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (180)
خداوند، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بىنیازیم»، شنید! به زودى آنچه را گفتند، خواهیم نوشت; و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (مىنویسیم); و به آنها مىگوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)» (181)
این بخاطر چیزى است که دستهاى شما از پیش فرستاده (و نتیجه کار شماست) و بخاطر آن است که خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمىکند. (182)
(اینها) همان کسانى (هستند) که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد:) یک قربانى بیاورد، که آتش ( صاعقه آسمانى) آن را بخورد!» بگو: «پیامبرانى پیش از من، براى شما آمدند; و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند; پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست مىگویید؟!» (183)
پس (اگر این بهانهجویان،) تو را تکذیب کنند، (چیز تازهاى نیست;) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند; پیامبرانى که دلایل آشکار، و نوشتههاى متین و محکم، و کتاب روشنىبخش آورده بودند. (184)
هر کسى مرگ را مىچشد; و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت; آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست! (185)
به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مىشوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده ( یهود)، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است; زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. (186)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتما آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولى آنها، آن را پشت سر افکندند; و به بهاى کمى فروختند; و چه بد متاعى مىخرند؟! (187)
گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال مىشوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکى) که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهى) برکنارند! (بلکه) براى آنها، عذاب دردناکى است! (188)
و حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست; و خدا بر همه چیز تواناست. (189)
مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است. (190)
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند; و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند; (و مىگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (191)
پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکنى، او را خوار و رسوا ساختهاى! و براى افراد ستمگر، هیچ یاورى نیست! (192)
پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت مىکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم; پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهاى ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران! (193)
پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچگاه از وعده خود، تخلف نمىکنى. (194)
خداوند، درخواست آنها را پذیرفت; (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهاى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد; شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را مىبخشم; و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد مىکنم. این پاداشى است از طرف خداوند; و بهترین پاداشها نزد پروردگار است. (195)
رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد! (196)
این متاع ناچیزى است; و سپس جایگاهشان دوزخ، و چه بد جایگاهى است! (197)
ولى کسانى (که ایمان دارند، و) از پروردگارشان مىپرهیزند، براى آنها باغهایى از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جارى است; همیشه در آن خواهند بود. این، نخستین پذیرایى است که از سوى خداوند به آنها مىرسد; و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است! (198)
و از اهل کتاب، کسانى هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند; در برابر (فرمان) خدا خاضعند; و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمىفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب مىکند، و پاداش مىدهد.) (199)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید! (200)
بقره
از آیه 150
کند; و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد; و آنچه را نمىدانستید، به شما یاد دهد. (151)
پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید! (152)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. (153)
و به آنها که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند،ولى شما نمىفهمید! (154)
قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم; و بشارت ده به استقامتکنندگان! (155)
آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مىرسد، مىگویند: «ما از آن خدائیم; و به سوى او بازمىگردیم!» (156)
اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هستند هدایتیافتگان! (157)
«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانههاى) خداست! بنابراین، کسانى که حج خانه خدا و یا عمره انجام مىدهند، مانعى نیست که بر آن دو طواف کنند; (و سعى صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بىرویه مشرکان، که بتهایى بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیت این دو مکان مقدس نمىکاهد!) و کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وى) آگاه است. (158)
کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مىکند; و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن مىکنند; (159)
مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند; آشکار ساختند;) من توبه آنها را مىپذیرم; که من تواب و رحیمم. (160)
کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (161)
همیشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند; نه در عذاب آنان تخفیف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت! (162)
و خداى شما، خداوند یگانهاى است، که غیر از او معبودى نیست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص)! (163)
در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شبو روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مىاندیشند! (164)
بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند; و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. اما آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت ، از آن خداست; و خدا داراى مجازات شدید است; (نه معبودهاى خیالى که از آنها مىهراسند.) (165)
در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراهکننده) از پیروان خود، بیزارى مىجویند; و کیفر خدا را مشاهده مىکنند; و دستشان از همه جا کوتاه مىشود. (166)
و (در این هنگام) پیروان مىگویند: «کاش بار دیگر به دنیا برمىگشتیم، تا از آنها ( پیشوایان گمراه) بیزارى جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزارى جستند! (آرى،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرتزایى به آنان نشان مىدهد; و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! (167)
اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست! (168)
او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان مىدهد; (و نیز دستور مىدهد) آنچه را که نمىدانید، به خدا نسبت دهید. (169)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید!» مىگویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مىنماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزى نمىفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟! (170)
مثل (تو در دعوت) کافران، بسان کسى است که (گوسفندان و حیوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مىزند; ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمىشنوند; (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمىکنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند; از این رو چیزى نمىفهمند! (171)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید; اگر او را پرستش مىکنید! (172)
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست; (و مىتواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد;) خداوند بخشنده و مهربان است. (173)
کسانى که کتمان مىکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهاى کمى مىفروشند، آنها جز آتش چیزى نمىخورند; (و هدایا و اموالى که از این رهگذر به دست مىآورند، در حقیقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمىگوید; و آنان را پاکیزه نمىکند; و براى آنها عذاب دردناکى است. (174)
اینان، همانهایى هستند که گمراهى را با هدایت، و عذاب را با آمرزش، مبادله کردهاند; راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شکیبا هستند!! (175)
اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب (آسمانى) را به حق، (و توام با نشانهها و دلایل روشن،) نازل کرده; و آنها که در آن اختلاف مىکنند، (و با کتمان و تحریف، اختلاف به وجود مىآورند،) در شکاف و (پراکندگى) عمیقى قرار دارند. (176)
نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید; (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد; و همه وقت خود را مصروف آن سازید;) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز ، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده; و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىکند; نماز را برپا مىدارد و زکات را مىپردازد; و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند-وفا مىکنند; و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند; اینها کسانى هستند که راست مىگویند; و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اینها هستند پرهیزکاران! (177)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود، چیزى به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد،) باید از راه پسندیده پیروى کند. (و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد.) و او ( قاتل) نیز، به نیکى دیه را (به ولى مقتول) بپردازد; (و در آن، مسامحه نکند.) این، تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما! و کسى که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکى خواهد داشت. (178)
و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید. (179)
بر شما نوشته شده: «هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبى ( مالى) از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقى است بر پرهیزکاران!» (180)
پس کسانى که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانى است که آن (وصیت) را تغییر مىدهند; خداوند، شنوا و داناست. (181)
و کسى که از انحراف وصیت کننده (و تمایل یکجانبه او به بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیت به کار خلافى کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست; (و مشمول حکم تبدیل وصیت نمىباشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (182)
اى افرادى که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد; تا پرهیزکار شوید. (183)
چند روز معدودى را (باید روزه بدارید!) و هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد تعدادى از روزهاى دیگر را (روزه بدارد) و بر کسانى که روزه براى آنها طاقتفرساست; (همچون بیماران مزمن، و پیرمردان و پیرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکینى را اطعام کنند; و کسى که کار خیرى انجام دهد، براى او بهتر است; و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانید! (184)
(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است; ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم ، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید; و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید; باشد که شکرگزارى کنید! (185)
و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! (186)
آمیزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهایى که روزه مىگیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند; و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند مىدانست که شما به خود خیانت مىکردید; (و این کار ممنوع را انجام مىدادید;) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) براى شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداختهاید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهاى الهى است; پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را براى مردم، روشن مىسازد، باشد که پرهیزکار گردند! (187)
و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مىدانید (این کار، گناه است)! (188)
در باره «هلالهاى ماه» از تو سؤال مىکنند; بگو: «آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعیین وقت) حج است». و (آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامه احرام مىپوشیدند، از در خانه وارد نمىشدند، و از نقب پشت خانه وارد مىشدند، نکنید!) کار نیک، آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید; بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید! و از در خانهها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید! (189)
و در راه خدا، با کسانى که با شما مىجنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید ، که خدا تعدىکنندگان را دوست نمىدارد! (190)
و آنها را ( بت پرستانى که از هیچ گونه جنایتى ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند ( مکه)، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستى) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزاى کافران! (191)
و اگر خوددارى کردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (192)
و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند; و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدى جز بر ستمکاران روا نیست. (193)
ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور کلى) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است! (194)
و در راه خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکى کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد. (195)
و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید! و اگر محصور شدید، (و مانعى مانند ترس از دشمن یا بیمارى، اجازه نداد که پس از احرامبستن، وارد مکه شوید،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شوید)! و سرهاى خود را نتراشید، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسى از شما بیمار بود، و یا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید فدیه و کفارهاى از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندى بدهد! و هنگامى که (از بیمارى و دشمن) در امان بودید، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانى براى او میسر است (ذبح کند)! و هر که نیافت، سه روز در ایام حج، و هفتروز هنگامى که باز مىگردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این براى کسى است که خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد ( اهل مکه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهیزید! و بدانید که او، سختکیفر است! (196)
حج، در ماههاى معینى است! و کسانى که (با بستن احرام، و شروع به مناسک حج،) حج را بر خود فرض کردهاند، (باید بدانند که) در حج، آمیزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نیست! و آنچه از کارهاى نیک انجام دهید، خدا آن را مىداند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکارى است! و از من بپرهیزید اى خردمندان! (197)
گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادى در ایام حج) طلب کنید (که یکى از منافع حج، پى ریزى یک اقتصاد صحیح است). و هنگامى که از «عرفات» کوچ کردید، خدا را نزد «مشعر الحرام» یاد کنید! او را یاد کنید همانطور که شما را هدایت نمود و قطعا شما پیش از این، از گمراهان بودید. (198)
سپس از همانجا که مردم کوچ مىکنند، (به سوى سرزمین منى) کوچ کنید! و از خداوند، آمرزش بطلبید، که خدا آمرزنده مهربان است! (199)
و هنگامى که مناسک (حج) خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همانند یادآورى از پدرانتان (آنگونه که رسم آن زمان بود) بلکه از آن هم بیشتر! (در این مراسم ، مردم دو گروهند:) بعضى از مردم مىگویند: «خداوندا! به ما در دنیا، (×نیکى×) عطا کن!» ولى در آخرت، بهرهاى ندارند. (200)
و بعضى مىگویند: «پروردگارا! به ما در دنیا (×نیکى×) عطا کن! و در آخرت نیز (×نیکى×) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!» (201)
آنها از کار (و دعاى) خود، نصیب و بهرهاى دارند; و خداوند، سریع الحساب است. (202)
و خدا را در روزهاى معینى یاد کنید! (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نیست، و هر که تاخیر کند، (و سه روز انجام دهد نیز) گناهى بر او نیست; براى کسى که تقوا پیشه کند. و از خدا بپرهیزید! و بدانید شما به سوى او محشور خواهید شد! (203)
و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مىشود; (در ظاهر، اظهار محبت شدید مىکنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسختترین دشمنانند. (204)
(نشانه آن، این است که) هنگامى که روىبرمىگردانند (و از نزد تو خارج مىشوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مىکنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مىسازند; (با اینکه مىدانند) خدا فساد را دوست نمىدارد. (205)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر مىشود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مىکشاند. آتش دوزخ براى آنان کافى است; و چه بد جایگاهى است! (206)
بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. (207)
اى کسانى که ایمان آوردهاید همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید; که او دشمن آشکار شماست (208)
و اگر بعد از این همه نشانههاى روشن، که براى شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد;) که خداوند، توانا و حکیم است. (209)
آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانهها و برنامههاى روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایههائى از ابرها به سوى آنان بیایند (و دلایل تازهاى در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزى محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوى خدا بازمىگردد. (210)
از بنى اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانههاى روشن به آنها دادیم؟» (ولى آنان، نعمتها و امکانات مادى و معنوى را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسى که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است. (211)
زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است، از اینرو افراد باایمان را (که گاهى دستشان تهى است)، مسخره مىکنند; در حالى که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند; (چراکه ارزشهاى حقیقى در آنجا آشکار مىگردد، و صورت عینى به خود مىگیرد;) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزى مىدهد. (212)
مردم (در آغاز) یک دسته بودند; (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت; تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مىکرد، با آنها نازل نمود; تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند;) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بىایمان، همچنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مىکند. (213)
آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید، بىآنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یارى خدا نزدیک است! (214)
از تو سؤال مىکنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مىکنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است.( لازم نیست تظاهر کنید، او مىداند). (215)
جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد; در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا مىداند، و شما نمىدانید. (216)
از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال مىکنند; بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است; ولى جلوگیرى از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است; و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان بازمىدارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما مىجنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند; ولى کسى که از آیینش برگردد ، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد مىرود; و آنان اهل دوزخند; و همیشه در آن خواهند بود. (217)
کسانى که ایمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. (218)
در باره شراب و قمار از تو سؤال مىکنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد; (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو مىپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندى خود.» اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مىسازد، شاید اندیشه کنید! (219)
(تا اندیشه کنید) درباره دنیا و آخرت! و از تو در باره یتیمان سؤال مىکنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دینى) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمىشناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مىاندازد; (و دستور مىدهد در عین سرپرستى یتیمان، زندگى و اموال آنها را بکلى از اموال خود، جدا سازید; ولى خداوند چنین نمىکند;) زیرا او توانا و حکیم است. (220)
و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید; زیرا) کنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است; هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید; زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر است; هر چند (مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىکنند; و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنماید، و آیات خویش را براى مردم روشن مىسازد; شاید متذکر شوند! (221)
و از تو، در باره خون حیض سؤال مىکنند، بگو: «چیز زیانبار و آلودهاى است; از اینرو در حالت قاعدگى، از آنان کنارهگیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننماید، تا پاک شوند! و هنگامى که پاک شدند، از طریقى که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد. (222)
زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند; پس هر زمان که بخواهید، مىتوانید با آنها آمیزش کنید. و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده! (223)
خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست. (224)
خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مىکنید، مؤاخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مىکنید،) مؤاخذه مىکند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (225)
کسانى که زنان خود را «ایلاء» مىنمایند ( سوگند یاد مىکنند که با آنها ، آمیزشجنسى ننمایند،) حق دارند چهار ماه انتظار بکشند. (و در ضمن این چهار ماه، وضع خود را با همسر خویش، از نظر ادامه زندگى یا طلاق، روشن سازند.) اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزى بر آنها نیست; زیرا) خداوند،آمرزنده و مهربان است. (226)
و اگر تصمیم به جدایى گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعى ندارد;) خداوند شنوا و داناست. (227)
زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند; در صورتى که (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهاى قرار داده شده; و مردان بر آنان برترى دارند; و خداوند توانا و حکیم است. (228)
طلاق، (طلاقى که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است; (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهدارى کند (و آشتى نماید)، یا با نیکى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نیست که چیزى از آنچه به آنها دادهاید، پس بگیرید; مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند، مانعى براى آنها نیست که زن، فدیه و عوضى بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهاى الهى است; از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است. (229)
اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود; مگر اینکه همسر دیگرى انتخاب کند (و با او، آمیزشجنسى نماید. در این صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد که بازگشت کنند; (و با همسر اول، دوباره ازدواج نماید;) در صورتى که امید داشته باشند که حدود الهى را محترم میشمرند. اینها حدود الهى است که (خدا) آن را براى گروهى که آگاهند، بیان مىنماید. (230)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیدهاى آنها را رها سازید! و هیچگاه به خاطر زیان رساندن و تعدى کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهى،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند مىدهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است (و از نیات کسانى که از قوانین او، سوء استفاده مىکنند، با خبر است)! (231)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیدهاى تراضى برقرار گردد. این دستورى است که تنها افرادى از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند مىگیرند (و به آن، عمل مىکنند). این (دستور)، براى رشد (خانوادههاى)شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگیها مفیدتر است; و خدا مىداند و شما نمىدانید. (232)
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مىدهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولد شده ( پدر)، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد; حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد ( هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تامین نماید). و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهاى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست; به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مىدهید، بیناست! (233)
و کسانى که از شما مىمیرند و همسرانى باقى مىگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عده نگه دارند)! و هنگامى که به آخر مدتشان رسیدند، گناهى بر شما نیست که هر چه مىخواهند، در باره خودشان به طور شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند). و خدا به آنچه عمل مىکنید، آگاه است. (234)
و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانى که همسرانشان مردهاند) خواستگارى کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند مىدانست شما به یاد آنها خواهید افتاد; (و با خواسته طبیعى شما به شکل معقول، مخالف نیست;) ولى پنهانى با آنها قرار زناشویى نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهاى (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولى در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عده آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، مىداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمىکند)! (235)
اگر زنان را قبل از آمیزشجنسى یا تعیین مهر، (به عللى) طلاق دهید، گناهى بر شما نیست. (و در این موقع،) آنها را (با هدیهاى مناسب،) بهرهمند سازید! آن کس که توانایى دارد، به اندازه تواناییش، و آن کس که تنگدست است، به اندازه خودش، هدیهاى شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد! و این بر نیکوکاران، الزامى است. (236)
و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزشجنسى کنید) طلاق دهید، در حالى که مهرى براى آنها تعیین کردهاید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کردهاید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند; یا (در صورتى که صغیر و سفیه باشند، ولى آنها، یعنى) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکارى نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست! (237)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى ( نماز ظهر) کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید! (238)
و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید! ( نماز را به صورت معمولى بخوانید!) همانگونه که خداوند، چیزهایى را که نمىدانستید، به شما تعلیم داد. (239)
و کسانى که از شما در آستانه مرگ قرارمىگیرند و همسرانى از خود بهجا مىگذارند، باید براى همسران خود وصیت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگى) بهرهمند سازند; به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر) بیرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نکنند). و اگر بیرون روند، (حقى در هزینه ندارند; ولى) گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شایسته انجام مىدهند. و خداوند، توانا و حکیم است. (240)
و براى زنان مطلقه، هدیه مناسبى لازم است (که از طرف شوهر، پرداخت گردد). این، حقى است بر مردان پرهیزکار. (241)
این چنین، خداوند آیات خود را براى شما شرح مىدهد; شاید اندیشه کنید! (242)
آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیمارى، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد; (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آیندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مىکند; ولى بیشتر مردم، شکر (او را) بجا نمىآورند. (243)
و در راه خدا، پیکار کنید! و بدانید خداوند، شنوا و داناست. (244)
کیست که به خدا «قرض الحسنهاى» دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مىسازد; (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمىشود). و به سوى او باز مىگردید (و پاداش خود را خواهید گرفت). (245)
آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: سخللّهشاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم، (و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟!; سذللّه اما هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمى از آنان، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است. (246)
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (×طالوت×) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد; و احسان خداوند، وسیع است; و (از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است.» (247)
و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که (×صندوق عهد×) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد; در حالى که فرشتگان، آن را حمل مىکنند. در این موضوع، نشانهاى (روشن) براى شماست; اگر ایمان داشته باشید.» (248)
و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش مىکند; آنها (که به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نیستند; و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمى، همگى از آن آب نوشیدند. سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند; و عدهاى) گفتند: «امروز، ما توانایى مقابله با (×جالوت×) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروههاى عظیمى پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتکنندگان) است. (249)
و هنگامى که در برابر (×جالوت×) و سپاهیان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان! (250)
ج832(152)سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر «طالوت» بود)، «جالوت» را کشت; و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید; و از آنچه مىخواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمىکرد، زمین را فساد فرامىگرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. (251)
اینها، آیات خداست که به حق، بر تو مىخوانیم; و تو از رسولان (ما) هستى. (252)
بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم; برخى از آنها، خدا با او سخن مىگفت; و بعضى را درجاتى برتر داد; و به عیسى بن مریم، نشانههاى روشن دادیم; و او را با «روح القدس سذللّه تایید نمودیم; (ولى فضیلت و مقام آن پیامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا مىخواست، کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانههاى روشن که براى آنها آمد، جنگ و ستیز نمىکردند; (اما خدا مردم را مجبور نساخته; و آنها را در پیمودن راه سعادت، آزاد گذارده است;) ولى این امتها بودند که با هم اختلاف کردند; بعضى ایمان آوردند و بعضى کافر شدند; (و جنگ و خونریزى بروز کرد. و باز) اگر خدا مىخواست، با هم پیکار نمىکردند; ولى خداوند، آنچه را مىخواهد، (از روى حکمت) انجام مىدهد (و هیچکس را به قبول چیزى مجبور نمىکند). (253)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزى دادهایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت; (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند; (هم به خودشان ستم مىکنند، هم به دیگران). (254)
هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به اوهستند; هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمىگیرد; (و لحظهاى از تدبیر جهان هستى، غافل نمىماند;) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست; کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمىکاهد.) آنچه را در پیش روى آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مىداند; (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسى از علم او آگاه نمىگردد; جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است; و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بىپایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته; و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمین )، او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست. (255)
در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت ( بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست. (256)
خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند; آنها را از ظلمتها،به سوى نور بیرون مىبرد. (اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند; که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مىبرند; آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. (257)
آیا ندیدى (و آگاهى ندارى از) کسى ( نمرود) که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود; (و بر اثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود;) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مىکند و مىمیراند.» او گفت: سخللّهمن نیز زنده مىکنم و مىمیرانم!» (و براى اثبات این کار و مشتبهساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى را داد) ابراهیم گفت: سخللّهخداوند، خورشید را از افق مشرق مىآورد; (اگر راست مىگویى که حاکم بر جهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمىکند. (258)
یا همانند کسى که از کنار یک آبادى (ویران شده) عبور کرد، در حالى که دیوارهاى آن، به روى سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراکنده بود; او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده مىکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند; سپس زنده کرد; و به او گفت: «چهقدر درنگ کردى؟» گفت: «یک روز; یا بخشى از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى! نگاه کن به غذا و نوشیدنى خود (که همراه داشتى، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایى که یک چنین مواد فاسدشدنى را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشى شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمینان خاطر توست، و هم) براى اینکه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها(ى مرکب سوارى خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند مىدهیم، و گوشت بر آن مىپوشانیم!» هنگامى که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «مىدانم خدا بر هر کارى توانا است». (259)
و (به خاطر بیاور) هنگامى را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىکنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهاى؟!» عرض کرد: «آرى، ولى مىخواهم قلبم آرامش یابد. سذللّه فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)! سپس بر هر کوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مىآیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است; (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانایى بر جمع آنها دارد)». (260)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند; که در هر خوشه، یکصد دانه باشد; و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مىکند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست. (261)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، سپس به دنبال انفاقى که کردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است; و نه ترسى دارند، و نه غمگین مىشوند. (262)
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; و خداوند، بىنیاز و بردبار است. (263)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىکند; و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمىآورد; (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد; (و بذرهایى در آن افشانده شود;) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام دادهاند، چیزى به دست نمىآورند; و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمىکند. (264)
و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست. (265)
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه میوهاى وجود داشته باشد، در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و) ضعیف دارد; (در این هنگام،) گردبادى (کوبنده)، که در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد کند و شعلهور گردد و بسوزد؟! (همینطور است حال کسانى که انفاقهاى خود را، با ریا و منت و آزار، باطل مىکنند.) این چنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد; شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)! (266)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از قسمتهاى پاکیزه اموالى که (از طریق تجارت) به دست آوردهاید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساختهایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاک نروید در حالى که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید; مگر از روى اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بىنیاز و شایسته ستایش است. (267)
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستى مىدهد; و به فحشا (و زشتیها) امر مىکند; ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مىدهد; و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا مىکند.) (268)
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىدهد; و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمىکنند، و) متذکر نمىگردند. (269)
و هر چیز را که انفاق مىکنید، یا (اموالى را که) نذر کردهاید (در راهخدا انفاق کنید)، خداوند آنها را مىداند. و ستمگران یاورى ندارند. (270)
اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مىپوشاند; (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (271)
هدایت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نیست; (بنابر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحیح نیست;) ولى خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت مىکند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق مىکنید، براى خودتان است; (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق مىکنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده مىشود; و به شما ستم نخواهد شد. (272)
(انفاق شما، مخصوصا باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند; (و توجه به آیین خدا، آنها را از وطنهاى خویش آواره ساخته; و شرکت در میدان جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تامین هزینه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند;) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمایهاى به دست آورند;) و از شدت خویشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنیاز مىپندارند; اما آنها را از چهرههایشان مىشناسى; و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمىخواهند. (این است مشخصات آنها!) و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است. (273)
آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مىکنند، مزدشان نزد پروردگارشان است; نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مىشوند. (274)
کسانى که ربا مىخورند، (در قیامت) برنمىخیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند; گاهى زمین مىخورد، گاهى بپا مىخیزد). این، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى میان آن دو نیست.)» در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است.) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق ( قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست; (و این حکم، گذشته را شامل نمىگردد;) و کار او به خدا واگذار مىشود; (و گذشته او را خواهد بخشید.) اما کسانى که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند; و همیشه در آن مىمانند. (275)
خداوند، ربا را نابود مىکند; و صدقات را افزایش مىدهد! و خداوند، هیچ انسان ناسپاس گنهکارى را دوست نمىدارد. (276)
کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است; و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مىشوند. (277)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید; اگر ایمان دارید! (278)
اگر (چنین) نمىکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما، از آن شماست ( اصل سرمایه، بدون سود); نه ستم مىکنید، و نه بر شما ستم وارد مىشود. (279)
و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید! (و در صورتى که براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشید بهتر است; اگر (منافع این کار را) بدانید! (280)
و از روزى بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوى خدا بازمىگردانند; سپس به هر کس، آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده مىشود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مىبینند، نتایج اعمال خودشان است.) (281)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که بدهى مدتدارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهاى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسى که قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خوددارى کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزى را فروگذار ننماید! و اگر کسى که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى بر املاکردن ندارد، باید ولى او (به جاى او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند. و شهود نباید به هنگامى که آنها را (براى شهادت) دعوت مىکنند، خوددارى نمایند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ،ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و براى شهادت مستقیم تر، و براى جلوگیرى از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر مىباشد; مگر اینکه داد و ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مىکنید. در این صورت، گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید. ولى هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مىکنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویى،) زیانى برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مىدهد; خداوند به همه چیز داناست. (282)
و اگر در سفر بودید، و نویسندهاى نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد.) و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد; و از خدایى که پروردگار اوست. بپرهیزد! و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است. و خداوند، به آنچه انجام مىدهید، داناست. (283)
آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مىکند.سپس هر کس را بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، مىبخشد; و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مىکند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد. (284)
پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند; (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم); و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285)
خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمىکند. (انسان،) هر کار (نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده; و هر کار (بدى) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان مىگویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (286)
(2) سورة البقرة
تا آیه 150
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1)
آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد; و مایه هدایت پرهیزکاران است. (2)
(پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مىآورند; و نماز را برپا مىدارند; و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (3)
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند; و به رستاخیز یقین دارند. (4)
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند. (5)
کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمىکند که آنان را (از عذاب الهى) بترسانى یا نترسانى; ایمان نخواهند آورد. (6)
خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهایشان پردهاى افکنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)
گروهى از مردم کسانى هستند که مىگویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم.» در حالى که ایمان ندارند. (8)
مىخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند; در حالى که جز خودشان را فریب نمىدهند; (اما) نمىفهمند. (9)
در دلهاى آنان یک نوع بیمارى است; خداوند بر بیمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهایى که میگفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست. (10)
و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» مىگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم سذللّه! (11)
آگاه باشید! اینها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند. (12)
و هنگامى که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» مىگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (13)
و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مىکنند، و مىگویند: «ما ایمان آوردهایم!» (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مىکنند، مىگویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره مىکنیم!» (14)
خداوند آنان را استهزا مىکند; و آنها را در طغیانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. (15)
آنان کسانى هستند که «هدایت» را به «گمراهى» فروختهاند; و (این) تجارت آنها سودى نداده; و هدایت نیافتهاند. (16)
آنان ( منافقان) همانند کسى هستند که آتشى افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)، ولى هنگامى که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىکند; و در تاریکیهاى وحشتناکى که چشم کار نمىکند، آنها را رها مىسازد. (17)
آنها کران، گنگها و کورانند; لذا (از راه خطا) بازنمىگردند! (18)
یا همچون بارانى از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند; تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). (19)
(روشنائى خیره کننده) برق، نزدیک است چشمانشان را برباید. هر زمان که (برق جستن مىکند، و صفحه بیابان را) براى آنها روشن مىسازد، (چند گامى) در پرتو آن راه مىروند; و چون خاموش مىشود، توقف مىکنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بین مىبرد; چرا که خداوند بر هر چیز تواناست. (20)
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید; آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (21)
آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان ( جو زمین) را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد; و از آسمان آبى فرو فرستاد; و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد; تا روزى شما باشد.بنابر این، براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که مىدانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزى مىدهند). (22)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود ( پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید ،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید; و گواهان خود را - غیر خدا - براى این کار، فرا خوانید اگر راست مىگویید! (23)
پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها ( بتها) است، و براى کافران، آماده شده است! (24)
به کسانى که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، بشارت ده که باغهایى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوهاى از آن، به آنان داده شود، مىگویند: «این همان است که قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوههایى که براى آنها آورده مىشود، همه (از نظر خوبى و زیبایى) یکسانند. و براى آنان همسرانى پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود. (25)
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمىکند. (در این میان) آنان که ایمان آوردهاند، مىدانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان; و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) مىگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مىکند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد! (26)
فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند; و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد میکنند; اینها زیانکارانند. (27)
چگونه به خداوند کافر مىشوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بىروحى) بودید ، و او شما را زنده کرد; سپس شما را مىمیراند; و بار دیگر شما را زنده مىکند; سپس به سوى او بازگردانده مىشوید.(بنابر این، نه حیات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان; آنچه دارید از خداست). (28)
او خدایى است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چیز آگاه است. (29)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى ( نمایندهاى) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا مىآوریم، و تو را تقدیس مىکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید.» (30)
سپس علم اسماء ( علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مىگویید، اسامى اینها را به من خبر دهید! سذللّه (31)
فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم دادهاى، نمىدانیم; تو دانا و حکیمى.» (32)
فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!» (33)
و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند; جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. (34)
و گفتیم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن; و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهید، گوارا بخورید; (اما) نزدیک این درخت نشوید; که از ستمگران خواهید شد. (35)
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد; و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود.» (36)
سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت; (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت; چرا که خداوند توبهپذیر و مهربان است. (37)
گفتیم: «همگى از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.» (38)
و کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند; و همیشه در آن خواهند بود. (39)
اى فرزندان اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به یاد آورید! و به پیمانى که با من بستهاید وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم.( و در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید! (40)
و به آنچه نازل کردهام ( قرآن) ایمان بیاورید! که نشانههاى آن، با آنچه در کتابهاى شماست، مطابقت دارد; و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانههاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! (41)
و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه مىدانید کتمان نکنید! (42)
و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)! (43)
آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مىکنید، اما خودتان را فراموش مىنمایید; با اینکه شما کتاب (آسمانى) را مىخوانید! آیا نمىاندیشید؟! (44)
از صبر و نماز یارى جوئید; (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نیرو بگیرید;) و این کار، جز براى خاشعان، گران است. (45)
آنها کسانى هستند که مىدانند دیدارکننده پروردگار خویشند، و به سوى اوبازمىگردند. (46)
اى بنى اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید; و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم. (47)
و از آن روز بترسید که کسى مجازات دیگرى را نمىپذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته مىشود; و نه غرامت از او قبول خواهد شد; و نه یارى مىشوند. (48)
و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم; که همواره شما را به بدترین صورت آزار مىدادند: پسران شما را سر مىبریدند; و زنان شما را (براى کنیزى) زنده نگه مىداشتند. و در اینها، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود. (49)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که دریا را براى شما شکافتیم; و شما را نجات دادیم; و فرعونیان را غرق ساختیم; در حالى که شما تماشا مىکردید. (50)
و (به یاد آورید) هنگامى را که با موسى چهل شب وعده گذاردیم; (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به میعادگاه آمد;) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید; در حالى که ستمکار بودید. (51)
سپس شما را بعد از آن بخشیدیم; شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید. (52)
و (نیز به خاطر آورید) هنگامى را که به موسى، کتاب و وسیله تشخیص (حق از باطل) را دادیم; تا هدایت شوید. (53)
و زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید; و به سوى خالق خود باز گردید! و خود را (یکدیگر را) به قتل برسانید! این کار، براى شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذیرفت; زیرا که او توبهپذیر و رحیم است. (54)
و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد; مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت; در حالى که تماشا مىکردید. (55)
سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم; شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید. (56)
و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم; و «من» ( شیره مخصوص و لذیذ درختان ) و «سلوى» ( مرغان مخصوص شبیه کبوتر) را بر شما فرستادیم; (و گفتیم:) «از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم بخورید!» (ولى شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند; بلکه به خود ستم مىنمودند. (57)
و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم: «در این شهر ( بیت المقدس) وارد شوید! و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مىخواهید بخورید! و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: «خداوندا! گناهان ما را بریز!» تا خطاهاى شما را ببخشیم; و به نیکوکاران پاداش بیشترى خواهیم داد.» (58)
اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند; (و به جاى آن، جمله استهزاآمیزى گفتند;) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستادیم. (59)
و (به یاد آورید) زمانى را که موسى براى قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید; آنگونه که هر یک (از طوایف دوازدهگانه بنى اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را مىشناختند! (و گفتیم:) «از روزیهاى الهى بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!» (60)
و (نیز به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتید: «اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مىرویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آیا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىکنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آئید; زیرا هر چه خواستید، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد; و باز گرفتار خشم خدائى شدند ; چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر مىورزیدند; و پیامبران را به ناحق مىکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. (61)
کسانى که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانى که به آئین یهود گرویدند و نصارى و صابئان ( پیروان یحیى) هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; و هیچگونه ترس و اندوهى براى آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهى، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کردهاند، ماجور و رستگارند.) (62)
و (به یاد آورید) زمانى را که از شما پیمان گرفتیم; و کوه طور را بالاى سر شما قرار دادیم; (و به شما گفتیم:) «آنچه را (از آیات و دستورهاى خداوند) به شما دادهایم، با قدرت بگیرید; و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (و به آن عمل کنید); شاید پرهیزکار شوید!» (63)
سپس شما پس از این، روگردان شدید; و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید. (64)
به طور قطع از حال کسانى از شما، که در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند، آگاه شدهاید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینههایى طردشده درآیید!» (65)
ما این کیفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهیزکاران قرار دادیم. (66)
و (به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مىدهد مادهگاوى را ذبح کنید (و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند; و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره مىکنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه مىبرم از اینکه از جاهلان باشم!» (67)
گفتند: «(پس) از خداى خود بخواه که براى ما روشن کند این مادهگاو چگونه مادهگاوى باشد؟ سذللّه گفت: خداوند مىفرماید: «مادهگاوى است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان; بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.» (68)
گفتند: «از پروردگار خود بخواه که براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ « گفت: خداوند مىگوید: «گاوى باشد زرد یکدست،که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.» (69)
گفتند: «از خدایت بخواه براى ما روشن کند که چگونه گاوى باید باشد؟ زیرا این گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!» (70)
گفت: خداوند مىفرماید: «گاوى باشد که نه براى شخم زدن رام شده; و نه براى زراعت آبکشى کند; از هر عیبى برکنار باشد، و حتى هیچگونه رنگ دیگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پیدا کردند و) آن را سر بریدند; ولى مایل نبودند این کار را انجام دهند. (71)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فردى را به قتل رساندید; سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید; و خداوند آنچه را مخفى مىداشتید، آشکار مىسازد. (72)
سپس گفتیم: «قسمتى از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفى کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده مىکند; و آیات خود را به شما نشان مىدهد; شاید اندیشه کنید!» (73)
سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد; همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهاى از سنگها مىشکافد، و از آن نهرها جارى مىشود; و پارهاى از آنها شکاف برمىدارد ، و آب از آن تراوش مىکند; و پارهاى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مىافتد; (اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مىتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. (74)
آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهاى از آنان، سخنان خدا را مىشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مىکردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟! (75)
و هنگامى که مؤمنان را ملاقات کنند، مىگویند: «ایمان آوردهایم.» ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مىکنند، (بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده،) مىگویند: «چرا مطالبى را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) براى شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو مىکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمىفهمید؟!» (76)
آیا اینها نمىدانند خداوند آنچه را پنهان مىدارند یا آشکار مىکنند مىداند؟! (77)
و پارهاى از آنان عوامانى هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمىدانند; و تنها به پندارهایشان دل بستهاند. (78)
پس واى بر آنها که نوشتهاى با دست خود مىنویسند، سپس مىگویند: «این، از طرف خداست.; سذللّه تا آن را به بهاى کمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مىآورند! (79)
و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانى از خدا گرفتهاید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمىورزد- یا چیزى را که نمىدانید به خدا نسبت مىدهید»؟! (80)
آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند; و جاودانه در آن خواهند بود. (81)
و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند; و همیشه در آن خواهند ماند. (82)
و (به یاد آورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید; و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکى کنید; و به مردم نیک بگویید; نماز را برپا دارید; و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمى- سرپیچى کردید; و (از وفاى به پیمان خود) روىگردان شدید. (83)
و هنگامى را که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید; و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید; (و بر این پیمان) گواه بودید. (84)
اما این شما هستید که یکدیگر را مىکشید و جمعى از خودتان را از سرزمینشان بیرون مىکنید; و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک مىنمایید; (و اینها همه نقض پیمانى است که با خدا بستهاید) در حالى که اگر بعضى از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه مىدهید و آنان را آزاد مىسازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مىآورید، و به بعضى کافر مىشوید؟! براى کسى از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار مىشوند. و خداوند از آنچه انجام مىدهید غافل نیست. (85)
اینها همان کسانند که آخرت را به زندگى دنیا فروختهاند; از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمىشود; و کسى آنها را یارى نخواهد کرد. (86)
ما به موسى کتاب (تورات) دادیم; و بعد از او، پیامبرانى پشت سر هم فرستادیم; و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم; و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید); پس عدهاى را تکذیب کرده، و جمعى را به قتل رساندید؟! (87)
و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزى نمىفهمیم. آرى، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزى درک نمىکنند;) و کمتر ایمان مىآورند. (88)
و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى براى آنها آمد که موافق نشانههایى بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزى بر کافران مىدادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامى که این کتاب، و پیامبرى را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند; لعنت خدا بر کافران باد! (89)
ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; که به ناروا، به آیاتى که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل مىکند؟! از این رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى کافران مجازاتى خوارکننده است. (90)
و هنگامى که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ایمان بیاورید!»مىگویند: «ما به چیزى ایمان مىآوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن، کافر مىشوند; در حالى که حق است; و آیاتى را که بر آنها نازل شده، تصدیق مىکند. بگو: «اگر (راست مىگویید، و به آیاتى که بر خودتان نازل شده) ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل مىرساندید؟!» (91)
و (نیز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید; در حالى که ستمگر بودید. (92)
و (به یاد آورید) زمانى را که از شما پیمان گرفتیم; و کوه طور را بالاى سر شما برافراشتیم; (و گفتیم:) «این دستوراتى را که به شما دادهایم محکم بگیرید، و درست بشنوید!» آنها گفتند: سخللّهشنیدیم; ولى مخالفت کردیم.» و دلهاى آنها، بر اثر کفرشان، با محبت گوساله آمیخته شد. بگو: «ایمان شما، چه فرمان بدى به شما مىدهد، اگر ایمان دارید!» (93)
بگو: «اگر آن (چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگویید!» (94)
ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد; و خداوند از ستمگران آگاه است. (95)
و آنها را حریصترین مردم -حتى حریصتر ازمشرکان- بر زندگى (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهى یافت; (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى که این عمر طولانى، او را از کیفر (الهى) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست. (96)
(آنها مىگویند: «چون فرشتهاى که وحى را بر تو نازل مىکند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمىآوریم!») بگو: «کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است; در حالى که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مىکند; و هدایت و بشارت است براى مؤمنان.» (97)
کسى که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است; و) خداوند دشمن کافران است. (98)
ما نشانههاى روشنى براى تو فرستادیم; و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمىورزد. (99)
و آیا چنین نیست که هر بار آنها (یهود) پیمانى (با خدا و پیامبر)بستند، جمعى آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آرى، بیشتر آنان ایمان نمىآورند. (100)
و هنگامى که فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانههایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که به آنها کتاب (آسمانى) داده شده بود ، کتاب خدا را پشت سر افکندند; گویى هیچ از آن خبر ندارند!! (101)
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود; و) کافر نشد; ولى شیاطین کفر ورزیدند; و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مىدادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینکه از پیش به او مىگفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند; ولى هیچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامىگرفتند که به آنان زیان مىرسانید و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! (102)
و اگر آنها ایمان مىآوردند و پرهیزکارى پیشه مىکردند، پاداشى که نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (103)
اى افراد باایمان! (هنگامى که از پیغمبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مىکنید) نگویید: ; سخللّهراعنا»; بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحمیق کن!» مىباشد; و دستاویزى براى دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده مىشود) بشنوید! و براى کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکى است. (104)
کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوى خداوند، خیر و برکتى بر شما نازل گردد; در حالى که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد ، اختصاص مىدهد; و خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (105)
هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تاخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مىآوریم. آیا نمىدانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟! (106)
آیا نمىدانستى که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مىداند و تعیین مىکند). (107)
آیا مىخواهید از پیامبر خود، همانتقاضاى (نامعقولى را) بکنید که پیش از این، از موسى کردند؟! (و با این بهانهجویىها، از ایمان آوردن سر باز زدند.) کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است. (108)
بسیارى از اهل کتاب، از روى حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مىکردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند; با اینکه حق براى آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید; تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد; خداوند بر هر چیزى تواناست. (109)
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید; و هر کار خیرى را براى خود از پیش مىفرستید، آن را نزد خدا (در سراى دیگر) خواهید یافت; خداوند به اعمال شما بیناست. (110)
آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوى آنهاست! بگو: «اگر راست مىگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!» (111)
آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است; نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مىشوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهى نیست.) (112)
یهودیانگفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتى (نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)»; در حالى که هر دو دسته، کتاب آسمانى را مىخوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند)افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مىکند. (113)
کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کرد و سعى در ویرانى آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط)رسوایى است و در سراى دیگر، عذاب عظیم (الهى)!! (114)
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بىنیاز و داناست! (115)
و (یهود و نصارى و مشرکان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب کرده است»! -منزه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست; و همه در برابر او خاضعند! (116)
هستى بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مىگوید: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مىشود. (117)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگوید؟! و یا چرا آیه و نشانهاى براى خود ما نمىآید؟ !» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن مىگفتند; دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است; ولى ما (به اندازه کافى) آیات و نشانهها را براى اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم. (118)
ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم; و تو مسئول (گمراهى) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستى! (119)
هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شدهاى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (120)
کسانى که کتاب آسمانى به آنها دادهایم ( یهود و نصارى) آن را چنان که شایسته آن است مىخوانند; آنها به پیامبر اسلام ایمان مىآورند; و کسانى که به او کافر شوند، زیانکارند. (121)
اى بنى اسرائیل! نعمت مرا، که به شما ارزانى داشتم، به یاد آورید! و(نیز به خاطر آورید) که من شما را بر جهانیان برترى بخشیدم! (122)
از روزى بترسید که هیچ کس از دیگرى دفاع نمىکند; و هیچگونه عوضى از او قبول نمىشود; و شفاعت، او را سود نمىدهد; و (از هیچ سوئى) یارى نمىشوند! (123)
(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». (124)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم! و (براى تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طوافکنندگان و مجاوران و رکوعکنندگان و سجدهکنندگان، پاک و پاکیزه کنید!» (125)
و (به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده! سذللّه (گفت:) «ما دعاى تو را اجابت کردیم; و مؤمنان را از انواع برکات، بهرهمند ساختیم; (اما به آنها که کافر شدند، بهره کمى خواهیم داد; سپس آنها را به عذاب آتش مىکشانیم; و چه بد سرانجامى دارند» (126)
و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل، پایههاى خانه (کعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (127)
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر ، که تو توبهپذیر و مهربانى! (128)
پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند; زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (129)
چز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، (با آن پاکى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم; و او در جهان دیگر، از صالحان است. (130)
در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت; و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.» (131)
و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند; (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است; و شما، جز به آیین اسلام ( تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید!» (132)
آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.» (133)
آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست; و شما هیچگاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود. (134)
(اهل کتاب) گفتند: «یهودى یا مسیحى شوید، تا هدایت یابید!» بگو: «(این آیینهاى تحریف شده، هرگز نمىتواند موجب هدایت گردد،) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروى کنید! و او هرگز از مشرکان نبود!» (135)
بگویید: «ما به خدا ایمان آوردهایم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید ، و (همچنین) آنچه به موسى و عیسى و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایى قائل نمىشویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم; (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود که بعضى را بپذیریم و بعضى را رها کنیم.)» (136)
اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان بیاورند، هدایت یافتهاند; و اگر سرپیچى کنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىکند; و او شنونده و داناست. (137)
رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام;) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىکنیم. (138)
بگو: «آیا در باره خداوند با ما محاجه مىکنید؟! در حالى که او، پروردگار ما و شماست; و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست; و ما او را با اخلاص پرستش مىکنیم، (و موحد خالصیم) .» (139)
یا مىگویید: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودى یا نصرانى بودند»؟! بگو: سخللّهشما بهتر مىدانید یا خدا؟! (و با اینکه مىدانید آنها یهودى یا نصرانى نبودند، چرا حقیقت را کتمان مىکنید؟)» و چه کسى ستمکارتر است از آن کس که گواهى و شهادت الهى را که نزد اوست، کتمان مىکند؟! و خدا از اعمال شما غافل نیست. (140)
(به هر حال) آنها امتى بودند که درگذشتند. آنچه کردند، براى خودشان است; و آنچه هم شما کردهاید، براى خودتان است; و شما مسئول اعمال آنها نیستید. (141)
به زودى سبکمغزان از مردم مىگویند: «چه چیز آنها ( مسلمانان) را، از قبلهاى که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست; خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مىکند.» (142)
همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهاى قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط;) تا بر مردم گواه باشید; و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهاى را که قبلا بر آن بودى، تنها براى این قرار دادیم که افرادى که از پیامبر پیروى مىکنند، از آنها که به جاهلیت بازمىگردند، مشخص شوند. و مسلما این حکم، جز بر کسانى که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است;) و خدا هرگز ایمان ( نماز) شما را ضایع نمىگرداند; زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. (143)
نگاههاى انتظارآمیز تو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مىبینیم! اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى، باز مىگردانیم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روى خود را به سوى آن بگردانید! و کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند این فرمان حقى است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده; (و در کتابهاى خود خواندهاند که پیغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مىخواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن این آیات) غافل نیست! (144)
سوگند که اگر براى (این گروه از) اهل کتاب، هرگونه آیه (و نشانه و دلیلى) بیاورى، از قبله تو پیروى نخواهند کرد; و تو نیز، هیچگاه از قبله آنان، پیروى نخواهى نمود. (آنها نباید تصور کنند که بار دیگر، تغییر قبله امکانپذیر است!) و حتى هیچیک از آنها، پیروى از قبله دیگرى نخواهد کرد! و اگر تو، پس از این آگاهى، متابعت هوسهاى آنها کنى، مسلما از ستمگران خواهى بود! (145)
کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادهایم، او ( پیامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مىکنند! (146)
این (فرمان تغییر قبله) حکم حقى از طرف پروردگار توست، بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش! (147)
هر طایفهاى قبلهاى دارد که خداوند آن را تعیین کرده است; (بنابراین، زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و به جاى آن،) در نیکىها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را (براى پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر مىکند; زیرا او، بر هر کارى تواناست. (148)
از هر جا (و از هر شهر و نقطهاى) خارج شدى، (به هنگام نماز،) روى خود را به جانب «مسجد الحرام» کن! این دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست! (149)
و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمىدارند،) دلیلى بر ضد شما نداشته باشند; (زیرا از نشانههاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید! (150)
همانگونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم; تا آیات ما را بر شما بخواند; و شما را پاک
(1)سورة الفاتحة
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر (1)
ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. (2)
(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته). (3)
(خداوندى که) مالک روز جزاست. (4)
(پروردگارا!) تنها تو را مىپرستیم; و تنها از تو یارى مىجوییم. (5)
ما را به راه راست هدایت کن... (6)
راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى; نه کسانى که بر آنان غضب کردهاى; و نه گمراهان. (7)
بازیهای کامپیوتری
اطلاعات کامل و تکمیلی از بازی Pro Evolution Soccer 2008
جنگ PES و FIFA به اوج خود میرسد
اگه ممکنه یه بازی فکری و جذاب بهم معرفی کنید
کدهای تقلب تمام بازی های pc/ps1/ps2/xbox
!!!دانلود چند بازی با لینک مستقیم!!!
Ascension to the Throne 2007 Iso
تمامی بازی های زیبا فلش و جالب ویندوز ویستا برای کاربران ویندوز Xp
بازی بیسیار پر مهیج و اکشن Savage
بازی به سبک سه بعدی ( سوپر ماریو(
بازی سوپر ماریو را دانلود کنید
512 بازى آتارى 2600 قابل اجرا بر روی کامپیوتر
Serious Sam 3 در حال ساخت میباشد...
اولین اطلاعات از SC:Conviction
Wik And The Fable Of Souls یک بازی جالب
زیباترین بازی که تابحال انجام داده اید چیست؟؟؟
اطعمه نادره فی مملکت چین
مخبر بی بی سی بنام « Andrew Harding» در مورخه 23 سپتامبر سال 2006 در ساعت 11:30 دقیقه از شبکه رادیو 4 بی بی سی چنین گزارش داد: گرچه تو انگلستان رستوران چینی خیلیه و مشتریا می تونن غذایه دلخواه خودشونا تویه این رستورانا بخورن، اما اونی که توی عرضه اطعمه چینی تخصص داره، «شف» یا آشپز باشی داخل سرزمین چیننه و بس. وقتی برای تهیه این گزارش بیکی از این رستورانای چین رفتم، اولین چیزی که توجهمو جلب کرد وجود نوشابه ایی بود روی میز که گفتند نوشابهء آلت نرینه یا بقول عوام الناس «ابوالعباس» گوزنه. توی جمهوری خلق چین، مشتری این رستورانا بازاریای پول دارن! بهر حال پشت میزمون نشسیم و غذا را آوردن و چیدن روی میز: خوراکی بود خاکستری و براق. گارسن رستورانه که خواهری بود «لا محجبه» باسم «نانسی» گفت: فلان سگ روسی یه. پرسیدم: حتمآ سگش خیلی درشت بوده؟ خواهرک درجواب گفت: همین طوره. والا همچی «ابوالعباسی» (آلت نرینه) نداشت. سرم را بالا گرفتم و نگاهی به اطرافم انداختم: رستورانی بود خیلی دنج تویه یکی از کوچه پس کوچه های تاریک «پکن» یا «بژینگ» فعلی. بهر تقدیر، خواهر نانسی یک دست کامل از انواع اطعمهء نادره چینی را روی میز ما چید. وسط دیس تمساحی از هویج درست کرده بودن و اطعمه نادره را اطراف اون چیده بودن: نرینه یا همان «ابوالعباس» سگه را باضافه دنبلاناش برای دکور دو طرف قامت کشیده «ابوالعباس» سگه گذاشته بودن. در جوار این «ابوالعباس» چیزای دیگه هم دیده میشد که از نظر ما انگلیسیا شباهت زیادی داشت به کالباس نیمه خمیده خورد نکرده یه «سلامی». بعدش خواهر نانسی گفت: فلان خره. خیلی برای پوست خوبه. بعد نانسی با اشاره به خوراکای دیگه گفت: اینهم خوارک ماره. قوه باء را بکره یه مریخ میرسونه. علت هم اینه که مار دو تا «ابوالعباس» داره. چرا اینجور هاج و واج نگاه میکنی؟ حتمآ خبر نداشتی؟ جواب دادم : نه والله. این اولین باره که می شنفم. اونوقت خواهر «لامحجبه» مکتبی پیرو مارکس و مائو گفت: اینم که می بینی «ابوالعباس» قوچه. اینکه باندازه یه دسه بیله مال گابه. این یکی هم ماله «سیل» دریاییه که برای گردش خون و قلب و عروق محشره. بعد اشاره کرد به سه تا چیز طنابی شکل و گفت: اینا هم «ابوالعباس» گوزن منچوریه. مطلب دیگری که اضافه کرد این بود: دو نفر از مقامات عالیه جمهوری که همین حالا بالا سرتون تشتیف دارن، مشغول تناول انواع «نرینه آلاتند». در ضمن بدون که ما توی چین بهترین مطعم یا رستوران خوارک «ابوالعباسیم». بعد از شنیدن این مطلب، دوباره باطرافم نگاه کردم. دیدم که این رستوران بیشتر به استخر و سونا شباهت داره تا جایی دیگر. خواهر مکرمه هم مدعی شد که افرادی مثل ایشونا توی این مطعم بسبک فرانسوی ها «گارسن» نمیگن، میگن «متخصص تغدیه». بعد گفت: در ضمن توی این مطعم یا رستوران مشروبات الکلی زیاد مصرف نمیشه. فقط عوام الناس اند که میاند و سری بخمره می زنن و با آن دندان های خوشگلشون قهقه سر میدن و بعد کش و کش راهشانو میکشن و میرن خونه هاشون. وقتی صحبتش باینجا رسید، لیوانی حاوی عرق سگی روسی معروف به «ودکا» که مقداری خون گوزن توش ریخته بودن کف دسم گذاشت که راستش دستشاکوتاه کردم. میگفت منوی «ابوالعباسی» این مطعم را مردی باسم « Guo.Boiled » طراحی کرده. البته چینی ها خیلی به خوراک «ابوالعباس» برای فعال شدن فلانجاشون اعتقاد دارن. این شخص در حال حاضر 81 سال داره. وقتی بلوای سال 1949 علم شد، « Guo.Boiled » به تایوان فرار کرد و بعد از امریکا سر در آورد. اینجا بود که سر بجیب تفکر فرو برد و در بحر داروهای سنتی چینی به غور پرداخت و روی «ابوالعباس» سگ بررسی ها کرد. میگه ظاهرآ «ابوالعباس» سگ کلسترولش خیلی کمه و فایده آن محدود نمیشه به به سفت کردن «ابوالعباس» آدما، بلکه دوایی هر دردیه. همانطور که قبلآ گفتم دو نفر از مقامات عالیقدر حکومتی همین الان بالای سر تون مشغول خوردن «ابوالعباسند». این دو نفر میهمون کسایی هستن که برای بسن قراردادی نون و آب دارموافقت این دوتا مقام را لازم دارن. راستی چه جایی بهتر از اینجا پیدا میشه که آدم یک دیس کوه کرده از انواع «ابوالعباس» وحوش و خزندگان جلوش باشه و در جوار بخارات صاتعه از دیس راجع به زیر و بم قرار داد بحث کنه. در ضمن من باب احتیاطات برای اینا یه غرفه اختصاصی در نظر گرفتیم تا با خیال راحت حرفاشونا بزنن. در عین حال این را هم گفته باشم که بعضی ها«ابوالعباس» آبدار دوست دارن ولی ما فکر کردیم شما که مخبر بی بی سی هسین، شاید خوشتون نیاد، بهمین جهت «ابوالعباس» ها را خوب برشته کردیم. راسی، چن وقت پیش یه بساز بفروش خیلی خرپولی با چهار نفر اومد اینجا. درضمن بدون که زنها زیاد اینجا نمیآن. اگر هم بیاین بایس بدونن که نباید دنبلان بخورن چون برای اونجاشون خوب نیست. بهر حال، بساز بفروشه 5700 دلار بابت یک خوراک استثتایی پرداخت کرد، خوراکی که ماها پیش بایس بما سفارش بدن، چون «ابوالعباس» ببر خواسته بود. درضمن یادم نره که فلان گاب هم جزو اطعمه نادره اس. برگردیم سر حرف قبلی. خرید و فروش ببر در چین ممنوعه. مخالفین این کار میگن نسل ببر رو به زواله. علتش هم اینه که همه چیزش مصرف دارویی داره. وقتی پرسیدم در مورد «ابوالعباس» این ببره چی میگی. گفت راسشو بخواهی «ابوالعباس» ببر پیر مرده بود. البته اشکال نداره چون ما سالی یکی یا دو تا از این جور سفارش ها بیشتر دستمون نمی رسه. پرسیدم چه مزه ای میده. گفت: والله چی بگم؛ مثل بقیه. پرسیدم خاصیتی هم دارد؟ گفت: بین خودمان باشه، نه. مردم دوست دارند برن پز بدن که مثلآ دیشب فلان ببر خوردن. بعد خواهر نانسی خیلی با ژشت و اور و ادا گفت: «به جمهوری خلق چین خوش آمدید، اما بر حذر باشید از ببر!» بعد گفت: بله. این «ابوالعباس» ها را مث خیار توی سالاد از عرض برش میدیم و با ترشی خورده میشن. درضمن همین گروه سفارش بره تو دلی آهو هم داده بود. میگن برای بشره و پوست خیلی خوبه. در این هنگام متخصص تغذیه دیگری جلو آمد و چیزی قرمزرنگ را که داخل لفافی پیچیده بودن نشون داد. اشتهام از دیدن اون حسابی کور شد و لازم شد که هرچه سریعتر خودمو بفردگاه برسونم. اما در عین حال پیش خودم گفتم: بابا، تعارف کردن. بده. دستشونا کوتا نکن. ولی اینرا هم گفته باشم که چاکر در مورد این جور غذا ها خیلی دنده پهن تشتیف دارن. چونکه قبلآ سوسک سرخ کرده و چشم گوسفند و خیلی چیزهای دیگری را محض امتحان تناول کردم. در این وقت چشمم به دیس «ابوالعباس» برش داده شده گابه افتاد و با کمک انبر چوبی بدون لولا که ما انگلیسی ها بهش میگیم «چاپ استیک» یک تیکه شو برداشتم و گذاشتم تو دهنم. یخ یخ بود. با احتیاط جویدم. منکه نفهمیدم چه مزه ای میداد ولی متوجه شدم که از لاستیک هم «جر» تره. خواهر نانسی نگاهی مادرانه بمن انداخت و گفت: یا ایها المخبر، بدان و آگاه باش که بر هر یک از افراد چین لازم ومبرهن است که کل یومآ اندکی «ابوالعباس» گاب همچون آدامس کنج دهان بگذارن و بمکن. والسلام و نمه تمام.
--------------------------------------------------------------------------------
اندر انتقام جویی بی بی جان
در مورخه 23 مرداد جاری در ولایت «یوجین» از ایالت «اورگان» امریکا، مردی بعلت عصبانیت شدید از دست «گلفرندش» دق دلی خود را سر گربهء دخترک خالی کرد، و با تیغ موکت بری گربهء مسکین را اخته نمود. طبق گزارشات واصله مردک 31 ساله بازداشت شده است. عامل محرکه در این جرم چنین بوده است که «گلفرند» مردک خلف وعده کرده و شب جمعه ( شنبه شب بلاد کفر) بخانه «دولفرندش» که همانا این مردک باشد نرفت و بدین ترتیب موجبات خشم مردک را فراهم آورد. حال مرد ظالم سر خرده در هوس با استفاده از داروهای بی حسی انسانی گربهء بی تقصیر دخترک را بیهوش و سپس جراحانه و جلاد مآبانه با تیغ موکت بری گربه را اخته نمود. پس از حضور پلیس در محل، گربهء غرقه بخون به بخش اورژانس بیمارستان دامپرشکی شهر اعزام تا تحت درمان قرار گیرد. بعد از بازداشت «دولفرند»، معلوم شد که وی قبلآ هم مرتکب جرائمی شده است منجمله داشتن چند قبضه سلاح فاقد جواز و جلیقه ضد گلوله که فروش آن به افراد خلافکار قانونآ ممنوع می باشد. بی بی جان: ننه، مگه مرگش داشته که این گربهء بیچاره نا اخته کرده. تخصیر ایی گربه چی بوده. گنه کرد قاشخ زنی در طبس * نرفته بزندان پرید از قفس. ای فلان فلان شده جاش کجایه؟ مو که یک زن سیاه بسرم و زوروم نمیرسه. توکه ادعای مردی مکنی، پاشو و تقاص این گربهء مظلوما از ایی ظالم بگیر. هر چی خرجش باشه مو مودوم. برو صندوقچه مو یا از توی رختدون در بیار بذار جلوی مو. خدا خیرت بده. ننه، ایی سکه های «ژرژ» انگلیسه؛ ایی سکه هاهم ناصرالدین شاهیه. ایی النگوی ننه خودمه... حالا قمهء بابا بزرگ محرومتا ور دار و با سنگ چاقو دو تا دم شا خوب تیر کن. انول بگو ببینوم اگه گرفتنت چقدر بایس «دیه» بدی. بچه مرشد: والله، چی بگوم. گمون نوکنوم کافرا دیه قوبول کنن. اما اگه گیر افتادم همین دییه خودمانا مدوم. توی کتاب خودشما که سربخاریه نوشته: دیه یگ مرد درسه 100 تا شتره. ولی ما که نمی خاییم خودشا بقلت برسونیم. قصاص بایس بکنیم. زده بیضه های گربه نا ناقص کرده، ماهم بایس بزنیم بیضه هاشا ناقص کنیم. دیه بیضه چپ 64 تا شتره، اما دیه بیضه راست 36 تا شتره که روهم میشه 100 تا شتر. بی بی جان: الهی که بیضه هاش رو سنگ غسار خونه بیفته، چه فرخ میون بیضه راست و چپ هس؟ بچه مرشد: آخه میگن بیضه چپ پسر درست موکنه و بیضه راست دختر. کلی با هم فرخ دارن. سیا بسر بیتره مث شما یا کاکل زری مث مو که شلک دایی جانش شده. بی بی جان: تو شلک همه مردهای تو کوچه هسی بغیر دایی جانت. بچه مرشد: دس ننم درد نوکنه. اما دو تا بیضه رو هم میشه 100 تا شتر. بی بی جان: اگه دو تا بیضه میشه 100 تا شتر، خب، بزن خودشا بکش؛ راحت تره. خب، حالا بشین حساب کن چندتا سکه لازم دری برییه 100 تا شتر. بچه مرشد: ولله بیمه برییه غلامت فوت و نخص عضم 50 میلیون تومن با سفارش این و اون میته. یعنی 100 تا شتر به 50 میلیون تومن. پس یگ شترمیشه دومیلیون تومن. بی بی جان: خب، حالا حساب کن یک سکه عنتیکه «ژرژ» 200 سال پیش انگلیس چند می ارزه؟ بچه مرشد: عنترنت مگه 700 دلار. اگه دلار باشه 931 تومن. بی بی جان: گورون حساب نوکن. دلاری 7 تومن حساب کردی یا 931 تومن ؟ بچه مرشد: مگه دری نفت میرفوشی. یگوختی نفتا میرفوختن بشکه ای یگ دلار تو گرجه فرهنگی سالم و ترش و خوشمزه نا تو تابسون می خریدی کیلویی 5 ریال. حالا دری نفتا میرفوشی 70 دلار عوضش گرجه فرهنگی هورمون زده نا که جلوی خرم بذاری نگاش نمی کنه میرفوشی کیلویی 3000 ریال. این به اون در. خب، دس بدخل هوشکی نزن که دکاندار خیلی خیلی بدش میایه. بعلاون، هرکه بامش بیشتر برفش بیشتر. بی بی جان: جون بکن بگو برییه اخته کردن ایی ظالم مو بایس چنتا «ژرژ» یا سکهء ناصری بدوم؟ بچه مرشد: خذمت شوما عرض کنوم: جمعن 53705 دلار. میشه تقریبآ هشتاتا «ژرژ» عنتیکه. بی بی جان: باشه. طلا موخام برییه سر گور کی. بچه مرشد: بی بی جان، اینکه فقط یگ جفت سکه «ژرژه». برییه چی بیخش سفت گرفتی؟ بی بی جان: ننه، صد ساله اینا نگر داشتوم و هی ذوقش کردم. ببین چه جیلینگ و جیلینگی موکنه؟ ببین ایی «ژرژ» چه قد و شمایلی دره. ببین چه برقی میزنه. حیف نیه اینا بدوم تو بری یگ سگی نا اخته کنی؟
--------------------------------------------------------------------------------
مشروطه یا مشروعه؟
در ولایت «هامیلتون» از ایالت «اوهایو» واقع در امریکا، بدستور قاضی محکمه، هیأت منصفهء پرونده ای خاص درخلال انتصاب موقت به این داوری، از خواندن هر گونه خبر روزنامه ای در باره پروندهء مفتوحه و همچنین تماشای سریال های تلویزیونی که با جرم و جنایت و محاکمه سر و کار دارد ممنوع شده اند. بنظر محکمه تماشای چنین برنامه های در خلال رسیدگی به پرونده مذکوز ممکن است استباطات غلطی را در ذهن هیأت ژوری یا منصفه ایجاد کند ولو اینکه این نوشته ها یا فیلم ها تخیلی باشند. چهارشنبه،24 مرداد ماه 86، رئیس قوه قضاییه از عملکرد اقتصادی و اداری دولت بدین شرح انتقاد کرده است: توقف برخی از قرارداد ها، "تغییر مکرر مدیر و وزیر"، کندی روند خصوصی سازی، رشد بخش دولتی و افزایش شمار حقوق بگیران، نادیده گرفتن منافع ملی؛ منجر شدن شعار مبارزه با فساد با جلوگیری از اجرای قراردادهای خارجی، و ایجاد ضرر و زیان ناشی از عدم اجرای تعهدات؛ برخورد با مدیران متخلف و منجر شدن بایجاد عدم " انگیزه" در آنان؛ برکنار کردن مدیران کارآمد به دلیل تخلفات کوچک؛ بکار گیری "آدم های بی عرضه" بجایی آنان و بالاخره عدم بهره برداری از امکانات اقتصادی کشور. درست 100 سال پیش سلطنت مشروطه در ایران جانشین حکومت هایی یکهزار و چند سالهء معروف به استبدادی گردید. گرچه بحث در این زمینه طولانی است، اما مختصرآ مقدمه ای را باید با کلمه مشروطه شروع کرد. در لغت نامه دهخدا آمده است: مشروطه نوعی حکومت (است) که در آن وضع قوانین به عهده مجلس یا مجلسین باشد و دولت مجری آن قوانین محسوب میگردد. در همین مآخد آمده است که لغت مشروطه از عربی گرفته نشده است و ظاهرآ اول ترکان عثمانی این لغت را بوجود آورده اند. در پاورقی همین مأخد دو لغت لاتین نوشته شده است: «Conditional» و «Constitutional» که به ترییب معنی «مشروط» و «اساسی» را میدهد. گرچه در راه مشروطه شدن سلطنت خودکامه باشکال و عناوین مختلف، جامعه متحمل تلفات زیادی شده است، و لی بنظر میرسد که کلیه مجریان این امر از یک حقیقت اظهر من الشمس غافل بودند و اصلآ پی بمفهوم واقعی و نتیجهء مشروطه که همان « Constitutional» است نبردند. مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطه را در سال 1285 شمسی امضا کرد. محمد علیشاه (1906-1909) مجلس شورا را بتوپ بست. شیخ فضل الله نوری که مخالف مشروطه بود می گفت: سلطنت باید مشروعه باشد نه مشروطه مشروعه همان شرع اسلام است و سلطنت همانند گذشتهء یکهزار و چند ساله باید براساس قوانین شرع باشد و لا غیر. از قادسیه، بسال 635 میلادی، تا 1906 و صدور فرمان مشروطه یعنی 1271 سال بجز جنگ و کشت و کشتار کار دیگری در تاریخ ثبت نیست. طاهریان (873-820) صفاریان (876-908) سامانیان (874-999) آل زیار (928-1043) آل بویه (934-998) غزنویان (962-1067) همه خطبه را بنام خلیفه بغدادآغاز میکردند. از طرف دیگر بعداز چهار خلیفه راشدین، دو سلسه برپا شد. اینان بنام خلیفه مسلمین برتمام ممالک اسلامی حکومت میکردند که عبارت بودند از خلفای بنی امویه (660-750) و بنی عباس (750-1258). در خلال این مدت سرهای زیادی برخاک افتاد که دراین میان میتوان از «بابک» و «مازیار» و غیره نام برد. این تشکیلات عاقبت بدست هلاکو خان مغول در هما ن سال انقراض بنی عباس یعنی 1258 میلادی ریشه کن شد. از آن پس دیگر خلیفه ای در بغداد بر تخت ننشست که بر مسلمین حکومت کند ولی از آن تاریخ ببعد یعنی 648 سال دیگر هم فقط سیل خون در دشت و دمن جاری شد تا اینکه تاریخ میلادی رسید به 1906 میلادی و مشروطه بر پاشد. از مشروطه تابحال هم چنین بوده است: 14 سال ادامه قاجاریه؛ 58 سال پهلوی؛ 29 سال جمهوری اسلامی. (این مطلب شاید ادامه پیدا کند)
--------------------------------------------------------------------------------
ما و مار و زندگی
دارالحکومه است، واقع در شمال غربی امریکا بر ملا شد که مار و لو سرکنده بازهم مهلک و خطرناک میباشد. واقعه از این قرار است که مردی 53 ساله شب هنگام و بوقت کاه و یونجه دادن به اسبها، صدای فش و فش مار زنگی بطول یک ونیم متر را شنید. این مرد باتفاق پسر 27 ساله اش با استفاده از شلنگ آب، مار را در جا تثبیت کردند و سپس با بیل سر مار را قطع نمودند. محض احتیاط چند ضربهء اضافی هم بر پیکر او وارد آوردند. در خلال این ضربه زدن ها، سر مار زیر وانت افتاد. این مرد میگوید وقتی خم شدم تا سر ماررا بردارم سر کنده دهان باز کرد و انگشتم را گرفت و قفل شد. البته با تکان های پیاپی سر مار از انگشتم جدا شد. بعدآ همسرم اصرار کرد که به بیمارستان برویم. میگوید هنوز ده دقیقه از این اتفاق نگذشته بود که احساس کردم زبانم متورم شده است. آمبولانس خبر کردند و به بیمارستانی واقع در «ریچلند»، 30 کیلومتر ی محل سکونتمان، رفتیم. در اینجا شش فقره سرم تزریق کردند. مارگیر مارشناس شهر گفته است: کاکو، مه که شاخ در آوردوم. تا بحال نشنیده بودوم که سر بریده مار بتونه گاز بگیره. قصه مار و حوا از تورات کتاب مقدس کلیمیان: سرانجام خدا فرمود: "انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند." آنگاه خداوند از خاکِ زمین، آدم را سرشت. آنگاه خداوند آدم را به خواب عمیقی فرو برد و یکی از دنده هایش را برداشت و جای آن را با گوشت پر کرد، واز آن دنده، زنی سرشت واو را پیش آدم آورد. خدا روز هفتم را برکت داده، آن را مقدس اعلام فرمود، زیرا روزی بود که خدا پس از پایان کار آفرینش آرام گرفت. مار از همهء حیواناتی که خداوند به وجود آورد، زیرکتر بود. روزی مار نزد زن آمده، به او گفت:" آیا حقیقت دارد که خدا شما را از خوردن میوهء تمام درختان باغ منع کرده است؟"زن در جواب گفت:" ما اجازه داریم از همهءدرختان بخوردیم، بجز میوهء درختی که در وسط باغ است.خدا امرفرموده است که از میوهء آن درخت نخوریم و حتی آن را لمس نکنیم و گرنه می میریم."مار گفت:"مطمین باش نخواهید مرد! بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوهء آن درخت بخورید،چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب را از بد تشخیص دهید." آن درخت در نظر زن،زیبا آمد و با خود اندیشید: "میوهءاین درخت دلپذ یر می تواند خوش طعم باشد و به من دانایی ببخشد."پس از میوهء درخت چید و خورد و به شوهرش هم داد و او نیز خورد. آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند، پس با برگهای درختِ انجیر پو ششی برای خود درست کردند. عصر همان روز، آدم و زنش ،صدای خداوند را که در باغ راه می رفت شنیدند و خود را لابلای درختان پنهان کردند. خداوند آدم را ندا داد:" ای آدم، چرا خود را پنهان می کنی؟" آدم جواب داد:"صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا برهنه بودم، پس خود را پنهان کردم."خداوند فرمود:" چه کسی به تو گفت که برهنه ای؟ آیا از میوهء آن درختی خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری؟"آدم جواب داد:"این زن که یار من ساختی، از آن میوه به من داد و من هم خوردم." آنگاه خداوند از زن پرسید:" این چه کاری بود که کردی؟" زن گفت:"مار مرا فریب داد." پس خداوند به مار فرمود:"بسبب انجام این کار، از تمام حیوانات وحشی واهلی زمین ملعونتر خواهی بود. تا زنده ای روی شکمت خواهی خزید و خاک خواهی خورد. بین تو و زن، و نیز بین نسل تو و نسل زن، خصومت می گذ ارم. نسلِ زن سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنهُ وی را خواهی زد." آنگاه خداوند به زن فرمود:" درد زایمان تو را زیاد می کنم و تو با درد فرزندان خواهی زایید. مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت." سپس خداوند به آدم فرمود : چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوهء آن درخت خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد. از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. تا آخر عمر به عرق پیشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی، زیرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم بر خواهی گشت. آدم، زن خود را حوا ( یعنی زندگی) نامید ، چون او میبایست مادر همه زندگان شود. پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی که از خاک سرشته شده بود، کار کند. بدین ترتیب او آدم را بیرون کرد.
اگه نیوتون قبل از مرگش چشماهی تو رو دیده بود معنای حقیقی جاذبه را می فهمید.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
از شرکت فرش مزاحمتون میشم ! اجازه میدی دلمو فرش زیر پات کنم تا هیچ جا جز دل من پا نذاری...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم . از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم. تقصیر کسی نیست که این گونه غربیم. شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
اگه کتاب زندگی چاپ دوم داشت هیچ وقت نمی ذاشتم با غلط چاپ بشه.........
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
در دنیا 3 چیز را دنبال کن : 1- دوست داشتن را برای تجربه.2- عاشق شدن برای هدف.3- فراموش کردن برای قبول واقعیت.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
میدونی زیباترین هنر ، هنر عشق ورزیدن است، اما از آن زیبا تر بی صدا گ و ز ی ن است...!!!!!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ساده نوشتن چون ساده زیستن زیباست پس ساده میگویم تا ابد دوستت دارم.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
یه عده آخوند رو داشتن می بردن بهشت یهو یه نیسان پر از حیون های جور واجور تخته گاز از بهشت میان بیرون .یکی از آخوندا میپرسه این دیگه چی بود؟میگن حضرت نوح بود کشتی شو فروخته نیسان خریده.....!!!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
@ٌ%^*)(_+_++_[]**&؛؛^،^آ«??ل،؛،،ریال%$^&^*&)
((()__&^^%%$$#&)(_+_+)**&&%
$#$#$@#@%&,آ)ـ[__+_*&^%%$$ِ,()_[()&&*^^
.
.
.
.
این رو فرستادم تا مشغول باشی و دست تو دماغت نکنی.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هر چی عشقه با نگینش هر چی خوبه بهترینش آسمونا با زمینش همشون فدای تو.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، بابای طرف گوشی رو برمیداره، هول میشه میگه: ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقیقه
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
Migan Labkhand Rabti Be Marg Nadare Vali To LaBekhand BezanTa Man Barat Bemiram
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خانمه با یقه باز سرشو خم میکنه به تاکسی میگه: اقا ستارخان میخوره؟ راننده میگه: چرا ستارخان بخوره خودم میخورم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خدا میدونه که من :فقط تو رو دوست دارم, خدا میدونه که تو تنها عشق منی!خدا میدونه که فقط تو رو می پرستم !خدا میدونه که من این اس ام اس رو تا حالا واسه چند نفر فرستادم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش ؛ یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ریزش موی خود را به دست خدا بسپارید....شامپو یدالاه...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
من الان روی تختم...بیا پیشم دراز بکش میخوام دستتو بکنم توی....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دماغم...آخه خیلی میخاره...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
یه ضرب المثل رشتی میگه:
رسیدی خونه بزن تو گوش زنت!!!
تو نمیدونی واسه چی زدی...اما اون میدونه چرا خورده...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
میدونی فرق تو با اس ام اس چیه؟
اس ام اس رو اگه دوبار بدی تکراری میشه...اما اگه تو دو بار بدی " دمت گرم...حال دادی!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
به مناسبت سال اتحاد ملی : لر و ترک و کرد رشتی همه خرن...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
5حقیقت زندگی:
1) تو نمیتونی همه دندوناتو با زبونت لمس کنی.
2) همه احمق ها بعد از خوندن اولین حقیقا اونو امتحان میکنن.
3) حقیقت اول یه دروغه.
4) الان تو یه لبخند زدی چون یه احمقی.
5) به زودی این اس ام اس رو واسه یه احمق دیگه میفرستی.
6) تو که هنوز نیشت بازه...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
زن دوم مثل انرژی هسته ایی میمونه...با اینکه حق مسلم ماست اما اجازه دستیابی به ما نمیدن...
حتی در حد تحقیقات...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دلم برای ک"*"س"*"ت میسوزه...
از فکرش بیرون نمیام...اینکه دیگران باهاش چه کردن...ک"*"س"*"ت خیلی مظلوم بود...اگه جان والجان نبود حتما ک"*"س"*"ت میمرد...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
در این دنیا که عشق دیگه مفهومی نداره...تو صحرای قلب من "تو تنها شتری...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
میدونی فرق تو با فرقون چیه؟
اون گل میبره....تو دل....!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
3
3
3
3
3
3
3
برو پایین سر کار نیستی...
3
3
3
3
3
3
3
3
3
یه کم دیگه بری میرسی " باور کن سر کار نیستی...
3
3
3
3
3
3
3فارشی دوست دارم...
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
قزوینیه یه روبات میخره "فروشنده میگه : شکمش ماشین لباس شوییه دستشم جاروبرقی...
فرداش قزوینیه میاد میگه :پدرسگ چرا نگفتی ک"*"و"*"ن"*"ش چرخ گوشته...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
......
...
.
........
....
...
..
.....
مشترک گرامی دسترسی به این اس ام اس امکان پذیر نمیباشد...!!!
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
*و در آخر یک اس ام اس زیبا*:
دنبال کسی نباش که بتونی باهاش زندگی کنی...دنبال کسی باش که نتونی بی اون زندگی کنی...
چرا مردها.....(طنز) :
1-چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند
2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند
3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند
4- اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند
5- شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد
6- ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکم هایشان را تو می دهند
7- به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد
8- فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند
9- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم
10- 2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند
1- فکری ندارند 2- کاری ندارند
11- در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست
12- اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد
13- آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد
14- یک وضعیت غیر قابل کنترل چیست؟
144 مرد در یک اتاق
15- برای درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد
16- آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
''کثیف'' و '' کثیف اما قابل پوشیدن''
17- تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 میلیون تومانی بخرد و
یک سیستم صوتی 4 میلیون تومانی بر روی آن نصب کند
18- زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟
ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند ''تو خیلی نازی عزیزم''
19- یک خانم 35 ساله به بچه دار شدن فکر می کند، یک مرد 35 ساله به چیزی فکر می کند؟
به قرار گذاشتن با بچه ها
20- شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند
21- چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری، جفت خود را می کشند؟
به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند
22- چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند
23- آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد
24- رفتن به بار مجردها چه فرقی با رفتن به سیرک دارد؟
در سیرک کسی صحبت نمی کند
25- چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟
به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند
26- شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟
او را مبادله می کنی
م
27- چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند
28- شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند
29- فرق یک شوهر جدید با یک هاپوی جدید در چیست؟
بعد از یک سال هاپو هنوز هم از دیدن شما به هیجان می آید
30- نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند
حالا جای کلمه ی مرد رو با زن عوض کن دوباره بخون
عجب زلزله خفنی بود نوکیا یاد بگیر ویبره خدا اینجوریه
------
* ترکه به زنش میگه برو مهرتو بزار اجرا خونه بخریم!
------
* ترکه یه پلیس رو میکشه زنگ میزنه 110 میگه:میبینم که 109 نفر شدین
------
* به ترکه می گن اگه یه دختره خوشگل و باحال بهت راه بده چی کار می کنی ...؟می گه ازش سبقت می گیرم
------
* ترکه شب عروسیش نمیدونه به زنش چی بگه ...میگه خانوادت میدونن تو اینجایی؟؟
------
* دختره از ماه عسل بر میگرده میشینه رو مبل پاشو میندازه رو هم. این پاش به اون پاش میگه چه عجب از اینورا؟!!
------
* یک روز به یه ترکه میگن با سی دی جمله بساز
میگه دیروز خواهرتو دیدم
میگن پس سی دیش کو
میگه فردا به بازار میاد
------
* تهرانیه تو حج پرده ی کعبه رو گرفته بوده میگفته خدایا توبه دیگه واسه ترکا جوک نمیسازم...یه ترکه زد رو شونش گفت داداش قبله کدوم طرفه؟! فارسه داد میزنه: خدایا خاطره که میتونم تعریف کنم؟
------
* خره وسط جنگل داد میزنه: من شیر میخورررررم.. پلنگ میخورررم..... گرگ میخورم..... شیره از پشت درخت میاد بیرون، خره میگه بعضی وقتها گه زیادی هم میخورم!!
------
* ترکه تو خیابون یه زنه رو ماچ می کرده پلیس میاد میگه چه غلطی داری می کنی میگه: معلم کلاس اولمه
------
* ترکه میخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه: چند سالته؟
بچش میگه: 16 سال !
ترکه میگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه!
------
* از ترکه می پرسن نظرت درباره بند گردنیه موبایل چیه ؟ میگه خیلی خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتی آدمو علاف میکنه
------
* رشتیه میره تو یک خانه فساد، زنشو اونجا می بینه: میزنه زیر گریه زنش میگه: چی شده؟ رشتیه میگه منو ببخش منو اغفال کردن
------
* به رشتیه میگن تو به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری ؟ میگه 100% آخه من خودم 2 سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم
------
* یه ترکه تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه : ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه : فهمیدم ... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !
------
* میدونی چرا خرا همیشه سرشون پاینه؟ چون ترک ها براشون آبرو نذاشتن
------
* یه اقایی با صدای بلند میگه اصغر اقا بچه ات مرد, ترکه از پنج طبقه خودشو پرت میکنه پایین, به طبقه چهارم که میرسه به خودش میگه اصلا من بچه ندارم که, به طبقه سوم که میرسه میگه من زن ندارم که, به طبقه دوم که میرسه میگه بخدا من اصغر آقا نیستم
------
* به ترکه میگن : راسته میخوای زن بگیری میگه : اگه راست نبود زن میخواستم چیکار
------
* می دونی قزوینی ها شب های پنج شنبه برای مردشون چی خیرات می کنن؟....... چی توز حلقه ای
------
* به قزوینیه می گن شیرین ترین خاطره زندگیت چیه؟ می گه یه عروسی رفتیم مردا و پسرها قاطی بودند
------
* ترکه داشت با یه خره شطرنج بازی میکرده یکی رد می شه میگه عجب خر باهوشی، ترکه میگه زیاد هم باهوش نیست یک یک مساوی هستیم !
------
* قزوینیه جلو آینه لخت میشه... خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم!
------
* ترکه میره تو کوچه بن بست فکر میکنه آخر دنیاست خودکشی میکنه
------
* ترکه به دیواره اتاقش عکس یه گور خر زده بوده یه روز دوستش بهش میگه این عکس کیه زدی به دیواره اتاقت میگه عکس بابامه موقعی که تو یوونتوس بازی میکرد
------
* رشتیه زنش میره تهران حامله برمیگرده اسم بچشو میزاره هدیه تهرانی
------
* ترکه میگه عجب مملکت خر تو خریه من تا حالا سه بار رفتم سربازی کسی نفهمیده
------------------------------
شرکت نفت ، اداره پست و پلیس 110 در بیانیه مشترکی از هموطنان آذری زبان در خواست نمودند که کارتهای سوخت وسایل نقلیه خود را پرس نفرمایید.
------------------------------
آنکـــــــه دائم هوس سوختن مـــــا می کرد****** کـــــــاش بنزین مرا نیـــــز مهیــــــــــا می کرد!
پمپ بنزین و صف و کارت و منِ پیت به دست***** کــــــاش می آمد و از دور تماشا می کرد
------------------------------
یه روز ترکه میره دندونپزشکی و به دکتره میگه: آقای دکتر!من این دندونم درد میکنه.دندونپزشکه هم یه کم نگاه میکنه و بعد دندونه رو میکشه. بعد ترکه میزنه زیر خنده و میگه: گولت زدم!، خرت کردم؛!! اون یکی دندونم بود
------------------------------
به ترکه میگن: با «زنبور و خر و گاو» جمله بساز، میگه: زنبور خره، گاو منه
به ترکه میگن با (قباد) جمله بساز.یارو میگه:بزن بزیم به سزعت برق و باد
------------------------------
بچه تهرانی:مامان نهار چی داریم؟ مادر با عصبانیت:زهر مار بچه:اخ جون از شر املت راحت شدیم
------------------------------
ترکه مربی فوتبال میشه شماره ?? رو میاره بیرون ...دوتا پنج میفرسته تو زمین !!!
------------------------------
ترکه قهرمان شنا میشه.ازش میپرسن شما از کجا شروع کردین؟ میگه والا ما ...از زمینهای خاکی .
------------------------------
ترکه از خواب پا میشه میزنه پس کله خودش به خودش می گه: چطوری حیوون ؟!!.
------------------------------
از رشتیه میپرسن: پارسال روز زن چه کادویی به زنت دادی؟ میگه: بردمش کیش. میگن: ای ول بابا، دمت گرم، خوب حالا امسال چیکار میکنی؟ میگه: میرم میارمش
عشقولانه..!
عشق ناتمام میگوید: من تو را دوست دارم چون به تو نیاز دارم . عشق تمام میگوید: من به تو نیاز دارم چون تو را دوست دارم
------------------------------
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم که دگر باره از این
گونه خطاها نکنم بوسه دادی وچو برخواست
لبم از لب تو توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم
------------------------------
زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن
قول ماندن نیست..... و عشق
ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
------------------------------
دوست داری بگم می خوام هر روز صبح با صدای تو بیدار بشم........بعد بفهمی با ساعتم بودم!!!!!!دوست داری بگم چرا رفتی؟؟؟؟ بعد بفهمی با برق بودم!!!!دوست داری بگم هرجا باشی پیدات می کنم..... بعد بفهمی با دسته کلیدم بودم!!!!! دوست داری بگم دوستت دارم بعد فکر کنی با........نه! ایندفعه با خودت بودم..!
------------------------------
زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز
------------------------------
قیمت میوه در میادین تره بار به شدت افزایش یافت. قدر خودتو بدون هلو
------------------------------
می دونی آماره ازدواج در چه حیونی بیشتر است ؟ تو حلزون چون هم خونه داره هم ماشین
------------------------------
قدرت دید خانومها: یک تار مو را روی کت شوهرشون میبینن اما یه تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمیبینن
------------------------------
زندگی مثل دوچرخه سواری است . مادامی که رکاب بزنی زمین نمی خوری
------------------------------
جهان بیش از ? میلیارد نفر جمعیت داره...عجب...اونوقت یکی نیست به من احمق بگه: چرا واسه تو مسیج میفرستم
------------------------------
رفاقت قصه تلخی است که از نامش گریزانم
------------------------------
بالاترین امتیاز جوانی، مستی و بیخبری است. (آندره ژید)
------------------------------
معلم همچو شمعی است که میسوزد و هوا را آلوده می کند پس بیاییم دست به دست هم دهیم و معلم ها یمان را گازسوز کنیم
------------------------------
جایگاه ما در هیچ سرزمینی نیست، جایگاه ما حتی در کره زمین هم نیست، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم و دوستمان دارند
------------------------------
مئلم اظیضم، اض اینکح برایم ضهمط کشیدی، دیکطح یادم دادی، از تو ممنونم
------------------------------
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره
------------------------------
10مت گرم 9کرتم 8شیشتم 7فتیرتم 6سشه ی نوشابتم 5نچرتم 4کرتم 3پایتم 2وست دارم 1دنیا
------------------------------
دوستت داشتم ... یادت هست؟
گفتم دوستت دارم ...
و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن.
رفتم تا بزرگ شوم
اما آنقدر بزرگ شدم
که یادم رفت دوستت دارم.
------------------------------
صرفه جویی در مصرف برق
لطفا چراغ آیدی یاهو یتان را خاموش کنید مخصوصا کسانی که چند تا آیدی دارند.
شرکت برق
------------------------------
خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت
در تنهاترین تنهاییش تنهای تنها نذار
------------------------------
چیه فکر کردی یک 1 اس ام اس جدیده ؟ یا فکر کردی کارت دارم ؟ نه بابا فقط می خواستم بگم دوستت دارم
-------------------------------
دوای همه دردها نیکی است ، به شرط آنکه ندانند شما نیکید
وگرنه نخواهند گذاشت نیک بمانید .
------------------------------
گذشته کتابی است که باید بارها خواند واز ان تجربه امو خت
اینده کتابی است که اکنون توسط تو نوشته می شود بکوش تا
انچه را می نگاری بعد ازخواندنش لذت ببری..
------------------------------
بی تو هر گز نمی توانم بمیرم
...
....
.....
پس بیا با هم گور به گور بشیم!!!
------------------------------
هیچ گاه چشمانت را برای کسی که مفهموم نگاهت را نمی فهمد گریان نکن...
------------------------------
یکی دلش به حال ماهی میسوزه،یکی دلش به حال ماهیگیر میسوزه اما هیچکس دلش واسه تو که سر قلاب بسته شدی نمیسوزه
------------------------------
امشب میخوام طی یه عملیات شهادت طلبانه
.
.
.
.فدات شم
------------------------------
دیشب خواستم واسه دل خودم فال بگیرم وقتی فالنامه رو باز
کردم چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دل من نداشت تازه
فهمیدم که دلم مال خودم نیست
------------------------------
اگه فکر کردی بری قید چشاتو میزنم
اگه فکر کردی ازت به اسونی دل میکنم
.
.
.
برای اولین بار تو عمرت یه فکر درست کردی!!!!
------------------------------
ای مسیج که میروی به سویش از جانب من برین به رویش
------------------------------
مژده به آقایان : پژو 405 بدون ایر بگ - بدون کمربندایمنی – آماده آتش سوزی بدون دلیل – بهترین عیدی برای همسر دلبندتان
------------------------------
همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید: 1- جسارت در بیان عقیده 2- جرأت در پذیرش اشتباه
------------------------------
خیلی دوستت دارم. یه روز میام دنبالت تا با هم بریم یه جای دور که دست هیچ کس بهمون نرسه.
قربانت عزرائیل
------------------------------
به رشتیه با اس ام اس میگن زنت خونه همسایه هست.رشتیه هم اس ام اس میزنه که خاک بر سر کسی که اس ام اس تکراری بده
------------------------------
بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته کفشی که لگدمالش میکند را هم خوش بو میکند
------------------------------
میدونی بنیآدم اعضای یکدیگرند یعنی چی؟ یعنی مثلا تو جیگر منی
------------------------------
پیام تبریک ترکها: حلول ماه مبارک نوروز بر تمامی فجر آفرینان عرصه ایثار و پیروان آن حضرت صلوات!!!!!!!
------------------------------
خیلی بی فرهنگ و بی شعوری................... در جامعه امروز بیداد می کنه
------------------------------
صفحه رو بده پایین!!........... خوب حالا بده بالا .........!!!! ====>(ورزش اس ام اسی)
------------------------------
شعری از ملک الشعرای اعتیاد
نعشگی بوی شقایق می دهد
بوی معتادان عاشق می دهد
من که روزی یک نخودحب می کنم
روزخود با نعشگی شب می کنم
تل فروشی کارمردان خداست
تل فروش ازخیل معتادان جداست
شیره یعنی یک بیابان مستان
روز پنج شنبه کنار دوستان
جان ما ازشیره برافلاک بود
فکر و ذکر و عشق ما تریاک بود
تا زغالی را به انبرمی گرفت
جان معتادی ز تل گر می گرفت
منقل از صد ها عسل شیرین تر است
مرفین از تریاک سوخته بهتر است
کاش راز تل برایم فاش بود
کاش کل کهکشان خشخاش بود!!
------------------------------
پنج میژگی دودول :
1. سرش رو به خاطر اسلام میده
2. در مقابل بد حجابی قد علم میکنه
3. انسان سازه
4. همه رو با یه چشم نگاه می کنه
5. راه راست رو میره
------------------------------
از قزوینیه می پرسن چرا حال نداری ؟
میگه آخه یه هفتس سکس با زنم نداشتم
میگن زنگ پریوده ؟ میگه نه اسهاله
------------------------------
عزیزم امیدوارم عمرت مثل دستمال توالت باشه
دراز
سفید
مفید !!!
------------------------------
پلیس بین الملل اعلام کرد نشون مخصوص میتی کمان توسط قزوینی ها سرقت شده ... موظب باشید احترام نگذارید
------------------------------
ترکه زنش رو تو فیلم بد می بینه
میگه خدا رو شکر که فیلم بود !!!
------------------------------
اگه گفتی چرا دخترا موبایل رو روی سینه هاسون آویزون می کنن ، ولی پسرا توی جیب شلوار می زارن ؟
چون موبایل هم رو تپه خوب آنتن میده ، هم کنار دکل
------------------------------
بستنی در قیف و کس لای پا هر دو را لیس زدن اما این کجا و آن کجا
کارگر در زیر کار و دلبر در زیر یار هر دو نالان اما این کجا و آن کجا
خشت خام و سینه دختر هر دو را کالند اما این کجا و آن کجا
------------------------------
قانون 17 نیوتون : چه وقت سرعت صوت ار نور بیشتر می شود ؟
جواب : وقتی خایت لای در گیر می کنه
------------------------------
رمز رو وارد کن تا وارد قلبم شوی
****
رمز رو اشتباه وارد کردی سوار کیرم شدی !!!