مراحل آگاهی انسان
1 – خودآگاهی
گرچه همه علوم افاضه از سوی خداست که مبدأ هر فیض و نعمت است:
)فَما بِکُم من نِعمهٍ فَمنَ الله( (نحل، 53)؛ «هر نعمتی از جانب خداست».
لیکن همه آگاهیها یکسان نیست، بلکه مراحلی دارد. یک نوع آگاهی وجدانی و یافتنی است که به طور مستقیم بدون واسطه «صورت علمیه در ذهن» برای انسان حاصل میشود که از آن به علم حضوری یاد میکنند ویژگی این نوع آگاهی این است که چون واسطه در کار نیست اشتباه در تطبیق و خطا در آن راه ندارد و عالم هیچگاه در معلوم خود تردید نمیکند عالِم در صحنه حضور است، حقیقت محض است مانند این که کسی در درون دریا قرار دارد در وجود آب نمیتواند شک کند. آگاهیهای حضوری مانند آگاهی انسان به هستی خودش آگاهی انسان به نفسانیات و خواستههای درونی خویش، مانند احساس گرسنگی، تشنگی، خوشحالی و درد و رنج. انسان هیچگاه در هستی خودش شک نمیکند احساس گرسنگی را با تشنگی اشتباه نمیکند خوشحالی را با ناراحتی اشتباه نمیگیرد در درک این حقایق نیازی به رهنمود دیگری ندارد خوداگاه است. در این آگاهیها خطا راه ندارد این آگاهی قابل انکار و تردید نیست. انکار اینها انکار بدیهیات میباشد. البته علم حضوری یکسان نیست مراحل و مراتب میتواند داشته باشد، لیکن ویژگیهای اصلی که اشاره شد در همه مراحل مشترک هستند.
2 – آگاهی کسبی
نوع دیگر از آگاهی انسان آگاهی با واسطه است یعنی انسان که عالم و آگاه میشود، آگاهی او به صورت ذهنی یا صورت علمی خودش که همراه اوست و به آن معلوم بالذات گفته میشود، است. آنگاه وقتی آن صورت علمی منطبق با معلوم خارج باشد؛ میشود علم، و آن خارج معلوم بالعرض میباشد. برای توضیح بیشتر: وقتی شما یک گل زیبایی را در درون گلدانی میبینی به آن آگاهی داری که فلان نوع گُل با چه زیباییهایی در درون گلدان قرار دارد. آنچه معلوم بالذات شما است آن صورت علمی این گل است که در وجود شما نقش بسته است و از شما جدا هم نیست، لذا اگر از آن صحنه دور شدی و دیگر آن گل را نمیبینی، باز هم آن صورت با خصوصیاتش در ذهن شما وجود دارد، میتوانی آن گل را به خاطر بیاوری. این صورت علمی شما معلوم بالذات است اگر این خصوصیات با آن گلی که در خارج است تطبیق کند، علم شما حقیقی واقعی خواهد بود اگر تطبیق نکند، خطا و اشتباه خواهد بود. لذا خطا یا تردید در اینگونه معلومات انسان راه دارد که از آن تعبیر به علم حصولی و آگاهی کسبی میکنند که انسان در رسیدن به آن، نوعی نقش دارد، تحصیل میکند خودآگاه نیست. در هر صورت ویژگی این نوع آگاهی، احتمال خطا و تردید است، که ممکن است با آن معلوم خارجی هماهنگ باشد و ممکن است نباشد. این نوع آگاهی انسان هم یکنواخت نیست زیرا آگاهی راه تحصیل آن حس ظاهری است، گاهی خیال و گاهی عقل و برهان و استدلال که هر کدام مرحله و ویژگیهایی دارد که اینجا جای طرح آن نیست. نوع معلومات انسان در معارف، و علوم حسی و تجربی، عقلانی از این قبیل است تمام این مراحل در یک جهت همگون هستند و آن این که احتمال خطا و اشتباه در اینگونه معلومات راه دارد.
با توجه به این دو نوع آگاهی انسان، وحی و آموزه الهی از قسم اول آگاهی است یعنی علم حضوری است آن هم بالاترین و زلالترین مرحله علم حضوری است لذا ویژگی این نوع علم را هم در مرحله بالا برخوردار است و آن این که خطا و شک و تردید در آن راه ندارد پیامبر (ص) هیچگاه وحی را با غیر وحی اشتباه نمیکند. هیچگاه در شناخت وحی تردید نمیکند هیچگاه در بعثت خودش تردید ندارد. نیاز به دلیل برهان و تأیید این و آن و یا حتی نیاز به معجزه ندارد تا خودش باور کند که پیامبر شده است و مطالبی که بر او وحی میشود علوم غیبی است نه القائات شیطانی. نشأه وحی نشأه حضور کامل و آگاهی محض و بدون تردید است در آنجا شک راه ندارد، القاء شیطان راه ندارد. لذا وحی خودآگاهی درونی پیامبر نیست. ولی مانند خودآگاهی و علم حضوری انسان بلکه بالاترین مرحله خودآگاهی و علم حضوری ویژگیهای آن را دارد:) ذالک الکتابُ لا رَیب فیه( ؛ «این کتاب که وحی است تردیدبردار نیست».
چرا شکبردار نیست؟ چون وحی است. حق محض است. در حق محض هیچگونه ابهام، خطا و تردید نخواهد بود. این مسائل از ویژگیهای علوم حصولی است. ظهور محض و زلالترین مرحله ظهور آمیخته به این مسائل نیست. نه کسی که صحیح میاندیشد در حقیقت وحی تردید میکند و نه رسول (ص) و واسطه وحی در مورد آن شک میکند. زیرا آنجا عرصه تردید نیست همانند قیامت که شکبردار نیست. نه این که فقط وقوع آن شکبردار نباشد بلکه چون صحنه قیامت ظهور محض است عرصه شک و تردید نیست.
)رَبنا اِنَّک جامعُ النّاسِ لیومٍ لا رَیبَ فیه( (آلعمران، 9)؛ «خدایا تو مردم را برای روزی که شکبردار نیست گردآوردنده هستی».
هیچگاه پیامبر شک نمیکند که آنچه نازل شده وحی است یا القائات شیطان پیامبر وحی را فراموش نمیکند مرحلهای از علم و حضور است که حضور آن دائم است نسیان و فراموشی راه ندارد، )سَنُقرِئُکَ فلا تَنسی( (اعلی، 6)؛ «رسولالله (ص) هیچگاه وحی را فراموش نمیکند».
در عرصه وحی نه خطا نه القاء شیطان هیچ کدام راه ندارد اصولاً شیطان بر پیامبر نفوذ و تأثیر ندارد و اگر برخی نصوص موهم خلاف این معناست همه آنها مفهوم صحیح دارند.
در هر صورت از مطالب گذشته نکاتی آشکار شد. نخست این که شناخت حقیقت وحی برای انسان عادی امکان ندارد. دو دیگر این که وحی یک آموزه فرابشری است و تحلیل صحیح از وحی خود آیهها قرآن میباشد. که آن را تعلیم قدسی که پیامبر در آن نقش ندارد معرفی میکند. سه دیگر اینکه وحی چون همانند علم حضوری است ویژگیهای آن هم را در مرتبه بالا دارد و لذا خطا و نسیان، در آن راه ندارد بر این اساس تحلیلهای دیگر از وحی مانند تدبیر عقلانی یا عرفانی و یا تجربه آموزه انسانی و امثال اینها مردود خواهد بود. و نیز افسانههایی که پیامبر را مردّد در نبوت خویش دانسته و یا وحی را با القاء شیطانی اشتباه کرده بیاساس خواهد بود.